eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
712 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
189 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
‌. ما دهه شصتی‌ها ✍🏻زهرا کبیری پور هر سال با شروع دهه‌ی فجر خاطرات گذشته برایم زنده می‌شود کلاس‌های پر از کاغذهای رنگی که برای وصل کردنشان به دیوارِ کلاس‌هایمان سر از پا نمی‌شناختیم از یک هفته قبل از دهه‌ی فجر با همکاری مربی پرورشی سرود آماده می‌کردیم صدای بوی گل و سوسن و یاسمن‌مان مدرسه را پر می‌کرد مزه‌ی تمام خاطرات ما دهه شصتی‌ها واقعی واقعی بود بدون حتی کمی افزودنی ما دهه شصتی‌ها نسل سوخته نیستیم مایی که در خانه‌های بزرگ با حیاط و باغچه و طاقچه زندگی کردیم خوابیدن در پشه‌بند را تجربه کردیم آب تنی در حوض حیاط در گرمای سوزان تابستان را چشیدیم مایی که کیک تولدهایمان خیلی بزرگ بود هر کسی برایمان هدیه می‌آورد از صمیم قلبش بود کسی برای هدیه دادن ما را قیمت‌گذاری نمی‌کرد مایی که حتی خانه‌ی دختر عمه‌ی مادرمان هم رفت و آمد داشتیم عيد نوروز برای‌مان شور و هیجان وصف ناپذیری داشت مایی که با تخم‌مرغ رنگی و جوراب‌هایی که عیدی می‌گرفتیم فاتح آسمان‌ها بودیم کم یا زیاد همین که دلمان خوش می‌شد کافی بود چقدر مسافرت‌های پر جمعیت فامیلی داشتیم همه‌مان مثل هم بودیم مثل یک گروه سرود لباس‌های یک رنگ و یک شکل می‌پوشیدیم خانه‌هایمان مثل هم بود وسایل‌هایمان هم از مدل لباسشویی ما در خانه‌ی همه بود دهه‌ی ما نمی‌دانست چشم و هم چشمی چیست عمه، خاله، دایی، عمو، مادر بزرگ‌ها و پدر بزرگ‌هایمان جزئی از خانواده بودند اگر می‌خواستیم جایی برویم گروهی می‌رفتیم اگر قرار بود کاری کنیم دسته جمعی می‌کردیم سبزی‌های قورمه‌مان اگر طعم بهشتی داشت به دلیل این بود که جمعی برای درست شدن آن دور هم نشسته بودن و همراه با لبخندهای گاه و بی‌گاه آن‌ها را پاک کرده بودند چه کسی می‌گوید ما نسل سوخته هستیم!؟ نه موبایلی داشتیم نه تبلتی نه لپ تاپی بود و نه اینترنت و فضای مجازی هرچه داشتیم واقعی بود دنیایی که ما در آن زندگی کردیم واقعی واقعی بود با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش آن وقت‌ها که تلفن نبود تا به یکدیگر اطلاع دهیم شال و کلاه می‌کردیم برویم خانه‌ی عمو و می‌دیدیم که نیستن غافل از اینکه آن‌ها هم پشت در خانه‌ی ما بودن بس که دل‌هایمان به هم راه داشت نسل ما همیشه یک خودکار همراه خود داشت تا بر روی در فامیل بنویسد آمدیم نبودید، رفتیم ما نسلی هستیم که کودکی کردیم بازی کردیم طعم شادی را از صمیم قلب‌هایمان چشیدیم نسل ما نسلی بود که حجله‌های شهدا در سر کوچه‌ها را بوی اسپند آمدن جنازه‌ی پسر سیده زهرا را گریه‌های مادر علی‌اصغر مفقود الاثر را لمس کرده است نسل ما نسل سوخته نیست، طعم زندگی ما از عسل هم شیرین‌تر بود و لبخندهایمان هم... ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
از کنسرت چه خبر؟! ✍زهرا سبحانی گوشی‌ام خاموش می‌شود بی آنکه متن شعر «تلک القضیه» را پیدا کنم. یک ماهی می‌شود که هر وقت از دردسرهای دنیا، فارغ می‌شوم؛ دنبال متن این ترانه می‌گردم. هنوز متعهدم به اینکه هر آهنگ و ترانه‌ای را گوش ندهم، بخاطر همین، اولین بار که این ترانه به گوشم خورد و دنبال تصویرش رفتم، نه گیتار امیرالعید به مذاقم خوش آمد و نه آن خالکوبی‌های دست و گردنش؛ انگشترهایش هم... با این همه نمی‌توانم به خودم دروغ بگویم، آن اجرا در آن محفلِ به ظاهر بی‌ربط، آنقَدری زنده بود که با گذشت یک ماه هنوز گیر تک تک واژه‌هایش هستم. آنجایی که باشور به «کفاح» می‌رسد و آن را با تمام صورت ریش نداشته‌ش فریاد می‌زند؛ یک آن دلت می‌خواهد راه بیفتی برای مبارزه و فقط منتظری که راه را نشانت‌ دهند... دیگران را نمی‌دانم ولی شور گرفتن از کنسرتِ مصری، برایم همانقدر عجیب است که حکام عرب، بیانیه‌ی محکومیت اسرائیل را بلند بلند می‌خوانند. از همه‌شان عجیب‌تر، گذرگاه رفح مصری‌ها‌ست که فقط با اجازه‌ی اسرائیل باز می‌شود. از همان بدبختی‌‌های مردم آخرالزمان‌ که مالک باید از غاصب اجازه بگیرد... داشتم می‌گفتم امیرِ خواننده و مصطفای شاعر، هر دو اهل مصرِ با این همه اقتدار بی‌قدَر؛ با اجرای یک کنسرت، شوری آفریدند به وسعت میلیون‌ها دل، از جمله دل من! منی که فرسنگ‌ها از آن‌ها دورم، که معتقدم باید جلوی غاصب ایستاد، فریاد جامعه‌‌ام این بوده که باید زد توی دهان غاصب و هیچ رقمه هم نباید از «فلسطین ارض مسلمین» کوتاه آمد. ولی این همه دک و پُز، تا همین بزرگراه قم_تهران هم نمی‌رسانَدَم چه برسد به غزه! توقعی هم نمی‌توان داشت وقتی شورمان را با عادل تاخت می‌زنیم که به وقت دوربین، با عدالت غریبه می‌شود و به کلاس چُرتکه‌اش، حرف حسابِ «میدان غزه و اسرائیل نیست، میدان حق و باطل است» نمی‌خورد. ظریفمان هم به احترام ظرافت قوام یافته‌اش در فرنگ، جنگ را زمُخت و بدقواره می‌داند و برای کتمانش از ایرانی جماعت و تاوانش مایه می‌گذارد. بعضی‌ها هم که زادشان در رسانه‌ست، می‌شوند قوز بالا قوز و این اندک شور حماسی جنبیده از اعتقادمان را با تحلیل‌هایشان خفه می‌کنند. همه‌شان ریش دارند و دکمه‌‌ی پیراهنشان باب مذاق. انگشترهایشان هم عقیق...، اما سازشان با اعتقادمان کوک نیست! انگار همه‌شان را با استدلالهایشان ریخته باشند در گودی دامنمان که هم دهانمان را ببندند و هم دست و پایمان را. اسمش را هم گذاشته‌اند صبر استراتژیک! تفسیرش هم با خودشان. برای کسی که می‌خواهد کنار طفلان در گِل خوابیده‌ی غزه، بخوابد، با همان پتوی خیس‌؛ می‌خواهد کنار آن مادر، وسط گِل‌های چادر، اجاقش را چاق کند و غذایی بپزد؛ می‌خواهد کنارشان مزه کند زندگی را، اعتقاد را، صبر و ایستادگی را؛ چه فرقی می‌کند معنی «صبر استراتژیکی» اینها چه می‌شود؟ صادقانه‌اش می‌شود حال و روز ما که از پانزده مهر به این طرف، بی‌غذا مانده؛ غذایی که با آن، مرگِ اعتقادت را قورت بدهی، دیگر اسمش غذا نیست، ماده‌ایست که تهش به فاضلاب ختم می‌شود. می‌گویند چه کسی گفته «مرگ اعتقاد»؟ بیایید و قضاوت کنید اگر اسمش مرگ نیست، پس چیست؟ اگر بی‌خیالی، تساهل و تسامح نیست، پس چیست؟ من و واژه‌ها خیلی وقت است که عزاداریم، یکی‌مان، عزادار بی‌حرمتی معنایشان و دیگری عزادار همه‌ی انسانیت. تنها دلخوشی‌مان هم شده موشک‌های یمنی و حزب‌الله! کی به کی؟! همین را هم هم‌کیشان حدادعادل و ظریف و امثال زادبر، به پای استراتژیکشان می‌نویسند‌؛ دلشان قرص است به کف و سوت عده‌ای که... فقط این نیست؛ با اظهارات حزب‌الله عراق که می‌گوید: «ایران نمی‌داند ما چگونه کار می‌کنیم و اغلب به تشدید تنش‌های ما علیه نیروهای آمریکایی معترض است»؛ هم عروسی راه می‌اندازند که «آخیش! دیگر آمریکا باور می‌کند کار ما نیست و به ما حمله نمی‌کند» ما مانده‌ایم و مرزهای اعتقادیمان که محدود به چهارچوب خانه‌هایمان شده! و هر صبح با ژست متفکرانه‌، به خودمان تلقین می‌کنیم که موشک‌ها و بمب‌های فسفری میهمان خانه‌‌ی دیگریست، پس راحت باشید... راستی از کنسرت‌هایمان چه خبر! خواننده‌ی لس آنجلسی بالاخره می‌آید؟ @AFKAREHOWZAVI
«دو جیغ درشت» ✍پهلوانی قمی امروز عصر دو جیغ درشت، اتاق زایمان را لرزاند. اولیش جوری رزیدنت زنان را برپا داد و کشاند سمت صدا که رنگی به صورتش نمانده بود. هن‌هن‌کنان پرسید: "زایمانه؟ کِی اومد؟ مگه مریض زایمانی داشتیم؟" بعد که لبخند پت و پَهن چند نفری را که بی‌خیال پشت استیشن نشسته بودند دید، اضطرابش را با نفسی صدادار بیرون داد و اینبار با صدایی بدون لرزش پرسید: "مریض زایمان کرد؟" جواب دادیم: "نه دکتر، گاو ژاپن زایید! یک یک شدن" دفعه دوم اگر جیغ زایمان هم بود نمی‌آمد. شده بود حکایت چوپان دروغگو و مردم روستا اما اینبار هم خدا را شکر همان گاو ژاپن بود که قل دومش را زایمان کرد. بعد از بازی هم، به مناسبت قدم نورسیده، همان گوساله‌های ژاپن را میگویم مهمان یکی از همکاران فوتبال‌دوست شدیم به صرف آبمیوه و چیپس و پفک تبریک ایرانی وطن‌دوست الهی همیشه شاد باشید و موفقیت‌های ایران عزیز را جشن بگیرید. @AFKAREHOWZAVI
«به سبک قهرمانی» ✍سیده ناهید موسوی زمان طلاست. این جمله را شاید خیلی‌ها شنیده‌اند، دقیقا هم همین‌طور است‌. کارهای جزئی‌ام را تمام کردم و بعد از صرف ناهار به تماشای برنامه فوتبال برتر شبکه سه نشستم هنوز یک ساعت و نیمی مانده بود تا بازی ایران و ژاپن شروع شود. صبحت های کارشناسان و مجری که آنالیز و البته با چاشنی چند کنایه به منتقدین بازی قبل با سوریه بود را شنیدم، از حق نگذریم برخی نقدها درست و بجا بود.‌ راستش بازی با سوریه خیلی نفس‌گیر و پرالتهاب تمام شد، شاید چون چنین انتظاری از آن نمی‌رفت. اما فوتبال و نتیجه بازی در مستطیل سبز غیر قابل پیش‌بینی است. هر چند دقیقه به ساعت نگاه می‌کردم اما پیش بینی‌ای درمورد نتیجه نداشتم، چون همیشه دوست دارم بدون دغدغه چیزی را دنبال کنم و بعد به نتیجه برسم. از لول و‌ سطح بازیکنان که با تجربه و آماده هستند شکی نداشتم. رأس ساعت سه بلاخره بازی با سوت داور آغاز شد. گزارشگر با صدایی صاف و پر قدرت اسامی یازده بازیکن زمین استادیوم اجوکیشن سیتی در قطر را برد. حالا ثانیه‌ها با ارزش‌ترند و هر خطایی ممکن است گران تمام شود. بازیکن‌ها از هر فرصتی باید استفاده کنند و اتفاقا با مهارت کافی فرصت را تبدیل به تهدید در زمین حریف کنند. صدای تشویق هواداران بی تاثیر نیست و هرچه محکم‌تر و بلندتر تشویق و ایران ایران سر بدهند، یازده ستاره مصمم‌تر در زمین می‌جنگند، حقیقتا در لحظاتی جنگندگی در بازی احساس می‌شد. گل اول ژاپن در نیمه اول شاید کمی تلخ بود اما در نیمه دوم به سرعت ورق برگشت و ستاره‌ها خود را ثابت کردند. هر سری به سراغ گوشی می‌رفتم تا کمی اخبار بازی را در مجازی هم چک کنم یک اتفاق یا لحظه حساسی رخ می‌داد که با صدای بلند گزارشگر به خودم می‌آمدم. گل اول هم همینطور و فقط ثانیه ورود توپ به دروازه را دیدم و همزمان یک جیغ بلندی زدم و گوشی هم از دستم افتاد. دیگه به آخر بازی نزدیک می‌شدیم فقط دعا می‌کردم یک گل دیگه زده شود. وگرنه باید استرس وقت اضافه و پنالتی زدن... مثل بازی با سوریه و آن لحظات استرس‌زا را دوباره زندگی کنیم. به خودم گفتم دیگر به گوشی نگاه نکن هر سری میروی سراغش یک چیزی میشود! با حواس جمع نگاه می‌کردم موقعیت ها زیاد بود تا اینکه یکی از بازیکن‌ها پنالتی گرفت و گل دوم هم به لطف خدا زده شد و جیغ دوم‌ را بلندتر زدم که خانه رفت روی هوا و چند کلمه‌ای را مادرجان حواله ما کردند. حالا چند دقیقه فقط تا پایان سوت و اعلام برنده این بازی هیجانی مانده بود و در نهایت عصر زمستانیِ سرد و لذت‌بخشی با خوشحالی و برد در مقابل غول آسیا که حریف قَدری بود را تجربه کردیم. باشد که در متن زندگی هم قدر لحظات و فرصت‌ها را بدانیم. جنس این شادی ها چیز دیگریست، زیرا همگی در هرجای ایران باشیم باهم خندیدم و باهم ذوق کردیم و قطعا بیشتر بر دلمان می‌چسبد. به امید قهرمانی و آوردن جام آسیا به ایران قهرمان. @AFKAREHOWZAVI
سلام ورزشکاران، دلاوران 🖊نویسنده:مرضیه رمضان‌قاسم انسان در هر برهه‌ی زمانی علاقه‌‌‌ی او به موضوعات متفاوت می‌گردد. وقتی انسان به سرچشمه وصل شود دیگر نوشیدن آب، غیر از آن به مذاقش خوش نمی‌آید. انسان زمانی که به فضل الهی باب علم و معرفت به‌‌ رویش باز شود دیگر علم بهترین سرگرمی و تفریح او می‌گردد و تفریح‌های قبلی چندان چنگی به دلش نمی‌زند و اگر به امور دیگر هم بپردازد باز عطش علم‌آموزی او را به سمت و سوی کتاب و معرفت‌آموزی سوق می‌دهد. و نظیر آن نقاشی می‌شود که از او پرسیدند: وقتی از نقاشی کشیدن خسته می‌شوی چه می‌کنی؟؟ گفت: نقاشی می‌کنم. انسان اگر شیرینی معارف الهی را چشید دیگر حاضر نیست این شیرینی را با هیچ لذت دیگری عوض کند. حقیر زمانی که معارف دین را نچشیده بودم به آب‌نبات‌های کودکانه‌ دل خوش می‌نمودم. شاید باورتان نشود روزگاری تماشای بازی فوتبال لذت‌بخش‌ترین تفریح‌ام و هم درس‌های زندگی اعم از همکاری، تعاون، وحدت و... را از آن می‌گرفتم اما از زمان تشرف به حوزه‌ی علمیه با سیر در کتابها که بساتین علماست علاقه‌ام به تماشای چمن زمین فوتبال کمرنگ و کمرنگ‌تر شد و اکنون به صفر رسیده است؛ اما نتایج بازی‌‌های ملی کشورم را دنبال می‌کنم و از پیروزی تیم کشورم احساس شعف و غرور دارم. شادی ما صرفا برای رد شدن توپ از دروازه‌ی حریف و پیروزی ظاهری نیست بلکه هدف ما به غیظ درآوردن دشمنان دین‌ اسلام است یکی از مصادیقی که دشمن را به خشمگین می‌آورد پیروزی تیم‌ ملی فوتبال ماست. دشمنان بمیرند از خشم‌شان «مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ» @AFKAREHOWZAVI
تکیه بر توان داخلی ✍🏻مریم زارعی شاید اگر سر مربیِ قبلیِ تیم ملی ایران کارلوس کی روش بود. این بار هم چون حریف(ژاپن) را قَدَر تر از ایران میدانست. یک تاکتیک دفاعی میچید و ما الان در بهترین حالت با یک دفاع جانانه در ضربات پنالتی باخته بودیم! نمیخواهم بگویم آقای کی روش خوب نبود،کاری نکرد و... که قطعا ایشان هم تاثیرات مثبتی در تیم داشتند و این را باید کارشناس فوتبال بررسی و بیان کند. من میخواهم بگویم، ما بارها و بارها در میدان های متعدد چه ورزشی چه علمی چه نظامی و... ثابت کردیم؛ اگر غیرت مندانه و با تکیه بر مقدسات و توان داخلی بجنگیم قطعا پیروزیم! حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار جمعی از جوانان نخبه و صاحب مدال در المپیاد های جهانی واعضای تیم ملی والیبال جوانان کشور که بر بام قهرمانی ایستادند،کسب این موفقیت بزرگ را با سرمربی ایرانی بسیار خرسندکننده و مهم دانستند و تأکید کردند: «من همواره معتقد بوده‌ام که مجموعه‌های ورزشی کشور شایسته است، سرمربی ایرانی داشته باشند*». حقیقت این است که فرهنگ ما می توانیم در همه ی عرصه های علمی، ورزشی، نظامی و... جواب گو بوده، هست و خواهد بود. امروز جوانان غیور ما با تلاش و جنگندگی و سرمربی گری یک ایرانی، برای بار دیگر نشان دادند: ما می توانیم اگر بخواهیم! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 *تاریخ انتشار:۱۶ مرداد ۱۳۹۸ @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. فرزندآوری؛ تدبیر هوشمندانه امام‌کاظم (ع) در تبلیغ معارف ✍️نجمه صالحی عباسیان با تحریک افکار عمومی و برگزاری جلسه‌های مناظره، مکارانه قصد جمع کردن آرای مردم و خراب کردن چهره ائمه(ع) را داشتند و امام کاظم (ع) در این شرایط با تدبیر شایسته، هم جامعه شیعه را هدایت کردند و هم در مقابل انحرافات واکنش مناسب داشتند که البته حاکمان وقت هم به تلافی تلاش ایشان دائما در فواصل گوناگون امام را به زندان می‌انداختند و سرانجام هم در زندان به شهادت رسیدند. در عصر امام کاظم(ع) مذاهب فقهی و کلامی متعددی بود، لذا استشهاد به نص و مضامین آیات قرآن، بخش عظیمی از گفتارهای قرآنی امام را در بر داشت. یکی از اقدامات در خور نگاه امام کاظم (ع) در برابر فشار زیاد بر شیعیان و نسل‌کشی عباسیان، توجه به فرزندآوری است، ایشان فرزندان زیادی داشتند که در گسترش تشیع نقش مهمی ایفا کردند. با بررسی متون تاریخی، می‌توان دریافت که فرزندان امام کاظم (ع) نقش کلیدی در گسترش و تبلیغ دین اسلام و حقانیت اهل‌بیت(ع) و شیعه داشتند. آنها با هجرت به مناطق مختلف، قیام مسلحانه علیه حکومت وقت، بیان و نقل روایات معصومین(ع) تربیت شاگردانی معتقد و پایبند به اهداف اسلامی همچنین با سیره، روش و اخلاقی نیکو و بر طبق سنت پیامبر(ص) و ائمه(ع) سعی در جذب مردم و انتشار تشیع در مناطق مختلف داشتند. 🍃اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ وَصَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرارِ إِمامِ الْأَخْيارِ وَعَيْبَةِ الْأَنْوارِ وَوارِثِ السَّكِينَةِ وَالْوَقارِ، وَالْحِكَمِ وَالْآثارِ...🍃 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشارکت فرصتی بی‌بدیل و زیبا ✍خالقی ۱. پس از قرن‌ها حکمرانی پادشاهان مستبد در کشور ما بدون کمترین اعتنا به ملت، با پیروزی انقلاب اسلامی، طعم شیرین تجربه‌ای نو برای بشریت، به وسیله‌ی الگویی به نام نظام جمهوری اسلامی با رهبری بی‌نظیر و با به پای صندوق آمدن توده‌ی میلیونی مردم ایران و انتخاب حکومتی براساس مردم‌سالاری دینی پدید آمد و به معرض تماشای جهانیان گذاشته شد. این شور و نشاط و حضور مردم در انتخابات از همان روزهای اول انقلاب به خلاف تمام انقلاب‌های دنیا زمینه‌ای شد برای استحکام پایه‌های مردم‌سالاری دینی، بنابراین، این حضور و نقش پررنگ مردم، نشانه‌ی پیوند عمیق ملت با این معجزه‌ی الهی _ انقلاب اسلامی _ و تحقق هرچه بیشتر و بهترِ مردمی بودن نظام اسلامی است، که مسئله‌ی بسیار گرانقدر، مهم و تمدنی‌ست و باید آن را قدر دانسته و از این مشارکت به نحو احسن حمایت و حفاظت کرد. ۲. باید گفت که در انتخابات هرچه حضور مردمی بیشتر و بهتر باشد این پشتوانه و حمایت مردمی، خود سنگر مستحکمی برای حفظ کشور و ملت از هر گزند و آسیب دشمن داخلی و خارجی می‌شود. در غیر این‌ صورت به محض مشارکت کم در انتخابات دشمن نتیجه‌گیری می‌کند که بین نظام و مردم جدایی افتاده است، بنابراین تلاش می‌کند تا دوباره برای تسلط و دخالت اقدام کنند. برای همین است که همواره امامین انقلاب تاکید بر حضور حداکثری مردم در انتخابات دارند تا دشمن از تعرض باز داشته شود. حضرت امام خامنه‌ای در خطبه‌های نمازجمعه می‌فرماید: «اهمیت اوّلِ انتخابات به‌خاطر این است که انتخابات سنگر کشور است؛ حضور مردم در پای صندوق‌های رأی، مصون‌ساز سرنوشت ملت و مردم است و دشمن را از تعرّض و تجاوز و پُرروییِ بیشتر باز می‌دارد.»( ۲۴بهمن۱۳۸۲)  ۳. از جنبه‌های دیگر نیز انتخابات پرشکوه و با حضور پرشور مردم در مسائل سیاسی و بین‌المللی تاثیرات و منافع زیادی دربرخواهد داشت. این حضور پرشکوه خود ابزار قدرتی است که کشور را قدرتمند می‌کند. لازم به ذکر است که اگر حتی در زمینه‌های نظامی و اقتصادی و سیاسی دارای قدرت و برتری باشیم؛ هیچ‌کدام به اندازه‌ی حضور و مشارکت پرشور و حماسی و حداکثری مردم در انتخابات، در به نمایش گذاشتن اقتدار ملی و ابهت بین‌المللی نیست. این پرانگیزه بودن و هوشیاری و عزم ملت، هیبتی کم‌نظیر در چشم همه‌ی دنیا پیدا می‌کند و هرچه گسترش مشارکت بالاتر رود، اعتبار کشور هم بالا خواهد رفت. امام خامنه‌ای در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش می فرماید: انتخابات پرشور، اقتدار ملی و اقتدار ملی، امنیت ملی را بوجود می‌آورد. خواص می‌توانند در برگزاری هرچه پرشورتر ‎انتخابات نقش ایفا کنند.( ۱۶ بهمن۱۴۰۲) ۴. صحنه‌ی زیبای مشارکت مردم، اقتدار و ابهتی در پیکره‌ی نظام اسلامی ایجاد می‌کند و خون تازه‌ای را در آن به جریان می‌اندازد و موجب نشاط و احساس مسئولیت بیشتر در بین آحاد مردم و حرکت‌های تازه و مقدمات تحولات جدید و رفع مشکلات در کشور خواهد شد. در واقع با حضور پرشور و حداکثری در صحنه و انتخاب درست در مدیریت‌ها، در عین ثبات در کشور، نظام اجتماعی از رکود خارج و زمینه‌ساز تحول در جامعه خواهد شد. حضرت امام خامنه‌ای در دیدار مردم کرمان و خوزستان می‌فرماید: «این است که با انتخابات ــ حالا چه انتخابات مجلس، چه انتخابات مجلس خبرگان، چه انتخابات ریاست جمهوری، چه انتخابات شوراها ــ کسانی را که با آن فکر سیاسی آن‌ها و جهت‌گیری سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی آن‌ها همراهند، سر کار بیاورند؛ این می‌شود تحوّل.» (۲ دی ۱۴۰۲) بنابراین انتخابات موثرترین وسیله‌ی تحول برای هر فردی است که بخواهد آرمان‌ها و خواست خود را در جامعه، با توجه به چارچوب‌های نظام اسلامی به تحقق نزدیک کند. ۵. حضور حداکثری و مشارکت در انتخابات خود فرصتی بی‌بدیلی‌ست برای امنیت و بازدارندگی دشمنان این مرز و بوم، حضرت امام خامنه‌ای در دیدار مردم کرمان و خوزستان می‌فرماید: «وقتی کشور امنیّت پیدا کرد، آن‌وقت علم در آن کشور پیشرفت می‌کند، اقتصاد در آن کشور به شکوفایی می‌رسد، مشکلات گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در کشور قابل حل می‌شود؛ مشارکت یک چنین معجزه‌ای می‌کند.» (۲ دی۱۴۰۲) علاوه بر این، مشارکت عامل اتحاد و قدرت ملی و نیز عامل ثبات و پیشرفت جامعه در همه‌ی میدان‌ها است و سبب تحکیم، استحکام و اقتدار نظام می‌شود و تمام حماسه‌ی پرشور انتخابات در این ۴۵ سال عمر با شرافت جمهوری اسلامی و قوی شدن ایران عزیز، خود عاملی است برای رسیدن به آرمان‌های حضرت روح‌الله که همان آرمان‌های انبیاء و اولیاء الهی‌ست. پس بیاییم از این فرصت بی‌بدیل و زیبای مشارکت برای سرنوشت کشور عزیزمان ایران و ایجاد تمدن نوین اسلامی استفاده کنیم و در صحنه‌ی انتخابات حاضر شویم و همه‌ی خیر و خوبی را برای ملت خود و امت اسلام به ارمغان بیاوریم. @AFKAREHOWZAVI
«مرا با خودت ببر» ✍فاطمه میری طایفه‌فرد به قاعده رشته و علاقه‌ام، رمان‌های تاریخی بیشتر توجهم را جلب می‌کند. حالا اگر رمان را استاد نوشته باشد، انگیزه بیشتر هم می‌شود. آن‌قدر که شخصیت‌های حقیقی را در اوراق تاریخ بیابی و درباره آن فکر کنی. ◽◽◽◽◽ ابن سکت، ابن زیات و چند تن دیگر شخصیت تاریخی که اتفاقا شناخت آنان گره ذهنی را باز می‌کند. داستان به بغداد می‌رود و شک به جان ابن خالد می‌اندازد حالا باید ابن خالد جواب شک درون را بدهد، حالا باید بداند که زیدی‌ست یا رافضی؟ ابن‌الرضا چگونه با کوچکی سن، می‌تواند امامش باشد؟ در گردش همین سوالات در ذهن، خدا ابراهیم را جلوی پایش می‌گذارد و... ◽◽◽◽◽ داستان به‌گونه‌ایست که فکر می‌کنی، با یک شخصیت داستان به سرانجام می‌رسد، بعد کمی که می‌خوانی حواست جمع می‌شود که نه! داری با دو شخصیت داستان هم‌سو می‌شوی؛ کمی بعد می‌فهمی شخصیت سومی هم هست که از همه مهم‌تر است، آن‌هم خودتی، خودت که شاید حتی یک‌بار هم که شده دچار ابهام می‌شوی و دنبال جواب می‌گردی برای تمام سوالاتت. بعد خودت می‌شوی شخص اول داستان که تا حلب رسیده‌‌است و تا جواب سؤالش. ◽◽◽◽◽ این داستان علاوه بر رسالت داستانی خود، گریزی هم عقاید شیعه می‌زند و بخواهی و یا نخواهی چیزهایی یاد می‌گیری. بزرگ‌ترین مزیت این رمان این است که توانسته سوژه کوچکی را تا حد رمان جلو ببرد و مخاطب را هم‌سوی خود براند بی‌آن‌که ‌بسیاری از سوره‌های ناب را زخمی کند، چیزی که متاسفانه امروزه در بحث رمان تاریخی، با آن درگیریم. دوستان اهل قلم سراغ سوژه‌های اصلی می‌روند، بی‌آن‌که در مسیر تاریخ اسلام پای مکتب بزرگی نشسته‌باشند. بی‌آن‌که درباره منابع دست اول و دوم تاریخ اسلام اطلاعات داشته باشند. استاد سالاری از این قضیه مبراست. ایشان برای هنر قلم خود نیاز به یک شخصیت ویژه ندارد، بلکه می‌تواند با همین روایت‌های آمده در کتب شیعه، به اهداف خود برسد و این، اوج هنر ایشان است. هنری که امروزه بسیاری از نویسندگان، نیاز به آموزش آن دارند. استاد سالاری، در حین داستان، به تصویر سازی نیز می‌پردازد تا جایی که برای محکم شدن دلت، می‌روی سراغ سرچ و اطلاعات درباره همین رمانی که در دستت هست. ایشان موضوع را زخمی نمی‌کند و اگر بناست که محتوایی کار شود، به بهترین نحو ممکن به آن می‌پردازد. توصیفات داستان زیباست و می‌تواند فضای سه بعدی ذهن مخاطب را پر کند اما اگر بخواهم نکته‌ای بگویم، فقط در وصف برخی از همین توصیفات است که گاهی رشته داستان را از کف‌ات می‌ربود. داستان‌های تاریخی هویت برگرفته از هویت ماست که حالا به زینت قلم آرایش شده‌. حیف است که از خواندن این‌ها بی‌بهره باشیم. @AFKAREHOWZAVI
«گذری بر تاریخ» ✍سیده ناهید موسوی طی مطالعه کوتاهی که چند روز گذشته بر حوادث فرهنگی _اجتماعی دوران قبل از انقلاب داشتم، تقریبا از دوره‌ی پهلوی اول سیاست‌ها همگی سمت و سوی ذائقه‌سازی، تمدن مدرن و پرورش ذوق عامه پسندانه داشته است. فرهنگ‌سازی و تشویق به کاربرد هنرهای گوناگون روز به روز گسترده می‌شود وزارتخانه تاسیس و زیرساخت های اساسی با تامین منابع از طرف دولت مشخص می‌گردد. اما در دوره‌ی پهلوی دوم‌، وزارتخانه «فرهنگ و هنر»، «آموزش و پرورش» و ده‌ها سازمان، اداره، موسسات و نهادهای خرد دیگر از جمله مدرسه صنایع هنری، اداره موسیقی، هنرستان موسیقی، اداره هنرهای زیبا و... درکشور فعال می‌شود. 🔖بعد از آن فعالیت پرورش یافتگان این موسسات و نهادهای به اصطلاح هنرهای زیبا روی کار می‌آید و قطعا با تِز و ژست کاملا روشنفکرانه و غرب‌زده سعی به الگودهی و ترویج افکار خود بین عامه مردم می‌شوند. از قانون کشف حجاب در کشور و عمومی کردن آن،تا افزایش‌کاباره‌ها و خوانندگان زن در سطح شهرها به حدی که حامیان و هوادران زیادی را به خودجذب می‌کنند. خوانندگی،موسیقی، سینما و هنرمندان الگوهای مرجع برای مردم به جای مساجد، علما و دانشگاه‌ها در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ می‌شوند. 🔖اما حال دوران دائمی و یکسان نمی‌ماند. خواص جامعه رفته رفته به دنیاطلبی و جاه طلبی‌گرفتارتر می‌شدند و از لحاظ فرهنگی_ اجتماعی تنها ابتذال و تقلیدکورکورانه دیده می‌شود و نمادی از پیشرفت و ترقی در جامعه نیست. برای مردمی که‌ هرگز سنت را فدای مدرنیته نمی‌کردند اما گرفتار ظلم و ستم رژیم پهلوی شده بودند،جز انقلاب چاره‌ی دیگری نبود. در اصطلاح انقلاب به معنای دگرگونی و تحول است. یعنی ذات و ماهیت یک شیء تغییری بنیادین می‌کند. طبق آیه قرآن: «إنَّ اللهَ لاَ یُغَیّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأنْفُسِهِمْ» رعد/۱۱. خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آن‌ها خود را تغییر دهند. 🔖بی شک خداوند اوضاع و احوال یک ملت را هرگز عوض نمی‌کند، مگر آن‌که آن قوم آنچه را که مربوط به روح، فکر، اندیشه، اخلاق و اعمال باشد را تغییر دهند. به معنای واضح اگر خداوند قوم‌هایی را به عزّت می‌رساند و یا از اوج عزّت به خاک ذلت فرود می‌نشاند، به دلیل آن خواست و اراده مردم است.زمانی که اراده مردم ساخته شد و جوشش انقلابی همراه با یک رهبر فرزانه آغاز می‌شود، وعده‌ های الهی تحقق می‌یابد و همه معادلات با انقلاب در فرهنگ، دینداری، اجتماع و ... رنگ و بوی الهی می‌گیرد. غربالگری در تمام سطوح جامعه برقرار می‌شود برخی از هنرمندان و روشنفکران و ... می‌مانند و برخی دیگر راهی به جز ماندن و از نو ساختن را برمی‌گزینند. نیروی کار متعهد و انقلابی با هدایت امام خمینی (ره) توازن در جامعه را با وحدت میان دو قشر نخبه و روشنفکر، روحانیون و دانشگاهیان رقم می‌زند. یعنی پرهیز از تربیت خارجی و نجات از غرب‌زدگی همراه با معلم‌های متعهدی که عامل تربیت نسل آینده و تصفیه دانشگاه‌ها از عوامل غرب زده شوند. از طرفی سیاسی بار آوردن نسل آینده و مطلع کردن آنان از مسائل روز توام با اعتماد به نفس و استقلال نفسانی است. همچنین ورود بانوان به عرصه تربیت وتعلیم،نفی مدرک گرایی و تربیت دانشجویانی که در عرصه‌های مختلف حضوری مفید و موثر داشته باشند. @AFKAREHOWZAVI
«به خودمان مربوط است» ✍طیبه فرید تا وقتی درِ یک خانه بسته است هیچ کس نمی داند پشت دیوارها و پنجره هایش چه خبرست.هرچند هر عقل سلیمی می داند به حکم اقتضائات آدمیزادی و مبتنی بر آدابِ دنیا مشکلات با آن قیافه ی رِندانه کم و بیش سایه اش افتاده روی سر زندگی‌ ها.خدا در قرار قبلی که هیچکدام الان یادمان نمی آید گفته« سین برنامه در دنیا این است که توی مشکلات غوطه بِوَری،تا خودت را جدی بگیری و ببینی من چی خلق کردم!قدرت موتور را ببینی که در یک دقیقه چند هزار دور می چرخد!مشکلاتت را بعدا خودم تلافی می کنم.تو فقط شکوه خودت را ببین».ما از مشکلات گریزی نداریم.پشت در خانه های کوچک و بزرگ این شهر کلی مصائبست که گاهی بعضی هایشان هیچ جوری حل نمی شود.مثل دور از جانتان دردِ بی درمان ،مثل زن و مردی که دستِ زور کنار هم نگهشان داشته،مثل بچه ی معلولی که زندگیِ آرام زوج جوانی را زیر و رو‌کرده،مثل مریضی گرانِ پدری که رنگ خنده را ماه هاست از لب اهل و عیالش بُرده ،مثل برادرهایی که بعد رفتن مادر سر تقسیم ارث باهم کل انداخته وسرسنگینند.اما در همه این مشکلات یک وجه اشتراک وجود دارد.پشت این این درهای بسته ،پشت این پنجره ها آدم هایی زندگی می کنند که از اسب افتاده اند نه از اصل.یکی آستینش را به دهانش گرفته که صدایش به خانه ی همسایه و عابرهای توی کوچه نرسد،یکی گوش برادر قُلدر را بی آن که جار بزند پیچانده و حقّش را گذاشته کف دستش.آدم های این شهر برابر با حجم سختی ها آبروداری را بلدند.ملتفتند که فقر و بدبختی آدم را از اسب می اندازد ولی جار زدن مشکلات توی چشم در و همسایه و توی کوچه و خیابان از اصل. امان از وقتی که بین یکی ازین خانه ها ،وسط تمام آن مشکلات ریز و درشت،بین آن همه آبروداری یکی بخواهد ساز مخالف بزند وبه جای حل مشکلات،صورت مسئله را پاک کند . و صدای هوارش را به گوش همسایه های صد پشت غریبه برساند.برای خانه خراب شدن یک خانواده یکی ازین پسر نوح ها بس است.عجالتا پشت در این خانه ی بزرگ خبرهائیست که به خودمان مربوط است.صف ما از صف پسر نوح ها جداست.ماخیلی مشکل داریم اما به خودمان مربوط است.تو دهنی پسر نوح ها و همسایه های هفت پشت غریبه باشد برای یازدهم اسفند. @AFKAREHOWZAVI
«شهر عجایب» ✍سیده ناهید موسوی مردد بودم که از شهر عجایب اطراف خانه‌ام بنویسم یا خیر! با نوبت قبلی رسیدم. سالن تقریبا تا نصفه پُر بود از مشتری، اصلا همین مشتری‌ها شهر را عجیب کرده‌اند! وارد که شدم همه چشم‌ها سمتم چرخیدند زیاد دقیق نشدم نگاهم را به زمین انداختم سلام کردم اما پاسخی جز از یکی دو نفر نشنیدم. ته سالن نشستم اما هرچند لحظه نگاهی هم به من می‌کردند، حیران مانده بودم من عجیبم یا آن‌ها! بوی چسب و روغن ناخن‌کاری در هوا پیچیده بود، عادتا به بوها حساسیت خاصی دارم کار من کوتاه و خلاصه بود. اما بندگان خدایی که سر نوبت روی صندلی‌های منتظر نشسته بودند چی؟! حتما عادت کرده‌اند همیشه کارشان گیر است یا برای کاشت یا ترمیم و... به ظاهر خانم‌ها که نگاه می‌کردم از بیست ساله،سی‌ساله،پنجاه و خرده‌ای هم بود اما خداییش زن پنجاه ساله الان باید خانه با نوه‌هایش سرگرم باشد و به فکر نماز و روزهای قضایش باشد یا حداقل حواسش به خانه و زندگی‌ اش ... آدم پا به سن گذاشته چه به این کارها، من این‌حرف‌های دلش می‌خواهد و این هم دل دارد تو کتم نمی‌رود! اصلا حکم شرعی گردن چه‌ کسی هست؟! خدا لعنت کند کسی را که ناخن و مژه کاشتن را باب کرد. از شگفتی‌های آن‌جا پوشش چند نفر بود واقعاً چطوری آخه... اول بحث حجاب بود الان پوشش هم اضافه شده است، هوای سرد هم مانع نیست. اصلا هدف چی هست؟ مثلا خیلی با کلاس بودن یا تعریف همان حرفی که مردم از ظاهر نامرتب بیشتر از ذهن خالی خودشان می‌ترسند! نمی‌خواهم شعار بدهم ولی فکر کنید این همه هزینه‌ها اگر صرف خریدن کتاب می‌شدند قطعا اکنون اوضاع فرهنگی و اجتماعی بهتری داشتیم. حقیقتا صدای آهنگی که نمی‌دانم خواننده‌اش چه کلمات بی‌معنا و بی ربطی را سَر هم می‌کرد رو مخ‌تر از شهر عجایبی بود که من وارد شده بودم. حتی آن دخترکی که هرچند لحظه با خواننده همراهی می‌کرد معنای یک کلمه را از من پرسید در جواب گفتم: «راستش من این چیزهایی که شما گوش می‌دهید را اصلا قبول ندارم ببخشید هااا اما معلوم نیست چه می‌گویند!» با لبخندی کوتاه هردو ساکت شدیم. کمی بعدگفتم:« چرا وقتی میام این‌جا باید چیزهای عجیب و غریب زیادی ببینم باز هم خندید!» عادت کردم هرچیزی را نبینم و نشنوم اما جاهای عمومی زیادی را به اقتضای نیاز و روزمرگی‌ها می‌رویم. شاید لباس آویزان شده روی رگال را که چند ماه گذشته دیدم اما متوجه نشدم چی هست هم از عجایب دیگر شهر بود! چندبار با دقت نگاه کردم کامل زیرو رویش را چرخاندم به کنار دستم گفتم شلوار است؟ گفت نه مگر نمی‌بینی دامن لِی کوتاه! می‌دیدم چی هست اما ذهنم عادت به این دیدن‌ها نداشت و متوجه نمی‌شد. خلاصه که از این، لباس‌ها و مدل‌های پرزرق و برقی که بی دلیل و بی جهت صرفا برای متفاوت بودن و شهرت شدن استفاده می‌کنند بسیار بسیار زیاد دیده‌ام‌. درحدی که توانستم تذکر داده‌ام، اما مسئله این است شکایت به کجا باید برد اماکن و نظارت به سالن‌های سطح شهر یا اتحادیه پوشاک و لباس که از اساس و ریشه طراحی،تولید و توزیع همگی مافیا و بی مسولیت‌اند؟! @AFKAREHOWZAVI
«نعمت انتخاب» ✍️ آمنه امان زاده این روزها صحبت از انتخاب است.خداوند برای انسان از همان اول توانایی و قدرت انتخاب را داد ،تنها موجودی که قدرت تفکر و تعقل دارد انسان است. اولین چیزی که انسان با آن محک خورد انتخاب بود انتخاب چند دانه گندم... بهشت یا جهنم،کفر یا ایمان،شک یا یقین. جهان، جهانِ انتخاب است خلقت انسان با انتخاب عجین شده است.فرشته ای انتخاب کرد تا ابد رانده شود ... تاریخ سراسر انتخاب است چه سربازهایی که بایک انتخاب سرنوشت خود و لشگری را به باد دادند،چه خون‌هایی که انتخاب شدند در را حق و حقیقت جاری شوند ،چه زنهایی که انتخاب کردند بمیرند ولی پاک دامن بمانند و چه مردهایی که بین عزت و ذلت انتخاب کردند تکه تکه شوند ولی زیر بار ذلت و خفت نروند.چه انتخاب‌هایی که در ثانیه آخر در آخرین لحظات عمر رقم خورد و چه ها کرد چه کافرانی دم مرگ انتخاب کردند اشهد بگویند .مرز خوب و بد زشت و زیبا ،سعادت و بدبختی انتخاب است .هیچ کس مجبور نیست بلکه مختار است برگزیند. این قدرتی که خداوند در وجود انسان خلق کرده مسئولیت دارد ،او با انتخابش شرایط خود و محیط اطراف خود را بهبود بخشیده و به کمال دنیوی و اخروی می‌رسد... انسانها نسبت به هر موهبت الهی که در اختیار دارند مسئول هستند، اگر ما نعمت تفکر و انتخاب را داریم باید از آن درست استفاده کنیم چه بسا که فردایی هم هست و عواقب انتخاب ما چه خوب و چه بد دامن مارا هم در دنیا و هم آخرت خواهد گرفت. چیزی که برازنده ی انسان نیست منفعل و بی تأثیر بودن است. او حق دارد و باید آگاه باشد که اگر زنده است و زندگی میکند باید تاثیر گذار باشد باید از قدرت و توانایی که خداوند در وجود او قرار داده به نحو احسن استفاده کند. مشارکت در انتخابات هم از جنبه فردی و هم اجتماعی بسیار برای موجودیت انسان هم در جامعه خود و هم در پیشگاه الهی به عنوان بنده ای شکرگزار بسیار مهم است. @AFKAREHOWZAVI
«ملاک حب و بغض» ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد اسمش رویش است، بازی. بازی که جدی نیست، می‌آید و می‌رود فقط گاهی درسی، خاطره خوبی و یا اندوهی می‌آورد. اسم خيلی کشورها می‌آمد و ناخواسته آرزو می‌کردم که فلان کشور ببرد و یا ببازد. این حال عجیب، من را یاد یک صحبت دوست قدیمی می‌انداخت که ملاک دوستی و حب و بغض باید خدا باشد. وقتی که عربستان با آن همه هزینه و امکانات باخت، خوشحال شدم، تازه خبری شنیده‌بودم که ام القری جهان اسلام مشروبات الکی را آزاد کرده‌است. یا روزی که از امارات بردیم، یاد خیانت‌های این نیم‌چه کشور به جهان اسلام افتادم مخصوصا رابطه با اسرائیل، بماند که چه ظلم‌هایی هنوز هم به ایرانم می‌کند. همه این‌ها به کنار، اما برای دوست داشتن ایران به قاعده یک کرور دلیل داشتم. حب و بغض الهی یعنی همین که کشوری اسلامی، شیعی، با حکومت مردمی به موفقیت برسد. این بزرگترین دلیل آرزوهایم بود برای موفقیت تیم ملی و یا هر موفقیتی که پرچم این سرزمین علی ولی‌اللهی را بالا می‌برد. این دوست‌داشتن مصداق همان حب و بغض است. حالا اگر ببازیم ناراحت هم می‌شوم ولی ناامید نه. امید برای من جوانه‌ایست که دارد به ثمر می‌نشیند. دوستی‌ها و دعاها محبت‌ها همه برایم انرژی بخش است. این ملت و این خاک روزهای سخت‌تر را گذرانده و سر خم نکرده‌است. دلم خوش است به روزهای آمدنی، به روزهای قشنگ، به روزهایی که خوشیم، بیشتر از خوشی بازی فوتبال. خیلی خوشحالم از این غم، از این غم مقدس، غمی که بوی وطن می‌دهد نه وطن فروشی... این غم، مقدس است. حاشا به من به پر طاووس عالمی یک مو ز گربه وطنم را عوض کنم @AFKAREHOWZAVI
. دهه فجر معجزه عظیم الهی ✍خالقی ۱. ‌دهه‌ی فجر مقطع و نقطه‌ی رهایی ملت ایران از قرن‌ها ستمکاری و ظلمت حکومت‌ پادشاهان مستبد، بخصوص حکومت پهلوی است؛ که سرتا پا در رذیلت‌های انسانی فرو رفته بود و علاوه بر استبداد، نوکری استعمار و بیگانگان را نیز بر دوش می‌کشید، حکومتی که منتهای آرزویش رسیدن به تمدن پوسیده و مبتذل غرب بود. این نقطه‌ی رهایی که ایام الله دهه‌ی فجر نام گرفته است؛ یک عید حقیقی برای ملت ایران اسلامی‌ست، زیرا در چنین ایامی، با ورود حضرت روح‌الله، نعمت ولایت بر ملت ما تمام شد و حقیقت امامت به صورت عملی محقق شد. ملت انقلابی ایران هر سال در دهه‌ی فجر، با آرمان‌های انقلاب اسلامی این معجزه‌ی عظیم الهی، تجدید عهد می‌کنند. ۲. از سویی دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی در این ایام خاطره‌انگیز، ابرقدرتیِ استکبار جهانی نیز به چالش کشیده شد و همزمان طرح و الگوی حکومت مردمی که بر مبنای اسلام شکل گرفت، به دنیا عرضه گردید. آن‌ روزها مردم با دستان خالی و اما با نثار خون، شعار پیروزی خون بر شمشیر را عینیت بخشیدند و با پیروزی بر طاغوت و استکبار از آن زمان، در بیست و دوم بهمن هرسال، همه‌ی مردم از پیر و جوان، زن و مرد، خرد و کلان به صحنه می‌آیند و این گرامیداشت‌ها، ذخیره‌ای افزون‌بر ذخایر دیگر انقلاب گردیده و سبب تقویت و استحکام پایه‌های انقلاب اسلامی می‌شود. بنابراین دشمن شکست‌خورده‌ی بدسیرت و عنود به گمان باطل خویش، با هجمه‌های شدید و تمام عیار و با تمام دستگاه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی و به انحای مختلف، شبانه روز در حال تشویق مردم به عدم حضور در این میدان‌های سرنوشت‌ساز است. ۳. در حرکت‌های اجتماعی بزرگ مانند شرکت در راهپیمایی ۲۲بهمن یا حضور باشکوه در انتخابات... ورود به‌هنگام و توصیه‌های خواص کشور نیز می‌تواند تبلیغات سوء دشمن را خنثی و به شکست بکشاند. امام خامنه‌ای در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش در تاریخ (۱۶ بهمن ۱۴۰۲) درباره تاثیر «خواص» می‌فرماید: «حرکت‌های اجتماعی دچار این آفت‌ها میشوند. آفت کند شدن، آفت توقف پیدا کردن، آفت به عقب برگشتن. این حرکت اگر بخواهد ادامه پیدا کند شتاب‌دهنده لازم دارد.اما شتاب دهنده کیست.... ما به آن می‌گوییم.. خواص جامعه...خواص یعنی آن مجموعه‌ی انسان‌هایی که در کار خود با فکر و با شناخت و با تشخیص عمل می‌کنند. تابع جوّ نیستند.» ۴. این کنشگری زیبا و باشکوه مردم در ایام دهه‌ی فجر، به‌خصوص راهپیمایی ۲۲بهمن، خود مانعی بزرگ بر سر راه دشمنان ملت است. عزم و اراده‌ی هر ساله‌ی مردم و حضور یکپارچه در میدان‌های مهم، سهم ایران عزیز پیشرفت و رشد و بالندگی در کشور و سهم دشمن یاس و ناامیدی از دخالت و تسلط مجدد می‌شود. یکی دیگر از شتاب‌دهنده‌های مهم، وحدت کلمه، همان وصیت حضرت روح‌الله است؛ که امید است، موجبات هم‌افزایی بیشتر، در رسیدن به آرمان‌های انقلاب اسلامی را در میدان‌های مختلف فراهم آورد. ۵. در این برهه از تاریخ، که جبهه‌ی مقاومت در اقصی‌نقاط جهان به‌خصوص منطقه غرب آسیا در حال رفع ظلم و کمک به مستضعفان است و مردم مقاوم و مظلوم غزه به نیابت از جبهه مقاومت در حال درگیری با رژیم کودک‌کش صهیونیستی و حامیان خونخوارش هستند، هر حرکت که باعث سیاه‌نمایی و ناامیدی در کشور ما، که اول‌حامی مظلومان و دشمن مستکبران است، شود؛ می‌تواند به تحولات و پیشرفت‌های جبهه حق، صدمات جبران‌ناپذیری بزند و دشمن را شاد کند. البته ناگفته نماند که تاکنون مردم بصیر و مقاوم ایران همیشه در لحظات مهم و سرنوشت‌ساز با حضور خود دست‌رد به سینه‌ی دشمنان و تمام عناصر وحدت‌شکن زده‌اند. ملت ایران با تمام وجود، هرگونه انحراف و تفرقه را عقب‌ زده و مسیر را برای ایجاد تمدن نوین اسلامی هموار می‌سازند تا پرچم جمهوری اسلامی را به دستان مبارک حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسانند. @AFKAREHOWZAVI
. اجابت یک دعوت ✍خالقی امام خامنه‌ای در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی می‌فرماید: «پیغمبر امروز دارد دعوت می‌کند ما را. همه‌ی ما را. امّا دعوت شونده اجابت نکند اتفاقی نمی‌افتد. آنچه که در انقلاب ما اتفاق افتاد این بود که دعوت شونده‌ها اجابت کردند، امام بزرگوار سخن پیغمبر را، بعثت پیغمبر را برای مردم بیان کرد از مردم مجاهدت را مطالبه کرد مردم هم اجابت کردند. این حرکت عظیم اتفاق افتاد این کار بزرگ انجام گرفت.» ( ۱۹بهمن۱۴۰۲) ۲. آری! اکنون می‌بینیم که بعد از انقلاب اسلامی به واسطه‌ی اجابت دعوت از سوی حضرت روح‌الله، چه جرئت و روحیه عظیمی بین مسلمین و حتی بین همه دینداران ایجاد شده‌است. یک مُبلُغ بزرگواری که به کشور برزیل رفته بـود، تعریف می‌کرد که در برزیل از نظر مذهبی، مسیحیت کاتولیک خیلی قـوی اسـت و پـیـروان زیــادی دارد. بـرای تبلیغ اسـلام به آنجـا رفته بـودم، یک دیــداری با نمایندۀ پاپ در آنجا داشتم. ایشان گفت: «وقتی شما در جنگها موفق می‌شوید، در وقایع موفق می‌شوید، ما خیلی خوشحال می‌شویم». من تعجب کردم و گفتم: «شما مسیحی هستید و ما مسلمان. ما که باید رقیب هم باشیم، شما چطور از موفقیت ما خوشحال می‌شوید؟!» گفت: «چون شما به دینداری آبرو می‌بخشید. دین یک خرده‌فرهنگ شده بود که انگار تأثیری در سرنوشت بشریت ندارد، اما شما نشان دادید که دین می‌تواند در سرنوشت بشر و جهان، اثر بگذارد.» ۳. بله آنگاه که حضرت روح‌الله دعوت بعثت را اجابت کرد، دنیاپرستان نظم جهانی را بر اساس باطل به دست دنیاپرستان تقسیم کرده بودند به دوقطب بزرگِ هم «شرقی» هم «غربی» و اینگونه معادلات قدرت جهانی را رقم می‌زدند. اما حضرت روح‌الله پرچم توحید را در دستان مبارکش به حرکت درآورد و مردم در پی این اجابت حول پرچم توحید به رهبری خمینی عظیم گرد آمدند و با شعار «نه شرقی» «نه غربی» قدرتی الهی و نوظهوری را به نام اسلام محمدی ایجاد کردند. دیگر حفظ طرح و نقشه بعثت و امتداد راه نورانی پیامبر اعظم( صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شد راه و رسم ملت ایـران، و با ندای توحید قدرت بزرگی در جهان تولید کرد و جرئت روحی بزرگی به جهان اسلام دمید. ۴. امام خامنه‌ای در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی می‌فرماید: «مصیبت غزه مصیبت بشریت است و نشان می‌دهد نظم کنونی جهانی نظم باطلی است و این قابل دوام نیست.» (۱۹بهمن۱۴۰۲) این نظم باطل جهانی و در مقابل این جرئت روحی جبهه حق، آنچنان است که مردم غزه هم با شجاعت جلوی رژیم کودک‌کش با آن ارتش میلیاردی و تجهیزات برترش می‌ایستند و هم از دیـوار چندمیلیاردی که دور غزه کشیده بودند، با عملیاتی قهرمانانه عبور می‌کنند و به ایستادگی و مقاومت در برابر این هیمنه پلشتی و پستی می‌پردازند. بله این نعمت بزرگ به رهبری حضرت روح‌الله در پی اجابت دعوت الهی برای همه‌ی فلسطینیان و بشریت فراهم شده است. بر خود می‌بالیم و شاکر تمام لحظات هستیم که در چنین عصر و زمانه‌ای _پس از قرون متمادی و تاریکی که به‌خاطر عدم لبیک به بعثت بود،_ به رهبری امامین انقلاب ندای حق را شنیدیم و لبیک گفتیم. اما از سوی دیگر نگران نیز هستیم که این نعمت عظیم، اراده و عزم اعظم می‌خواهد برای رساندن بار رسالت رسول اکرم (صلی‌الله‌ علیه‌وآله) و این مُیّسر نیست مگر با جهاد تبیین و مجاهدت در این راه شیرین و حق به رهبری امام خامنه‌ای. @AFKAREHOWZAVI
. «فلج روحی» ✍طیبه فرید نمی دانم تا امروز که قریب به سی هزار جانِ گرامی در غزه به خاک و خون کشیده شده شما کجای داستان ایستاده اید اما اگر هنوز معتقدید به شما ربطی ندارد باید خیلی نگران باشید.قصه فلسطین پایش را از آرمان های امت اسلام فراتر گذاشته.دل غیر مسلمان ها ازین جراحت به درد آمده.خیابان های کشورهای غربی و اروپایی پر از آدم هاییست که از غم غزه دردمند و غمگینند.غزه تا چند ماه پیش مظهر جراحت اسلام بود و حالا مظهر جراحت بشریت. اگر با دیدن این تصاویر هنوز سوژه ای برای جنگیدن و مبارزه پیدا نکردید باید نگران باشید.اگر از اعماق دلتان هیییچ حسی ندارید اصلا طبیعی نیستید.احتمالا فلج روحی شُدید در حالی که شما عضوی از یک پیکر واحدید اما درد و سوختن عضو مجاورتان را حس نمی کنید. اگر مبتلا به فلج روحی هستید ادای آدم های سالم را در بیاورید.وقتی عکس های خونی غزه را می بینید فقط ،ادای غمگین ها را در بیاورید. آدم ها ادای هر چیزی را دربیاورند بزودی همان شکلی می شوند. @AFKAREHOWZAVI
. جانم وطنم! ✍فاطمه مهدوی من دوست دارم به جای نق‌زدن و دنبال مقصر گشتن، خودم برای امورم دست به کار شوم و یک جا ننشینم تا دیگران برایم تصمیم بگیرند. اصلا این شیوه زندگی اجتماعی، با غیرت و خلق و خوی ایرانی‌ام سازگار نیست. یک ایرانی هیچ‌گاه دست روی دست نمی‌گذارد تا ذره‌ای از صلابت و اقتدار وطنش کاسته گردد. من می‌خواهم به دنیا ثابت کنم که یک ایرانی اجازه‌ی دخالت در امور کشورش را به بیگانه نمی‌دهد و خودش امور کشورش را رقم می‌زند و برای کسب سبک و روش صحیح زندگی، فقط به فرامین الهی متمسک می‌شود. من به تمام دنیا نشان خواهم داد که مردم ایران، با تمام اختلاف سلیقه‌ها و با وجود نظرات و عقاید مختلف، باز هم در همه‌ی شرایط، کنار هم و دوشادوش هم، یک تن می‌شوند برای جان شیرینشان، ایران و هیچ عرصه‌ای را برای جولان دشمنان خالی نمی‌گذارند. جلوه‌هایی از زیبایی و شکوه حکومت مردم‌سالارِ اسلامی ایران، در همین انتخابات‌ همیشه رقم خورده و می‌خورد. همه‌ی اقشار جامعه، اعم از دارا و ندار، پایتخت‌نشین و دور از مرکز، روستایی و شهری، پیر و جوان، تحصیل‌کرده و کم‌سواد، زن و مرد، همه با شوق و علاقه و قلوبی مملو از عشق به وطن پاکشان، شناسنامه به دست، پای صندوق آرا حاضر می‌شوند و در همان پای صندوق گور دشمنان را کنده و مدفونشان می‌کنند. و اما رای‌اولی‌ها، چه نوباوگان پر حرارتی که خون تازه‌اند به شریان جامعه و ملائک بدرقه‌شان می‌کنند تا آن شریف‌زادگانِ شریف، با نوک انگشتانشان، دهان کثیف خبیثان روزگار را بدوزند و حسرت از همه‌ی رنج و خرج، برای منحرف ساختن آنان را نصیب دل‌های سیاهشان کنند. من منتظرم تا وفا کنم به عهدی که با خونم برای جانم بسته‌ام، دل در دلم نیست تا برسد روز عمل به تکلیف و وظیفه، لحظات آغازین روز موعود،با استعانت از خدای قادر، نیت خواهم کرد به نابودی دشمنان اسلام، وضو خواهم ساخت تا نوری شود بر وجودم و جامه‌ی آراسته بر تن خواهم کرد که لباس رزمم خواهد بود و پای اخلاص در کفش عزم و اراده فرو برده و گام را استوار بر مسیر سربازی برای وطنم قرار خواهم داد. در هر گام با خود لبیک خواهم گفت به دعوت پروردگارم و سرود ظفر زمزمه خواهم کرد. مدارک نشانگر از هویت پرافتخارم را با دستان راستین بر اعتقاداتم، تحویل داده و برگه‌های تعرفه که همان تیرهای زهرآلود برای چشمان خیره شده‌ی بدخواهان است را به دل صندوق انداخته و انگشت می‌زنم سند ارادت به وطنم را. این کمترین کاری است که در این رزمگاه از من بر می‌آید و این سربازی ناقابلِ من کجا و سرباختن شهدای جان‌باخته‌ی وطنم ایران کجا! @AFKAREHOWZAVI
. «حضرت باران» ✍م.اکبری تا بر زمین تشنه باران نبارد قیمت پیدا نمی‌کند... باران همان نماد رحمت است، با آمدنش برکت و فراوانی می آید، تشنگی ها پایان می یابد ، شوق و سرزندگی به جان ها می نشیند، لطافت و پاکی به ارمغان می آورد. انسان هم در طول عمر دم به دم محتاج رحمت است، مولا که خود صاحب اختیار است نیاز های بنده خویش را می داند. راستش من به نوع رابطه ها که فکر میکنم به نظر می رسد رابطه ی عبد ومولا از میان تمام انواع رابطه ها شیرین ترین باشد، آدمی هر چقدر قدرتمند، باز هم محتاج مهر است چه کسی بهتر از مولا که عبدش را غرق لطف کند، هیچ چیز این حس محتاج بودن انسان را غیر از مولایش نمی تواند راضی کند! حالِ خوش این رابطه به اینجا ختم نمی شود ، وقتی شگفت انگیز تر می‌شود که مولا رحمتی از جنس آدمی می فرستد که لطفش کمال یابد، رحمتی ناب و ویژه که مثل باران ، تا به جان های تشنه قیمت دهد! بار سنگین رسالت را با تمام وجود بر دوش کشیده ای که بر کویر تشنه ی جان ها بباری ، تا جوانه بزنند و سر از خاک بیرون بیاوردند و در هوای مهرت نفسی تازه کنند! قصه ی برگزیده شدنت زمانی با شکوه و با عظمت می شود که می فهمم برای این امر عظیم ، چه بهایی پذیرفته ای، برایش تمام هستی ات ؛«خانواده ات» را نثار کردی! باب رحمت شدی، همه ی شدت ها را به جان خریدی که بر روی تشنگان در ظلمت نشسته نور بباری ! براستی که تو رحمة للعالمینی ! روز برگزیده شدنت مبارک ای حضرت باران! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ فاطمه رجبی دیروز کار ارزیابی و ویرایش شهید صابر مهرنژاد به پایان رسید. شهید مهرنژاد از بچه‌های گردان 17 علی بن ابی‌طالب بود به فرماندهی شهید زین‌الدین. توی بخشی از دست نوشته های شهید، از شهادت مهدی زین‌الدین و عزاداری رزمنده‌ها نوشته بود، با اشعاری جانسوز و بیت‌هایی که خودشان در رثای فرمانده شان سروده بودند. ای کاش نویسنده همه این دست نوشته‌ها را به صورت داستانی می‌نوشت، نه اینکه عین متن را نقل می‌کرد. کتاب که تمام شد، انتشارات تماس گرفت فردا اکران فیلم مجنون است و حتماً باشم. مثل همیشه باید رایزنی می‌کردم برای حضور محمدحسن. تنهایی نمی‌شد. استثنائا قبول کرد و امروز رفتم برای دیدن فیلم. از آن فیلم‌ها نبود که گره داستانی اش یک بدبختی عظیم اجتماعی باشد و حل نشدنی و تخریب وطن و استرس اذیتت کند. بدتر بود، جنگ بود و بمباران؛ اما با روایتی متفاوت از حضور مهدی زین‌الدین در جزیره مجنون و عملیات خیبر. فیلم پر از گره و تعلیق بود و آرامش مهدی زین‌الدین در مواجهه با از دست دادن نیروهایش و شکست‌های متوالی. و چه جای خوبی فیلم به پایان رسید. با فتح مجنون و در آغوش گرفتن برادرش مجید. از لحظه‌ای که از جایم بلند شدم برای ترک سالن، همه‌اش مهدی زین‌الدین را کنارم حس می‌کنم. شاید اگر کارگردان، فیلم را با کلیشه‌ شهادت فرمانده به پایان می‌رساند، این‌قدر زنده، حضور فرمانده را حس نمی‌کردم. این یعنی سجاد بابایی نقش خود را عالی بازی کرده و بیننده حس باورپذیری از فیلم دارد. @AFKAREHOWZAVI
«انتخاب بزرگ» ✍ راضیه کاظمی زاده از همان ابتدای تولدت موجب برکت بودی! آنروز که به دنیا آمدی مرهمی بر دل غمدار و ماتم زده ی مادرت آمنه شدی، و آرامشی را که آمنه مدتها بدلیل داغ پدرت عبدالله از دست داده بود را به او برگردانی! آنروز که حلیمه سعدیه در اوج ناامیدی به خاطر قحطی و خشکسالی به سراغت آمد و تو او را به عنوان دایه انتخاب کردی، و با آنها همسفر شدی تا به قبیله ی سعد بروی، به یمن ورودت شیر خشکیده در سینه های حلیمه جریان پیدا کرد و این تازه اولین نشانه ی برکتت بود! آنروز که وارد کاروان تجاری خدیجه ی کبری شدی، تنها با یک سفر تجاری سودی شگفت آور برایش به ارمغان آوردی و صداقت و راستگویی ات خدیجه را متعجب کرده بود، گویا او گمشده ی خویش را در وجودت یافته و این بود آغاز دلدادگی ! آنروز ها و شب ها که برای عبادت به غار حراء می رفتی حتما می دانستی روزی خداوند منان شما را به عنوان رسول ختمی مرتبت، به پیامبری مبعوث خواهد کرد و برکت وجودت تمام جهان را فراخواهد گرفت، حتما می دانستی شما همان هستی که با بت پرستان جاهلی مبارزه خواهی کرد و ایمان و یکتا پرستی را برایشان به ارمغان خواهی آورد! اما آنروز ها از خویشانت به جز علی علیه السلام و خدیجه کبری سلام الله علیها، کسی تو را همراهی نکرد، گویا پذیرفتن این سروری و بزرگی برایشان گران تمام شده بود که در ابتدا سعی در انکار آن داشتند و سپس با اجبار پذیرفتند،اما دشمنی های پنهانشان را آغاز کردند، شاید آنها نمی دانستند که در این راه بزرگ و الهی هیچگاه نمی توانند با اقدامات سنگینی همچون شعب ابی طالب شما را از پای در آورند! شاید اگر می دانستند چقدر از بودن در کنار شما به سود و منفعت می رسند هیچگاه در مقابلت قد علم نمی‌کردند و سعی در نابودی ات نداشتند. اگر چه منافقان هیچگاه نتوانستند وجدان های خفته ی خود را بیدار کنند اما شما با اخلاقی خوش و حسنه توانستی قلب های زیادی را مجذوب خود کنی و تا ابد بر آن قلب ها حکومت کنی، و حال که سالیان سال، از آن روزگاران می گذرد هنوز هم قلب های مسلمانان از این «انتخاب بزرگ» خرسند و مسرورند و برکت انتخاب شما تمام عالم را فرا گرفته است. مبعث رسول خوبی ها بر امام زمان عجل الله و مسلمانان جهان مبارک باد @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آزادی» ✍زهرا نجاتی 🔹و تو بیش از هزار و چهارصد سال پیش از این، آمدی و سنگینی رسالت اسلام را روی دوش، حمل کردی تا به بلندای عشق به بلندای آزادی و بلندای رهایی برسانی. 🔹تو آمدی و اسلام، بندهای شیاطین را از دست و پای انسان باز کرد و عشق، سر از دیوارهای در به دری برداشت و آزادی تازه معنا گرفت و تا آزادگی اوج گرفت. 🔹تو آمدی و آزادی را معنا کردی. و اسلام، با فداکاری تو اوج گرفت. اخلاق خوب تو خداوند را به وجد آورد تا جایی که فرمود:«طه! ما انزلنا علیک القرآن لتشقی» 🔹وبارها فرمود:«عده‌ای دلمرده‌اند برای هدایتشان تلاش نکن» اما تو برای هدایت ما برای هدایت و آزادی انسان، از جان و آبرو و حتی دردانه‌ات گذشتی تا امروز این جماعت مسلمان و شیعه بتوانند امید داشته باشند به رسیدن به قله کمال انسانی برسند. و امروز هنوز شیاطین جنی و انسی، دست به دست هم داده‌اند تا انسانی که چندقدم به آسمان نزدیک شده است را دوباره به اعماق رذالت بکشاند. مولای ما! عقل کل عالم! پدر مهربان امت! به این انسانها که گاه مسیر رهایی از شیاطین را گم می‌کنند، به ما انسانها که تلاش می‌کنیم اما تلاشمان ناقص است، معیوب است، بد است، رحم کن و با همان مهربانی ستودنی دستهایمان را بگیر. @AFKAREHOWZAVI
. جمعه... ✍نجمه صالحی داستان خلقت، داستان عجیبی است، خداوند در شش روز یا شش دوره یا شش هنگام، جهان خلقت(آسمان‌ها و زمين و... ) را آفرید، در دو روز اول زمين و دنيای مادی آفريده شد و مواد مورد نياز حیات در دو روز بعدی و در نهايت در دو روز آخر آفرينش، آسمان‌ها و حيات معنوی خلق شد؛ و خلاصه که در روز آخر ابر و باد و مه و خورشید و فلک گرد هم آمدند؛ گویی در روز جمعه، تمام آفرینش تکمیل شد و جمعه شد روز اجتماع و چه روز مبارکی! جمعه آغازی است برای قصه‌ی منتظران فرصتی دوباره برای پیوند دل با دعا، جمعه با این هدایای الهی مبارک شد بر ما و چه مبارک‌تر خواهد شد با رسیدن آخرین بهارش. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج 🍃 🔮🔮پ.ن: یادآوری👇 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند:"هر کس در صد مرتبه سوره  " قل هو الله احد " بخواند، برای او نوری باشد در قیامت که او را به بهشت بکشاند." @AFKAREHOWZAVI