هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 برای امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)
افتاده
...............
میان باغ، خداوندِ تاک افتاده
ابوتراب است اما به خاک افتاده
همان علی که بیابان، بهشت شد با او -
هزار نخل به پایش هلاک افتاده
زدند حضرت ریحانه را برای فدک
گذار مرگ به «روحی فداک» افتاده
چنان به کعبه ی حیدر لگد زد آن ملعون
که تا لبالب دیوار، چاک افتاده
حسن نمی خوابد، زینب از خودش خسته ست
حسینِ او، از خورد و خوراک افتاده
مربع
علی همان غواصی که دستْ بسته پرید
میان عکس چقدر دردناک افتاده
به رمز «یا زهرا» دل زدند بر کارون
کنار ساحل، هجده پلاک افتاده
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_علوی_فاطمی
🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
آخ ماااااااااادر 😭😭😭
#اشعار_فاطمی
مشت آتش
....................
نور می بخشد جهانی را اگر زرتشتِ آتش
مادر ما را چرا آتش زده ست و کشته آتش!؟
مظهر غیرت، علی را دستْ بسته می کشاندند
جان به لب شد تا که بر چادر رسید انگشت آتش
مادری ققنوس وار آمد که ایمان ها نسوزد
موی او آتش گرفت از هجمه ی پُرپشت آتش
سیلی از دیوار و در را تاب آورد آه... اما
تا به خود آمد مدینه، شد کبود از مشت آتش
شعله شعله، مستیِ هیزم فروکش کرد و خوابید
گرم بود اما به جهل این جماعت، پشت آتش
در میان دست خود پروانه ای دارد شکسته
وا شود با ذوالفقارِ اشک اگر که مشت آتش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🤦🏻😭 دلتنگ #حضرت_زهرا (س) و #امام_رضا (ع)
دست قنوت
.................
دست قنوتم خشکِ خشک و غرق پینه
حال دلم شب های سنگین #مدینه
دلتنگ #زهرا می شوم، دست خودم نیست!
از کودکی بیماری ام دارد زمینه
نوبت گرفتم از مطب؛ #دکتر_حسینی!
بلکه بگیرد سینه ام قدری #سکینه
دکتر به جای نسخه، #مشهد کرد تجویز
هر #هشت ساعت یک «#رضا» از عمق سینه
از چشم هایش #فاطمه می ریخت؛ گفتم:
ای جان! مگر هست از #حرم، بهتر گزینه!؟
بیمار بعدی داخل آمد، پا شدم من
گفتم که دکترجان: «چقدری شد هزینه!؟»
لبخند زد گفت: «ای پسر من رو همین بس
که مادرم #زهرا، قنوتم رو ببینه!»
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🔰 لینک اشعار آیینی محمد عابدی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
💚 برای #امام_حسن (ع)
خاطرات کوچه 😭
.....
زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت
آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت
خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب
سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت
وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام
دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت
جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست
گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت
رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی
سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت
این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند
هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت
با لگد کوبید #زهرا را به دیواری که ریخت
انتقام غزوه ها را از #علی، آخر گرفت
باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود
او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت
روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام
مزد خدمت کردنش را خوب، #پیغمبر گرفت
تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا
#مجتبی از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت
با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش
از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت
#کربلا را گاه می دید و صدا می زد: «#حسین -
قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت»
تا نباشد حس غربت در دل معصومشان
دست #عبدالله و #قاسم را #علی_اکبر گرفت
آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را
که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت
سال ها از #صلح گفت و... #جنگ را مغلوبه کرد
درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت
آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن
جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت
تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم
روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15