eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
68 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ چیست؟🌹 مکارم‌ اخلاق تمام کارهایی است که یک انسان خالصانه و به دور از سرسوزنی نفس و برای رضای خداوند انجام می‌دهد که شامل کارهای اخلاقی بسیار بزرگ می‌شود. وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيم (۴_قلم) خداوند متعال در آیه فوق به نبی مکرم اسلام (ص) نفرموده است: تو دارای اخلاق زیبا و جمیل هستی! بلکه فرموده تو به اخلاق عظیم آراسته‌ای. یعنی دارای مکارم اخلاقی و اخلاق‌های وزین و سنگین می‌باشی که هر کسی نمی‌تواند آن را داشته باشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
هر کسی نمی‌تواند در راهِ من بدون این‌ که خطایی کرده باشد برای من بر بدن و لباس اش فضله گوسفند بریزند و برخیزد و لباس خود پاک کند و برای طلبِ هدایت او سریع به کنار خانه‌ی کعبه رود و دست بر دعا بردارد و وقتی فاعل آن فعلِ بد را ندید، نه تنها از او کینه‌ای به دل نگیرد بلکه دنبال او باشد که ببیند مبادا‌! اتفاق بدی برای او نیفتاده باشد. حضرت علی علیه السَّلام می‌فرمایند: کسی که کرامت انسانی خویش را بیابد، لذات نفس را در خود خرد و کوچک می‌کند. امام سجاد علیه السَّلام می‌فرمایند: آن کس که به مقام کرامت نفس نائل آمد و بزرگواری خویش را دید، دنیا و شئون مادی در نظرش پست و ناچیز می‌شود. واژه کرامت به تنهایی در حق عرفا و اولیاء الله معنا ندارد، بلکه باید به آن واژه اخلاق نیز افزوده و به عنوان کرامت اخلاقی ذکر شود که حتماً باید حکمت و پندی برای دیگران در آن نهفته باشد و صرفاً جنبه خارق العاده و بدون پند و غیر منطبق با قرآن نباشد. به نمونه ای از کرامت اخلاقی که منطبق با قرآن است اشاره می کنیم: آیت الله شاه آبادی (ره) پیرمردی بودند که نمی توانستند سریع قدم بردارند، روزی به خزینه حمام رفتند، در حال پایین رفتن از پله ها بودند که سرهنگی به آن بزرگوار اهانت می کند و باعث تمسخر او در نزد برخی سفهاء شبیه خودش می گردد. آن بزرگوار سکوت می کنند، دقایقی بعد آن سرهنگ در بیرون حمام بی دلیل زمین می خورد و می میرد. آیت الله بر جسد او گریه می کنند و می گویند: کاش من در برابر اهانت او جوابش می دادم تا خداوند از سکوت من به خشم نمی آمد و از او انتقام نمی گرفت. در این نقل قول سه اصل مهم هست: نخست تطبیق آن با قرآن (وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا) که ایشان طبق قرآن سکوت نموده و با کرامت و بزرگواری از کنار آن اهانت رد شده بودند. دوم این که حدیث نبوی (ص) می فرماید: «ای بنده در برابر ظلمی که به تو می شود انتقام مگیر که من به انتقام حق تو، از تو سزاوارترم» که این حدیث در حق آن سرهنگ محقق می شود. و سوم آن که کسی که این کرامت اخلاقی را می شنود درس می گیرد که به قدرت قرآن و حدیث باور کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پس اگر کرامت را به معنای برخی کارهای خارق العاده و غیر ضروری بگیریم تصور کنید بگویند فلان عارف در نماز صبح فرشتگان را می دید، این نقل برابر با حدیث است و صحیح می باشد، چون نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: اگر هوای نفس را انسان از خود دور کند همانا فرشتگان را هم به چشم می بیند. ما در این نقل قول به صحت حدیث اکتفاء کرده و حتی به اعتبار قرآنی آن رجوع نمی کنیم. حال سؤال اینجاست کسی که فرشتگان به چشم ببیند و به دیگران بگوید، طبق حدیث امام صادق علیه السَّلام اسرار الهی را فاش کرده است، چون دیدن فرشتگان با چشم نه تنها ضرورتی برای مؤمنان نیست و درسی اخلاقی بر ما ندارد، بلکه از سوی دیگر طبق حدیث حضرت علی (ع) در نهج البلاغه باعث می شود دیگر مؤمنان در زمان عبادت به جای تمرکز برای اُنس با خدا، دچار هوای نفس شده و هدف از عبادت شان را دیدن فرشته قرار دهند و در این حالت نه تنها ماهیت خاص عبادت شان و کسب رضایت الهی در عبادت از آنان سلب می گردد بلکه باعث می شود کسی که فرشته را در آسمان ندید، بر عبادت و صحت طریق خود و بر نفس خود دچار شک و چه بسا نوعی یأس از نفس نماید. پس بالاترین بخشیدن کرامت به کسی، بخشیدن و تعلیم مفاهیم قرآن کریم است. چنانچه کرامت خدا در حق یوسف نبی برای او در بین قوم مصر یاد دادن تأویل و تعبیر خواب بود. وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَىٰ أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۶_یوسف) ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﻧﺎی ﻛﺎﺭﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ و با اعطای این کرامت بود که خداوند حضرت یوسف (ع) را عزیز مصر کرد، که اگر خداوند کرامت تعبیر و تأویل خواب به او نبخشیده بود، عزیز مصر نمی شد. مراد خدا از اعطایِ این کرامت به حضرت یوسف (ع) چه بود؟ عنایت داشته باشیم خداوند تبارک و تعالی این کرامت عظیم را به یوسف نبی بخشید تا مردم مصر را از گرسنگی نجات دهد و با این کار عزیزی خود به مردم مصر ثابت نموده و آنان را یکتاپرست کند. پس هیچ کرامتی از سوی خدا در حق بندگان خاص اش بدون حکمت و سرانجامِ توحیدی نیست. چنانچه حضرت یوسف (ع) جز در زندان ادعای این علم ننمود و آن را بروز نداد، چون اراده خدا بر آن بود از آن طریق آوازه او به گوش پادشاه رسد. در معراج السعاده از نبی مکرم اسلام (ص) در حق صاحبان کرامت آمده است: خوشا به حال بنده‌ای که گمنام باشد، فقط خداوند او را بشناسد و در بین مردم معروف نباشد. چنین اشخاص چراغ راه هدایت و سرچشمه‌ علم و حکمت‌اند. فتنه ظالمان به دست ایشان آشکار می‌شود، نه فاش‌کننده اسرارند و نه بردارنده پرده از کار، از ریا و خودنمایی مهجورند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۹ وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (۲۰_یس) اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (۲۱_یس) در تفسیر این آیات در تحف العقول از امام صادق علیه السَّلام آمده است: آن گاه که امام مشخصات شیعیان راستین را بر پسر جُنْدب برشمرد، در این مشخصات من جمله صاحب سخاوت و بخشش بودن به برادران، نداشتن طمع دنیا، داشتن مناعت طبع و مراقبت از نماز ظهر و... را جمع و به او اعلام فرمود. پسر جندب پرسید: یا بن رسول الله! این شیعیان را کجا پیدا کنم؟ 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
امام فرمودند: سر کوه‌ها و گوشه کنار شهرها هنگامی که به شهری رسیدی سراغ کسانی بگیر که نه مردم با آنان معاشرت می‌کنند و نه آنان با مردم معاشرت دارند، چنانچه حبیب نجار در گوشه شهر (انطاکیه) زندگی می‌کرد و هیچ کس او را نمی‌شناخت و برای هدایت قوم در لحظه‌ای در شهر ظاهر شد و از پیامبر خود دفاع کرد و پس از آن که در آن لحظه شناخته شد، دیگر عمری به دنیا نداشت و با کشته شدن اش برای همیشه از میان مردم رفت. عنایت کنیم مشابه آیه فوق در سوره قصص در شرح حال مؤمن آل فرعون هم به همین سیاق ذکر شده است. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند: «این روزگاری است که جز مؤمن بی نام و نشان از آن رهایی نیابد و اگر در میان مردم باشد او را نمی شناسند و اگر میان مردم نباشد کسی سراغ او را نمی گیرد. آن ها چراغ هدایت و نشانه های رستگاری اند، نه فتنه انگیزند و نه اهل فساد و نه سخنان دیگران و زشتی این و آن به مردم رسانند. خداوند درهای رحمت را به روی آنان باز کرده و سختی عذاب خویش را از آنان گرفته است. ای مردم بزودی زمانی بر شما خواهد رسید که اسلام چون ظرف واژگون شده، آنچه در آن است ریخته می شود.» فراموش نکنیم داشتن شهرت و آوازه بر یک عالم در زمان حیات اش هرگز یک امتیاز منفی محسوب نمی شود و بسی اولیاء الله که شاید صاحب آوازه هم بشوند ولی آنان در نفس شان از آن دورند و به همین دلیل حضرت علی (ع) در نهج البلاغه فرمودند: این روزگاری است که جز مؤمن بی نام و نشان رهایی نیابد و خلاص نشود. حال ممکن است به کسی از اولیاء الله چنین کرامتی از سوی خدا در حد جزئی بخشیده شده باشد؛ سؤال اینجاست که حکمت و نتیجه این کرامت، مشهور و پر آوازه شدن آن عارف در نزد مردم دنیاست؟ دنیایی که نزد خدا ارزش و بهایی ندارد بنده ای از بندگان نیک اش را در دنیا آوازه دهد؟ چه سود آن بنده و چه سود خدا را رسد؟ پس اگر خداوند کرامتی به بنده ای عنایت کند و ببخشد، فرجام آن به نفع توحید و برای تبلیغ توحید در بین خلق منجر می شود. حال کسی که می گوید: وقتی وارد منزل می گشت درب خانه گشوده می شد، پس آن را کرامتی بر او محسوب کنند، و اگر این کرامت را اراده خدا بر حق مؤمن بدانیم، این عزت دنیوی آن مؤمن جز تهدید آخرت او و جز رنجی که در دنیا از مشهور شدن می کشد، چه چیزی عائد او می کند؟ و فرجام این کرامت آموزش چه حکمتی از سوی خدا بر خلایق اوست؟ 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پس چگونه ادعا می کنیم خداوند به بنده ای کرامتی بخشیده، ولی آن کرامت تأثیری در هدایت مردم ندارد و تنها اسمی از او بعد از مرگ اش به یادگار مانده است که اگر قرار باشد در کرامتی از کسی علمی یا طریقی بر دیگران باقی نماند که بهره بَرند، مانند مرحوم کلینی (ره) مؤلف کتاب الکافی، هزاران اسم از عارفان در تاریخ اسلام با هزاران کرامت های این چنینی مانند باز شدن درب، حرکت عصا و... باقی بماند، خدا را از این کار در بخشش کرامت چه سودی بر خلایق اوست؟ مگر حق تعالی کار باطلی می کند؟ پس اگر بر کسی کرامت علم تعبیر خواب عنایت شده باشد، برای آن است که برخی یاران خاص خدا را که در اطراف او هستند با تعبیر خواب شان یاری کند و با بزرگداشتن آنان و یاری شان، آنان را در یاری اسلام یاری دهد. عنایت داشته باشیم تکیه نکردن به خواب دیدن و کرامات به معنای تکذیب آن نیست، بلکه به خاطر آغشته بودن آن ها (خواب ها و کرامات) به رحمان یا شیطان در این دو مقوله و متشابه بودن امر است که هرگز قابل تفکیک نیستند که امر متشابه به آن می گویند. تصور کنید در خودروی خود در جاده می روید، بوی سوختگی لاستیک احساس می کنید، امر اینجا متشابه است. یک بوی سوختگی که می تواند هم از بیرون و سوختن تایر باشد و هم می تواند از خودروی خودتان باشد. شما کرامت را هم شنیدید، باید بدانید آنچه نقل می کنند هم می تواند از شیطان باشد، هم از رحمان. پس چون قدرت تشخیص متشابه نداریم باید از ریشه همه را رها کنیم تا گمراه نشویم. شیطان همیشه انسان ها را یا از متشابهات گمراه و اغفال می کند یا از امانی... وقتی در حدیث است اکثر اهل بهشت، از ابلهان هستند، منظور کسانی اند که در اموری که علم نداشته اند، دقت و تمرکز نکرده و رهایش ساخته اند. نکته بسیار مهم دیگر آن که شیطان از طریق همین کرامات مجازی، برخی مؤمنین را اغفال و طالب می کند. تصور کنید یک نفر از قرآن هزار حکمت ناگشوده بر مردم باز کند شاید کسی نپرسد باز هم بگو. ولی کسی از راه برسد و به ما بگوید: «ناهار نیمرو خورده ای، دیگر نخور...» همین جمله او ما را کافی است او را صاحب علم غیب و علم کثیر بدانیم و دیگر رهایش نکنیم و برای روز مبادایمان در دنیا حفظش کنیم تا در زمان اضطرارمان از غیب بر ما افشاگری کند و بدتر از همه این که همین فرد را که دانسته ما ناهار نیمرو خورده ایم، به عنوان افضل العلماء باور می کنیم و مابقی سخنان دروغ او را بی چون و چرا می پذیریم و اگر کسی او را قبول نکند آن فرد را دشمن خدا می دانیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹چرا امام حسن علیه السَّلام را کریم اهل بیت می نامند؟🌹 اگر کرامت را به معنای کارهای خارق العاده بگیریم، پس امام حسن علیه السَّلام را که کریم اهل بیت می نامند باید به خاطر کارهای خارق العاده اش چنین لقبی نامیده باشند؟ در حالی که کرامت اخلاقی آن حضرت چنان است که وقتی همسرش جَعْده بر او زهر داد پشیمان شد و از مرگ ترسید. حضرت برای آن که همسرش را کسی دستگیر و آزارش ندهد در آن حال به او گفت: از اینجا فرار کن نمی خواهم کسی تو را آزار دهد. در حالی که خداوند در کلام وحی می فرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّـهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (۱۳_حجرات) از امام صادق علیه السَّلام در اصول کافى، ج۱، ص۳۹ آمده است: "علماء وارثان پيامبرانند؛ زيرا پيامبران درهم و دينار به ارث نگذاشتند، بلكه احاديثى از خويش بر جاى نهادند. پس، هركس چيزى از اين احاديث را بياموزد، بهره‌اى فراوان برده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
بنابراين، بنگريد كه دانش خود را از چه كسى فرا مى‌گيريد، زیرا در خاندان ما اهل بیت علیهم السَّلام در هر عصر، جانشینان عادلى هستند که تغییر دادن غالیان و بخود بستگى خرابکاران و بد معنى کردن نادانان را از دین برمى‏دارند. حال سؤالی در اینجا مطرح می شود که اگر اصل وجود کرامت را نپذیریم، چگونه می توانیم بگوییم کرامت، شیطانی یا رحمانی است؟ برای پاسخ به این سوال به آیات قرآن مراجعه می کنیم: قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (۳۹- نمل) عنایت داشته باشیم تخت سلیمان را اجنه ای هم می توانست بیاورد، پس سلیمان می دانست کرامت به دست جن حرام است، لذا از او نخواست و از آصف ابن برخیا تقاضا کرد تا تخت را بیاورد، پس کرامت هم می تواند شیطانی باشد. یوسف نبی علیه السَّلام چون علم تعبیر خواب داشت، بر خلاف معبّرین، برای او "أضْغَاث أحلَامُ" معنایی نداشت. آیا اگر ما یوسف پیامبر می‌شدیم می توانستیم بدانیم کرامت چیست؟ چنانچه فقط او می دانست خواب ها چه تعبیری دارند، پس "أضْغَاث أحلَامُ" برای ماست که علم تأویل رؤیا نداریم، نه برای یوسف نبی آمده است. روزی مردی را موشی در خمره بزرگ روغن افتاد. از امام صادق علیه السَّلام سؤال کرد: حکم چیست؟ امام فرمودند: همه خمره نجس است و باید دور بریزی. مرد گفت: آیا این انصاف است و اسراف نیست به خاطر موش کوچکی، خمره ای بزرگ از روغن حیوانی دور بریزم؟ یابن رسول اللّه شما فتوا دادی و من عقل کردم. فتوای شما از انصاف نبوده و از اسراف بوده است. پس به فتوای خود این جا عمل می کنم. علت این که می گویند به خواب و مکاشفات و کراماتی که می بینید یا می خوانید و می شنوید بهاء ندهید، برای آن است که در چیزی که شیطان بنابر اراده الهی برای ایجاد شبهه قدرت نفوذ و میدان داری دارد، کل خواب و کرامت و مکاشفه را می تواند مصداق "أضْغَاث أحلَامُ" نجس کند. چنانچه حق تعالی در حق "أضْغَاث أحلَامُ" می فرماید: به کل کنار بگذار که تعبیری ندارد، یعنی شیطان در آن وارد شده است. این آیه هرچند از زبان معبران است ولی حقیقت آن مورد تأیید قرآن است. عنایت کنیم با توجه به مطالب فوق، نویسنده این پست هرگز منکر اصل کرامت نیست، بلکه بیانگر و تبیین کننده آن هستیم. کرامات هم نوعِ شیطانی دارند که تشخیص آن ها در توانِ ما نیست، پس نباید بر خود تکیه یا به فرمایش مولایمان علی علیه السَّلام کنجکاوی کنیم و یا کرامت را دلیل بر عارف بودن کسی بدانیم و دنبال کرامات کسی برای شناخت او بگردیم. پایان بحث مدد الهی برای اثبات ادعا، به حدیثی از مولای متقیان در نهج البلاغه رجوع می کنیم. حضرت می فرمایند: سوگند به خدا اگر بخواهم می توانم هر کدام از شما را از آغاز و پایانش و از تمام شئون زندگی اش آگاه سازم. اما از آن می ترسم که با این گونه خبرها نسبت به رسول خدا کافر شوید. آگاه باشید من این اسرار گرانبها را تنها به یاران راز دار و مورد اطمینان خود می سپارم. نبی مکرم اسلام (ص) همه اطلاعات را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک می شود و جای نجات کسی که نجات می یابد و پایان این حکومت همه را به من خبر داده است و مرا آگاه کرده است. هیچ حادثه ای بر من نگذشت جز آن که در گوش ام نجوا کرد و مرا مطلع ساخت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در حدیث فوق چند نکته بسیار مهم قابل تامل و تطبیق است: ۱) حضرت علی (ع) اسراری که در مورد مرگ کسی می دانست به هیچ کس جز معدودی اطرافیان رازدارش نمی سپرد و اگر نیازش بود می گفت و قطعاً آن ها این راز را حفظ می کردند. چنانچه بر میثم تمار و قنبر زمان و چگونگی مرگ شان گفته بود که تا زمان مرگ شان به کسی از آن خبر نداده و فاش اش نکرده بودند. پس وقتی در کرامت کسی می خوانیم فلان فرد مرگ کسی را قبل از مرگ دانسته بود و این کرامت را ما اکنون می خوانیم، آن فرد چرا از مولای متقیان خود تبعیت ننموده و این راز را حفظ نکرده بود؟ ۲) وقتی حضرت می فرمایند: هیچ حادثه ای بر من نگذشت جز آن که پیامبر (ص) در گوش ام نجوا کرد و مرا مطلع ساخت، یعنی تمام این ها اراده حق تعالی در آن لحظه بوده، چون اگر قرار بود نبی مکرم اسلام (ص) تمام حوادث پیش آمده را ریز به ریز بر مولای متقیان بگوید، تصور کنید چه اندازه زمان می برد؟ و این عنایت خدا بر حضرت علی (ع) به خاطر دست مبارک نبی مکرم اسلام (ص) بود که بر سینه آن حضرت گذاشت و از خدا خواست تمام علوم آن حضرت به صورت نور حکمت بر قلب آن امام وارد شود. ۳) علت این که حضرت علی (ع) مستقیم به این نعمت خدا در حق خود اشاره نمی فرماید برای آن است که می خواهد حرمت و جایگاه کرامت نبی مکرم اسلام را در دید عوام حفظ کند و با نشان دادن این کرامات چنانچه خود حضرت اشاره دارند، جایگاه علم و بزرگی خود در نزد مسلمانان از نبی مکرم اسلام بالاتر نبرند و تصریح می فرمایند که از کافر شدن مردم بر نبی مکرم اسلام (ص) ترس دارند. پس تبعیت از سنت، پشت سر رفتن مرید بر پشت مولای خود است و اگر در این راه جلوتر از مراد خود بیفتد از سنت نبوی خارج گردیده است؛ چرا که رابطه حضرت علی (ع) با نبی مکرم اسلام رابطه شاگرد و استاد نبود، یعنی اگر در مسیر معرفت شاگرد از استاد جلوتر بزند اشکالی ندارد ولی در مسیر معرفت راستین رابطه بین حضرت علی (ع) و نبی مکرم اسلام رابطه امام و پیامبر است و نبی مکرم اسلام (ص)، نبی حضرت علی هم محسوب می شود. پس اگر با نشان دادن کرامات خاص از نبی جلو بزند، به نوعی مقام اصطفای الهی بر نبی مکرم اسلام (ص) را کافر شده است. ۴) پس در مقیاس بعدی اگر به فرض عارفی کرامتی از خود نشان بدهد که اهل بیت سلام الله علیه از خود آن کرامت را نشان نداده اند، در چشم مردم از اهل بیت بالاتر زده است و قطعاً این امری شیطانی است. مثال کسی که در کرامتی با دست زدن به سنگی، آن را به گلابی تبدیل کند، از حضرت علی (ع) جلوتر رفته و برخی عوام جاهل اگر حضرت علی (ع) را کنار گذاشتند و مرید این عارف شدند، چون کرامتی در او دیدند که در حضرت علی (ع) ندیده اند، این فرد سبب گمراهی آنان از مسیر اهل بیت علیهم السَّلام شده و در دو دنیا طبق قرآن ضامن قطعی است. در حدیث دیگری آن حضرت در نهج البلاغه می فرمایند: آگاه باشید! کسی با داشتن قرآن نیازی ندارد و بدون قرآن بی نیاز نخواهد شد. پس درمان خود را از قرآن کریم بخواهید و در سختی ها از قرآن یاری بطلبید که در قرآن درمان بزرگ ترین بیماری ها (کفر و نفاق و گمراهی) است و با دوستی قرآن به خدا روی آورید و خواسته های خود از خدا بخواهید. (دنبال فرد صاحب کرامتی برای تعلیم یا رفع مشکل با وجود قرآن کریم در دسترس تان نروید) و به وسیله قرآن از خلق خدا چیزی نخواهید، زیرا برای تقرب بندگان به خدا وسیله ای فراتر از قرآن وجود ندارد. آگاه باشید! شفاعت قرآن پذیرفته و سخن اش تصدیق می گردد. آن کس که در قیامت قرآن شفاعت اش کند بخشیده می شود و هرکس که قرآن از او شاکی باشد محکوم است؛ پس به شمار عمل کنندگان به قرآن وارد شوید. از قرآن پیروی کنید و خدا را بشناسید و خود را با قرآن اندرز دهید و رأی و نظر خود را (در باب کرامت) برابر قرآن متهم کنید و صحت و سقم خواسته های خود را با قرآن بسنجید، پس کرامت راستین آن است هر کلام یا حرکت یا هر اثر یک عارف باید ما را باذن الله به معرفت قرآن کریم نزدیک تر سازد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۴ 🌟رَجم: به معنای انداختن بی هدف یک شئ یا سنگ در تاریکی است که آن سنگ هر کجا رود و هرچه کند برای پرتاب کننده اهمیتی ندارد. عموماً رجم در مورد شیطان و پرتاب سنگ در قرآن بکار رفته است. شیطان بعد از نافرمانی حق تعالی خداوند به او امر کرد: "قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ" یعنی از درگاه قدسی من از نزد ملائک من گم شو و هر جا بروی و هر کاری بکنی برای من مهم نیست و از من اجازه داری. تصور کنید شما فرزندی دارید که نافرمانی شما کرده است و شما درب خانه را باز کرده و می گویید: گم شو...... یعنی هر کجا بروی و هر کاری بکنی و هر بلایی سرت بیاید برای من مهم نیست. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
شیطان وقتی از درگاه خدا این چنین دفع شد از خداوند اذن گرفت تا از بنی آدم انتقام بگیرد و حق تعالی او را تا روز قیامت عمر و امان اش بخشید. تصور کنید شیطانی که رجیم است و از همه جا رانده شده و حتی اذن ندارد بر جاهایی در آسمان برود (وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ) با بنی آدم چه می کند؟ الف) "فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ" وقتی قرآن می خوانی مزاحم فهم توست و می خواهد با امنیِّه و خط امان کاذب اش گمراه ات کند. ب) وقتی کار نیکی می خواهی انجام بدهی "الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ" او تو را به فقر وعده می دهد. پ) وقتی بیکاری و مالی داری و سالمی تو را به فحشاء و دلخوشی فرا می خواند. "وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ" ت) وقتی می خواهی به مرگ فکر کنی تا دنیا از چشمت بیفتد "فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ" دنیا را با وسوسه در چشم تو باقی و ماندگار می کند. ث) وقتی در اضطرار و تنگنا هستی و خدا منتظر توست سمت او روی کنی، تو را سمت شرب خمر برای فراموشی گناهان و یا رفتن سراغ دعانویس برای مشرک قرار دادن تو تلاش می کند. ج) تا سراغ علم می روی می خواهد جاهل باشی تا اعمال زشت تو را در برابر چشم تو نیک نشان دهد. (وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ) هزاران فتنه ای که این علامه رجیم بر سر این بشر پیاده می کند. انسان های بیکار هم به نوعی یاران ابلیس هستند، بیکارند و همیشه در زندگی این و آن سَرَک می کشند، مانند ابلیس که برای تفریح و خنده کاذب خود طعمه و لقمه پیدا کنند. خدایا! پناه می بریم به تو از این شیطان بیکار و بی عار و همیشه بیدار و علامه و دشمن نامرئی مان!!! "يَا إِبْرَاهِيمُ ۖ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ" سنگسار را رجم گویند که قبل از اسلام هم در میان ملت ها رسم بوده است. مشرکان رجم شان چنین بود که خداپرستان را در شهر و بَرزن سنگ می زدند تا آنان از شهر فرار کنند، یعنی مجازاتی برای کشتن شان نبود، اما در اسلام برای زنای محصنه سنگسار آمده است. علت این امر چیست؟ رَمْی جَمرات یا زدن سنگ به شیطان یکی از اعمال عبادی حج است. توده سنگ ریزه را جِمار گویند که از رَجم است. یعنی کسانی که زن یا مردی را سنگسار می کنند و رَجم می نمایند، در اصل به شیطان سنگ می اندازند که از آنان دور شود و آنان را مانند کسی که در گودی سنگسار به علت متابعت از او گرفتارشان ساخته است، گرفتار نکند و به نوعی تنبیه برای نفس و انذار بر جسم است. سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ (۲۲_کهف) مراد از رَجْمًا بِالْغَيْبِ یعنی سنگی در تاریکی می اندازند. یعنی هیچ هدفی را نمی بینند که سخنی بر آن هدف گویند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
شیطان در عالم الست به موازات هدایت الهی برای گمراهی انسان از حق تعالی اختیار گرفته است. چنانچه حق تعالی بر پیامبران و برخی منتجبین خود وحی می کند، شیطان هم بر برخی منتخبین خود وحی می کند. (وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ) چنانچه فرشتگان به مؤمنان خدا، ذکر خدا القاء می کنند شیطان هم برای جاهلان در معرفت خدا امنیّه القاء می کند. (أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ) فرق وحی و القاء چیست؟ وحی سخنی است که شنونده بدون تأمل آن را می پذیرد و سریع عمل می کند. القاء شیطان سخنی است که شنونده آن را از جهل باور می کند. علت این که در اسلام تأکید می شود انسان بیکار و تنها نباشد به این دلیل است که این دو باعث فساد می شوند، زیرا که شیطانِ دربدر و بیکار همیشه دنبال کسی می گردد که بیکار و تنهاست. این امر زنان را بسیار بیشتر از مردان که در کنج منزل هستند تهدید می کند. برای همین در اسلام تأکید شده است زنان خود را با بافندگی و ریسندگی در خانه مشغول شان سازید. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ (۶_حجرات)  وقتی انسان به وسوسه شیطان، گناهی را انجام می دهد (به فرض مثال قتلی را مرتکب می شود) شیطان سریع بعد از حصول نتیجه مورد نظرش به دست آن انسان، از او دور می شود پس همان لحظه یا ساعتی بعد آن طرف بیدار شده و حس ندامت می کند. همان شیطان به سراغ خانواده مقتول می رود و شاید دو سال تا اجراء شدن حکم اعدام او، آن خانواده را تحریک و وسوسه به قصاص و عدم گذشت می کند. وقتی اولیاء دم او را قصاص کردند دوباره از کنار آنان هم خود را دور می کند و آنان پشیمان می شوند که کاش او را قصاص نمی کردند. این چنین شیطان این دشمن قسم خوردۀ عالم الست انسان، او را عالمانه بازی می دهد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: کرامت در قرآن 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
ای دانایی که هر دانایی از دانایی توست و دانایی ما چیزی بر دانایی تو نیفزاید، و نادانی مان چیزی از دانایی تو کم نکند.ای آن که دانایی را بر کسانی می بخشی که از این دانایی شان سودی می بَرند؛ ای آن که همه سودها در دانایی، و زیان ها در نادانی قرار دادی، ما را به حال خویش از رحمت ات دانا گردان. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در اصول کافی از امام کاظم علیه السَّلام در حدیثی قدسی آمده است: اگر نیازمندان من نبودند توانگران من بهشت را سزاوار نمی شدند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
طبق قرآن تا با مال و جان خود در راه خدا جهاد خالصانه نکرده ایم و ترک محرمات الهی و انجام واجبات او به جای نیاورده ایم خداوند ولی اللّه که ولی ماست بر ما نشان نخواهد داد تا از او تبعیت کنیم و مراد از "أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی‌َّالله" این است. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۶۱ کربلایی احمد هشتاد سالگی خود را پشت سر گذاشته است. چند سال قبل دست هایش لرزش عصبی گرفت و دیگر قادر به برداشتن درست اشیاء نیست. از آن روز غذا خوردن اش هم دچار مشکل شده است. چشم هایش هم بر اثر آب مروارید و کهولت سن بسیار کم سو شده است و عینک هم درمان اش نمی کند. یک روز صبح که از خواب بر می خیزد می بیند پاهایش هم دیگر برای همیشه از او قبل از مرگ اش خداحافظی کرده اند و او دیگر قادر به راه رفتن هم نیست و برای بیرون رفتن در روستا، پسرش باید او را روی کول خود سوار کند... برای بار اول که پسرش او را سوار بر کول خود می کند تا از خانه برای رفع دلتنگی بیرون رود، کربلایی احمد شدید گریه اش می گیرد.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
پسرش از او می پرسد: پدر جان! چرا گریه می کنی؟ می گوید: پسرم! قاعده دنیا بر آن است آدمی را در ابتدای تولدش اش دست ها را قادر به برداشتن اشیاء می کند و سپس پاها را قادر به حرکت کردن در سن کودکی که کرد به او برای ورود به دنیا و حرکت در آن خوش آمد می گوید. من دیدم که در پیری هم، همه آن ها از من به ترتیب گرفت. ابتدا قدرت از دست هایم و اکنون که قدرت راه رفتن را از پاهای من گرفت یعنی به من هشدار می دهد که از روی زمین من بلند شو و پا بر روی زمین من دیگر حق نداری بگذاری و بر پای دیگران باید راه بروی و به سوی خانه قبر و آخرت ات حرکت کنی.... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۱۵ 📆۱۴۰۳/۰۲/۰۴ 🌟مُقیت: این واژه یکی از اسماء الهی حق تعالی از ریشه قَوَتَ به معنای ذخیره و نگهداری غذای موجودات زنده در درون بدن آن ها را گویند. حق تعالی موجودات زنده را طوری آفریده است که غذایی را که می خورند به عنوان یک قُوّه در بدن آن ها نگهداری و ذخیره شود. باتری را از آن جهت قُوّه گویند چون انرژی آن در درون اش ذخیره شده است. یک یخچال با باتری کار نمی کند، پس برای نگهداری فعال آن، یا باید از محل برق شهری تکان نخورد، یا باید سیمی طویل متصل به برق شهری به آن وصل شود تا اگر جایی برده شد قابل استفاده باشد. ولی یک رادیو چون با قُوّه و باتری کار می کند این مشکل را ندارد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
حق تعالی هم در خلقت موجودات زنده بدن آنان را طوری خلق کرده است که آب و غذای مورد نیاز برای مصرف خود را برای چهار روز طبق قرآن در بدن خود بتوانند ذخیره کنند، طوری که بدون آب و غذا نگه داشته شده و تلف نشوند. وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ (۱۰_فصلت) صفت مُقیت بودن خداوند چیست؟ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها وَ كانَ اللَّهُ عَلی‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ مُقِيتاً (۸۵_نساء) یعنی شفاعت نیک را در وجود شما نگهداری می کند تا از آن قُوّه بگیرید و سود برید. همچنین شفاعت سیئه و بد را در وجود شما اثرات اش را ذخیره می کند تا از عواقب آن به شما برسد. یعنی شفاعت بد هم قُوّه و اثرش بر روی شما باقی می ماند. وقتی می گوییم: یَا حَافظ، یعنی خداوند از گزند آنچه که در اطراف ماست، ما را نگه می دارد؛ اما وقتی می گوییم: یَا مُقیت، یعنی کسی که بدن ما را قابلیت باتری و نگهداری انرژی حاصل از غذاها قرار داده تا ما را مدتی بدون نیاز به خوردن نگه دارد. تصور کنید روده انسان اگر قابلیت ذخیره آب را نداشت در تابستان در حرارت، در زمان کار کردن، انسان باید به دست خود سِرُم وصل می کرد تا آب مورد نیاز بدن او قطره قطره برای سوخت و ساز وارد بدن اش شود. صفت یَا مُقیت خداوند این رنج را از انسان دور می کند، یا اگر سیستم دفع بدن انسان قابلیت تجمیع در مثانه و روده را نداشت، انسان هر لحظه در حالت دفع نجاست از خود بود و فرصت بسیاری از کارها و عبادات از او سلب می شد و آرامش زندگی از دست می رفت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
از امام صادق علیه السَّلام در اصول کافی آمده است: هر کس از دوستان و شیعیان ما قرآن را خوب نداند به او در قبرش آموخته می شود تا خداوند به واسطه آن درجات اش را بالا برد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۴۳ معمولاً روال دنیا بر آن است کسانی که در سطوح عالی مدیریت و یا ریاست دولتی و غیردولتی بازنشسته می شوند بعد از اتمام خدمت در یک روز از فراز به فرود می رسند و میز و قلم و اختیارات و امکانات و احترام را به کل از دست می دهند، که این امر برای نفس بسیار سنگین است؛ لذا بهتر است در سال آخر خدمت، مدیریت و ریاست را به کسی دیگر تحویل و قدری در سطح معاونت خدمت کنند که بر نفس شان تواضع و گذرا بودن این منسب و امکانات را یاد دهند و کم کم به آن عادت کنند. بدانیم ورشکستگی فقط در سرمایه نیست، بلکه ورشکستگی در مدیریت و ریاست هم وجود دارد که اگر کاری که گفته شد صورت نگیرد بر انسان بعد از بازنشستگی حسّ افسردگی و نوعی پوچی دست می دهد که عوارض زیان بار بر انسان می تواند تحمیل نماید. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
ای پروردگار یگانه من که مرا در بهشت بدون تلاش برای رفع حاجتی از من، روزی می بخشیدی و جدّم آدم از آن به نافرمانی اش کیفر کردی و روانه این دنیا ساختی و بر او و ذریّه اش حاجاتی در دنیا قرار دادی که به واسطه این حاجات و نیازهای شان خود را نیازمند و محتاج تو بینند تا از تکبرشان دور سازی و بر تواضع شان بیفزایی و از سرزندگی شان کم کنی و بر خوف شان اضافه نمایی که سرور و سالار شهیدان فرمودند: اگر مرگ و فقر و بیماری نبود انسان خدای خویش در دنیا از یاد می بُرد؛ و این سه اهرم خدا برای تربیت انسان است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
نازنینا! هر حاجتی از من بر تو چیزی نیست که از آن اراده کرده ای مرا به یاد خود رهنمون سازی ولا غیر، کریمی چون تو را نه نیازی به آزار چون منی ناتوان است و نه نیازی به آن داری که من دارم که از من برای بُخل نفس خویش حاجت ام دریغ داری و نه در وجود تو جهلی است که از حاجت من بی خبر باشی که حاجات من امر کرده ای از تو بخواهم که فقط یاد تو کرده باشم و حسّ نیاز و فقرم به تو را هرگز فراموش نکنم. نازنینا! هر حاجتی از سایر خلایق که مرا توفیق دادی به دست من عاصی بر آنان روا سازی منتی بر من نهادی که ذکر خویشتن را یاد من آوری، خدایا! از رحمت خویش عنایتی نما در زمان رفع هر حاجتی از بندگان تو که به اذن خویش بر من سپرده ای فقر و نیاز خویش به تو هرگز از یاد نَبرم........ ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۶۲ خرقه پوش تارک دنیایی از منزل سمت خانقاه روانه بود. او را گفتند: امروز را هم ساعتی به مسجد در آی و کلامی از قرآن بشنو.... خرقه پوش گفت: خانقاه هم مسجدِ من است.... حکیمی گفت: رها کنید تا برود، بنی آدم همیشه جایی می رود که از باورهای او سخن گویند و باورهای او را تأیید کنند. هرگز آدمی جایی نمی رود که در آن بشنود از باورهایی که باید داشته باشد ولی ندارد. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی