eitaa logo
آیت الله شیخ عباس اخوان
544 دنبال‌کننده
25 عکس
20 ویدیو
20 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری می‌گردد سعی بر این است که حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده و اگر احیاناً منبع مورد نظر یافت نشد، منابع نزدیک‌تر به موضوع آورده شود تا محققین محترم بهره‌مند گردند یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» ج۱ص۱۵۰ ابتلاء و بیچارگی انسان به اندازه‌ای است که خود را آماده برای مناسب نکرده است مثل با دیگران که می‌تواند و یا به دنبال داشته باشد که همگی معلق به مقدماتی است/یکی از عوارض مبتلابه انسان ابتلای به به دیگران است که بر اثر عدم به خدای متعال رخ می‌دهد/بدبینی و سوءظن را باید برطرف کرد ولی اگر به‌جای رفع آن انسان مشکلات خود را به گردن دیگران بیندازد همگی این موارد محصول است که تکبر هم برخواسته از بی‌ عرضگی انسان است/مضرات تکبر/ضرورت یادگیری و آموزی برای نیل به /کسی‌که تکبر را کنار نگذاشت برای رفع ناکامی خود گاهی به (دورو در فارسی و به معنای اینکه شخص پشت سر دیگران حرف می‌زند و بدگویی می‌کند)/ نمامی و دورویی مثل بذر خبیثی است (=تکبر و ) که در ارض وجودی انسان روییده که شجره و میوه‌اش (=نمامی) هم خبیث است/تکبر ریشه همه بدی هاست!/ به معنای خود را بزرگ و والا دانستن در جاییکه بزرگ و والا نیست مطالب حکمی و را به صورت نظم و نثر در و به خوبی آورده است وقتی افتاد فتنه‌ای در شام هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند روستازادگان دانشمند به وزیری پادشا رفتند پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند تکبر شخص را از مقام پذیرش و باز می‌دارد/انسان اگر تن به تربیت بدهد باارزش می‌شود «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» «بئس العبد» (بد بنده‌ای است) و البته این را هم می‌گوید که این بد کرده که به اینجا رسیده است یعنی آنجاییکه باید می‌پذیرفت نپذیرفت و آنجاییکه نباید می‌پذیرفت پذیرفت و حالا که بدبخت شده دیگران را مقصر می‌داند «یکون ذاوجهین» انسان دورو زیاد پیدا می‌شود که علل ناکامی خود را در دیگران جستجو می‌کند/هر انسان موفقی زحمت کشیده که به جایی رسیده/ کردن ( ، ) با جناب ( ) که معلم و او بوده است و حکایت توصیه همیشگی بزرگمهر به انوشیروان «قربان، سحرخیز باش تا کامروا شوی» انسان به بی‌عاری به جایی نمی‌رسد و هرچه به دست آورد به تلاش و کشیدن است؛ يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ :۶/انسان تا زنده است ندارد/خود یک نوع فعالیت برای آمادگی برای موفقیت‌های بعدی است و تن‌پروری نیست/انسان شأنش این است که تا زنده است باید منشأ اثر باشد؛ جریان چهار سال زندانی بودن مرحوم آیت‌الله در زندان ها/ «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه» در هنگام غیبت شخص و و خوردن او در هنگام نبودنش؛ وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ :۱۲/علت کردن عجز غیبت کننده است؛ الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» در هنگام مشاهده نعمت دیگری و اگر در دیگران دید او را خوار کند؛ وظیفه انسان در قبال موفقیت دیگران بودن است و اگر مشکل دیگران را دید باید از آنان کند/ این شخص مورد نظر در روایت هم بد بنده‌ای است و هم باید از او حذر کرد چون به تو صدمه می‌زند و اگر مجبور به معاشرتی باید به‌گونه‌ای معاشرت کنی تا گرفتار نشوی صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان بر جان، شرار عشقت، خوش می‌کشد زبانه باور نداشت بختم، این دولت از زمانه دیشب دل پریشم، تا صبح، شکوه می‌کرد گاهی ز دست زلف، گاهی ز دست شانه خواهم که چون سکندر، گرد جهان بگردم شهد لبت بنوشم، آب بقاء بهانه فرهاد، بهر شیرین، گر کَند جوئی از شیر من کرده‌ام ز دیده، سیلاب خون روانه وقت صبوحی آمد ای ساقی سحر خیز برخیز تا بنوشیم، از این می شبانه یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن السلام علی الشیب الخضیب السلام علی الخد التریب روضه حضرت علیه‌السلام وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِكَ وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلَی نَحْرِكَ قَابِضٌ عَلَی شَیْبَتِكَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ ج۹۸ص۳۲۲ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان ۱۴۰۱٫۸/۲۲ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام من تعظّم في نفسه لعنته ملائكة السماء و ملائكة الأرض، و من تكبّر على إخوانه و استطال عليهم فقد ضادّ الله، و من ادّعى ما ليس له فهو اعنى لغير [رشده].» ج۱ص۱۵۴ برخی ریشه برخی از رذائل و بدهی‌های دیگر است مثل رذیله که سبب شدن انسان می‌شود؛ ریشه بودن برخی از برای دیگر فضائل و خوبی‌ها مثل بودن که از آن صفات نیکویی مثل و از دیگران در می‌آید؛ از صفات بسیار بد است به اینکه انسان به خود بی‌جا داشته باشد؛ باور درست مثل باور انسان به بلد بودن حرفه خود و باور اشتباه به خود را تافتهٔ جدا بافته دانستن از دیگران دانستن؛ بزرگی در انسان این است که آنچه که شأن است در او محقق شده باشد که معیار آن این است که مورد پذیرش خدای متعال بوده باشد؛ کسی‌که شأن در انسانیت برای خود قائل باشد به فرموده امام علیه‌السلام مورد ملائکه الهی است؛ حرکت در وادی غیر از حرکت در وادی صنایع و حرف و امور اجتماعی است؛ در وادی توحید به هر اندازه انسان پیش برود با خدای متعال بیشتر آشنا می‌شود که این باعث می‌شود خود را هر بیشتر پیش برود کم‌رنگ‌تر و کم‌فروغ‌تر و افتاده‌تر و ضعیف‌تر در مقابل خدای متعال ببیند؛ کسی‌که در مقابل خدای متعال برای خود شأن قائل است معلوم می‌شود کلا از وادی توحید بیرون است؛ روایات در مذمت ناظر به چند مطلب است: یکی اینکه خودش خودش را چیزی در محضر الهی ببیند که همان مطلبی بود که گذشت و دیگری این است که برای خود نسبت به دیگران جایگاهی قائل باشد یعنی بگوید من از دیگران برترم و دیگران به جایی نرسیدم و من رسیدم که جهت مذمت این دسته این است که سخنی می‌گوید که از باطن این سخن آگاه نیست؛ وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا :۳۶؛ چیزی را که نمی‌دانی نگو، حال آیا کسی که می‌گوید من از دیگران برترم واقف هست از دیگران یا نه؟ اگر بگوید واقفم که باید مدعای دانستن دیگران را داشته باشد که آن کسی‌که مغیبات دیگران را می‌داند واقف است که برخی چه نورانیتی دارند که او آن‌ها نرسیده است و یا اینکه نه مغیبات دیگران را نمی‌داند و نمی‌بیند بلکه دارد که این این در چند جهت خود را می‌نمایاند: ۱) به قصد دیگران و خود را بالا بردن که در واقع دارد می‌گوید. ۲) چه بسا همین دیگرانی که او دارد تحقیر می‌کند آن‌ها در وادی توحید شأن داشته باشد در حالی‌که این مدعی نمی‌داند؛ مرحوم آیت‌الله شیخ : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محالِ؛ نقل جریانی از مرحوم آیت‌الله شیخ پیرامون پدرشان مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دوران جوانی و ارتکاب طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد در وادی انسان نباید دم بزند و باید کند چو پیرِ سالِک عشقت به مِی حواله کند بنوش و منتظرِ رحمتِ خدا می‌باش جریان صبر چهل ساله مرحوم آقای اوحدی شست سال سختی دید تا شبی روی نیک بختی دید سی سال لاف مهر زدم تا سحرگهی وا شد دلم چو گل ز نسیم بهار عشق خطر تحقیر ولی خدا و مواجه شدن با لعن ملائکه و جن و انس السلام علیک یا ایتها الصدیقة الجلیلة الجمیلة ذات الاحزان الطویلة فی المدّة القلیلة المخفیة قبرها المجهولة قدرها فاطمة الزهراء بنت رسول الله دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه قلب من و محبت و مهر ولای فاطمه درد و من و کرامت و جود و شفای فاطمه جرم و من شفاعت روز جزای فاطمه به بذل دست فاطمه، به خاک پای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه ۲۹محرم۱۴۴۵ ۲۵مرداد۱۴۰۲ آیت الله https://eitaa.com/akavan110