eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
710 دنبال‌کننده
862 عکس
149 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. «حضرت باران» ✍م.اکبری تا بر زمین تشنه باران نبارد قیمت پیدا نمی‌کند... باران همان نماد رحمت است، با آمدنش برکت و فراوانی می آید، تشنگی ها پایان می یابد ، شوق و سرزندگی به جان ها می نشیند، لطافت و پاکی به ارمغان می آورد. انسان هم در طول عمر دم به دم محتاج رحمت است، مولا که خود صاحب اختیار است نیاز های بنده خویش را می داند. راستش من به نوع رابطه ها که فکر میکنم به نظر می رسد رابطه ی عبد ومولا از میان تمام انواع رابطه ها شیرین ترین باشد، آدمی هر چقدر قدرتمند، باز هم محتاج مهر است چه کسی بهتر از مولا که عبدش را غرق لطف کند، هیچ چیز این حس محتاج بودن انسان را غیر از مولایش نمی تواند راضی کند! حالِ خوش این رابطه به اینجا ختم نمی شود ، وقتی شگفت انگیز تر می‌شود که مولا رحمتی از جنس آدمی می فرستد که لطفش کمال یابد، رحمتی ناب و ویژه که مثل باران ، تا به جان های تشنه قیمت دهد! بار سنگین رسالت را با تمام وجود بر دوش کشیده ای که بر کویر تشنه ی جان ها بباری ، تا جوانه بزنند و سر از خاک بیرون بیاوردند و در هوای مهرت نفسی تازه کنند! قصه ی برگزیده شدنت زمانی با شکوه و با عظمت می شود که می فهمم برای این امر عظیم ، چه بهایی پذیرفته ای، برایش تمام هستی ات ؛«خانواده ات» را نثار کردی! باب رحمت شدی، همه ی شدت ها را به جان خریدی که بر روی تشنگان در ظلمت نشسته نور بباری ! براستی که تو رحمة للعالمینی ! روز برگزیده شدنت مبارک ای حضرت باران! @AFKAREHOWZAVI
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ فاطمه رجبی دیروز کار ارزیابی و ویرایش شهید صابر مهرنژاد به پایان رسید. شهید مهرنژاد از بچه‌های گردان 17 علی بن ابی‌طالب بود به فرماندهی شهید زین‌الدین. توی بخشی از دست نوشته های شهید، از شهادت مهدی زین‌الدین و عزاداری رزمنده‌ها نوشته بود، با اشعاری جانسوز و بیت‌هایی که خودشان در رثای فرمانده شان سروده بودند. ای کاش نویسنده همه این دست نوشته‌ها را به صورت داستانی می‌نوشت، نه اینکه عین متن را نقل می‌کرد. کتاب که تمام شد، انتشارات تماس گرفت فردا اکران فیلم مجنون است و حتماً باشم. مثل همیشه باید رایزنی می‌کردم برای حضور محمدحسن. تنهایی نمی‌شد. استثنائا قبول کرد و امروز رفتم برای دیدن فیلم. از آن فیلم‌ها نبود که گره داستانی اش یک بدبختی عظیم اجتماعی باشد و حل نشدنی و تخریب وطن و استرس اذیتت کند. بدتر بود، جنگ بود و بمباران؛ اما با روایتی متفاوت از حضور مهدی زین‌الدین در جزیره مجنون و عملیات خیبر. فیلم پر از گره و تعلیق بود و آرامش مهدی زین‌الدین در مواجهه با از دست دادن نیروهایش و شکست‌های متوالی. و چه جای خوبی فیلم به پایان رسید. با فتح مجنون و در آغوش گرفتن برادرش مجید. از لحظه‌ای که از جایم بلند شدم برای ترک سالن، همه‌اش مهدی زین‌الدین را کنارم حس می‌کنم. شاید اگر کارگردان، فیلم را با کلیشه‌ شهادت فرمانده به پایان می‌رساند، این‌قدر زنده، حضور فرمانده را حس نمی‌کردم. این یعنی سجاد بابایی نقش خود را عالی بازی کرده و بیننده حس باورپذیری از فیلم دارد. @AFKAREHOWZAVI
«انتخاب بزرگ» ✍ راضیه کاظمی زاده از همان ابتدای تولدت موجب برکت بودی! آنروز که به دنیا آمدی مرهمی بر دل غمدار و ماتم زده ی مادرت آمنه شدی، و آرامشی را که آمنه مدتها بدلیل داغ پدرت عبدالله از دست داده بود را به او برگردانی! آنروز که حلیمه سعدیه در اوج ناامیدی به خاطر قحطی و خشکسالی به سراغت آمد و تو او را به عنوان دایه انتخاب کردی، و با آنها همسفر شدی تا به قبیله ی سعد بروی، به یمن ورودت شیر خشکیده در سینه های حلیمه جریان پیدا کرد و این تازه اولین نشانه ی برکتت بود! آنروز که وارد کاروان تجاری خدیجه ی کبری شدی، تنها با یک سفر تجاری سودی شگفت آور برایش به ارمغان آوردی و صداقت و راستگویی ات خدیجه را متعجب کرده بود، گویا او گمشده ی خویش را در وجودت یافته و این بود آغاز دلدادگی ! آنروز ها و شب ها که برای عبادت به غار حراء می رفتی حتما می دانستی روزی خداوند منان شما را به عنوان رسول ختمی مرتبت، به پیامبری مبعوث خواهد کرد و برکت وجودت تمام جهان را فراخواهد گرفت، حتما می دانستی شما همان هستی که با بت پرستان جاهلی مبارزه خواهی کرد و ایمان و یکتا پرستی را برایشان به ارمغان خواهی آورد! اما آنروز ها از خویشانت به جز علی علیه السلام و خدیجه کبری سلام الله علیها، کسی تو را همراهی نکرد، گویا پذیرفتن این سروری و بزرگی برایشان گران تمام شده بود که در ابتدا سعی در انکار آن داشتند و سپس با اجبار پذیرفتند،اما دشمنی های پنهانشان را آغاز کردند، شاید آنها نمی دانستند که در این راه بزرگ و الهی هیچگاه نمی توانند با اقدامات سنگینی همچون شعب ابی طالب شما را از پای در آورند! شاید اگر می دانستند چقدر از بودن در کنار شما به سود و منفعت می رسند هیچگاه در مقابلت قد علم نمی‌کردند و سعی در نابودی ات نداشتند. اگر چه منافقان هیچگاه نتوانستند وجدان های خفته ی خود را بیدار کنند اما شما با اخلاقی خوش و حسنه توانستی قلب های زیادی را مجذوب خود کنی و تا ابد بر آن قلب ها حکومت کنی، و حال که سالیان سال، از آن روزگاران می گذرد هنوز هم قلب های مسلمانان از این «انتخاب بزرگ» خرسند و مسرورند و برکت انتخاب شما تمام عالم را فرا گرفته است. مبعث رسول خوبی ها بر امام زمان عجل الله و مسلمانان جهان مبارک باد @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آزادی» ✍زهرا نجاتی 🔹و تو بیش از هزار و چهارصد سال پیش از این، آمدی و سنگینی رسالت اسلام را روی دوش، حمل کردی تا به بلندای عشق به بلندای آزادی و بلندای رهایی برسانی. 🔹تو آمدی و اسلام، بندهای شیاطین را از دست و پای انسان باز کرد و عشق، سر از دیوارهای در به دری برداشت و آزادی تازه معنا گرفت و تا آزادگی اوج گرفت. 🔹تو آمدی و آزادی را معنا کردی. و اسلام، با فداکاری تو اوج گرفت. اخلاق خوب تو خداوند را به وجد آورد تا جایی که فرمود:«طه! ما انزلنا علیک القرآن لتشقی» 🔹وبارها فرمود:«عده‌ای دلمرده‌اند برای هدایتشان تلاش نکن» اما تو برای هدایت ما برای هدایت و آزادی انسان، از جان و آبرو و حتی دردانه‌ات گذشتی تا امروز این جماعت مسلمان و شیعه بتوانند امید داشته باشند به رسیدن به قله کمال انسانی برسند. و امروز هنوز شیاطین جنی و انسی، دست به دست هم داده‌اند تا انسانی که چندقدم به آسمان نزدیک شده است را دوباره به اعماق رذالت بکشاند. مولای ما! عقل کل عالم! پدر مهربان امت! به این انسانها که گاه مسیر رهایی از شیاطین را گم می‌کنند، به ما انسانها که تلاش می‌کنیم اما تلاشمان ناقص است، معیوب است، بد است، رحم کن و با همان مهربانی ستودنی دستهایمان را بگیر. @AFKAREHOWZAVI
. جمعه... ✍نجمه صالحی داستان خلقت، داستان عجیبی است، خداوند در شش روز یا شش دوره یا شش هنگام، جهان خلقت(آسمان‌ها و زمين و... ) را آفرید، در دو روز اول زمين و دنيای مادی آفريده شد و مواد مورد نياز حیات در دو روز بعدی و در نهايت در دو روز آخر آفرينش، آسمان‌ها و حيات معنوی خلق شد؛ و خلاصه که در روز آخر ابر و باد و مه و خورشید و فلک گرد هم آمدند؛ گویی در روز جمعه، تمام آفرینش تکمیل شد و جمعه شد روز اجتماع و چه روز مبارکی! جمعه آغازی است برای قصه‌ی منتظران فرصتی دوباره برای پیوند دل با دعا، جمعه با این هدایای الهی مبارک شد بر ما و چه مبارک‌تر خواهد شد با رسیدن آخرین بهارش. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج 🍃 🔮🔮پ.ن: یادآوری👇 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند:"هر کس در صد مرتبه سوره  " قل هو الله احد " بخواند، برای او نوری باشد در قیامت که او را به بهشت بکشاند." @AFKAREHOWZAVI
. انتخاب یا عدم انتخاب، هر دو انتخاب است. ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد در لغت‌نامه‌ها می‌گردم تا شاید یک معنی جدید از انتخاب به چشمم بیاید و بعد با آن واژه بسازم و متن بسازم. •انتخاب: تعیین، گزینش، گلچین، •برگزیدن، گزیدن • متضاد انتخاب: انتصاب برابر پارسی: گزینش، برگزیدن، گزینه •معنی انگلیسی: choice, option, pick, selection, appointmentلغت نامه دهخد)ا) • برگزیدن چیزی. برگزیدن کسی برای کاری.( فرهنگ فارسی معین). • نخبه کردن. • الحمدﷲ الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة: (تاریخ بیهقی، ص 299). • برگزیدگی و پسند و پسندیدگی و اختیار و مقبول شدگی.( ناظم الاطباء). ◽◽◽◽◽ همه این واژگان ردیف می‌شود، همه این کلمات می‌توانند مفهوم انتخاب را برسانند، اما انگار جای یک چیز خالی است، برای‌چه چیز انتخاب کردن!؟ شاید این همین اصل ماجرا باشد. معنی یکی است ولی انتخاب‌ها با هم متفاوت‌اند. هر انتخابی رسمی دارد، دلیلی دارد، هدفی را می‌پوید، برای آرمانی می‌جنگد و یا نه! بر علیه کاری می‌تازد. اصلا قاعده انسان با انتخاب جلو می‌رود، خدا خواسته که انسان علی رقم دیگر مخلوقاتش دست به انتخاب بزند. سر دو راهی بایستد و بعد یکی از دوتا و یا چند راه را برگزیند. پس قاعده این است که وقتی یکی را برگزیدی، از دیگران برائت جسته‌ای. این قاعده انتخاب است. مثل قاعده محال بدن اجتماع نقیضین. در واقع هر فعلی از ما که سر می‌زند، دست ردی به دیگر افعال زده و حتی زمانی که کاری نمی‌کنیم در واقع همین عدم فعل را انتخاب کرده‌ایم. ◽◽◽◽◽ انسان به انتخاب‌هایش بها می‌یابد، کسی نیست که این نکته را نپذیرد. شخصی که انتخاب کرده و به خود سختی می‌دهد برای یک امر مهم، با آن‌کسی که این سختی را نچشیده و انتخاب نکرده، یکسان نیست. پس گزافه نیست که حافظ می‌گوید:. "...فکرِ هر کس به قدرِ همتِ اوست" غایت امر هر انتخابی در واقع یک عدم انتخاب را هم در پی دارد. در ایام نزدیک به انتخابات مجلس هستیم. این انتخابات مانند همه انتخاب‌ها هدفی و غایتی دارد و آن هم باز شدن پای افراد دل‌سوز و اهل فن به مجلس ملی ایران است. در واقع قرار است نمایندگانی از جنس همین مردم بروند و بر روی صندلی حقوقی مجلس بنشینند و برای مسائل مهم کشور، شور کنند. اما این انتخابات یک هدف دور بردی دیگری هم دارد. شاید اگر بگوییم لایه زیرین ماجرا هم خوب باشد، یا مثلا بگوییم حلقه مفقوده، هرکدام را خواستید بنامید. مهم این است که بدانیم ورای این انتخاب چه انتخاب‌هایی رقم می‌خورد؟ شاید یک معادله چند مجهولی بشود و یا نه بگوییم سهل و ممتنع. ◽◽◽◽◽ یا انتخاب می‌کنیم یا انتخاب می‌کنند. اگر در انتخابات شرکت کنید در واقع به یک عده مورد پسند خود رأی داده‌اید و از طرف دیگر به دیگرانی رأی بر عدم صلاحیت داده‌اید. پس در صورت رأی دادن دو گزینه انتخاب کرده‌اید. در طرف دیگر ماجرا، اگر رأی ندهید، به آنانی که صلاحیت داشتند رأی نداده‌اید راه را برای آنانی که اصلح نیستند، باز کرده‌اید. باز هم دو انتخاب. در ورای تمام این حرف‌ها، یک دانای کل هم هست که از بالا داستان انتخاب را می‌پاید. اثر قطعی و بدون انکار فعل ما در روند ادامه کار کشور اثرگذار است. فعل و عدم فعلِ انتخاب، برای ایران نتیجه و ثمری دارد. ثمری که گاه از آن غافلیم، اما دشمنان قسم خورده این ملت، آن را رصد می‌کنند و در اتاق‌های فکرشان، با تمام ابعاد تحلیل می‌کنند. آن‌چه امروز در فضای مجازی درباره انتخابات با آن مواجهیم، بذر ناامیدی و ناکارآمدی است. آنان همه‌جای مشکلات را به هم می‌دوزند و در آخر می‌خواهند مخاطب خود را مجاب به عدم حضور کنند. کاری که در همین‌ کشورها- به شرط بودن انتخابات- امری خلاف قانون است و پیگرد قانونی دارد. حضور ملت در هرجایی که همبستگی ملی را نشان می‌دهد، جوابی دندان شکن به خیلی از انواع گوناگون دشمنان این ملت است. حضور در این انتخابات، هم انتخاب است و هم اعلام برائت از هر کسی و یا هر تفکری است که عزت و آبروی ایران را نمی‌خواهد. در آشوب فتنه‌های آخرالزمانی و در هیاهوی صداهای ناخوشایند، حواس‌مان باشد که نکند ناشکری کرده‌باشیم از همه‌ نعماتی که گاهی چشم نمی‌بیند، گوش نمی‌شنود و زبانی که بیان نمی‌کند. ◽◽◽◽◽ در کوران افکار پریشان هرجایی، عدم انتخاب ما در اصل، انتخاب دشمنان‌مان است. نکند ناخواسته آبِ آسیاب دشمن شویم. انتخاب یا عدم انتخاب، هر دو انتخاب است. کدام ور گود ایستاده‌ایم؟ @AFKAREHOWZAVI
داداش زبرجد ✍نرگس سلیمانی استادمان همیشه می‌گفت به" من قال" توجه نکنید و"ماقال" برایتان مهم باشد و ما همه تلاشمان در دوران تحصیل همین بود که بیشتر از تأمل و توقف در افراد و اوصافشان به حرف‌هایشان توجه کنیم و بعدها وقتی صفحات موعظه‌های حضرت پدر را در میان آثار شهید مطهری با عمقِ جانمان ورق می‌زدیم به "حکمت گمشده مومن است" رسیدیم و حرف‌های استاد بودکه دوباره در ذهنمان مرور می‌شد. بعضی مکانها خاصیتشان آشنایی با مَن‌هاست ونمی‌شود به انجام دهنده کار و"من قال"‌اش بی توجه بود بهشت زهرا از جنس این مکانهاست . جعبه شیرینی را که جلویم گرفت مردد بودم که بعدِ عدسی مفصلی که مهمان شده بودیم کیک را بردارم یانه و شاید در آن صبح زود هنگام ، قسمت از ما صبحانه نخورده‌تر وگرسنه‌تر شود؛ باشنیدن " به مناسبت ِتولد داداش زبرجدم " علامت سوال ذهنم به سرعت ۲x بیشترشد سرم را بالا آوردم و با حس کنجکاوی نگاهش کردم به او و سنگ قبر و نسبتشان، خانم کم حجابی که آن ساعت صبح به مناسب تولد ِرفیق شهیدش به بهشت زهرا آمده بود. سجاد زبرجدی را نمی‌شناختم برای دیدن شهید آرمان امده بودیم که روزی ام به واسطه آن خانم آشنایی با همسایه آسمانی آرمان علی وردی، سجادزبرجدی شد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 دهمین دورۀ جامعِ آموزش منظومۀ فکری رهبر انقلاب 🔻این دورۀ آموزشی، شما را در عرصۀ جهاد تبیین، توانمند می‌سازد. 🔺این دورۀ آموزشی، در سه بخشِ منظومۀ معرفتی، منظومۀ ارزشی و منظومۀ کنشی برگزار می‌گردد. 🟢 مزایا: ۱. بهره‌مندی از اساتید برجسته ۲. امکان شرکت در دوره‌های تخصصی سطح۲، در رشته‌های مختلف ۳. اعطای گواهینامه 🔸زمان ثبت‌نام: از یکم اسفند ۱۴۰۲ تا دهم فروردین ۱۴۰۳ 🔹شروع دورۀ آموزشی: یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ ثبت‌نام از طریق پیوند زیر🔻 https://tabyinmanzome.ir/courses/maaref-enghelab/marefati10-pre 🟤 راه ارتباطی(ایتا): @manzome1 مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری @t_manzome_f_r
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «داستان آدمها» ✍صالحی منش داستان زندگی آدم‌ها جورواجور است مثل داستان جنگل. هر گیاهی می‌روید برای خودش داستانی جداگانه دارد. یکی از اول روی پای خودش می‌ایستد و درختی بلند می‌شود. یکی به پر و پاچه درختی دیگر می‌پیچد و خودش را بالا می‌کشد. یکی سربلند می‌کند اما خیلی قد نمی‌کشد. و دیگری اصلاً دوست ندارد قد بکشد، روی زمین پهن می‌شود. اما هر یک برای خود هدفی دارد. همه به سوی خورشید در حرکت اند. چه کسی گفته است آفتابگردان فقط رو به سوی او دارد، همه ی هستی به سوی او می‌روند. همه او را می‌طلبند. اما هر یک داستانی جداگانه دارند. رنگ جنگل سبز است زندگی همه آدم‌ها یک رنگ است نیازهای گوناگون سختی‌های بسیار آرزوهای بی شمار تفاوت آدم‌ها در رنگ و نژاد و ثروت و شهرت و دلربایی چهره‌هایشان نیست هویت آدم‌ها در حسب و نسب، وطن و مزار آنها نیست داستان زندگی آدم‌ها در خوردنی‌ها، پوشیدنی‌ها و لذت‌های زودگذر زندگی‌های کوتاهشان نیست تفاوت آدم‌ها در ‌همت ها و هدف هایشان است اراده ها ضعیف و قوی اند آرمان‌ها تاریک و روشن اند و اما آدم‌ها، در راه رسیدن به هدف‌ها و آرمان‌هایشان جور واجورند یکی هدفی روشن با همتی کوتاه و دیگری هدفی پست با همتی بلند. هر وقت همتت بلند و آرمانت نورانی بود، دل خوش دار، که آسمان و زمین پر است از نور خدا و از لشکریان او، تا دست آدم‌هایی را که به سوی نور حرکت می‌کنند بگیرند و با خود تا سرچشمه ببرند اگر در راه اهداف نورانی ‌اراده‌ای از خود نشان دادی و به سوی نور سر بلند کردی خدا به لشکریان خود امر میکند تا زیر بال و پرت را بگیرند و تو را پرواز دهند. تفاوت آدم‌ها در استقامت است. استقامت در راه نورانی شدن. خدا نور وجود است و هر که را بخواهد وجود میبخشد همو هر که را بخواهد به نور خود هدایت میکند. حالا که نور وجود خدا بر تو تابیده و نعمت وجود نصیبت شده است خود را دریاب که از نور هدایت خدا پر بهره باشی و در این راه استقامت ورزی. سر تا سر قرآن را که میخوانی همین یک نکته است: انان که گفتند پروردگار ما الله است و در این راه استقامت ورزیدند، هیچ ترس و اندوهی به وجودشان راه ندارد. الله اکبر فریاد استقامت ملت ایران است. ملتی بزرگ با آرمانی نورانی و همتی بلند. @AFKAREHOWZAVI
«رای اولی» ✍️ آمنه امان زاده این روزها که زمزمه های انتخاب و انتخابات و رای دادن کم کم به گوش می‌رسد یکهو یاد اولین سال رای دادنم یا همان رای اولی بودنم افتادم.شور و هیجان خاصی داشتم پدرم کارگر و مادرم خانه دار بود سخت مشغول تامین زندگی و شرایط دشوار آن بودند. هیچ کس از من نپرسید چه حسی داری روزی که میخواستم بروم و رای بدهم دلم میخواست همون اول صبح که بیدار شدم ناشتا نخورده مادرم همراهم بیاید، هیجان خاصی که من داشتم مادرم نداشت و در جواب این که مامان کی بریم گفت...وا چه خبره مگه حالا تا شب فرصت هست تازه چندبارم ساعتشو تمدید میکنن .تا عصر که نزدیک اذان شد چندبار شناسنامه ام رو باز و بسته کردم نگاه میکردم به اون جای مهرها .نمیدانم اصلا فرد مورد انتخابم چه خصوصیاتی داشت یا چکار میخواست برایمان بکند یا انتخاب کردنش به این گوشه از حاشیه ترین و محروم ترین نقطه ی شهر تاثیری داشت یا نه ،فقط این را می‌دانستم که من هم بزرگ شدم و عضوی از این خاک شدم من هم هستم . بلاخره ساعت موعود فرا رسید با هیجان خاصی وارد مسجد کوچک محله مان شدم دقیق در و پنجره ی سبز رنگ ،حیاط کوچک و اون پله ای که از حیاط میخورد داخل مسجد اون پرده سفید وسط مسجد یادمه. چهار پنج تا میز چیده بودند چند نفر پشت میز نشسته بودند یکیشون رو می‌شناختم بابای هم مدرسه ای ام بود ،با خجالت زیاد شناسنامه ام را دادم نگاهی به تاریخ کرد و به همکارش گفت سال و ماه فلانه، امسال رو میگیره؟؟صدای تپش قلبم را می‌شنیدم نکند بگویند چند ماه تفاوت دارد و واااای باید چهار سال دیگر صبر میکردم، چقدر حرف داشتم از امروز که فردا برم پیش دوستانم تعریف کنم، بغل دستیش گفت بده ببینم ...دیگه بدتر شد استرسم بالا گرفت داشتم می مردم که جواب داد: _آره می‌تونه بده ... ‌در آن لحظه همانند آنشرلی موقع شروع کارتن سوار بر کالسکه ی رویاها رو به ابرها در حال پرواز بودم و از بین شکوفه های بهاری عبور میکردم...نمیدانم خنده دار است یا نه آن حس و حال و هیجان ... فقط الان سوالی ذهنم را مشغول کرده آیا الان هم رای اولی ها این حس را دارند،احساس میکنند که بله بزرگ شده اند می‌توانند در حساس ترین تصمیمات کشورشان شرکت کنند، یا نه، شور و هیجان و احساسشان در بین کلیپهای رنگارنگ و معلوم الحال فضای مجازی و میان شبهات و رای بی رای ها گم شده است؟ @AFKAREHOWZAVI
📌«جمهوری اسلامی ایران، طلایه‌دار تمدن نوین اسلامی» 🖋آمنه عسکری منفرد امروز و در این زمان و مکان که دنیای اسلام در حال عبور از یک «پیچ تاریخی» قرار گرفته و ایران اسلامی طلایه‌دار تمدن‌ نوین اسلامی است، بیشتر از هر زمان ومکان دیگری این جمله تاریخی «خمینی عظیم» جان نواز است که: «حفظ نظام جمهوری اسلامی از حفظ جان حضرت ولی عصر عج الله هم بالاتر وبرتر است.» (صحیفه امام، ج۱۵،ص۳۶۵). دشمنان قسم خورده این مرز و بوم بدانند که ما ملت ایران، جان ومال وناموس خود را در راه حفظ ذره ذره خاک وطن خواهیم داد و اجازه نمی‌دهیم خون پاک شهدای این نظام که وامدار خون شهدای کربلاست، پایمال فتنه‌ها شود. آری! این انقلاب، میراث انقلاب پیامبران الهی است که به امانت به دست ما رسیده‌است و باز به فرموده‌ی رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (رحمت‌الله علیه)، «ما انشاءالله پرچم این نظام را به دست حضرت بقیه الله علیه‌السلام خواهیم داد.» (خاطره‌ها،محمدی ری‌شهری،ج۱،ص۲۴۲). @AFKAREHOWZAVI
. 🔰انتشار یادداشت سرکار خانم مرضیه عاصی در خبرگزاری حوزه لینک خبر👇 https://hawzahnews.com/xcGRM 🔰انتشار یادداشت سرکار خانم نجمه صالحی در خبرگزاری حوزه لینک خبر👇 https://hawzahnews.com/xcGS5 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰روزانه نویسی ✍️ عاطفه نجفی تمام آموخته‌هایم از تو بوده! آنچه بعد قرن ها, میخوانم انگار با تو زندگی کردم! بیشتر از آن‌که مدیون حرف‌هایت باشم, مدیون رفتارت هستم. در خاطرم نیست که در کودکی و نوجوانی‌، مفصل از تو برایم میگفتند، از چی بود!! اما حس شوق و یک سال انتظار برای رسیدن عید مبعث ها با نماز و جشن و صلوات در جای جای شهر و مدارس با آن لباسهای زیبای بچه گانه و دستان حنایی از سر ذوق فراموش نشدنی است. طعم شیرین و واقعی نقل و نبات عید مبعث را وقتی چشیدم که پدر و مادرم می گفتند: «عجله کنید شب عیده، جانمونید» از ظاهر خانه ها معلوم بود که پیامبر مهربانی از کوچه عبور کرده، اما امروز شاهد حضور مهدی زهرا(عج) در شهر بودیم، چرا که او در نام و زیبایی محمدی دیگر است، آقای جهان است! لطف خدا بود که صفای پدرانه‌ات در هدایت به سوی خلق و خویت، شامل‌مان شد و تو چه می‌دانی چه معجونی است، این جشن های عیدانه مبعث و جلسات خانگی با مزه قرآن و صلواتش! به راستی، چطور یتیم مکه آقای جهان شد؟ به دنبال جواب سوالم بودم که پدر گفت: حسینیه ثارالله بمب گذاری شد و چقدر شهید شدن. اونها از منش و شیوه رسول الله در جذب خود استفاده می کنند. آقای جهان، ببخش که نشناختیمت، آن یهودی، داعشی، صهیونی و... بهتر از ما تو را شناختن و ما محروم از محبت پدرانه ایم، اما ازت میخوام بصیرت را عیدانه ما بدید، قول میدیم برای تسکین دل مهدی زهرا(عج) بذر محبت به خامنه ای را عاقلانه و عاشقانه در دل بکاریم و با رفقای فاطمی و سلیمانیمان گمنامانه قدم برداریم و نگذاریم دشمنان قسم خورده ات از صدر اسلام تاکنون، خیبری دیگر بسازند و دست به توطئه علیه عاشقانت. @AFKAREHOWZAVI
حسین علیه‏ السلام می آید تا… ✍م* صالحی حسین با کوله‏باری از عشق و ایمان. می‏آید، تا کمر طاغوت‏های جهان را بشکند و شوکت ستمگران رافرو بریزد. حسین می‏ آید؛ تا همه پنجره ‏های دنیا، رو به حق و حقیقت باز شوند؛ تا بندهای اسارت و بندگی را از پای بشر باز کند؛ تا ریشه ی باورهای سبز و آسمانی، نخشکد؛ تا فریاد آزادی و آزادگی، در سینه‏ ها یخ نزند و اسلام، جاودانه شود.. . امروز گلی می‌‏آید؛ گلی که کشتی‌بانِ «سفینة النّجاة» است. می‌‏آید و آرامش را برای دل‏‌های عاشقان به ارمغان می‏‌آورد. فرشتگان، دسته دسته از آسمان به استقبالش فرود می آیند؛ تمام کائنات، ایستاده‏اند تا ورودش را به نظاره بنشینند. حسین جان! تو از کدام تباری که بعد از هزار و چهارصدسال، باز هنوز نام بلندت نوای حنجره‏هاست.. چه کرده‌ای با دل‌های عشاقت؟! تو آمدی تا منکر، به ذلت آید و معروف برجهان سروری کند؛ تا باران آزادگی و عدالت ببارد.. و در این جادهٔ سراسر خطر، تار و پودت را با پروردگارت معامله کردی. آری، عاشورا خلاصه‏ای بود از روزهای سربلند زندگی‏ات؛ روزهایی که شانه‌های علی‏ وارَت، بار سنگین امامت را به دوش می‏کشید. در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت‏‌وگوی تو خیزم به جست‏‌وجوی تو باشم. اللهم ارزقنا شفاعة الحسین یوم الورود @AFKAREHOWZAVI
«غمِ غزه» ✍سیده ناهید موسوی فارغ از همه دغدغه‌های روزانه، مسولیت‌ها و اهدافم، در این چند ماه برای یک لحظه «غزه» و اتفاقات فجیعی که هر روز بیشتر و بیشتر از آن‌ها بر سر مردم می‌گذرد را فراموش نکردم و نخواهم کرد. غزه درد بزرگیست که جراحت آن ترمیم نمی‌شود بلکه عمیق‌تر می‌شود بر پیکره هر انسانی که وجدان بیداری دارد. غزه را شاید دنیا با شهدایش، با ویرانی‌ها و خون‌های ریخته شده با تعداد بمب و موشک‌های آوار شده بر آن بشناسند. اما از نگاهی دیگر من عشق به وطن و سرزمین، ایستادگی تا پای جان، صبر و مقاومت، ایمان راسخ به خدا را در چهره‌های فلسطینیان دیدم. و عشق را در چشمان کودکانی که با زخم و شکستگی بازهم می‌گفتند این امتحان از جانب خداوند است. و معنای صبر را در والدینی که با دستان خود کودکانشان را کفن پوش به خاک می‌سپردند و بر پیکرهایشان نماز اقامه کردند دیدم. و ایمان دوباره جان گرفت وقتی کودکی زیر تیغ جراحی با هوشیاری کامل قرآن تلاوت می‌کرد تا کمتر درد بکشد، تقرب واقعی به خداوند را در همین لحظات می‌توان احساس کرد. غزه یک درس بزرگی برای جهانیان است. درسی که خط به خط آن با خون شهیدان و حسرت برای داشتن یک زندگی آرام و بدون غارت و غصب است. حق زندگی و آرامش، حق‌تحصیل و یادگیری، حق نفس کشیدن در غزه را رژیم صهیونسیتی از تک تک مردمان مظلوم اما مقتدر ربود. تقدیر غزه و خون سال‌هاست که بهم گره خورده است و داستان چند ماه و چند روز نیست بلکه هفتاد و پنج سال از غصب و زورگویی در غزه می‌گذرد و مقاومت همچنان ادامه دارد. جنگ اتفاقی است که رخداد آن درهر جای جهان ناگوار و پیامدهای جبران ناپذیری دارد. غارت، آوارگی، یتیمی، قحطی و... آسیب‌های فراوانی که بر بدنه جامعه و اعضای آن می‌زند و در طولانی مدت منجر به چالش‌ها و معضلات عمیقی می‌شود. مسئله اول جهان اسلام و مسلمین همچنان فلسطین است. پس بیایم غزه را فراموش نکنیم، غم غزه فراموش شدنی نیست.اکنون تکلیف هر انسانی در هر گوشه از دنیا رساندن صدای مظلومیت مردم غزه و نسل کشی بی سابقه درحال وقوع است. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃قیام بانوان برای نصرت ولی زمان 🍃 🔷باحضوربانوان فعال سراسر ایران عزیز برای تجدید عهد با مادران شهدا در مسیر تحقق امر ولی 🔻بانوان جبهه ی فرهنگی انقلاب 🔻حلقه های میانی خاص و عام 🔻بانوان صاحبان مخاطب 🔷تجلیل از مادران شهدای حمله ی اخیر تروریستی سوریه و بانوان تاثیرگذار 😍قرعه کشی ۴۰سفرزیارتی مشهد 💠سخنران:حجت الاسلام عابدینی 💠بامداحی:حاج حسن شالبافان 🕰 زمان: جمعه ۲۷بهمن ساعت ۹صبح مسجد مقدس جمکران شبستان کربلا 🍃جهت شرکت در برنامه این فرم افزار راتکمیل بفرماییدhttps://formafzar.com/form/b6rez
. «اسوه شجاعت» ✍ راضیه کاظمی زاده آن روز که پدرت امیرالمومنین علیه السلام از برادرش عقیل بن ابی طالب که در علم «انساب» معروف بود، درخواست کرد تا همسری برایش اختیار کند که از دلیر مردان عرب باشد و برایش پسری شجاع و سوارکار بدنیا آورد، جناب عقیل مادرت «فاطمه کلابیه» را معرفی کرد و فرمود:« با او ازدواج کن زیرا در عرب شجاع تر از پدران و خاندان او نیست»، و سپس در مورد جد مادری ایشان «ابوبراء عامربن مالک» که در آن روزگاران از نظر دلاوری و شجاعت کم نظیر بود گفت:« ابوبراء جد دوم فاطمه کلابیه از شجاعت در میان قبائل عرب بی نظیر است و کسی را شجاع تر از او جز حضرتت نمی شناسم، از این رو او را به «ملاعب ألسنة» یعنی بازی کننده ی نیزه ها می نامند». فاطمه کلابیه با پدرت ازدواج کرد و اولین روز ورودش به منزل علی علیه السلام مصادف بود با بیماری حسنین علیهم‌السلام، عروس تازه ابوطالب به محض ورود خودش را بر بالین آنها رساند و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری از آنان پرداخت. ثمره ازدواج فاطمه کلابیه با علی علیه السلام چهار پسر بود به نام های: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان . در وصف لقبش شنیده شده است: «وی مدتی بعد از زندگی مشترک با حضرت علی علیه السلام به ایشان پیشنهاد کردند، به خاطر اینکه فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها با بردن نام او توسط پدرشان به یاد مادر خویش نیفتند و خاطرات گذشته در یاد آنان تداعی نگردد و رنج بی مادری آنان را آزار ندهد دیگر او را فاطمه صدا نزنند و فقط «ام البنین» بنامند.» «ام البنین» در ولایت مداری و احترام به فرزندان دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش قدم بود و آنان را بر فرزندان خود مقدم می داشت و بخش عمده محبت و علاقه ی خود را متوجه ی آنان می کرد و آن را فریضه ای دینی می شمرد! نمونه ای از این احترام را در «واقعه ی عاشورا» می بینیم آن زمان که «بشیر» فرستاده ی امام سجاد علیه السلام به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیه السلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر از امام حسین علیه السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید! ام البنین فرمود: از حسین علیه السلام مرا خبر ده! بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد ولی ام البنین پیوسته از امام حسین علیه السلام خبر می گرفت و می گفت: فرزندان من و آن چه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد. چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به آن حضرت داد صیحه ای کشید و گفت ای بشیر رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. از اینجاست که می فهمیم الگوی عباس چه کسی بوده است، بی درنگ او شجاعت و دلیری و ادبش را از مادرش به یادگار داشته و به خوبی توانسته در واقعه ی عاشورا آن را به پای اربابش حسین علیه السلام بریزد و در رکابش به شهادت برسد. به راستی که امیرالمومنین علیه السلام چه زیبا فرمودند: سرشت و خصائص، در نسل ها به فرزندان منتقل می شوند! ای اسوه ی شجاعت و ادب میلادت مبارک @AFKAREHOWZAVI
📢انجمن علمی ادبی ساهور وابسته به گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار می‌کند: سومین نشست سنجه رمان های تاریخی 🔸زمان: سه شنبه 1 اسفند 1402، ساعت 13 🔸 مکان: دانشگاه باقرالعلوم(ع)، ساختمان آموزشی علامه طباطبایی، سالن نشست ها @BouNews 🌐https://eitaa.com/bouath
. این‌جا مهمانی اختصاصی است ✍فاطمه میری طایفه فرد خدا وقتی زمین را خلق کرد یک تکه‌اش را صفا داد و کرد بهشت ایران. جایی که با کمترین ذائقه‌ای، بوی بهشت را در خاک آن می‌یابی، حال اگر شهدا برای آمدنت آب و جارو کنند، آن‌وقت مدهوش بوی باران و خاک نم‌زده می‌شوی، شک نداری که بهشت هم این‌گونه نیست، باران شلمچه، خاک‌های چسبیده به کفش‌ها، همه انگار زبان بازکرده‌اند که بگویند: این‌جا مهمانی اختصاصی است. خورشید شلمچه قشنگ‌تر از هرجایی، می‌رود که غروب کند و خودش را به کربلا برساند، آن‌وقت است که خواندن حُمره مغربیه به‌ کارَت می‌آید و وقت، وقت اذان مغرب به افق کربلای ایران می‌شود. شلمچه، همان دشت وسیعی است که هیچ جان‌پناهی برای جان‌های شهیدان نداشت، ولی به قاعده لطف الهی، حالا جان‌پناه شده برای عاقبت بخیری خیل عظیمی از مردمان، بی‌قاعده‌ی زمان زیستن، بی‌توجه به تقویم خورشیدی و قمری. این دشت کربلاگونه، شهیدانه زیستن را روایت می‌کند. شلمچه را امام‌ رضا جان برکت داد، همان‌وقت که قدم گذاشت بر چشمان این خاک تا شلمچه دیدنی شود. شلمچه محل پرواز از ملیت و نژاد است به سوی خونِ خدا، از شلمچه به کربلا رفتن حال دیگری دارد. عبور از این خط فرضی تو را شهروند تمدن اسلامی می‌کند هرچند که ایرانی باشی. شلمچه با یارانش تماشایی‌تر است چه آنان که مدفون خاک‌اند و چه آنان که در اوج گم‌نامی، سنگ قبری دارند. اصلا شلمچه هرچه هست گمنامی‌ست، باقی ماجرا تثبیت همین درس است. شلمچه را اگر یارانِ زنده‌اش روایت کنند زیباتر است. حرف کسی که خاک این‌جا را در بازه زمانی هشت ساله به رخت و تنش دیده بیشتر شنیدنی‌است. حالا اگر یک چشم هم نداشت، نداشت. اگر بی‌خیال عافیت‌طلبی دنیا، عمرش را صرف روایت شهیدانه زیستن هم کرد که کرد. مگر سردار و سرباز بازنشسته می‌شود؟ مگر تنور عشق سرد می‌شود؟ این‌ها را در روایت‌گری حاج حسین یکتا می‌بینی. پس اگر عشق است که خاموشی ندارد و اگر خاموش شد بدان که هرچه هست جز عشق. بعد از نماز کنار هشت شهید گمنام، می‌روی که بشنوی، اصلا خودزنی کنی، شاید می‌دانی می‌خواهی چه بشنوی، می‌روی که بیشتر بشنوی، بیشتر خجالت بکشی، شاید هم بیشتر عاشق شوی، چون عشق به تثبیت است، به تکرار است به تمرین است. حالا لابه‌لای تمام حرف‌ها دوتا بدجور به دلت می‌نشیند، از داستان بچه‌های همین مملکت که بلد بودند چطور برای خدا دلبری بکنند، بلد بودند چطور این "خودِ" لعنتی را لجام بزنند. مثل همان شهیدی که فقط یک صفحه از قرآن را حفظ نکرده‌بود که نکند انتساب حافظ کل قرآن او را مغرور کند. یا شهیدی که پلاکش را می‌اندازد بالای خانه خدا که اگر شهید شد، حتی استخوان‌هایش هم رد و نشانی نداشته‌باشد. راستش این‌ها به دنیای پربازدید امروز نمی‌آید. این‌روزها دیده شدن بیشتر می‌چسبد، هرچند که دنیا با همه زیبایی‌هایش دیدنی نیست، دل‌گیر است و پاگیر. حاج حسین یکتا این‌ها را می‌گفت و گوش حسینیه شلمچه گواه گریه‌ها و ناله‌های فرزندان این کشور، دهه هشتادی‌ و هفتادی و حتی نودی‌ها بود. گوش حسینیه پر بود از نجواهای همین بچه‌ها که بچه می‌خوانیم‌شان و حالا خیلی بلند و بزرگتر از فکر ما شده‌بودند. خوش‌به حال ایران که فرزندانی این چنین دارد، خدا زیادشان کند. اما آن‌طرف بی‌لقب و درجه "حاج حسین یکتا" پدری می‌کند، بزرگتری می‌کند برای بچه‌های فرهنگی. شلمچه میثاق می‌گیرد از زائرانش، از آن‌هایی که آمدند و شنیدند که این قند و نبات را بچشانند برای کسانی که شیرینی کاذب و دروغین دل‌شان را زده و دنبال شهد گوارای معنویت‌اند. شلمچه منتظر است، منتظر دیدن همه ما. جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم. @AFKAREHOWZAVI