eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
710 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
193 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖حضرت رحمة للعالمین ✍آمنه عسکری منفرد پیامبر خدا در وهله‌ی اول رحمتی است برای هدایت‌گری تمام بشریت و در مرحله بعد واسطه فیض برای کل عالم هستی است. در تفسیر مجمع‌البیان ذیل این آیه، از خطاب به مردم سخن رفته، نه تنها به مؤمنین یا قوم پیامبر. همچنین بخشی از رحمت پیغمبر در آخرت نسبت‌ به انسان‌هایی است که در محشر حاضر می‌شوند و حضرت آن‌ها را شفاعت می‌کند و رحمت و بزرگی او تجلی رحمت و رأفت خدا و پرتوی از رحمت پروردگار است. درحديثى در مجمع البیان آمده كه جبرئيل به پيامبر (صلى الله عليه و آله) اظهار داشت كه رحمت تو مرا نيز شامل شد. (تفسير نور، ذیل آیه ۱۰۷/انبیا). به راستی که «وجود مقدس نبی مکرم و رسول اعظم اسلام، مهمترین نقطه‌ی ایجاد وحدت است... دنیای اسلامی می‌تواند در این نقطه به هم پیوند بخورد.اینجا، جایی است که عواطف همه‌ی مسلمانها در آنجا متمرکز می‌شود. این، کانون عشق و محبت و دنیای اسلام است. همین کانون را مورد توجه قرار می‌دهند و به آن اهانت می‌کنند؛ برای اینکه اهمیت اهانت به امت اسلامی و تحقیر دنیای اسلام، کم‌کم از بین برود. این، نقطه‌ی اصلی است؛ سیاستمداران، نخبگان علمی و فرهنگی، نویسندگان، شعرا و هنرمندان ما روی این نقطه تکیه کنند و همه‌ی مسلمانها با این شعار به هم نزدیک شوند. موارد مورد اختلاف را در نظر نگیرند، یکدیگر را متهم نکنند، یکدیگر را تکفیر نکنند و یکدیگر را از حوزه‌ی دین خارج نکنند. دلها در سراسر امت اسلامی، به یاد پیامبر و به عشق پیغمبر طراوت پیدا می‌کند؛ همه‌ی ما دلباخته و عاشق آن بزرگواریم.» (بیانات رهبر انقلاب، ۸۵/۱/۲۷) وجود مقدس حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) تجلی اوصاف الهی است، صفات رحمان و رحیمیت الهی در ایشان به منصه‌ی ظهور رسیده است. «و ما أرسَلناکَ إلّا رَحمةً للعالمین» (انبیا ۱۰۷). «این ولادت برای تاریخ بشریت، طلیعه‌ی رحمت الهی بود. در قرآن از وجود پیغمبر به عنوان (رحمةً للعالمین) تعبیر شده است. این رحمت، محدود نیست؛ شامل تربیت، تزکیه، تعلیم و هدایت انسانها به صراط مستقیم و پیشرفت انسانها در زمینه‌ی زندگی مادّی و معنویشان هم هست. مخصوص مردم آن زمان هم نیست؛ متعلّق به طول تاریخ است: «و آخَرینَ مِنْهُم لَمّا یَلْحَقوا بِهم» (جمعه/۳). راه رسیدن به آن هدف، عمل کردن به معارف و قوانین اسلام است که برای بشر مشخّص شده است.» (بیانات رهبر انقلاب، ۸۲/۲/۲۹) @AFKAREHOWZAVI
"مهر همیشگی" مرضیه برزگر در نزدیکترین زاویه‌ی مسجد نشسته و چشم های خسته‌اش میخِ در بود. هر دو زانویش را در آغوش گرفته بود تا به محض‌ ورودش او را ببیند. دوازده سال از آخرین دیدارشان می‌گذشت و کودکی را پشت سر گذاشته بود. نگاهش را از ورودی مسجد گرفت و به مردهایی که دسته دسته نشسته و مشغول بحث و صحبت بودند خیره شد. صدای صحبت گروهی که نزدیک به او نشسته بودند توجهش را جلب کرد. _ شما که هم‌بازیشان بودید برایمان از کودکیشان بگویید. مرد میانسالی که مخاطب جوان بود، لب‌هایش را با زبان تر کرد و لبخندی زد و گفت: او مهربون‌ترین و معصوم‌ترین کودک مکه بود. کودک که نه، از همان طفولیت، بزرگ بود و معظم. شخیص بود و مولا. عزیز بود و سرور. سراسر رحمت بود و برکت. او هم زمانی که شش هفت ساله بود، شاهد مهر و لبخندهایش بود. صدای مرد میانسال دوباره به گوشش رسید: _ هر جا که قدم می‌گذاشت نعمت از زیر قدم هایش می‌رویید. در همان هنگام مردی میانه قامت و چهارشانه با سینه‌ای ستبر و فراخ و خندہ رو وارد مسجد شد. دستار سبز به سر بسته بود و صورتش بر اثر تابش نور خورشید به سرخی میزد. موهای پرپشت و بلندی داشت و دانه‌های عرق روی صورتش غلطان بود. اهل مسجد به احترامش سر پا ایستادند، از میان جمعیت عبور می‌کرد و با مهر جواب سلام همگی را می‌داد. چشمان سیاه و درشتش به آرامی به سمت او چرخید و جوان ناخودآگاه به احترام ادب نگاهی که نوازشش را احساس می‌کرد، از جا برخاست. لبخند، چهره نورانیش را زیبا‌تر کرده بود. بعد از نماز به سمتش آمد و کنارش نشست. دست روی شانه‌اش گذاشت و از نام و کنیه‌اش پرسید. وقتی فهمید از مکه آمده قبل از اینکه دهان جوان برای حرفی باز شود،‌ گفت: مسافری و خسته. امروز مهمان من باش بعد درباره آنچه میخواهی بگویی صحبت خواهیم کرد. خستگی و گرسنگی تاب مخالفتش را ربوده بود. به خانه‌اش که رسیدند از سادگی آنجا شگفت‌زده شده بود. دیوار حیاط از خشت خام بود و حجره ‏هایى از چوب و شاخ خرما، كه میان آن ها را گل ‏اندود كرده بودند، در اطراف خانه دیده می‌شد. در سایه دیوار حصیری پهن کرد و بعد از غذا، بالش و رو‌اندازی برایش آورد تا استراحت کند. سر بر بالش نهاد و مست بوی گلاب شد و به خوابی عمیق و آرام فرو رفت. آمده بود که ببیند و باور کند محبتی را که در کودکی دیده و عذاب وجدان دست‌هایش که مسئول پرتاب سنگ بودند را با عذرخواهی کم کند. منتظر تندی و تلافی بود ولی حال مهمانش شده و خواب روزگار کودکی را می‌دید. رسالتش که علنی شد، دشمنی‌های دیرینه حتی از آستین‌های کودکانه هم سر برآوردند برای آزار. کودکان شهر به‌سمتش کلوخ‌های خاردار پرت می‌کردند. ايستاد. بچه‌ها را صدا زد. ترس، میان چشم‌هایشان لانه کرده بود و لرز، از پاهای خاکیشان بالا می‌رفت. کوچکترین انتظارشان توبیخ و تهدید بود. اما محبت کلامش پای رفتنشان را سست کرده بود. کلوخ‌‌ها را در دامانش جمع ‌کرده و گفت: اگر خواستيد باز هم بزنيد، همين‌ها را بزنيد. مبادا دستتان دوبارہ زخمی شود. با صدای اذان چشم گشود. کرختی خواب که از سرش پرید، نشست. مردمک چشمانش میان لبخند و نگاه مهربان محمد دو دو میزد. کلامی که بر زبانش جاری شد بار سنگینی را از دلش برداشت. _ من به خدای شما ودینتان ایمان آورده‌ام. چه کار باید بکنم؟ محمد خندید و مرد عطر گل محمدی به مشامش رسید. _با من تکرار کن. اشهد ان لااله الا الله. اشهد ان محمد رسول الله. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از مسافر سمرقند و بخارا به مسئولین فرهنگی و اقتصادی ایران ✍خانم دکتر ناهید طیبی سال‌ها پیش استادی داشتیم، مدرس فن خطابه بود و می فرمود: برخی افراد صنار(برابر دوشاهی) دارند و هفت صنار می نمایانند و برخی هفت صنار دارند، اما صنار و حتی یک شاهی هم نمی نمایانند. الغرض: موزه هایی که در این سفر خاطره انگیز دیدیم بسیار زیبا بود، اما اعتقاد من این است که تعداد قطعاتی که متعلق به معاصر و تازه ساز بود در میان قطعات کهن ، کم نبود. اگر در ایران عزیز فقط موزه فرش به سبک ازبکی ها گذاشته شود، به گمانم محوطه ای بسیار وسیع را خواهد گرفت و توریست های بسیاری را جذب خواهد کرد. مشکل ما همان است که هفت صنار را صنار و بل اندک نشان می دهیم. این که در کنار هر بنای تاریخی موزه ای تاسیس شود و جذب توریست و بهره اقتصادی در کنار فرهنگی شود بسیار هوشمندانه است و قابل الگوگیری، اما برای این که به شعور نظاره گران موزه ها توهین نشود و اسم موزه با مسمی هماهنگ باشد، بهتر است صادقانه عمل شود. یادم هست اوایل که کربلا و نجف می رفتیم برای گرفتن پول از ایرانی ها و تحریک عواطف مذهبی آنان، مکان‌هایی را به دروغ راهنمایی می کردند که در واقعیت مدرکی برای آن نبود و من از این تحریفات رنج می بردم. امید که ایران عزیز در ایجاد موزه و جذب توریست و توسعه صنعت توریسم گام‌های بلندتری بردارد. ن. طیبی- شهریور ۱۴۰۳ @AFKAREHOWZAVI
🌱«خسته مُرده » ✍️به قلم طیبه فرید روز اول مهر آقای.... داشت آن طرف دوربین به کسی که پشت خط بود درباره پیگیری کفن و دفن معدنچی ها حرف می زد .کلماتِ سرد و بی روحش از بین لبهاش بیرون می زد و از وسط تارهای ضخیم سیبیلش می گذشت و می شد امید.امید به این که هر چه زودتر پیگیری هایش برای کفن و دفن وبیمه قربانی ها به نتیجه برسد.انگار اندازه همه چیز توی کلماتش تقلیل پیدا کرده بود.اندازه سنگ ها،اندازه کوه و سیاهی تونلی که دل سفت کوه را زخم کرده بود وآدم هائی که روز عید می رفتند از دل تاریکی معدن نان دربیاورند اما حالا فقط چند مَن استخوان و گوشت و خون از هم پاشیده بودند.پدرهائی که صورت های سیاه کبره بسته شان جایی نداشت که با سیلی سرخ نگهش دارند.مردهائی که فرصت نشده بود طلوع آفتاب اولین روز پائیز را ببینند و صدای خنده کودکانه بچه‌های کوله بدوش توی مسیر مدرسه را بشنوند.یکی داشت تند تند حرف های آقای .... را زیر نویس می کرد.به خانواده قربانی ها که رسید تألماتشان را نوشت تعلمات!همه چیز کوچک و بی اهمیت به نظر می رسید از تألمات آدم‌ها گرفته تا واگن هایی که اجساد سیاه معدنچی ها را از تونل بیرون آورده بود.جدی غُسل پنجاه و چند نفر آدمِ مُچاله و خسته مُرده که سیاهی روی سر و صورتشان ماسیده بود چند متر مکعب آب می خواست؟چند متر پارچه برای کفن شدن و چند متر زمین برای تدفین... همت آقای ....کم بود یا بخت و اقبال معدن چی ها! روز اول مهر برکت با آدم ها زیر خاک‌‌‌ معدن مدفون شده بود. @AFKAREHOWZAVI
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود سالهای دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال ها در کوه، عصرها رو سفید بر می‌گشت سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت !سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌، کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه های پابرجا، از درون مخوف تونل‌ها هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود🖤 https://eitaa.com/khalvatevesal
غم معدن رفت زیر زمین و آنجا ماند پدری خسته که پی نان بود زندگی ریخت ناگهان شب شد غم میان غبار پنهان بود آرزو با زغال خط می خورد فاجعه سر رسید و دلها ریخت دستها پینه بسته بود آری زندگی را به گوشه ای آویخت مانده ام چیست سهم دستانش؟ پینه های قدیمی و آوار؟! پول ها چرک این و آن بودند دست او خالی از طپش هربار نفس واژه هام می گیرد کار سختی ست از غمش گفتن کاش می مرد واژه اما او زنده می ماند در دل معدن ✍ @yavaghit
. بزرگ‌سربازان سرزمینم... ✍زينب نجیب در میان انبوهی از قصه‌های دفاع مقدس رسیدم به رزمندگان نوجوانی که عاشق و شیفته‌ی امام بودند اما تنها این شیفتگی، آن‌ها را عازم جبهه نکرد؛ بلکه بالاتر از عشق خمینی، عشق الهی و معارف اصیل اسلامی بود که آن‌ها را به کرب و بلا کشانده بود. اصلا نمی‌شود بدون رسیدن به عمق حقیقت، جان شیرینت را کف دست بگیری و عازم جنگ شوی. جنگ با کسی شوخی ندارد. اگر شعار باشی قالب تهی می‌کنی و باز می‌گردی. باز می‌گردی و ناروایت‌هایی از جبهه می‌گویی که فقط لایق بزدلی همچون خودت هست. حقیری که با اولین تصویر از قهرمانان واقعی به سودای قهرمانی و معروف شدن، راهی جبهه می‌شود اما با اولین صدای شلیک پشت می‌کند لایق راوی جبهه و جنگ بودن نیست. گاه با خود می‌اندیشم وقتی شهید رضا دادبین 15 ساله، تیر به کتفش می‌خورد و به‌شدت زخمی می‌شود، و به دوستانش که در تلاش بودند تا او را به عقب برگردانند می‌گوید: " اگه من را ببرید عقب، توی راه شهید می‌شوم. شما هم به خاطر من خودتان را به زحمت نیندازید. فقط من را به طرف قبله بخوابانید، دست و پایم را هم بگیرید تا موقع جان دادن تکان نخورم و عراقی‌ها متوجه جایم نشوند»، آیا او واقعا نوجوان بود؟ آیا او هم فقط سودای قهرمانی و محبوبیت در سر داشت؟ شاید برخی تصور کنند که نوجوانان حاضر در جنگ جوگیر فضای جنگ بودند و آنجا حاضر شدند اما سوال اینجاست جوگیری تا به کجا؟ جوگیری تا ماندن و جان دادن اصلا معنا می‌دهد؟ جوگیری نهایتا تا زمانی جواب می‌دهد که اولین صدای انفجار را کمی نزدیک به خود بشنوی نه آن زمانی که هر لحظه به مرگ نزدیک می‌شوی...نه آن زمان که در لحظات شهادت به دنبال قبله‌ای، نه آن زمان شهادت که نگران زحمت دوستانی، این چه معرفت و اخلاصی است؟ آری، امروز تلاشی در رسانه‌ها می‌شود تا غیرت، فداکاری، ایثار، شجاعت، مقاومت در وجود آن نوگل‌های پاک و معصوم را مخدوش کنند. از آن‌ها کودکانی سرباز بسازند که تنها با تبلیغات به جبهه رفتند و از کودکی آنها سوءاستفاده شده، آن‌ها را به مسلخ مرگ کشانده‌اند. اما کور خوانده‌اند شهید زنده است او شاهد و ناظر است. او خود بهتر می‌تواند پرده از این لجن‌پراکنی‌ها بردارد، او بهتر می‌تواند از آنچه برایش جان داده دفاع کند و اهداف شوم نااهلان را آشکار سازد. آری، قلم ما کاره‌ای نیست... @AFKAREHOWZAVI
. ✍خ_محمدجانی هفتۀ دفاع مقدس بیانگر رشادت‌ها و دلاور مردی‌های مردانی، از جنس نور، تقوی و بندگی بود. مردانی که در برهه‌ای از زمان خوش درخشیدند و به ندای امام زمان خویش لبیک گفته و به وادی نور شتافتند تا عزت،استقلال و انسانیت بشر در زیر چکمه‌های استعماری و تحقیر زمانه لگدمال نشود. بلکه انسان به ارزش و کرامت فراموش شدۀ خویش آگاهی یابد و در جهت پیشبرد اهداف و آرمان‌های الهی و نجات بشر از پلیدی‌ها گام بردارد. بی شک هفتۀ دفاع مقدس در تاریخ بشریت ماندگار شد. آری! تاریخی که باید در قلبش بنگارد و ماندگار کند از رشادت‌ها، ولایتمداری‌ها و ایمانی که این گونه رزمندگان به منصه ظهور گذاشتند و پرچم سه رنگ کشور را با صلابتی هر چه تمامتر، بر تارک جهان به اهتزاز در آوردند و عزت خویش را به نمایش گذاشتند. @AFKAREHOWZAVI
«زغالی که روی را سفید کرد» روی‌شان سفید شد؛ بالاخره بعد از اینهمه سال سختی و مشقت قورت دادن، اینبار برای خانواده، سنگ تمام گذاشتند! آنطور که معیشت آن عیال در منزل و بچه های قد و نیم قد، فدای کوه کندنِ پدرانه‌اشان گردید! درست است که ماجرای پدرانگی‌شان با پاداش مجاهدان و شهیدان در کف کارنامه اول مهرِ، مُهر شد و دست پُر تر از سال های تحصیلی دوران طفولیت، ماجرای این زیست مشقت آمیز به بهشتی که ارزان نفر‌وشندش، ختم گردید! اما کجا حال زار آن چشم براه ماندگان پدر را می توان تجسم و یا شرح ماجرا کرد؟! حالا دیگر همان نان خشک و خالی نیز بر سفره تنگ و کوچکشان یافت نمی شود! راستی چگونه، معیشت بازماندگان که حاصل قصور بر کرسی نشستگان است، تامین خواهد شد؟! ایکاش کمی برای‌مان بگویند که قرار نیست، اهل و عیال‌شان فراموش شود؛ تا بلکه بر این داغ بر دل نشسته، مُسکنی هرچند، موقت تزریق شود… ای روزگار که عمری با خطوط سیاه بر تو نوشتند، این‌بار با خطی آبی بنویس؛ آنانکه که با سنگ های سیاه، گذران تلخی عمر را می چشیدند، با خطوط سبز، برگه عبور از دنیای خویش را ربودند؛ تا سربلند به دیدار خدایی روند که روزی ایشان را در سیاهی ها، پنهان کرده بود! ✍🏻 فاطمه شکیب رخ @AFKAREHOWZAVI
. اکسیر حیات در معدن زغال سنگ ✍فاطمه مهدوی مردان هنرمند روزگار، راز جاودانگی را در هرجایی از کره‌ی خاکی که باشد، می‌یابند و خود را به آن رسانده و بهره می‌جویند. اینان جان کلام امیرالمومنان (علیه‌السلام) را دریافته‌اند که فرموده باشد: «هنر آن است که در میان مردم و مثل آنان زندگی کنی ولی از یاد خدا غافل نشوی.» ساده‌ترین و شاید ضعیف‌ترین قشر جامعه می‌باشند که نه ادعایی دارند، نه سر و صدایی، نه قابی برای دیده شدن و نه دست و پا زدنی برای افتادن بر سر زبان‌ها. فقط تقلای آبرومندانه برای تامین معاش و دستان و بازوانی پرتلاش، این است مشی آنان در زندگانی. این کارگران ساده در پی روزی حلال، از هیچ کوششی مضایقه نکرده و تن به سخت‌ترین و پر زحمت‌ترین حرفه دادند و در گرمای جانکاه، در محیطی پر خاک و دود، پر سروصدا و پرخطر، جان شیرینشان را بر سر دست گرفتند تا تمام سختی را در همین دنیا یکجا متحمل شوند و در صحرای محشر جزو آسوده‌خاطران باشند. انفجار معدن، تنها یکی از خطرات این شغل سخت است و کارگران معادن خوب می‌دانند که احتمال چه اتفاقات هولناک دیگری در حرفه‌ی آنان وجود دارد و همچنین حقوق آنان چشمگیر نبوده که بشود گفت به طمع آن قبول زحمت می‌کنند. آنان و همه‌ی جامعه‌ی کارگری، بر اساس نیاز جامعه و داشتن روحیه‌ی خدمتگزاری و تامین معاش پا به این عرصه می‌گذارند. حادثه‌ای تلخ انفجار معدن زغال‌سنگ طبس، در آغاز سال تحصیلی دل‌های مردم ایران را داغدار نمود و دیدن تلاش نیروهای مختلف امدادی برای کشف پیکر مفقودین جانکاه‌تر از آن می‌باشد. در شروع فصل پاییز خانه‌ی بیش از چهل خانواده‌ی ایرانی رنگ‌حزن و خزان گرفت و همه مردم را متالم نمود. روز اول مهر بود و مهرِ پدری را نیک، به فرزندان خود نشان دادند. حتماً دفتر و مداد و کیف و کفش محصلان خود را تهیه نموده بودند و جان به جان آفرین سپردند تا فرزندان، یک عمر، بنویسند از ایثار و غیرت پدران. امروز، فرزندان یک ایران وظیفه دارند که بخوانند درس‌های نانوشته‌ی این غیورمردان را و بنویسند شرح عاشقی مردان خدا را. آری! نام این کارگران ساده دل با اکسیر حیات تلاشگری در تاریخ ایران جاودانه شد و به وعده‌ی الهی که زحمت‌کشان عرصه‌ی معاش را اجری چون شهداست، همچون شهیدان راه خدا حیات ابدی یافتند. روحشان قرین رحمت بیکران الهی. @AFKAREHOWZAVI
. «سرزمین سبز» ✍🏻 سیده ناهید موسوی فارغ از تحلیل‌های سیاسی و دنیای سیاست و قلم تحلیلی با سواد اندک‌ام قصد دارم کمی از انسانیت و بدیهیات دنیا بنویسم.از همسایه‌های کشورم عراق، لبنان، سوریه، فلسطین و...که همگی زخمی برتن دارند. پایخت لبنان؛ بیروتی که دربین کشورهای جهان به عنوان عروس خاورمیانه درغرب آسیا شناخته شده است.آب و هوایی مدیترانه‌ای و سرزمینی به زیبایی و سرسبزی دامن یک نو عروس دارد. از جاذبه‌ها و مناطق سرسبز و زیبا و البته بناهای بُتنی و ساختمان‌های سَربه فلک کشیده آن که بگذریم باید از مردم خون‌گرم یعنی مسیحیان و مسلمانان فراوانی که درلبنان هستند، و ازقدمت آن سرزمین هفت هزارساله بگویم. اما ناگهان از قلب بیروت صدای تجاوز دشمن دیرینه می‌آید همانی که همسایه‌های کشورم ایران مستقیما از او ضربه‌های زیادی دیده اند. این بار اما،با حمله مغناطیسی آغاز می‌کند با پیجر و بی‌سیم و... مردم عادی لبنانی و اهدافی همچون عناصر حزب الله هدف هستند. همان سربازانی که جان برکف در موقعیت حساس منطقه و حوادث غزه همچون سَرو سرپا ایستاده‌اند. انگشتان قطع می‌شود و چشم‌های خود را از دست می‌دهند. اما شیر زنی لبنانی که در پاسخ به خبرنگاری که به او می‌گوید حال همسرت بسیار خطرناک است، با ایمانی که سرتاسر وجودش را آرام نگه‌داشته است میگوید: فدای سید حسن و فدای حزب الله و «ما رأیت الّا جمیلاً» و دوباره درپاسخ به سوال تکراری خبرنگار می‌گوید: ما رایت الا جمیلا ... همین قدر زینب گونه و صبورانه. هرقدر به عمق معنای این جمله فکر می‌کنم فکرم عمیق‌تر از چندلحظه قبل به فکر فرو می‌رود این تفکر ناب اهل بیت(ع) و حضرت زینب (س) به حدی کوتاه اما گویا و پُرمغز و درعین حال قدرتمند است،که کافیست ایمانی راسخ و قلبی مملوء از رضایت الهی داشته باشید تا این جمله را بر زبان جاری کنید. اکنون دنیا دوبار شاهد تجاوزات دشمن اسلام نه بلکه انسانیت به معنای واقعی یعنی اسرائیل است. تصاویر شهدای لبنان دراین چند روز را می‌بینم و همانند غزه بیشتر قربانیان زنان و کودکان هستند بازهم دلهره دارم که غزه و دردهایش به لبنان و همسایه‌های دیگرمان سرایت کند... ازعروس بیروت تا سرزمین زیتون. فلسطین؛ قطعه‌ای نورانی درکره زمین و تاریخی که سرشار از معنویت و هدایت انبیائی هم‌چون ابراهیم خلیل (بت شکن بزرگ تاریخ) و حضرت لوط (مروج آیین توحیدی ابراهیم) سرزمینی که پیامبرخیز است. اسحاق و یعقوب، موسیٰ و هارون، پیامبران همین سرزمین‌اند. و داوود آن پیامبر بزرگ صاحب سلطنت الهی و صاحب زبور اهل این خاک مقدس بود. در همین فلسطین بود که خداوند از جانب طور با موسی سخن گفت و زکریای پیامبر مژده ولادت یحیی را دریافت کرد و عیسی به دنیا آمد و در گهواره به اعجاز الهی سخن گفت و... فلسطین است دیگر و قدس عزیز که مرکز آن،قبله نخستین مسلمانان. به همین زیبایی و قداست و شاهد حادثه شگفت معراج نبی مکرم اسلام به سوی مسجد الاقصی است و از دیرباز این دیار نورانی زیرپای ننگین جباران زمانه مورد هتک حرمت قرار گرفته است؛ جنگهای صلیبی، غارتگری و صهیونیست. شیطان بزرگ و اشغال بیش از هفتاد ساله‌اش درفلسطین اشغالی که درد و رنج، جنگ و مرارت درپی داشت. آوارگی و بی‌پناهی و قطعی آب، نان و دارو. غزه و ساکنین‌اش که شهدای آن بیش از چهل و یک هزارنفر شده است درهمین سرزمین پاک و نورانی خون مظلومان، مظلومانه ریخته شد اما به یاری حق قطعا هدر نمی‌رود. قریب به یک‌سال است که طوفان الاقصی معادلات منطقه و حتی جهان را بهم ریخته است. بی‌شک طوفان احرار و رزمندگان اسلام از زمین به زمین و آسمان به آسمان پاسخ دشمن را می‌دهند.از زیتون گفتم واژه‌ای که شش مرتبه در قرآن تکرار شده و خاصیت زیتون در قرآن به عبارت(نور علی نور) توصیف شده است. و تعبیری زیباتر؛ کبوتری که یک شاخه‌ی زیتون در منقارش باشد به عنوان سمبُلی جهانی از وحدت و صلح شناخته شده است. ریشه‌ی این سمبُل به داستان کشتی حضرت نوح (ع) برمی‌گردد. براساس این داستان وقتی خشم خداوند که بصورت سیل نمود یافته بود، فروکش کرد. یک کبوتری که شاخه‌ای از زیتون به منقار داشت به سوی کشتی آمد که نشانه‌ی آزادی و صلح بود.و قسم به سرزمینی که قدمگاه پیامبران و رویش درختان باصلابت زیتون است که جز امید و نسلی مقاوم و باایمان با آرمان پیروزی حق برباطل بردشمنان فائق آمده و قطعا قدس آزاد می‌شود و درآخر اینکه:«وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَالَّذينَ آمَنوا فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ» ۵۶،مائده. نصرٌ من الله و فتحٌ قریب @AFKAREHOWZAVI
قسم به تین و به زیتون، قسم به آزادی به انتفاضه‌ی غیرت، به چشم آبادی قسم به چفیه‌ی خونین، به راویان سحر قسم به حجله‌ی ویرانِ صبحِ دامادی قسم به واژه‌ی غزّه، قسم به خون شهید دوباره می شنوی چنگِ نغمه‌ی شادی قسم به داغِ دلِ مادرِ ستمدیده که سبز می‌شود آخر، خزان آن وادی قسم به نون و قلم تا دوباره بنویسد سلام قدس عزیز! ای نماد آزادی @shaeranehowzavi @AFKAREHOWZAVI
. «عمار دارد این خاک!» جملات را مرور می کنم… تروریست تروریست است چه ایرانی، چه اسرائیلی! ما حاضریم سلاح هایمان را زمین بگذاریم… دقیقا کدام تروریست آقای پزشکیان؟! نیامده لبه تیغ نفاق را با کدام نیروی فدایی این مرز و بوم، تیز کرده اید؟! سپاه پاسداران را تروریست می نامید تا در برابرش چه امتیازی دریافت کنید؟! راستی کدام سلاح را بر کدام زمین خواهید گذاشت؟! اگر منظورتان از سلاح همان موشک هایی هست که امنیت مرزهای ما را از ورود وحوش و دواعش حفظ کرده و چنانچه مقصودتان از زمین، خاک مقدس ایران است که این سلاح و این خاک، عمار دارد و شما طبق قانون جمهوری اسلامی، تصمیم گیرنده ای در این‌باره نیستید! پس از اعلام برادری با کشور متخاصم آمریکا، اکنون سلاح هایتان را هم داوطلبانه بر زمین گذاشتید، تا حس نیت برادری تان را ثابت کنید! گمان می رود که شما در کشور دیگری غیر از ایران، رئیس جمهور شده اید! و یا دست کم آنکه، اطلاعی از نحوه مدیریتی و ساختاری حاکمیت ایران ندارید!!! ✍🏻 فاطمه شکیب‌رخ @AFKAREHOWZAVI
✊ راهپیمایی سراسری محکومیت جنایات اسرائیل و حمایت از حزب الله و مردم مظلوم لبنان و فلسطین 🔸شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ضمن محکومیت سکوت مرگبار مجامع بین المللی و بی عملی دول اسلامی  از مردم مقاوم ایران اسلامی در سراسر کشور  دعوت می‌کند به منظور حمایت از محور مقاومت و حزب الله لبنان و محکومیت جنایات وحشیانه رژیم دیوسیرت صهیونیستی با حضور دشمن شکن و وحدت بخش در راهپیمایی جمعه‌های خشم این هفته حمایت قاطع خود را از حزب الله لبنان و فلسطین اعلام و مرگ برآمریکا و مرگ بر اسرائیل را فریاد زنند . ⏱️جمعه ٦ مهر، بعد از اقامه نماز جمعه 📌 از میدان جانبازان به سمت چهارراه شهداء 📎لینک اطلاعیه 🇮🇷شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان قم 🆔@shora_h_qom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻الگوی سوم زن مسلمان در دفاع مقدس ✍دکتر زاهره سادات میرجعفری 🔸️زنان ایرانی با تاسی از الگوهای اسلامی زن موفق ، جلوه های جدیدی از زن فعال را خلق کردند که هم از سنگر خانواده و هم از سنگر جبهه های حق علیه باطل محافظت میکند. 🔸️الگوی فعالی که شرایط و موقعیت خود را شناخته و تکالیف خود را به نحو صحیح با توجه به تناسبات ظرف وجودی خود به بهترین وجه انجام می دهد. زنی که درعین حال که توجه به همسرداری و فرزندآوری دارد درعین حال مشارکت سیاسی اجتماعی فعال هم دارد و حتی این تعاملات را به فرزند خود آموخته و او را هم در این فعالیتها سهیم می کند. زنی که مردان خانواده خود را برای دفاع از کشور بسیج کرده وحتی محرک و مشوق آنها هم هست. 🔸️مصادیق مشارکت زنان در دفاع مقدس از مشارکت سیاسی اجتماعی زنان معاصر ایران و از حضور آنان در دفاع از کشور، بسیار سخن گفته شده اما کمتر، مصداقی از آن ارائه گردیده است. حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه دفاع مقدس نیز از این قاعده مستثنی نیست. بی شک فعالیت های همه جانبه زنان در دفاع مقدس را می توان به مثابه یکی از مهم ترین مصادیق مشارکت زنان در دفاع از این مرز و بوم دانست. 🔸️یکی از عرصه هایی که زنان به خوبی در آن نقش خود را ایفا نمودند، حضور در دوران دفاع مقدس است. با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ زنان به عنوان بخش قابل توجهی از جمعیت کشور، وظیفه خود را برای حفظ میهن از تجاوز دشمن به نحو مطلوب انجام دادند و با توجه به شرایط موجود به ایفای نقش خود پرداختند. اینان سربازان گمنامی بودند که بار سنگین تدارکات جبهه جنگ و برخی وظایف دیگر را بردوش می کشیدند. هجوم یک باره دشمن به مناطق مرزی و هم چنین بمباران های هوایی به شهرها ایجاب می نمود که زنان به صورت مستقیم در مناطق جنگی حضور پیداکنند. 🗒️@HamQalam @AFKAREHOWZAVI
. جوانان می روند، نوبت به نوبت ✍🏻مریم زارعی هفته دفاع مقدس است و حال و هوای این روزها گره خورده به روز های جنگ و جبهه. به روزهایی که جوانان ما با نهایت عشق و ایثار خود را به جبهه های جنگ میکشاندند و برای جان دادن در راه حضرت جانان از یکدیگر سبقت می‌گرفتند. نوجوانانی که با تغییر تاریخ شناسنامه شان، چند سالی سن شناسنامه ای شان را بالاتر می‌بردند. تا اجازه ی حضور در جبهه را پیدا کنند. جوان هایی که با رتبه ی یک رقمی و دو رقمی کنکور، از همه ی آمال و آرزوهایشان گذشتند، تا ایران و اسلام بماند. جوانانی که نوبت به نوبت از یکدیگر سبقت گرفتند و برای ماندنِ ایران، جان خود را فدا کردند. امروز هم جوانان ما نوبت به نوبت می روند، اما به کجا؟ به کشورهای مختلف اروپایی و غیر اروپایی، با مهاجرت های تحصیلی و ورزشکاری و فرار و امثال آن. چه اتفاقی افتاده است که آرمان های جوان دهه شصت به جوان امروز منتقل نشده است؟ در کدام بخش خطای استراتژیک رخ داده است که جوانان ما به جای اینکه بمانند و برای ایران تلاش کنند. می روند و پا به روی وطنشان میگذارند؟ مهاجرت جوانان درد جان سوز این روز هاست. دردی که سر منشأ مختلفی دارد. از فضای تلخ رسانه ای و سایبری و عوام فریبی دشمن گرفته، تا عدم آموزش متناسب با فرهنگ و تمدن گذشته ی ایران و اسلام. جوانانی که از مفاهیم غنی اسلام و ایران دورند و دین را مانع رشد میدانند. چه شده است که جوان آن روز، همه ی دلبستگی ها و آرزوها و شور جوانی اش را گذاشت تا ایران و وطن بماند، ولی امروز بعضی از جوانان به خاطر رسیدن به آرزوها و رفاه پا روی وطنشان میگذارند و می روند؟؟ در این روزهایی که به نام هفته دفاع مقدس نامیده شده، چه خوب است که به جای کار های کلیشه ای و ساخت سنگرهای خاکی در سازمان ها و دانشگاه ها و خیابان های مختلف، فرهنگ آن زمان را به فرزندان و نوجوانان و جوانان منتقل کنیم. وطن ریشه و اصل آدمی است، و جوان سرمایه ی وطن است، آیا وقتش نرسیده فکری به حال مهاجرت جوانان کنیم؟؟!!! @AFKAREHOWZAVI
. 🔹آنها و آن ها🔹 ✍زهرا نجاتی شب‌های جمعه، بهانه خوبی است برای یاد اموات و شهدا. چه بسا وقتی خودمان هم از دنیا رفتیم و زیر خرواری خاک، جاگرفتیم، کسانی از ما یاد کنند. اما این شبهای جمع، کمی فرق دارند. چندین شب است که کسانی که چون برادر، دوستشان می‌داشتیم در همین آن، یا در این لحظه، یا کمی عقب‌تر و جلوتر، درست وقتی دستشان لای انگشتان مادر بوده، وقتی داشتند به آسمان نکاه می، کردند، وقتی زمزمه محبتی می‌شنیدند، به هزاران قطعه تقسیم شدند و روی صورت اطرافیانشان که شاید آنها هم قطعه قطعه شدند و شاید مادر یا خواهر، برادر، پدر یا همسرشان یا دوستشان بوده‌اند، پاشیده‌اند. 🔹آنها هم، زیر همین آسمان می‌زیسته و از هوا و زمین و عشق و همه چیزهایی که من و تو هم با همانها عشق می‌کنیم، بهره‌مند بوده‌اند اما تفاوتی فاحش دارند: قد روحشان بلند است. آن قدر که در تن ماسوتیشان_ هر قدرهم بلند_بالا جا نمی‌شده‌اند. 🔹 آنها کودکان و زنان مظلوم و بی گناه و مردانِ مردِ سرو قامتی بوده‌اند که برخلاف بعض یا بسیار ما، نه تنها با «ایدیولوژیشان» حیات می‌کنند بلکه حتی «زندگی ایدیولوژیکی» می‌کنند. در جهان‌بینی آنها، قدس هدف است، اصل است. مقاومت نه یک نیروی صرفا مقدس، بلکه اصل و دلیل رهایی آنها و دنیا از چنگال یهود و صهیون است. سیدخراسانی، یک رهبر نیست، دقیقا مقدس‌ترین انسان کره زمین بعد از امام زمان و هم قدم اوست. در نگاه آنها، مرگ سرخ تنها راه آسمانی شدن و کشته شدن به دست صهیونیسم، توسط اشقی الاشقیا و نوعی اقتدا به امیرالمومنین است. از نگاه آنها حزب‌الله دست و یداسلام است و قطعا وعده«فان حزب الله هم الغالبون»، یک حقیقت نه ماورایی، بلکه ثبوتی و مادی است و به زودی محقق می‌شود حتی اگر طفل‌هایشان و مردان و زنانشان و عزیزانشان و همه، قطعه قطعه شوند. آنها جوری عقایدشان را نه فقط برسر سجاده یا در تظاهراتشان، بلکه در لحظه لحظه بودنشان و فریم فریم زندگی، تحصیل و فرزندآوریشان، فریاد می‌کنند، که از جایی به بعد روحشان قد می‌کشد و در قاب بلندبالای جسمشان نمی‌گنجد این است که آغوش خدا را به زیست در این زمینِ پست،ترجیح می‌دهد. زمینی که زنان آزاد ایرانی را در لفظ ناموس، زندانی می‌دانند و برای آزادی‌اش، نهضت راه می‌اندازند اما بیش از یک‌ سال است که زن و کودک فلسطینی نه حق حیات دارد نه ممات طبیعی، نه حق مادری دارد نه همسری نه هیچ و نهضت راه اندازان را گویی خواب مرگ، ربوده. 💠شاید سهم این روزها و شب‌ها، این باشد که قلب‌مان مثل پاره‌های تن‌ زنان و کودکان لبنان و فلسطین هزارپاره شود و درخط سیر تاریخ انسان، از تمام مرزهای مادی و ماورایی عبور کند و خوش نشین تاریخ افتخارخلیفه الله، شود. @AFKAREHOWZAVI
💠 چرا مقامات معنوی حضرت فاطمه معصومه (علیها‌السلام) بالاست؟ 🔹 بیست و سوم ربیع الاول سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) است که به این مناسبت به مقامات معنوی این بانوی باکرامت خواهیم پرداخت: ۱. محدثه بودن آن حضرت ۲. ایمان و عمل صالح ۳. فضیلت زیارت آن حضرت ۴. مقام عظمای شفاعت ۵. وجود فضایل نفسانی و ملکات فاضله ۶. کرامات باهره آن حضرت متن کامل + منابع روایی @HawzahNews / حوزه‌نیوز
هم اکنون خروش مردم همیشه در صحنه‌ی قم، در حمایت از همه ی مظلومان جهان،به‌ویژه مردم لبنان و غزه ی عزیز و جبهه ی مقاومت و محکوم کردن جنایات باند جنایتکار اسرائیل خبیث و کودک کش و همه ی حمایتگران آن...✊🇱🇧🇮🇷🇵🇸 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿«با من گریه‌کن» ✍️به قلم طیبه فرید خانم‌ جان خدا بیامرزم هر وقت بابام دیر می کرد و مادرم شروع می کرد خودخوری کردن با سرعت بیشتری تسبیح توی دستش می چرخید و می گفت: _ننه خبر بد زود می پیچه.نترس میادش. مادرم شرطی شده بود.همان ایام چند تا پاسدار و آدم مذهبی را جلو در خانه شان ترور کرده بودند.دور از ذهنش نبود که شاید این اتفاق برای همسر او هم بیفتد. هنوز هم وقتی بابام می رود مسجد و دیر می کند دلش هزار راه می رود.من حرف خانم‌جان از باب «العلمُ فی الصَّغَر کالنَقشُ فی الحَجَر »توی ذهنم مانده اما جرأت ابرازش را ندارم.حرف های پیرزن ثمره یک عمر سپید شدن‌ هزاران نخ گیسوش بود.ادعایش در حد احتمال بود و جای نقض شدن هم داشت اما بعضا همدلی اش احتمال قریب به یقین بود.راستش این چند سال شکل ابتلائات یک جوری شده که آدم‌دلش برای همدلی های خانم‌جان تنگ می شود.این چند وقت هر امتحانی که پیش آمد مبتنی بر انتظار بود.از صبر کردن در انتقام سخت گرفته تا گم شدن هلیکوپتر آقای رئیسی توی جنگل های ارسباران. ماجرای خونخواهی اسماعیل هنیه و حالا هم... وااای خدایااااا...حتی تصورش برایم دور از ذهن است. هنوز تبِ انتقام فرودگاه بغداد التیام پیدا نکرده،زخم میهمان کشی... از دیشب تا حالا جمله خانم‌جان را صد بار با خودم تکرار کردم.هر چند شنیدن از خودش لطف دیگری داشت «نترس دختر!خبر بد زود می پیچه...» راستش دلخورم! از آنهائی که زورشان می آید با آدم های نگرانِ شرطی چند مثقال همدلی کنند.سریع فاز نصیحت بر می دارند تا یک جوری نشان بدهند خیلی به عالم قدس ربط دارند.خیلی دلم می خواهد بهشان بگویم چند بار نشستید کلیپ حضرت آقا را دیدید که حتی آهنگ کلماتتان را شبیه خودشان بگوئیدکه«آروم باشید،آروم باشید این اتفاقا طبیعت این مسیره....» راستش وزن حرف زدن باید به قد و قواره آدم بیاید.این را همه می دانند که خدا در انتقام از اسرائیل خلف وعده نمی کند اما بعضی ها یک جوری از قائم به شخص نبودن انقلاب حرف می زنند که دور از جان انگار آدم‌ها برگ تربچه اند و عاطفه و تعلق کشک است. دستمان از جنگیدن کوتاهست اما آدم لحظه های سخت بودن کار سختی نیست.خیلی ها نگرانند.آدم نگران توصیه نمی خواهد. گوش شنوا می خواهد برای شنیدن غر و لُندهایش.زبان‌گرمی که بگوید من هم نگرانم و تند تند دانه های تسبیح تربتش رابا سر انگشت هایش جدا کند و وسط ذکر گفتنش بگوید: « خبر بد زود می پیچه .نترس» و بعد همراهش گریه کند.... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺️ إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ‼️ حزب‌الله رسما شهادت سید حسن نصرالله را تایید کرد @khabarfarda_ir