هزار دور در این چرخ روزگار زدند
به دور باطل خود مهر اعتبار زدند
سیاهسکهی خود را شبانه بخشیدند
اذان صبح نگفته به کوچه جار زدند
نمازشان که قضا شد کمی ورق برگشت
دو دست بعد سحر با وضو قمار زدند
هوای سرد خزان را بهای زر دادند
حراج مفت به گلخانهی بهار زدند
شبیه آتش دین داغ دستشان بودم
به جرم کفر مرا یخزده به دار زدند
به اسم اینکه به نور خدا نگاه کنند
هرآنکه مانعشان بود را کنار زدند
#علی_سمرقندی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
به بهانهء زخم تازهء کابل
شعر کهنه، به افغانستان عزیزم:
یک کوه درد با تو برابر نمیشود
آری، بخند، زخم تو بهتر نمیشود
از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن!
هرگز نترس، گوش فلک کر نمیشود
تاریخ، باز مرثیهات را مرور کرد
با روضهی تو، چشم کسی تَر نمیشود
وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد
کابل، دوباره آینهای از غبار شد
این روزها نمیرود از یاد دِهمزنگ
لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ
در راه روشنایی شبهای بامیان
خاموش میشوند چرا این ستارگان؟
تو درد میکشیدی و درمان نداشتی
پاییز میشدی و بهاران نداشتی
تو آبِ دیدهی خود از آمو گرفتهای
وقت قیام، دست به زانو گرفتهای
من عهد میکنم که بیایم به کشورم
یک روز میرسد که در آغوش مادرم...
آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود
آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
از ناله و اشک بیصدا پر شده بود
سجاده سراسر از دعا پر شده بود
ذکر تو مدام میچکید از دستم
عطر صلوات در هوا پر شده بود
#ماهرخ_درستی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
توی کوچه قدم زدم یک شب
کوچهای با دلی پر از فریاد
کوچهای که قدم قدم با آه
خبر از خاطرات من میداد
مرد همسایهمان تَهِ کوچه
باغ زیبا و باصفایی داشت
باغ در خانهها قدم میزد
شاخ و برگش برو بیایی داشت
زندگی در حیاط ما میزیست
با درختان کاج و توت و انار
حوض و ماهیگلی، کبوتر و مرغ
با گلستانی از تبار بهار
با دوچرخهسواری و لِی لِی
تیله و هفتسنگ و گلکوچک
کودکیهای من ورق میخورد
با مجلات رشد یا پوپک
درد دل را برای همسایه
که غریبه نبود میبردند
پای لبخند و اشک، آن دوران
شاد بودند و غصه میخوردند
مرد بقالِ کوچه با نسیه
نقد میکرد مهربانی را
پدرم در کلاس قرآنش
یاد میداد زندگانی را
زندگی میگذشت مثل قطار
که سر کوچه رفت و آمد داشت
یاد دارم که ذوق میکردیم
لحظاتی که بوق ممتد داشت
تا رسیدم به خانه فهمیدم
خاطراتم... گذشت... ویران شد
هر کسی رفت توی لاک خودش
باغ هم عاقبت خیابان شد
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
دلم برای تو تنگ است یا برای خودم؟
خودم که با تو سفر میکند ورای خودم
به جای توست اگر قاهقاه میخندم
و گاهگاه که تب میکنم، به جای خودم
و با صدای تو تا صبح منزوی خواندم
گرفته بود از این بغضها صدای خودم
بیا به حال خوشِ آفتابیات برویم
که سخت ابریام امروز در هوای خودم
چقدر جای تو آغوش وا کنم؟ تا کی
به گریه سر بگذارم به شانههای خودم؟
دوباره آینه عکس تو را نشانم داد
دلم برای تو تنگ است یا برای خودم؟
#اسما_سجادی_پویا
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
تصویر ماه در شب تنهایی درخت
خواب است روی شاخه کلاغ سیاهبخت
بیچتر با تو چندشبی را قدم زدم
در کوچههای خیس و مهآلود پایتخت
خوشبختی خیالی این خوابها مرا
رد میکنند بی تو از این روزهای سخت؟
عریانی جهان که را گریه میکنند
هر شب لباسهای عزا روی بند رخت؟
دور از تو باز خواب مرا تکهپاره کرد
امشب پلنگ زخمی افتاده روی تخت
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت معصومه سلام الله علیها
حس میکنم وقتی که دلتنگم جهانی رو به پایانم
از خانه بیرون میزنم، دیوانهام یک جا نمیمانم
از خانه بیرون میزنم، سلول دنیا انفرادی نیست
همپای مردم در پی راه نجات از قلب زندانم
پیچید عطر یاس و من را برد تا باغِ ارم با خود
یک آن نمیدانم چه شد دیدم در آغوش شبستانم
دیدم که نور از چلچراغِ صحن آیینه فرو میریخت
دیدم که نستعلیقِ کاشیها چه نقشی بسته در جانم
بانو! بگو همسایهی خوبی برایت بودهام اصلا؟من ظاهرا نزدیکم اما دورم از تو، خوب میدانم
یک گوشه از ایوانِ آیینه برای شاعرت کافیست
هر روز میآیم همین گوشه برایت شعر میخوانم
#شادی_جودکی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به #شهید_محسن_فخریزاده
هر کس که دلش در آسمان جا مانده
نور احدی را به زمین تابانده
یک روز شهادتش خبر خواهد شد
آن کس که شهادتین خود را خوانده
#امیر_سهرابی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
بسم رب الشهداء و الصدیقین
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ
فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
اشعار خود را با موضوع شهادت مظلومانه دانشمند هستهای #شهید_محسن_فخریزاده برای ما به آیدی
@office4poem
بفرستید.
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به #شهید_محسن_فخریزاده
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست
هی زخم پشت زخم، ما و بیقراری
قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته
هر چند آزرده تو را این زخم کاری
از دست رفت امروز فرزند تو؟ هرگز
او را به دست آوردهای امروز آری!
چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد
مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری
#سید_علیرضا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به #شهید_محسن_فخریزاده
روز و شب چشمانتظارانند ما را جادهها
جا نمیمانند هرگز از سفر، آمادهها
وادی عشق است و میدانیم کم میآورند
پیش سرمستی مردان خدایی بادهها
آتش و خونها بهانهست و سبکبالان ما
نیمهشب پر میکشند از خلوت سجادهها
گاه در بالای نیزه، گاه زیر تیر و تیغ
سربلندانند آری هر زمان آزادهها
میهنم! هرگز نبینند از نفسافتادنت
دشمنان تو... همین از اسب و اصل افتادهها
اینطرف هستند مردانی که از جان بگذرند
آنطرف بگذار خوش باشند آقازادهها
خاک ایران است اینجا بشنوید ای دشمنان
رفته فخریزاده و هستند فخریزادهها
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha