eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
714 دنبال‌کننده
855 عکس
147 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. «کلمات خیس» ✍راوی م. ن به قلم طیبه فرید می روم توی آشپزخانه یک دور می زنم و سعی می کنم سر خودم را با کاری گرم کنم.اما فایده‌ندارد!یک دل سیر گریه می کنم .انگار گریه دانی ام قصد پر شدن ندارد.اصلا انگار وصل شده به یک منبع بی نهایتی که پر از اشک داغ تازه است.از داغش یک‌جوری سوختیم که دلمان شده شبیه انگشترش!عقیق دلمان کباب شده!تلفنم را بر می دارم و خبرهای آخرین سفر استانی خادم جمهور را بالا و پایین می کنم.یک حس مشترک سوختن توی دل غریب و آشنا شعله ور شده. توی شلوغیِ خبرها یکی برایم پیام گذاشته.صفحه اش را باز می کنم و شروع می کنم به خواندن.کلماتش را انگار با گریه نوشته ،انگار پرده اشک‌جلوی چشم‌هایش را گرفته بوده.این را نه از اشتباهات تایپی که از لحن کلامش می فهمم.کلماتی که آدم با گریه می نویسد با کلماتی که در حالت عادی تایپ می کند روحشان فرق دارد.کلمه های غمزده گرمند،رد اشک روی حروفشان‌شوره بسته.وقتی می خوانیشان دلت می لرزد،بناگوشت داغ می شود و چشم‌هایت می جوشد. «اربعین هزار و چارصد و یک همه خانواده ام رفتن کربلا.منِ بیچاره پاسپورت نداشتم و جاموندم.دلم گرفته بود.شبش آقای رئیسی داشت توی تلویزیون درباره صدور پاسپورت موقت صحبت می کرد.فرداش سر از پا نشناخته پا شدم رفتم‌ و باهزار امید ثبت نام کردم.چند روز گذشت و دیدم خبری نشد.خیلی به امام حسین التماس کردم کار منو ردیف کنه....بازم خبری نشد .منم که دلم پر بود و از وضع موجود شاکی بودم هی می رفتم اینستاگرام و برای صفحه آقای رئیسی پیامای گلایه آمیز میزاشتم و شکایت می کردم.می گفتم گناه چشم انتظاری منِ کربلا ندیده گردن شما،اصلا میرم ازتون به امام‌حسین شکایت می کنم ....حسابی بهش غر زدم و به ادمین گفتم‌مدیونی گلایه منو به رئیس جمهور نرسونی.چند روز بعد پاسپورت موقتم‌اومد و راهی شدم....کم کم یادم رفت. امروز داشتم پیامای اینستامو زیر و رو می کردم که چشمم افتاد به نوشته هایی که برای صفحه آقای رئیسی ارسال کرده بودم.دلم شکست!پشیمون بودم.از ته دل احساس می کردم دلم براش تنگ شده و زیر بار غمش خُرد شدم.چقدر غرزده بودم.توی دلم بهش گفتم انگار تو زودتر رسیدی پیش امام حسین!سلام منو بهش برسون و بگو منِ ابراهیم رئیسی هر کی آرزوی زیارت رفتن داشت رو با یه تیکه کاغذ راهی کربلا کردم» به اینجای متنش که رسیدم حس کردم دارد های های گریه می کند.کلمه های آخر متنش قشنگ خیس اشک بود.... و دلش داشت می ترکید! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ویدئوی سرکار خانم پرستو علی عسگرنجاد، پژوهشگر و کارشناس رسانه، به زبان انگلیسی در تشییع پیکر 🥀عجب گلی روزگار ز دست ایران گرفت🥀 @AFKAREHOWZAVI
. «سخنی با صدا و سیمای ملی!» ✍🏻 فاطمه شکیب رخ چندی است که پیام های کاربران فضای مجازی با صدا و سیما، رویکردی انتقادی پیدا کرده که البته جای تأمل دارد! جناب صدا و سیمای ملی، شما به فکر جذب مخاطبت هستی، قبول! به دنبال رشد میزان مقبولیت در بین تمام اقشار هستی، باش! می‌خواهی کارنامه‌ات را درخشان کنی! بسم الله! اما چرا مسیر را اشتباه می روی؟! مگر در این‌همه سال ندیده‌ای که درخشانی آدم‌ها، تنها با اخلاص در اعمال به دست می‌آید؟! به بهانه‌ی انسجام ملی، حضور زنان بی‌حجاب را در مجامع، موجه می‌کنی؟! در ایامی که دل‌ها داغدار از دست دادن شخصیتی وارسته است، مسببان گرفتاری‌هایمان را در برابر چشمان‌مان حاضر می‌کنی؟! که انسجام صورت بگیرید!؟ هنوز نمی‌دانی که تفکر لیبرالیسم این آقایان است که در این سال ها، ملت ما را به تفرقه کشانده است؟! کمی بیشتر بیاندیش، آیا مصائبی که از ابتدای انقلاب تا کنون در کشور ما رخ داده، حاصل رفتارها و تفکرات این قشر نامحترم نبوده است؟ کوی دانشگاه، یا فتنه سال ۸۸ و مانند آن، که خسارت‌های عظیم بر کشور متحمل کرد، آیا محصول کردار این آقایان نبود؟ راستی چه زمانی در این سال‌ها بیاد داری که این تفکر، برای اعتلای وطن شهیدی تقدیم کرده باشد! که به هنگام شهادت بزرگ‌مردان مقاومتی این وطن، از وجود منتقدان این مسیر بهره می بری؟ اصلا راه دور نرویم، کدام یک از شهدای انقلاب‌مان، موافق نظرات این جنابان بودند که شما به هر حادثه‌ای در صدد مطرح کردن قشری مصبیت آفرین هستید؟! راستی شاید یادت رفته که طرفداران اصلاحات، اصلا صداوسیمای ملی را میلی می‌نامند، و تو هر چقدر تلاش برای جذب مخاطبان این طیف کنی، بازهم به صداقت رسانه‌های معاند ایران، اعتماد بیشتری دارند! در آخر آن‌که، بیا و مخاطبت را بشناس! آنان که عمری با تمسخر برنامه‌ها و اهداف تو، روزگار را گذرانده‌اند، هرگز مخاطب پر و پاقرص تو نخواهند شد! پس با دل مخاطبان همیشگی‌ات، بازی نکن و به علائق آنان بیشتر توجه کن! @AFKAREHOWZAVI
. لحظات خدمت ✍فهیمه فرشتیان دل چیزی می‌خواهد و دنیا چیز دیگری. دوست دارم بنشینم پای تلویزیون، یا توی کانال ها و گروه ها بچرخم و مدام برای خودم روضه پیدا کنم، پشت هم فیلمها و عکس‌هایش را ببینم که چقدر مهربان، مُخلِص و مردم دار بود. دلم می‌خواهد هیچ‌کس دوروبرم نباشد تا نخواهم هق هق گریه ام را قورت بدهم، اما از این خبرها نیست. پسرم از خواب بیدار شده و اگر گریه ام را ببیند باید به سوالهای تو‌در‌تویش جواب بدهم. فوری خودم را جمع و جور می کنم. می‌فرستمش تا آبی به دست و صورت بزند‌. دو قطره اشک‌ می‌ریزم. می‌آید و با همان صدای رسای همیشگی اش درخواست دمنوش اول صبح می‌کند. صبحانه اش را آماده می‌کنم و خوشحالم که خواهر بزرگترش حالا خانه است و باهم صبحانه می‌خورند. هر چند دخترم هم چندان حال خوبی ندارد، اما بالاخره می‌خواهد چند لقمه ای بخورد. می‌روم سراغ گوشی‌ام. باید چند خطی بنویسم و در کانال تشکیلات بانوان نویسندگی که با دوستان داریم بگذارم. اشک می‌ریزم و می‌نویسم. پسرک در قابِ در ظاهر می‌شود. صبحانه را خورده نخورده در فکر نهار است‌:«مامان، مگه امروز روز امام رضا نیست؟ پس چرا هنوز ماکارونی رو درست نکردین؟» از چند روز قبل درخواست داده بود و من که می دانستم بچه ها این غذا را خیلی دوست دارند، گذاشته بودم در منوی روز عید. دلم می‌خواست فقط چند تا تخم مرغ بیندازیم توی تابه و بخوریم برود‌. اصلا دلم می‌خواست می شد هیچ چیز نخوریم.‌ اشکی که هنوز خودش را گوشه ای از چشمم نگه داشته با انگشت می‌گیرم. باشه ای تحویل پسرم می‌دهم. و دوباره سر برمی‌گردانم روی گوشی‌ام. توی گروه دوستی یک تصویر گذاشته. بازش می‌کنم . عکس شهید سیّد ابراهیم رئیسی است با نوشته ای که مرا از جا می کَند:«همه خادم الرّضاییم‌» بلند می شوم و دست روی سر پسرم می کشم:«آره‌. امروز روز امام رضاست.درست می‌کنم مامان. می‌خوای تو‌ هم کمکم کنی؟» تمام صبح را توی آشپزخانه دوروبرم می‌چرخد، حرف می‌زند،سوال می‌پرسد، مواد غذا را به دست و صورتش می‌مالد و چند بار با فاصله این سوال تکراری را می پرسد:«امام رضا همونیه که می‌ریم حرمش؟» من یک نیم روز مدام بغضم را قورت می‌دهم به این امید که مزه شیرین عشق به امام رضا بیشتر در جان پسرم بنشیند. به این امید که در میان تَف دادن پیازها و آبکش کردن رشته های باریک ماکارونی، لابلای خنده ها و سوالهای فرزندم لحظاتی پیدا شود که من هم خادم امام رضا به حساب بیایم. @AFKAREHOWZAVI
. مثل حاج قاسم... ✍زينب نجیب امروز در میان جمعیت فشرده و مواج عزاداران، به ناگاه یاد خاطره‌ای افتادم. همان زمان که برای شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری، به صورت خودجوش و بنا بر وظیفه‌‌، با مردم گفتگو می‌کردم؛ بعد از بیان ضرورت شرکت در انتخابات و آفات عدم شرکت در آن، استدلال‌های خود را به صحبت‌های حاج قاسم مزین می‌کردم و آن‌ها را به خون شهدا قسم می‌دادم که اثر انگشت امروز ما همان سلاح شهداست. اکثر افراد یک جمله‌ی تکراری داشتند "حاج قاسم یدونه بود. دیگه مثل اون نداریم." اما پاسخ می‌دادم:خداوند سرزمین شیعه را خالی از ذخایر الهی نمی‌کند. آنها هستند، اما گمنام. در حال خدمتند اما نمی‌شناسیم. گاهی حتی می‌شناسیم اما خدمات آنها را نمی‌بینیم. گاهی می‌بینیم اما رسانه‌ی دشمن القای ندیدن می‌کند.پس در بین ما هستند، آنها را می‌بینیم، اما نمی‌شناسیم. مگر با بصیرت! مگر با تطبیق معیارها. آه که چقدر آن‌ روزها فهمیدم در تبیین مبانی فکری انقلاب کم گذاشتیم. مگر می‌شود در چند دقیقه، از افق‌های تمدن‌ساز گفت. و امروز در میان جمعیت آه می‌کشیدم. اشک می‌ریختم و با خود می‌گفتم؛ باید خون پاکی ریخته شود تا بفهمیم؛ حاج قاسم یک نفر نیست. حاج قاسم یک مکتب است. در هر نقطه از این مکتب، می‌توان درخشید و سید و آقای آن شد. گاهی در جبهه‌ی مقاومت، گاهی در جبهه‌ی خدمت، دیروز سیدالشهدای مقاومت را تقدیم کردیم و امروز سیدالشهدای خدمت. قبل از آنکه دیر شود، بشناسیم. @AFKAREHOWZAVI
. پیوند زیبایی و اقتدار! ✍فاطمه مهدوی امروز، دوم خردادماه سال ۱۴۰۳ و در تشییع پیکر شهدای خدمت در تهران،برگی بی‌نظیر در تاریخ نگاشته شد، گویی در باغ سرسبز و باشکوه انقلاب، زیبایی و اقتدار با هم پیوند خورد و چه زیبا نهالی پا گرفت. نهالی که ریشه در خاکی مرغوب دارد و بهترین باغبان، هوادار اوست و بذرهای پایه‌اش یعنی درختان زیبایی و اقتدار بهترینِ نوع خود هستند. زیبایی‌ای که از آغازین پرتوهای نورانی انقلاب، با همدلی و همراهی مردم، جوانه‌ زد و اقتداری که از همان ابتدا، از نگاه نافذ خمینی کبیر (رحمت الله علیه) در باغ انقلاب سر برافراشت. آری این دو نعمت ریشه‌دار، امروز در وجود تک تک مرد و زن و فرزند انقلابی ایران، یکجا جمع شد و کمال یافت. چه زیبا صحنه‌ای بود این دورهمی خانوادگیِ به ظاهر تلخ،اما زیبا و مفتخرانه، هرچند که داغ رفتن عزیزان، دل‌ها را پرشراره کرده بود اما صلابت و اقتدار در نگاه‌ها موج می‌زد و همه‌ی خانواده مثل همیشه، دلسوزانه و مهربانانه، زیر سایه‌ی پدر پیر فرزانه، فرزندان غیور نور دیده‌شان را تا عرش بدرقه کردند. ولیکن همین دل‌های پرسوز و داغ، خوش بود و آرام، به داشتن خیلی عظیم از این دست فرزندان برومند، متعهد، باوجدان و مخلص. تهران، امروز به خود بالید، به داشتن این گنج پر بها، به حضور این خانواده گرم و صمیمی، به گام‌های استواری که امروز بر جبینش ضرب‌آهنگ عشق و معرفت نواخت. امروز، کار خصم دون‌مرتبه را در قلب پایتخت، پشت سر ولی جامعه و زیر تابوت ابدان سوخته در آتش عشق به میهن، یکسره ساختیم. باشد که حق پذیرای خدمت ناچیز ما نیز باشد. @AFKAREHOWZAVI
. با سلام و تحیت و عرض تسلیت مجدد از هنگامی که خبر ناگوار سانحه هلی‌کوپتر را شنیدیم تا لحظه خبر شهادت و اخبار تشییع در مراکز مختلف، گروه بانوان تحریریه مجتهده‌امین تلاش کرد تا افزون بر حضور اجتماعی و فعالیت‌های دیگر با سلاح قلم نیز در عرصه جهاد تبیین گام بردارد و بحمدلله تاکنون نیز فعال است. برخی از مخاطبین محترم در خصوصی ضمن تشکر از یادداشت‌ها، پیام داده‌اند که آیا انتشار مطالب با ذکر نام نویسندگان در سایر کانال‌ها و پلتفرم‌های مجازی مُجاز است یا خیر؟ در پاسخ عرض می‌کنم تیم خرسند است که شما بزرگواران مطالب را پسندیده‌اید و سکوی انتشار مطالب ما هستید. ان شاءالله که این امواج و رودهای کوچک به دریای وسیع معرفت و بصیرت بپیوندد و جهاد تبیین محقق شود. در پناه الطاف الهی، سالم و سعادتمند و خوش عاقبت @AFKAREHOWZAVI
‌. کار خودمان بود! ✍س.م.ب علی مگر نماز هم می خواند.این جمله ای بود که مردم شام ، بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت علی علیه السلام به زبان آوردند.علی در محراب مسجد کشته شده؟! علی ومسجد! مگر علی نماز هم می خواند؟! آن زمان،این عین غفلت بود. عین جهالت. شاید بسی بالاتر از آن. آنها که علی را نشناخته بودند و سلاطین زمان اذهان مردم را در مرداب غفلت فرو برده بودند که حتی در تصورشان هم نمی‌گنجید که علیِ کافر، اهل نماز و عبادت باشد؛ چه برسد که امیرمومنان باشند. آنان که آن‌قدر با زخم زبان ها یشان ، با کردارشان، دل امیرالمومنین را به درد آورده بودند، تا آنجا که آن حضرت نفرين‌شان کرد و مرگ خود را از خداوند خواست وفرمود: خدایا! اينان از من خسته‌اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوده اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار.* همچنان لحظه به لحظه تاریخ تکرار می‌شود! این حکایت،حکایت این روزهای ما شده است که دائم در بوق وکرنا کرده‌ایم ؛ ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند. آن‌قدر گفتیم و گفتیم که تنها این لق لقه‌ی زبان‌مان شد اما در عمل هیچ چیزی در چنته نداشتیم. بدون هیچ شناخت و آگاهی در اوج غفلت با چشمانی بسته، تنها با شنیدن چند اَراجیف در گوشه کنار، از حلقوم وسواس خناس، مردد شدیم و مرض شک و دودلی بر قلب‌هایمان رخنه کرد . حق و باطل از یکدیگر را تمیز ندادیم.در باتلاق تهمت و افتراء غرق شدیم. کوچک‌ترین غفلتی کافی بود که به اسفل‌السافلین کشانده شویم. دقیقا آن لحظه که زمان امتحان بود. زمان سنجش ایمان بود.آن زمان که باید با قلب‌مان حق را از باطل تشخیص دهیم .راست را از دروغ. نور را از تاریکی و ظلمت. در حقیقت که این کار بسیار ساده‌ای است. البته برای اهل ایمان ،نه آنان که بر دل‌ها و گوش و چشمشان مهر زده شده است* .حقیقت را، نه ،می بینند و نه،می شنوند و نه، می فهمند. فقط از هر آب گل آلودی، ماهی لجن خوار خودشان را می گیرند. @AFKAREHOWZAVI
. کار خودمان بود! ✍س.م.ب از همان لحظه که، خبر شهادت رئیس جمهور کشورمان، آقای دکتر رئیسی و هیئت همراهشان را شنیدند از ترس این که نکند بیش از پیش محبوبیت‌شان در قلب‌ها شعله‌ور شود، باز شروع کردند به اراجیف بافی؛ راست و دروغ را در هم آمیختند و به خورد اذهان مردم دادند. در نتیجه باز رسیدند به آن جمله ی تکراری ... که "کار، کارخودشان است." دقیقا هر وقت کم می‌آورند،از این جمله استفاده می‌کنند. برای خودشان وجمعی از خدا بی‌خبر دیگر تحلیل می‌کنند. اما،این بار به گمانم راست می‌گویند . شاید کار خودمان است. شاید این بار دروغ‌هایشان راست درآمده! شاید این خودمان بودیم که این گونه با کفران نعمت سرنوشت خود را رقم زدیم. هر چه خوبی دیدیم اما، با بدی پاسخ دادیم.با طعنه ونیش وکنایه، دائم بهانه‌جویی کردیم. دلمان نخواست که خوبی هایشان را،صداقتشان ،اخلاصشان، کارآمدی شان وآن همه پیشرفت وترقی در مسائل مختلف را ،ببینیم. فقط نیمه خالی لیوان را می‌دیدیم. شاید توقع معجزات نبوی از او داشتیم. تابا عصای موسی به دل دریایی از مشکلات ما بزند وگره از کارمان بشکافد. نمی دانم اما شاید تقدیر یا مصلحت یا هر چه که بود، خودمان با دست خودمان سرنوشت خود را این‌گونه تغییر دادیم. همان‌طور که خداوند در قرآن حجت را بر ما تمام کرد .إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‏دهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند.* این است عاقبت کفران نعمت. در حقیقت شهید جمهور؛نعمتی بود از جانب خداوند برای ملت‌ما، که او را آن‌طور که باید نشناختیم و قدرش را ندانستیم، با بهانه‌جویی به‌جای دادن راهکار، با غر زدن و...از کف‌مان بیرون رفت. او را که روزی خودمان با دستان خود انتخاب کرده بودیم تا شاید گره گشای مشکلات‌مان باشد.صد حیف قدردان نبودیم. باز همان معدود آدم نماهای جاهل، دست از زبان بازی و باطل‌بافی دست بر نداشته وبیش از بیش درگل ولای شک وشبهه دست وپا می زنند اما مانند روز روشن است که اینان در خیال باطل خود جان خواهند داد. هر چند درحقیقت از دست دادن افراد بزرگ و والا مقامی چون این شهیدان خدمت،که نه تنها خود را خادم مردم می‌دانستند، بلکه خادم اسلام و مسلمین می‌دانستند. مصیبتی عظیم وجبران‌ناپذیر برای ملت مسلمان ایران است اما گاهی این اتفاقات تلخ و ناگوار تلنگری بر پیکر جامعه است تا از خواب غفلت بیدار شویم و بیش از پیش هوشیارانه و با اقتدار با تکیه بر تکیه گاه محکمی چون ولی نعمت‌مان، رهبر عزیز وفرزانه، با دلی قرص و امیدوار به سوی اهداف والای اسلام قدم برداریم.ایشان نه تنها دلگرمی ملت ایران هستند،بلکه تکیه گاه محکمی برای تمامی ملل اسلامی و نور امیدی هستند تا ظهور منجی عالم بشریت، ان شاءالله ... ---------------------------------------------------- *خطبه ۲۵ نهج البلاغه. *آیه ۷ سوره ی بقره. *آیه ۱۱ سوره ی رعد. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. ✅مردان‌بزرگ‌‌خالقان‌تاریخند ... ✍️مریم رمضان قاسم راستش داشت در بتکده‌ی مدرن، بتهای بی‌عدالتی، تبعیض، تجمل‌گرایی، کم خدمتی‌ و هزاران بت رنگارنگ دیگر می‌شکست اما این بار آتش برای ابراهیم قصه ما عوض گلستان، گلابِستان شد و عطر و بوی شهادتش عالم را فراگرفت. آری ابراهیم‌های بت‌شکن هنوز تبر به دست‌ ایستاده‌اند تا تک تک بت‌ها را قلع و قمع کنند بنابراین این داستان شهادت همچنان تا انتهای تاریخ ادامه دارد. آنان مردانی هستند که میز خدمت‌شان نه تنها به وسعت ایران بلکه به وسعت قلب و دل عظیم‌شان است. @AFKAREHOWZA