eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
69 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
از شکر تو عاجز شوم نعمات تو چون بنگرم وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا تو پرده پوشی کفر من من پرده از پرده درم قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ از لطف خود بخشی به من من را گمان که برترم وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ گفتی خرت را فهم نیست من از خرت هم خرترم كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارً أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۰۶ ✍جوانی در بازار به رسم تصادف روزگار سرمایه ای بهم زد و با تاجران تراز اول بازار قصد مجالست نمود. تاجران را که ماهران تجارت و شاخصان مهارت بودند روزی میل سیاحت نمودند و تاجر جوان با خدمتکار جوان با آنان همراه شد. به صحرایی رسیدند و قصد شکار با تیر و کمان کردند. تاجر جوان که مهارتی در شکار نداشت از درد تکبر، گفتن حقیقت و تواضع سنگین آمد و تیری بر کمان نهاد تا او هم آهویی به تیر خود نشان کند. چون تیر در کمان نهاد زمان پرتاب خطا کرد و انتهای کمان به زیر چشم خورد و رخسار کبود کرد. مسافتی گذشت و تاجران را اسب هایی تازان آوردند تا بر اسب سوار شده و بر آرزو و مراد خویش بتازند. تاجر جوان که اسبی سوار نشده بود برای کم نیاوردن از صحابه تجّار، او نیز سوار شد و چون بید لرزان بر اسب تازان کمی تاخت و زمان فرود چون هنری او را نبود، بر زمین خورد و پای اش درد گرفت و باب مزاحی بر تاجران گشود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
تاجران به ساحل دریا رسیدند و قصد رفتن در آب در غروب نمودند. خدمتکار ارباب دید که باز قصد هم پروازی با تاجران دارد و التماس نمود که این بار را بگو شنایی تو را نیست چون دریا را رحمی بر کسی که علم اش نباشد نیست..... هر چه کرد تاجر متکبر وَقعی بر کلام خدمتکار عاقل خود ننهاد و لباس از تن درآورد و برای مبارزه با دریای خروشان وارد معرکه شد. پای چون در دریا نهاد و قدمی از قدم برداشت، آب های خروشان او را با خود بردند و صدای استغاثه تاجر به آسمان برخاست... خدمتکار هیچ تکانی نخورد و غرق شدن ارباب نگریست. تاجران گفتند: چه غلام بی صفت و پستی که ارباب نجات نداد و نظاره گر غرق و مرگ ارباب شد..... خدمتکار گفت: من بارها او را خواستم نجات دهم ولی تکبرش را رها نکرد که نجاتی بر خود بیند زمانی که خواستم نجات اش دهم اندیشه کردم چگونه نجات دهم کسی را که تکبرش دیر یا زود او را خواهد کشت؟ پس دیدم نجات مرا بر او سودی نیست و تکبرش او را بعد از این نجات در مهلکه دیگری بی تردید خواهد کشت.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۳ 📆 ۱۴۰۲/۰۴/۲۴ 🌹بَاء (بُوء): إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ (۲۹_مائده) من می‌خواهم که (بار) گناه من و (بار) گناه خودت را به دوش بکشی و در نتیجه، از دوزخیان شوی. (آری،) کیفر ستم‌کاران چنین است. این آیه خطاب هابیل به قابیل است، زمانی که خواست او را بکشد گفت: من می خواهم با کشتن تو هم گناهان تو را بر دوش گیرم و هم گناهان خود را. پرواضح است کسی که انسانی را بدون حق بکشد او را از ادامه عمل صالح برای جبران گناهان اش و توبه باز می دارد، پس همه گناهان گذشته او که احتمال آن می رفت که اگر زنده بود با توبه و عمل صالح جبران اش می کرد بر ذمّ قاتل قرار می گیرد؛ برای همین قتل عمد گناهی کبیره و نابخشودنی است. پس بَاء، کشتن مؤمن به دست غیر مؤمن و به دوش کشیدن بار گناهان مقتول را گویند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
علت این که خداوند می فرماید: هرکس مؤمنی را به عمد بکشد دشمن من است، چون با کشتن آن مؤمن او را از انجام عمل صالح در دنیا باز می دارد. وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً (۹۳_نساء) و هر‌کس مؤمنی را به‌ عمد بکشد، سزایش جهنم است که همیشه در آن خواهد ماند، و خدا بر او خشم گرفته و لعنتش کرده و برایش عذابی بزرگ آماده کرده است. حال در آیات مرتبط با این لغت قرآنی در کلام وحی تدبر می کنیم: وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ (۱۲۱_آل عمران) زمانی (را یاد کن) که صبحگاهان از میان خانواده‌ات بیرون رفتی؛ در ‌حالی ‌که می‌خواستی مؤمنان را برای جنگ (اُحد) در جایگاه‌هایی مستقر کنی. "تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ" یعنی مؤمنان را حاضر می کرد تا به جنگ کافران بروند. اگر کافری را می کشتند او را مستقیم به دوزخ روانه کرده بودند و اگر خودشان کشته می شدند تمام بار گناهان شان بر دوش کافران می رفت و خود اهل بهشت می گشتند. چنانچه در حدیث است، اولین قطره خون یک شهید که در میدان جنگ با کافران ریخته می شود کفاره همه گناهان او به جز حق الناس است. خداوند در حق کافران می‌فرماید: وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّـهِ ذلِكَ (۶۱_ بقره) و خواری و بیچارگی (چنان) بر آنان مقرر شد (که دیگر از آن جدا نمی‌شوند) و گرفتار غضبی (بزرگ) از جانب خداوند شدند. یعنی خواری و عاجزی و باء بر آنان حدّ می شود، یعنی کشته شدن به دست مؤمنان یا کشتن مؤمنان، چون در هر دو حالت وارد دوزخ و غضب و خشم الهی می شوند. وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (۸۷_ یونس) به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود در مصر، خانه‌هایی بسازید، و خانه‌هایتان را مقابل هم قرار دهید و نماز را کامل و بی‌نقص به‌جای‌ آورید. (ای موسی،) به مؤمنان مژده‌ی (نجات و رهایی) بده. و وحی کردیم به موسی و برادرش برای کشته نشدن "تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما" به دست آل فرعون که کافر بودند خودش و قومش بنی اسرائیل به مصر روند و خانه بسازند و ساکن شوند. وَ لَقَدْ بَوَّأْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ (۹۳_ یونس) براستی بنی‌اسرائیل را در جایگاهی شایسته جای دادیم و از چیزهای پاکیزه به آنان روزی کردیم. و ما بودیم که بوأنا کردیم که بنی اسراییل یعنی از کشته شدن بدست کافران نجات شان بخشیدیم. وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ (۷۴_زمر) و (بهشتیان) می‌گویند: «سپاس و ستایش، از آنِ خداست که وعده‌اش را برایمان محقق کرد و زمینِ (بهشت) را به ما به ارث داد؛ به‌طوری ‌که هر جایی از بهشت را که بخواهیم، منزلگاه (خود) برمی‌گزینیم. یعنی سپاس خدایی را که بر وعده صدق خود وفا کرد و ما را وارث زمین گردانید و با دوری خطر کشته شدن ما به دست کافران که با نَتَبَوَّأُ توانستیم از بهشت او با زندگی در دنیا و عمل صالح و تبلیغ آن به اندازه که خداوند می خواست بهره ببریم. در این آیه قابل ذکر است هرچند کسانی را که خداوند به اراده خویش نتوانستند در روی زمین زنده بمانند ‌و با اعمال صالح بیشتر از آن ارث بیشتری ببرند و به دست کافران کشته شدند اهل جنت هستند، ولی کسانی که خداوند آنان را از کشته شدن به دست کافران نجات شان بخشیده و در زمین وارث شان کرده و با اعمال صالح و تبلیغ دین ارث بیشتری از زمین برده اند آیه خطاب به شکر این نعمت بر آنان است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مثالی به این امر می زنیم: بر امام صادق علیه السَّلام اراده خدا بر آن بود که با توجه به شرایط عصری که در آن زندگی می‌کردند بیشتر از امام حسین علیه السَّلام در زمین و راحت تر از آن حضرت به تبلیغ دین و تربیت شاگردانی بپردازند، پس از زمین ارث بیشتری برده اند. هرچند هردو امام معصوم هستند و اگر اراده خدا بر امام حسین علیه السَّلام هم بود با توجه به شرایط و زمان زندگی شان مثل امام صادق علیه السَّلام در تبلیغ دین بیشتر فرصت و شرایط داشتند. هردو امام هرچند معصوم و در بهشت نزد هم جای دارند ولی شکر این فضیلت بر امام صادق علیه السلام بیشتر از امام حسین علیه السَّلام واجب است و بر امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر از سایر ائمه شکر این نعمت است که حق تعالی اراده اش برای یاری آن حضرت در زمان ظهور و تبلیغ و ترویج اعتلای اسلام است. پس بر مؤمنان واجب است اگر در برهه ای از تاریخ بسته به اراده خدا زندگی می کنند که از شرّ کافران در تبلیغ دین آسوده اند و راحت تر می توانند تبلیغ کنند شکر بیشتری باید داشته باشند. اگر براحتی هم اکنون می توانیم دین خدا را تبلیغ کنیم در حالی که در سال های تاریک پیش از خودمان این شرایط را نداشتیم پس باید بر این نعمت تفکر و شکر کنیم، هرچند اجرمان با آنان که می خواستند ولی نمی توانستند خدا را در برهه زمان های خودشان تبلیغ کنند در اجر از رحمت الهی یکسان هستیم. وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (۲۶_حج) زمانی (را یاد کن) که مکان خانه‌ی (کعبه) را محلّی برای بازگشت ابراهیم (و آبادسازی و هنگامی که ما ابراهیم را از شکر کشته شدن بدست مشرکان حفظ کردیم و با قرار دادن او در کنار بیت مان شرایط قرار دادیم که از مشرکان نجات یابد) و ما را شریک قرار ندهد و پاک کند برای طواف کنندگان و نمازگزاران و رکوع و سجده کنندگان بیت ما را. وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ (۹_حشر) کسانی که پیش از مهاجران، در مدینه ساکن شده و اهل ایمان بودند، کسانی را که نزد آنان هجرت کردند. یعنی قبل از شما در مدینه کسانی بودند که ساکن شان کرده بودیم تا از کشته شدن به دست مشرکان حفظ شوند و در آنجا با ایمان خانه بسازند و دوست داشته باشند شما اهل ایمان به سوی آنان هجرت کنید. وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ (۵۶_یوسف) این‌چنین به یوسف در آن سرزمین جایگاه و قدرت دادیم؛ به‌طوری که در هر جا از آن که می‌خواست، اقامت می‌کرد. و ما بودیم که یوسف را مکانت دادیم و با دور نگه داشتن او از کشته شدن بدست کافران و مشرکان توانست با این دورماندن در دنیا، برای تبلیغ آخرت خود بهره ببرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام فرمودند: به خدا قسم در دنیا از هیچ نعمتی شادمان نمی شوید مگر آن که به خاطر از دست دادن نعمتی دیگر ناخوش می شوید. مثال بر حدیث آن که، وقتی نعمتی از گوشت و کباب می خوریم و لذتی کسب می کنیم نعمت دیگری به نام عافیت را با چربی و کلسترول در معرض تهدید قرار می دهیم و با فشارخون نعمت سلامتی خود را تهدید می کنیم. 📚امالی طوسی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
خدایا! اگر اراده تو بر نابینا کردن مان بود چشم سرمان نابینا ساز ولی چشم دلمان نابینا مساز، چرا که اگر چشم سرمان کور شود کسی باشد دست مان بگیرد و ما را با خود بَرد که در چاله ای نیفتیم؛ کسی باشد که لقمه ای در دهان ما بگذارد، ولی وای به روزی که چشم دل مان نابینا سازی. فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ که چشمهای سر گرچه کور نیست لیکن چشم باطن و دیده دلها کور است، و در آن روز هیچ کس را قدرت هدایت و نشان دادن راه مان بر ما نخواهد بود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
خدایا! در دنیا اگر چشم سرکور شود هنوز گوش ها می شنوند، اما اگر چشم دل کور گردد گوش ها هم کر می شوند، حتی پدر دست فرزند نمی تواند بگیرد و راه راست نشان اش دهد. معبودا! چشم سرم اگر کور شود نهایت آسیب اش به من افتادن در چاله ای و شکست و دست پایی است، ولی چشمی که در درون دل هاست اگر با ظلمت عصیان تو کور شود فرجام اش افتادن در چاله پست تمنیات دنیاست که افتادن در چاله گودال جهنم آن را درمانی نیست. شاید در چاله دنیا بیفتم و کسی مرا نجات دهد، ولی اگر در چاه جهنم افتم هیچ کس را یارای نجات من نیست. اگر چشم سرم کور شود آسیب من به خودم خواهد بود. معبودا! پناه می برم بر تو که چشم دل من کور شود و دیگران نیز با این نابینایی خویش با کلام ام گمراه سازم. خدایا! امانم بده از تَعْمَى الْقُلُوبُ به حق محمد و آل محمد صلوات علیهم اجمعین 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۰۷ ✍صاحب نوری همیشه در ذکر خدا بود و هر کجا می نشست دل به ذکر حبیب اش مشغول می داشت. هر چه کردند دل از او فراموش نکرد و برای لحظه ای دل از او بر نگرفت. از او پرسیدند: چرا خدای را نمی توانی فراموش کنی؟! گفت: در جوانی عاشق دختر صاحب جمال و صاحب کمالی شدم هرچه کردم او را که میلی به من نداشت نتوانستم فراموش کنم. برای درمان این درد نزد پیر دانایی رفتم. پیر دانا گفت: تا بهتر از آن دختر ندیده ای و نیافته ای هرگز قدرت فراموش کردن او نیابی..... کنون که عاشق خدا از رحمت اش گشته ام یک راه بیشتر برای فراموشی او ندارم و آن این که معشوقه ای بهتر از او بیابم......... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۴ 📆 ۱۴۰۲/۰۴/۲۷ 🌟قُنوت: ترک گناه از خوف خدا یا برای طلب رضای خدا را گویند. يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا (۳۰_احزاب) وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا (۳۱_احزاب) یعنی ای زنان پیامبر! هر کدام از شما ترک فحشاء و گناه برای رضای خدا و رسول و یا خوف از خدا کند نه برای ترس از آتش جهنم یا طمع بهشت، از مقنتین است. يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ یعنی ای مریم ترک گناه برای خشنودی رضا و خوف او کن نه طمع بهشت و ترس از جهنم. بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ (۱۱۶_بقره) یعنی هر آنچه در آسمان و زمین است (بجز جن و انس) از ترس و خوف الهی به امر او تسلیم هستند. چون خداوند بهشت و جهنمی برای آنها ندارد که به طمع بهشت یا ترس از جهنم، تسلیم امر خدا شوند و عصیان و نافرمانی او نکنند و در طلب کسب رضایت خدا باشند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ قَانِتٌ (۹_زمر) یعنی کسی که فقط برای کسب رضایت الهی یا از خوف او نیمه شب بر می خیزد و در قیام و سجود خدا را یاد می کند..... قَانِتٌ هم اسم حالت است و هم اسم فعل. یعنی کسی که برمی خیزد (اسم فعل)؛ در حالی که فقط برای کسب رضای خدا و یا خوف الهی است. (اسم حالت) پس کسی که مثال، برای حاجت دنیوی برای کسب شغل، یا ازدواج نیمه شب از بستر بر می خیزد هرچند اجر خود می برد ولی جزء قانتین محسوب نمی شود. چون چنین کسی از خوف نفس خود که شغل ندارد و اذیت می شود و یا برای رضای نفس خود که شغلی پیدا کند و رفاه برسد دل شب بیدار می شود و چه بسا اگر حاجتش بگیرد دیگر ادامه این عمل نکند یا حاجت اش نگیرد به کل آن را ناامید شود و کنار بگذارد و چنین کسی از سوی این دو خطر عبادت اش قطعاً تهدید می شود، چنانچه در سوره سجده نیز برای نماز شب واقعی این دو اصل خوف و امید را شرط کرده است. (تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا) در حدیث است که سنگینی گناه باعث سلب توفیق بیداری شبانه می شود. چرا؟ کسی که در روز گناه و معصیت الهی را می کند در اصل به دنبال رضایت الهی نبوده و از مقام الهی در خوف نیست که عصیان امر او می کند، پس او هرگز نمی تواند از قانتین باشد. قنوت را از آن جهت گویند که انسان در زمان دعا در قنوت باید در خوف و در جستجوی رضایت الهی باشد و نباید انسان در قنوت برای خود طلب مادیات زندگی کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
📜🪶 امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام فرمودند: در شگفتم از بخیل در دنیا چون تهیدستان زندگی می کند، اما در آخرت چون سرمایه‌داران محاکمه می شود. 📚 نهج البلاغه 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۱ نبی مکرم اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: پوشاندن عورت در هر زمان حتی در استحمام، نشان شرم و حیاء از خدا، و فضیلت است. محبوب ترین خانه نزد خداوند، خانه ای است که در آن یتیمی اکرام شود. از محبوب ترین مکان ها نزد خدا مسجد و از منفورترین مکان ها بازار است. قسم به کسی که جانم در دست اوست، دنیا از هاروت و ماروت ساحرتر است، همانا ترسناک ترین چیز به شما دنیاست. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۵ 🌹مَرَج: به اختلاط و چند نوعی یک شئ گویند. وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ (۱۵_ الرحمن) مارج یا همان رنگ آتش است که به رنگ های مختلف از سرخ و زرد و آبی و سبز در آن وجود دارد، و چون این رنگ ها در یک شئ در زمان سوختن در آتش، قابل پیش بینی نیستند، به آن مارج گویند. بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ (۵_ ق) کسانی که آیات الهی را تکذیب کردند تکذیب شان یکسان نیست بلکه در این امر مریج و به رنگ های گوناگون ظاهر می شوند. تکذیب کنندگان، برخی کلام خدا را شعر و برخی سِحر، و برخی اساطیر و.... می خوانند (در این امر مریج هستند)؛ ولی باور کنندگان و مؤمنان در امر مریج قرار ندارند و همه آن را از جانب حق تعالی می دانند. ترویج از این ریشه است یعنی فرقه ای در یک شهر به رنگ های مختلف، رواج و تبلیغ امری را می کنند. مرجان هم از این ریشه است، چون به رنگ های مختلف وجود دارد که ارزشمندترین آن رنگ سرخ آن است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۲ از امام حسین علیه السَّلام در کتاب لهوف آمده است، آن حضرت قبل از ترک مکه فرمودند: گویا می بینم که درندگان بیابان میان سرزمین کربلاء اندام های پیکرم را تکه تکه می کنند و شکم گرسنه شان را سیر می سازند از خواسته خدا بر ما بر ما گریزی نیست. خشنودی ما خاندان پیامبر خشنودی خداست. من بر بلایی که خدا بر من می فرستم شکیبایی می ورزم. حدیث گویای آن است امام در کربلاء فقط به دنبال کسب رضایت خداوند بود چرا که رضایت پیامبرش و امام اش از او که جد و پدر بزرگوارشان بودند فقط در کسب رضایت خدا بود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۶۰ 📆۱۴۰۲/۰۴/۳۱ وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ ۚ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيم (۴۹_بقره) و (به یاد آرید) هنگامی که شما را از ستم فرعونیان نجات دادیم که از آنها سخت در شکنجه بودید، (به حدّی که) پسران شما را کشته و زنانتان را زنده نگاه می‌داشتند، و آن بلا و امتحانی بزرگ بود که خدا شما را بدان می‌آزمود. از نبی مکرم اسلام (ص) در نهج الفصاحه آمده است: از علائم روز قیامت آن است که زنا رواج یابد و شراب نوشند و مردان بروند و زنان بمانند و از هر پنجاه زن، یک سرپرست مرد داشته باشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
با اندکی تدبر در آیه فوق می توان مدد الهی دریافت که شراب و زنا نوعی ذبح مردان و بی سرپرست رها کردن زنان و بلای عظیم است. چون مردی که دائم الخمر باشد به خانه و زن خود اهمیت نمی دهد، و وقتی مردی زنا کرد دیگر زندگی و زن بر او لذتی برای حفظ اش ندارد. در چنین جامعه ای زنان مطلقه بی شماری به حال خود رها می شوند که خود آنان در جامعه به خاطر نیاز مادی یا جنسی شان مولد زنا یا لذت های زودگذر در مردان خواهند شد و روز به روز بنیان خانواده ویران تر می شود. در چنین جامعه ای کار کردن به خوردن و خوابیدن تبدیل می شود. ازدواج دیگر به صرفه نیست چون لذت ها به وفور و متنوع و ارزان در آن جامعه عرضه می شوند پس نسل بشر احتمال انقراض اش متصور می شود، و همان بلای عظیم الهی در آیه فوق محقق می گردد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۲۳ در کتاب شریف الخصال شیخ‌ صدوق از حضرت علی علیه السَّلام آمده است، عذری برای برادرت جستجو کن (برای اشتباهش) و اگر عذر واقعی برای آن نیافتی، عذر دیگری برای آن درست کن. مثال: اگر از او پول خواستی حتی خسیس بود و نداد به او نگو خسیس هستی، بگو حق می‌دهم به شما، الان تورم است و کسی پول دستش نیست، باشد هم نیازش دارد، می‌دانم اگر این شرایط نبود حتماً کمک می‌کردی....... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
✍معبودا! بین خوف و رجاء تا زمان مرگ ام چنان به سمت سرازیری قبرم مرا هدایت فرما که قلبم نه از خوف تو خالی شود و نه از رجای تو، که این است فرجام ابرار...... ای زیبای زیبایان! و ای نگار تمام عاشقان، زیبایی تو به چه تشبیه کنم؟! مرا اذن نداده ای، که اگر اذن می دادی باز زیبایی در دنیا مرا به چشم نخورده بود که تو را به آن تشبیه کنم. در زیبایی تو این مرا بس که گویم تو تنها زیبایی هستی که زیبایی ات در برابر دیدگان ام ترسیم نکردم و زیبایی تو نقشی بود که بر دل این بنده سیاه انداختی؛ باشد که از کرم ات در سرای دیگر نقش این نقش بر من لحظه ای نشان دهی. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 نبی مکرم اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: هرکس نیکی بیند آن را تلافی کند؛ اگر نتواند آن را یاد کند، که اگر یاد کند شکر آن کرده است. مثال؛ احمد مرد فقیری است جهت طبابت به تهران خانه پسرخاله خود می رود و قدرت جبران نیکی هایی که در حق او کرده اند را ندارد.‌ پس او باید در میان اقوام و آشنایان نیکی فامیل خود ساکن در تهران را که به خانه او میهمان شده است در حق خود برای دیگران بازگو نماید. 📕نهج‌ الفصاحه 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۶ 📆۱۴۰۲/۰۵/۰۳ 🌟أُمَّةً واحِدَةً: واژه امت از أم‌ّ و مادر است و به کسانی که به یک مادر واحد منسوب می شوند که از آن بدنیا آمده اند اصطلاحاً أُمَّةً واحِدَةً گفته می شود. أُمَّةً واحِدَة نوعی اصطلاح برای درک مفهوم است و ماهیت واقعی ندارد. إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (۹۲_انبیاء) خداوند همه پیامبران را امت واحد قرار داده است تا مردم را به عبادت خدا برسانند. یعنی خواسته ها و شرایط و حلال و حرام های پیامبران واحد است و فرقی با هم ندارند. همه انبیاء در عصمت، کشیدن سختی ها و مرارت ها مشترک و واحد بوده و نیز در رساندن پیام خدا بر مردم واحد هستند. مثال، کسانی که در یک کارخانه خودرو کار می کنند چون از یک رئیس حق و حقوق می گیرند نوعی امت واحدة محسوب می شوند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
خداوند متعال برای خواسته های خود از انسان، همه انسان ها را در شرایط مساوی یا همان امت واحده قرار نداده است. انسان ها با انسان ها در مواردی اشتراک وجودی دارند؛ یعنی همه آنان از نظر جسم، و قد و وزن، از نظر بهره‌مندی از دنیا (آب و هوا، نژاد، دین و...) از نعمات خدا بهره می برند که این بهره‌مندی به علت اراده خدا بر امت واحده نبودن انسان ها از یکی نسبت به دیگری متفاوت است، که اگر اراده خدا بر امت واحده بودن انسان ها بود باید در بهره‌مندی از این امکانات برابر می شدند. به طور مثال، انسان ها در استفاده از هوا و اکسیژن برای تنفس و نور خورشید یک امت واحده محسوب می شوند، یعنی همگی از آن به طور رایگان و بدون نیاز به تلاش بهره‌مند هستند. پس تمام این معیارهای اختلافی بین انسان‌ها بوده و اگر میزان بهره‌مندی همه انسان ها از آن به یک نسبت مساوی باشد انسان ها امت واحده می شوند. مثال، خداوند همه انسان ها را در مناطق سرسبز و پر باران برای دریافت نعمت های خویش قرار نداده است. برخی را در آب و هوای سرد، و برخی را در مناطق گرم و خشک، و برخی را در مناطق بارانی و مرطوب پراکنده ساخته است و شکل امت واحد ندارند. در اصل برای خواسته واحد خود، شرایط واحد برای همه انسان ها خلق نکرده است؛ ولی روزه در برابر آفتاب سوزان را به مراتب بیشتر از روزه در هوای سرد و خنک اجر و قرب بخشیده است. یعنی حق تعالی اگر همه انسان ها را در زمان تولد در ثروت خلق می کرد و اگر ناسپاسی می کردند ثروت شان به فقر مبدل می ساخت به این امر امة واحده می گفتند، یا همه انسان ها را سالم خلق می کرد و اگر دچار معصیت او می شدند بیمارشان می کرد در آن صورت امت واحده می گشتند. حال سؤال اینجاست اگر همه مردم امت واحده می شدند چه اتفاقی رخ می داد؟!!! وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ (۴۸_ مائده) اگر همه انسان ها در ثروت خلق می شدند و اگر ناشکری می کردند دچار فقر می گشتند آن گاه برای آن ها آزمون الهی معنایی نداشت، چرا که وقتی می دیدند نتیجه ناشکری و معصیت الهی سلب نعمت است پس برای از دست ندادن دنیای خود معصیت الهی نمی کردند، لذا مورد ابتلای امتحان الهی قرار نمی گرفتند؛ یا اگر همگان در فقر خلق می شدند و به شرط اطاعت الهی ثروتمند می گشتند، آن گاه همگان برای رسیدن به دنیا و فرار از فقر به سمت عبادت خدا می رفتند. وقتی مردم امت واحده خلق می شدند و همگی در ثروت زائیده می شدند پس چگونه با ابتلا به فقر ایمان واقعی شان سنجیده می شد؟! چرا که ذات انسان بر این است در زمان ثروت و رفاه خدا را عبادت می کرد و آن گاه فقری نبود که او ایمان اش به آن آزموده شود؛ یا اگر همه مردم امت واحده بودند و در فقر متولد می شدند و سپس به ثروت می رسیدند در زمان فقر چگونه می بخشیدند و چه داشتند که ببخشند؟! 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
برای روشن شدن امر به این مثال دقت کنیم: فرض کنیم در کشوری پادشاهی حکومت می کند و آن کشور ارتشی دارد که هر روز صبحگاه به پادشاه ابراز وفاداری می کنند و همگان از خزانه شاهی مواجب می گیرند و اگر یک فرد نظامی نسبت به پادشاه اعلام به تَرک وفاداری کند از کار اخراج می گردد. آیا آن پادشاه که دارای ارتش امت واحده است می تواند در زمان خطر و حمله و به یغما رفتن خزانه شاهی بر وفاداری نظامیان خود در دفاع از کشور اعتماد نماید؟ هرگز چنین نمی تواند باشد، پس آن پادشاه برای سنجیدن وفاداری لشکریان خود باید به یکی از آنان مواجب دهد و دیگری را بدون مواجب بگذارد. روزی دیگر جای آنان را عوض کند تا آنان را به فقر و ثروت بیازماید و یقین حاصل کند که اگر روزی کشور او مورد حمله قرار گرفت لشکریان وفادار او چنان در اطاعت امر او هستند که اگر مدت ها گرسنه هم بمانند باز بر او تَرک وفاداری نخواهند کرد. خداوند متعال اگر پاداش نماز شب و انفاق را برای همگان هدایت شدن و دوری از فقر قرار می داد همه مردم امت واحده می شدند و برای هدایت شدن و دوری از فقر سمت نماز شب و انفاق می رفتند، پس برای این که حق تعالی امت واحد شدن را بشکند به کسی که نماز شب می خواند و انفاق می کند ممکن است روزی ندهد تا دیگران شرطی نشده و در این راه گام بردارند و تنها برای رضای خدا بر این دو‌ فضیلت مبادرت ورزند و این امر هرگز به معنای ناعدالتی خداوند نمی باشد، چرا که تحقق وعده های الهی غالبا به بعد از مرگ انسان موکول شده است. برای همین "یُومِنونَ بِالغَیبِ" شرط تحقق ایمان مومنان است و خداوند متعال با قرار ندادن امت واحده است  که برخی طالبان دنیا را گمراه می کند. وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ (۹۳_ نحل) در روایت است: «کسی که نود سال از عمرش بگذرد اسیر خدا بر روی زمین محسوب می شود و خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد.» حدیث فوق به معنی علی الاطلاق بر همه کسانی که نود سال عمر خود را طی کرده اند نمی شود که اگر این طور می بود مردم امت واحده می شدند پس هرکس چون شمر را که نود سالگی خود را در کربلا ردّ کرده بود مقدس می دانستند. حق تعالی می فرماید: من هرکس را که بخواهم عقیم و نازا می سازم. اگر همگان بعد از ازدواج صاحب فرزند می شدند، امت واحده در باب فرزندآوری می گشتند، یا همگی در زمان تولد سالم به دنیا آمده و بیمار نبودند، امت واحده محسوب می شدند پس کسی در زمان تولد فرزند سالم از خدا نعمتی بر خود حس نمی کرد که شکرش کند و فرصتی برای ابتلاء او برای صبر و کمک به معلولان ایجاد نمی شد. اگر خداوند نازایی را چون حیوان از نسل انسان بر می داشت پس امت واحد می شدند، پس کسانی که صاحب فرزند می گشتند آیا نیازی می دیدند خدا را بخاطر عطای فرزند بر آن ها شکر کنند؟ یا نازایی را فقط در کافران قرار می داد. آیا مردم برای داشتن فرزند به اکراه و دروغ به اسلام روی نمی آوردند؟ اگر نازایی را فقط در مؤمنان قرار می داد و امت واحد می شدند آیا مردم از ترس نازایی می توانستند به خدا ایمان نیاورند؟ پس دین به سمت جبر یا اکراه می رفت در حالی که اراده خدا بر آن است "لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ" و در اصل در قرار ندادن مردم به امت واحده  است که انتخاب لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ را بر مردم آزاد گذاشته است. پس مردم را امت واحد قرار نداد و نازایی را در بین اهل کفر و ایمان تقسیم کرد. حق تعالی می فرماید: وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (۳۳_ زخرف) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
یعنی حق تعالی به فرمایش نبی مکرم اسلام (ص) چنان از کافران نفرت دارد که اگر دنیا نزد خدا ارزش داشت به اندازه پَر مگسی آب هم برای خوردن به آنان نمی داد و چنان از آن ها نفرت دارد که برای مشغول کردن آنان به لهو و لعب دنیوی حتی سقف خانه آنان را دوست داشت از نقره کند ولی إبا می کند از این که مردم امت واحد شوند که وقتی مردم ببینند همه کافران دارای رفاه و نعمت ابدی در دنیا می شوند آن فعل خدا را نشان دوست داشتن کافران از جانب خود بدانند پس همگی امت واحده گشته و کافر به خدا شوند. پس برای این که امت واحد نشوند فرجام برخی کافران را ذلت و خواری را در دنیا قرار می دهد تا آنان سمت کفر نروند و نیز اگر فرجام همه کافران ذلت و خواری قرار دهد کافران در کفر الهی وارد نمی شوند و از اکراه از کفر بر می گردند. پس اراده حق تعالی بر آن است برخی کافران برای عبرت مؤمنان در دنیا عقوبت شوند و برخی کافران عقوبت شان کاملا به سرای دیگر بماند تا کافرانی که قصد کفر خدا دارند از عقوبت دنیوی کفر نترسند و براحتی بتوانند محاسبات و اشتباه خود را بجای آورند و در دنیا کفرشان را بروز دهند پس این ابتلا الهی است. اگر قرار بود همه مؤمنان همسر مؤمن پیدا کنند، همگان برای زندگی دنیوی سمت ایمان به خدا می رفتند و اگر قرار بود همه مؤمنان همسر غیر مؤمن خدا روزی شان کند، اهل ایمان از ایمان فراری می شدند پس هرگز آنان را امت واحد قرارشان نداد. اگر همه مؤمنان قرار بود همسر مؤمن داشته باشند ایمان شان ابتلا نمی شد چون در کنار همسر مؤمن مشکلی برای عبادت خدا نداشتند و قرار گرفتن در کنار همسر غیر مؤمن ابتلا الهی برای ایمان است تا در آتش همسر غیر مؤمن بسوزد و از ترس آخرت خودش و ترس دنیا و اخرت همسر غیر مؤمن اش در خفاء نماز بخواند و کار نیک انجام دهد. از سوی دیگر اگر مردم امت واحد می شدند آبروی شان نزد مردم می رفت و حق تعالی صفت ستارالعیوب بودنش آسیب می دید. مثال اگر قرار بود همه مؤمنان امت واحد باشند، مثال هفتاد سال عمر کنند اگر کسی در شصت سالگی از دنیا می رفت نزد مردم، غیر مؤمن بودن او بر همگان آشکار شده و آبروی او نزد خانواده اش مورد خدشه قرار می گرفت. برخی که از جانب خدا به دختر مجردی وعده می دهند، مثال فلان کارها را بکن تا خواستگار بیابی از این سنت غیر امت واحده بودن خدا غافل اند چرا که مردم اختیار تغییر سنت واحده بودن را بر خود تصور می کنند و در این سنت الهی اراده خدا بر آن است که تمام دختران بی ایمان مجرد نمانند بلکه دختران با ایمان هم به این آتش ابتلا شوند تا آبروی دختران بی ایمان نزد خلق از بین نرود و وقتی دیگران ببینند دختران مؤمنه ای هم هستند که شرایط ازدواج ندارند، کسی را که ازدواج نکرده است بی ایمانی او را دلیل بر مجرد بودن او تلقی نکنند. پس اگر قرار بود همه مردان مؤمن، زنان مؤمن داشتند و بیمار نمی شدند و دچار فقر نمی گشتند، مردم امت واحده می گشتند پس ابتلاء الهی آن گاه معنا نداشت. كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ (۲۱۳_ بقره) آیه به صراحت بیان می کند که بعد از آدم ابوالبشر مدتی تا زمانی که نسل بشر در زمین پراکنده شود همه مردم امت واحده بودند و هیچ پیامبری نداشتند پس آدم پیامبر، آدم ابوالبشر نیست، پس چگونه امت واحد بودند؟! یعنی در زندگی همگی در فقر بودند و چنانچه تاریخ گواهی می دهد انسان نخستین حتی خانه ای بر خود نداشتند، در دل کوه ها و غارها زندگی می کردند و همگی از امکانات مشابه هم در زندگی چون نیزه برای شکار و پوست حیوانات به عنوان لباس و.... برخوردار بودند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی