eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
706 دنبال‌کننده
835 عکس
143 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. امام خمینی، تجدید کننده مضمون بعثت در دوره معاصر ✍مخدره چمن خواه در دورانی که ایمان و فرهنگ و اعتقادات ملت ایران به «تمسخر» گرفته و با «تحقیر» آن و «ترویج تحمیلی فرهنگ غرب»، به مبارزه‌ای جدی با خودباوری و اعتماد به نفس این ملت کمر بسته بودند و دین و روحانیت را مورد «سخت ترین انتقام ها» قرار داده بودند؛ احکام نجات بخش اسلام به کلی از «صحنه های زندگی اجتماعی» خارج شده بود و دین، امر حاشیه‌ای، فرعی و دور از صحنه نگاه داشته شده بود. در چنین دورانی مقاومت و بازدارندگی نیروهای فکری و فرهنگی انقلاب بخش‌هایی از جامعه را در ذیل ارزشهای اسلامی نگاه داشتند و اجازه ندادند میان آن و هویت دینی شان فاصله و جدایی پدید آید. کوشش‌ها و مجاهدت های فکری چشمگیر حلقه یاران حوزوی امام خمینی در طول این دهه ها، جامعه ای که با شتاب به سوی قهقرا و اضمحلال فرهنگی حرکت می‌کرد را، به صورتی معجزه‌آسا و خیره کننده، ورق را به نفع ارزش‌های اسلامی برگرداند و تحولات پیش‌بینی نشده و اعجاب آور در فرهنگ عمومی پدید آورد. آنچه ورق را به نفع فرهنگ اسلامی و انقلابی بازگرداند، وقوع تحول باطنی و روحی در افراد جامعه بود، چنان که مردم در اثر روشنگری ها و معارف امام خمینی تغییر یافتند و به دیگری تبدیل شدند. به این ترتیب از متن جامعه که در سراشیبی فرهنگی قرار داشت و ارزش های عالی و معنوی در حال افول و فروپاشی بودند، ناگهان جوانانی برخواستند که مستغرق در شخصیت قدسی امام خمینی شدند. بنابراین تحقق انقلاب اسلامی مانند یک «معجزه» بود. انقلاب اسلامی، «عیار معنویت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه»، به گونه‌ای «چشمگیر»، افزایش داد. این پدیده مبارک را «رفتار و منش امام خمینی» در دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، «بیش از هر چیز» رواج داد؛ آن انسان «معنوی» و «عارف» و «وارسته از پیرایه های مادی»، دذ راس کشوری قرار گرفت که مایه های ایمان مردمش، بسی ریشه دار و عمیق بود. امام از هر فرصتی استفاده کرد و حقایق را برای مردم بیان کرد. در دستگاه های تبلیغاتی جهانی، نقش تحریف و گمراه سازی، نقش فوق العاده خطرناکی هست که امام به آن توجه داشت. وسایل ارتباطی فکری نامطمئن و وابسته به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار می کرد که هم خود او به طور دائم در «موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم» قرار گیرد و هم به دیگران دائما توصیه می کرد که حقایق را به مردم بگویند و افکار آن ها را نسبت به حقایقی که دشمن سفی می کند آن‌ها را مکتوم نگه دارد، آشنا کنند. بعضی از کسانی که دجار انحطاط از انقلاب شدند، برای توجیه تغییرهای فکری خویش، به «تحریف شخصیت امام خمینی» رو آوردند؛ چنان که در بعضی اظهارات، امام را به صورت یک آدم «لیبرال» که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینه های سیاسی و فکری و فرهنگی وجود ندارد، معرفی کرده و می کنند. در حالی که اصولی که امام خمینی ارائه کرد، منحصر به فرد بود. دوران ده ساله حیات امام خمینی، «الگو و نمونه‌ی حیات جامعه‌ی انقلابی ما» است و «خطوط اصلی انقلاب»، همان است که ایشان ترسیم کرده است. برخلاف تصور دشمن امروز «پایبندی و علاقه‌مندی عمیق» نسل های سوم و چهارم انقلاب به انقلاب، اگر از نسل اول انقلاب «بیشتر» نباشد، «کمتر» نیست. از این رو نسل جوان انقلاب، خواهد توانست پرچم عظمت و شرافت این کشور را بلندتر و برافراشته تر از آنچه که تا امروز بوده است کنند امام خمینی با تکیه بر« تعالیم اسلام ناب محمدی» و با «اعتماد به ایمان دینی مردم» و با «شجاعت و اخلاص و توکل کم نظیر خود» راه مبارزه را در میان سختی‌ها و مصائب طاقت‌فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبر گونه، ذهن و دل مردم را با واقعیت های تلخ و راه علاج آنها آشنا کرد. امام خمینی در این مدت در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی، اندیشه حکومت اسلامی را قوام بخشید و انقلاب اسلامی که «تجدید کننده مضمون بعثت در دوره معاصر» بود را مطرح کرد. خدای متعال به امام‌خمینی توفیق «نمایان ساختن خط مستمر بعثت نبوی»، و «نشان دادن عملی جامعیت اسلام» و «احیای ابعاد فراموش شده اجتماعی و سیاسی دین» را در این دوران داد. رهبری و تعلیم و هدایت نهضت را به عهده داشت. حرکت مردم در جریان انقلاب یک حرکت دینی بود. امام خمینی به واسطه جذا بیت هایی که داشت، توانست جامعه را و به خصوص جوان‌ها را وارد صحنه کند. او دارای «شخصیت بسیار قوی و مستحکم»، «قدرت ایستادگی در مقابل سختی ها»، «صراحت»، و «صداقت»، و «ایمان و توکل به خدای متعال» بود. @AFKAREHOWZAVI
. تمدن سازی، فلسفه استکبارستیزی ✍زینب نجیب [1] یکی از تحوالاتی که امام در مردم ایجاد کرد تحولی بود که در نگاه به دین ایجاد شد. تا آن روز، نگاه مردم به دین، حداقلی بود؛ یعنی دامنه‌ی دین به مسائل شخصی محدود می‌شد و دین نسبت به انسان رسالت دیگری نداشت. «یک‌عدّه‌ای از قرن‌ها پیش، سعی کردند اسلام را از زندگی، از سیاست، از مدیریت جامعه هرچه می‌توانند دور کنند و منحصرش کنند به مسائل شخصی؛ مسائل شخصی را هم یواش‌یواش محدود کنند به مسائل قبرستان و قبر و مجلس عقد و از این حرف‌ها؛ نه اسلام آمده است که «الّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛ فقط هم اسلام نیست؛ همه‌ی پیغمبران همین‌جورند. ادیان الهی آمده‌اند برای اینکه در جامعه پیاده بشوند، در جامعه تحقّق واقعی پیدا کنند؛ این باید اتّفاق بیفتد. یکی از مهم‌ترین آرمان‌ها این است». (بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان ۱۳۹۴ /۰۴/۲۰) و امام با تحولی که در افکار ایجاد کرد باعث شد تا دین با رسالت اصلی خود نزد آحاد مردم «بازتعریف» شود و آن رسالت چیزی نبود جز «انسان‌سازی باهدف جامعه سازی و جامعه سازی باهدف تمدن سازی». تمدنی که مزین می‌شود به اسلام، آرمانی است که اوصاف و ویژگی‌هایی دارد و اهدافی را دنبال می‌کند؛ که این اهداف بر اساس یک جهان‌بینی خاص و بر اساس مبانی انسان‌شناسی خاص و در یک‌کلام بر اساس مبانی معرفت‌شناسی خاصی پایه‌گذاری می‌شود و جامعه‌ای را شکل می‌دهد که غایتش احیای «تفکر اسلام سیاسی» است. [2] این رسالت نه‌فقط در زمان انقلاب اسلامی بلکه از ابتدای بعثت رسول اکرم وجود داشت و دل‌های مشتاق، ذهن‌های آماده و ایمان‌های راسخ، همیشه در تلاش برای احقاق آن بودند و اولین بارقه‌های ظهور چنین آرمانی در مدینه و توسط دستان مبارک پیامبر تحقق یافت. درواقع اسلام سیاسی خود را در قالب تمدن اسلامی و مبارزه با استکبار نشان داد.«اوج تمدّن اسلامی در قرن‌های چهارم و پنجم (بود) که ازلحاظ علمی سرآمد شد و بزرگان، علما، محقّقین، فلاسفه، دانشمندان مادّی در دنیای اسلام به وجود آمدند و دنیا را توانستند پیش ببرند که بسیاری از این پیشرفتهای امروزِ غربی‌ها مرهون آن حرکت است». (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۱/ ۵ /۹۵) امروز وظیفه امت اسلامی همین است که مثل خود اسلام و مثل خود پیغمبر، روحی در این دنیا بدمند و فضای جدیدی ایجاد کنند که این همان تمدن نوین اسلامی است. اکنون این روح با پیروزی انقلاب دمیدن گرفته و در حال گسترش است. آری روح توحیدی اسلام و انقلاب، یعنی؛ «عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه‌ی ظالمان، همه‌ی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور مثل این‌هایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -این‌ها همان طواغیت‌اند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آن‌ها دور کنی تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم باایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است». (بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 14/1/98) این همان معنای استکبارستیزی است که آزادی را به ارمغان می‌آورد. وقتی انسان موحد شد استکبارستیز هم خواهد شد و این دو لازم و ملزوم هم خواهند بود. 🔗متن کامل در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
. بی تفاوتی مسئولین در جمع آوری سگ‌ها، لزوم اجرای فرمان آتش به اختیار(قسمت ۱) ✍سادات حمیدی دولت روزانه 770 میلیون تومان برای جلوگیری از انتقال بیماری هاری در اثر سگ ‌گزیدگی در ایران هزینه می‌کند.(خبرگزاری میزبان) تبلیغات مشمئز کننده خواص غربگرا تحت عنوان "سلبریتی" در نگهداری سگ‌ و غذا دادن مردم به سگها فرع بر این قضیه هست و پیرو حدیث «النّاسُ عَلي دينِ مُلُوكِهِمْ» مدیریت ناشایسته در این موضوع را از طرف مسئولین مربوطه آشکار می سازد. متاسفانه علیرغم این همه اطلاع رسانی خبرهای تهدید سگ‌های ولگرد و شخصی به نظر می رسد، مسئولین هیچ دغدغه ای بابت به خطر افتادن جان مردم خصوصا کودکان و زنان ندارند مثل اینکه با زبان بی زبانی به مردم گفته می شود :" شما بزنید زار خود ما می کنیم کارخود". این اخبار بسیار فاجعه بار نیز عموما جز از طریق برخی فعالان دلسوز مردمی و منابع غیر رسمی اطلاع رسانی نمی شود. اصلا به نظر می رسد جان سگ‌ها اولویتش بیشتر از جان انسان‌ها است و در مورد این موضوع فقط توصیه هایی دارندکه بیشتر به نفع حیوانات به نظر می رسد الگویی از سازمان صهیونیست بهداشت جهانی :1-کنترل !جمعیت سگ‌های بلاصاحب، 2- خدمات پیشگیری پس از تماس برای همه3- واکسیناسیون دسته جمعی سگ‌ها 4-شستشوی فوری و کامل زخم انسان سگ گزیده با آب و صابون 5- پرهیز از نزدیک شدن به سگ‌های ولگرد 6- تحریک نکردن حیوان (همشهری -7 مهر 1401) مسئولان وزارت بهداشت ایران تحت تاثیر این سازمان علنا بر خلاف نص صریح قرآن و کلام ائمه اطهار علیهم السلام اولویت را در مقابل انسان به حیوان داده است غافل از اینکه جان انسان اینقدر اهمیتش زیاد است که خداوند می فرماید: وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ﴿مائده 32﴾ ؛ و هر کس انسانی را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گویی همه انسان ها را زنده داشته است. حال اگر این انسان مومن باشد که ارزش جانش را نمی توان حساب کرد معصومین علیهم السلام ارزش مومن را از سه جهت جان و حتی مال و بدگمانی نسبت به او از کعبه بالاتر می دانند( ر.ج کنید- پایگاه خبرگزاری رسمی حوزه )، ارزش کعبه را چه کسی می تواند قیمت گذاری کند که بتوان ارزشمند تر از آن را که جان مومن است را قیمت گذاری کرد؟! آنها با کوتاهی‌هایشان اگر آسیب خصوصا از دست رفتن جان اتفاق بیفتد در گناه این امر شریک هستند(مائده32) انسان خون گریه کند جا دارد،آیا این جمهوری اسلامی است که اینگونه آلوده به ضلالت سران نظم نوین شده است؟! @AFKAREHOWZAVI
«رد پای یهود، در شهادت حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)» ✍مخدره چمن‌خواه یهودیان در کتاب‌های خود خوانده بودند که محل هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بین کوه عبر و کوه احد و در حوالی مدینه خواهد بود؛ لذا برای یافتن سرزمین هجرت رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از دیار خود حرکت کرده و در فدک و خیبر مسکن گزیدند. آنها هرگاه با مشرکان و بت پرستان روبرو می‌شدند، به آنها خبر می‌دادند که به زودی پیامبری با این مشخصات خواهد آمد و با ظهور آن حضرت جبهه توحید و یکتاپرستی تقویت شده، بت‌پرستی برچیده خواهد شد. یهودیان با این امید چشم انتظار ظهور پیامبر اسلام بودند؛ ولی پس از ظهور و هجرت آن حضرت به مدینه او را عصیان کردند و گفتند:« چرا پیامبر اسلام از نژاد بنی اسرائیل نیست». (مجمع البیان ج۱، ص۱۵۸) طبق آیه ۸۹ و ۹۰ سوره بقره همین که آنچه منتظرش بودند به سوی آنها آمد منکر آن شدند. آنها در عمل و نیت خود اخلاص نداشتند و در صورتی به تکلیف دین و شریعت عمل می‌کردند که با منافع مادی و سیاسی‌شان منافات نداشته باشد. آنها حتی به دستورات حضرت موسی(علیه‌السلام) و تورات عمل نکردند و به حضرت عیسی(علیه‌السلام) ایمان نیاوردند. پس از فراز و نشیب‌های فراوان، پایه‌های حکومت اسلامی در مدینه استقرار یافت؛ یهودیان مدینه و اطراف آن، که در واقع به علت نقض پیمان خود که با پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بسته بودند، دچار سرنوشتی شوم شده بودند، در پی آن تعدادی از آن‌ها کشته و برخی قبایل نیز مانند  بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر به منطقه خیبر کوچانده شدند. به‌تدریج دشمنی‌ها آشکار شد، تا آن‌که در سال هفتم هجری، بی‌اعتمادی ناشی از تحرکات ناجوانمردانه‌ی یهودیان خیبر، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را بر آن داشت تا پس از رهایی از جریان صلح حدیبیه برای ریشه‌کن ساختن این عنصر فساد به سمت آنان حرکت کند. جنگ خیبر بین نیروهای اسلام و یهود انجام شد و قلعه‌های یهودیان،یکی پس از دیگری به دست سپاه اسلام، فتح شدند. آخرین قلعه‌هایی که فتح شد، قلعه‌های وطیح و سلالم بودند که پس از بیش از ده روز محاصره، چون توان مقاومت در خود ندیدند، تسلیم شده از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درخواست کردند که اموالشان را در برابر حفظ جان خود و آزادی زنان و بچه‌هایشان برجا گذارند و از آنجا کوچ کنند، حضرت نیز پذیرفتند.در پی تسلیم خیبر، یهودیان «فدک» را نیز تسلیم حضرت رسول ‌خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کردند. جریان فتح "فدک" که بدون درگیری و با مصالحه انجام شد، بعدها در تاریخ اسلام به یکی از مسائل مهم و مورد نزاع میان اهل بیت و حاکمان قرار گرفت. "فدک" سرزمین آباد و پر محصولی بود در نزدیکی "خیبر" و با مدینه حدود ۱۴۰ کیلومتر فاصله داشت. در دین اسلام، سرزمین‌هایی که بدون حمله نظامی به دست مسلمانان می‌افتاد، در اختیار شخص پیامبر و امام پس از اوست. بر این اساس پیامبر، «فدک» را به دخترش حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بخشید. پیامبر اکرم از این بخشش دو هدف داشت: ۱. زمامداری مسلمانان پس از پیامبر با حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بود، این منصب به هزینه نیاز داشت و فدک می‌توانست تأمین‌کننده آن باشد. ۲. زندگانی خاندان پیامبر از جمله دختر و فرزندانش حسنین(علیهماالسلام) باید به صورت آبرومندانه اداره می‌شد و فدک در این زمینه نیز به کار می‌آمد. پس از کشمکش‌های فراوان در این نبرد با پیروزی مسلمین به پایان رسید. بعد از شهادت پیامبر اکرم(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) تمام تلاش مزدوران یهودی که در لباس اسلام در میان مسلمین نفوذ کرده بودند، بر این هدف معطوف شده بود که با ایجاد جنگ داخلی و کاهش توان نظامی امت اسلام، زمینه را برای هجوم سراسری متحد بزرگ قوم بنی‌اسرائیل را فراهم کنند. در این میان همگان تلاش می‌کردند تا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را به هر عنوانی که شده وادار به کشیدن شمشیر کنند. به همین دلیل با انجام اقدامات پلیدی، همچون تعیین خلیفه به‌صورت خودسرانه، غصب فدک و… سعی بر برانگیختن خشم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به ایجاد جنگ داخلی داشتند. اما آن زمان که متانت و وقار امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) را دیدند بر آن شدند تا از طریق تحریک غیرت ایشان و جسارت به همسر بزرگوارشان فتنه داخلی را ایجاد نموده و جنگ مسلحانه به راه بیندازند. فاطمه(سلام‌الله‌علیها)، فعالیت‌های اجتماعی و موضع‌گیری‌های سیاسی متعددی داشتند. اما بیشتر فعالیت‌های سیاسی ایشان، مربوط به دوران کوتاه زندگی‌اش پس از رحلت پیامبر است. از مهم‌ترین موضع‌گیری‌های سیاسی وی، مخالفت با واقعه سقیفه و انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه پس از پیامبر، رفتن به خانه سران مهاجر و انصار برای اقرار گرفتن از آنان در خصوص شایستگی و برتری امام علی(علیه‌السلام) برای خلافت، تلاش برای بازپس‌گیری مالکیت فدک، خواندن خطبه فدکیه در جمع مهاجرین و انصار، @AFKAREHOWZAVI
«رهزنان مردم‌سالاری دینی» ✍محدثه زندی رای نمی‌دهم زیرا احساس می‌کنم رای من تاثیری ندارد، چون تورم و گرانی مهار نشده است، به صندوق رای نه می‌گویم چرا که مجلس به مسئله حجاب و عفاف توجه بایسته نکرده است و یا به این دلیل که با تأیید صلاحیت‌ها مخالف هستم ... همان ‌طور که ملاحظه شد، همیشه نزدیک انتخابات، طرح شبهاتی باعث می‌شود قشری از مردم نسبت به حضور در انتخابات دلسرد شده و با فاصله گرفتن مردم از صندوق رای، مردم‌سالاری در ایران تضعیف شود ؛ و در مقابل عده‌ای در تلاش هستند با پاسخ به شبهات مانع از این آسیب شوند، اما در پاسخ به این شبهات توجه به چند نکته لازم است . 1. تربیت 2500 ساله شاهنشاهی رژیم پهلوی وقتی می‌خواست برای خود مشروعیتی کسب کند و اربابانش را راضی نگاه دارد ، خود را به هخامنشیان و 2500 سال تاریخ استکباریِ سلطنت منتسب ‌کرده و به اینکه بازمانده‌ی دوران شاهنشاهی است افتخار می‌کرد ، و دوستداران این رژیم منحوس نیز همین خط را دنبال می‌کردند ؛ در حالیکه افتخار به 2500 سال نظام شاهنشاهی یعنی افتخار به 2500 سال بندگی و بردگی انسان ، که خداوند آن‌ را آزاد آفریده است ، فخر به 2500 سال سرسپردگی مردم به کسانی که هیچ حجتی برای سلطنت بر آنها ندارند ، یعنی افتخار به 2500 سال تضعیف مردم و ضدیت با مردم‌سالاری ، 2500 سال خفقان در ذیل عناوین مقدس ِ فرزندِ خدا یا ژن پادشاهی، و مباهات به بیش از دو هزاره ظلم و استکبار و تجاوز به حقوق حقه انسان‌ها ؛ انتخاب و اختیار. به تخت جمشید می‌نازند بدون آنکه از فغان کسانی بگویند که برای ساخت آن، مورد استعمار قرار گرفته‌اند گرچه تخت جمشید از این لحاظ که نماد هنر و فن ِ پیشرفته‌ی ایران است، باعث افتخار است، اما این هنر همان مردم مستضعف مظلوم بوده است نه هنر شاهان ؛ و همان ‌ قدر که این آثار نشان ‌دهنده ‌ی قدرت و مهارت ایرانیان بوده ، همان ‌ قدر نشانه استعمار و استبداد و بی رحمی شاهان نیز بوده است. با طلوع انقلاب اسلامی، پایان نظام 2500 ساله شاهنشاهی اعلام شد و شعار جمهوری یا همان مردم‌سالاری بر زبان‌ها افتاد اما کار به این سادگی نبود؛ تاثیر تربیت 2500 ساله شاهنشاهی، با‌وجود دم مسیحایی امام در عمق جان مردم ریشه گرفته بود. بعد از انقلاب و با آمدن شعار مردم‌سالاری ، برخی گمان کردند مردم‌سالاری یعنی اگر در این 2500 سال مردم کار می‌کردند و شاهان و سردمدران بهره می ‌بردند ، الان وقت آن رسیده مسئولین و سردمداران و حاکمان، کار کنند و مردم در رفاه مطلق از نتیجه فعالیت آنان بهره ببرند ! متاسفانه مردم‌سالاری دینی با اینکه یکی از سه رکن مهم انقلاب (مردم ، رهبر و مکتب ) بود اما به درستی تبیین و آموزش داده نشد. در گذشته شاهان و سروران، به تنهایی بدون ذره‌ای اهمیت به مردم ، در مورد مردم و سرنوشت کشور تصمیم می‌گرفتند ، و آن را بدون موافقت و حضور واقعی مردم اجرا می‌کردند و نتیجه آن طبیعتا گریبان‌گیر همه مردم می‌شد . اما مردم در درون خودشان احساس سرزنش یا مسئولیتی نمی‌کردند ، و همه‌ی مسئولیت‌ها و نقدها (یا حداقل بخش عمده و مستقیم آن) متوجه حکومت بود و مردم در تصمیم‌گیری ‌ دخالت نداشتند، پس به تبع اگر انگشت انتقادی وجود داشت به سمت حکام بود و مسئولیتی متوجه مردم نبود.( البته این نافی مسئولیت مردم برای انقلاب کردن در قبال چنین ظلمی نیست ). در واقع حکومت‌های طاغوتی مردم را همچون کودکانی نابالغ بار می‌آورند که باری ‌ به ‌ هر ‌جهت زندگی کرده ، والدین برایشان تصمیم می‌گیرند و آنها هیچ انتخابی در زندگی ندا شته، و مقصر ِ آنچه در زندگی‌شان اتفاق می‌افتد را والدین می‌دانند، و هیچ احساس مسئولیتی نمی‌کنند؛ ضمن اینکه این رفتار والدین راه بهانه ‌جویی آنها را برای هر تنبلی، رشد نکردن و .. باز می‌گذارد ؛ و این بلایی است که 2500 سال تربیت شاهنشاهی، بر سر مردم کشور ما آورده است. مردم ما تقریبا ناخواسته و نادانسته گرفتار تربیت 2500 ساله شدند. تربیتی که باعث شده مردم با مسئولیت ‌ ها و حقوق خود آشنا نباشند و از سوی دیگر سهم خود در حل مسائل کشور را نشناخته و بار مسئولیت را به ‌طور کامل برنداشته و همه مسئولیت را تنها متوجه حکومت بداند. گرچه امام خمینی با آن دم مسیحایی‌اش، از همان ابتدای نهضت پرچم مردم‌سالاری دینی را بلند و به معنای واقعی کلمه مردم را به میدان کشید و به آنها مسئولیت داد، و جانشین برحق او امام خامنه‌ای به تأسی از ایشان زمینه‌ساز رشد مردم و تقویت مردم‌سالاری بوده‌اند ، اما این تربیت نزدیک به 50 ساله نیاز به تدوام بس طولانی دارد تا به اهداف مردم‌سالاری ‌دست پیدا کند و این مهم بدون خواست و حضور خود مردم ممکن نیست. .... @AFKAREHOWZAVI
«رهزنان مردم‌سالاری دینی» ✍محدثه زندی 2. دموکراسی رقیب مردم سالاری دینی دموکراسی که مفهومی غربی و مدعی دخالت مردم در حکوم ت است ، رقیب یا بهتر بگوییم سنگ راه مردم ‌ سالاری دینی است . افرادی به اسم دموکراسی به مفهوم مردم‌سالاری در جمهوری اسلامی حمله کرده ‌اند ، چه مردم‌سالاری در ایران یک مردم‌سالاری دینی است نه دموکراسی ، و دقیقا به همین علت است که با وجود آ نکه مردم‌سالاری ایران از متن دین اسلام برخاسته، با صفت دینی مزین می‌شود تا به طور کامل از دموکراسی غربی متمایز شود ؛ و در این یادداشت هم منظور از مردم‌سالاری ، همان مردم‌سالاری دینی است. دموکراسی غربی اراده همه ی مردم در حک م رانی را دخیل می ‌ داند ، و معتقد است باید به رای و نظر مردم احترام گذاشت حتی اگر بخواهند با سر به ته دره بروند! ظاهر دموکراسی غربی این است که هر چه مردم بخوا هند همان است، اما باطن آن چیز دیگری است. برای شناخت باطن دموکراسی غربی باید پرسید خواست‌‌ و میل مردم در کجا شکل می ‌ گیرد ؟ حقیقت آن است که خواست مردم ، توسط محیط جهت‌دهی می‌شود و در دنیای غرب آنچه به ذهن مردم جهت می ‌ دهد ، رسانه است و ارباب رسانه کیست غیر از کارتل ‌ ها و سرمایه ‌ دار ان و زورگویان بی تقوایی که فقط به فکر منافع خود هستند ؟ اما در مردم ‌ سالاری دینی رهبری دینی ، در درجه اول انبیاء و اولیای معصوم هستند و در درجه دوم ولی ‌فقیه که منافع مادی و معنوی مردم را در نظر می ‌گیرد است ، که جهت ‌ دهنده ی خواست و میل مردم است. به بیان دیگر خواست و میل مردم لاجرم از بیرون جهت ‌دهی می‌شود ، دین افسار این خواست را رها نکرده که در دست طاغوت یان بیفتد، بلکه با تنفیذ رهبر الهی این میل و خواست را به سمت منافع مادی و معن و ی، یا به عبارت دیگر ، حیات طیبه، هدایت می کند . ضمن آنکه در دموکراسی، جهت ‌دهی میل مردم بر اساس تحمیق و در تاریکی ِ جهل نگه ‌ داشتن ِ مردم است. دموکراسی با حیله و نیرنگ ، و غلط را درست ‌ جلوه ‌ دادن ، خواست مردم را در جهت حفظ منافع قدرتمندان و سرمایه‌داران شکل می‌دهد ؛ اما در مردم‌سالاری دینی میل مردم بر اساس آگاهی ‌ بخشی و تبیین هدایت می‌شود و راه به مردم نشان داده می‌شود و در نهایت انتخاب با مردم است. دین نه ‌ تنها هدایتگر میل مردم به سمت کمال است بلکه ضامن مردم ‌ سالاری نیز ه ست ؛ و این معنا در بطن ولایت فقیه نهفته است. چه کسی می ‌ تواند از آ راء و خواست مردم محافظت کند جز کسی که با خصوصیت " تقوا " ، منافع مادی و معنوی مردم و جامعه را بر منافع خود و حکام ترجیح ‌دهد؟ اما غرب و غربزده ، به اسم دموکراسی ، این رهبری و جهت ‌دهی خواست ملت را انکار کرده و آن را مخالف آزادی می‌دانند ، اما هیچ نمی‌گوید که در دنیای ِ آنها کسانی ذهن مردم را جهت می‌دهند که نه ‌ تنها هیچ شایستگی و حقی برای این امر ندارند ، بلکه دموکراسی را ابزاری برای رسیدن به منافع شخصی و طبقاتی خود قرار داده‌اند. .... @AFKAREHOWZAVI
«رهزنان مردم‌سالاری دینی» ✍محدثه زندی 3. نارضایتی داخلی مورد دیگر، موج سواری روباه ‌صفتان بر مشکلات داخلی است که با ترفندهایی، مردم را از گرفتن حق انتخاب و انجام مسئولیت‌های اجتماعی شان باز می‌دارند . این مورد که بیشتر به اوضاع اقتصادی و معیشت مردم باز می‌گردد ، از دو منظر قابل بررسی است؛ یکی تقلیل خواست ‌ها و آرمان‌های مردم به خواست‌های مادی و دیگری تحلیل سیره انبیاء و اولیای گرامی. ایران عزیز ما در زمانی طولانی دچار مشکلات اقتصادی بوده و همین امر بهانه‌ای شد تا آرمان ‌ خواهی در تقابل دروغین با معیشت قرار بگیرد. با این توضیح که شهید مطهری در کتاب انسان و ایمان، تمایز بین انسان و حیوان را " بینش ‌ها " و " گرایش‌های متعالی " انسان می‌داند . گرایش‌هایی که از حد شکم و مادیات می‌گذرد و سر بر آستان انسانیت و الوهیت می‌گذارد . چگونه ممکن است انسانی با این تعریف دفاع از مظلوم و سد ظالم را مغایر با معیشت بداند؟ چگونه ممکن است انسانی که انقلاب اسلامی آن را باز تعریف کرده ، مسئولیت‌های اجتماعی خود را مشروط به معیشت کند؟ درست است که اقتصاد قوی و معیشت مناسب حق مردم و یکی از اهداف انقلاب بوده است و باید مسئولین امر در این مورد پاسخگو باشند ، اما یکی از اهداف است ، نه همه‌ی آن. چطور ممکن است همچون شیطان اعورانه به انسان نگریست و او را فقط در مادیات خلاصه کرد و دیگر نیازهایش را نادیده گرفت. در طول سالیان درگیری با مشکلات اقتصادی و لجن‌ ‌ پراکنی بیگانگان در رسانه، به ‌ اشتباه ، توسط برخی از روی عمد و برخی به طور سهو ی، همه چیز به معیشت و اقتصاد پیوند زده شد، حتی انجام مسئولیت‌های اجتماعی مثل انتخابات! اما از این نکته که بگذریم ، باور داریم که امروزه مردم نه ‌ تنها از معیشت تنگ ، از بی‌عدالتی ، از ژن‌ برترپنداری ، آقازادگی ، نادیده ‌ گرفته شدن ِ برخی مطالبتشان و مسائل برحق دیگ ر ناراضی هستند، و تحریم انتخابات را، تحت القای برخی ، یکی از راه های اعتراض خود به این امر تصور می ‌ کنند ؛ آن هم در زمانی که منطقه غرب آسیا در التهاب درگیری مقاومت با دشمن استعمارگر است. شاید برخی اقشار در مقابل این سخن ، اشکال کنندکه همیشه به بهانه دشمن مردم را به پای صندوق کشیده و سپس به آنها بی‌محلی کرده‌اند. از درست و غلط بودن این ادعاها که بگذریم، باید گفت: آری! تا ایران، ایران است و تا در این منطقه است و تا فرهنگ‌‌های طمع‌کار هستند، چشم طمع آنها به ایران خواهد بود و ایران دشمن خواهد داشت . تنها راه یا بردن ایران از این منطقه به جغرافیای دیگر است یا قوی شدن و یکی از پایه‌های قوی شدن ایران ، حضور پر رنگ مردم در صحنه‌های مختلف است. .... @AFKAREHOWZAVI
«بعثت خمینیِ کبیر» ✍پروین صادقی‌منش هجرت بندگان صداقت‌پیشه خداوند، همواره آغازگر تحولات شگرف و تاریخ ساز بوده است. این سنتِ‌ الهی برای همیشه در دوره‌های گوناگون، جاری است و مهاجران الی‌الله، با هجرت و مجاهدت خویش، راه هدایت را برای مردم می‌گشایند و هموار می‌سازند. خداوند، جایگاه این مردمان را بلندترین مقام نزد خدا قرار می‌دهد و می‌فرماید《 الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي‌سَبِيلِ‌اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ‌اللَّهِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ‌الْفَائِزُونَ》 آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کردند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز رستگارند.( توبه/ ۲۰) در عصر‌ِما نیز با هجرتِ مردی بزرگ از خاندان عصمت و طهارت، حضرت امام‌خمینی (قدس‌سره) ، آیین ناب نبوی و قیام حیات‌بخش حسینی احیا گشت. امام خمینی با قدم صدق از ایران خارج شد و با قدم صدق به ایران آمد و مصداق «جاءالحق و زهق‌الباطل» در عصر ما نمایان گشت. ۱) از نگاه کلی خاستگاه مبارزات سیاسی امام‌خمینی (قدس‌سره) را باید در نوع نگاه ایشان به دین، پیوند عمیق دین با سیاست و ضرورت قیام و تشکیل حکومت‌اسلامی جست.امام خمینی (قدس‌سره) با اعتقاد به پیوند دین و سیاست، مبارزات سیاسی خود را با رژیم پهلوی از سال ۱۳۴۱ آغاز کرد و سرچشمه سیاست‌ورزی، «دین» بود. به باور ایشان هر مسلمانی به پیروی از پیامبران بزرگ الهی و براساس آموزه قرآن، موظف به قیام برای خداست. قیام برای خدا، هم عرصه فردی انسان را شامل می‌شود و هم عرصه حیات اجتماعی راشامل می‌شود. امام خمینی (قدس‌سره) ریشه تمام مفاسد در کشورهای اسلامی را به استعمار خارجی مربوط می‌دانست. ایشان با توجه به خطر استعمار در کشورهای اسلامی و لزوم مبارزه با آن، به ملت‌های اسلامی توصیه می‌کرد فریب نیرنگ‌های استعمار را نخورند و دست آنان را از کشورهای اسلامی کوتاه کنند. از نظر ایشان سهل‌انگاری سران کشورهای اسلامی و اختلاف آنان موجب سلطه روزافزون استعمارگران بر مقدرات مسلمانان است و چاره اساسی مقابله با استعمار، وحدت همه مسلمانان و عملی‌کردنِ شعائر اسلامی است. ۲) امام خمینی (قدس‌سره) بر اساس مبانی دینی، مشروعیت حکومت را الهی و آن را حق انحصاری خداوند تعالی و کسانی دانسته است که از سوی او مشروع باشند ؛ از این رو ایشان همه حکومت‌های سلطنتی را در ایران در طول تاریخ نامشروع شمرده و از نظر تاریخی، از شاهنشاهی۲۵۰۰ساله ایران به عنوان شاهنشاهی سیاه یاد کرده است؛ اساس سلطنت پهلوی را هم بر پایه قلدری و دیکتاتوری می‌داند. از نظر ایشان حکومت پهلوی نه تنها فاقد مشروعیت مردمی و دینی، بلکه فاقد مشروعیت سیاسی نیز بود. به اعتقاد ایشان مذهب، در حکومت محمدرضا پهلوی نقش و جایگاهی نداشت و او در دوران سلطنت خود، ایران را ویرانه و آن را به مستعمره امریکا تبدیل کرده است و نهادهای برآمده از آن رژیم را نیز غیر مشروع می‌دانست. ۳) حکومتی که امام در قالب دو نظریه ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، چارچوب نظری آن را تدوین کرده بود، از یک رشته ویژگی‌های ممتاز و منحصربه فردی برخوردار می‌باشد که آن را از مدل حکومت‌های موجود متمایز می‌سازد. زیرا احکام و اصول اقتصادی، سیاسی، دفاعی و ساختار و تشکیلات آن، نه برخاسته از اندیشه بشر بلکه ملهم از آرمان‌ها و اصول الهی اسلام است. امام این نوع حکومت را الگوی جاودانه‌ای می‌دانست که نه با نظام‌های استبدادی، نه مطلقه، و نه مشروطه به معنای متعارف آنها قابل تطبیق می‌نمود بلکه به دلیل دربرداشتن یک مجموعه شرایط که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم معین گشته است، از همه نواقص نگران‌کننده و نارسایی‌های هراس‌انگیز آنها بری می‌باشد. ... @AFKAREHOWZAVI
. تبعیض تنش‌زا ✍محدثه زندی توصیه می‌کنند نگویید ایران حمله کرد بگویید ایران دفاع کرد و فاصله این دو کلمه بسیار است و ظرفیت ایجاد یا توقف یک جنگ و جابه‌جایی ظالم‌ و مظلوم‌‌ را دارد. به‌همان اندازه که در میدان نظامی قائل به دفاع هستیم و باید دفاع کنیم در میدان‌های دیگر مثل دیپلماسی، سیاست و فرهنگ و ... باید حمله کنیم، که اگر نکنیم دفاع‌مان ابتر خواهد ماند. در میدان دیپلماسی و فرهنگ ما طلبکاریم. طلبکار رویکرد دوگانه غرب هستیم. ما طلبکاریم که چرا غرب و سازمان‌های بین الملل در مورد شش ماه ، بگو هفتاد سال، اشغال‌گری، نسل‌کشی و ظلم در غزه سکوت کرده یا انفعالی عمل کرده‌اند، و حمله اسرائیل به کنسولگری ایران را با صراحت محکوم نکرده انداما همیشه تمام قد پشت جنایات ضد بشری رژیم غاصب و اشغال‌گر اسرائیل ایستاده‌اند؟ چرا برای آنها بشر یعنی فقط غربی‌ها و وابستگانش و به شرق و مسلمان و رنگین‌پوست که می‌رسد معنای بشر رنگ می‌بازد؟ چرا به قول خودشان، حق دفاع_ و دراصل جنایت_ را برای رژیم اشغال‌گر نامشروع به رسمیت می‌شناسد ولی وقتی کشوری مثل ایران از حق مشروع و قانونی خود برای دفاع استفاده می‌کند، مورد انتقاد قرار می‌گیرد؟ چرا سازمانی که خود را بی‌طرف بین ملت‌ها می‌نامد با دادن حق وتو به چند کشور خاص راه بهره‌بری یکسان ملت‌ها از قوانین را می‌بندد؟ سازمان ملل باید بداند با رفتار دوگانه خود نه تنها به ایجاد صلح کمک نمی‌کند بلکه خود عامل تنش می‌شود. چرا برای سازمان ملل، امنیت مکان غیرنظامی و دارای مصونیت قضاییِ کنسولگری ایران قابل ویرانی است، اما امنیت پایگاه‌های نظامی اسرائیل که در شش ماه بر سر زن و بچه‌های بی‌گناه بمب ‌ریخته و مبداء تجاوز به کنسولگری کشوری و بلکه به قوانین سازمان بین‌الملل بوده، قابل کوچکترین خدشه‌ای نیست؟ چرا جنایات ددمنشانه در بیمارستان و کشتار چندهزار کودک برای آنها قابل چشم‌پوشی است اما دروغ کشته‌شدن چند نوزاد خیالی، شایسته محکومیت؟ آیا برای سازمان ملل خون کودکان اسرائیلی و غربی رنگین‌تر ازخون دیگر کودکان جهان است؟ چرا آمریکا و انگلیس و غرب حمله‌ی خلاف قوانین به کنسولگری ایران را محکوم نمی‌کنند ولی از محکوم‌کردن حق دفاع کشوری که هیچ سابقه تجاوزی در کارنامه خود ندارد کم نمی‌گذارد؟ چرا کنسولگری‌های خود را مقدس‌تر از کنسولگری بقیه کشورها و خون‌شان را رنگین‌تر از خون دیگر جوامع می‌دانند؟ چرا کودکان غربی و صهیونیستی را معصوم و بی‌گناه‌ و مشمول کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل می‌شمارند، اما کودکان دیگران را استقلال‌طلبان و استعمارستیزان بالقوه‌ تلقی می‌کنندکه در قوانین این کنوانسیون نمی‌گنجند و به جرم غربی و صهیون ‌نبودن باید کشته شوند؟ سازمان ملل تبعیض نژادی را بازتعریف، تئوریزه و قانونی کرده‌است و باید پاسخ‌گوی رفتار دوگانه خود باشد. از اشغال‌گری، نسل‌کشی، کودک‌کشی، حمله به آمبولانس، خبرنگاران و نهادهای بین المللی و... که همه نقض قوانین بین‌المللی است به اسم دفاع از خود اغماض می‌کند ولی دفاع انسانی، جوانمردانه و در چهارچوب قوانین بین الملل ایران در مقابل این وحشی افسارگسیخته را برنمی‌تابد. دنیا باید از ایران به خاطر مهارزدن بر این سگ هار منطقه که سال‌هاست با ایجاد و حمایت گروه‌های تکفیری_تروریستی و اقدامات خرابکارانه دیگر، خواب راحت را نه تنها از مردمان منطقه بلکه از مردمان جهان ربوده سپاسگزار باشد، ولی چه شده است که کشورهایی که قسمت اعظمی از امنیت خود را مدیون فداکاری‌های ایران هستند، گستاخانه ایران را دعوت به خویشتنداری می‌کنند و او را عامل بی‌ثباتی منطقه می‌دانند؟ @AFKAREHOWZAVI
. طرحی که نور بود اما تاریک معرفی شد... ✍زينب نجیب "طرح نور" از روز شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ با هدف برخورد با ناهنجاری‌های اجتماعی که عمدتاً مربوط به برخورد با مصادیق کشف حجاب است، آغاز شد. فرمانده انتظامی تهران بزرگ، دلیل اجرای این طرح را «رعایت قانون» و «مطالبه مردم متدین» اعلام کرد. در این بین اما، به‌محض اجرای این طرح، انواع و اقسام تحلیل‌ها، تفسیرها، واکنش‌ها پدید آمد. سرعت واکنش‌ها تا بدانجا بود که، اجرای طرح هنوز به جایی نرسیده بود، اما در میان قطاری از سؤالات و شبهات، نگرانی‌ها و امیدها، انتقادات و پیشنهادات، تشکرها و گلایه‌ها، تشویق‌ها و تنبیه‌ها محصور شد. شاید بسیار کم اتقاق افتاده باشد که در برابر یک مسئله‌‌ی اجتماعی با چنین شرایطی مواجه شده باشیم. از یک‌سو این سطح از بیداری و کنشگری قشرهای مختلف مردمی، و تنوع در تحلیل‌ها و دقت نظر بر بیانات رهبر انقلاب، و تلاش برای موضع‌گیری صحیح، بسیار خوشایند و البته امیدآفرین است. اما از سوی دیگر این روحِ مبارزه و ستیز، میان طیف انقلابی که البته همه دلسوزان دین و مبانی انقلاب و نظام هستند با بکارگيري ادبیات‌ِ دشمن‌شادکن، بسیار نگران‌کننده به‌نظر می‌رسد. تبیین مسئله بیاییم مسئله را برای بار دیگر با هم بشکافیم. مدتی است، چالشی که قطع به یقین عارضی است نه جوهری، در کشور پدید آمده است. عارضی است زیرا معتقدیم، این چالش، ریشه در فرهنگ و هویت ایرانی ندارد بلکه عواملی، سبب شده تا این ضعف به جامعه اسلامی رخنه کند. برای حل این مسئله تنها کافیست آن عواملی که سبب بوجود آمدن این ضعف در جامعه شده است را شناسایی کرده و ساز و کاری مناسب برای حل آن در نظر بگیریم. از آنجا که پدیده حجاب یک پدیده ذوابعاد است و ابعاد گوناگون اجتماعی، فقهی، سیاسی، فرهنگی، حقوقی و غیره دارد انتظار می‌رود که برای شناسایی آن عوامل، به همه‌ی این حیطه‌ها توجه شود و همه نهادها، سازمان‌ها و ارگان‌های هر بخش، مسئولیت خود را در این زمینه پذیرا باشند. مثلا اگر حجاب را در بعد فرهنگی بررسی می‌کنیم، آموزش و پرورش، دانشگاه و حوزه، صدا و سیما و سازمان تبلیغات، شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، شهرداری، ستاد امر به معروف و نهی از منکر و غیره باید در این زمینه، متعهدانه عمل کنند و پاسخگو باشند. از لحاظ قانونی نیز رهبر انقلاب در ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ فرمودند؛ " یک نگاه، نگاه قانونی است؛ قانون واجب‌الاطاعه است و در این زمینه، حکم قانونی وجود دارد؛ رعایت حکم قانون برای همه واجب است. چه آن کسانی که به شرع معتقدند، چه حتّی آن کسانی که به شرع هم معتقد نیستند، قانون را بایستی رعایت کنند." بنابراین در حیطه قانونی هم روشن است که حجاب باید از مسیر درست خودش، بدون هیچ شائبه و شبهه‌ای پیگیری شود که این هم سازوکار خود را دارد و کشور در این فقره مشکلی ندارد. اما متأسفانه شاهد آن بودیم که یک سال تمام، لایحه حجاب در مسیر تصویب قانونی، به نقطه نهایی خود نرسید. حال مسئله این است که فراجا به عنوان بازوی نظارتی بر اجرای قانون در جامعه، با احساس مسئولیت و احترام به خواسته مردم متدین، پا به میدان گذاشته است. این در حالی‌ست که دیگر بازوان نظام، از جمله بازوی فرهنگی، همچنان بصورت جدی پا به میدان نگذاشته‌اند. بنابراین پُر واضح است که وقتی دیگر بازوان نظام، اراده‌ای جدی برای حل این معضل اجتماعی ندارند و هنوز در برابر آن منفعلانه عمل می‌کنند، فعالیت و کنشگری این نهاد فعّال، بزرگتر از حالت عادی دیده می‌شود و تصویری کاریکاتوری از حاکمیت به نمایش می‌گذارد. در حالی که او فقط به وظیفه‌ی خود عمل می‌کند. حال، راه حل این تضارب آراء چیست؟ آیا راه حل، مؤاخذه‌ی آن قسمت از بدنه نظام است که سالم مانده و به وظیفه‌ی خود پایبند است؟ یا نه، آن بازوانی، باید مورد سؤال قرار گیرند که به هر دلیل، نحیف مانده و در اجرای وظایف خود سستی می‌ورزند؟ عقل و منطق قبول نمی‌کند که وقتی دستگاهی به کار خود مشغول است به دلیل کم‌کاری دیگر دستگاه‌ها، او نیز مختل گردد. مگر اینکه فعالیت دستگاه فعال، خود موجب اختلال در دیگر دستگاه‌ها گردد. بنابراین، دومین نکته‌ای که باید پیگیری شود، بررسی دقیق حرکت دستگاه فعّال است. آیا فعالیت امروز فراجا تحت عنوان "طرح نور" سبب اختلال‌ در فعالیت دیگر دستگاه‌ها، مِن‌جمله نهادهای فرهنگی می‌شود؟ این نکته‌ایست که کاملاً باید روشن شود تا اقناع عمومی برای حضور متصدیان "طرح نور" در جامعه صورت گیرد. تنها در این صورت است که مردم هم پلیس را همراهی خواهند کرد. نتیجه... به نظر می‌رسد، با توجه به تجربه‌ی گذشته‌ی گشت ارشاد، بسیاری به این نتیجه رسیده‌اند که "طرح نور" تنها تغییر اسم است و از همان ابتدا آن را طرحی شکست‌خورده دانستند. 🍃 @AFKAREHOWZAVI
‌. کار خودمان بود! ✍س.م.ب علی مگر نماز هم می خواند.این جمله ای بود که مردم شام ، بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت علی علیه السلام به زبان آوردند.علی در محراب مسجد کشته شده؟! علی ومسجد! مگر علی نماز هم می خواند؟! آن زمان،این عین غفلت بود. عین جهالت. شاید بسی بالاتر از آن. آنها که علی را نشناخته بودند و سلاطین زمان اذهان مردم را در مرداب غفلت فرو برده بودند که حتی در تصورشان هم نمی‌گنجید که علیِ کافر، اهل نماز و عبادت باشد؛ چه برسد که امیرمومنان باشند. آنان که آن‌قدر با زخم زبان ها یشان ، با کردارشان، دل امیرالمومنین را به درد آورده بودند، تا آنجا که آن حضرت نفرين‌شان کرد و مرگ خود را از خداوند خواست وفرمود: خدایا! اينان از من خسته‌اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوده اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار.* همچنان لحظه به لحظه تاریخ تکرار می‌شود! این حکایت،حکایت این روزهای ما شده است که دائم در بوق وکرنا کرده‌ایم ؛ ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند. آن‌قدر گفتیم و گفتیم که تنها این لق لقه‌ی زبان‌مان شد اما در عمل هیچ چیزی در چنته نداشتیم. بدون هیچ شناخت و آگاهی در اوج غفلت با چشمانی بسته، تنها با شنیدن چند اَراجیف در گوشه کنار، از حلقوم وسواس خناس، مردد شدیم و مرض شک و دودلی بر قلب‌هایمان رخنه کرد . حق و باطل از یکدیگر را تمیز ندادیم.در باتلاق تهمت و افتراء غرق شدیم. کوچک‌ترین غفلتی کافی بود که به اسفل‌السافلین کشانده شویم. دقیقا آن لحظه که زمان امتحان بود. زمان سنجش ایمان بود.آن زمان که باید با قلب‌مان حق را از باطل تشخیص دهیم .راست را از دروغ. نور را از تاریکی و ظلمت. در حقیقت که این کار بسیار ساده‌ای است. البته برای اهل ایمان ،نه آنان که بر دل‌ها و گوش و چشمشان مهر زده شده است* .حقیقت را، نه ،می بینند و نه،می شنوند و نه، می فهمند. فقط از هر آب گل آلودی، ماهی لجن خوار خودشان را می گیرند. @AFKAREHOWZAVI