.
«محفل بال ملائک»
✍فاطمه شکیب رخ
این روزها که بیآنکه بدانیم به بهشت روضه حسین علیه السلام سرازیر میشویم، نه به دنبال دعوت رسمی از جانب کسی هستیم و نه منتظر اذن ورود به مجلس اباعبدالله نشستهایم. این روزها که اشکهای جاریمان، گواه دلهای پیوند خورده ما به عزای آسمان و زمین است و پلکهای ورم کردهمان نمایان داغ جگر سوز قیام عاشورا است. به ازاء تمام اشکهایمان و با تمام وجودمان شکرگزار نان حلال پدران و شیر پاک مادرانمان باشیم! که اذن ورود گامهای ما را به روی بال ملائک، همان خلوص و عشق به میراث رسیده، رقم زده است.
چقدر حال این روزهایمان خریدنیست!
چقدر این غصه عاشقانه بر دل مان خواستنیست!
و در این شبها که قطرات اشک بر سوز امام حسین علیهالسلام آرام آرام ما را به سوی گودال میرساند و همان لحظه "و شمر جالس علی صدرک" را به اوج اندوه جانهایمان میکشاند، به یاد آن قلب داغداری باشیم که به جای اشک، خون در عزای «اشرف اولاد آدم» میگرید، برای غربتش دعا کنیم، تا این خبر را به محضرشان برسانند که شیعیانتان در این شبها به داغ شما نیز داغدارند و به اشک شما نیز به اندوه دچارند، باشد که نام ما را در شمار دعاگویان حضرت یار بنویسند!
#محرم
#امام_حسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
اقتدا به امام در آخرین نماز
✍نجمه صالحی
در روز عاشورا، هنگامیکه ابوثمامه صائدی به امام حسین علیه السلام عرض نمود که آرزو دارد نماز را به ایشان اقتدا کند، او گفت: "یا ابا عبدالله، جانم به فدای شما، میبینم که اینها به شما نزدیک شدهاند، [اما] به خدا قسم تا زمانیکه من کشته نشوم شما کشته نخواهید شد! اما اکنون آرزو دارم در حالی با خدا ملاقات کنم که این نمازی را که هم اکنون زمان آن رسیده است، به شما اقتدا کرده باشم."*
یکی از اشتباهات رایج در مورد جناب ابوثمامة الصائدی و نماز ظهر روز عاشورا، نقل نادرست جمله ابوثمامه به سید الشهدا علیه السلام است. بسیاری را گمان بر این است که ابوثمامه فرا رسیدن نماز را به امام حسین علیه السلام یادآوری کرده است، در این نقل چنین تصویر میشود که گویی ایشان متوجه فرا رسیدن زمان نماز نبودهاند و شخص دیگری این امر را به ایشان گوشزد کرده است. این سخن و این نقل، نهایت بیتوجهی و بیمعرفتی نسبت به اصحاب سیدالشهدا علیه السلام است.
اصحاب امام حسین علیه السلام در بالاترین درجه از معرفت و ادب نسبت به مقام امامت و شخص امام حسین علیه السلام بودهاند. آن بزرگواران در سخن گفتن با امام حسین علیه السلام بیشترین میزان ادب و احترام را نسبت به ایشان رعایت میکردند و مانند برخی نویسندگان امروزین نبودند که اهلبیت علیهم السلام را با نام کوچک خطاب کنند؛ آنها معمولا در سخنان خود، امام حسین علیه السلام را با کلماتی مانند «ابن رسول الله»، «اباعبدالله» و امثال آن مخاطب قرار میداند. دقت در عبارت ابوثمامه نشان میدهد که او هرگز فرارسیدن نماز را به سید الشهدا علیه السلام یادآور نشده است. او در سخن خود میگوید که آرزو دارد این نماز را که آخرین نماز عمر او است، به امام حسین علیه السلام اقتدا کند. در واقع آنچه که برای ابوثمامه اهمیت دارد، اقتدای آخرین نماز عمر، به امام زمان خویش است، نه صرف نماز خواندن.
*تاریخ طبری، ج۵،ص۴۳۹، خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲،ص۱۶_۱۷.
#محرم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«این حسین کیست؟ که همه عالم دیوانه اوست!»
✍سیده ناهید موسوی
🏴حال و هوای عزاداری برای اشرف اولاد پیامبر (ص) همه جا برپا است.همه در تکاپو برای تدارک و شروع یک شب دیگر از عزای امام حسین (ع) هستند. گرمای طاقت فرسا، فشار معاندان و پیامهای تخریبی براندازها هم مانع این محبت و ارادتها نمیشود. لباس مشکی به تن کنید هنوز فرصت هست، برای جبران، فقط یک یاعلی بگویید. هیاهوی شهر را میبینید باوجود همه نوع گرفتاری اما جوشش و حرارت عشق به اباعبدالله فروکش نکرده است. از همه اشکهای با سوز و حسرت ریخته شده، سبکی و حلاوت گریه کردن برای امام حسین (ع) میماند.
🏴امام حسین (ع) مصداق بارز آیه، «یُرِیدُونَ لِیُطفئوا نُور اللهِ بأفواهِهمْ و اللهُ متمُ نوره وَ لَو کَرِه الکَافِرُون» است. آری! هیچ کس توان و قدرت خاموش کردن نورالهی را ندارد. آیه حق و جلوهی خداوند روی زمین، که جانها به فدای اسمش تنها اباعبدلله است. قرآن را میسوزانند، به اهل بیت علیهم السلام توهین میکنند، تا بلکه بتوانند ذرهای از محبت مردم نسبت به دین و اهل بیت (ع) را کم کنند ولی با پاسخی کوبنده از مردم در این شبهای عزیز مواجه میشوند. بیرق های عزای فرزند فاطمه تا ابد برافراشته و جاودان میماند. و این عشق ۱۴۰۰ساله هرگز خاموش نشده و نخواهد شد. هر بار تاریخ تکرار میشود و زیباترین قسمت آن عزاداری هر چه پر شورتر برای اباعبدالله، مظلوم کربلا است.بی شک اشک و حزن ما برای امام حسین (ع) نجات دهنده ما در دنیا و آخرت است.
🏴گویند این حسین (ع) کیست؟ و چه وصفی بهتر از این که ایشان هدف اصلی خود را امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه میدانند. و میفرماید: « إنما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، اریدُ أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکرِ و أسیر لسیرة جدي و أبی علی بن أبي طالب» در یک کلام اصلاح و سامان دادن و مقابله با فساد و نابسامانی در جامعه اسلامی هدف اصلی است. همان امری که این روزها برای مردم این سرزمین گاهی مبهم و نامعلوم و گمشده است. امر به معروف و نهی از منکری که درکش سخت و عمل به آن شاید بهایش حرمت شکنی هم شود. به امید داشتن جامعهای که نه تنها شور بلکه شعور حسینی در آن موج بزند،و بر پایه عشق بر امام حسین (ع) و اهل بیت علیهم السلام استوار باشد.
نصرٌ من الله و فتحٌ قریب
*سوره صف،آیه۸
*بحارالانوار، علامه مجلسی، ج44،ص۳۲۹
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«از رباب گفتن...»
✍زهرا نجاتی
و رباب نام دیگر عشق است، آن گاه که باعث شاعرانگی حسین علیهالسلام شد، آنجا که فرمود:« من درخانهای آرام میگیرم /که رباب و سکینه درآن باشند / و تمام آنچه دارم برای آن دو است / و کسی را حق سرزنش من نیست.»
زنان در عاشورا هریک در عرصهای حضور پیدا و نقش ایفا کردند و رباب در همراهی با اباعبدالله الحسین علیه السلام. درسفریست که از میان همسران، رباب توفیق همراهی یافت و چه درزمانی که امام زمانش را تنها و غریب یافت و او را دید که با جسم سر بریده اصغر، بین خیمه و مقتل علی، در رفت و آمد است، از تمام گفتهها و ناگفته ها تنها به این جمله بسنده کرد که:«حسین جان اجازه بده تنها یکبار دیگر، علیاصغرم را ببینم.»
چه بعد از کربلا که درمجلس ابنزیاد، برای حسینش شعرخواند و گفت:«جانم به فدای حسینی که خودم جسم صدچاکش را میان خاک و خون، زیر آفتاب رها دیدم...»
و چه یکسالی که به یاد امام غریبش، زیر سایه نرفت و گریست و از کربلا گفت.
و گریست و از کربلا گفت.
وگریست و از کربلا آن قدر گفت که از غصه یاد امامش و کربلا، دق کرد..
و رباب،
اطاعت و همراهی با امامش که ازقضا همسرش بود را،
و نجابت و صبوری درهنگام شهادت علی اصغر را،
و عشق و روشنگری درمسیر مظلومیت و حقانیت امامش را،
تمام کرد..
و امروز، امامزمان ما،
مانند امامزمان رباب،
سخت چشم انتظار حرکت ربابگونهی ماست.
و یکی از دردهای امام زمان ما، بدون شک جنگ جمعیت است...
و چشمهای امام زمان ما، به ما دوخته شده و باید دید ما چقدرمثل رباب، برای
اماممان معرفت خرج خواهیم کرد.
منبع: پرتال جامع علوم انسانی. مقاله رباب.
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
بر مدار حقطلبی
✍نجمه صالحی
علی بود، شبیهترین خلق به نبی، در مدار حق و حقيقت و حقطلبی و یاور امام. محدث بود و در کربلا یار پدر!
در عاشورا و در آوردگاه مرگ و زندگی، گوهر وجودش درخشید و شجاعت و معرفتش نمایان شد.
🥀 آه از لحظهای که در میدان، نظم تنش به هم ریخت! فَـقَـطَّـعوهُ بِـالسُّیـوف اِربـاً اِربـاً🥀
پ.ن: نگاره فوق، نگارهی نبرد حضرت علی اکبر (علیهالسلام) در کربلا از روضه الشهدا (کتابت قرن ۱۰ق)نسخه مذکور در کتابخانه دولتی برلین نگهداری میشود.
#محرم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«الگو»
✍زهرا نجاتی
شناخت از اسلام مارا به این باور می رساند که جذابیت دراصل اسلام و شخصیتهای ناب اسلامی، به قدری زیاد هست که بازار قهرمانان دروغین پرادعای غربی و شرقی را سرد کند.
در این تکاپوی غریب لشگر شیطان و حزب الله، دراین زمانه که زندگی روز به روز سخن تر و حفط دین دشوارتر میشود،
چه مامنی بهتر و دلگشاتر و امنتر از دامان نوجوان امام حسن.
نوجوانها در دنیای کوچک و ناامنشان به دنبال ایدهآلی کاریزماتیک و جذاب برای الگو هستند تا بتوانند با نگاه به او، قدم بردارند.
و حقیقت این است که دست ما در اسلام از الگوهایی چون قاسم بن الحسن، عبدالله ابن الحسن وعلی اکبر و حتی قهرمانهای ملی همچون بعضی شخصیتهای شاهنامه و به خصوص شهدای جوان و نوجوان چون ارشام، پر است.
و کاملا برخلاف دست پرمان، کمکاری کردهایم در معرفی این شخصیتها اول به نوجوانهای خودمان و بعد به دنیا.
این ابعاد باید با دقت در روحیات نوجوان، دارای جذابیت در بعد تاریخی،قهرمانی، معرفی اصل و نسب و شناخت ابعاد روحی این بزرگواران با ابعادی مانند عرفان علیاکبر و جنگاوری قاسم اتفاق بیفتد.
باید دانست که با برقراری اتصال روحی میان این دونسل با هزار و چهارصدسال فاصله،میتوان پیوندهای عمیق روحی بین این دو نسل برقرار کرد.
ای بسا باشناخت و معرفی این الگوها، بتوان درالگوپذیری و هویت یابی دینی، نسل جوان،نوجوان و کودک گامی بلند و موثر برداشت.
#محرم
#حجاب
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
تأملی بر فلسفهی حرکت سیدالشهدا
✍زينب نجیب
در دهه محرم به یاد سیدالشهدا و خانواده و اصحابش بر سر و سینه زده، عزاداری میکنیم. سیه میپوشیم و به عشق او اطعام و نذری میدهیم. برای داشتن یک لحظه نگاه او به خلق خدمت میکنیم. همهی اینها ثواب است و صواب. اما آیا هر سال بر هدف و فلسفهی حرکت سیدالشهدا قدری مفصلتر تأمل میکنیم؟ آیا پس از فهم آن در طول روزهای سال به الگو گرفتن از او مبادرت میورزیم؟ مگر نهاینکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
در یکی از منازلِ بینِ راه [کربلا]، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند:" اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه".
امام حسین (علیه السلام )حرف عجیبی زد اوّلاً خطاب به ناس میفرماید. یعنی همه مردم. این خطاب فقط به مؤمنین نیست، خطاب فقط به آن عدّهی همراهان امام حسین نیست؛ خطاب به بشریّت است، نه فقط در آن زمان، در همهی زمانها تا امروز. او از قول پیغمبر فلسفهی حرکت خودش را بیان میکند؛ میفرماید که من به حرف پیغمبر عمل میکنم. پیغمبر به من دستور داده است که: "مَن رَأَى سُلطاناً جائِرا"؛ هر کس یک قدرتی را، یک قدرت ستمگری را مشاهده کند..." یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان"؛ که به مردم با ظلم و ستم برمیخیزد، نکته اینجاست که نمیفرماید «یعمل فی المؤمنین»؛ یعنی نمیفرماید که به مؤمنین ستم میکند بلکه تاکید دارد به بندگان خدا ستم روا میدارد. این همان چیزی است که موجب میشود همهی ما وظیفه پیدا کنیم. در این شرایط وظیفه چیست؟ و" لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل"، کسی که یک چنین قدرتی را در مقابل خودش ببیند و در مقابل او موضع نداشته باشد یا موضع نگیرد و به مخالفت اهتمام نورزد ــ حال این مخالفت گاهی با قول است، گاهی با فعل است؛گاهی اقتضا میکند شما در مقابل قدرت ستمگر وارد عمل شوید، گاهی شرایط مناسب برای وارد عمل شدن نیست_ پس باید موضع گرفت؛ اینها تکلیف امروز ما را مشخّص میکند ــ در ادامه میفرماید؛ "کانَ حَقّاً عَلَى اللَهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه"، خدای متعال حقّی بر عهدهی خودش قرار داده که اگر کسی در مقابل ظلم و جور و عدوانِ به عبادالله موضع نگرفت و حرکت نکرد، به همان سرنوشتی دچار کند که آن ظالم را دچار خواهد کرد، یعنی جهنّم؛ مسئله این است. آری، امام حسین (علیه السّلام) میگوید من برای این هدف حرکت کردم.... بعضی میگويند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد. این سخن گاهی از زبان مؤمنین نیز شنیده میشود. بعضی میگويند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد تا شهید شود. هر دوی اینها اشتباه است او حرکت کرد تا به وظیفهی خود عمل کند. حال در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که فرد به قدرت برسد، یک احتمال این است که انسان شهید شود. مقصود این است که ما بتوانیم به وظیفهی خود عمل کنیم. مسئله این است.( بر گرفته از بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین(ع) ۱۳۹۸/۰۷/۲ )
حال این سؤال باقیست که ما تا چه میزان منطبق بر هدف امام حسین علیه السلام حرکت میکنیم؟ افرادی که معتقدند در کمک به برادران خود در سراسر کره زمین موظف نیستیم و این موضعگیری آنها حتی در برابر برادران مسلمان ما نیز مطرح میشود و شعار سر میدهند نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران . تا چه حد اعمال خود را منطبق بر رفتار امام حسین علیه السلام میدانند؟ آنها چگونه میتوانند خود را شیفته و شیدایی حسین بدانند؟
شیعه امام حسین بودن عمل میخواهد.
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
امبنان
✍🏻 زهراکبیریپور
تا زمزمهی حرکت حسین را شنیدی دست دو طفلت را گرفتی و با کاروان عمویِ پسرانت همراه شدی.
مدتی بعد زمانی که از اوج گرفتن قاسم در معرکه چیزی نگذشته بود، عبدالله را به زینب سپردی و به طرف پردهی خیمه رفتی، به این میاندیشیدی که چطور به رفتن قاسم رضایت دادهای؟!
گویی نیرویی ماورائی وجود داشت که قلبِ تو را محکم نگه داشته بود تا زمانی که نعلهای تازه بر پیکر سیزده سالهات میتاخت تو جان ندهی.
فکرت به شب گذشته رفت، که قاسم در برابر پرسش عمو گفته بود، شهادت برایش از عسل شیرینتر است.
این جمله را پسرِ سیزده سالهی تو گفته بود، همان پسری که پایش به رکاب نمیرسید. همانی که زره برای قامتش خیلی بزرگ بود. این دو پسر از همان ابتدا، هواییِ عمویشان بودند و همین باعث شد که عبدالله دستهای زینب را رها کند و سراسیمه خودش را به عمویش برساند تا دستانش را سپرِ عمو کند.
آن نیروی ماورائی این بار نیز قلبِ تو را محکم نگه داشته بود تا از هم نپاشد.
به گمانم این نیروی ماورائی دستان امام حسن(علیهالسلام) بود که بر روی قلب تو قرار گرفت و تو را آرام کرد.
شاید آن هنگامی که از مدینه خارج میشدی فکرش را هم نمیکردی که یک روزی بدون فرزندانت دوباره به این شهر برگردی.
سلام مادرِ قاسم؛
سلام مادرِ عبدالله؛
سلام بر تو که باغبان گلهای امام حسن(علیهالسلام) بودی و آنها را با عطر حسینی پرورش داده بودی.
سلام بر آن قلب بزرگت که داغدیدهی داغ دو پسر شد.
منبع: سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین فی انصار الحسین(ع)، صفحهی ۲۲۴.
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
قطع همکاری ناشران پر فروش با طاقچه
https://www.farsnews.ir/news/14020504000163/%D9%82%D8%B7%D8%B9-%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D8%A7%D9%82%DA%86%D9%87
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
غریبانهترین وداع
✍نجمه صالحی
او را در آغوش گرفت. تن او بوی رمضان بیست سال پیش را میداد؛ شبی که پدر دستان برادر نوجوان را در دست او گذارده بود. هنوز طنین صدای پدر در خاطرش زنده بود:«ای عباس! در کنار برادرت حسين بمان که مظلومتر از مظلومیت او نیست.*» پدر از آن دو خواسته بود مثل همیشه در کنار هم باشند و چه خوب همراهی کرد. اگر او نبود چگونه دریای طوفانی غم فراق برادرش حسن علیه السلام به آرامش میرسید؟! جان و دلش به غیرت و شجاعت او گرمتر میشد.
نخستین آرایههای شجاعت، در زندگی پسر ارشد علی و امالبنین علیهماالسلام لحظهای جان گرفت که پدر او را«عباس»نامید. شیر بیشهای که شیران از او بگریزند، او در خانهای پرورش یافت که از نور ایمان سرشار بود؛ در کنار پدری رشد نمود که در کرانههای تاریخ و در مقابل سیلابهای زمانه، محکم ایستاده بود. آشکار است که عباس، خلق و خوی حیدری خواهد گرفت.
از زمان پرکشیدن پدر، بیست سال میگذشت. دستان عباس قویتر و شجاعتش بیشتر شده بود. بازوانش را محکم گرفت. باچشمانش با او حرف زد، باید حرکت میکردند؛ روی به شریعهٔ فرات نهادند.
شیران حیدر، چشم از عالم پوشیده و لشگر گرگهای درنده را میشکافتند و متفرق میکردند. بین دو برادر فاصله افتاد، صاحب لوا و فحلالفحول حیدر، به شریعه نزدیکتر شد. سیل تیر و سنگ از هر طرف به سویش روان بود، شبل مرتضی، دشمنان آل الله علیهم السلام را همچون ملخانی به این سو و آن سو پراکنده و رجز خوانی میکرد:
《وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني
إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني*》
چشم و سر و دستش فدایی برادر شد، بر زمین افتاد، باچشم خونبار نظر به برادر انداخت، حسین علیه السلام به سختی خود را به او رسانده بود. زانوانش سست شد. کمرش خم شد. بر زمین نشست. بانگ ای برادر، ای نوردیده برداشت و چه لحظه دردناکی وداع دو برادر...
«وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»آیه 227 /سوره شعراء
*پيشگوییهای اميرالمومنين(ع): سيد محمد نجفی يزدی
*المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨، بحار الأنوار: ج ٤٥ ص ٤٠.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI