#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب
آن بانویی که بود نامش زینتِ أب
آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب
در بستری بی سایه بان می سوخت در تب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
با صبرِ زهرایی حماسه آفریده
یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!
بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده
در ازدحام دشمنانش شد معذب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید
آن قدر داغ و روضه های بی کران دید
آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید
بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
ای وای از داغِ چهل منزل اسیری
در شام، شرمنده شدن با سر به زیری
آیا شده با آستینت رو بگیری؟!
در شام و کوفه قامت او شد مورّب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
بزم شراب و زینب و چشمان پرخون
بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون
یا زینبیون یا سپاه فاطمیون
بودند آن جا کاش یارانی مقرب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
دارد بساط گریه بر ارباب هر روز
یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز
هم ناله می شد با رباب و آب هر روز
یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
می دید در گودال غرق خون، تنش را
می دید با چشمان تر، جان کندنش را
می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را
می دید جسمش می رود در زیر مرکب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد
یاد نظاره کردنش از روی تل کرد
پیراهن خونی دلبر را بغل کرد
جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
باید فراق را به وصالش بدل کنم
در زیر آفتاب، به قولم عمل کنم
پیراهن عزیز دلم را بغل کنم
یاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنم
وقتی حسین در ته گودال اسیر بود
آن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بود
یادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یار
یادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه دار
یادم نرفته پیکر او ماند و ده سوار
یادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار"
آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شد
تا دست نیزه دار به رویم بلند شد
بی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسین
دور از حریم، ناله زدم از جگر حسین
با هر یتیم، ناله زدم از جگر حسین
یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین
ارکان قامت من ازین غم شکسته شد
بعد از حسین نافله هایم نشسته شد
وای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدن
با دست بسته راهی هر سرزمین شدن
از کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدن
در بین شهر شام، خرابه نشین شدن
دیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بود
کِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟!
آزرده از مصیبت دارالخلافه ام
درمانده از بیان غمی در لفافه ام
ناراحتِ سکینه و حرفی گزافه ام
از یاد چوب دستِ حرامی کلافه ام
خیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکست
آن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکست
با زخم های مانده به هر جای پیکرم
در زیر آفتابم و در بین بسترم
ساعات آخر است که دلتنگ دلبرم
خیره شدم به کهنه لباس برادرم
از بوی خون پیرهنش جان به لب شدم
با یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
موسای آل احمدم و برگزیده ام
جای وصال، غربت و دوری خریده ام
با اشتیاق جام بلا سر کشیده ام
چون زینبم، حماسه ی صبر آفریده ام
در قعر چاه، سِیر صعودی به من رسید
رخسار زرد و چشم کبودی به من رسید
از آن زمان که مرد یهودی به من رسید
قدر تمام عمر، مصیبت چشیده ام
امشب دوباره قلب مرا گردِ غم گرفت
از درد هجر فاطمه ام گریه ام گرفت
اصلا نباید آه مرا دستِ کم گرفت...
...چندی گذشته و پسرم را ندیده ام
زنجیرها از این همه آزار خسته اند
دیگر، تمام نافله هایم نشسته اند
هر صبح و شام حرمت من را شکسته اند
آن قدر، ناسزا من از این ها شنیده ام
خورشیدِ خاک خورده ی هفتم شدم اگر
این روزها به گریه تجسم شدم اگر
در لابه لای جامه ی خود گم شدم اگر
مانند شمع، در کف زندان چکیده ام
من را به زورِ سلسله بسیار می کشند
تا آن سیاهچالِ دل آزار می کشند
از ساق پای درهم من کار می کشند
گودال تنگ و پیکر قامت خمیده ام؟!
شِکوه ز داغ مستمر خود نمی کنم
اصلا نظر به دردسر خود نمی کنم
گریه بر آتش جگر خود نمی کنم
گریان داغِ تشنه لبِ سر بریده ام
با جسم چاک چاک، سری در بدن نداشت
در زیر آفتاب، به تن یک کفن نداشت
یک عمر، یادِ این که لباسی به تن نداشت
با اشک و آه، جامه ی خود را دریده ام
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
شبیه پیر کنعان نه که من یوسف دو تا دارم
غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم
از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم
در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم
امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون
در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم
به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش
خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم
برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند
دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم
زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک
به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم
هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم
هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم
کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است
شده رنگین کمان رویم، خزانِ رنگ ها دارم
شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است
نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم
میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را
تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم
لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم
اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم
به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد
گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم
تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر
کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر
در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر
تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج"
بانی احسان می شود موسی بن جعفر
مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان
والی ایران می شود موسی بن جعفر
یک قطره از دریای آقایی اش این است
یار فقیران می شود موسی بن جعفر
فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی
کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر
باید که با پای برهنه رفت سویش
وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر
خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش
بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر
جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که
زندان به زندان می شود موسی بن جعفر
وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد
دردش فراوان می شود موسی بن جعفر
وقتی که می افتد میان سجده انگار
در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر
حالا که زندان بان غرورش را شکسته
داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر
کارش فقط گریه است بر جد غریبش
وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر
جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟!
یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟!
یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر
قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟!
واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است
حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم
از عمر خود پرونده ای مختومه دارم
دردی شبیه مادر مظلومه دارم
امشب هوای دخترم معصومه دارم
از اشک، روی گونه ام سِیلی گرفته
بابا کجایی که دلم خیلی گرفته؟!
تحقیرهای دشمنم را صبر کردم
زنجیرِ دور گردنم را صبر کردم
خونابه ی روی تنم را صبر کردم
این روزها جان کندنم را صبر کردم
کاظم اگرچه من لقب دارم خدایا
عجل وفاتی روی لب دارم خدایا
بدکاره آمد تا نظر کردم دلش سوخت
تا یک نگاهِ مختصر کردم دلش سوخت
از غفلتش او را خبر کردم دلش سوخت
وقتی دعایش بیشتر کردم دلش سوخت
من معجزه کردم که شد چون بشْرِ حافی
این ها برای قوم غافل نیست کافی
تشنه که بودم حرف از آب خنک زد
وقت نمازم بی هوا من را کتک زد
با ناسزا بر روی زخم من نمک زد
بی احترامی کرد و هی من را محک زد
نامرد می داند که چون عباس هستم
بر نام زهرا و علی حساس هستم
قدِ تنومند مرا چون دال کردند
ساق پر از درد مرا پامال کردند
جسم نحیفم داخل گودال کردند
ساده بگویم پیکرم را چال کردند
حتی برای خم شدن هم جا ندارم
دیگر برای این همه غم جا ندارم
باید فقط گریانِ بر کرب و بلا شد
جد غریبم با لب تشنه فدا شد
جانم فدایش که ذبیحاً بِالْقَفا شد
جسمش سه روزی در دل صحرا رها شد
با روضه های نعلِ تازه آشنایم
هر استخوان او شده چون ساق پایم
جسمم اگر چه رفت روی تخته پاره
دیگر نشد پیراهن من پاره پاره
پیر لعینی باز هم زد استخاره
با قصد قربت با عصا می زد دوباره
نامردها جد مرا صد جور کشتند
نامردها جد مرا بد جور کشتند
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
ای یاکریم زخمی و بدحال، السلام
زندانی غریبِ سیهچال، السلام
آیینه ای و از همه جانب شکسته ای
از زخم های حلقه ی زنجیر خسته ای
دور از وطن شدن، شده داغ و غم دلت
معصومه ات کجاست، شود مرهم دلت
هر کس رسید بر سر راهت، درست شد
بدکاره هم به لطف نگاهت درست شد
ماندن درون حجره ی نمناک، مشکل است
تشخیصت از عبا به روی خاک، مشکل است
رنجیدن از ملال، برایت شده روال
قدت شده میان مطامیر، چون هلال
رنگت شده چقدر دگرگون، کلافه ای
از ناسزای سِندی ملعون، کلافه ای
با تازیانه موجب رنجت، همیشه شد
آنقدر زد که پیرهنت ریشه ریشه شد
آلاله های دور و برت نامرتب است
ذکرت شبیه فاطمه، خَلِّصنی یارَب است
بین عراق، آرزوی مرگ می کنی
از درد ساق، آرزوی مرگ می کنی
ساقِ شکسته را به مشقت تکان مده
بینِ فشار حلقه ی زنجیر، جان مده
بر تخته، گرچه پیکر پاکت بلند شد
کِی روی نیزه ها سر پاکت بلند شد؟
سنگین شده اگرچه تنت بین سلسله
اما نبود دور و برت داد و هلهله
عریان به روی خاک، تنت بر زمین نماند
بی غسل و بی کفن، بدنت بر زمین نماند
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
قعر مطامیری و عمامه سرت نیست
یک جای سالم بر روی بال و پرت نیست
درد غل و زنجیرها هیچ است وقتی
معصومه را دلتنگی اما دخترت نیست
از جلوه ی ماهت فقط مانده هلالی
گویی که در بین عبایت، پیکرت نیست
طوری شکسته ساق پایت بین زنجیر
دیگر علاجی بر غم زجرآورت نیست
خَلّصنی یا رب، روضه ی در پرده ی توست
این ناله ها، جز یاد داغ مادرت نیست
بر خاک نمناک استخوانت نرم گشته
بی علت این آه و فغان آخرت نیست
بر روی تخته پاره جسمت رفته اما
این وزن سنگین، وزن جسم لاغرت نیست
خوبیِ تخته پاره در این است، دیگر
در زیر پا، جسم به خون غوطه ورت نیست
قعر سیهچالت کجا و قعر گودال!
کُندیِ خنجر لااقل بر حنجرت نیست
حداقل دلواپسیِ دخترانت
ساعات آخر در وجود مضطرت نیست
هر چند در این جا غریبی، باز خوب است
چشمان ساربان، پی انگشترت نیست
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
شب نزول انوارِ رحمت حسین است
سلام هر رسولی، به ساحت حسین است
به هر شکسته بال و شکسته دل بگو که
بیا کنار فطرس، ولادت حسین است
چنان صدف که گوهر نشسته در وجودش
میان ظرف قلبم، محبت حسین است
در این جهان تیره، فروغ در مسیرم...
چراغ روشنایِ هدایت حسین است
عروج عرشیان است، طواف کربلایش
بهشت، گوشه ای از عمارت حسین است
علاج هر حجابی که بر دلم نشسته
به گریه، سجده کردن به تربت حسین است
اگر که خیرخواهِ کسی شود خداوند
نشانه اش عطای زیارت حسین است
شده است جلوه ای از خدا، قدیم الاحسان
که این صفت، تجلیِ قدمت حسین است
هر آن که را ببخشد حسین، حق ببخشد
رضایت خدا در رضایت حسین است
بهای آن عبادت که نیست هم ترازش
بهای گریه ی بر مصیبت حسین است
شلوغی و هیاهو به دور قتلگاهش
مجالِ ذکر دلدار و خلوت حسین است
میان خون سه ساعت، حسین تشنه لب بود
دلیل گریه ام آن سه ساعت حسین است
عیان کند به عالم، نوای یالثارات
ظهور، امتدادی ز نهضت حسین است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_سجاد_علیه_السلام_ولادت
نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم
پای بساط اهل بیت از راغبینم
بر پنجم شعبان گره خورده است دینم
مدیون خیر و لطف زین العابدینم
از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد
آمد علیِ دوم ارباب، سجاد
آمد به ما آموخت طرز بندگی را
پای مناجات و دعا، پایندگی را
آورد با خود راه و رسم زندگی را
آموخت با رفتار خود بخشندگی را
ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود
کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود
گَرد فراموشی ازین آیین زدوده
دین را دوباره با دعا احیا نموده
ابواب رحمت را سوی مردم گشوده
در هر مناجاتش، گریز روضه بوده
با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد
سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد
تابید نورش، بازتابش شد صحیفه
خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه
پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه
ارکان ناب انقلابش شد صحیفه
دل های ما را با مناجاتش تکان داد
راه خدا را با ابوحمزه نشان داد
از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته
با گریه هایش، دین سر و سامان گرفته
از یک دعای نوکرش، باران گرفته
با مادر او آبرو ایران گرفته
لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو
دست من و احسانِ بی بی شهربانو
کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد
خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد
نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد
با روضه، هر جامانده را خوش عاقبت کرد
خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند
از کام بابایش همیشه روضه می خواند
با روضه اش تا سال های سال، می سوخت
یاد لباس خونی و پامال، می سوخت
یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت
یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت
با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد
با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_سجاد_علیه_السلام_ولادت
بسم عشقی که نشسته در دلم
عُلقه اش آمیخته شد با گلم
هست کل آبرو و حاصلم
فخر دارم تا قیامت سائلم
خوشه چینم، خوشه چینم، خوشه چین
خوشه چین بر خوان زین العابدین
بهره می گیرد زمین از خنده اش
شمس، سائل بر رخ تابنده اش
بنده ی حق است و عالم بنده اش
هست زین العابدین زیبنده اش
شکر، نامم عبد خانه زاد شد
نام او هم حضرت سجاد شد
آشنا کرده دلم را با حسین
یاد داده تا بگویم یا حسین
گفته در هر غم بگو تنها حسین
پشت بر هر کس نما الا حسین
هر که هستی هر چه هستی بنده باش
با حسین بن علی پاینده باش
او به ما لحن دعا آموخته
در صحیفه رازها آموخته
هم ابوحمزه به ما آموخته
هم بساط روضه را آموخته
با علی بن حسین بن علی
شد به دل ها نور ایزد منجلی
ما همه انسان سجادیم و بس
تشنه ی عرفان سجادیم و بس
در پی رضوان سجادیم و بس
دست بر دامان سجادیم و بس
کاش ما را در کلاسش جا دهد
مشق حب حیدر و زهرا دهد
حال خوبم بد شد از یک داغ و غم
قامتم را یک مصیبت کرده خم
با که گویم ای خدا از این ستم
مانده آقای دو عالم بی حرم
بر خلاف هر کسی مولای من...
سنگ قبری هم ندارد، وای من
در بقیعش مشهدی خواهیم ساخت
صحن های بی حدی خواهیم ساخت
روی قبرش مرقدی خواهیم ساخت
بر فرازش گنبدی خواهیم ساخت
قبر او هم چون خراسان می شود
شهربانو شاد و خندان می شود
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
بدون عشق تمام وجودم افسرده است
بدون عشق دلم مثل پیکری مرده است
چه می شود که کریمان به داد من برسند؟
چرا که باغ دلم از گناه پژمرده است
منم جوانم و بد جور بر زمین خوردم
سرم به سنگ، سرِ خوابِ غفلتم خورده است
نمی شود بشود عبد خانه ی ارباب
به شاهزاده دلش را کسی که نسپرده است
من آمدم که غلامش شوم ولی دیدم
کریم بود و مرا تا خود خدا برده است
خوشم نشسته به عرش دلم علی اکبر
نشان عاشقی یار بر دلم خورده است
نشسته ام که برای رضایت حیدر
بخوانم از نوه ی فاطمه، علی اکبر
اجازه هست که میخانه را بهم بزنم؟
دم از رسیدن مولود محترم بزنم؟
اجازه هست بیافتم به آستانه و بعد
به زیر قبه و پایین پا قدم بزنم؟
همیشه کار من افتاده با علی اکبر
چگونه حرف از این شاهزاده کم بزنم
بدون دوست، مُخیر به آب لب نزنم
کنار دوست ولی باده پشت هم بزنم
غلام هستم و پس حق بده که در گوشم
نشان حلقه ی ارباب ذوالکرم بزنم
کسی که بوسه زده روز و شب به دست حسین
به زیر پاش فقط بوسه می برم بزنم
خصال و وصفِ کمالش محمدی است، علی
جمال و نور هلالش محمدی است، علی
اذان بگو که مسیحا شوی علی اکبر
مسیح عالم بالا شوی علی اکبر
رجز بخوان وسط کارزار تا این که
دلیل بهجت لیلا شوی علی اکبر
دعای ام بنین بوده که میان نبرد
قرین حضرت سقا شوی علی اکبر
رقابتی است که قبل از عمو بیایی و
رکاب زینب کبری شوی علی اکبر
بمان کنار پدر تا که نیرویش باشی
عصای پیری بابا شوی علی اکبر
از این نسیمِ گل یاس پهلویت پیداست
شبیه حضرت زهرا شوی علی اکبر
خودت کمک بده هر طور می شود به حسین
درون سطح عبا جا شوی علی اکبر
هنوز جای لبت بر لب پدر مانده
ببین کنار تنت "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" خوانده
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر
در آسمان معرفت، اختر علی اکبر
از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر
نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر
چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش
آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش
دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش
بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر
دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این
مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این
عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این
در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر
یاد زیارت عقل را برده است از هوشم
دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم
مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام
همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر
در معرکه باشد سراسر معنی غیرت
وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت
در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت
عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر
بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن
افتاد رخنه در میان لشگر دشمن
بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن
وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر
در کربلا جسم علی را لاله گون کردند
از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند
چشم حسین بن علی را غرق خون کردند
شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
باید که از زمین و زمان دلبری کنی
نامت نهاده اند علی، سروری کنی
پروانه ی دلم به تمنای شعله ات
بالش گشوده است که خاکستری کنی
بد نیست ای نگار بیایی و لحظه ای
فکری به تنگدستی این مشتری کنی
خاتم اگر نبود محمد به انبیاء
جا داشت بین خلق که پیغمبری کنی
از مأذنه صدای اذانت رسیده است
تحریر میزنی ز پدر دلبری کنی
مفتاح بندگی است اذانی که گفته ای
"الله اکبری" که "علی اکبری" کنی
فریاد کن به مأذنه "حق مرتضی علی است"
تا اهل شهر را همگی حیدری کنی
امشب بیا به حال دلم یک نظاره کن
امشب بیا که باز گدا پروری کنی
از کودکی همیشه به من گفته مادرم:
باید برای آل علی نوکری کنی
شرمنده ام که خار، ثناگوی گل شده است
رسمِ شماست این که گدا را جَری کنی
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
... لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
چنان لبخند زد در اولین دیدارِ بابایش
که شد جبریل از عرش برین محو تماشایش
کسی را که شود ممسوس حق، باید علی نامید
علی، جانم فدای او و اسم با مسمایش
چه تصویری، تصور کن به روی دست، ثارالله...
علیِ اکبر خود را نشان داده به سقایش
قسم بر طور سینا و قسم بر تین و بر زیتون
مراد از أحسنِ تقویم باشد روی زیبایش
شبیه مصطفی خَلقش، شبیه مصطفی خُلقش
شبیه مصطفی حتی کلام و نطق و آوایش
همه یاد نبی افتاده، باور کن که حق دارند
امینِ وحیِ حق، هم خوانده او را گاه طاهایش
یقین دارم که جان داده اذانش بر دل عیسی
که تکبیر علی اکبر نمود او را مسیحایش
اگر انگور می خواهد علی، حق می کند نازل
جناب شاهزاده، میوه ی جنت گوارایش
بدان بانوی پر فضل و اصیلی مادر او بود
بخوان این جلوه از انوار را فرزند لیلایش
تمام عمر دست و پای بابا را علی بوسید
که روزی تا ابد سر را گذارد زیر پاهایش
چنین آرامش قلب و چنین فرزند رعنا را
چرا باید پدر روزی ببیند ارباً اربایش؟!
کفن نه که فقط سطح کسای اهل بیت وحی
شرف دارد برای پهن گشتن زیر اعضایش
فَدَینا آیه ی ذبح حسین و بچه های اوست
سرم نذر علی اکبر، به قربان فَدَینایش
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_نیمه_شعبان
نذر یار است، میان تن اگر جان داریم
هرچه داریم ازین نیمه ی شعبان داریم
اشتیاق دل دیوانه ی ما دیدنی است
خنده بر چهره ولی دیده ی گریان داریم
از عطا و کرم حضرت نرجس خاتون
عشق دلدار، در این سینه فراوان داریم
هر که هر چیز دلش خواست بگوید اما
ما به برگشت گل فاطمه ایمان داریم
عهد بستیم که جان بر کف مهدی باشیم
با نبی و علی و فاطمه پیمان داریم
خودمانیم چه عیدی؟! چه سرور و جشنی؟!
تا که دلبر نرسد، حال پریشان داریم
سر و سامان همه از اوست، اگر سر نرسد...
تا ابد زندگیِ بی سر و سامان داریم
تا که فریاد زند بانگ أناالمهدی را
تا همان دم به خدا غصه ی هجران داریم
کاش با آمدنش، روشنی دیده شود
تا به کی گریه ی خود، از همه پنهان داریم؟
کاش یک بار به ویرانه ی ما سر بزند
کاش این جمعه ببینیم که مهمان داریم
مطمئنیم شب نیمه ی شعبان، حرمِ...
کربلا رفته و ما پاره گریبان داریم
ای ملائک برسانید بر آن شاه کرم
روسیاهیم و همه حاجتِ غفران داریم
برسانید که در صحن قدیم الاحسان
التماسِ کرم از معدن احسان داریم
سالیانی است که ما منتظران، دیده ی تر...
یاد خشکیِ لب سیدالعطشان داریم
آتشی را که میان دل خود داشته ایم
از غم غارت ارباب، کماکان داریم
نعل، خوش یُمن نبوده است، بدانید که ما
دل پُر از سُم و از نعل ستوران داریم
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_نیمه_شعبان
بعد سرما بهار می آید
لطف پروردگار می آید
بی قراری؟ قرار می آید
به سر این انتظار می آید
جام اعلاتری دهید امشب
باده ی کوثری دهید امشب
مژده بر عسکری دهید امشب
دلبرِ گل عذار می آید
عید موعودِ نیمه ی شعبان
روز مسعودِ نیمه ی شعبان
برکت و جودِ نیمه ی شعبان
ناجی روزگار می آید
پسر نرجس، آفتاب زمین
بهجت و شور هر دل غمگین
آرزوی تمام صدیقین
نور لیل و نهار می آید
مهر جانانِ خود نگه دارید
در دل، ایمان خود نگه دارید
عهد و پیمان خود نگه دارید
مرد باشیم، یار می آید
لحظه لحظه گناه من را دید
واسطه شد، خدا مرا بخشید
باز چشم از معاصی ام پوشید
با بدی ام کنار می آید
دیده ام اشک بار می بیند
همه را جز نگار می بیند
مثل یعقوب، تار می بیند
مرهمِ چشم تار می آید
از کرامات حضرتش خجلم
مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم
نخلِ خشکیده ی کویرِ دلم...
...با نگاهش به بار می آید
شده قلبم به ذکر او مأنوس
مُحرمش نیستم هزار افسوس
خسته ام از فراق، نه مأیوس
مژده بر دل، نگار می آید
چهره اش انعکاسی از مادر
روی دوشش عبای پیغمبر
بر سر خود عمامه ی حیدر
یار با اقتدار می آید
هیبتش مثل هیبت زهرا
وارث نور عصمت زهرا
باز با یادِ غربت زهرا...
... بر دل او فشار می آید
می شود دولتش به نام حسین
سر دهد در جهان، پیام حسین
می رسد روز انتقام حسین
صاحب ذوالفقار می آید
روضه با آه و ناله می خواند
روضه از باغ لاله می خواند
گر که از آن سه ساله می خواند
چشم ما هم به کار می آید
یاد عمه رقیه و حالش
یاد آتش گرفتنِ بالش
یاد حال کنار گودالش
اشک، بی اختیار می آید
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_نیمه_شعبان
ای خیر ناله ی سحری صاحب الزمان
از درد ما که باخبری صاحب الزمان
ما ندبه های پشت سر مرکب توایم
پایان راه در به دری صاحب الزمان
دیدی نیامدی و نشد زائرت شویم؟!
شد عمر بی وفا سپری صاحب الزمان
عید آمده به سائل خود سر نمی زنی؟!
ای که امید چشم تری صاحب الزمان
عیدی ما رضایت و بخشیدن شماست
ما را نمی شود بخری صاحب الزمان؟!
حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است
بر یک نگاه مختصری صاحب الزمان
ثابت قدم شدن درِ این خانه با شماست
آقای سامرا نظری صاحب الزمان
امشب دعا به حال دل تنگ ما نما
از کربلا که میگذری صاحب الزمان
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#انتخابات
به قطره قطره ی خون شهید مدیونیم
به رأی دادن خود پاسدار این خونیم
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرموده اند قوم شهیدان رستگار
اخلاص بوده راز تقرب به کردگار
سعدی چه خوش سروده و مانده به یادگار:
"همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند"
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟
من مانده ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟
از نعمت سرمایه ی خود، بهره نبردم
سرمایه ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟
گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست
ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟
یکبار نگفتم به خودم، لحظه ی غفلت
آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟
از بس که نچرخیده زبانم به مناجات
شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟
غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست
رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟
دلبسته ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت
رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟
درمانده ام از معرفت حق که مرا هم
با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟
مقصود، علی باشد و فردوس بهانه است
بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟
صد شکر که در خیل محبین حسینم
خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟
در کوفه همه پشت به ارباب نمودند
حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟
از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم
غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
حمد شایسته ی ربّی است که نامحدود است
او که هر جا که بر آن می نگری موجود است
گرچه دیر آمدم و عمر هدر شد اما
بخشش صاحب این خانه، همیشه زود است
آخر کبر، تباهی است، گواهش این بس
پشه ای قاتل خودکامگیِ نمرود است
دل اگر نشکند و اشک مهیا نشود
توبه و ذکر و دعا بی ثمر و بی سود است
آخر سال، همه خانه تکانی کردند
دل من مانده که بدجور غبارآلود است
برسانید مرا زود به ایوان نجف
طفلِ آواره کنار پدرش خشنود است
بارها با مددش پا شدم از روی زمین
در همه زندگی ام لطف علی مشهود است
کاش تا هست زمان، کرب و بلایی بشوم
که اجل پشت سرم هست و زمان محدود است
روزه و ذکر و مناجات بهانه است رفیق
گریه بر تشنه لبِ کرب و بلا مقصود است
دید زینب بدن زخمی و بی جان حسین...
ته گودالِ بلا، بین سنان مفقود است
تشنه لب رفت به گودال و یقین دارم که
خونِ جاری ز تنش بر عطشش افزوده است
گیسویش هست معطر به شمیم مادر
شمر بس کن، مبر آخر سوی آن گیسو دست
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#حاج_آقا_منصور_ارضی
برسانید مرا زود به ایوان نجف
طفلِ آواره کنار پدرش خشنود است
بارها با مددش پا شدم از روی زمین
در همه زندگی ام لطف علی مشهود است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
#عید_نوروز
آمدم ای خدای بخشنده
با دلی از گناه، آکنده
کرده غفلت مرا سرافکنده
شده ام بر درت پناهنده
ای که خیرت همیشه شد نازل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
گرچه آلوده است دامانم
از گناهان خود پشیمانم
حق من، آتش است می دانم
یا سریعَ الرضا نسوزانم
گرچه یک عمر بوده ام غافل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
خواب بودم، مرا صدا کردی
به رویم باب توبه وا کردی
از بدی ها مرا جدا کردی
با مناجاتت آشنا کردی
ملجأ آخرینِ هر سائل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
همه ی عمر، تا دم مردن
دلبرم حیدر است منحصراً
ای خدا قدرِ یک سر سوزن
حب او را مگیر از دل من
عمر، بی حب اوست بی حاصل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
قلبِ بی حبِ مرتضی، سنگ است
صَدَقَ اللهِ بی علی، ننگ است
بی ولایش کمیت ها، لنگ است
من نجف لازمم، دلم تنگ است
برسانم دگر بر آن منزل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
خیر و الطافِ بی حدش عشق است
آستانِ زبانزدش عشق است
تابش نور گنبدش عشق است
طرح انگور مرقدش عشق است
به علی، چاره سازِ هر مشکل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
من خرابم ولی خرابِ حسین
ذره ام ذیل آفتاب حسین
مستم از لطف بی حساب حسین
پس مرانم ز پشت باب حسین
نیستم گرچه بر غمش قابل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
شاهراه وصالِ من، عباس
ماه نیکو جمالِ من، عباس
أحسن الحالِ حالِ من، عباس
ذکر تحویل سالِ من، عباس
به لب تشنه ی ابوفاضل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
آه از آن لحظه که پریشان شد
ماند بی دست و سخت حیران شد
مشک او را زدند، گریان شد
شرمسار از حسین و طفلان شد
حقِ آهی که او کشید از دل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye