eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
69 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
یَا مَن وَحْدَهُ لَاشَریک لَه أحَداً فِی مُلکِهِ وَ قُدرتِهِ وَ بقائِهِ، از رحمت خویش شیطان را از ما دور بدار و ما را شیطانی بر سر راه کسی برای گمراهی اش با کلام و رفتارمان قرار مفرما. چه بسا آدمی فرار می کند از کسی که خود اوست، و چه سخت است فرار کنی از کسی که ندانی تو خود هم او هستی و باید از خویش هم فرار کنی، ولی کجا فرار کنی از خویش نمی‌دانی؟!!! 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۰۸ ✍در محله با ماشین از منزل خارج می شوم. از هر ده خودرو یکی بوق می زند و دستی به نشان سلام تکان می دهد. روز بعد که پیاده از منزل بیرون می روم حتی یک ماشین هم بوق نمی زند. برایم عجیب است؛ با خود فکر می کنم علت اش چیست؟!!! وقتی در خودرو هستم کسانی که بوق می زنند خیال شان راحت است که به خودروی آنها نیازی ندارم پس راحت و بدون دغدغه نگاه می کنند، ولی زمانی که پیاده هستم می دانند به خودرویی برای رفتن نیاز دارم برای همین سلامی نمی دهند که مبادا گرفتار حاجتی از من شوند.... ما انسان ها سلام ها و احوالپرسی هایمان هم برای نفس مان هست. من نگفتم آنان بد هستند و من خوب؛ چون من هم یکی مثل آن‌ ها هستم و اگر جایش برسد همان کاری را می کنم که آن ها می کنند....... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۶۴ 📆۱۴۰۲/۰۵/۲۸ قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (۳۹_حجر) گفت: «پروردگارا، چون مرا گمراه کردی، حتماً (گناهان را) در زمین برایشان زیبا جلوه می‌دهم و قطعاً همگان را گمراه خواهم کرد. ابلیس ادعا می کند خداوند او را گمراه ساخته و اگر خدا انسان را خلق و مورد امتحان ابلیس قرار نداده بود، ابلیس گمراه و رانده شده از درگاه قدسی حق تعالی نمی گشت. این شگرد عظیم ابلیس را در فرافکنی خود بهتر است بدانیم، کسانی که در قرآن در اوصاف حالشان آمده است که خداوند می توانست ما را هدایت کند و چون هدایت مان نکرد ما مشرک شدیم. سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا (۱۴۸_انعام) پس خداوند باعث مشرک شدن ما شده است که به این امر چنانچه عرض شد "الحاد" گفته می شود. یعنی کافر قدرت هدایت خدا را انکار می کند؛ ولی مُلحد قدرت هدایت خدا را انکار نمی کند، ولی اراده خود را که از سوی خدا برای هدایت شدن اش به او عطاء شده بود و هدایت نشدن خود را به خدا نسبت می دهد؛ کاری که شیطان در این امر نمود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
یا کسانی که صفت روزی رسانی خدا را قبول دارند کافر نیستند، ولی وقتی به گرسنه ای طعام نمی دهند با استناد به این که خداوند قدرت روزی رسانی دارد و اگر می خواست آنان را روزی می داد دچار الحاد می شوند. کسی که قدرت خدا را در نابود کردن ظالم باور دارد ولی به علت نقص در فهم عدل الهی بر این باور است که خداوند ظالمان را در ظلم شان رها کرده و به این طریق (معاذالله) با ظالمان همدست و آنان را یاری می کند، دچار الحاد است. دقت کنیم تمام کسانی که گناهان مسبب جزای خود را انکار و مصیبت خود را به خطای دیگران در حق خود نسبت می دهند پیرو شیطان در حق خود بوده و با کمی دقت متوجه می شویم پای در جای پای شیطان در فرافکنی عصیان خود دارند. کسی که فرزندش معتاد است و این به علت مال حرامی است که او در زندگی اش جمع کرده است پس عصیان خود را انکار می کند و سبب اعتیاد فرزندش را رفیق بد او می داند و نه خطای خودش، و رفیق اش را متهم و دنبال مجازات اوست، جای در پای شیطان نهاده است. چرا که اگر شیطانِ سبب مذلت و خواری خویش را که تکبر او بود فهم کرده و توبه می کرد علت رانده شدن خود را به خدا نسبت نمی داد. این افراد کسانی هستند که چون شیطان در زمان بروز اتفاق و حادثه ای که ناشی از گناهان آنان است بجای باور آن سعی در نپذیرفتن و اصلاح خطای خود دارند و آن را فرافکنی کرده و به دیگران منتسب می کنند. حق تعالی می‌فرماید: وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ (۲۹_تكویر) و (البتّه) شما نخواهید خواست؛ مگر این‌که خداوند که مالک و صاحب‌اختیار جهانیان است، بخواهد. پس کسی که به یشاء الهی ایمان دارد ولی یشاء خود را نمی بیند و تمام اتفاقات ناگوار در زندگی خود را به یشاء الهی یا یشاء فرد دیگری برای تبرئه نفس خود از خطا و گناهانی که کرده است منسوب می کند دچار نوعی الحاد و پیرو شیطان است. درست است که حق تعالی فرموده من هرکس را بخواهم هدایت می کنم، این آیه متشابه است و خداوند هرکس را که خودش هم بخواهد هدایت می کند و هدایت اجباری در حق کسی انجام نمی دهد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
📜🪶 امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام فرمودند: 🔮وَ مَا يَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ کَيْفَ الْمَرْجِعُ 🟠 آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد. 📚 نهج البلاغه 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۳۰ 🌟عَدن: به تراکم مجاورت یک شئ نفیس گویند. معدن از عَدن است، چون اگر در طبیعت تکه سنگی حاوی طلا پیدا شود ما را دلالت به یک معدن می کند که بی تردید آن سنگ طلا فقط یک مورد نبوده و در آن مجاورت به حالت متراکم و انبوه از آن سنگ وجود دارد. حق تعالی می فرماید: وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ (۷۲_ توبه) یعنی در بهشت خانه هایی پاک و افراد پاک و طیب به حالت واحد و تنها زندگی نمی کنند، بلکه به صورت متراکم در مجاورت هم ساکن هستند‌. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 ✍نبی مکرم اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: جهنمیان که در جهنم ماندنی هستند در آن مرگ و زندگی ندارند، ولی مردمی که بواسطه گناهان خود جهنمی شده اند در جهنم می میرند و همین که زغال شدند اجازه شفاعت داده می شوند و آن ها را گروه گروه می آورند و کنار نهرهای بهشت می اندازند و اهل بهشت گویند بر آن ها آب بریزید و چون دانه ای که در گذرگاه سیل باشد از نو آنان می رویند. در شرح حدیث آن که، می دانیم طبق قرآن اهل جهنم بر دو گروه هستند: گروهی که به خاطر گناهان اعتقادی مثل شرک و کفر در آن هستند که این گروه در جهنم ماندنی هستند؛ و گروه دیگر اهل جهنم که گناهان اعتقادی به خداوند ندارند بلکه به خاطر گناهان ارتکابی مثل زناء و عاق والدین و خساست در بخشش در جهنم هستند. 📕نهج‌ الفصاحه 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۳۱ 📆۱۴۰۲/۰۵/۳۱ 🌟شأن: به کار مهم و اساسی در پاسخ خواسته ای را گویند. مثال پدر ما بیمار است، از ما می خواهد او را به پزشک ببریم. اگر او را نزد بهترین پزشک متخصص ببریم شأن او را حفظ و کاری در شأن خواسته او انجام داده ایم. فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ (۶۲_نور) یعنی اگر برای کارهای مهمی از تو اجازه خواستند و سؤال کردند، بر هر کدام از آنان رخصت خواستی بده. وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّىٰ (۱۱_ لیل) "يُغْنِي" در قیامت به معنای بی نیاز کردن انسان از آتش است و کسانی که از عمل صالح غنی نباشند نیازمند آتش الهی خواهند شد. پس آیه "لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ" می دانیم در روز قیامت انسان در ترس حساب و کتاب و سؤال و جواب الهی بوده و درگیر آن است که با خود چه عمل صالحی به قیامت آورده باشد تا از آتش الهی غنی شود و بِرهد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
این آیه تصریح می کند که در روز قیامت انسان به دنبال کار و عملی می گردد که او را از عذاب الهی غنی و بی نیاز کند. "لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ" یعنی در برابر هر خواسته ای از ما در روز قیامت انسان در تلاش و فکر است کار مهمی (شَأْنی) از خود پیدا کند تا او را از عذاب ما بی نیاز (يُغْنِيهِ) سازد. وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا (۶۱_یونس) پس شأن به معنای اجابت عملی در مقابل خواسته ای را گویند. "وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ" یعنی هر کاری که شما در دنیا در برابر خواسته من از خود می کنید.......... من شاهد آن هستم. يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (۲۹_ الرحمن) یعنی هر لحظه هر آنچه در آسمان ها و زمین است از او چیزی طلب می کنند و حق تعالی در حال پاسخ دادن به خواسته آنها با انجام کاری است. پس وقتی می گویند از شأن امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام بگویید؛ یعنی از کارهایی که آن حضرت در پاسخ به خواسته مردم می کردند سخن بگویید. مثال، وقتی سائلی از آن حضرت در نماز چیزی خواست و حضرت انگشتر خود در رکوع به سائل بخشیدند در برابر مسئلت سائل، جواب دادند که به آن شأن حضرت علی علیه السَّلام گفته می شود. وقتی کسی از ما سؤالی می پرسد و ما جواب نامناسبی می دهیم، می گویند: این کار در شأن شما نبود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
برای رسیدن به معرفت حق تعالی انسان باید بزرگ ترین دشمن خود نفس و شیطان را بشناسد. کسی که شیطان را شناخت، وجود و نزدیکی او را به خود حس می کند و به إذن اللّه از او دوری می کند تا از شرّ و آسیب او در امان بماند. شیطان شناسی به صورت مستقل بر انسان امری غیرممکن و دست نیافتنی است. یعنی کسی نمی تواند در مسیر معرفت به دنبال شناخت شیطان برود و سپس به شناخت خدا روی آورد، بلکه باید با نور حق تعالی شناخته شود. پس برای شیطان شناسی ابتدا باید به سمت معرفت اللّه رفت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۰۹ ✍تیمور راننده آمبولانس بود که بازنشسته شده است. او تعریف می کند سالیان دور تماس گرفتند و آمبولانسی برای حمل جسد درخواست دادند. تماس از منطقه ارمنی نشین شهر بود. وقتی به آدرس رسیدم نزدیک درب منزل متوفی تراکم جمعیت با خودروی پلیس را شاهد بودم. پلیس مرا با دست اشاره به درون خانه راهنمایی کرد. بوی بدی در داخل حیاط خانه بود که با نزدیک‌تر شدن به ساختمان این بو شدیدتر و تهوع آورتر می شد. جسد را دیدم چند روز از مرگش گذشته و به دمر بر روی زمین خوابیده بود، در حالی که لباس هایش بر اثر تورم بدن پاره شده بود. به پلیس گفتم: من مأموریت حمل جنازه با ماشین را دارم. حمل جنازه تا ماشین، با صاحب میت است و این فرد گویی بی وارث است. 🆔 @akhlagh_marefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پلیس نگاهی به نماینده دادستان کرد و نماینده دادستان هم کلام مرا تأیید کرد. با شهرداری تماس گرفتند کارگری برای این امر بفرستد. در این زمان من برای رضای خدا مانع شدم و داوطلب شدم جنازه را در آمبولانس قرار دهم ولی نیاز به یک نفر برای کمک داشتم. از شدت بوی تعفن جسد کسی حاضر به کمک نشد. برای رضای خدا و حفظ آبروی میت دستمالی بر دماغ و دهان خود بستم و داخل خانه شدم. تا خواستم جنازه را بلند کنم ناگاه کیسه پلاستیکی سفیدی که با چسب بهم پیچیده شده بود توجه مرا جلب کرد. از صدای آن فهمیدم محتوای آن سکه است. برای این که کسی را متوجه امر نکنم بیرون آمدم و از سر خیابان به منزل زنگ زدم و از همسرم خواستم خود را به آدرس برساند. به همسرم وقتی وارد منزل شد گفتم: طوری خم شو چادرت دید پشت سرت را بپوشاند تا از بیرون چیزی دیده نشود. با مهارت تمام بدون این که از تماشاگران کسی به آن بسته در زیر شکم جنازه پی ببرد، بسته را همسرم در درون پیراهن خود جای داد و با کمک او جنازه را به آمبولانس انداختیم و من سمت گورستان شهر حرکت کردم...... شب که به منزل رسیدم دیدم بسته بیش از صد سکه طلا دارد. در حلال و حرام بودن آن ماندیم و منتظر شدیم تنها ورثه پسر او از خارج از کشور به ایران برگردد. دو ماه بعد داستان را به ورثه گفتم و سکه ها را به او تقدیم کردم و امید داشتم چند سکه به من از آنها برگرداند. داستان بهتر از انتظار من پیش رفت. پسر مرحوم گفت: می دانی چرا پدرم روی سکه ها خوابیده بود؟! این از طمع او نبود، بلکه می دانست ممکن است بعد از مرگش وقتی پیکر او متعفن شده است به جنازه او دسترسی پیدا کنند و کسی حاضر به نزدیک شدن و بلند کردن او نباشد... پس قبل از جان دادنش روی این سکه ها افتاده بود تا پاداشی دهد بر کسی که جنازه او را از زمین بلند می کند، و تمام این سکه ها پاداش اخلاص تو از نزد خدا برای کاری است که برای رضای او کردی..... تیمور می گوید: در آن روز در جلوی منزل دوستی داشتم که خیلی فقیر بود هر کاری کردم حاضر نشد مرا کمک کند که اگر کمک می کرد بی تردید پنجاه سکه خدا به او رسانده بود که براحتی می توانست برای خود خانه جمع و جوری بخرد و از مستأجری برای ابد رها شود. آری! گاهی آدمی یک بار برای رضای خدا کاری می کند و خداوند آن بنده را با بخشش اش از دنیا برای ابد راضی می گرداند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
؟ ۸۱ 📆۱۴۰۲/۰۶/۰۴ ✍️در هر اکثریت دینی و نژادی اقلیت هایی از ادیان و نژاد های مختلف دیگر زندگی می کنند که گاهی برخی اعمال و حرکات شان باعث جذب آن‌ ها در بین اکثریت شده و رفتار آنان قلمدادی از دین و فرهنگ آنان می شود، در حالی که الزاماً چنین برداشتی صحیح نیست. ۱) اقلیت های مذهبی و نژادی چون قدرت تقابل با اکثریت را ندارند لذا سعی خواهند کرد از بروز هرگونه رفتاری که باعث اتحاد اکثریت جامعه علیه آنان می شود پرهیز کنند پس انسان های صبور و خویشتن داری تعریف خواهند شد. ۲) اقلیت های مذهبی و نژادی برای ایجاد تعامل با اکثریت جامعه سعی در کسب وجهه اجتماعی خواهند داشت، لذا برخی کارهای خاص را در جامعه انجام خواهند داد تا وجهه خود را مثبت تر نشان دهند. مثال، در ادای امانت و سخاوت، رفتارهای خاصی از خود نشان خواهند داد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳) اقلیت های اجتماعی چون برای خود وجه مشترک اجتماعی می بینند در صورت وجود خطایی در بین خود آن خطا را از اکثر جامعه پنهان خواهند کرد در حالی که کسانی که در اکثریت جامعه جای دارند چنین دغدغه ای ندارند. ۴) اقلیت های دینی و نژادی در یک جامعه چون خود را در اقلیت می دانند بنابراین حس همکاری و همیاری در بین شان بیشتر است و ما این امر را نشان دین و نژاد آنان می پنداریم، در حالی که این افعال ناشی از تقاضای جامعه ای است که در آن زندگی می کنند و مجبورند برای گذران زندگی با یکدیگر تعامل زیاد داشته باشند. حال اگر دیدیم یک مسیحی اقلیت در یک جامعه مسلمان، صبرش زیاد است، سخاوت اش زیاد است، اگر همیاری اش با هم کیشان اش زیاد است، الزاماً نشانِ تقدیس کل جامعه مسیحی ندانیم چرا که تمام این افعال به مصلحتی از سوی آنان شکل می گیرد که اگر همین مسیحیان در جامعه مسیحی شاید بروند هیچ یک از این افعال را از آنان در جامعه خودشان شاهد نباشیم و اگر مسلمانی در جامعه مسیحی اقلیت شود همین افعال را برای نفع خویش مجبور به انجام اش باشد، در حالی که کسی که او را می بیند خواهد پنداشت همه مسلمانان چنین هستند.... ۵) گاهی برخی اقلیت های ضالّه مذهبی در کشوری از سوی رهبران شان که در کشور دیگری قرار دارند امر می شوند که پیرامون مسائل اجتماعی از قبیل صبر، سخاوت و امانتداری و وفای به عهد کوچک‌ترین خطایی را نکنند و در حد اعلاء پیش روند چرا که قصد شان آن است با این روش، تبلیغ دین خود در آن جامعه و جذب افراد دیگر از ادیان دیگر را داشته باشند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۳۲ 🌟مَنَع: به بازداشتن از امری که نه خیر و نه ضرری بر آن فرد، از آن امر متصور است منع گفته می شود‌. مثال، اگر کسی از کسی نانی بخواهد که به او ندهد به او بخیل گویند، چون ممکن است خود آن فرد هم به نان نیاز داشته باشد. اما اگر کسی این صحنه را می بیند که نه نان مال اوست و نه از بخشش نان ضرری به او می رسد و نه از نبخشیدن آن نفعی بر او وارد می شود، چنین کسی اگر صاحب نان را از بخشش بازدارد به این کار منع کردن و به او "مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ" گفته می شود. منع تنها در کار خیر وجود دارد. کسی که در خانه تنوری دارد که بلااستفاده است، اگر کسی بخواهد داخل آن تنور نانی بپزد ولی صاحب آن اجازه ندهد، چون اگر قبول می کرد ضرری به او نمی رسید و چیزی از او کم نمی شد و اگر قبول نمی کرد چیزی بر او اضافه نشده است این امر مصداق آیه "وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ" است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۲۷ ✍یکی از بزرگ‌ترین خطاهای والدین تلاش برای تحقق ناکامی ها و آرزوهای نرسیده خود در فرزندان شان است. مثال، پدری که درس نخوانده در تلاش است فرزندش درس بخواند تا مثل او نشود، پس بر فرزند فشار وارد می کند؛ در حالی که نمی داند پسرش از خودش گیج تر است؛ یا مادری که برای نامزدی اش حلقه مورد دلخواه اش را برای او نخریده اند درصدد است دخترش وقتی ازدواج کرد حتماً حلقه نامزدی اش گران قیمت باشد.... یا مادری که پسرش لاابالی است دنبال یافتن دختری سربراه است، در حالی که خودش حاضر به دادن دختر سربراه اش به خواستگاری لاابالی نیست. عنایت داشته باشیم برای فرزندان خود هم کُفو پیدا کنیم، نه کسی که در رؤیاهای خود داریم. برای فرزند خود کاری متناسب استعدادش بیابیم نه متناسب رؤیاهای مدفون خود در گذر زمان..... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۳ در احادیث آمده است: اگر کسی به کسی بدهکار باشد و بدهکار از دنیا برود، اگر طلبکار او را بعد از مرگ اش ببخشد ده برابر بدهی خود از خدا اجر و مزد دنیا و آخرت می گیرد؛ ولی اگر نبخشد در روز قیامت فقط به اندازه طلب اش، اجر و مزد می گیرد. پس دقت کنیم در زمان دادن بدهی، به برگشت قطعی آن چشم ندوزیم، و اگر کسی را از پرداخت بدهی خود چه در قید حیات و چه در قید ممات اش مستأصل و ناتوان دیدیم بر او بدهی خود ببخشیم تا حداکثر سود را ببریم. اگر بدهکارمان در قید حیات بود از تصمیم بخشش مان او را آگاه سازیم تا از شرمندگی و عذاب روحی او باذن اللّه تعالی کم کنیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۳۳ 📆۱۴۰۲/۰۶/۰۷ 🌟نَسخ: سَطر نوشته ای را گویند که قابل تغییر است. به‌ هر نوشته تاریخی، علمی، ادبی و... سَطر گویند. ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ (۱_قلم) نون، سوگند به قلم و آنچه مى ‏نويسند. اما نسخه، نوشته ای عملی برای شفاء را گویند. به همین دلیل نوشته یک طبیب یا حکیم را نسخه گویند که بیمار باید به آن کامل عمل کند و قابل تغییر نیست. به عنوان مثال، وقتی می گویند: "نسخه ای از شاهنامه" یعنی نمی شود آن را تغییر داد؛ و قرآن نسخه است چون از روی لوح محفوظ و کتاب مبین از سوی حضرت اسرافیل با نور آن قرائت شده و توسط حضرت جبرئیل به نبی مکرم اسلام (ص) نازل شده است و هرگز قابل تغییر نیست. "وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ" قرآن نسخه شفابخش از سوی یک حکیم و طبیب است. (وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
نسخه هر حکیم دو بخش را شامل می شود: بخشی دارو، و بخشی مراقبت و پرهیز. قرآن هم گاهی دارو برای بیمارش می دهد. مثال؛ کسی که سوگندش را شکسته دارو برایش تجویز می کند که روزه بگیرد؛ یا مراقبت و پرهیز می نویسد که از شیطان و هوای نفس دوری کند. نسخه می نویسد غیبت نکن، از هر چیز لغو و بیهوده دوری کن تا بیمار نشوی. جسم انسان چنانچه در مجاورت سرما بیمار می شود، روح انسان هم در مجاورت آتش هوی نفس بیمار می گردد. پس نَسخ به معنی نوشته طبیب است که یا شامل دارو و یا شامل مراقبت و پرهیز است. وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ ۖ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (۱۵۴_اعراف) چون غضب موسی فرو نشست الواح تورات را بر گرفت، و در صحیفه آن تورات هدایت و رحمت الهی بود بر آن گروهی که از (قهر) خدای خود می‌ترسند. حق تعالی آیات تورات را هم نسخه معرفی می کند که داروی هدایت و رحمت است. همان طوری که در تدبر أمانی ذکر شد یکی از ابزارهای شیطان، خط امان دادن به شنوندگان قرآن و ندای دعوت پیامبران است. یعنی می خواهد بر انسان خط امان دهد تا انسان به غفلت فرو رود و در زمان گناه بر خود امنیت حس کند. مثال وقتی خداوند می فرماید: از من تقوی کنید و گناه نکنید که مجازات من سنگین است، شیطان خط امان می دهد و می گوید: خداوند بخشنده و مهربان است و چنانچه یک پدر، فرزند خود در آتش نمی سوزاند، خداوند هم بنده خود در آتش نخواهد سوزاند. به این حرکت شیطان "أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ" گفته می شود و مراد از هِ، أُمْنِيَّتِهِ امر ابداعی شیطان است که از جانب خود ارائه می دهد. گفتیم تمام آیات قرآن ناسخ هستند اما چنین آیاتی را که در آن شیطان امنیّه به انسان می دهد، تا او را گمراه کند، نیاز به منسوخ یعنی نسخه شده دیگری دارد تا شیطان از طریق ناسخ انسان را گمراه نکند و تشخیص آن کار هر کسی نیست. برای تسهیل بیان مطلب به آن آیه یا آیات، آیات منسوخٌ بِه (نسخه شده به آن) نام می نهیم. پس گاهی این نسخ نیاز به نسخه دیگری یا همان منسوخ برای توضیح و تبیین دارد که اگر منسوخ آن یافت و درک نشود و کسی که قرآن می داند آن را نداند، از ناسخ آن برداشت باطل می کند. برای همین اهمیت درک ناسخ و منسوخ در قرآن بسیار فراوان است. ابو عبدالرحمن السلمی روایت کرده است: علی علیه السَّلام به یکی از قضات برخورد کرد و از وی پرسید؛ آیا ناسخ و منسوخ را می شناسی؟ گفت: خیر! حضرت فرمودند: قطعاً خود و دیگران را به هلاکت می اندازی، بدان هر حرفی از قرآن دارای وجوهی است. اگر دقت کنیم ما قبل از انجام هر کاری بِسْمِ اللّه می گوییم ولی در زمان خواندن قرآن قبل از گفتن بِسْمِ اللّه، اعوذ باللّه مِن الشّیطان الرَّجیم می گوییم، چرا؟ چون شیطان رانده شده از درگاه الهی در زمان تلاوت قرآن قصد دارد ما را امنیّه زند و گمراه سازد و نه تنها هدایت نشویم بلکه اگر گمراه بودیم گمراه تر گردیم. اگر در حدیث حضرت دقت کنیم وقتی می فرمایند: برای هر حرفی از قرآن وجهی است بخشی همان مراد از أُمنیّتِهِ، شیطان است. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۵۲_حج) ما پیش از تو هیچ رسول و پیمبری نفرستادیم جز آنکه چون آیاتی (برای هدایت خلق) تلاوت کرد شیطان (جن و انس) در آن آیات الهی القاء دسیسه کرد، آن گاه خدا آنچه شیطان القاء می‌کند محو و نابود می‌سازد سپس آیات خود را محکم و استوار می‌گرداند، و خدا دانا (به حقایق امور) و درستکار (در نظام عالم) است. مراد از واژه حکیم در انتهای آیه فوق همان نوشتن نسخه دیگر بر آیه ای از قرآن برای تبدیل أمانی شیطان در آیه ای به محکمات است. حق تعالی تصریح دارد هرگاه پیامبری از کلام خدا سخنی بر زبان آورد و نسخه الهی برای شفای مردم بیان کند شیطان با القای اُمنیّه، تحریف در آن ایجاد می کند. پس خداوند در آن آیات ناسخ (فَيَنْسَخُ اللَّهُ) آیات منسوخ دیگری در قالب محکمات (ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ) در ارجاع و اشاره به آن ناسخ، برای خنثی کردن القای شیطان ذکر می کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
امام صادق علیه السَّلام به ابوحنیفه فرمودند: آیا تو فقیه مردم عراق هستی؟ گفت آری! امام پرسیدند: به چه استنادی فتوا می دهی؟ گفت: به استناد کتاب خدا و سنت پیامبرش. امام پرسیدند: آیا کتاب خدا را که آن گونه باید می شناسی؟ آیا ناسخ و منسوخ تشخیص می توانی بدهی؟ گفت: آری! امام فرمودند: اگر در آنچه ادعا می کنی صادق باشی، ادعای دانشی را می کنی که خداوند جز به اهل اش که کتاب را بر آنان نازل فرموده نسپرده است. برای روشن شدن و درک ادامه مطلب، در این بحث ابتدا مثال هایی را باید ذکر کنیم: ۱) گفتیم تمام آیات قرآن حکم نسخه و ناسخ است که برخی از آیات نیاز به منسوخٌ بِه، برای محکمات شدن را دارند که به مدد حق تعالی به تفصیل آن خواهیم پرداخت. قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (۵۳_زمر) (ای رسول رحمت) بندگانم که (به عصیان) اسراف بر نفس خود کردند بگو: هرگز از رحمت (نامنتهای) خدا ناامید مباشید، البته خدا همه گناهان را (چون توبه کنید) خواهد بخشید، که او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است. ناسخ نیاز به منسوخٌ بِه دارد، چرا؟! چون با خواندن این آیات ممکن است بر کسانی که رَاسِخوُن فِی العِلم نیستند، شیطان امنیّه و خط امان دهد که خداوند هر گناهی کنیم وعده بخشش آن را داده است پس تمام آیات تهدید و انذار صرفاً جنبه ترساندن دارد و خداوند از رحمت اش هیچ کدام را عملی نخواهد کرد. این امنیّه شیطان باعث می شود که انسان در دنیا، آخرت را فراموش و هر معصیتی را به امید وعده بخشش الهی انجام دهد. پرواضح است آیه فوق نیاز به منسوخٌ بِه دارد، یعنی آیه ای که در حق این آیه نسخه شده و آن را به محکمات تبدیل سازد. در کلام وحی منسوخٌ بِه های متعددی برای این آیه می توان یافت که ما به چند نمونه براساس دریافت خود بسنده می کنیم: آیه "يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ" منسوخٌ بِه آن است. آیه "أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ" منسوخٌ بِه دوم آن است. با تدبر در این دو منسوخٌ بِه، القای امنیّه شیطان در باب آیه ناسخ ذکر شده و با محکمات محو می گردد و کاملاً مستفاد می شود که این آیه مخاطب اش کسانی هستند که گنهکار بوده و شیطان از رحمت الهی آنان را برای توبه ناامیدشان کرده است. به منسوخٌ بِه سوم در آیه مورد بحث می رویم: وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۖ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۵۴_انعام) یعنی خداوند کسی را بدون ایمان به خدا و توبه و عمل صالح برای جبران گناه خود، گناهان اش را نمی بخشد. ۲) به مثال دوم می رویم: الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا (۳۳_مومنون) این آیه یک ناسخ است که نیاز به منسوخٌ بِه دارد. چون شیطان با خواندن این آیه ممکن است القاء کند که خداوند خود فرموده کسی که کافر باشد تمام امکانات دنیا و لذایذ را برای بهره‌وری او در دنیا عطا می کند، پس القای شیطان شروع می شود که خداوند کسانی را که به او کافر شوند بسیار دوست دارد که بر آنان این لذت ها را می بخشد و مؤمنان را دوست ندارد، چرا که اگر دوست داشت بر آنان هم چنین میدان رفاه و لذت می بخشید. قطعا این آیه نیاز به منسوخٌ بِه دارد؛ که منسوخٌ بِه آن در سوره انبیاء آمده است: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَرْكُضُونَ (۱۲_انبیاء) و چون صلابت ما را احساس كردند از آن گريزان شدند. لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَىٰ مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ (۱۳_انبیاء) ‏(به ايشان گفتيم) نگريزيد به سوی لذت‌ها و مسكن‌های خويش باز گرديد شايد سراغ شما را بگيرند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِوَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (۶۲_بقره) این آیه ناسخ، نیاز به منسوخٌ بِه دارد. چون کسی که این آیه را بخواند شیطان بر او إلقای أُمنیِّه می کند پس می گوید: وقتی که خداوند وعده داده است که یهودی و مسیحی که فقط به خدا و معاد ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند هیچ ترس از هیچ چیز در دنیا و آخرت نداشته باشند و بهشت می روند، چرا من مسلمان باشم و بر خود با روزه و زکات و نماز سختی بدهم؟ آیه خطاب به مسلمانان است که حسن همجواری با ادیان دیگر را رعایت کنند و آنان را اهل جهنم و خود را اهل بهشت ندانند. چنانچه نبی مکرم اسلام با قبیله بنی نضیر که یهودی بودند پیمان صلح امضاء کردند. بلکه مسلمانان باید همیشه با حسن نیّت با فرقه های سایر ادیان زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند، ولی در مجاورت آنان نباید شیفته اعتقادات آنان شده و دینی غیر از اسلام بجویند و مرتد شوند که آن گاه از زیانکاران محسوب می شوند. قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (۸۴_آل عمران) پس آیه وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (۸۵_آل عمران) منسوخٌ بِه و نسخه شده بر این آیه است که اگر کسی آن را نداند از آیه اول پیروی کرده و از اسلام خارج می گردد. پس برداشت از آیه اول بدون فهم منسوخٌ بِه آن، برداشتی باطل است. ۴) أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (۲۲_ زمر) آیه تصریح دارد که مومن باید در دین خدا، از سوی خدا صاحب شرح صدر می گردد. وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَىٰ هَارُونَ (۱۳_ شعراء) کسی که رَاسخُون فِی العِلم نیست و صاحب علم ناسخ و منسوخ و متشابهات و محکمات نباشد، با خواندن این آیه شیطان بر او إلقای أُمنیِّه می کند که خشم و عصبانی شدن و ضیق صدر بر مؤمنان گاهی ضرورت است، چنانچه موسی (ع) پیامبر خدا بود که ضیق صدر داشت حتی یک نفر را هم از خشم خود بی دلیل کشت. پس اگر خشمگین شدی این امر عادی است استغفار نکن..... این دو آیه ناسخ بودند که منسوخٌ بِه آن قطعاً در قرآن وجود دارد و تنها با تدبر است که اگر خدا بخواهد روشن می شود. منسوخٌ بِه آن، چنین است که وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ حق تعالی امر کرده است انسان مؤمن با کسانی که آیات الهی را منکرند افت خیز و مجالست حتی برای لحظه ای نکنند و مراد از ضیق صدر در موسی برای آن بود که از شنیدن سخنان کفر فرعون خشمگین می شد در حالی که خشم ما برای دنیا و مال دنیاست. و حبّ و بغض فِی اللّه (خشم برای خدا) برترین نوع عبادت است، و خشم موسی برای آن بود که باید شاهد کفر فرعون می شد و خداوند امر کرده بود آن کفر را بشنود و با او با قول لیّن هم سخن بگوید. منسوخٌ بِه دیگر آن، آیات بعدی است که "قالَ كَلَّا فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ" یعنی موسی سینه خود به تنگ نیاور من خود می شنوم آنچه در باب من می گوید. منسوخٌ بِه دیگر "اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ" موسی به امر خدا در نزد فرعون حاضر شد و این امر به اختیار او نبوده است چنانچه اگر حضور در مجلس کسانی که آیات الهی را خوض می کنند امر الهی چون موسی بر نبی مکرم اسلام (ص) بود، آن حضرت هم حق ترکِ مجلس نداشت و چون موسی نبی ضیق صدر بر آن حضرت از حبّ و بغض کثیرش به خدا عارض می شد. ۵) أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ این آیه ناسخ قرآن، محتاج به منسوخٌ بِه است چون شیطان در زمان خواندن آن خط امان می دهد که خداوند خود فرموده "فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ" و فرموده "هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ"، پس می تواند گرسنگان را طعام دهد؛ پس کاری که قادر است بر انجام آن، او از بنده آن را طلب نمی کند و تو هم اگر گرسنه ای دیدی بدان این خواست خدا بر او و از روی حکمتی بوده است و تو نیازی به سیر کردن شکم او نداری. منسوخٌ بِه این آیه کدام آیات می تواند باشند؟ 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ ۚ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاءٌ ۚ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (۷۱_نحل) أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ (۲_عنکبوت) عنایت داشته باشیم یَرزُقُ با یُطْعِم فرق دارد. خداوند می فرماید: "وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ" یعنی نازل کردن باران و خورشید روزی رسانی خداست که فقط در دست اوست برای همین خداوند به انسان امر نکرده روزی برسان، بلکه فرموده "طعام بده" یعنی از گندمی که من روزی تو کرده ام نان بپز و به گرسنگان بده. کسی که کباب طعام می دهد نمی تواند روزی بدهد چون نه باران، نه علف و نه آب و آن گوسفندی را که کباب کرده است از او نبوده است. ۶) در سوره یس می فرماید: قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ (۲۶_یس) در این آیه متشابه است از این نظر که در آیه قبل آمده است: إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ، یعنی ای قوم کافر من بشنوید و بدانید هر کاری کنید من به خدای یگانه ایمان دارم و از او جدا نمی شوم حتی مرا بکشید مرا وارد بهشت کرده اید. و آنان با کشتن حبیب نجار گفتند: ما تو را کشتیم پس داخل بهشت شو. وجه دوم تشابه آیه آن است که وقتی قوم اش او را کشتند خداوند گفت: وارد بهشت شو و او وقتی وارد بهشت شد گفت: کاش قوم من می دانستند بهشتی هست و به خدا ایمان می آوردند. این آیه محتاج به منسوخٌ بِه است، چون شیطان خط امان می دهد که برای مؤمنان قیامتی نیست و مستقیم بهشت می روند پس حساب و کتاب بعد از مرگ برای مؤمن نیست. و اینجا شیطان مؤمن را از اعتقاد به معاد خارج می سازد و با همین یک کار اعمال اش طبق قرآن حبط می کند. در حالی که طبق کلام وحی: وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ (۷۳_زمر) درهای بهشت و در آیه دیگر جهنم بعد از روز قیامت گشوده می شود. منسوخٌ بِه دیگری بر این آیه كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (۱۰۰_مومنون) ۷) يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا (۷۱_اسراء) شیطان از این آیه ممکن است أُمنیِّه بزند و بگوید در روز قیامت هر انسان با امام زمان اش در محشر حاضر خواهد شد پس تو که در زمان غیبت به امام زمان (عج) خویش دسترسی نداری، اگر در دین خودت خطا کنی نزد خدا عذرت پذیرفته است و یا ممکن است أُمنیِّه بزند که در زمان غیبت چون تو نمی دانی دین واقعی چیست پس قرآن و دین را رها کن، فقط به دنبال امام زمان خویش بگرد که تا او ظهور نکند دین واقعی مشخص نیست. یا أُمنیِّه بزند در زمان غیبت قرآن و حدیث دچار تحریف شده و تو دنبال امام زمان باش تا پیدا کنی که در روز قیامت حساب کتاب تو میزان اش فقط اوست. منسوخٌ بِه آن این آیه است. بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ انسان می خواهد جلوی خود را در گناه باز کند که امام اینجا معنی امام معصوم هم می دهد کسانی که می گویند: «علی دارم چه غم دارم» و هر گناهی می کنند و همین امام را برای سعادت دنیا و آخرت خود کافی می دانند، این آیه منسوخٌ بِه آن است برای رفع أُمنیِّه شیطان از کسانی که می خواهند با اتکاء به محبت خالی و بدون عمل به امام معصوم گناه کنند. حضرت علی علیه السَّلام در نهج البلاغه می فرمایند: با انجام واجبات الهی، حقوق الهی را اداء کنید که وظایف شما آشکار بیان شده است و من گواه اعمال شما بوده و در روز قیامت از شما دفاع می کنم و به سود شما گواهی می دهم. (در اصل شفاعت این نکته است) مفسرین آیات تغییر قبله و وجوب صدقه در زمان نجویٰ نزد نبی مکرم اسلام (ص) را مصداق آیات ناسخ و منسوخ می دانند که درست است. يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُون اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشويق كن! هر گاه بيست نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر غلبه مى‏ كنند؛ و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند، پيروز مى ‏گردند؛ چرا كه آنها گروهى هستند كه نمى ‏فهمند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی