eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
731 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
213 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. «امشب..» ✍زهرا نجاتی به داد ما زمینی‌ها برس! ما هرگز معنای «قیل اهبطوا بعضکم لبعض عدو» را این قدر تلخ، به اندازه این روزها نفهمیده بودیم... می‌خواستم از مردانگی و شجاعت بنویسم. از عهد بلندی که نزدیک صدسال است به خاطر مردمی که تمام زندگیشان مبارزه و جهاد است، زمین نخورده! می‌خواستم مادرانه بنویسم، بابت لبخند و اشک و شیرین زبانی دخترکانم، اما امشب نه. بعد از ماجرای امشب نه. بعد از بیمارستان و ظالمانه‌ترین قتل و کشتار هزار نفر در غزه نه. امشب دیگر فقط از سَبُعِیت می‌شود نوشت. امشب دیگر فقط می‌شود روضه هزار علی اصغر خواند. امشب دیگر فقط می‌شود دق کرد. از امشب کسی «ا» اسراییل را هم به رسمیت بشناسد، حیوانی بیش نیست... امشب جنگ جهانی سوم نیست که کاش بود. کاش بود و ما هم سهمی در این ظالم‌کشی‌ها داشتیم اما نیست و ما جز رد کردن عکس‌ها(چون. تاب دیدنشان را نداریم) جز اشک ریختن، جز «اللهم عجل لولیک الفرج» گفتن، جز«امن یجیب» خواندن جز زار زدن به درگاه الهی، جز تپش‌های بی‌قرار دل، جز... چیزی از دستمان بر نمی‌آید. آه خدای آلاله‌های به خون تپیده! آه خدایی که ‌«آه» اسم خاصت، است، خدای دعای مجیر و مشلول و یستشیر، به دادمان برس. ما آدم‌های زمین، آن قدرها هم پوست کلفت نیستیم. آن‌قدرها هم تاب نداریم. مگر چقدر می‌شود نسل‌کشی دید و زنده ماند؟!! مگر چقدر می‌شود کودک و نوزاد درخون تپیده را دید و باز نفس کشید؟؟ چقدر می‌شود مادرها و پدرهای نوزادان و کودکان شهید را دید و ستود و کنارشان نبود؟ امشب نتوانستم فرزندم را بوس کنم چون دست دخترکان و نوزادانی زیر آوار بیمارستان، غرق خون بود و مگر می‌شود حال آن کسانی را که امشب دنبال جسد عزیزان مجروحشان در بیمارستان، نه، در آوار بیمارستان، درک کرد و فرزند در آغوش کشید و بوسید؟!! خوش به حال لیلی و مجنون‌هایی که دست در دست هم، زیر آوار شهید شدند. یا پدر و مادرهایی که کنار فرزندشان بودند و دست آنها را در دست گرفته بودند که موشک روی سرشان بارید... امشب تنها در بیمارستان نبودند. آه خدای امن یجیب‌ها! خدای مضطرین! خدای حضرت منتظَر! آیا هرگز جمعیت منتظِرین منتظَر که اضطرار را یا گوشت و پوستشان، بفهمند، در طول تاریخ؛ از امشب بیشتر بوده؟ مولای ما! مولای مادران امشب زیر آواررفته؛ مولای کودکان و مجروحان امشب شهید شده! خدای مهربان نوزادان و نوزاد هفت روزه از میان این چهار هزار و اندی شهید این چند روز! به داد ما زمینی‌ها برس! ما هرگز معنای «قیل اهبطوا بعضکم لبعض عدو» را این قدر تلخ، به اندازه این روزها نفهمیده بودیم... به دامان برس که این دنیا، قراربوده بهشتی غیر ابدی شود به لطف خلیفه تو ولی اکنون و در فراق او، تبدیل به جهنمی برای خداشناسان، شده... معبودا! بقیه‌الله را برسان که ما را دیگر یارای زندگی بی او نیست... @AFKAREHOWZAVI
. قصه‌ی باباها ✍نرگس سلیمانی طفل را که بر دستاتش گرفت، شاید گمان نمی‌کرد که دل‌هایشان تا این حد از سنگ شده باشد اما خون گلوی علی او را... . چاره‌ای نبود! پدر، کودکش را باید به بیمارستان می‌برد؛ تهدید حمله به بیمارستان و امثال آن که نمی‌توانست باعث شود جگرگوشه‌اش در منزل جلوی چشمانش پرپر شود! حالا اما قساوت دشمن را خوب فهمیده است، حالا که دارد پیکر پاره‌‌ی تنش را در یک پلاستیک جمع می‌کند! ربیع الثانی رسیده است اما حال این روزهایمان، محرم را صدا می‌زند! دوباره مقتل‌خوانی، دوباره شرح‌حال‌هایی که جگرمان را آتش می‌زند! دوباره آتش! دوباره عطش! دوباره خیمه‌ها! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مهروماه ✍زینب شرافتی دیشب مثل هر شب دخترم در آرامش کامل و بدون ترس از صدای شلیک گلوله، بمب و آژیرهای گوش خراش در بغلم به خوابی زیبا و عمیق رفت، من اما روزگارم مثل هر شب نبود! افکارم پریشان و در فکر دوردست‌ها، دوردست‌های نزدیک، خواب از چشمم فراری بود! در فکر مادرانی که امشب به جای جسم گرم و نازنین فرزندان، دستان خود را در بغل گرفته و به خواب رفته باشند! جسم سرد و بی روح او را به خاکی سردتر می می‌سپارند البته جسم ارباً اربا و برایش آخرین لالایی را زمزمه می‌کنند. همه گفتند کودکان در بیمارستان کشته شدند ولی هیچ کس نگفت بر دل تک تک مادران تا صبح چه خواهد گذشت و اصلا آیا دیگر برای آنها صبحی هم وجود خواهد داشت! مکن ای صبح طلوع... نسل یزید و یزیدیان در طول تاریخ ادامه پیدا کرد تا به این نقطه رسید و آیا این نقطه همان نقطه پایان خواهد بود؟!... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. نسل‌کشی غزه آمنه عسکری منفرد حمله‌ی ناجوانمردانه و وحشیانه بمبهای آمریکایی و رژیم منحوس اسرائیل به بیمارستان المعمدانی در غزه، نسل‌کشی حقیقی در پرونده‌ی کثیف رژیم منحوس رژیم صهیونیستی است. شما روی حرمله و شمر و خولی را هم سفید کردید. عصر عاشورا، یزیدیان چادر مخدرات و کودکان را به آتش کشیدند، اما شما به زنان و کودکانی که در بیمارستان امان داده بودید، وحشیانه حمله کردید. شما هشدار امام مسلمین جهان را جدی نگرفتید که فرمود:« ملتهای مسلمان از جنایات شما عصبانی هستند، اگر مسلمانها بی‌تاب شوند، کسی دیگر نمی‌تواند جلوی اینها را بگیرد.» (۱۴۰۲/۷/۲۵) جنایت اخیر شما و آمریکای خونخوار در بیمارستان المعمدانی، کارد را به استخوان رسانده. به فرموده‌ی امام روح الله فلسطین پاره‌ی تن اسلام است و شما فرزند اسلام را به خاک و خون کشیدید. طوفان الاقصی، گنبد آهنین و هیمنه‌ی پوشالی‌تان را فروریخت و شکست غیرقابل‌ترمیم نصیبتان شد؛ حالا که جنایت را از حد گذراندید، مسلمانها و نیروهای مقاومت را بی‌تاب کردید و میخ بر تابوت خود کوبیدید. اکنون منتظر تکرار عین‌الاسدهای ویران باشید، چراکه رژیم جعلی اسرائیل رفتنی است و باید از صحنه‌ی روزگار محو شود. امروز پیام امت مسلمان به رژیم منحوس اسرائیل این است: «ما مرد می‌دانیم برای شما( إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ) (حج/۳۷) خداوند از کسانی که ایمان آورده‌اند دفاع می‌کند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد! @AFKAREHOWZAVI
. المعمدانی ✍زينب نجیب رئیس جمهور آمریکا در واکنش به جنایت بمباران بیمارستان المعمدانی گفت که احساس خشم و غم عمیق دارم. این در حالی‌ست که یک رسانه آمریکایی بامداد چهارشنبه فاش کرد، بمبی که با آن بیمارستان المعمدانی در غزه مورد حمله قرار گرفت، بمب آمریکایی بوده است. اسرائیل با سیاست و حمایت آمریکای مستکبر است که جرأت می‌کند پس از یک هفته به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان بی‌دفاع و حمله ناجوانمردانه به غیرنظامیان فلسطینی در اقدامی وحشیانه بیمارستانی را این‌چنین مورد هدف قرار دهد. بایدن هم می‌داند اگر امروز به انجام چنین جنایتی اعتراف کند خیلی زود به سرنوشت ترامپ مبتلا خواهد شد. ترامپی که اندکی پس از به‌شهادت رساندن سردار سلیمانی با وقاحت به نقش خود اذعان داشت. اما بدانند چه اعتراف کنند و چه برای فریب ملت‌ها کتمان نمایند ما دست شیطان بزرگ را پشت هر فتنه‌ای می‌بینیم. رهبر معظم انقلاب نیز درباره نقش آمریکا در این جنگ غیرانسانیِ اسرائیل با مردم فلسطین فرمودند:" دولت آمریکا هم بایستی مسئولیت خودش را در این قضیه بشناسد. آن‌طوری که اطّلاعات متعدّد به ما میگوید... این کارهایی که دارد انجام میگیرد سیاست‌ آمریکایی‌ها است".(۱۴۰۲/۷/۲۵) @AFKAREHOWZAVI
. «سلاح دیگرمن» ✍طیبه فرید عصری آسمان شبیه عصرهای پاییز بود اما نه آنقدر اخمو که بخواهد باران ببارد.شب صدایش را که شنیدم جلدی چادرم را انداختم و سرم را از پنجره کردم بیرون.اولین باران پاییز داشت می بارید. بوی نمِ خاک باغچه که بلند شد یادم افتاد موقع نزول باران وقت استجابت دعاست.من هم این دو هفته مثل زمین خاک گرفته بودم.لابه لای خبرها چیزی جز بوی موشک و خاک و خون نبود.بی مقدمه یادم افتاد به چشم های بابای عبود و عبدالله که از میان سوراخ سمبه های خانه ای که اسراییل روی سر زن ها و بچه ها آوارش کرده بود،بین بتون شکسته ها دنبال پسر هایش می گشت.یکی دو بار چشم هایش افتاد به دوربین!نگاهش گفتنی یا نوشتنی نبود!!! خدا هیچ مردی را مضطر نکند! دعا کردم! دعا موقع باران مستجاب است.... دعا کردم فردا صبح که صفحه المیادین را باز می کنم عبود و عبدالله پیدا شده باشند! دم صبح خبرها را باز می کنم.انگار دیشب زمینه استجابت دعای من جور نبوده. سخنگوی امداد و نجات غزه نوشته: «بیمارستان المعمدانی دیگر زخمی ندارد. دیگر هیچ کسی در آنجا رنج نمی کشد.... همه راحت شدند و در آتش سوختند.» قلبم مچاله می شود.با خودم فکر می کنم که دعا سلاح مومن است اما نه تنها سلاحِ مومن! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. غوغایی در حسینه‌ی قلبم ✍زینب سید میرزایی اشک و اندوه، واژه‌هایم را قفل کرده‌اند .حجم درد بزرگ است و جنایت شیطان وسیع. کلماتم بر سجاده‌ی تکلیف یکصدا آوای "اللهم عجل لولیک الفرج" سر داده‌اند و در حسینیه قلبم عزایی بس عظیم برپاست. همراه یاران مقاومت فریاد بر می‌آورم که نحن المنتقمون. کاش هم اکنون در غزه بودم. کنار علی اصغرها و رقیه‌ها. کاش در فلسطین بودم و با رباب‌ها همدردی می‌کردم تا اندکی از بار غم‌شان بکاهم! ..... کاخ کذایی فرو خواهد ریخت ✍خ. محمدجانی زندگی در غزه به توان بی رحمی و وحشی گری است که یزید زمانه بر مظلومان و کودکان و زنان بی پناه غزه تحمیل می نماید و البته زندگی که نه بیشتر شکنجه ای است که خوراک چندین ساله آنان شده است. در این روزها نداها در گلوها حبس و سیل اشک همچنان روایت گر ظلم و غارت و مظلومیت است. این سیل روزی خروشان خواهد شد و چشمه ها بلکه دریا هایی طوفانی از خشم و غیرت و... از سرتاسر جهان به سویشان روانه خواهد کرد و امواجشان آنان را غرق و در هم خواهد کوبید. آن روز زیاد دور نیست. اندکی صبر که خدا یاری می کند و صبح پیروزی طلوع خواهدکرد و دیو زمانه با کاخ کذایی خود فرو خواهد ریخت. @AFKAREHOWZAVI
. غزه چه تلخ غمزه ای کرد برای آمدنت! ✍ طاهره شجاعیان این چه هنگامه ای بود که خواب از چشم جهان ربود! این چه صیحه آسمانی بود که در افلاک طنین افکند و این چنین بی تاب شدیم! چه شد مگر؟!... رسانه هایی که لالایی دروغ، کوچک نمایی، حذف و اضافه و تقطیع.. بر گوش عالم میخواندند و چشم ها را بر حقیقت مظلومیت می بستند.. تکنیک های فریب واگذارده.. نتوانستند فرکانس صدای مظلومان المعمدانی را با افکت ها و فریب های رسانه ای شان پایین بیاورند و ناتوان شدند در خاموش کردن پژواک ندای مظلوم! دوربین های فریبکار حقیقت تکه پاره های شهدا را نمی توانند مخفی کنند! فونت های ریز و درشت تیترهای دروغ رنگ پریده شده اند! موج سوم نبرد به سردی گرویده و لنزهای رسانه ها دارد از گیومه و پرانتز و رنگ و غلط گیر پاک میشود... دروغ و رنگ و لعاب در شبکه های اجتماعی به رسوایی رسیده و انگشت کاربرانشان را به زیر چانه برده اند به تامل! هشتک های قلابی دیگر باورساز نیستند.. و خبرگزاری ها و خبرسازی ها سناریو و داستان از کف داده اند.. توییت هایشان حذف و اضافه میشود.. خبرنگاران زرورق از بسته های خبری باز کرده و به آنچه مخابره میکنند ، میگویند فاجعه! خشم ها و چشم ها و فریادها، سنگرهای موج چهارم فرعونیان را به تضعیف کشانده.. موج شده اند برای ظهورت تا رسانه شوند و فرجی عظیم را به یکدیگر مخابره کنند.. آه... مولای ما ... غزه چه تلخ غمزه ای کرد برای آمدنت!. غمزه ی خونینِ چشمانِ طفلان معصوم ِ غزه.. بلند کرد فریاد زمین و زمان را برای آمدنت... صیحه ی ظهورت به ندا درآمد... عالم بی تاب شد برای صاحب مظلومان و مستضعفان... تب و تابی که کسی جلودارش نیست! _______ موج سوم: جنگ رسانه ها موج چهارم: جنگ استعاره ها @AFKAREHOWZAVI
. برای بچه های مظلومِ غزّه... ✍فاطمه پورسعید قدرت! از کلمه ی قدرت بدم آمده! قدرتی که طفلی شیرخوار را ازهم می‌درد ، قدرتی که کودکی را تکه تکه میکند، قدرتی که بیماری رنجور و زخمی را آتش می‌زند، قدرتی که مادری داغدیده را هدف گلوله قرار می‌دهد، مظلومانی که پناه آورده اند به بیمارستانی که مثلا امن است را....منفجر میکند... قدرت در بازوهای شیاطینِ انسانی، جان هزاران مظلوم بی‌گناه را گرفته...آواره شان کرده! داغدارشان کرده! یتیم‌شان کرده! خانه‌هاشان را ویران کرده! اینها معنی قدرت است؟ یعنی اگر معنی این کلمه را داشتی یورش ببری؟؟ چون زور داری حیوانی درنده شوی؟ آخر حیوان هم نمیشود بشما گفت! کدام حیوان درنده ای تاکنون جنایتی مرتکب شده؟ که اگر شکاری کرده برای ارضای نیاز گرسنگی بر یک هدف بسنده کرده! قدرتِ شیطانی شما را تبدیل به موجودی کرده که حتی نمیشود نام درنده برشما گذاشت... دیشب دیدم پسری زخمی بر بالین برادر مُحتضرش شهادتین تلقین میکرد...برادر بزرگتر ده دوازده ساله بنظر میرسید.. مگر کودکی به این سن چقدر در قلب کوچکش توان دارد؟که داغی به این وسعت را تحمل کند...بخدا اگر برای این صحنه بمیریم کم است...بارها خودم را جای برادر بزرگتر گذاشتم...چه کشیده در آن لحظات؟ درتمام لحظاتی که برای برادر کوچکِ محتضرش تلقین می‌گفت چه خاطراتی رامرور می‌کرد؟؟ بازیهایشان را؟ راه مدرسه تا خانه را که باهم می‌رفتند؟ شب‌ها که قبل از خواب برای مسواک زدن ازهم سبقت میگرفتند؟ دلخوشی‌های کوچک کودکانه ای که بین خودشان دونفر بود را؟ کیکی که آنروز مادرشان پخته بود و چقدر ذوق کرده بودند برای خوردنش دورهم؟ شاید یاد آنشبی افتاده بود که مادرشان اجازه داد شب را باهم خانه ی مادربزرگ بمانند..یاد آنروز که پدرشان دوتا ماشین پلاستیکی پلیس برایشان خریده بود؟ خدایا..من فقط چند ثانیه از زندگی این دو کودک را در فضای مجازی دیدم ولی...تمام زندگیشان را در ذهن و جانم مرور میکنم..تمام حدس هایم را درباره ی زندگی کوتاهشان درکنارهم رادر ذهنم زنده میکنم... نمی‌توانم آن چند ثانیه فیلم را از یاد ببرم... بارها با خودم مرور کردم به چه گناهی دیگر به این کودکان اجازه ی خندیدن ندادند؟ مگر بچه باید اینطور زخمی و ترکش خورده شود؟ مگر سرباز جنگی است؟ بچه ها در تمام دنیا باید شاد باشند، بازی کنند و آرزو های کوچک قشنگ داشته باشند... از قدرتی که شادی کودکانِ غزّه را گرفته بیزارم..ننگ براین قدرت ...ننگ براین ناتوانی که بخداقسم در ظاهر قدرت است! روضه های کربلا برایم زنده شده! صحنه ی شهادت حضرت علی اصغر را بارها و بارها در غزه دیدم...دیگر چه چیز دلمان را آرام میکند؟دیگر چه کسی لبخند برلب هایمان می آورد؟ با عجزی عمیق و چشمانی لبریز از اشک هرلحظه زمزمه می‌کنم: الهی مولای مارابرسان.....  ۲۶ مهر۱۴۰۲/ بعد ازحمله ی وحشیانه به بیمارستانِ معمدانیِ غزّه @AFKAREHOWZAVI