eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.2هزار دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار بود مقرب شوم به درگاهت ولی حجاب شد این پرده های دنیایی دلم هوای نجف کرده یا ولی الله هوای نیمه شبِ آن حریم رؤیایی https://eitaa.com/abdorroghaye
مولایَ یا مولای، سرتاپا گناهم عذری ندارم، شرمسارم، روسیاهم مولایَ یا مولای، بیرونم مینداز چیزی نمی خواهم، گدای یک نگاهم قلبم به ذکرت زنده می ماند حبیبم ای منتهای حاجتم، ای تکیه گاهم تا پای من لغزید، دستم را گرفتی از کودکی دادی نجات از پرتگاهم قدری مصیبت، های و هویم را در آورد غافل ازین بودم که هستی خیرخواهم مولایَ یا مولای، با قبرم چه سازم؟! دلواپسِ تاریکی آن جایگاهم از مادریِ فاطمه بالانشینم بیرون کشیده بارها از قعر چاهم شاهم فقط مولا علی باشد ولاغیر دور از ضلالت با علی در شاهراهم مولایَ یا مولای، از هجرش خرابم دلتنگِ ایوان طلا و صحن شاهم یاد وداع آخرش با بچه هایش در پشت درب خانه اش افتاده راهم مولایَ یا مولای، کوفه بی علی شد چون پیر مرد کوفه غرق اشک و آهم پشتم شکسته گرچه، شکرش باز باقی است بین کفن پیچیده شد پشت و پناهم کوفه کفن هم داشت پس! ماندم که از چه بهر حسینش بوریایی شد فراهم؟! بیچاره ام کرده غمش، گریان برای... آن جسم گرمادیده بین قتلگاهم https://eitaa.com/abdorroghaye
خوان جود و رحمتش را میزبان انداخته سفره را از بی کران تا بی کران انداخته دعوتم در میهمانی لیک دستم بسته است نفسِ بد بر دور دستم ریسمان انداخته شرح من شرح کسی باشد که از نادانی اش توبه اش را پشت گوشش هر زمان انداخته با که گویم از خطایم هیچ کس بویی نبرد بس که پرده بر گناهم، غیب دان انداخته مِنُ و مِن کردن، نشان از بازگشت کودک است این زبانم را خجالت از بیان انداخته شرمِ از حق جای خود اما بغل وا کردنش شوق توبه در دل پیر و جوان انداخته شب نشینان، شادمان باشید چون شاه نجف کیسه بر دوشش به عشق سائلان انداخته ساقی من آن یداللّهی است که بر مرقدش دستِ زهرا، طرح انگور از جنان انداخته كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ، باقی است مولانا علی سر به سجده محضرش هفت آسمان انداخته تا ابد پرسه فقط دور سرایش می زنم بس که بی منت برایم استخوان انداخته یاد عشاق امیرالمؤمنین، وقت سحر دانه ی تسبیح را صاحب زمان انداخته سفره ی افطار شد پهن و لب خشک حسین از غذا خوردن مرا وقت اذان انداخته صوت تسبیحش چه شد دیگر نمی آید به گوش؟! از صدا آخر گلویش را سنان انداخته خواهرش بی تاب شد تا دید بر انگشترش وقت غارت، گوشه چشمی ساربان انداخته چوب دستِ بی حیا بر جای لب های نبی آن قدر کوبید، رد خیزران انداخته https://eitaa.com/abdorroghaye
آخر ماه آمده، شرمنده و زارم هنوز آه... بر این نفس وامانده گرفتارم هنوز بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز سائلان شهر هم خوابند این ساعات شب آنقدر درمانده ام از خویش، بیدارم هنوز شرمسارم از اباصالح امام عصر خود چون نکرده ذره ای تغییر، رفتارم هنوز بندگانت توبه کردند و همه برگشته اند سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز هرچه می خواهی بخوان اما نخوان بی صاحبم هرچه هم باشم پدر دارم، علی دارم هنوز سیدی دلتنگ ایوانِ طلای حیدرم در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز خورده بر کارم گره، از کربلا جا مانده ام هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز از شروع ماه، گریان وداعش بوده ام شد تمام این ماه رحمت، سخت می بارم هنوز یاد زینب بوده ام هر وقت شد وقت وداع داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز وقت رفتن آمده، آرام تر قدری حسین دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز مثل این پنجاه و شش سالی که بودم خواهرت هرچه غم در سینه ات داری خریدارم هنوز مادرم کرده وصیت تا ببوسم حنجرت از گلویت بوسه ای را من طلبکارم هنوز دیگر از ذبحت نزن حرفی، نمی دانی مگر می دهد یک خار در پای تو آزارم هنوز https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب نشینان، شادمان باشید چون شاه نجف کیسه بر دوشش به عشق سائلان انداخته ساقی من آن یداللّهی است که بر مرقدش دستِ زهرا، طرح انگور از جنان انداخته كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ، باقی است مولانا علی سر به سجده محضرش هفت آسمان انداخته https://eitaa.com/abdorroghaye 🎬 باتشکر از کانال تلگرامی حسین جان: https://t.me/hossein_jaan
آخر ماه، گدا مانده و تنها مانده همه رفتند فقط بنده ی رسوا مانده درب مهمانی خود را کمی آرام ببند یک نفر از صف بخشیده شدن جامانده دستگیری بکنی یا نکنی هر دو رواست دست تسلیم منِ غم زده بالا مانده هیچ کس واسطه ی بنده ی آلوده نشد مثل هر سال فقط یوسف زهرا مانده همه ی زندگی ام حاصل لطف مهدی است تازه آقایی او در صف عقبی مانده عاقبت آبرویم ریخت و در چشم امام... بی بها کرد مرا چشم بد وامانده سخت دلتنگ نجف هستم و ایوان علی بر دل غم زده ام، شوق تماشا مانده آخر ماه هم از غربت ارباب بگو بین گودالِ پر از خون، تن مولا مانده اکبر و قاسم و عبداله و عون و عباس همه رفتند... فقط زینب کبری مانده چه کند زینب مضطر که سنان دور شود لب زخمی حسینش به دعا وا مانده eitaa.com/abdorroghaye
آمد ندا که وقت اقامت تمام شد چشمی بهم زدیم و ضیافت تمام شد یار دلم، دعای ابوحمزه الوداع صد حیف، انس ما به چه سرعت تمام شد کم می کنیم زحمتِ خود را و می رویم ای میزبان ببخش، اذیت تمام شد مانند ابرهای بهاری دلم پر است ماه نجات و بخشش و رحمت تمام شد ای وای اگر دوباره شوم تحبس الدعا باید چه کرد، ماه اجابت تمام شد هر شب به یاد صحن نجف مست می شدیم شب های دلنشین زیارت تمام شد گفتم: نماز و روزه و حجم فقط علی است گفتند: با علی است که دینت تمام شد او یکه جانشین بلافصل مصطفاست روز غدیر، بر همه حجت تمام شد هنگام مرگ کاش بگویند در برم دلتنگی اش به وصل شهادت تمام شد وقت وداع آمد و زینب به یار گفت: ایام، زود طی شد و فرصت تمام شد بوسه به حنجرت زدم و گریه ام گرفت پنجاه و شش بهار، چه راحت تمام شد رفتی و پیر کرد مرا داغ غربتت ذبحت حسین، بعدِ سه ساعت تمام شد رفتی حسین، داغ اسارت شروع شد رفتی و حفظ عزت و حرمت تمام شد https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر شب به یاد صحن نجف مست می شدیم شب های دلنشین زیارت تمام شد گفتم : نماز و روزه و حجم فقط علی است گفتند : با علی است که دینت تمام شد او یکه جانشین بلافصل مصطفاست روز غدیر ، بر همه حجت تمام شد هنگام مرگ کاش بگویند در برم دلتنگی اش به وصل شهادت تمام شد https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به روح مطهر شهید حاج حسن طهرانی مقدم فتح و ظفر را دید طهرانی مقدم در آسمان خندید طهرانی مقدم امنیت و آسایش ما اتفاقی نیست یک عمر، سختی دید طهرانی مقدم با آن همه کمبودهای روزگار خود پای هدف، جنگید طهرانی مقدم امروز پیروزیم چون که سال‌ها قبل این نسخه را پیچید طهرانی مقدم در آسمان پر غبارِ مسجد الاقصی نور رخش تابید طهرانی مقدم چون کوه راسخ بود و زور اعتقاداتش بر ظالمان چربید طهرانی مقدم بر کهنه زخمی که علی در روز خیبر زد از نو نمک پاشید طهرانی مقدم حقش شهادت بود و آخر پای این مکتب در خون خود غلطید طهرانی مقدم او پرچمش بالاست و در خاطر ایران شد تا ابد جاوید طهرانی مقدم https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حتی نوای ساعتش مُحیِ القُلوب است زنگش چنان زنگار از قلبم زدوده زاغ سیاهی در حرم فهماند بر من اینجا فقط جای کبوترها نبوده https://eitaa.com/abdorroghaye
ای رحمت بی انتها، ای گوهر عشق عرض سلامم خدمتت، ای خواهر عشق مثل برادر، صاحب خیر کثیری معصومه، ای خورشیدِ ذره پرور عشق یا فاطمه، از نسل زهرایی و قطعا خالق، چشانده بر تو هم از کوثر عشق ای باب حاجت، دختر باب الحوائج الگوی دخترهای مؤمن، دختر عشق صحن و سرایت، صحن کل اهل بیت است پیداست تحت قبه ات، هر مظهر عشق وجهی ز عشق اهل ایران قلب طوس است در قم تجلی کرده وجه دیگر عشق از عارفان و سالکانِ سیر حق شد هر کس تلمذ کرد در قم، محضر عشق ای صاحب شأن و مدارج، بین جنت... منت گذار و این گدا را کن شفاعت تا دوخت چشمش را به چشمان سیاهت آرامش موسی بن جعفر شد نگاهت بس که برادر بوسه بر پیشانی ات زد بوی خراسان می وزد از بارگاهت وقتی پدر فرمود جان من فدایش بر اهل معرفت عیان شد جایگاهت مرغ دلم هرجایی و سر به هوا بود افتاد تا راهش به قم، شد سر به راهت هر دل که در آن نیستی بی سرپناه است فارغ شدم از هر بلایی در پناهت بهر شهادت روسفید و لایقش کن تا که نمرده این غلام روسیاهت بانو قسم بر وعده ی صادق کمک کن تا که شوم از شیعیان دل بخواهت هجران چشیده، هجر مهدی کشته ما را خم کرده این اندوهِ سنگین، پشت ما را بی یوسف زهرا غم ما بی شمار است وضعیت ما، بین دنیا گریه دار است ای که چشیدی سال ها دوری دلبر با ما بگو کِی آخر این انتظار است؟ بیچاره آن عاشق که دور از مرقدت ماند خوشبخت آن عاشق که با تو همجوار است دلتنگی و اشکم به یاد بارگاهت لطفی است که از جانب پروردگار است آرامش و گرما و شور بین صحنت کهف و پناه امن من، در روزگار است رخصت بده تا نوکرت باشم همیشه نوکر شدن بهر کریمان افتخار است رزق دو چشمم را محرم، بیشتر کن قلبم برای ماه ماتم بی قرار است ای نور، بر تاریکی قلبم جلا ده رزق زیارت، یک سحر در کربلا ده https://eitaa.com/abdorroghaye
مؤمنی که ساده و بی ادعا سر می کند عطر ایمانش، جهانی را معطر می کند جای دل خوش کردنِ بر جایگاه و منصبش تکیه بر الطاف اهل بیت اطهر می کند خادمی در آستان نور، کاری ساده نیست لطف مولانا رضا آن را میسر می کند ذره هم زانو زند در محضر خورشید اگر رحمت خورشید، او را ذره پرور می کند نوکری که طعنه خورد و صبر کرد و دم نزد مدح او را حق تعالی، نقل منبر می کند هر که مانند شهیدان، یار محرومان شود حق، شهادت را به تحسینش مقدر می کند داغ خود را می برد از یاد با داغ حسین چشم نوکر را غم کرب و بلا، تر می کند دیدن فرزندِ افتاده میان قتلگاه تا قیامت خون به قلب و جان مادر می کند شمر با چکمه رسیده در بر جسم حسین پیکرش را پشت و رو در پیش خواهر می کند https://eitaa.com/abdorroghaye
قلبم کبوتر وار سویش پر گشوده خواب از دو چشمم صوت نقاره ربوده باب الجوادش بین بن بست زمانه درهای رحمت را به رویم وا نموده نوشیدن یک جرعه، چای از چایخانه در سینه ام انداخت شعری نو سروده حتی نوای ساعتش مُحیِ القُلوب است زنگش چنان زنگار از قلبم زدوده زاغ سیاهی در حرم فهماند بر من اینجا فقط جای کبوترها نبوده مغموم می آیند سویش زمره زمره آرام می گیرند نزدش توده توده کار کسی چون من ثنایش نیست، وقتی... روح الامین هر روز و شب او را ستوده حالم که گشته منقلب را دوست دارم این روزی لا یَحتَسِب را دوست دارم با هر گدا مأنوس بودن، این مرامش... دارد حکایت از سخای مستدامش جیره خورش هستیم و روزی در ید اوست برکت گرفته زندگی ما به نامش فردا زمین خورده نخواهد بود هرکس امروز برخیزد به رسم احترامش ترجیح دارد نیم طوفِ مرقد او بر صد طواف مکه و بیت الحرامش سلمانی اش گوهرشناس خبره ای بود در وقت جان دادن، دو دنیا شد به کامش حس می کند هر کس که از او کربلا خواست یک روز بوی کربلا را بر مشامش با روضه خوانی و دم یابن الشبیبش ابلاغ فرموده به هر نوکر، پیامش فرمود در هر غصه، با ما هم نوا باش گریان برای ماجرای کربلا باش یاد حسین و روضه ای آخر دلم سوخت یاد غمش نزد علی اکبر، دلم سوخت وقتی زمین افتاد با گریه میانِ... داد و هوار و خنده ی لشگر، دلم سوخت پیش تمام حاصل عمرش زمین خورد عمامه اش افتاد چون از سر، دلم سوخت وقتی که هر جا را نظر می کرد، می دید یک عضوی از آن لاله ی پرپر، دلم سوخت تا که تمام هستی اش را در عبا چید وقتی عبا پُر شد از آن دلبر، دلم سوخت وقتی به زانو رفت تا اینکه گذارد... گونه به روی گونه اش مضطر، دلم سوخت پیغمبری کرد و به میدان زد عقیله طوری صدا زد: "هستی خواهر" دلم سوخت آه از حسین این داغ اعظم قاتلش شد داغ علی، زخم عمیقی بر دلش شد https://eitaa.com/abdorroghaye
مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم: ما عزادار دل خون جوادیم همه با دل خون شده مجنون جوادیم همه  عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او پاک کند این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند غصه را در دل محزون شده تکثیر کند پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند خواست او را وسط حجره زمین گیر کند بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید پسر شاه خراسان جگرش می سوزد از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد باورم نیست که این ها به کمک برخیزند آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است نگذارید تنش را به تماشا خوب است نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟! حمل او روی سر چند نفر، دردسر است تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است خوبی بام به این است مصیبت نکشد بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد آخر روضه ی او کار به غارت نکشد تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده پیکرش در ته گودال لگدمال شده بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده شمر با خنجر خود وارد گودال شده داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد ناگهان صوت فراگیر "بُنَیَّ" آمد https://eitaa.com/abdorroghaye
چه کرده بود مگر زهر با اباالهادی که میزد از عطشش دست و پا اباالهادی میان حجره، پر از درد بود و شد بی تاب ز بس که با جگر سوخته صدا زد آب همین که تشنگی اش در حرم مضاعف شد تسلیِ دلش آوای خنده و دف شد کسی به خواندنِ ذکری، بر او نشد تسکین کسی نخواند کنارش دو آیه از یس بها و ارزش خورشید را ندانستند زدند و هلهله کردند تا توانستند شبیه او احدی هم بلا کشیده نشد وصیتش وسط هلهله شنیده نشد دوا نداشت مصیبات بی شمار دلش نداشت خواهری اصلا شود قرار دلش همین که ریخت زمین آب، داغش افزون شد چقدر حضرت ابن الرضا دلش خون شد غمش ستون سماوات را تکان می داد ز بس که تشنه، شبیه حسین جان می داد اسیرِ شانه ی چندین غلام شد بدنش کشان کشان به سوی پشت بام، رفت تنش چه آمده به سر پیکرش، زبانم لال مگر که خورده به تیزی، سرش زبانم لال سه روز مانده تنش روی بام اما باز نکرد نیزه و شمشیر سینه اش را باز کبوتران خراسان به محضرش رفتند برای عرض ادب سوی پیکرش رفتند زدند جای جسارت، به سینه، سنگش را که زیر و رو نکند آفتاب، رنگش را امان ز کرب و بلا و امان ز روز حسین امان از آن تن عریان و سینه سوز حسین چه داغ ها که نصیب عزیز زینب شد تن حسین، پر از رد نعل مرکب شد گواه این سخنم شخص حضرت زهراست فقط حسین در عالم مُقطع الاعضاست https://eitaa.com/abdorroghaye
خدا آورده در وصف علی آیات انسان را به یمن او خدا نازل کند بر خلق، باران را علی، مجد و شکوه حق، میان طور سینا بود که شیدا کرد نور جلوه اش موسی بن عمران را نه تنها بهره ها بردند مردم از بیاناتش که حتی رام کرده خطبه اش گرگ بیابان را علی شمشیر بیرون از غلاف حزب توحید است به برقِ تیغ خود عاجز نموده حزب شیطان را فقط محبوب خالق یک نفر، آن هم علی باشد که احمد میل فرماید کنارش مرغ بریان را کسی که انبیا قاصر ز درک رتبه اش هستند به روی دوش خود بالا بَرد شأن یتیمان را نجات انبیا از هر بلا کار علی باشد امین الله فی ارضه، سزاور علی باشد علی را در مقام نفس خود، طه پسندیده علی را از ازل، انسیةالحورا پسندیده به جای زرق و برق زندگانی، ساقی کوثر... حیات ساده ای با حضرت زهرا پسندیده "بگو بر هر که دنبال نشانیِ خداوند است علی اسم خدا باشد که حق او را پسندیده" خدا تا که عیان دارد علی فاضل ترین مرد است برایش زینتی چون زینب کبری پسندیده نه اینکه قرب او بر حق، به قدر "قَابَ قَوْسَینْ‌ِ" است خدا او را چنان احمد به "أَوْ أَدْنی‌" پسندیده قرین با حق شدن یعنی علی حق است و حق با اوست هر آنچه او پسندد را، خدا یکجا پسندیده علی اصل و اساس دین و غیر از او فروعش شد دلم مدهوش خاتم بخشیِ بین رکوعش شد چه گویم در مقامش که نماند جای افسوسی علی قدیسی از نور است و از آیات قدوسی علی را جز علی معنا نخواهد کرد و در بابش نباشد معنی کامل، میان هیچ قاموسی میان ظلمت دنیای تیره، تابش حبش منور کرده قلب شیعیان را همچو فانوسی نجف وادی امن است و نجات از نار می یابد مشرف می شود هر کس برای عرض پابوسی فلانی و فلانی را رها کن تا که بگریزند علی تا هست در لشگر، نباشد جای مأیوسی به سجده تیرِ بیرون آمده از پای او می گفت: عجب دلداده ای هستی، عجب با یار مأنوسی چرا بنت اسد را حق، اقامت در حرم داده؟ چرا در سجده احمد بر علی حق را قسم داده؟ علی راه خدا، باب خدا، معشوق سبوح است به نام نامیِ او راه های بسته، مفتوح است تمام کوه ها غرقند در دریا و نوح ایمن چرا که نام حیدر، حک شده بر کشتی نوح است علیِ مرتضی بر پشت خود جوشن نمی بندد در این یک ویژگیِ منحصر، صد نعتِ ممدوح است به دور مصطفی روز اُحد چون شیر می چرخد اگرچه با نود زخمی که خورده، سخت مجروح است به یمن پاکی دامان مادرها، برای ما بیان منقبت های علی، آرامش روح است به سوی هر دو قبله خوانده با احمد نمازش را به هر خیر اولین است و علی توحیدِ مشروح است به دست او خدا انوار را تکثیر خواهد کرد علی را "قل هو الله احد" تفسیر خواهد کرد خدا روز غدیر خم، چنین بخشیده تفضیلش امیرالمؤمنین را کرده بر دین، شرط تکمیلش علی شد شرط ابلاغ رسالت در کلام حق که علامه امینی ها بیان کردند تفصیلش بساط بت پرستی در کنار کعبه برپا بود علی با قهر ابراهیمیِ خود کرد تعطیلش چنان بی واهمه جای نبی خوابید در بستر که از سوی خدا مدح و ثنا فرمود جبریلش سقایت کرد در بدر آن چنان شیر خدا حیدر هزار و یک ملک رفتند در صحرا به تجلیلش قوام مسجد کوفه به صوت مرتضی باشد به قربان مناجاتش، فدای لحن ترتیلش برای اهل ایمان، حب او اتمام نعمت شد غدیر خم برای شیعیان، روز ولایت شد صدف در قعر دریا بود، قدرش را ندانستند به هر دردی مداوا بود، قدرش را ندانستند به هر دل خسته و هر سائل و هر طفل درمانده علی مانند بابا بود، قدرش را ندانستند که غیر از او لباسش ساده تر از خادمش بوده؟ چقدر این مرد آقا بود، قدرش را ندانستند بساط سفره ی خیرات مولا بهر سائل ها همیشه پهن و برپا بود، قدرش را ندانستند علی بالاترین اعجاز احمد در رسالت بود علی هارونِ طه بود، قدرش را ندانستند کلام و سیره اش، حتی سکوتش هم هدایت بود در او هر خیر پیدا بود، قدرش را ندانستند چه شد آخر غدیرش را چرا از یادها بردند؟! چرا هیزم به پشت خانه‌ی خیرالنسا بردند؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقسیم بندی اشعار موجود در کانال: ۱_ اشعار مربوط به ایام فاطمیه: ۲_ اشعار مربوط به ایام محرم و صفر: ۳_ سایر اشعار: https://eitaa.com/abdorroghaye
شرمسارم ز محضرت، چه کنم؟ با غم گریه آورت چه کنم؟ روی دارالعماره گریانم آه، با حال مضطرت چه کنم؟ گریه ام بر غریبی خود نیست از غم دیده ی ترت چه کنم؟ نامه های دروغشان تا که نشود بغض خواهرت چه کنم؟ جان مسلم، میا به کوفه حسین گر شود بسته معبرت، چه کنم؟ نگرانم اسیر کوفه شوند اهل بیت مطهرت، چه کنم؟ دخترم با نوازشت خوابید با یتیمیِ دخترت چه کنم؟ تیرهایی که چند پر هستند بشود سهم اصغرت، چه کنم؟ ارباً اربا شود علی اکبر جان دهد در برابرت، چه کنم؟ حمله کردند اگر به سوی حرم بعد داغ برادرت، چه کنم؟ تشنه ماندم اگر، ملالی نیست بهر خشکی حنجرت چه کنم؟ به فدایت سرم، زبانم لال... روی نیزه رود سرت، چه کنم؟ غرق خون گر لباس کهنه ی تو برسد دست مادرت، چه کنم؟ پیکرم رفت بر قناره، اگر شد اهانت به پیکرت، چه کنم؟ https://eitaa.com/abdorroghaye
یالَلعجب چه حال عجیبی است حال من اینجا کجاست؟ دلهره دارد سؤال من گفتند کربلا و دلم ریخت بی هوا حس می کنم تمام شد آخر مجال من این ها که نخل نیست، همه تیغ و نیزه است دیدی چه بود عاقبتش، این خیال من هجده هزار نامه چه شد، وعده ها چه شد؟ پس حق بده اگر شده آشفته حال من این بوی سیب چیست که پیچیده در نسیم؟ این ماجرا چه بود، شده سهم فال من عباس و قاسم و علی اکبر رسیده اند دور و برم که حفظ بماند جلال من پنجاه و شش بهار، بهارِ دلم شدی ای دلربای روز و شب و ماه و سال من خیره شدی به گودی گودال از چه رو؟! رحمی کن ای حسین به اشک زلال من حتی کفن برای تنت نیست در حرم وای از غم تو، دلبرِ نیکو خصال من قد هلال من به تنت سایه می شود وقتی سرت شود نوک نیزه، هلال من سهمم پس از فراق تو، رخت اسیری است راضی مشو حسین به رنج و ملال من https://eitaa.com/abdorroghaye
گرچه در این خرابه دگر احترام نیست شکر خدا ولی خبر از ازدحام نیست بوی غذا تمام محل را گرفته است اما برای اهل نبوت طعام نیست رنگ از رخم پریده، حسابی کلافه ام از درد استخوان، نفسم بادوام نیست از هر طرف که پا شده ام خورده ام زمین در جسم زیر و رو شده ام انسجام نیست شب تا سحر به یاد لبت گریه کرده ام کام تو چوب خورد و حیاتم به کام نیست گفتم سلام... کاش یکی یادشان دهد سیلی و تازیانه جواب سلام نیست من دختر مطهره ی آل عصمتم شأنم که درک کردن بزم حرام نیست طوری لگد زدند نمازم نشسته است دیگر توان برای قعود و قیام نیست تقصیر لکنت است، گذر کن ز دخترت مانند قبل با تو اگر همکلام نیست آماده ی سفر شده ام چون رقیه را طاقت برایِ ماندن در بین شام نیست https://eitaa.com/abdorroghaye