مثنوی۱، چار هندو.aac
12.36M
🎙 مثنوی، صوت یکم
📚 چار هندو در یکی مسجد شدند
1️⃣ عیبجویی از خود
2️⃣ پاکندیدن خود
3️⃣ عبرتگیری از گرفتاری دیگران
#مثنوی #مولوی #ادبیات #ادبیات_فارسی #عرفان #اخلاق #قصه #حکایت #داستان
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
وقتی نیما یوشیج حکایت گلستان مینویسد
💥 احتمالاً برای کسانی که آشنایی مختصری با شعر سنتی ایرانی و شعر نو ایرانی دارند عجیب باشد که این دو طایفه با هم ارتباطاتی داشته باشند. مخصوصاً موضوع زمانی جالبتر میشود که در زمان تولد شعر نو، طرفداران ادبیات کهن تا پای تکفیر امثال نیما هم رفتند.
✨ ولی راستش این است که اتفاقاً مهمترین شاعران نوسرای ایرانی ارادت و علقۀ فراوانی با ادبیات کهن ایران داشتهاند. در واقع اگر این اتصال نبود، هرگز نمیتوانستند ادبیاتی بسازند که برای مخاطب ایرانی جذاب و ماندگار و مؤثر باشد.
🔹 برای نمونه، اخوان ثالث با وجود اینکه شعر نو، یا به قول فروزانفر بحر طویل (!)، میسرود و در این قالب قطعاً از بهترینهاست، بهشدت دلبسته و وامدار فردوسی و شاهنامه اوست.
🔺 یکی از نکات جالب که بهتازگی و داغِ داغ کاشف به عمل آمده است، درباره پدر شعر نو ایرانی، یعنی علی اسفندیاری یا همان نیما یوشیجِ معروف است. یادداشتهای نیما پس از مدتها از میان ورقپارههای برجامانده از او چاپ شد. نیما در سالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ رشتهحکایتهایی را به سبک سعدی نوشته که گویا کیفیت چندانی ندارد. اینکه پدر شعر نو ایرانی به تقلید از سعدی حکایت مینویسد، نکتهای خاص است.
🔸 چنین ارتباطاتی نشان میدهد فرهنگ و ادبیات ایران همچنان رشته ارتباطش با گذشته را کم و بیش حفظ کرده است و لااقل در میان بزرگانش این خط و ربط محفوظ است. درسی هم برای شاعران جوان است که نمیشود از پای بته درآمد و باید با ریشههای فرهنگ پیوندی درست و محکم برقرار کرد.
#شعر #ادبیات #ادبیات_فراسی #فردوسی #سعدی #گلستان #اخوان_ثالث #نیما_یوشیج
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
آیا شاعران میتوانند منتقدان ادبی خوبی باشند؟
🔸 نقد شاعران با تمام جنبههای بعضاً تعصبآلود و شاید شگفتانگیز خود سخت مغتنم است و اساساً آنگاه که شاعر از نقد شعر سخن میگوید، منتقد ادبی کمینگاهی برای شکار نکتههای نهفته در رمز و راز شاعری پیدا میکند.
🔹 نگاه شاعران به شعر غالباً خودجوش و غیرفلسفی و مطابق با مشرب و زاویه دید آنان است، ولی با این حال میتواند ما را در ادراک فرایند تولد شعر به هفتتوی کارخانه طبع و ضمیر شاعر بکشاند. سخن رودکی در باب لفظ و معنای خوب بهمثابه لازمه شعر در قصیده «مادر می»، و در تاب شدنهای انوری آنگاه که از خلق و ابداع مضامین سخن میگوید، به همان اندازه گویاست که اعترافات مایاکوفسکی درباره چگونگی تکوین و برآمدن شعر.
♦️ نقد و روایت شاعران با تمام دلانگیریها و اغتنامهایش، چنان نیست که از آن بتوان به نظریه قابل تدوینی در شعرشناسی رسید یا از آن طراز و معیاری برای نقادیهای فنی و هنری حاصل کرد؛ زیرا فردیشدن غالب این دریافتها، مجال تدوین و طبقهبندی را سخت تنگ میکند.
🔶 اگر از خودشیفتگی شاعران که گاه به صورت طبیعت ثانویه و سنت محمود آنان درآمده است بگذریم، چالشهای شاعران با یکدیگر نیز نمود دیگری از فردیبودن سلایق آنهاست. ستیزه شاعرانه عنصری با غضایری رازی، داوریهای خاقانی درباره شاعران معاصرش، نکتههای نظامی بر سخن فردوسی و باز انکارِ پوشیدۀ فردوسی بر دقیقی و صدها نمونه دیگر، گویای همین فردیت در نقادی است.
🔴 شاعران از سوی دیگر، خواسته یا ناخواسته، تسلیم تب جریانهای شعری عصر خود بودهاند و کمتر سرایندهای را میشناسیم که از این پدیده مصون بوده باشد. سادگی و بیپیرایگی یا کمپیرایگی شاعران سدههای آغازین، علمگرایی سرایندگان عصر سلجوقی تا مغول، ایماژیسم افراطآمیز هندیسرایان و خیالبندیهای شاعران عصر صفوی همواره خطوط تعیینکنندۀ نقدهای شاعرانه را رقم زدهاند.
📚 مقاله «دیدگاههای انتقادی بدیعالزمان فروزانفر در سخن و سخنوران»، نصرالله امامی
#نقد #نقد_شعر #ادبیات #منتقد_ادبی #نقد_ادبی
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
شاعران بیمسئولیت
📍 واقعاً شعر چه اهمیتی دارد؟ طرح این پرسش در زمانه ما هر جوابی که داشته باشد، خبر از بیارزش شدن ارزشها میدهد. شاید در روزگار شاهان کاربرد شعر برای تبلیغ و توجیه سلطنت آنان بود، ولی شاعران قرن ما کمتر در چنین حال و هوایی بودند. آنان بهویژه در برهه پس از مشروطه اغلب دم از آزادی و قانون و ترقی و انسانیت میزنند و بیشتر اینها سوغات فرنگ بود.
👀 فرنگ به همراه شیفتگی بزرگ ابزاری و صنعتی که در نهاد شرقنشینان نهاد، آنان را به موضوعات خودبنیادی غرب دلبسته کرد. این تأثیر بسیار مرموز و رونده و البته با خطرات بزرگی همراه بود. واردات فرهنگی فرنگ با کتب و جراید آنها انجام میشد. روزنامهها را با ترس و لرز میان جلِ چهارپایان و زیر بارها و دیگر نقاط مخفی قایم میکردند و به شهرهای بزرگی نظیر تبریز و تهران و اصفهان و دیگر مناطق میرساندند. یواشکی و مخفیانه زیر سقفی جمع میشدند و یکی که باسوادتر بود آن را برای دیگران میخواند یا بهنوبت و اشتراکی مطالعه میکردند.
✍️ همان خوانندگان و شنوندگان رفتهرفته قلم در دست گرفتند و مشق آزادیخواهی و قانونطلبی کردند. اینها جدا از کسانی بودند که خودشان به عناوین مختلف راهی فرنگ میشدند تا راوی مستقیم یا دستچندم فرنگیان باشند. چیزهایی را میدیدند و بسیار چیزها را نمیدیدند. جریان انتقال فرهنگی و تپیدن نبض مشروطه و قانونخواهی با روندی آهسته در طبقات نخبگانی پیش رفت.
❗️ حرفهای روزنامهای و شعرهای آزادیجویانه به تریز قبای حاکمان برخورد و کار به بگیر و ببند و بزن و بکش کشیده شد. محکمترین مشت را هم رضاخان به دهان سخنگویان زد و همهشان یا خفهخون گرفتند یا در خون خود غلت زدند. در چنین فضایی اگر شاعری توجه به زیباییها شعری و بلاغت آن معطوف میکرد تا سخن خود را زیباتر بگوید، محکوم به بیمسئولیتی و تهمتهای بدتر از این میشد. همانها در ادوار بعد معترف بودند ما شعر نگفتیم و عمری کلمه را فدای سیاسیبازیهایی کردیم که هیچ آورده و سودی برایمان نداشت.
📚 منبع: خودم 😁
#شعر #شاعر #نقد_ادبی #معاصر
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
هدایت شده از ابرمیم
شعر نگو، کتاب بگو
➰ آقای علیاکبر دهخدا اعوجاجهای خاص خودش را دارد. من هم بر این واقفم و میدانم خودم هزار تا عیب بیشتر از او دارم. روزگار او روزگار دینستیزی هم بوده است، اگر بدتر از الآن نباشد، به همین خاطر اگر در آثارش فحشهایی به آخوندجماعت میبینید، زیاد نباید فلسفی دید، بلکه بهنوعی جبر تاریخی است؛ جبری که شیخ فضلالله نوری را به دار کشاند تا دیگر آخوندی جلوی «قانونیشدن و مشروعنبودن» نایستد. گرچه این افراط کار را به انقلاب دینی کشاند. همان جبر تاریخی که محتشم کاشانی را به آن متهم میکنند: «ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای!» ولی اهل تحقیق میدانند مَجاز چیست و منظور شاعر را از شماتت چرخ، مذمت اهالی و مردمان چرخ فلک درمییابند؛ همانطور که یکی دو بیت بعد رسماً اسم ابنزیاد را میآورد و سخنش را آشکار میکند.
💦 به هر حال هیچکدام از اینها شویندۀ امثال دهخدا نیست. دهخدا استقرای خطایی دارد که نمیتوان از آن چشم پوشید. ولی به هر حال ساحت بزرگان بری از هر لکهایست و حافظ را احضار میکنند تا بگوید «تو برو خود را باش.»
📚 عیب مِی را جمله گفتیم و میگوییم، حال اندکی هم هنرش را بگوییم. مرحوم علامه دهخدا، رضواناللهتعالیعلیه، در دیوان شعری که بیست و چند سال پس از درگذشتش منتشر شد، غزلی در حال و هوای مولوی و دیوان شمس او دارد. البته فاصله معناداری میان این غزل مولویگونه و غزلیات شورانگیز مولوی هست. قدری هم مشکلات عروضی دارد که فدای سرش.
📝 بیتی در آنجا حک است که شاید بهنوعی تصویری هوایی از زندگی مبارزان باشد؛ مخصوصاً کسانی که مبارزه را تنها مبارزه سیاسی میدانند و عوض مبارزه با نفسِ فاقدِ صاحبِ خود، با نفس حاکمان میستیزند و نامش را آزادیخواهی و ستمستیزی و از این واژگان گوگولی میگذارند. اینها درست مانند حضرات عرفای اطواری و صوفیه رایگانخوارند که در سوراخهای وجود خود در پیِ تزکیهاند و بقیه باید نوکر و نانآور آنان باشند. شما این ماخولیا را با قناعت و صبر و سادهزیستی علمای حقیقی قیاس کنید و بفرمایید چه کسی مبارز و آزادیخواه و صیقلدهنده وجود خود و دیگران است. آن عالمی را که هدیه و توصیه شاه را رد کرد و گفت من نان و دوغ میخورم تا از چلوکباب شما بینیاز باشم، قیاس کنید با آن زاهدی که برادرش خرجی خانهاش را میداد و پیش خودش خیال میکرد خدا او را بر تمام عالم برگزیده است.
بیت این است:
تا که توان ماردوش بُرد و فریدون نشاند / غبن بود کاوهوار حلیفِ دکان زیام
🔱 فارسیاش این میشود: تا وقتی میشود ضحاک ستمگر را از تخت پایین آورد و فریدون دادگر را به جایش نشاند، منِ کاوۀ آهنگر زیان کردهام اگر همقسم و همنشین مغازه و کار و کاسبی خودم باشم. آیا کاوهها سهمی هم در حاکمیت دارند؟ خیر، چون از تخمه و نژاد شاهان نیستند. من این نژادگی را رد نمیکنم. نمیگویم شاهان ایزدنشاناند، میگویم شاهبودن مسئولیتی هولناک است که تنها منتخبان الهی باید به آن گردن بگذارند و بقیه فرار را بر قرار ترجیح بدهند. ولی به هر حال شاهبودن و برنشینی توهمات خاص خودش را دارد و آدم را میوهچین درخت ممنوع خواهد کرد.
⚖️ آقای کاوه پس از آزادسازی فرزندش به شغل شریف آهنگری خود بازگشت. آیا باید چنین بود؟ هم بله، هم خیر. بله، چون نباید ترک کسب و کار و شغل کرد و قسمتی مهم از سلوک الهی انسان با همین کارکردن و آمیختن با مردم کوچه و بازار برای رزق حلال پیش میرود. خیر، چون حاکم دادگر برای پیشبرد عدل و داد در جامعه نیازمند مردان نترسیست که با توان بازوی آنان سدها و موانع برقراری دین الهی در زمین از میان برود.
🔥 آقای دهخدا، میدانم نمیشود در یک بیت تمام حرف را زد، اما شما پنداشتهاید با بردن ماردوش و نشاندن فریدون همهچیز گل و بلبل خواهد شد؟ مبارزه هیچگاه تمام نخواهد شد. گاه است که سیچهل سال از عمر انسان در رعایت حدود الهی میگذرد و هیچ نشانهای آشکار نمیشود. تا کِی ما اینها را دریابیم.
https://eitaa.com/abrmim
هدایت شده از مجله میدان آزادی
▫️تکنگاری: نگاهی به زندگی و آثار ملکالشعرای بهار
👤 گویی مردی از پستوی تاریخ بیرون آمده و با زبانی از جنس اعصار گذشته با ما سخن میگوید. اشعارش جشنوارهای از سنتهای شعری خراسانی است. در سرودههای او ردپای هر شاعر بزرگ یا معمولی کهن را میتوان یافت. وقتی حبسیه میسراید، انگار مسعود سعد سلمان دوباره به زندان افتاده و هنگام گفتن از باده، خیام و منوچهری زنده میشوند. این کهنگرایی گویی آیین اوست. بیخود نیست که در کار پرستش سعدی است و برای او فردوسی در سخنسرایی خداست، اگر پیغمبر نباشد. همین تقدس فردوسی نتیجۀ جانِ طلبکار و آزادیخواه و انقلابی اوست. اینچنین است که دماوندیه را میسراید؛ قصیدهای که سراسر خشم و انزجار و دادخواهی است. اگر #ملک_الشعرای_بهار نتوانست عاشقانه #شعر بگوید و غزلهای نازک بسازد، به درشتیِ روح و جانِ پرآشوبش برمیگردد؛ هرچند اگر بر قلهی کمال انسانی باشی، شیفتهی لطف و قهر شدن و جمع کردن بین ضدین عجیب نخواهد بود.
🔗 متن کامل تکنگاری ملکالشعرای بهار را بخوانید.
#مجله_میدان_آزادی
#ادبیات
4⃣5⃣1⃣
@azadisqart
ادبیات، مجید ابراهیمیان
▫️تکنگاری: نگاهی به زندگی و آثار ملکالشعرای بهار 👤 گویی مردی از پستوی تاریخ بیرون آمده و با زبان
✍️ این تکنگاری را به درخواست مجله میدان آزادی نوشتم و لطف کردند و درج کردند در نشریه مجازیشان. قدری ویرایشش به هم ریخته، ولی انشاءالله خواندنش خالی از لطف نباشد.
#ادبیات #معاصر #بهار
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهِ بینان
🔹 یکی از پادشاهانِ پیشین در رعایتِ مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی، لاجرم دشمنی صعب روی نهاد، همه پشت بدادند.
چو دارند گنج از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ
یکی را از آنان که غَدْر کردند با من دوستی بود، ملامت کردم و گفتم: دون است و بیسپاس و سِفله و ناحقشناس که به اندک تغیّر ِحال از مخدومِ قدیم برگردد و حقوقِ نعمتِ سالها درنوردد. گفت: ار به کرم معذور داری شاید، که اسبم در این واقعه بیجو بود و نمدزین به گرو، و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند، با او به جان جوانمردی نتوان کرد.
زر بده مردِ سپاهی را تا سر بنهد
و گرش زر ندهی، سر بنهد در عالم
📚 گلستان سعدی، باب اول: در سیرت پادشاهان
#سعدی #گلستان #ادبیات #عبرت
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
هدایت شده از فصل فاصله
رباعیّات باباافضل کاشانی، شاعر قرن هفتم، بر یک کاشی مربوط به ششصدسال قبل:
🔸️بر عالم خاک خاک میباید شد
بر دست اجل هلاک میباید شد
گیرم که تو سرفراز عالم شدهای
آخر نه به زیر خاک میباید شد؟!
🔸️ای دیده اگر کور نهای گور ببین
این عالم پرفتنۀ پرشور ببین
شاهان جهان و سروران عالم
در زیر زمین در دهن مور ببین!
این کاشی در موزۀ لوور پاریس نگهداری میشود. سفالینههای کهن از منابع و اسنادی است که اشعار گذشتگان را برای ما حفظ کردهاند.
در منابع متاخّر این دو رباعی اندرزگونه به خیّام هم منسوب شده است.
#باباافضل_کاشانی
#خیّام
#سفالینه_های_کهن
#رباعیات_کهن
🆔️ @faslefaaseleh
قصیدهای به قصد شفا
❤️ میگویند کعب فرزند زهیر مدام با اشعار خود رسول خدا را آزار میداده و این کار را آنقدر ادامه داده تا آن حضرت خون این شاعر را مباح شمرده است. شاعر برای عذرخواهی خدمت پیامبر میآید و قصیدهای در مدح او میسراید. ایشان نیز بُردهی خود را به او میدهند. بُرده بافتهای مانند گلیم بوده که هم تنپوش بوده و هم زیراندازِ خواب. آن قصیده نیز به نام بُرده مشهور میشود.
❤️ ششصد سال بعد شاعری مصری به نام بوصیری به نوعی فلج مبتلا میشود و برای درخواست شفا از حضرت رسول قصیدهای میسراید. پیوسته آن را میخوانَد و میگرید. در یکی از شبها آن ولی مطلق الهی به خواب او میآیند. دست مبارک را بر اندام بیمارش میکشند و با انداختن بُردهی خود بر او صلهی این شعر را میدهند.
❤️ شاعر به محض برخاستن میبیند آثاری از فلج در او نیست و شفا یافته است: «گفت پیغمبر که گر کوبی دری / عاقبت زان در برون آید سری». از آن پس خواندن «قصیده بُرده» با رعایت آداب و احتراماتش مرجع و منبعی برای درمان امراض علاجناپذیر میشود.
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
هدایت شده از مجله میدان آزادی
◽تکنگاری: نگاهی به زندگی و آثار رودکی سمرقندی
✒️ مطمئناً نمیشود گفت رودکی پدر شعر فارسی بوده است، زیرا قطعاً پیش از او شاعران بسیاری بودهاند که در آن حال و هوا رودکی توانسته اشعاری بر سبک آنها و شاید بهتر از آنها بسراید. ولی این لقبِ معروفِ اوست و اشکالی هم ندارد، چون از شاعران پیش از او عملاً چیزی به دست ما نرسیده است. از خود رودکی هم حدود هزار بیت به ما رسیده. در یک نقل اغراقآمیز او یک میلیون و سیصد هزار بیت داشته است. اما یحتمل مشکل از بدخوانی بیت رشیدی سمرقندی باشد:
شعر او را برشمردم سیزده ره، صد هزار
هم فزون آید اگر چونانْش باید بشمری
بنابراین ممکن است صد هزار بیت باشد که آن هم عدد تقریباً بزرگی است.
👤 #رودکی شعر سادهای دارد. معنایش نیز در دسترس و فهمیدنی است. آن وقتها هنوز اشعار استعاری و چندبُعدیِ امثال حافظ و ابیات پیچیده و تصویری مانند بیدل باب نشده بود. رودکی اهل مبالغه و زیادهگویی نیست و در شعرش چندان از صنایع ادبی گوناگون بهره نبرده. شعرش ساده و روان است، در عین حال معنیدار و لمسشدنی.
🔗 متن کامل تکنگاری رودکی سمرقندی را در روز بزرگداشت این شاعر بخوانید.
#رودکی_سمرقندی
#مجله_میدان_آزادی
4⃣8⃣0⃣
@azadisqart