.
«اسوه شجاعت»
✍ راضیه کاظمی زاده
آن روز که پدرت امیرالمومنین علیه السلام از برادرش عقیل بن ابی طالب که در علم «انساب» معروف بود، درخواست کرد تا همسری برایش اختیار کند که از دلیر مردان عرب باشد و برایش پسری شجاع و سوارکار بدنیا آورد، جناب عقیل مادرت «فاطمه کلابیه» را معرفی کرد و فرمود:« با او ازدواج کن زیرا در عرب شجاع تر از پدران و خاندان او نیست»، و سپس در مورد جد مادری ایشان «ابوبراء عامربن مالک» که در آن روزگاران از نظر دلاوری و شجاعت کم نظیر بود گفت:« ابوبراء جد دوم فاطمه کلابیه از شجاعت در میان قبائل عرب بی نظیر است و کسی را شجاع تر از او جز حضرتت نمی شناسم، از این رو او را به «ملاعب ألسنة» یعنی بازی کننده ی نیزه ها می نامند».
فاطمه کلابیه با پدرت ازدواج کرد و اولین روز ورودش به منزل علی علیه السلام مصادف بود با بیماری حسنین علیهمالسلام، عروس تازه ابوطالب به محض ورود خودش را بر بالین آنها رساند و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری از آنان پرداخت.
ثمره ازدواج فاطمه کلابیه با علی علیه السلام چهار پسر بود به نام های: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان .
در وصف لقبش شنیده شده است: «وی مدتی بعد از زندگی مشترک با حضرت علی علیه السلام به ایشان پیشنهاد کردند، به خاطر اینکه فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها با بردن نام او توسط پدرشان به یاد مادر خویش نیفتند و خاطرات گذشته در یاد آنان تداعی نگردد و رنج بی مادری آنان را آزار ندهد دیگر او را فاطمه صدا نزنند و فقط «ام البنین» بنامند.»
«ام البنین» در ولایت مداری و احترام به فرزندان دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش قدم بود و آنان را بر فرزندان خود مقدم می داشت و بخش عمده محبت و علاقه ی خود را متوجه ی آنان می کرد و آن را فریضه ای دینی می شمرد!
نمونه ای از این احترام را در «واقعه ی عاشورا» می بینیم آن زمان که «بشیر» فرستاده ی امام سجاد علیه السلام به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیه السلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر از امام حسین علیه السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید! ام البنین فرمود: از حسین علیه السلام مرا خبر ده!
بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد ولی ام البنین پیوسته از امام حسین علیه السلام خبر می گرفت و می گفت: فرزندان من و آن چه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد. چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به آن حضرت داد صیحه ای کشید و گفت ای بشیر رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
از اینجاست که می فهمیم الگوی عباس چه کسی بوده است، بی درنگ او شجاعت و دلیری و ادبش را از مادرش به یادگار داشته و به خوبی توانسته در واقعه ی عاشورا آن را به پای اربابش حسین علیه السلام بریزد و در رکابش به شهادت برسد.
به راستی که امیرالمومنین علیه السلام چه زیبا فرمودند: سرشت و خصائص، در نسل ها به فرزندان منتقل می شوند!
ای اسوه ی شجاعت و ادب میلادت مبارک
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از ساهور؛انجمن علمی«ادبیات تاریخی»
📢انجمن علمی ادبی ساهور وابسته به گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار میکند:
سومین نشست سنجه رمان های تاریخی
🔸زمان: سه شنبه 1 اسفند 1402، ساعت 13
🔸 مکان: دانشگاه باقرالعلوم(ع)، ساختمان آموزشی علامه طباطبایی، سالن نشست ها
@BouNews
#دانشگاه_باقرالعلوم
#انجمن_علمی_ادبی_ساهور
🌐https://eitaa.com/bouath
.
اینجا مهمانی اختصاصی است
✍فاطمه میری طایفه فرد
خدا وقتی زمین را خلق کرد یک تکهاش را صفا داد و کرد بهشت ایران. جایی که با کمترین ذائقهای، بوی بهشت را در خاک آن مییابی، حال اگر شهدا برای آمدنت آب و جارو کنند، آنوقت مدهوش بوی باران و خاک نمزده میشوی، شک نداری که بهشت هم اینگونه نیست، باران شلمچه، خاکهای چسبیده به کفشها، همه انگار زبان بازکردهاند که بگویند: اینجا مهمانی اختصاصی است.
خورشید شلمچه قشنگتر از هرجایی، میرود که غروب کند و خودش را به کربلا برساند، آنوقت است که خواندن حُمره مغربیه به کارَت میآید و وقت، وقت اذان مغرب به افق کربلای ایران میشود.
شلمچه، همان دشت وسیعی است که هیچ جانپناهی برای جانهای شهیدان نداشت، ولی به قاعده لطف الهی، حالا جانپناه شده برای عاقبت بخیری خیل عظیمی از مردمان، بیقاعدهی زمان زیستن، بیتوجه به تقویم خورشیدی و قمری. این دشت کربلاگونه، شهیدانه زیستن را روایت میکند.
شلمچه را امام رضا جان برکت داد، همانوقت که قدم گذاشت بر چشمان این خاک تا شلمچه دیدنی شود. شلمچه محل پرواز از ملیت و نژاد است به سوی خونِ خدا، از شلمچه به کربلا رفتن حال دیگری دارد. عبور از این خط فرضی تو را شهروند تمدن اسلامی میکند هرچند که ایرانی باشی.
شلمچه با یارانش تماشاییتر است چه آنان که مدفون خاکاند و چه آنان که در اوج گمنامی، سنگ قبری دارند. اصلا شلمچه هرچه هست گمنامیست، باقی ماجرا تثبیت همین درس است.
شلمچه را اگر یارانِ زندهاش روایت کنند زیباتر است. حرف کسی که خاک اینجا را در بازه زمانی هشت ساله به رخت و تنش دیده بیشتر شنیدنیاست. حالا اگر یک چشم هم نداشت، نداشت. اگر بیخیال عافیتطلبی دنیا، عمرش را صرف روایت شهیدانه زیستن هم کرد که کرد. مگر سردار و سرباز بازنشسته میشود؟ مگر تنور عشق سرد میشود؟ اینها را در روایتگری حاج حسین یکتا میبینی.
پس اگر عشق است که خاموشی ندارد و اگر خاموش شد بدان که هرچه هست جز عشق.
بعد از نماز کنار هشت شهید گمنام، میروی که بشنوی، اصلا خودزنی کنی، شاید میدانی میخواهی چه بشنوی، میروی که بیشتر بشنوی، بیشتر خجالت بکشی، شاید هم بیشتر عاشق شوی، چون عشق به تثبیت است، به تکرار است به تمرین است. حالا لابهلای تمام حرفها دوتا بدجور به دلت مینشیند، از داستان بچههای همین مملکت که بلد بودند چطور برای خدا دلبری بکنند، بلد بودند چطور این "خودِ" لعنتی را لجام بزنند.
مثل همان شهیدی که فقط یک صفحه از قرآن را حفظ نکردهبود که نکند انتساب حافظ کل قرآن او را مغرور کند.
یا شهیدی که پلاکش را میاندازد بالای خانه خدا که اگر شهید شد، حتی استخوانهایش هم رد و نشانی نداشتهباشد. راستش اینها به دنیای پربازدید امروز نمیآید. اینروزها دیده شدن بیشتر میچسبد، هرچند که دنیا با همه زیباییهایش دیدنی نیست، دلگیر است و پاگیر.
حاج حسین یکتا اینها را میگفت و گوش حسینیه شلمچه گواه گریهها و نالههای فرزندان این کشور، دهه هشتادی و هفتادی و حتی نودیها بود. گوش حسینیه پر بود از نجواهای همین بچهها که بچه میخوانیمشان و حالا خیلی بلند و بزرگتر از فکر ما شدهبودند. خوشبه حال ایران که فرزندانی این چنین دارد، خدا زیادشان کند.
اما آنطرف بیلقب و درجه "حاج حسین یکتا" پدری میکند، بزرگتری میکند برای بچههای فرهنگی.
شلمچه میثاق میگیرد از زائرانش، از آنهایی که آمدند و شنیدند که این قند و نبات را بچشانند برای کسانی که شیرینی کاذب و دروغین دلشان را زده و دنبال شهد گوارای معنویتاند.
شلمچه منتظر است، منتظر دیدن همه ما. جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
آغاز و پایان ماجرا
✍مریم حمیدیان، با ارسال یادداشتی به جمع نویسندگان مجله افکار بانوان حوزوی پیوست.
یکی از دلایل بی انگیزگی برای رای دادن، نداشتن ارتباط مستمر با نماینده است.
یعنی مردم هنگام تبلیغات با نامزد انتخابات آشنا و برنامه هایش را میشنوند، سپس قانع شده و رای میدهند. پس از انتخاب شدن نامزد به عنوان نماینده، ارتباط پیوسته ای بین او و رای دهندگان شکل نمیگیرد و مردم نتیجه رایی که داده اند را از نزدیک نمیبینند. نبود این ارتباط دائم از چند جهت تاثیر گذار است:
۱. بینش سیاسی مردم افزایش نمییابد زیرا از عواقب انتخابشان به طور شفاف آگاه نمیشوند تا در دوره های دیگر، معیارهای بهتری را مدنظر قرار دهند.
همچنین اگر مردم در جریان عملکرد نماینده خود قرار گیرند، متوجه نقششان در سرنوشت کشور خواهند شد و همین امر موجب انگیزه برای شرکت در پای صندوق های رای است.
۲.عملکرد نماینده در غیاب نظارت مردم، شفاف و سازنده نخواهد بود، و حتی ممکن است نماینده به برنامه ها و وعده های خود غفلت ورزد.
همچنین با نظارت مردم، نماینده از آفاتی مانند دنیازدگی و شهوت مقام در امان میماند.
برای شکل گیری ارتباط سازنده و دائمی مردم با نماینده انتخابی شان، هر دو طرف باید بکوشند.
یعنی مردم با مطالبه و درخواست کارنامه از نماینده، به این ارتباط کمک کنند.
نماینده هم با راههای مختلف مانند دیدارهای مردمی، شفافیت آرا و ارائه گزارش عملکرد در شکل گیری رابطه دو طرفه کوشا باشد.
رای دادن پایان ماجرا نیست، آغاز ارتباطی چهارساله میان مردم و نماینده شان است.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
معلای عزیز!
✍مریم حمیدیان
تو از اولش هم یک کار فرهنگی تمیز بودی در دنیای رسانه های کثیف!
یک عملیات آتش به اختیار، که میزند کاسه کوزه سیاه نمایان را میشکند.
همانهایی که سالهاست میگویند دین نشاط ندارد!
همانهایی که مردم عزیز ما را همیشه دلمُرده میخواهند.
تو حقیقت نابی هست در میان اکاذیب دیجیتال!
وگرنه دلیل تیتر زدن گرگ صفتان علیه تو چیست؟
به قول امام بزرگوارمان "نباید توقع داشته باشیم خوب بگویند، اگر خوب بگویند معلوم میشود ما خیانتکاریم!"
جلد۹ صفحه۵۲۷
#حسینیه_معلا
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
تقدیم به روح نورانی نسیبه علی پرست
همسر شهید مدافع حرم، سجاد طاهرنیا :
نسیبه باش دل من، نسیبه ای که خطر کرد
همانکه در اُحد از جان و مال خویش گذر کرد
همانکه وقت فرار فلانیان و بزرگان
طمع نکرد و نترسید و ماند و سینه سپر کرد
نسیبه باش همانکه حُنین شاهد او بود
همانکه چادر غیرت برای معرکه سر کرد
نسیبه را بشِناس و نسیبههای زمان را
همانکه مانده به دلها، همانکه عزم سفر کرد
که بعد رفتن یارش، نبود صبر و قرارش
که ذره ذره غمش در دل زمانه اثر کرد
تمام دغدغهی او ظهور بود و امامش
از آنچه غیر امام و قیام بود حذر کرد
نسیبه باش دل من! پر از وقار و پر از نور
که در سیاهی دوران به جز نسیبه ضرر کرد
✍عاطفه جوشقانیان
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
☀️ پویش روایتنویسی «پـــای انــتـــخـــاب»
🔸 همیشه در معرض انتخاب هستیم
📌ماجراهای خواندنی خود را از روزهای #انتخابات و مشارکت سیاسی بنویسید.
🎁 اهدای جوایز به برترین اثر پس از داوری
✔️روایت اول: سه میلیون تومان
✔️روایت دوم: دو میلیون تومان
✔️روایت سوم: یک میلیون تومان
🔸تعداد کلمات: ۳۰۰ تا ۶۰۰ کلمه.
📆 مهلت دریافت آثار: پایان روز هشتم اسفند.
🖋کوتاهنویسی در این پویش امتیاز ویژه دارد.
📲 آثار خود را به آیدی زیر در پیامرسان ایتا ارسال کنید. @Rahman
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
📲وبگاه| فکرت |مدرسه فکرت
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
«سیاست در گردش»
✍نرگس ایرانپور
ظاهرا پیش از آنکه من سوار شوم بحث داغ شده و من درست وسطهای دعوا رسیده بودم. راننده با حرص دنده را عوض کرد و گفت: " من سر حرف خودم هستم رأی بده نیستم مگه رأی من یه نفر کاری از پیش میبره؟"
مسافری که کنار دست من نشسته بود نگاهش را از داخل آینه به راننده دوخت:
مثل اینکه مرغت یه پا داره، بالأخره از ما گفتن هر یه رأی یه انتخابه و وقتی رو هم جمع شه میتونه تأثیر بذاره.
مردی کنار خیابان دستش را بالا کرد و با نیش ترمز راننده سوار شد. محکم در را کوبید و نشست. راننده شاکی شد:
__ آقا یواش چه خبره!
مرد هم که دست کمی از راننده نداشت بلافاصله گفت: " بی خیال آقا با یه بار اتفاقی نمیافته."
راننده کلافه گفت: " تا شب صد نفر مثه تو سوار میشن اگه بخوان همه این در و بکوبن که کار ما دراومده و باید هر شب هرشب بریم در رو روغن کاری کنیم."
مرد کنار دست من انگار پاس گُل را گرفته باشد سریع گفت: " دیدی آقای راننده همین یه بار یه باره که یه اتفاق بزرگ رقم میزنه"
#انتخابات
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بهترین شغل
✍️ آمنه امان زاده
در دنیای امروزی برخی بر این باور هستند که خانم حتما باید یک شغل بیرون از خانه و یا تحصیلات آنچنانی داشته باشد تا دیده بشود و در اصطلاح غیر از این رو خونه نشینی و بد میدونن... ولی من با این حرف مخالفم خانم تو لباس اتو کشیده و تمیز همسرش تو محل کار و کلاس درس دیده میشه ...تو گلدونهای یاس و شمعدونی سرحال که بوش همه جای خونه رو برمیداره...تو کتابهای قصه تو اتاق بچه ها...یک مادر تو لقمه ی خوشمزه و تکالیف انجام شده بچه اش تو مدرسه دیده میشه ...تو ظرف کوچیک توت و خرمایی که تو کیف همسرش یواشکی جا میده... تو خونه مادرش وقتی میشینه یا حوصله حرفهاشو گوش میده ...تو صف مدرسه وقتی پسرش با اعتماد بنفس دعای فرج رو از حفظ میخونه دیده میشه...وقتی دخترش دیپلم افتخار میگیره
یک زن بیشتر از همه ی اهل خانواده همه جا حضور داره فقط کافیه ما یک جور دیگه نگاه کنیم
امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند جهاد زن خوب شوهرداری است...
بهترین جهاد هارو زنها انجام میدهند چه اونموقع که با روی گشاده به استقبال همسر خسته میروند چه اونموقع که پیشانی بند یا زهرا میبستن و ساک جبهه بدستشون میدادن و میگفتن برو نگران خانه و بچه ها نباش...
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«ایستگاه سیاسی»
✍نرگس ایرانپور
من که رأی نمیدم.
این را گفت و نگاهش را انتهای خیابان کشید.
گفتم: " خوش به حالت، حتما هیچ مشکل و ایرادی نمیبینی که بخوای درستش کنی."
شاکی شد و با عصبانیت برگشت و به صورتم نگاه کرد:
_ مشکل نمیبینم؟ از کجای مشکلاتم بگم، شوهر دیالیزی و پسر دانشجوی بیکار و...
گفتم: خب بخشی از اینا که میتونه حل بشه به شرطی که همه همت کنیم.
زیر لب غرغر کرد که اتوبوس چقدر دیر کرده و ادامه داد:
_ این همه سال رفتیم و انتخاب کردیم چی شد پاشون گذاشتند رو دوش بدبخت بيچارههایی مثه ما و قد کشیدن و زیر پاشون هم ندیدن.
گفتم: " خب میشه با تغییر ملاک و درس گرفتن از تجربهها یه انتخاب بهتر کرد. حل مشکلات، قدرت میخواد قدرت هم فقط و فقط در دستان ما مردمه. اگه بخواییم درست میشه.
عصبانیت در نگاهش فروکش کرده و حرفهایش رنگ گلایه گرفت:
_ آخه کدومشون راست میگن الان هزار تا وعده میدن خرشون که از پل گذشت یادم تو رو فراموش.
گفتم: " حق داری مادر من ولی تنها راه علاج خواستن و انجام وظیفه است ما کار خودمون رو میکنیم دیگه بقیهاش با اونیه که تکتک رأیهای مردم رو به امانت میگیره. سرنوشت هیچ ملتی تغییر نمیکنه مگر اینکه یک به یکیشون دست به زانو بگیرند و بخوان که اوضاع بهتر بشه."
با آمدن اتوبوس دست به زانو گرفت و بلند شد:
رأی میدیم این دفعه رو به امید بهتر شدن رأی میدیم.
#انتخابات
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI