#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_کوچه
پسر ارشد زهرا و قرارش بودم
هشت ساله شدم و گرد مدارش بودم
شانه ام بود عصایش که به من تکیه دهد
هر کجا رفت، علی وار کنارش بودم
*
پدرم کرد سفارش که مواظب باشی
سپر مادر خود نزد اجانب باشی
دو سه دفعه دم رفتن در گوشم می گفت:
غنچه کرده است گلِ خانه، مراقب باشی
*
گفت با بغض بدان نسخه ی حیدر صبر است
چون رضای نبی و مرضیِ حق در صبر است
دست بر تیغ نبر هرچه که شد بین گذر
میوه ی قلب پدر، امر خدا بر صبر است
*
در همین فکر و خیالات به سر می بردم
تا که در کوچه به شیطان صفتی برخوردم
آمدم تا که سپر باشم و حائل بشوم
نشد اما چه بگویم که همان جا مُردم
*
از دلم آه، شب و روز به پا می خیزد
فلک از اذیت من هیچ نمی پرهیزد
تا کمی خواب به چشمان ترم می آید
خوابِ آن کوچه مرا سخت بهم می ریزد
*
با خودم می کنم آن مرثیه ها را تکرار
مادرم تا که زمین خورد، دو چشمش شد تار
سوختم، آب شدم تا که به چشمم دیدم
ردی از خون سرش ماند به خشت دیوار
*
بغلم کرد ولی سخت تکلم می کرد
تا نگیرد دلم از غصه، تبسم می کرد
سال ها از خودم این مسئله را می پرسم
پسرش را وسط کوچه چرا گم می کرد؟!
*
سال ها خاطره ی کوچه مرا پیرم کرد
فکر آن ضربه و آن داغ زمینگیرم کرد
دیدن مادر و آن صورت نیلی شده اش
در همان کودکی از زندگی ام سیرم کرد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_کوچه
فدک ارث شماست مادرجان
شاهدِ ما خداست مادرجان
خطبه ات شهر را بهم زده است
همه ی دهر را بهم زده است
دشمنت مانده ساکت و تسلیم
سندت را بگیر تا برویم
دل شده بی قرار لبخندت
خسته ای؟! تکیه کن به فرزندت
با تو باشد اگر حسن... عشق است
در کنارت قدم زدن عشق است
نیست راهی دگر به کاشانه
کوچه ای مانده تا درِ خانه
چقدر کوچه سرد و تاریک است
چقدر راه تنگ و باریک است
چقدر آسمان سیاه شده
کوچه مانند قتلگاه شده
مردکِ بی حیا چه می خواهد؟!
بین کوچه ز ما چه می خواهد؟!
دست من را رها نما مادر
پشت من باش و کن دعا مادر
اذن میدان بده جهاد کنم
ارض را خالی از فساد کنم
به دلت اضطراب راه مده
سندت را به رو سیاه مده
وای دستور صبر داده پدر
چه کنم در میان این معبر
کاش دستم به صبر بسته نبود
کاش مادر دلت شکسته نبود
سوختم ذره ذره در دل خود
کاش قدم بلندتر می شد
چه غباری! دو چشم من تار است
رد خون چیست روی دیوار است؟!
چه به روز دو چشمت آورده؟!
چشم هایت چرا ورم کرده
بر غریبی ما اماره شده
این قباله که پاره پاره شده
بند آمد دگر زبان حسن
پا شو از روی خاک، جان حسن
حسنت هست اگر کنیزی نیست
گوشوارت شکسته؟! چیزی نیست
چه کنم از زمین بلند شوی؟!
روی پایت دوباره بند شوی
بین این کوچه سخت جان دادم
چادر خاکی ات تکان دادم
هر قدم را به گریه بردارم
شرم از دیدن پدر دارم
مثل مردی که مملو از دردم
با چه رویی به خانه برگردم؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_حمله_بر_آستان_وحی
دودِ هیزم در حرم آکنده شد
آتش از روی علی شرمنده شد
در چنان با شدت از جا کنده شد
یاس حیدر بر زمین افکنده شد
بانویی که حرمتش مفروض شد
استخوان سینه اش مرضوض شد
نعره ها پیوسته و ممتد شد و
هتکِ حرمت های شان بی حد شد و
حال زهرا پشت آن در بد شد و
یک نفر با ضربه از در رد شد و
قلبِ زهرا را قرار از دست رفت
غنچه ی گل در فشار از دست رفت
غربت شیر خدا شد بی حساب
حمله می کردند سویش با عتاب
دست هایش بسته شد بین طناب
سوخت قلب حق برای بوتراب
فاتح خیبر برای حفظ دین
شد گرفتار دو بی دین لعین
فضه آمد دست مادر را گرفت
با مشقت فاطمه در را گرفت
با نگاهش راه لشگر را گرفت
گوشه ای از شال حیدر را گرفت
دور حیدر بود در حال طواف
تا که شد بیهوش با ضرب غلاف
حیدری تنها و شمشیر و گلو
فاطمه برخاست، آمد روبرو
کل عالم می شد آن دم زیر و رو
دست بر معجر اگر می برد او
کار دشمن را علی راحت نکرد
لحظه ای با اولی بیعت نکرد
آه اما از دل زینب که دید
یک نفر موی حسینش را کشید
دیگری از راه با خنجر رسید
لشگری پیراهنش را می درید
دستباف فاطمه بود آن لباس
شد بلند از هر شکافش بوی یاس
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_کوچه
سخت است هر بلا و عزا، کوچه سخت تر
سخت است غصه و غم ما، کوچه سخت تر
سخت است داغ آل عبا، کوچه سخت تر
سخت است شرح کرب و بلا، کوچه سخت تر
کوچه، چه کوچه ای که دلم زار و مضطر است
کوچه نگو که مقتل زهرای اطهر است
دید آسمانِ چشم حسن، رنگ لاله اش
با تازیانه، سرخ شده ماه، هاله اش
افتاد روی خاک ز دستش قباله اش
از درد شد بلند نواهای ناله اش
تا که قباله ی فدکش پاره پاره شد
در کوچه چشم های حسن، پر ستاره شد
ای آسمان، در این غم دشوار خون ببار
در بین خاک های شده رنگ لاله زار...
دنبال چیست فاطمه با چشم های تار؟!
شاید شکسته در اثر ضربه، گوشوار
آخر چه شد که دست، گرفته است بر کمر؟!
شاید شکست، بار ترک خورده اش دگر
لعنت به این زمانه و این روزگار پست
دار و ندار اهل کسا می رود ز دست
تا خانه چند مرتبه زهرا زمین نشست
هر دفعه که نشست، غرور حسن شکست
آری قسم به صورت زهرا که شد کبود
پایان روزگار حسن، آن دوشنبه بود
بوسید دست فاطمه را مصطفی، زدند...
بوسید روی فاطمه را، گرگ ها زدند
هر جا که بوسه گاه نبی بود را زدند
کام حسین خشک شد و با عصا زدند
از روضه های بوسه نگو، روز ما شب است
بوسه زدن به زیر گلو، سهم زینب است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_بستر
خوردی زمین و خورد زمین لشگر علی
خاکی شدی و ریخت چه خاکی سر علی
نشناختند قدر تو را قدر مرتضی
تکثیر خیرهای علی، کوثر علی
غم نیست، غصه نیست سلامم کسی نکرد
کافی است یک سلام کند همسر علی
هجده بهار دیده ی من، با علی بگو...
از ساقه از چه خم شده نیلوفر علی؟!
کُشتی مرا به نافله های نشسته ات
ای در عبادت دل شب یاور علی
تا صبح ناله کردی و تا صبح سوختم
حوریه ی بهشتیِ نوحه گر علی
گرچه شبیه سایه ولی سایه ی سری
زهرا تویی پناه دل مضطر علی
قلبم شکست، روی مگیر از منِ غریب
پوشیه می زنی ز چه رو محضر علی؟!
تو پا به ماه بودی و ماه علی ببخش
خوردی زمین مقابل چشم تر علی
هر بار با نفس زدنت وقت پاشدن
تکرار می شود غم زجر آور علی
وقتی که بار بستی و از خانه می روی
از سینه می رود نفس آخر علی
شکر خدا سرت روی دامان زینب است
وای از سر حسین و دل دختر علی
این سه کفن برای تو و مجتبی و من
سهمش حصیر شد پسر دیگر علی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
قسم به فاطمه و دیده ی ترش، برگرد
به حق چادر مشکیِ بر سرش، برگرد
کسی نداد جواب سلام مردش را
قسم به حق غریبی شوهرش، برگرد
بیا به خاطر آن لحظه ای که فاطمه دید
رسید شعله به بیت مطهرش، برگرد
قبول کن که غم دستِ بسته ی حیدر
برای فاطمه سخت است باورش، برگرد
همین که خورد زمین پشت در صدا زد آه
بیا به حرمت آن آه مضطرش، برگرد
گمان نداشت کسی آینه شکسته شود
شکست آینه اما سراسرش، برگرد
به داغِ سخت حسن که میانه ی کوچه
زدند مادر او را برابرش، برگرد
ألا که منتقم داغ ضلع مکسوری
قسم به مادر و ضلع مکسرش، برگرد
گرفته بود صدایش ز بس که گریان بود
به حق گریه ی شب های آخرش، برگرد
رسید زینب کبری به قتلگاه حسین
حسین گفت به زحمت به خواهرش، برگرد
قسم به بوسه زدن های سیدالشهدا
به دست های جدای برادرش، برگرد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
به یک جمله بده بر قلب این دلداده تسکینی
به لبخندی خلاصم کن ازین هجران و غمگینی
تمام عمر با فکر و خیالت رفت، تا شاید
دمی هم صحبتت باشم، عجب رؤیای شیرینی
کنار من نشستن کسر شأنت بود اما گاه
نمی افتد مگر راه کریمان سوی مسکینی
جوانی رفت و گفتم وقت پیری محضرت باشم
ولیکن زنده می مانم، نمی دانم، چه تضمینی؟!
همه نوکر شدیم و روضه برپا کرده ایم آقا
به این امید تا شاید میان روضه بنشینی
"شنیدن کی بود مانند دیدن" آن چه را یک عمر
شندیم از مصیبت های این ایام، می بینی
علی مأمور بر صبر است و زهرا راهی میدان
چه صبر سخت و دشواری، عجب اندوه سنگینی
تصور کن ولی الله با چشمان خود باید
ببیند می خورد بر روی گل، سیلیِ گلچینی
سقیفه ریشه بود و نینوا محصول آن ریشه
شهید جهل امت شد، امام و پایه ی دینی
صدای تشنه ای از گودی گودال بالا رفت
میان هجمه ی سرنیزه های رو به پایینی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایم
دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم
راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویم
در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم
کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!
از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم
برکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!
گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم
رنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته است
وای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایم
منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجل
با امید فتح در راه شما افتاده ایم
با تمام غصه ها، از رحمت صاحب زمان
در پناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم
هیچ کس ما را زمین افتاده در دنیا ندید
در نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم
فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر...
چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم
یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه
یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم
یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش
یاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
قسم به جلوه ی ایمان و عصمت زهرا
بیا که شاد شود قلب حضرت زهرا
گناهکاری ما را ببخش آقا جان
به حرمت نظر لطف و رحمت زهرا
دعا برای محبین خود به لب داری
میان نافله ات، طبق عادت زهرا
شعاع نور بصیرت به ما عنایت کن
از آفتاب رفیع بصیرت زهرا
رسیده ایم که ما را علی شناس کنی
به پای مکتب درس ولایت زهرا
کمی به ما بچشان مزه ی عبادت را
قسم به گریه ی وقت عبادت زهرا
هزار شیر، چنان قاسمِ سلیمانی
گرفته اند شجاعت، ز غیرت زهرا
به خون خویش تپید و به شعله سوخت ولی
رسید با پرِ خونی به خدمت زهرا
اجازه هست شریک غم شما بشویم؟
برای ناله زدن در مصیبت زهرا
چه شد که اهل مدینه پس از رسول خدا
عوض شدند و شکستند حرمتِ زهرا؟!
چرا مصیبت خود را به بیت الاحزان بُرد؟!
چه بوده علت اصلی غربت زهرا؟!
چه شد که چهره ی خود را ز حیدرش پوشاند؟!
مگر چه بوده عیان، بین صورت زهرا؟!
چرا همیشه پر از لاله بود پیرهنش؟!
چگونه بوده به دیوار اصابت زهرا؟!
غلاف را به چه وضعی زدند بر بازو؟!
چه شد که خوب نشد این جراحت زهرا؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_مدح
با نوکری ات سینه زن شوکت گرفته
هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته
شرکت، میان مجلست دارد قداست
عاشق وضویش را به این نیت گرفته
بی بی دعاکن تا دوباره بازگردد
حال بکایی را که معصیت گرفته
ما هرچه بالا می رویم از فاطمیه است
از روضه ات ایمان ما برکت گرفته
هرکس توسل کرد بر خاک قدومت
حاجات خود از مرتضی راحت گرفته
روزه بگیر و باز افطارت عطا کن
حاتم به پشت خانه ات نوبت گرفته
سائل، پیِ کهنه لباست آمد اما
رَخت عروسی از تو بی منت گرفته
شرحِ نماز تو همین بس که نوشتند
وصف کبودی و ورم پایت گرفته
فردا خیالش تخت باشد هرکه امروز
دنباله ی کار تو با همت گرفته
نوع اراداتش به مادر فرق دارد...
...هر کس که از خطِ ولایت خط گرفته
در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر
در خیمه گاه فاطمه حاجت گرفته
خاک دو عالم بر سرم آخر چه شد که
مادر نشسته قصد قد قامت گرفته
وقت رکوعش خم شد آهسته ولی وای
انگار پهلویش از این بابت گرفته
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_مدح
چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را
بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را
اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را
غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را
اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را
دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را
نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را
ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را
الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر
نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_مدح
این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست
عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست
آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه
او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست
فضه که خودش محرم اسرار الهی است
فخرش شده این رتبه که در خدمت زهراست
پاهای ورم کرده و چشمان پر از اشک
در وقت عبادات و دعا خصلت زهراست
نان پختن زهرا دل ما را علوی کرد
بنده شدن ما اثر برکت زهراست
فردا که خلایق همه در حال فرارند
امید دل ما، نظر رحمت زهراست
نگذاشت علی بی کس و بی یار بماند
آرامش حیدر، نفس راحت زهراست
بستند درِ خانه به رویش همه ی شهر
این گوشه ای از درد و غم غربت زهراست
خورشید پُر از نور علی از چه گرفته؟!
این سایه دگر چیست که بر صورت زهراست؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye