eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
718 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
187 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
«جامانده» ✍نرگس ایرانپور عشق را که مشروط کنی بال پروازش را بسته‌ای. هوای عاشقی هوای آزادگی است. هوایی که در آن نفس تازه کنی و پر و بالت را به آسمان گره بزنی. عشق تسلیم محض می‌خواهد، چشمانت را ببندی و با خاطر جمع دستانت را بسپاری به بی‌انتهای دلدادگی‌. راوی بود، وقایع کربلا را ثبت صفحات تاریخ کرده است. دل یک دله نکرد، پایش در زمین دفاع از حرم سیدالشهدا بود و دلش در هوای دنیا. آفتاب دشت تفتیده‌ در میانه راه کاروان کربلا شاهد بود که امام او را به یاری طلبید. قبول کرد و گفت: «من فردی عیالوار و مقروضم تا آنجا برایت می‌جنگم که سودمند باشم و بتوانم از تو دفاع کنم.»¹ شاید ندانست که تسلیم بودن رمز رسیدن است. صبح روز عاشورا جنگ نمایانی کرد تا نماز ظهر بخت یارش بود، به امامت امام اقامه نماز کرد‌. آتش لشکر دشمن بالا گرفته و چکاچک شمشیرهای آخته سر به آسمان زده بود‌. اصحاب پر کشیده و آواز غربت امام دشت را پر کرده بود. تنها سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی از اصحاب باقی مانده بودند. ضحاک بن عبدالله مشرقی همو که شاخه‌های عشقش به ابی عبدالله را به ریشه‌های پوسیده و نمور دنیا گره زده بود، اسبش را در پناه خیمه‌ای پنهان کرده و پای ماندنش به لرزه افتاد. ندای مظلومیت و بی‌یاوری فرزند رسول‌الله به عرش رسیده بود که ضحاک پا در رکاب گریز از میدان نهاد و نامش را بر تارک یاران به خون غلتیده ابی‌عبد‌الله ثبت نکرد. ماندن تنها شرط جاودانگیست. فَمَعَکُم مَعَکُم، لاٰ مَعَ غَیْرِکُم. انتخاب هم‌چنان ادامه دارد یا جاودانگی زیر لوای حسین علیه‌السلام و یا گم شدن در قیل و قال دنیا. ۱. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۹. ___________ @AFKAREHOWZAV
«هیاهو برای حسین علیه‌السلام» ✍مهتاصانعی امام المسلمین و فرزند بلافصل امیرالمومنین را چُنان دچار مصیبتی می‌کنند که تا دنیا دنیاست هُرمِ این مصیبت خاموش نمی‌شود. عالم پر از هیاهوی حسین می‌شود و کائنات دست از سرِ این ارادت پر جنب و جوش بر نمی‌دارند. باید هم همین باشد. باید هیاهو کرد و در طبلِ رسوایی اشقیاء به وسعت تاریخ کوبید. و کوفتن همانا و پژواک این رسواییِ لَعین‌ابنِ‌لَعین همانا.... باید هیاهو کرد تا بدانیم و بدانند مصیبت عظمای حسین را، تا تکرار نشود آنچه بر امامی گذشته است. بشریت به این هیاهو محتاج است تا دیگر بار به درستی بر سرِ خوان کریمان بنشینند و صلای عام دردهند. پویایی حرکت حسینی همان برکت اتصال به هیاهوی اربعین است. صف دارالسلام و هنگامه‌ی وصل به سرزمین موعود و تشنگانی که با دم مسیحایی امام، اهمیت این هیاهو را به وضوح و ظهور درک کرده‌اند. آری.... ما به این هیاهوی عُظمی برای التیام به مصیبت عُظمی محتاجیم.... تا در دایره‌‌ای پویا حقیقت ظهور منجی را دریابیم. در نعره خیز طوفان عالم کر از هیاهو... @AFKAREHOWZAV
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد ✍زینب نجیب 🔥آقا مرا به لاک سیاه همان زنی که پشت دسته های عزا می‌رود،ببخش 🔥 گاه در بین برخی از مداحان بزرگوار دیده می‌شود که برای احترام به همه‌ی عزاداران و عاشقان اباعبدالله بیتی می‌خوانند و برایش خوب می‌گریند اما نمی‌دانند که چقدر می‌تواند سخن او بیراهه باشد و باعث سوء‌برداشت‌ها شود. یک مداح با صدایش، با سروده‌هایش، زینت‌بخش هیئت‌هاست. او با هنرش شور می‌دهد اما باید بداند که شور او منطبق بر دین و دیانت باشد. نه خوش‌آمد این و آن. آری، حسین برای همه انسان‌هاست از شیعه و سنی گرفته تا مسیحی و زرتشت و یهود و بودا. مگر وهب مسیحی نبود که در رکاب حسین شهید شد. مگر به نقلی زهیر بن قین عثمانی نبود که در سرزمین نینوا شیعه شد و برای حسین تا لحظه آخر جان داد. مغناطیس حسین آن چنان قوی‌ست که اگر درونمایه‌ات از جنس او باشد جذب خواهی شد. این‌ها را می‌دانیم و به چنین امامی می‌بالیم. اما یادمان نرود که حسین برای زنده نگه داشتن همه‌ی دین قیام کرد. نه فقط محبت و عشق. او برای اجرای تمام احکام اسلام شهید شد. حرکت او را پلورالیستی تفسیر نکنیم. قیام او سیاسی هم بود. او به سیاستی معتقد بود که بر پایه دیانت باشد. قیام او را سکولار تعریف نکنیم. حرکت حسین مقابله با ظلم هم بود. ستم به انسان و انسانیت. قیام او را خانوادگی جلوه ندهید. حسین را بما‌هو حسین تعریف کنیم. نه یک کلمه اضافه نه یک کلمه کم. @AFKAREHOWZAV
. جویندگان حقیقتنجمه صالحی همیشه یافتن چهره‌ی حق آن‌گونه که وجود دارد، آرزوی انسان‌ها بوده و هست. در جستجوی حقیقت بودن یعنی شهامت مواجهه با نور حقیقت را داشتن حتی اگر گاهی از لحاظ مادی به ضرر شخص باشد؛ دست از تلاش برنمی‌دارد. افراد حقیقت‌طلب دو دسته هستند. یک نوع آن بیمارگونه است و شخص دنبال کار زود بازده و سریع است و پتانسیل و نیروی لازم برای حرکت و پرسش مستمر را ندارد و دیگری حقیقت طلب صبور و متواضع و سخت‌کوش است. به پدیده پیش رو صفر و یکی نگاه نمی‌کند. دائما در حال پرسش و پویش است و هیچگاه خود را مطلق و بی‌خطا نمی‌بیند و در صدد رفع کاستی‌هاست و همیشه حالت مراقبه دارد. یافتن حقیقت مانند عمل جراحی است همراه با درد و سختی است، زحمت دارد. مهم‌ترین شاخصه اصحاب سیدالشهدا علیه‌السلام در رویداد عاشورا حقیقت‌طلبی آن‌ها بود. 🥀اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ‏ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ،اَلسَّلامُ‏ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ ... اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى‏ عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى‏ اَنْتُمْ وَاُمّى‏ طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ‏[ اَنْتُم‏] الَّتى‏ فيها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ‏ فَوْزاً عَظيماً،فَيا لَيْتَنى‏ كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ.🥀 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حق نمی‌سوزد... ✍زينب نجیب وقتی به مرد ۳۷ ساله‌ای که به گفته‌ی نزدیکانش از ثبات شخصیت برخوردار نیست و مرتکب هر عملی می‌شود تا دیده شود، از وطن و سرزمین مادری خود گریخته، به کشوری غریب پناهنده می‌شود و در فاصله‌ی زمانی اندک، دو بار با حمایت پلیسِ امنیتِ کشوری غربی به عقیده و باور و مقدسات میلیاردها انسان در این کرهٔ خاکی اهانت می‌کند، به بدترین شکل ممکن کتاب قرآن، این کلام الهی را در مقابل چشمان حقیقت‌جوی بشر آتش می‌زند و بعد حکم شهروندی خود را از همان کشور دریافت می‌کند؛ با خود می‌اندیشم که چه هدف یا اهدافی پشت این روایت تصویری دنبال می‌شود؟ مسلم است که مشتی خاک به‌سوی آفتاب، ذره‌ای از نور و درخشش و گرمای آن نمی‌کاهد. این خاک است که پس از پرتاب به اجزائش تجزیه می‌شود و هر ذره‌ی آن بی‌خاصیت در کناری می‌افتد. اما این چشمان حق‌جوی انسان‌هاست که نگاهشان بعد از کنار رفتن غبار، به دنبال آن نور پرجاذبه، به‌سوی آن آفتاب درخشان، روشن می‌شود. چشم‌ها به افق خیره شده و چنان تشنه‌ی انوار آن خواهد شد که یادشان نمی‌ماند آن مشتی خاک که بود و چه بود. و اما هدف دشمن... دشمنِ گمراه و دستپاچه‌ای که در تب و تاب روند هدایتی این کتاب عظیم‌الشأن متحیر است که چطور چند آیه‌ی مکتوب قادر است قلب‌ها و اذهان را اینچنین تصاحب کند، دامن هدایتی خود را بر جهان تاریک امروز پهن کند، داعیه‌ی آزادی و عدالت سر دهد و دلها را برانگیزد تا خط بطلانی بر جاهلیت مدرن کشند؛ تصمیم می‌گیرد مفلوکانه به نام آزادی بیان و آزادی عقیده، باب اهانت را بگستراند تا شاید کمی از قدرت، شأن و اعتبار آن بکاهد. غافل از آنکه تاریخ نشان داد آنان که برای نشنیدن صوت قرآن از زبان پیغمبر، روزها پنبه در گوش می‌گذاشتند و با هم عهد می‌بستند که حتی آیه‌ای از آن را گوش نسپارند؛ شبانه، مخفیانه پشت دیوارها می‌نشستند و با شنیدن آیات مشعوف می‌شدند. آری شما را نرسد که خطی بر آینه‌ی صیقل‌یافته‌ی باورهای این امت بکشید. اما بدانید که جنگ خطرناکی را آغاز کرده‌اید چنان که رهبر انقلاب جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد را حادثه‌ای تلخ و توطئه‌آمیز و خطرآفرین نامید. اشد مجازات را برای عامل این جنایت که مورد اتفاق همه علمای اسلام است، از دولت سوئد خواستار شد و تأکید کرد که کشور سوئد باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملت‌های مسلمان و بسیاری از دولت‌های آنان را به سوی خود جلب کرده است. پس با ما نجنگید که آغاز آن شکست شماست. @AFKAREHOWZAV
. ▪️طرمّاح، طرحی برای تاریخ ✍نرگس ایرانپور، عضو تحریریه مجتهده امین نامش بر طومار ارادتمندان به خاندان پیامبر ثبت شده بود، آوازه ولایت‌مداری و سینه چاکی‌اش در شام و کوفه شهره بود. بارها شمشیر کلامش در حمایت از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بر جان معاویه زخم زده و حسرت داشتن یاری چون او را بر دل امویان گذاشته بود.¹ دنباله دلدادگی‌اش او را به منزلگاه «عذیب‌الهجانات» رساند، همان منزلی که لشکر حُر راه را بر امام تنگ کرده بود. به سپاه حسین‌بن علی پیوست. سابقه‌اش درخشان بود و جز یاری فرزند رسول الله از او انتظار نمی‌رفت.² راه‌بلد بیابان‌های کوفه بود و طلایه‌دار کاروان امام شد.³ یک به یک خطرات پیش رو را به امام گوشزد کرد و راه‌های گریز را هم. کوه‌ها و قبیله‌های امن را خدمت امام معرفی کرد و پیشنهاد نجات داد.⁴ امام فرمود: خداوند تو و قبیله‌ات را جزای خیر دهد. ما و این گروه (اصحاب حر) پیمانی بسته‌ایم که نمی‌توانم از آن باز گردم، معلوم نیست، عاقبت کار ما و آن‌ها به کجا می‌انجامد.⁵ طرمّاح، خطر را در جاده پیش روی امام احساس کرد و غصه آب و نان عیال و فرزند پای رفتنش را لرزاند. شاید که بر لغزشگاه دنیا پایش سست شده باشد. بهانه خرید آذوقه و اموال برای خانواده راه طرماح را از تاریخ عاشوراییان جدا کرد. روزگاری سمت یاری امام برگشت که داغ شهادت کربلاییان بر قلبش نشست⁶ ‌و نامش را در خیل اصحاب حسرت رقم زد.‌ ۱. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۸۸. ۲. محمدبن‌جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۶. ۳. محدث قمی، نفس‌المهموم، ص۱۷۶. ۴. محمدباقر مجلسی، زندگانی امام حسین، ج۳، ص۱۰۱. ۵. ابن اثیر، کامل‌التاریخ، ج۴، ص۳۰۷. ۶. قاموس‌الرجال، ج۵، ص۶۰. @AFKAREHOWZAVI
۱. برنامۀ «مهلا»، دو لایه دارد: یکی ستایش حسین و دیگری نکوهش انقلاب. سرسپردگی‌شان به حسین، در هندسۀ «سرزنش انقلاب» نشسته است. ۲. اما «حسینِ منهای انقلاب»، همان منطق هیأت سکولار است. ۳. انقلاب در این برنامه، «بی‌وکیل» است؛ هم میهمانان و هم مجری، شاکیان پروندۀ «اتهامات انقلاب» هستند. ✍️ مهدی جمشیدی @AFKAREHOWZAVI
. «محفل بال ملائک»فاطمه شکیب رخ این روزها که بی‌آنکه بدانیم به بهشت روضه حسین علیه السلام سرازیر می‌شویم، نه به دنبال دعوت رسمی از جانب کسی هستیم و نه منتظر اذن ورود به مجلس اباعبدالله نشسته‌ایم. این روزها که اشک‌های جاری‌مان، گواه دل‌های پیوند خورده ما به عزای آسمان و زمین است و پلک‌های ورم کرده‌مان نمایان داغ جگر سوز قیام عاشورا است. به ازاء تمام اشک‌هایمان و با تمام وجودمان شکرگزار نان حلال پدران و شیر پاک مادران‌مان باشیم! که اذن ورود گام‌های ما را به روی بال ملائک، همان خلوص و عشق به میراث رسیده، رقم زده است. چقدر حال این روزهایمان خریدنی‌ست! چقدر این غصه عاشقانه بر دل مان خواستنی‌ست! و در این شب‌ها که قطرات اشک بر سوز امام حسین علیه‌السلام آرام آرام ما را به سوی گودال می‌رساند و همان لحظه "و شمر جالس علی صدرک" را به اوج اندوه جان‌هایمان می‌کشاند، به یاد آن قلب داغداری باشیم که به جای اشک، خون در عزای «اشرف اولاد آدم» می‌گرید، برای غربتش دعا کنیم، تا این خبر را به محضرشان برسانند که شیعیان‌تان در این شبها به داغ شما نیز داغدارند و به اشک شما نیز به اندوه دچارند، باشد که نام ما را در شمار دعاگویان حضرت یار بنویسند! @AFKAREHOWZAVI
. اقتدا به امام در آخرین نمازنجمه صالحی در روز عاشورا، هنگامی‌که ابوثمامه صائدی به امام حسین علیه السلام عرض نمود که آرزو دارد نماز را به ایشان اقتدا کند، او گفت: "یا ابا عبدالله، جانم به فدای شما، می‌بینم که این‌ها به شما نزدیک شده‌اند، [اما] به خدا قسم تا زمانی‌که من کشته نشوم شما کشته نخواهید شد! اما اکنون آرزو دارم در حالی با خدا ملاقات کنم که این نمازی را که هم اکنون زمان آن رسیده است، به شما اقتدا کرده باشم."* یکی از اشتباهات رایج در مورد جناب ابوثمامة الصائدی و نماز ظهر روز عاشورا، نقل نادرست جمله ابوثمامه به سید الشهدا علیه السلام است. بسیاری را گمان بر این است که ابوثمامه فرا رسیدن نماز را به امام حسین علیه السلام یادآوری کرده است، در این نقل چنین تصویر می‌شود که گویی ایشان متوجه فرا رسیدن زمان نماز نبوده‌اند و شخص دیگری این امر را به ایشان گوشزد کرده است. این سخن و این نقل، نهایت بی‌توجهی و بی‌معرفتی نسبت به اصحاب سیدالشهدا علیه السلام است. اصحاب امام حسین علیه السلام در بالاترین درجه از معرفت و ادب نسبت به مقام امامت و شخص امام حسین علیه السلام بوده‌اند. آن بزرگواران در سخن گفتن با امام حسین علیه السلام بیشترین میزان ادب و احترام را نسبت به ایشان رعایت می‌کردند و مانند برخی نویسندگان امروزین نبودند که اهل‌بیت علیهم السلام را با نام کوچک خطاب کنند؛ آنها معمولا در سخنان خود، امام حسین علیه السلام را با کلماتی مانند «ابن رسول الله»، «اباعبدالله» و امثال آن مخاطب قرار می‌داند. دقت در عبارت ابوثمامه نشان می‌دهد که او هرگز فرارسیدن نماز را به سید الشهدا علیه السلام یادآور نشده است. او در سخن خود می‌گوید که آرزو دارد این نماز را که آخرین نماز عمر او است، به امام حسین علیه السلام اقتدا کند. در واقع آنچه که برای ابوثمامه اهمیت دارد، اقتدای آخرین نماز عمر، به امام زمان خویش است، نه صرف نماز خواندن. *تاریخ طبری، ج۵،ص۴۳۹، خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲،ص۱۶_۱۷. @AFKAREHOWZAVI
. «این حسین کیست؟ که همه عالم دیوانه اوست!» ✍سیده ناهید موسوی 🏴حال و هوای عزاداری برای اشرف اولاد پیامبر (ص) همه جا برپا است.همه در تکاپو برای تدارک و شروع یک شب دیگر از عزای امام حسین (ع) هستند. گرمای طاقت فرسا، فشار معاندان و پیام‌های تخریبی براندازها هم مانع این محبت و ارادت‌ها نمی‌شود. لباس مشکی به تن کنید هنوز فرصت هست، برای جبران، فقط یک یاعلی بگویید. هیاهوی شهر را می‌بینید باوجود همه نوع گرفتاری اما جوشش و حرارت عشق به اباعبدالله فروکش نکرده است. از همه اشک‌های با سوز و حسرت ریخته شده، سبکی و حلاوت گریه کردن برای امام حسین (ع) می‌ماند. 🏴امام حسین (ع) مصداق بارز آیه، «یُرِیدُونَ لِیُطفئوا نُور اللهِ بأفواهِهمْ و اللهُ متمُ نوره وَ لَو کَرِه الکَافِرُون» است. آری! هیچ کس توان و قدرت خاموش کردن نورالهی را ندارد. آیه حق و جلوه‌ی خداوند روی زمین، که جان‌ها به فدای اسمش تنها اباعبدلله است. قرآن را می‌سوزانند، به اهل بیت علیهم السلام توهین می‌کنند، تا بلکه بتوانند ذره‌ای از محبت مردم نسبت به دین و اهل بیت (ع) را کم کنند ولی با پاسخی کوبنده از مردم در این شب‌های عزیز مواجه می‌شوند. بیرق های عزای فرزند فاطمه تا ابد برافراشته و جاودان می‌ماند. و این عشق ۱۴۰۰ساله هرگز خاموش نشده و نخواهد شد. هر بار تاریخ تکرار می‌شود و زیباترین قسمت آن عزاداری هر چه پر شورتر برای اباعبدالله، مظلوم کربلا است.بی شک اشک و حزن ما برای امام حسین (ع) نجات دهنده ما در دنیا و آخرت است. 🏴گویند این حسین (ع) کیست؟ و چه وصفی بهتر از این که ایشان هدف اصلی خود را امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه می‌دانند. و می‌فرماید: « إنما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، اریدُ أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکرِ و أسیر لسیرة جدي و أبی علی بن أبي طالب» در یک کلام اصلاح و سامان دادن و مقابله با فساد و نابسامانی در جامعه اسلامی هدف اصلی است. همان امری که این روزها برای مردم این سرزمین گاهی مبهم و نامعلوم و گمشده است. امر به معروف و نهی از منکری که درکش سخت و عمل به آن شاید بهایش حرمت شکنی هم شود. به امید داشتن جامعه‌ای که نه تنها شور بلکه شعور حسینی در آن موج بزند،و بر پایه عشق بر امام حسین (ع) و اهل بیت علیهم السلام استوار باشد. نصرٌ من الله و فتحٌ قریب *سوره صف،آیه۸ *بحارالانوار، علامه مجلسی، ج44،ص۳۲۹ @AFKAREHOWZAVI
«از رباب گفتن...» ✍زهرا نجاتی و رباب نام دیگر عشق است، آن گاه که باعث شاعرانگی حسین علیه‌السلام شد، آن‌جا که فرمود:« من درخانه‌ای آرام می‌گیرم /که رباب و سکینه درآن باشند / و تمام آنچه دارم برای آن دو است / و کسی را حق سرزنش من نیست.» زنان در عاشورا هریک در عرصه‌ای حضور پیدا و نقش ایفا کردند و رباب در همراهی با اباعبدالله الحسین علیه السلام. درسفری‌ست که از میان همسران، رباب توفیق همراهی یافت و چه درزمانی که امام زمانش را تنها و غریب یافت و او را دید که با جسم سر بریده اصغر، بین خیمه و مقتل علی، در رفت و آمد است، از تمام گفته‌ها و ناگفته ها تنها به این جمله بسنده کرد که:«حسین جان اجازه بده تنها یکبار دیگر، علی‌اصغرم را ببینم.» چه بعد از کربلا که درمجلس ابن‌زیاد، برای حسینش شعرخواند و گفت:«جانم به فدای حسینی که خودم جسم صدچاکش را میان خاک و خون، زیر آفتاب رها دیدم...» و چه یک‌سالی که به یاد امام غریبش، زیر سایه نرفت و گریست و از کربلا گفت. و گریست و از کربلا گفت. وگریست و از کربلا آن قدر گفت که از غصه یاد امامش و کربلا، دق کرد.. و رباب، اطاعت و همراهی با امامش که ازقضا همسرش بود را، و نجابت و صبوری درهنگام شهادت علی اصغر را، و عشق و روشنگری درمسیر مظلومیت و حقانیت امامش را، تمام کرد.. و امروز، امام‌زمان ما، مانند امام‌‌زمان رباب، سخت چشم انتظار حرکت رباب‌گونه‌‌ی ماست. و یکی از دردهای امام زمان ما، بدون شک جنگ جمعیت است... و چشم‌های امام زمان ما، به ما دوخته شده و باید دید ما چقدرمثل رباب، برای امام‌مان معرفت خرج خواهیم کرد. منبع: پرتال جامع علوم انسانی. مقاله رباب. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بر مدار حق‌طلبینجمه صالحی علی بود، شبیه‌ترین خلق به نبی، در مدار حق و حقيقت و حق‌طلبی و یاور امام. محدث بود و در کربلا یار پدر! در عاشورا و در آوردگاه مرگ و زندگی، گوهر وجودش درخشید و شجاعت و معرفتش نمایان شد. 🥀 آه از لحظه‌ای که در میدان، نظم تنش به هم ریخت! فَـقَـطَّـعوهُ بِـالسُّیـوف اِربـاً اِربـاً🥀 پ.ن: نگاره فوق، نگاره‌ی نبرد حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) در کربلا از روضه الشهدا (کتابت قرن ۱۰ق)نسخه مذکور در کتابخانه دولتی برلین نگهداری می‌شود. @AFKAREHOWZAVI
. «الگو» ✍زهرا نجاتی شناخت از اسلام مارا به این باور می رساند که جذابیت دراصل اسلام و شخصیت‌های ناب اسلامی، به قدری زیاد هست که بازار قهرمانان دروغین پرادعای غربی و شرقی را سرد کند‌. در این تکاپوی غریب لشگر شیطان و حزب الله، دراین زمانه که زندگی روز به روز سخن تر و حفط دین دشوارتر می‌شود، چه مامنی بهتر و دلگشاتر و امن‌تر از دامان نوجوان امام حسن. نوجوان‌ها در دنیای کوچک و ناامنشان به دنبال ایده‌آلی کاریزماتیک و جذاب برای الگو هستند تا بتوانند با نگاه به او، قدم بردارند. و حقیقت این است که دست ما در اسلام از الگوهایی چون قاسم بن الحسن، عبدالله ابن الحسن وعلی اکبر و حتی قهرمان‌های ملی همچون بعضی شخصیت‌های شاهنامه و به خصوص شهدای جوان و نوجوان چون ارشام، پر است‌. و کاملا برخلاف دست پرمان، کم‌کاری کرده‍‍‌‌ایم در معرفی این شخصیت‌ها اول به نوجوان‌های خودمان و بعد به دنیا. این ابعاد باید با دقت در روحیات نوجوان، دارای جذابیت در بعد تاریخی،قهرمانی، معرفی اصل و نسب و شناخت ابعاد روحی این بزرگواران با ابعادی مانند عرفان علی‌اکبر و جنگاوری قاسم‌ اتفاق بیفتد. باید دانست که با برقراری اتصال روحی میان این دونسل با هزار و چهارصدسال فاصله،می‌توان پیوندهای عمیق روحی بین این دو نسل برقرار کرد. ای بسا باشناخت و معرفی این الگوها، بتوان درالگوپذیری و هویت یابی دینی، نسل جوان،نوجوان و کودک گامی بلند و موثر برداشت. @AFKAREHOWZAVI
تأملی بر فلسفه‌ی حرکت سیدالشهدا ✍زينب نجیب در دهه محرم به یاد سیدالشهدا و خانواده و اصحابش بر سر و سینه زده، عزاداری می‌کنیم. سیه می‌پوشیم و به عشق او اطعام و نذری می‌دهیم. برای داشتن یک لحظه نگاه او به خلق خدمت می‌کنیم. همه‌ی این‌ها ثواب است و صواب. اما آیا هر سال بر هدف و فلسفه‌ی حرکت سیدالشهدا قدری مفصل‌تر تأمل می‌کنیم؟ آیا پس از فهم آن در طول روزهای سال به الگو گرفتن از او مبادرت می‌ورزیم؟ مگر نه‌اینکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. در یکی از منازلِ بینِ راه [کربلا]، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند:" اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه". امام حسین (علیه السلام )حرف عجیبی زد  اوّلاً خطاب به ناس می‌فرماید. یعنی همه مردم. این خطاب فقط به مؤمنین نیست، خطاب فقط به آن عدّه‌ی همراهان امام حسین نیست؛ خطاب به بشریّت است، نه فقط در آن زمان، در همه‌ی زمان‌ها تا امروز. او از قول پیغمبر فلسفه‌ی حرکت خودش را بیان می‌کند؛ می‌فرماید که من به حرف پیغمبر عمل می‌کنم. پیغمبر به من دستور داده است که: "مَن رَأَى سُلطاناً جائِرا"؛ هر کس یک قدرتی را، یک قدرت ستمگری را مشاهده کند..." یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان"؛ که به مردم با ظلم و ستم برمی‌خیزد، نکته اینجاست که نمی‌فرماید «یعمل فی المؤمنین»؛ یعنی نمی‌فرماید که به مؤمنین ستم می‌کند بلکه تاکید دارد به بندگان خدا ستم روا می‌دارد. این همان چیزی است که موجب می‌شود همه‌ی ما وظیفه پیدا کنیم. در این شرایط وظیفه چیست؟ و" لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل"، کسی که یک چنین قدرتی را در مقابل خودش ببیند و در مقابل او موضع نداشته باشد یا موضع نگیرد و به مخالفت اهتمام نورزد ــ حال این مخالفت گاهی با قول است، گاهی با فعل است؛گاهی اقتضا می‌کند شما در مقابل قدرت ستمگر وارد عمل شوید، گاهی شرایط مناسب برای وارد عمل شدن نیست_ پس باید موضع گرفت؛ اینها تکلیف امروز ما را مشخّص می‌کند ــ در ادامه می‌فرماید؛ "کانَ حَقّاً عَلَى اللَهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه"، خدای متعال حقّی بر عهده‌ی خودش قرار داده که اگر کسی در مقابل ظلم و جور و عدوانِ به عبادالله موضع نگرفت و حرکت نکرد، به همان سرنوشتی دچار کند که آن ظالم را دچار خواهد کرد، یعنی جهنّم؛ مسئله این است. آری، امام حسین (علیه ‌السّلام) می‌گوید من برای این هدف حرکت کردم.... بعضی می‌گويند امام حسین (علیه ‌السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد. این سخن گاهی از زبان مؤمنین نیز شنیده می‌شود. بعضی می‌گويند امام حسین (علیه ‌السّلام) حرکت کرد تا شهید شود. هر دوی این‌ها اشتباه است او حرکت کرد تا به وظیفه‌ی خود عمل کند. حال در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که فرد به قدرت برسد، یک احتمال این است که انسان شهید شود. مقصود این است که ما بتوانیم به وظیفه‌ی خود عمل کنیم. مسئله این است.( بر گرفته از بیانات در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه امام‌حسین(ع) ۱۳۹۸/۰۷/۲ ) حال این سؤال باقی‌ست که ما تا چه میزان منطبق بر هدف امام حسین علیه السلام حرکت می‌کنیم؟ افرادی که معتقدند در کمک به برادران خود در سراسر کره‌ زمین موظف نیستیم و این موضع‌گیری آنها حتی در برابر برادران مسلمان ما نیز مطرح می‌شود و شعار سر می‌دهند نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران . تا چه حد اعمال خود را منطبق بر رفتار امام حسین علیه السلام می‌دانند؟ آن‌ها چگونه می‌توانند خود را شیفته و شیدایی حسین بدانند؟ شیعه امام حسین بودن عمل می‌خواهد. @AFKAREHOWZAVI
. ام‌بنان ✍🏻 زهراکبیری‌پور تا زمزمه‌ی حرکت حسین را شنیدی دست دو طفلت را گرفتی و با کاروان عمویِ پسرانت همراه شدی. مدتی بعد زمانی که از اوج گرفتن قاسم در معرکه چیزی نگذشته بود، عبدالله را به زینب سپردی و به طرف پرده‌ی خیمه رفتی، به این می‌اندیشیدی که چطور به رفتن قاسم رضایت داده‌ای؟! گویی نیرویی ماورائی وجود داشت که قلبِ تو را محکم نگه داشته بود تا زمانی که نعل‌های تازه بر پیکر سیزده ساله‌ات می‌تاخت تو جان ندهی. فکرت به شب گذشته رفت، که قاسم در برابر پرسش عمو گفته بود، شهادت برایش از عسل شیرین‌تر است. این جمله را پسرِ سیزده‌ ساله‌ی تو گفته بود، همان پسری که پایش به رکاب نمی‌رسید. همانی که زره برای قامتش خیلی بزرگ بود. این دو پسر از همان ابتدا، هواییِ عمویشان بودند و همین باعث شد که عبدالله دست‌های زینب را رها کند و سراسیمه خودش را به عمویش برساند تا دستانش را سپرِ عمو کند. آن نیروی ماورائی این بار نیز قلبِ تو را محکم نگه داشته بود تا از هم نپاشد. به گمانم این نیروی ماورائی دستان امام حسن(علیه‌السلام) بود که بر روی قلب تو قرار گرفت و تو را آرام کرد. شاید آن هنگامی که از مدینه خارج می‌شدی فکرش را هم نمی‌کردی که یک روزی بدون فرزندانت دوباره به این شهر برگردی. سلام مادرِ قاسم؛ سلام مادرِ عبدالله؛ سلام بر تو که باغبان گل‌های امام حسن(علیه‌السلام) بودی و آن‌ها را با عطر حسینی پرورش داده بودی. سلام بر آن قلب بزرگت که داغدیده‌ی داغ دو پسر شد. منبع: سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین فی انصار الحسین(ع)، صفحه‌ی ۲۲۴. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. غریبانه‌ترین وداع ✍نجمه صالحی او را در آغوش گرفت. تن او بوی رمضان بیست سال پیش را می‌داد؛ شبی که پدر دستان برادر نوجوان را در دست او گذارده بود. هنوز طنین صدای پدر در خاطرش زنده بود:«ای عباس! در کنار برادرت حسين بمان که مظلوم‌تر از مظلومیت او نیست.*» پدر از آن دو خواسته بود مثل همیشه در کنار هم باشند و چه خوب همراهی کرد. اگر او نبود چگونه دریای طوفانی غم فراق برادرش حسن علیه السلام به آرامش می‌رسید؟! جان و دلش به غیرت و شجاعت او گرم‌تر می‌شد. نخستین آرایه‌های شجاعت، در زندگی پسر ارشد علی و ام‌البنین علیهماالسلام لحظه‌ای جان گرفت که پدر او را«عباس»نامید. شیر بیشه‌ای که شیران از او بگریزند، او در خانه‌ای پرورش یافت که از نور ایمان سرشار بود؛ در کنار پدری رشد نمود که در کرانه‌های تاریخ و در مقابل سیلاب‌های زمانه، محکم ایستاده بود. آشکار است که عباس، خلق و خوی حیدری خواهد گرفت. از زمان پرکشیدن پدر، بیست سال می‌گذشت. دستان عباس قوی‌تر و شجاعتش بیشتر شده بود. بازوانش را محکم گرفت. باچشمانش با او حرف زد، باید حرکت می‌کردند؛ روی به شریعهٔ فرات نهادند. شیران حیدر، چشم از عالم پوشیده و لشگر گرگ‌های درنده را می‌شکافتند و متفرق می‌کردند. بین دو برادر فاصله افتاد، صاحب لوا و فحل‌الفحول حیدر، به شریعه نزدیک‌تر شد. سیل تیر و سنگ از هر طرف به سویش روان بود، شبل مرتضی، دشمنان آل الله علیهم السلام را همچون ملخانی به این سو و آن سو پراکنده و رجز خوانی می‌کرد: 《وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني*》 چشم و سر و دستش فدایی برادر شد، بر زمین افتاد، باچشم خون‌بار نظر به برادر انداخت، حسین علیه السلام به سختی خود را به او رسانده بود. زانوانش سست شد‌. کمرش خم شد‌. بر زمین نشست. بانگ ای برادر، ای نوردیده برداشت و چه لحظه دردناکی وداع دو برادر... «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»آیه 227 /سوره شعراء *پيشگویی‌های اميرالمومنين(ع): سيد محمد نجفی يزدی *المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨، بحار الأنوار: ج ٤٥ ص ٤٠. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«استنداپ کمدین خواهر» ✍نرگس سلیمانی تمام تلاشش را می‌کند تا بخنداندم. خواهر است وشیطنت بچگی‌اش مرا به این روز انداخته که لب گاز بگیرم میان ادای سوره، تا نخندم و نمازم باطل نشود. سخت است جلوی حرکات طنزش نخندی، باید در این مورد هم روی خواهرم برنامه‌ریزی تبلیغی کنم و به او حرف استادم را بگویم که شکستن عامدانه‌ی نماز دربی احترامی به خدا مثل سیلی زدن به روی رسول خداست . در این چهار رکعت نماز چه فکرها که به ذهنم نرسیده است. از اجرا کردن موضوع تبلیغی روی خواهرم تا نخندیدن و حتی اینکه چگونه حواسم را جمع نماز کنم و شرمندگی از روی آقايی که تیرها به سمتش می آمد اما او نمازها را خواند. آخرين نماز حیاتش در ظهر عاشورا. دیگر خنده‌ام نمی‌آید. شرمندگی‌ام پیش خدا بیشتر می‌شود و خواهرم مأیوسانه می‌رود و من دو رکعت باقی مانده را در اوج شرمندگی از روی بندگی حسین برای خدا، می‌خوانم و بعد از نماز روی دعای مستجاب بعد نماز حساب ویژه باز می‌کنم و از خدا می‌خواهم مرا هم به خود برساند درست مثل حسین. @AFKAREHOWZAVI
«میراث مادرانه» ✍مریم زارعی درست لحظه ای که می خواستم به صحبت های سخنران با توجه گوش فرادهم یکی از فرزندانم به سمت من آمد و درخواستی داشت، دیگری حرفی داشت. آن یکی آمد و آن یکی رفت و این روال ادامه داشت، دل خوش به این بودم که با خوراکی های همراهم که هنوز به رؤیت بچه ها نرسیده بود به روضه گوش دهم. اما گوش سپردن به روضه هم میسر نشد و سینه زنی نیز هم آن‌چنان که شایسته بود اتفاق نیافت. به شدت از این مسئله ناراحت بودم، اما بعد از اندکی فکر کردن، به ذهنم آمد‌ که اگر مادر من از بچگی من را به هیئت نبرده بود، چگونه محبت اهل بیت علیهم السلام در دل من پرورش می یافت؟ اصلا اگر در این مجالس بزرگ نشده بودم حب حسین چگونه بر دلم جا می گرفت؟ اگر مادرم تحمل کودکی های من را نکرده بود، آیا کنون من، گریه کن حسین(ع) بودم؟ به راستی که، فرزندان از والدین ارث می برند! چه بهتر که حب علی و آل علی (ع) باشد، قطعا اجر این ارث، اگر بیشتر از روضه نباشد کمتر هم نیست! خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما که در راه حسینت لشگری از خون من باشد. @AFKAREHOWZAVI