eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
709 دنبال‌کننده
868 عکس
149 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
✍اصفهانی پرستار کیست، کسی که برای رفع درد و رنج بیمارانی که به او مراجعه می‌کنند تلاش می‌کند. اما در غزه، پرستار، فقط پرستار نیست بلکه او چند نقش را ایفا می‌کند: نقش اول: مادر، پدر، خواهر، برادر و همه اعضای خانواده یک بیماران است. چون مشخص نیست از خانواده بیمار کس دیگری زنده مانده باشد. نقش دوم: مبتکر است. با هر چه در دست دارد در جهت حفظ جان بیماران تلاش می‌کند. نقش سوم: سربازی است که از بیمارش در برابر حملات تانک و توپ محافظت می‌کند. نقش چهارم: خبرنگاری است که حقایق را از درون محاصره بیان می‌کند. نقش پنجم: شاهد است بر جنایات رژیم اشغالگر پرستاران فداکار و جان بر کف که چه خوب با نقش‌هایی که ایفا کردند، به سیره‌ی بانوی صبر و وفا نزدیک‌تر شدند! پيشاپيش روز پرستار را به همه پرستاران پر تلاش غزه تهنیت عرض می‌کنم و امیدوارم همگی در غزه سالم و سلامت باشند! @AFKAREHOWZAVI
حقوق بشر زیر آوار ✍خالقی نام باشکوه و عظمت حضرت زینب (سلام الله علیها) واژه‌ی زیبای پرستار را برای ما واژه‌ای مقدس و نورانی به تصویر کشیده که با صبر و ایثار و فداکاری عجین شده است. و ازخودگذشتگی پرستار در به آرامش رساندن ناراحتی‌های روحی و جسمی فرد مبتلا، نشان از فطرت پاک و ملکوتی انسان دارد و این مهربانی و محبت، انسان را به عالم رویا می‌بَرَد. تبلور مهربانی و فداکاری و عشق حضرت زینب (سلام الله علیها) به امام زمان خویش است که در صحنه‌‌های حق و باطل به خصوص در صحنه‌های جانسوز کربلا با تنی زخمی و رنجور از ظلم دشمن، پروانه‌وار بر بالین برادرزاده و امام خود، و نیز بالای سر مجروحان از کوچک و بزرگ حاضر می‌شود، چنان‌که دشمن خصم با تمام دریدگی و لئامتی که دارد، از آن همه زیبایی شگفت‌زده می‌گردد. این روزها، غزه انسان را به یاد کربلا می‌اندازد. اکنون غزه‌ مقاوم اما در محاصره‌ی خون و آتش، پس از دهه‌ها جنایتِ دشمن سفاک، پرده را از جلوی چشمان مردم جهان برداشته و ظلم و ستم ۷۵ ساله‌ی رژیم خونریز و کودک‌کشٌ را به گوش جهانیان رسانده است. در اثر این روشنگری، دشمنِ بشریت، دیوانه‌وار صحنه‌هایی از ددمنشیِ بدمنشان کربلا را خلق می‌کند تا با به‌زانو درآوردن مردم غزه، و به‌کُما بردن دوباره‌ی انسان‌ها، چاره‌ای برای ادامه‌ی حکمرانی شیطانی خود دست‌وپا کند. به همین سبب با انواع و اقسام ابزار و آلات جنگی، توپ و تانک، بمب‌های فسفری و آتشزا و... سعی در جلوگیری از مقاومت مردم غزه می‌کند. مردمی که به ظاهر در تنگنای زمین اما روح مقاوم‌شان در وسعتی آسمانی، زندگی می‌کنند. غزه‌ی غرق در خون با این زخم عمیق و جراحت عظیم بر تن کودکان و زنان و مردمش، دنیایی را با خود همراه کرده است. اما در این میان پرستاران با آن لباس‌های سپید و آرامش‌بخش خود کجایند؟ چرا دیده نمی‌شوند؟ چرا کسانی‌که به کمک می‌آیند این‌همه خاک‌آلود و ژولیده‌اند؟ مگر نمی‌دانند که مجروحان دیگر تاب دیدن صحنه‌های دلخراش را ندارند؟ چرا دیگر از آن‌ چهره‌‌های خندان و پرنشاط خبری نیست، چه درد و غمی آنها را احاطه کرده است، که عنان از دست داده‌اند و وامصیبتا سر می‌دهند. آه! فریاد از این همه ظلم و ستم، این رژیم منحوس و سفاک فرقی بین محل نظامی و خانه و مدرسه و بیمارستان نمی‌گذارد، او در همه جا سیاهی و تاریکی می‌پراکند. اینجا همه پرستار شده‌اند! و در حال خدمتند، آن هم با لباس‌هایی خون‌آلود، تکه و پاره، اما نورانی. همه، زن و مرد، همه با هم پرستارند، هرچند زخمی‌اند. لحظه به لحظه پرستاران به کمک مجروحان می‌شتابند و در همان حال در تیررس دشمن با شجاعت با مرگ نیز دست و پنجه نرم می‌کنند. گاه، پرستار است و گاه مجروح و این جراحت‌های روحی و جسمی تکان‌دهنده در عزم آنها خللی برای مقاومت و مبارزه خللی وارد نمی‌کند. مقاومت آنها شکننده نیست چرا که آنها دست‌پروردگان امامین انقلابند. آنها با سرودن شعر ایثار و مقاومت و شهادت، در حال صدور انقلاب اسلامی در جای جای جهانند. از دم و دستگاه‌های بین‌المللی جز پیغام ضعف و ناکارامدی و بی‌عرضگی صدایی برنخاسته است، کجا هستند این مراجع بین‌المللی؟ غزه زیر آوار مانده است اما نه آوار خانه‌هایشان بلکه زیر آواری از جنس پلیدی و اهریمنی جنایتکاران عالم و هم‌چنان در حال پایداری و ایستادگی‌ست و چه زیبا گفت، «آنجایی که زیر آوار است، غزه نیست!». کل نهادهای بین‌المللی دنیا؛ نظام حقوق بشری و حاکمیتی دنیاست که زیر آوار مانده و صدایی از او برنمی‌آید. جهان عرب، ننگ و داغ سکوت را بر پیشانی خود زده است و به جای ارسال دارو و غذا و گروه‌های پزشکی، بیسکویت های تاریخ مصرف گذشته و کفن ارسال می‌کنند؛ آیا شرم نمی‌کنید؟ چقدر ذلیل و خوار هستید، سیاست سازش چه بر سر شما آورده است. ننگ ابدی بر شما باد. نمی‌دانم این روزها حال حضرت زینب (سلام الله علیها) چگونه است؟ هرچند هنوز صدای او، آن زمان که رو به مدینه کرد و از این غم بزرگ فریاد بر‌آورد: «وا.محمدا، وا ابتاه، وا علیا، وا جعفرا، وا حمزتا! هذا حسین بالعراء، صریح بکربلا!» همچنان به گوش می‌رسد. این شرارت‌های شیطانی فقط با ظهور منتقم خون حسین (علیه‌السلام) و انتقام خون او متوقف می‌شود، وگرنه، این داغ، همیشگی‌ست و ظلم و ستم به مستضعفان و محرومان دائمی. اما ما، با نوید امام جامعه، با عزمی راسخ و حرکت به سمت قله‌ها و ایجاد تمدن نوین اسلامی در این نظم جهانی جدید، راه را برای ظهور حجت حق، مهدی صاحب الزمان (عجل الله فرجه‌) هموار می‌کنیم تا از این غم و غربت و دوری از امام حق، خود و جامعه‌ی جهانی را به حیات طیبه برسانیم. @AFKAREHOWZAVI
. «پرستارترین‌ها» ✍زهرا نجاتی چه دشوار است درک درد و رنج شما موقع برخورد با اطفال و زنان و مردان زخم خورده، نمی‌دانم شما بیشتر رنج می‌برید یا پدران و مادران حقیقی کودکانی که درمقابل چشم‌هایتان بیش از یک ماه است که پرپر می‌شوند. می‌دانم آخرین نفس که دم می‌شود و هرگز بازدمی ندارد، اول اندوهش روی قلب شما می‌نشیند. هرمادر و پدری که در مقابل شما بی‌فرزند می‌شود، گویا قطعه‌ای از وجود شماست که زیرباران ظلم یهود، مانده. عزیزان ما! برادران و خواهران ما! اگرچه دست‌های ما از یاری شما کوتاه است اما این قلب‌های ما و تمام روح ماست که در طبق اخلاص، تقدیم شده، با هر نفس که می‌رود و برنمی‌گردد، با هرتنی که لا به لای کفن جا می‌گیرد با هرناله دلخراش زنی یا مادری در فراق عزیزش، با هرناله حیاتی مردی در سوگ فرزند یا همسرش، با هرصدای بمبی، با هر آتشی که ازبمب‌های فسفری تراوش می‌کند، با هرگودالی در زمین، با هر آوارخانه‌ای در غزه، هزار بار بالا می‌رود، هزاربار ذکر می‌گوید، هزاربار اشک چشم می‌گیرد، هزاربار مرهم قلب شکسته میشود، هزاربار به یاری دراز می‌شود. کاش این فیبرهای نوری،کمی توانا بودند. کاش می‌توانستند اشک‌های ما را، قلب‌های ما را، همدردی‌های ما را جوری به شما برسانند که کمی از اندوهتان بکاهد. کاش می‌شد فرزندانتان را برایتان آرام کنیم، یا موقع داغ عزیز شانه‌ای باشیم برای گریه‌هایتان! به راستی سخت‌ترین کاردنیا مراقبت، نگهبانی و پرستاری از کودکان و زنان و مردانی است که نمی‌دانی تا چند دقیقه دیگر، پیش رویت قطعه قطعه می‌شوند. سخت ترین کار امید به مریضی است که حتی امیدی اگر به بهبودش باشد، معلوم نیست خانه و خانواده‌ای برایش مانده باشد. سخت‌ترین کار دل کندن هرروزه در خانه و خانواده از عزیزانی است که نمی‌دانی تا چند دقیقه بعد در این دنیا و خانه خواهدبود یا ممکن است به همان بیمارستانی آورده شوند که تو مشغول خدمتی و ناگهان خبری ناگهانی‌تر از بمب فسفری، دنیا را روی سرت خراب کند که عزیزت، کمی آن طرف‌تر از تو یا پیش چشم‌های تو، به دلیل نبود دارو جان سپرده و چقدر زمین و دنیا دران لحظه تنگ می‌شود و چقدر مرگ حسرت می‌شود و چقدر می‌بایست جوانمرد بود و تین لخظات را تاب آورد و لب به ناشکری و کفر، نگشود و چقدر چقدر روح شما بلند و قدشیده است! روز پرستار بر شما بیش از همه‌ی پرستارهای دنیا مبارک. @AFKAREHOWZAVI
. ✍م. اکبری پرستار کیست؟ پرستار بودن به چه معناست؟! پرستار فردی است که در زمینه اصول علمی و مهارت‌های حرفه‌ای مراقبت سلامت، درمان و آموزش پزشکی بیماران تحصیل کرده و در آن مهارت داشته باشد اما پرستار بودن یعنی به جای ناتوان درد کشیدن! یعنی در اوج ناامیدی، لبخند زدن ! یعنی آغوش گشودن به هر بی پناهی! یعنی در شرایط بحرانی، آرام بودن! یعنی صبر را به زانو درآوردن! یعنی فهمیدن این که با تکیه بر یک تکیه گاه محکم می‌توان همه چیز را حل کرد! یعنی با تمام قدرت، به دل آتش زدن! یعنی آتشِ مصیبت را گلستان کردن حتی به یک نگاه، به یک صدا،به یک لبخند، به یک اشک... معنای پرستار بودن را این روزها باید در یک شهر کوچک جستجو کرد! شهری که همه‌ی مردمانش پرستار بودن را آموخته‌اند! غزه این روزها پرستار دردهای خویش است و گویی تمام یک شهر، خودش را در آغوش کشیده است! غزه این روزها به جای همه‌ی مسلمانان جهان درد می‌کشد! غزه در آتش می‌سوزد که ما نسوزیم! غزه کودکانش را به دامان مرگ می سپارد که ما زنده بمانیم! غزه نه تنها خودش را، بلکه همه‌ی آزادگان جهان را به آغوش کشیده است! غزه پرستار بودن را به تمام معنا، معنا کرده است! @AFKAREHOWZAVI
اشکانه ✍نرگس سلیمانی معلم هم مثل مادر همیشه مارا از شوخی بیش ازحد منع می‌کرد اما مگرماهمیشه به حرف مادران‌مان گوش می‌دادیم که حالابخواهیم به همه حرف‌های معلم گوش بدهیم! دستانم دردگرفته بود و دوست داشتم تلافی کنم اما حالت همکلاسی‌ام در دیدن دستان قرمزم و نتیجه شوخی ممنوعه‌اش، حس مرا از ناراحتی وقصد تلافی به تعجب وا داشت وقتی باتعجب وتلخندی بعد معذرت‌خواهی گفت :"ولی خدایی معلومه دستت عادت به ضربه نداره" ورفت! تخیل قوی من در آن سال‌ها ازحرف او تا تصور داشتن یک پدر بسیار بد و خشن برای همکلاسی ام پیش رفت اماوقتی بعدها از حرف‌هایش متوجه شدم، پدرش جانباز موجی جنگ است و وحال بدِ پدر، فهمیدم باید به دنیای تصورات وتخیلاتم شکل دیگری بدهم. هرسال در حوالی روز پرستار به یاد مادر همکلاسی ام می افتم وقتی ۳۰ سال سختی پرستاری از همسرش، پدر بچه هایش را کشید، وقتی همسرش اسمانی شدواو باید صبر می‌کرد تا کمیسیون بعد از چندماه تشخیص بدهد که او شهید هست یانه؟! من اما ازهمان سال‌ها که قصه دوستم ودستان عادت کرده به نوازش اجباری زندگی را شنیدم، مادرش را در ذهنم همسرشهید دانستم، وقتی هرروز از شهید زنده‌اش پرستاری میکرد پرستاری که بخاطرنوع جانبازی همسر خیلی با تشکر و... همراه نبود . باید تمام تصورت را از جانبازان کنار بگذاری باید بروی واز راویان آن سالها بشنوی تعریف جانبازموجی را، آن وقت باخواندن کتاب اشکانه آقای ابراهیم حسن بیگی حس می‌کنی هیچ وضعیتی بدتراز موجی بودن نیست حتی اگر جانبازقطع نخاع باشی !!! @AFKAREHOWZAVI
. بانوی صبر وایثار ✍م* صالحی برای تو می نویسم ای زینب کبری! ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! ای قامت سبز اعتراض ای نهال بارور ایثار ای جاری زلال متانت ای آیه ی صراحت و عفت ای آذرخش خشم ای مظهر لطافت و رحمت چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت قلم در ابهام شناختت مانده است انسانِ کامل در تو متجلی است عفت و عصمت، و درایت و دانش آن بانوی بزرگ فراتر از آن است که به قلم در آید و در وصف بگنجد. در صبروشکیبایی چنان بودکه همگان رامتحیر می‌ساخت. اگر اندکی از سنگینیِ مصائب او،بردوش کوه‌ها و آسمان و زمین قرار گیرد، آنها را متلاشی می‌کند. به راستی ازآغازآفرینش انسان تا کنون زنی به بردباری، ایثار و شجاعت او دیده نشده است، همانندمادرش زهرای اطهر... ایشان را «عقیلهٔ بنی هاشم» نام نهاده اند و عقیله، به زنی بزرگ منش گویند که دربین بستگان، عزیز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد. زینب کبری درحصنِ حصینِ نبوت و خاندان والا مقامِ ولایت و امامت تربیت یافت. از لبان آموزگار وحی، دانش اندوخت و در دامان کرامت، پرورش یافت و از تربیت خمسهٔ طیبه، ادب آموخت. این بانوی فاضله را کمالاتِ بسیار بود:درجمال وسکینه و وقار، همانند خدیجه ٔکبری،در عصمت و حیا،به فاطمه زهرا،در فصاحت و بلاغت،همچون علی مرتضی،در حلم و بردباری، همسانِ امام مجتبی و در شجاعت و قوت قلب، بسان حضرت سید الشهدا علیه السلام.. از نظر دانش در آن مرتبه بود که بسیاری از زنان مدینه نزد ایشان می‌آمدندو از درس تفسیر او بهره می‌بردند. البته دانش اوبرگرفته ازمدرسه و مکتب نبود،بلکه چنان که امام سجاد علیه السلام درمسجد کوفه بعد از ایراد خطبهٔ معروف حضرت زینب فرمودند،او دانشمندی الهی است و خداوند چشمه‌های زلال معرفت را بر قلب مبارکش جاری ساخته است. زینب خدای عشق و جان عالمین است ذکر طپش های دلِ زینب حسین است چون طینت او از ازل شد نینوائی روحش حسینی است و قلبش کربلایی میلاد با سعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها تهنیت! @AFKAREHOWZAVI
✍راضیه کاظمی زاده سال‌ها پیش که در زرند زلزله آمد، مادربزرگم در اثر ریزش دیوار خانه‌اش پایش شکست و مجبور بود بیمارستان بستری شود، نگرانش بودیم، به این فکر می‌کردیم که ما برای حفظ جانمان از پس‌لرزه‌ها، در چادرها مستقر شدیم برای مادر بزرگم چه اتفاقی می‌افتد؟! پدرم برای اینکه خیال ما را راحت کند، گفت: "همیشه بیمارستان‌ها را محکم می سازند تا در برابر بلاهای طبیعی مقاوم باشند." در آن لحظه بخشی از دلواپسی ما کم شد. از آن زمان به بعد همیشه در زمان سختی‌ها و بلاها بیمارستان را محلی امن می‌دانستم، جایی که فرشتگان زمینی با دلسوزی و بدون هیچ چشم‌داشتی تو را یاری می دهند و تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا ذره‌ای از دردت کاسته شود، ولو شده با لبخندی ساده و نگاهی مهربان.. آن روزها که تمام کشور به‌دلیل شیوع ویروس کرونا درگیر بود و هر کسی از ترس جانش و برای جلوگیری از آسیب رسیدن به اطرافیانش در گوشه‌ای کز کرده و خانه نشین شده بود، تنها کسانی‌که پا در میدان مبارزه گذاشتند پرستاران و کادر پزشکی، این مدافعان سلامت بودند! آن روزها که همگی با ماسک نفس می‌کشیدیم و همیشه نالان بودیم از سخت نفس کشیدن در زیر ماسک‌ها، پرستاران ماسک‌های ویژه‌ای می‌زدند آن هم چند لایه! آن زمان که بیماران خود را به بیمارستان می‌سپردیم تا بهبودی از دست رفته را بدست آورند، کادر سلامت بودند که از بیماران مراقبت می‌کردند و در کنار آن‌ها می‌ماندند تا بهبودی کامل حاصل شود، براستی که آنها مصداق محافظان سلامت بودند! اکنون که شرایط دیگری آن سوی مرزها پیش آمده و ظلمی عجیب مردم مظلوم غزه را فرا گرفته، پرستاری هم متفاوت است! در غزه هنگامی که پرستاری وارد بیمارستان می‌شود فارغ از کار و مشغله‌ی فراوان، روح و روانش خسته و رنجور می‌گردد، او هر روز کودکانی را می‌بیند که بی‌هیچ گناه و بدون هیچ دفاعی زخمی شده‌اند، در کنار درمانش گاهی باید برایش مادری کند و قربان صدقه‌اش برود، اشکش را پاک کند و نازش را بکشد؛ گاهی به جای پدر و مادر نداشته‌ کودک به او وعده و وعید دهد تا بلکه کمی آرام شود و او بتواند درمانش کند، مادری بیمارش می‌شود، مادری که داغدار است و او باید جای فرزندانش به غم و اندوهش گوش دهد تا شاید بتواند کمی از درد بیمارش را بکاهد، گاهی برادری زخمی و خونی را به بیمارستان می آوردند که امیدی به او نیست و در نگاه اولیه او را رفتنی می بینی اما پرستار با مهر و عطوفتش ، با رسیدگی هایش، با استقامتش او را درمان می‌کند ... این روزها حال و روز پرستاران در غزه چگونه است؟ چند نفر از پرستاران تشکر کرده‌اند؟! چه بسا تنها قدردانی از آنها را رژیم صهیونسیتی با ریزش بمب‌های اتمی انجام می‌دهد! چه تشکر ویژه‌ای! راستی مگر بیمارستان‌ها مکان امن نبودند و پرستاران فرشتگان آن، حال در غزه گویا جریان فرق می کند! @AFKAREHOWZAVI
حماسه‌‌ی زینبی... ✍زينب نجیب ✨روز تولد حضرت زینب کبری(سلام‌اللَّه‌علیها) روز پرستار نام گرفت. شاید در نگاه اول دلیل این نام‌گذاری، پرستاری ایشان از امام سجاد در حادثه‌ی کربلا باشد. اما رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: "تلاش حضرت زینب (سلام‌اللَّه‌علیها) فقط این نیست که از امام بیمار در کربلا حراست و پرستاری کرده است. حضرت زینب از روح کلّی اسلام و جامعه آن روز مسلمین پرستاری کرد؛ پرستاری بزرگ او آن‌جاست. حضرت زینب در مقابل یک دنیا بدی، ظلم، بی‌انصافی، حیوان‌صفتی و قساوت، یک تنه ایستاد. و با این ایستادگی، توانست از روح کلّی اسلام حراست و پرستاری کند. همچنان که می گوییم امام حسین (علیه‌السّلام) اسلام را حفظ کرد، می‌توانیم دقیقاً ادّعا کنیم که حضرت زینب (سلام‌اللَّه‌علیها) هم با ایستادگی خود، اسلام را حفظ کرد. این ایستادگی، یک رمز و راز و یک عامل اصلی است". (۳ مرداد ۱۳۸۰،بیانات در دیدار جمعی از پرستاران) ✨ این راز و رمز باز می‌گردد به اینکه "نقش پرستار نقش احیاگر و زنده‌کننده است".(۹ اردیبهشت ۱۳۸۸، بیانات در دیدار جمعی از معلمان و پرستاران و کارگران) زیرا "اگر طبیب، درمان خود را به انجام رساند، اما خدمات پرستاری نباشد، تأمین سلامت بیمار دشوار می‌شود".(۳ مرداد ۱۳۸۰، بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ✨حال نکته اینجاست که پرستاری حضرت زینب (سلام‌اللَّه‌علیها) ادامه طبابت چه کسی بود؟ در خطبه‌ی۱۰۸ نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در وصف پیامبر اکرم می‌فرمایند:"وَ مِنْهَا طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ". او (پیامبر) پزشکی است که با طب خویش پیوسته در گردش است. امام علی (ع) با تشبیه پیامبر اسلام (ص) به طبیبی که با طب خود سخت به دنبال نیازمندان به طبابت روحی می گردد، رسالت آن حضرت را در معالجه روح و جان انسان‌ها بیان می‌کند. او در پی علاج جهل و اخلاق نکوهیده و پست است، ✨نکته ای که در این جا قابل دقت است؛ این است که پیامبر اسلام (ص) بر خلاف طبیبان و پزشکانی که با جسم فیزیکی مردم در ارتباط‌اند و در مطب و محل کار خود به انتظار مریض می‌نشینند، تا بیماران به آنها مراجعه کنند، این پیامبر است که به سراغ بیماران می‌رود. به بیان دیگر، پیامبر برای رسالتش که درمان بیماری روح و جان مردم است، رسالت فراگیر دارد، و این رسالت اقتضای آن را دارد که او به سراغ مردم برود و به دنبال درمان آنها باشد. ✨و این زینب کبری(سلام‌اللَّه‌علیها) دختر حضرت علی (علیه السلام) و فاطمه اطهر (سلام‌اللَّه‌علیها) است که به مقام پرستاری و احیاگری نائل می‌شود. او همچون جد بزرگوار خود از روح اسلام در جامعه‌ی مسلمین حراست می‌کند. او بعد از واقعه کربلا به اسارت می‌رود. اما از هر کوی و برزن که عبور می‌کند نطفه‌ی حق و حقیقت، ولایت و عدالت را می‌کارد و مسیر پر فراز و نشیب و پر از مصیبت اهل بیت را به مسیر "نجات یک تاریخ" مبدل می‌کند. آری، او یک تاریخ را رهبری می‌کند... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍م* صالحی پرستاران یادآور این واقعیت هستند که ممکن است شر و بدی در دنیای بیرون وجود داشته باشد، اما انسانیت هنوز زنده است و محبت وجود دارد. حس احسان و نوع دوستی فقط در شغل پرستاری خلاصه نیست. بانویی که به یاری همسر جانبازش کمر بندد، مادری که سال ها بار پرستاری از فرزند معلولش را بر دوش می کشد، نیکوکاری که به یاری معلولان و سالمندان رنجور شتافته، همه نام پرافتخار پرستاری بر سینه دارند و بشارت پاداشی گران در آینده ای نه چندان دور. وامااگر عاطفه ی پرستار از سرچشمه ی عاطفهٔ زینبی جاری شود، اگر جویبار رحمت و ایثار پرستار به چشمه تقوای الهی متصل باشد، پرستاری، بالی است برای پرواز در آسمان رضایت خدا. @AFKAREHOWZAVI
. زینت پدر ✍راضیه کاظمی زاده آن روز که به دنیا آمدی، مادرت فاطمه سلام الله علیها تو را در آغوش کشید، بر گونه‌ات بوسه زد و از پیغمبر صلی الله علیه وآله خواست تا نامی زیبا برایت انتخاب کند و ایشان فرمود:« من در این کار از پروردگارم سبقت نمی‌گیرم! » جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و فرمود: « خداوند نام او را « زینب» یعنی «زینت پدر» قرار داده »، پیغمبر صلی الله علیه و آله تو را در آغوش کشید و با نگاه بر صورت مهربانت و تلاقی نگاهش با برادرت حسین علیه السلام اشک از چشمان مبارک‌ش جاری شد، گویا آن روز پیغمبر صلی الله علیه و آله به خاطر آورد واقعه‌ی عاشورا و غم و اسارت کودکان را، به یاد آورد، بی‌تابی زینب کبری سلام الله علیها برای برادر، در کنار تل زینبیه را، به یاد آورد، لحظه ی دیدار خواهر با پیراهن پاره پاره‌ی برادر را، به یاد آورد، سیلی سه ساله‌ی برادر کنار عمه جانش زینب سلام الله علیها، وداع خواهری با سر بریده ی برادر ... آری اینها دلیل گریه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله برای نازدانه‌ی علی علیه السلام و فاطمه سلام الله بود! به‌راستی که زینت پدر بودی آنجا که با صلابت حیدری در مقابل یزید و یزیدیان لب به سخن گشودی و تنها با یک کلمه تمام خوشی‌های کاذب آنها را از بین بردی، آنجا که گفتی :« ما رأیت الا جمیلا » چیزی جز زیبایی ندیدم! به‌راستی که شما مصداق صبر ایوبی، چرا که در مصیبت بزرگی که می‌فرمایند : عظمت الرزیة، استقامت به خرج دادی و در برابر مصیبتی که زمین و آسمان برایش گریان بودند و هنوز بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال از آن واقعه زمینیان عزادارش هستند، لب به شکوه و شکایت نگشودی و برعکس با وجود داغ عزیزترین برادر، یاور و غمخوار خانواده‌اش بودی و همچون مادری دلسوز پرستار بازماندگان برادر بودی آن هم زمانی‌که به جای در آغوش کشیدن پیکر برادر و بوسه بر صورتش بر رگ‌های بریده‌اش بوسه نهادی! حقا که شما برازنده‌ی نام زینبی! ای زینت پدر و ای سنگ صبور برادر میلادت مبارک @AFKAREHOWZAVI
. بازار مَکاره اینفلوئنسرها ✍فائزه سادات حسینی با ارسال یادداشتی به جمع نویسندگان مجله افکار بانوان حوزوی پیوست. امروزه دیگر اینفلوئنسرها فقط یک چهره سرشناس نیستند و یا دیگر صرفا به تبلیغ کار خود نمی‌پردازند. اکنون چند سالی‌ست که برای تبلیغ برندها بسیار سودسازی می‌کنند و از این جهت هم به صنعتی باعنوان اینفلوئنسر مارکتینگ شناخته می‌شوند. حالا این موضوع از سال 2020 تا 2023 رشد فراوانی داشت و از 10 میلیارد دلار به بیست و یک میلیارد دلار طی سه سال گذشته می‌رسد. این صنعت پولساز دیگر با یک واژه اینفلوئنسر قابل تعریف نیست و اساسا با چهار تقسیم‌بندی مگا اینفلوئنسر، کلان اینفلوئنسر، میکرو اینفلوئنسر و نانو اینفلوئنسر تشریح داده می‌شود. این بازار مجازیِ پر رنگ و لعاب تنها با نقش آفرینی فالوورهای آنان زرق‌وبرق‌دار است و درواقع بدون اینها اساسا همه چیز صفر می‌شود. چراکه با تکیه بر مخاطبان، صفحاتشان به بالاترین‌ها در الگوریتم‌ می‌رسند و سپس در مقام پربازدیدها قرار می‌گیرند. بر این‌اساس هم چهار دسته اینفلوئنسر شامل مگا اینفلوئنسرها با تعداد ۱ میلیون نفر، ماکرو اینفلوئنسر بین یک میلیون تا۱۰۰ هزار هوادار، میکرو اینفلوئنسر از 100هزار تا ۱۰ هزار نفر و نانو اینفلوئنسر از ۱۰ هزار فالوور و کمتر را می‌شود. اکنون سوال این‌ست که چگونه چهار دسته مذکور به سودسازی برندها کمک می‌کنند؟ جهت پاسخ به این سوال کلیاتی از ویژگی‌های آنان را باز می‌کنیم: 1)مگا اینفلوئنسرها (Mega influencer): آنان شامل افرادی با فالوورهایی بسیار بالا هستند که تخصصی کار نمی کنند و ارتباط نزدیکی هم با هوادارهایشان ندارند. چنان‌که بنابر یک تحقیق جدید، نرخ تعامل اینستاگرام هایی که بیش از ده میلیون مخاطب است، تنها 1.6 درصد می‌باشد. اما این دسته به‌سبب ویژگی ستاره بودن خود بسیار موردتوجه محصولات عامه پسند هستند و از این لحاظ برای شرکت های بزرگ پولساز معرفی می‌شوند. طبق گزارش اینفلوئنسر مارکتینگ هاب در سال 2023، گران‌ترین‌ مگا اینفلوئنسرهای دنیا شامل کریستین رونالدو با قیمت 2.3میلیارد برای هر پست ، کایلی جنر با 1.8میلیارد برای هر پست ، لئو مسی با 1.7میلیارد و سلنا گومز هم با 1.7 میلیارد دلار می‌باشد. 2)کلان اینفلوئنسرها (Macro-influencer) : معمولا تفاوتی با مگا اینفلوئنسرها ندارند و تنها فرق‌شان در جذب برخی مخاطب ها مثل جوانان یا زنان و... هست. البته بایست توجه داشت که این‌ها همانند دسته قبلی راحت به شهرت نرسیده‌اند و عمدتا در فضای مجازی ابتدا با وبلاگ نویسی و یا تولید محتواهای ویدیویی خنده دار و غیره توانسته‌اند به شهرت امروزی خود دست پیدا کنند. به‌این سبب بر روش‌های جذب مخاطب آگاهند و همین برای شرکت های بزرگ معنای پول را منتقل می‌کند. 3)میکرو اینفلوئنسرها(Micro influencer) : نام این دسته برای ما آشنایی بیشتری دارد چراکه بیشتر کالاهای ایرانی را با بازنمایی‌شان دیده‌ایم. این دسته معمولا به‌سبب تعداد فالوورهای پایین و نرخ تعاملی قوی با میکرو اینفلوئنسر موردنظر، فرصت خوبی را جهت معرفی مشتریان شخصی‌سازی شده به کمپانی‌های بزرگ فراهم می‌کنند. زیرا آنان ذائقه، سلیقه و علاقه افراد را برای آنان معرفی می‌کنند و اکنون هم در عرصه بین الملل شرکت‌های فناوری مثل Adobe از این موضوع استفاده می‌کنند. 4)نانو اینفلئونسرها(Nano influencer) : تقریبا نسل جدیدی از تاثیرگذاران هستند که عمدتا به اینفلوئنسر محلی شناخته می‌شوند چون جامعه ارتباطی‌شان کمتر از هزارتاست و بیشتر با محله یا دوستان یا آشنایان خود مثل کشیش های محله ای و روحانیون مساجد و.... ارتباط دارند. این‌ها علی‌رغم وسعت پایین خود دارای قدرت تاثیرگذاری بالایی بر عادات روزمره فالوورهاشان هستند. همین برای برندها یک چراغ است تا بتوانند از نقش نانو اینفلوئنسرها برای شخصی سازی مشتریان خود گام بردارند تا از آن طریق به یک سود پایدار دست پیدا کنند. بنابراین متوجه شدیم که امروزه اینفلوئنسر تنها یک دنیا سرگرمی نیست بلکه صنعتی پول‌ساز برای اَبَر کمپانی‌هاست. به این خاطر هم بنابر تعداد فالوورها و میزان اثرگذاری تبلیغاتی به چهار دسته اصلی تقسیم می‌شوند که هر کدام‌شان به‌نوعی کمک به سودآوری شرکت‌هاست. @AFKAREHOWZAVI
. بانوی نمونه 🧕🏻 ✍️🏻ف.مرادی نمی‌دانم تا به حال با اشک چشمان‌تان مطلبی را نوشته‌اید یا نه!؟ خیلی سخت است اما گاهی یک حادثه‌، آن‌قدر تکان‌دهنده است که نمی‌توانی اشک نریزی و ننویسی! دوست داشتم جای آن مادر بودم و مالک انقلاب برایم زنگ می‌زد یا به عیادتم می‌آمد. آخر نمی‌دانی مالکی که اخلاص و تواضعش زبانزد خاص‌وعام است، مالکی که امام خامنه‌ای مدظله‌العالی می‌فرماید: "من روزوشب به یادش می افتم"، کسی که مردم او را شهید القدس می‌دانند، اگر به دیدارت بیاید چه حالی دارد! چه سعادتی این مادر دارد که مورد عنایت خاص سردار سلیمانی است. در وصف این بانو می‌گوید: "باعث افتخار ماست که بی‌بی سکینه از ماست." و چه سِرّی در این دیدارها و تلفن‌ها نهفته است که مادر شهید شفیعی می‌گوید: "گاهی حاج قاسم از سوریه به من زنگ می‌زد و احوال مرا می‌پرسید، می‌گفت خستگی‌ام در شد. برو مادر راحت بخواب". او تنها همین پسر را داشت که تقدیم انقلاب کرد. او طایفه و قومی نداشت و همه هستی او پسرش بود که با کار در کوره و فقر بزرگش نمود. آن هم چه پسری! در مدیریت، تقوا و اخلاق سرآمد بود. آن قدر شایستگی داشت که جز فرماندهان سپاه کرمان شد و به خیل شهدا پیوست؛ آن هم درسن بیست سالگی. آری! چنین مادری جای تقدیرواحترام خاص دارد؛ چراکه همه چیزش را برای اسلام داده است. حاج قاسم شماره ۱۵۰وخرده‌ای از خانواده شهدا را در دفترچه تلفن همراهش داشت که با آن‌ها تماس می‌گرفت و احوال‌شان را می‌پرسید. مردی که نامش لرزه بر اندام دشمن می‌انداخت و هنوز هم می‌اندازد، این قدر لطافت روحی داشت. او مصداق بارز آيه رحما بینهم و اشدا علی الکفار بود. این‌که حضرت امام خامنه‌ای، مدام تأکید دارد بر زنده نگه‌داشتن مکتب حاج قاسم، یک جنبه‌اش همین است که ما قدر مادران شهید را بدانیم و به آن‌ها ارج نهیم. آن ها با تقدیم عزیزان دل‌شان به انقلاب، آن را با خون عزیزان خود آبیاری کردند. این انقلاب به وسیله خون شهدا بیمه شده و امید است که ما ادامه دهنده مکتب حاج قاسم باشیم. چه بسیار مادران شهدایی هستند که گمنام و تنها زندگی کرده‌اند! باید آن‌ها را به جامعه معرفی کنیم و الگوی راه خودمان و جوانان قرار دهیم. خاطرات این مادر شهید، "مثل علی مثل فاطمه" را بخوانید و به دیگران توصیه کنید که بخوانند و سرمشق بگیرند. نکند روزی برسد که بگوییم: "شهدا شرمنده‌ایم" و به این عبارت اکتفا کنیم؟! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍زهرا گندمکار دیل می گویند او در باران می آید پس وقتی او بیاید باران می آید. باران های قبل از او اشک‌های آسمان است برای غربتش وگرنه زمین و زمینیان آن‌قدر لايق این برکت آسماني نیستند. گاهی از شادي نوشتن بیشتر دل می شکند، پس غم نویس های دلم را برای خودم نگاه می دارم .گاهی اشک شوق ریختن ،جان را بیشتر جلا مي دهد پس در باغچه خانه نشستم تا کمی شوق از آمدنش از بودنش از حضور روح افزایش از بوی عطر جان پرورش بنویسم. قلم ، امروز دوست دارد از خوشبختی هابنویسد ، از خوشبختی آنهایی که امروز را روز ظهور دانسته اند و اشک شوق بر چهره یا غم فراق ظهور در دل داشته اند. خوشا به سعادتمان که صاحب داریم در این عصر بی صاحبی، رفیق انیس داریم دراین آشفته بازار کینه پراکنی و پناه است برایمان در این روزگار آتش‌ به جان مردمان افتاده. همه چیز داریم..... قلم در دست خسته دل ، دوست دارم بدانم چرا پدرت آن شب میان جمکران به آن مرد سقا که آب به دستش داده بود فرمودند:شیعیان ما ظهور مرا به اندازه این لیوان آب هم نمی خواهند.؟این مردم نه، خود من شبیه پدر گم کرده ها نیستیم که دنبالش باشیم تا زمان پیدا کردنش، یوسف زمان خود را ،که باعث نجات ماست گم کرده ایم ،پس به چه شادیم در این روز جمعه؟نه اینکه شاد نباشیم برای آمدنش، کدام عاقلی شاد از آمدن معنای زندگیش نمی شود؟کدام عاشقی شاد از آمدن معشوق جانش نمی شود؟ولی همچنان بی خبر از خیمه تنهایی یوسف زهرا هستیم. در این روز جمعه از پدر و مادرش، دعای ظهورش را بخواهیم وشاد باشیم به امید ظهورش. حضرت آقای زمان، جان دلم محتاج دعایت هستم. @AFKAREHOWZAVI
. «روزمظلومان» ✍زهرا نجاتی امروز، روزجهانی كودک بود.همان موجودات مظلوم عالم که همه حقوق به نامشان نوشته می‌شود اما باز میلیون‌ها حقوقشان جلو چشم اهل دنیا دود می‌شود، به هوا می‌رود، ندیدگرفته می‌شود و سازمان‌های حقوق بشری، نگاهشان به یکی دو قانون و مصوبش است و دست دروغ‌گویان را رو نمی‌کنند و از حقوق مظلومِ کودکِ مظلوم‌ترِ امروز یاد نمی‌کنند. امروز روزجهانی کودک است؛ درجهانی که در کشورهایی جهان اولی،حتی جنسیت کودکان به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ چون به دروغ جنسیت نداشتن را از حقوقش شمرده‌اند. تحریک عواطف پاک کودکانه و معصومیت از دست رفته آنان را به اسم آزادی جنسی کودک، ندید می‌گیرند. به اسم سند 2030، روح کودک را مورد تجاوز قرار می‌دهند. و در آخرین شاهکار جهانیشان، میان حقوق کودک چشم‌‌آبی اوکراین و اروپا، با کودکْ مردانِ شجاعِ چشمْ سیاهِ فلسطینی تفاوت می‌گذارند. و نه تنها حق تحصیل و مسکن و مدرسه، برایشان قائل نیستند بلکه روزانه راحت، شاهد نسل‌کشی صدها نفره آنانند و به احترام این همه کودک کشی، تنها یک دقیقه سکوت می‌کنند. روز جهانی کودک است اما یونیسف، نه تنها برای کودکان مظلوم فلسطین هیچ کار نمی‌کند بلکه حتی فکری به حال یک میلیون و پانصد هزار جنین سالانه سقط شونده امریکا هم، نمی‌کند! سازمان جهانی بهداشت، هیچ برنامه‌ای برای حدود هفتاد درصدکودکان نامشروع و تک والدی هلند، کوبا و بعضی کشورهای دیگر، نمی‌کند. و حتی حتی در همین مملکت خودمان، فکر چندانی نه برای پنج هزار جنین سالانه سقط شده می‌شود، و نه راهی پیش پای کودکانی گذاشته می‌شود که به جرم راست یا تهمت سندروم، توسط چرخ‌های بی‌رحم، قطعه قطعه می‌شوند. اگرچه طول می‌کشد تا فرزندان، ثابت کنند آینده سازند نه ویرانگرِ آینده، اما نباید به همان اندازه طول بکشد این که بدانیم روز جهانی کودک با چند ادا و اطوار و تئاتر و عموهای تلویزیونی، مبارک نمی‌شود. نباید تفهیم این موضوع که این که بچه‌ها مانع رشد پدر و مادر و جامعه نیستند، بلکه اصلی ترین عامل رشد یعنی منابع انسانیش هستند، آن قدرها زمان ببرد. روز کودک وقتی مبارک می‌شود که ظرفیت های روحی کودک، به جای سرکوب با سند بیست سی، با سند تعالی روحی که خدای رب العالمین اولین مربی عالم، پسندیده، رشد می‌کند و متعالی می‌شود. @AFKAREHOWZAVI
. «کودکانی که سازشان کوک‌ نیست» ✍سیده ناهید موسوی روز جهانی کودک در حالی سپری شد که طرح‌ لبخند و تبریک در میان اهالی غزه جایش را به اشک و خون داده بود. قربانیان اصلی جنایات صهیونیستی ها در جنگ، کودکان هستند. به راستی فلسفه نامگذاری این روز چیست؟! مگر غیر از این است که کودک یعنی جوانه‌های امید یک سرزمین، و چه دردناک است نابودی بی‌رحمانه کودکان مظلوم اما مقتدر فلسطین. تولد هر انسان، یک معجزه از طرف خداوند متعال است. و هر کودک با رزق و تقدیری معین پا به جهان می‌گذارد. تا اثری بی‌بدیل و غیرقابل تکرار از خود جای بگذارد. کودکان غزه اما، فرصت شکوفا شدن را یکی پس از دیگری از دست دادند و طعم ناب زندگانی را حس نکردند.‌ آمار شهدای کودک در غزه اکنون به پانصد هزار نفر رسیده است و این یعنی یک تراژدی بزرگ را در روزی که به «روز جهانی کودک» متعلق است شاهد هستیم. حمله پشت حمله و بمباران‌های متوالی که کور اصابت می‌کنند. و مدارسی که ملجاء خانوارهای آواره است تبدیل به مسلخ و گورهای جمعی شدند برای همان دانش آموزان کودکی که در مدرسه باید پرورش یابند اما تقدیر این است که این استعدادها در نطفه خاموش شوند. روپوش‌های مدرسه تبدیل به کفن شدند و توشه‌های آخرت پُربار از معصومیتی پاک و خالص که به آسمان‌ها سفر می‌کنند و نورانیت هرچه بیشتر این فرشتگان بر ظلمت و تاریکی دشمن می‌افزاید تا شایدجهانی علیه استکبار و ظلم به پاخیزد. غزه دگرگون شد و جهانی درحال تجربه جدید، تغییر و دگرگونی است. تحولاتی از نوع آزادگی و برای انسانیت فریاد زدن تا دل‌های خاموش و آکنده از ظلم و جور بیدار شود. و حال بهتری همچون همبستگی و وحدت، یکصدایی و شعار واحد برای آزادی فلسطین و حرکتی پویا برای فتح قدس به راه بیفتد و امیدی جان بگیرد تا بلکه دوباره ساز کودکان سرزمین فلسطین کوک‌ شود. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
«فرصت ها» ✍ یکسال می شود این دفتر را خریدم. دیشب اتفاقی نگاهم بهش افتاد، ناراحت شدم چرا این مدت حفظ راشروع نکردم؟! یاد حرف شهید حسین معز غلامی افتادم که می‌گفت:« اگر وقت نداری حداقل روزی یک آیه حفظ کن، ولی حفظ قرآن راقطع نکن» می‌دانم توفیق می‌خواهد، اما کاری کنیم بگذاریم توفیق از ما گرفته نشود. (الإمام عليٌّ عليه السلام : الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ .  فرصت، چون ابر مى گذرد. پس، فرصتهاى كار خوب را غنيمت شمريد.) از فرصت ها ساده نگذریم. چون روزی، ساعتی در حفره‌ی سرد و ترسناک؛ حسرت فرصت های که داده شده و ما ساده ازش گذشتیم خواهیم می‌خورد. باید بعضی از کارهایم را بهم ربط بدهم، شاید این برکت و رحمت بزرگ نصیبم شد. @AFKAREHOWZAVI
. زنانی سخت‌تر از گنبد آهین ✍فائزه سادات حسینی امروزه رسانه‎های غربی اخبار بسیاری از فلسطین و غزه در کنار مقصر جلوه دادن حماس منتشر می‌کنند. هدف آن‎ها نیز کاهش امید مردم به جریان مقاومت است. این امر بیشتر بر بیان آمار شهدای زن یا سیاست‌های خشن دولت حماس علیه زنان تمرکز دارد. برآیند این خط و ربط رسانه‎ای چنین می‎شود که زنان فلسطینی فارغ از نقش مادرانه خود، در مبارزه با اشغالگران جایگاهی نداشته و ندارند و همواره مقهور و مغلوب اراده‎ای مردانه‎ بوده‎اند. آیا این القائات واقعیت دارد یا برساخته سیاست‎های رسانه‎های حامی صهیونیزم است؟ کمی بررسی و سیر در تحولات اشغال فلسطین در دوران معاصر، نشان می‎دهد واکنش زنان فلسطینی هم‎زمان با صدور «اعلامیه بالفور» برای تشکیل دولت یهود، در برابر اشغال‎گری بریتانیا آغاز شد. زهرا الأکوان Zahrat al-Uqhawan (گل‌های داوودی1933ـ1948 the Chrysanthemum Flowers) در از نخستین مشارکت‎های سازمانی زنان علیه تجاوزگران بود؛ گروهی که دو خواهر به نام محبا Mohebaو خورشید عرب Arabiya Khursheed آن را در شهر یافا تأسیس کردند. این سازمان ابتدا بر امور اجتماعی تمرکز داشت؛ اما وقتی که محبا، تیر خوردن پسر بچه‌ای در آغوش مادرش را به دست سرباز انگلیسی دید رویکرد مسلحانه به فعالیت خود داد. زهرات العقوان تا زمان سقوط یافا در سال 1948 در مبارزه با گروه‎های مسلح یهودی شرکت داشت. کتاب جمهوری اسلامی و فلسطین به بانوان فلسطینی اشاره می‎کند که در قیام عزالدین قسام (1934 و 1935م) مردان‌ خود را به نبرد تشویق می‎کردند؛ تجهیزات می‎فرستادند و به پرستاری مجروحین می‎پرداختند. تلاش‌های مختلف زنان فلسطینی در طی این سال‎ها سازماندهی قوی و منظمی نداشت. بیشتر هم بر امور اجتماعی همانند خیریه‌ها، برپایی تظاهرات یا ارسال نامه به سران عرب تأکید و تمرکز داشت. پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 رژیم صهیونیستی کرانه باختری، نوار غزه، بلندی‎های جولان و صحرای سینا را غصب کرد. از آن زمان زنان سرزمین زیتون آشکارا به جناح‎های مقاومت فلسطین پیوستند. شادیا ابوغزاله (Shadia Abu Ghazalah )عضو فعال جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (PFLP) یکی از سرآمدان این راه بود. دختر نوزده ساله نابلسی هنگام آماده‌سازی بمب به ‌شهادت رسید؛ اما هم‌حزبی او (لیلا خالد) توانست ضربه قوی و اقتدارشکنی به هیمنه رژیم صهیونیستی وارد کند. او در سال 1969 با گرفتن کنترل هواپیمای 707 خط اروپا و گذراندن آن از حیفای اِشغالی، خود را در کانون توجه رسانه‌ها قرار داد. شیخ احمد یاسین گروه نظامی حماس را در اواخر دهه هشتاد میلادی تأسیس کرد. او به نیروی زنان باور داشت و گفته‎اند که او خود بر بودجه سازمان زنان در حماس نظارت داشت؛ اگرچه این بخش برای عده‌ای دیگر اولویت نداشت. انتفاضه اول در دسامبر 1987 اتفاق افتاد و مشارکت زنان در آن باعث اقدامات سخت رژیم صهیونیستی مثل بستن کلاس‌های آموزشی، قطع تلفن و افزایش بازداشت خانگی شد. از آن پس و به‎تدریج توجه‌ها به سمت فعالیت‌های مهم زنان رفت؛ به‎ویژه که برخی از آنان در عملیات‌ استشهادی هم شرکت می‎کردند. آیات الاخراس، (دختر هجده ساله‌‌ اردوگاه دهیشه بیت لحم) در سال 2002 با کمربند انفجاری در اورشلیم به شهادت رسید. دو سال بعد هم دختری به نام ریم ریاشی وابسته به حماس در گذرگاه اریز شمال غزه، میان سربازان صهیونیستی عملیات استشهادی انجام داد. حماس متوجه این قدرت و ظرفیت شد و تصمیم گرفت دیگر نقش زنان را در تربیت فرزندان نیکو برای مقاومت منحصر نکند و از آنان برای مسائل سیاسی مثل انتخابات پارلمانی سال 2006 استفاده کرد. پس در آن سال شش زن از گروه خود را بر کرسی نشاند که یکی از آنان شهید جمیله الشانتی بود. زنی که در مارس 2021 در جایگاه اولین بانو، عضو دفتر سیاسی حماس شد. او بعد از طوفان‎الأقصی نوزدهم اکتبر ۲۰۲۳ در شصت‎وشش سالگی در بمباران‌های پیاپی غاصبان سرزمین زیتون به‌ شهادت رسید. حاصل اینکه زنان در جریان مقاومت علیه استعمار بریتانیا و اشغالگری صهیونیست‎ها در عرصه نظامی و سیاسی حضوری فعال و قوی داشته‎اند؛ چراکه مقاومت تنها گزینه برابر آنان است؛ همان چیزی مجله مطالعات فمینیستی در مذهب، دانشگاه ایندیانا آمریکا (سال‌های 2014 و 2021) در وب سایت فمینیستی WILPF به آن اشاره است. از نظر آنان اقدامات اسرائیل برابر زنان مقاومت هم‌چون آب در هاون کوبیدن است و زن فلسطینی تنها با آن پیروز است. موضوعی که در پی مصاحبه با زنان و دختران فلسطینی در سال 2015 در پایگاه خبری الجزیره باعنوان «زنان در انتفاضه» منتشر شد و از زبان یک مادربزرگ فلسطینی و دختری پانزده‌ساله گفت: «ما برای سرزمین‌مان می‎جنگیم». @AFKAREHOWZAVI
‌. تأثیر نام ✍🏻زهرا کبیری پور دخترم بر روی تمام عروسک‌هایش اسم می‌گذارد. چند وقت پیش عروسک دستبافتی را آورد و گفت: این عروسکم اسم ندارد و از من برای نامگذاری عروسکش کمک خواست، من اسم خدیجه را برای عروسکش پیشنهاد کردم، با چشمانی پر از تعجب، گفت: خدیجه؟! گفتم: بله خدیجه خانم و از آن سؤال کردم که آیا این بانو را می‌شناسد یا نه؟! برای او توضیح دادم که حضرت خدیجه(س)، همسر پیامبر(ص)، مادر حضرت فاطمه(س) و مادربزرگ امام حسین(ع) است و چون می‌دانم به حضرت رقیه(س) خیلی ارادت دارد، گفتم حضرت رقیه(س) هم نتیجه‌ی حضرت خدیجه(س) است. کاش برق نگاهش را ثبت می‌کردم... از آن روز خدیجه خانم شد عضوی از خانواده‌ی ما و جایگاه ویژه‌ای در کنار دیگر عروسکانش به دست آورد و در پاسخ هر کسی که می‌پرسد چرا اسم عروسکت را خدیجه گذاشتی؟! با ذوق و شوق فراوانی بانو را معرفی می‌کند. به گمانم اثر تربیتی خوبی داشت... از اینجا می‌توان به جایگاه و تأثیر نام‌گذاری کودکان و سفارش اهل‌بیت(ع) بر این مهم پی برد. وقتی یک اسم می‌تواند برای یک عروسک بی‌جان تا این حد ارزش و اعتبار بدهد، با یک شخص حقیقی چه می‌کند؟! کاش جوانان، در نام‌گذاری کودکانشان کمی بیشتر فکر کنند و از اسامی غریب و عجیب و به قول خودشان امروزی کمتر استفاده کنند. ‌ @AFKAREHOWZAVI
گلدوزیِ رشته عشق ✍نرگس سلیمانی دوباره یکشنبه رسیده بود، روزی که کلاس‌های خواهر وحجم کتاب‌های کیفش کم بود و او می‌توانست برایم کتاب به امانت بیاورد. وقتی از کتابخانه مدرسه ناامید شوی همه امیدت می‌شود یکشنبه‌ها و کیف پربرکت خواهرت، خواهری که نامردی نمی‌کرد و همیشه در انتخاب داستان کتاب‌ها، هوای دل خواهرکوچکش راداشت! این بار اما انگار اوضاع فرق کرده بود چراکه نه در ابتدای کتاب و نه انتهایش خبری از شهید و سلیقه آن روزهای من نبود! هرچند بی‌میل اما کتاب راشروع کردم. گلدوزی رادوست داشتم معتقدبودم کشیدن طرح زیبا مهم‌ترین مرحله یک کار گلدوزی زیباست، وقتی فهمیدم محمدحسین قصه،طرح گلدوزی دخترش را می‌کشد عجیب عاشق شخصیت داستان شدم. قمرسادات همسراو برخلاف بعضی خانم‌های فامیل‌مان که جلوی بچه ها بدِهمسرشان رامی‌گفتند، وقتی پسرنوجوانش گله کرد که: "مادرمگرمابیکاریم به دنبال پدر به این شهروان شهر برویم؟!" اوبه زیبایی جواب دادکه : "رشته ای برگردنم افکنده دوست می کشد هرجاکه خاطرخواه اوست رشته بر گردن نه ازبی میلی است رشته عشق است وبرگردن نکوست" همان وقت بودکه شعر را در دفترخاطرات دهنم نوشتم !یعنی محمدحسین چه کرده بودکه قمرسادات این گونه عاشقش شده بود؟! همسایه‌مان فوت کرده بود،شنیده بودم پیرمرد همسری رااختیارکرده بود، برای من درآن سال‌ها این اوج نامهربانی بود، چگونه انس چندین ساله را باتحمل مدتی کم می‌توان کنارگذاشت؟! اما محمدحسین بعداز رفتن قمرسادات این گونه نبود گریه‌ها کرد کلاس درسی را که هیچ وقت تعطیل نمی‌کرد، تعطیل کرد و کارش شده بودگریه در فراق قمرساداتش . محمدحسین باهمه مردهایی که تا آن روز دیده بودم فرق داشت چشم‌هایش راکه عجیب مثل چشمان همت خاص بود، در ذهنم نشانه گذاشتم. بعدها وقتی طلبه شدم درکلاس درس تفسیرالمیزان با شوردیگری حاضر می‌شدم، آن کتاب داستان زندگی علامه انگارمقدمه المیزان زندگی من شده بود، مقدمه ای که باعث شده بود تمام تلاشم رابرای فهم بهترش بکنم. تخیلات نوجوانی به سراغم آمده بود واین بار انگار روی جلدکتاب کناراسم علامه طباطبایی،اسم قمرسادات راهم به عنوان مولف المیزان می‌دیدم. دیدن یادداشت استادم در مورد کنگره علامه طباطبایی،همه این خاطرات رابه یادم آورد! کاش یادمان باشد علمای شیعه را چه زمانی وچگونه به نوجوانانمان بشناسانیم؛کتاب بهترین وسیله شناختن و شناساندن انسان‌هاست و چه بسا نوشتن در مورد آن‌ها به زبانی ساده! @AFKAREHOWZAVI
. ماموریت جدید ✍فاطمه ابن‌علی زندگی آمیخته با رنج است. این را همه می‌دانیم و نیازی به یادآوری ندارد. مهم آن چیزی است که نوع زندگی ما را مدیریت می‌کند. فرقی ندارد اسمش را عزم، باطن، نیت و ... بگذاریم. آن شاکله‌ای که نوع مواجهه ما را با رنج‌ها تدبیر می‌کند مهم است. گاهی محنت‌ها و مشقت‌ها چنان شعله‌های سهمگین را به جان‌مان می‌افکند و چنان آتش می‌گیریم که گویی قرار نیست چیزی از ما باقی بماند. می‌سوزیم و رنج می‌بریم. رنج می‌بریم و خاکستر می‌شویم. گاهی هم دود می‌شویم و چون «هباءً منثوراً» چیزی از ما باقی نمی‌ماند. اما گاهی در میان شراشره‌های سهمگینِ رنج‌ها کسانی را می‌بینیم که می‌سوزند اما دود و خاکستر نمی‌شوند! جنسشان از پولاد است! آتش سوزان نرمشان می‌کند! این نرمش و انعطاف، خود آغازی است بر نو و تازه شدن. پولاد مذاب را دیده‌اید که چگونه بعد از رنجِ آتش، در قالب جدید ریخته می‌شود و کارایی تازه‌تر و بهتری می‌یابد؟ گویی مرارت و سختی را به جان خریده تا تولد دوباره یابد! باری! این شاکله و ساختار ماست که تعیین می‌کند عاقبت دود شویم و معدوم یا کربن سیاهی که زباله‌ای بیش نیست یا پولادِ همیشه پاینده. جنس آدم‌ها بستگی دارد به اینکه چقدر به منبع ازلی و بی‌نهایت وصل باشند؛ منوط است به نوع رابطه با خدا و حد تمرکز در قرابت با او. اگر ذهن و وجودمان متمرکز حول «الله» شود نه ترسی از رنج‌ها و مشقت‌ها به جانمان می‌افتد، نه محزون و نگران می‌شویم. بلکه می‌شویم همان پولاد آبدیده‌ای که آماده نقش‌پذیری جدید و موثرتر است! همه این‌ها را گفتم که بگویم ملتی که در کوران بمباران‌های شدید، تشنه، گرسنه، داغدیده و بی‌خانمان است اما فرو نمی‌ریزد و از اعماق وجودش می‌گوید:«حسبنا الله و نعم الوکیل» مانا و جاودان است و دارد آماده می‌شود برای نقش و ماموریت جدید. @AFKAREHOWZAVI
. «درباره تعلّق» ✍طیبه فرید بالشم را پشت و رو می کنم. گل‌هایش خیسند. حکما او هم هنوز دارد با مرور خاطراتش گریه می کند. تعلق چه امتحان سختیست و آدم چقدر باید سرسخت باشد که کم نیاورد.فکرش را بکن!ذره ذره باید از دوست داشتنی هایت دل بکنی.چند وقت دیگر هم نوبت من است.این دل بریدن ها معنا دارد. خاطر آدم برای خدا خیلی عزیز است. می خواهد یواش یواش آماده اش کند برای اتفاق های بزرگتر!دل کندن‌های سخت تر.انتقال از نشئه‌ای به نشئه‌ای.... امشب آخرین آدم هایی که از در تالار بیرون آمدند من و او بودیم. چشم های هردویمان خیس اشک بود. موقع خداحافظی کلی توی بغل هم گریه کردیم. او گریه می کرد چون دخترش داشت راهی خانه بخت می شد و من چون عین بچه ها هستم و هر کسی جلوام گریه کند بغضم می شکند .بگذریم که دیدن اشک وصله هایِ تنِ آدم حکمش به طریق اولی شدیدتر و سخت ترست.... (حاج آقای درونم بدون هماهنگی و بدون نعلین می آید وسط نوشتنم ویکجورِ عاقل اندر سفیه نگاه می کند و می گوید چرا عین آدم حرف نمی زنی چرا به جای طریق اولی نمی گویی بالاتر از آن! کاش می شد به او بگویم چرا نخوابیدی؟چرا این وقتِ شب بدون نعلین پریدی وسط روایت...) آدم تعلق دارد. وقتی خواهرم عروس شد این حال را تجربه کردم.یک مادر و شاید پدر، شب عروسی دخترشان گریه می کنند و هیچ توضیحی برای حالشان ندارند،حتی نمی دانند اسم این گریه ها را چه بگذارند. چقدر خدا خوش سلیقه بوده که دخترها را آفریده وما دختردارها چه قدر خوشبختیم.مادر عروس دختر خاله ام بود. دخترش عروس سادات شد. کاااش دخترهای من هم بشوند.می دانم الان که دارم این کلمات را می نویسم او هنوز دارد گریه می کند...... دخترش خوشبخت شده، شوهرش آدم مومنیست،راه دور نرفته، جهیزیه اش را به شادی چیدند. با سلام و صلوات از زیر قرآن راهی شان کرده. اما چه کند مادرِ دختر است!!! امشب وقتی همه صندلی های تالار خلوت شد دلتنگی امانش نداد و بغضش ترکید.... تعلق امتحان سخت آدم هاست که خدا پیامبر بزرگی مثل ابراهیم علیه السلام را به آن امتحان کرد.اینروزها دست خودم نیست. دلم یک جای دیگرست،حتی خانه بخت رفتن آدم ها مرا یاد مادرهای غزه می اندازد.....جایی که باید یکشبه از بچه هایت دل بکنی.امروز دست های گرمش را می گیری توی دستهایت و فردا بدن سردش را باید به خاک بسپاری. انگار تمام تعلقات در آن نقطه از زمین موقتی و اعتباری است.در غزه هر مادری می داند که نباید دل ببندد..... نه به بچه هایش، نه به خانه اش و نه حتی به آینده! @AFKAREHOWZAVI
‌. در ستایش نامه‌نگاری ✍🏻زهرا کبیری‌پور باید دل به بند بند نامه‌ها داده باشید تا از سطر سطر هر نامه‌ای حس هیجان در درون شما خروشیده باشد. از کلمه کلمه‌ی برخی از نامه‌ها دشت وسیعی از عشق، اندوه، شور، هیجان، دلتنگی و رنج را می‌توان احساس کرد؛ نامه‌ها گاهی زوایای کشف نشده‌ی فراوانی را برای شما روشن می‌کنند. گاهی حس درونیِ نویسنده‌ی نامه‌ آنقدر با شما عجین می‌شود که به راحتی می‌توانید، حس لذت‌ها، شادی‌ها، احساسات، آرزوها و حتی هجران و مراثی او را با بند بند وجودتان حس کنید. نامه‌ها حتی گاهی نکات علمی، ادبی و پند و اندرزهای مفیدی را به شما می‌چشانند. و تمام این‌ها درصورتی امکان‌پذیر است که شما اهلیِ نامه و نامه‌خوانی باشید. من نامه‌های زیادی خوانده‌ام؛ نامه‌ی حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)، نامه‌ی حضرت علی(ع) به مالک اشتر و... یا نامه‌های ابراهیم گلستان و سیمین دانشور، سیمین و جلال، نامه‌ی عین صاد به فرزندش و نامه‌های شهداء در حساس‌ترین نقطه‌ی زندگی‌شان و ... و اگر بخواهم از بُعد ادبی و تاریخی اهمیت‌ آن‌ها را بیان کنم باید بگویم به عقیده‌ی من بخش قابل توجهی از ادبیات زبانی و تاریخِ دینی _ ملی ما در دل همین نامه‌ها نهفته است. در ادامه بخشی از نامه‌ی امیرالمؤمنین به امام حسن(ع) را می‌خوانید، تمام کلمات این نامه‌ی طولانیِ پدر پسری پُر است از رمز و رازهایی که می‌تواند مخاطب خود را تا جغرافیای وسیعی پوشش دهد. جدای از غنای ادبیِ این نامه، نمایان بودن روح بلند امیرالمؤمنین در بند بند کلمات آن است. بخوانید: «این نامه از سوی پدری (دلسوز و مهربان) است که عمرش رو به پایان است، او به سخت‌گیری زمان معترف و آفتاب زندگیش رو به غروب (و خواه ناخواه) تسلیم گذشت دنیا (و مشکلات آن) است، همان کسی که در منزلگاه پیشینیان که از دنیا چشم پوشیده‌اند سکنی گزیده و فردا از آن کوچ خواهد کرد. این نامه به فرزندی است آرزومند، آرزومند چیزهایی که هرگز دست یافتنی نیست و در راهی گام نهاده است که دیگران در آن گام نهادند و هلاک شدند (و چشم از جهان فرو بستند) کسی که هدف بیماری‌ها و گروگان روزگار، در تیررس مصائب، بنده دنیا، بازرگان غرور، بدهکار و اسیر مرگ، هم پیمان اندوه‌ها، قرین غم‌ها، آماج آفات و بلاها، مغلوب شهوات و جانشین مردگان است...(پسرم) قلب خویش را با موعظه زنده کن و هوای نفس را با زهد (و بی‌اعتنایی به زرق و برق دنیا) بمیران. دل را با یقین نیرومند ساز و با حکمت و دانش نورانی و با یاد مرگ رام نما و آن را به اقرار به فنای دنیا وادار، با نشان دادن فجایع دنیا، قلب را بینا کن و از هجوم حوادث روزگار و زشتی‌های گردش شب و روز آن را برحذر دار...» اگرچه با آمدن تکنولوژی و پیشرفت کردن اطلاع‌رسانی نوشتن نامه کم‌رنگ شده است، اما چه خوب است که ما اجازه ندهیم این فرهنگ غنی به دست فراموشی سپرده شود. در مناسبت‌های مختلف به عزیزانمان نامه بنویسم و آنچه را که رو در رو و تلفنی از ابراز علاقه‌مان نتوانستیم بیان کنیم را در قالب نامه به گوششان برسانیم. به فرزندانمان نامه بنویسیم و جملاتمان را برای او به یادگار بگذاریم. به گمانم تأثیر بسزایی در روح آن‌ها خواهد گذاشت. @AFKAREHOWZAVI
. ضربه فنی ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد لحظات پرشکوه مبارزه یک جوان ایرانی، وقتی که پشت حریف را به زمین می‌زند، فراموش نشدنی‌ست. در کتیبه‌ی ذهن‌مان، پر است از خاطراتی که طعم پیروزیِ بدون اما و اگر را به یادمان‌ می‌اندازد. پیروزی بر روی تشک، پیروزی بر ناداوری‌ها، پیروزی بر لابی پشت پرده و در نهایت، یک پیروزی همه جانبه. چقدر این مدل پیروزی دلچسب است! چقدر لحظه بالا رفتن پرچم کشورت، ستودنی‌است؟! بالای بالا، بالاتر از هر کشور دیگری. امروز هم پرچم فلسطین بالاست. بالاتر از همه ظلم‌های کشورهای اروپایی و آمریکایی، خیلی بالاتر از بی‌تدبیری کشورهای عربی. امروز فلسطین معنی تازه‌ای به مبارزه داد، مبارزه‌ای همه جانبه و خستگی‌ناپذیر. مبارزه‌ای که هر آزاده‌ای را به کرنش وا‌می‌دارد. امروز فلسطین، پرچم اسلام را بر قلل رفیع عزت و آبرو بالا آورد و شکوه تمدنی برگرفته از تعالیم آخرین پیامبر الهی را در چشمان نظاره‌گر دنیا به اهتزاز در‌آورد. امروز به قول پیرِ مرادمان، نه فلسطین به عنوان یک کشور، بلکه حماس به عنوان یک گروه مردمی مبارز، توانست پشت اسرائیلِ تا بن دندان مسلح را به خاک بمالد و در مقابل همه نابرابری‌ها بایستد و اسرائیل را ضربه فنی کند. این پیروزی به پاس تمام مجاهدت‌های زنان و مردان و حتی کودکان غزه است که زیر سنگین‌ترین آتش خشم و نفرت اسرائیل تمام قد ایستادند. زنانی که لالایی آنان در گوش کودکان شهیدشان عرش الهی را می‌لرزاند. مردانی که شانه‌هایشان از فقدان زن و فرزند می‌لرزد اما دستان‌شان برای مبارزه با دشمنِ آدمیت مشت می‌شود. خدا بهترین گواه این لحظات است و خودش برای آنان کافی‌ست. این ضربه فنی، آبروی تمام همراهان این غده سرطانی را برد و ادعاهای پوشالی آنان در حل مخاصمه رو کرد. دستان چدنی آنان دیگر روکشی از مخمل ندارد و حتی شهروندان‌شان دیگر شهروندانِ مطیعی نیستند. گواه این سخن، تظاهرات گسترده مردان و زنان آزاده منهای هر دین و مسلکی در تمام نقاط دنیاست. مردان و زنانی که هویت گمشده‌شان را در چشمان فلسطین قهرمان یافته‌اند و چون ققنوس از آتش زیر خاکستر دوباره پر پرواز یافتند. این ضربه‌فنی بر تمام آزادگان مبارک. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🇵🇸وداعِ پیروزمندانه ✍آمنه عسکری منفرد نگاه کنید! این همه قدرت، استقامت و اقتدار را درکجای تاریخ می‌توان یافت؟ آیا جز در لحظه‌لحظه‌ی واقعه‌ی عظیم عاشورا که جدال عقل و عشق را به تصویر کشیده بود، هیچ کجا جمعِ ایمان، اراده، مظلومیت، حقانیت و صبر را در نبرد حق و باطل، به چشم خود دیده بودید؟ مادران و پدران مقتدری که ۷۵ سال‌، درخت مقاومت را با خون آبیاری کردند تا نسل مقاوم امروز را اینچنین بالنده تربیت کنند که از مرگ در راه حق نهراسند و برای غاصب مستکبر رجز پیروزی بخوانند. همانها که دیروز نام دلبندانشان را بر سینه‌شان می‌نوشتند تا بعد از شهادت مجهول‌الهویه دفن نشوند، امروز با پیکر فرزندان شهیدشان این‌گونه عشق‌بازی می‌کنند. مظلومان مقتدری که در نهایت طمأنینه و ایمان، پیکر پاک فرزندان شهیدشان را در آغوش می‌کشند، آنها را می‌بویند و بر سر و چشم و روی ماهشان بوسه می‌زنند، سپس با آرامشی وصف ‌ناشدنی لباس آخرت را برتنشان می‌کنند و در کمال رضایت، امانت را به صاحبش بر‌می‌گردانند؛ درست شبیه مادرانی که در صحرای کربلا، لباس رزم بر تن فرزندانشان کردند تا فدای ولایت و امامسان شوند. آری! اینان زنان و مردان دلیر مقاومت هستند که ایمان به راه و یقین به پیروزی قریب، اینچنین استوارشان ساخته که حتی مرگ دلبندشان بر ایمان راستین و آرامش عمیقشان می‌افزاید چراکه به یقین می‌دانند که در صبح سپید پیروزی، ارواح مطهر شهدا در کنارشان، قدس شریف را آزاد خواهند کرد. سلام و درود خدا بر نسل پیروز، مؤمن و باارده‌ی فلسطین عزیز که با صبر و ایمانشان، مایه‌ی فخر و نور چشم اسلام هستند. @AFKAREHOWZAVI