eitaa logo
البیان
11.4هزار دنبال‌کننده
741 عکس
171 ویدیو
69 فایل
بازتاب اندیشه های استاد آیت الله عبدالکریم فرحانی 📌 تبیین مکتب فقه الخمینی(ره) 📌 روش تحصیل در مسیر اجتهاد 📌 امتداد حکمت و تمدن نوین اسلامی 📌 اخلاق و معنویت ارتباط با ادمین: @admin_albayan
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 🏷مراتب حکم از منظر محقق خراسانی(ره) 🔹 از رسالت های مهم علم اصول در مسیر استنباط و اجتهاد؛ حکم شناسی و تبیین لوازم و جوانب آن است و از این منظر تحلیل مراتب حکم از جایگاه خاصی برخوردار است. 🔸مرحوم آخوند(ره) در این مقال نظر خاصی داشته که چندین موضع از کتاب کفایه طرح شده و از آثار آن استفاده کرده اند. 🔰استاد آیت الله فرحانی در این صوت به تبیین نظریه آخوند در مراتب حکم پرداخته و سپس به اشکال اعاظم مدرسه نجف اشاره می کنند. لازم به ذکر است که حضرت امام(ره) در این باب اشکالات و نکات متفاوتی داشته که التفات به آن سرنوشت بحث را متحول خواهد کرد. @albayann
🔺🔺🔺🔺 💠مراتب حکم از دیدگاه محقق خراسانی استاد آیت الله فرحانی: محقق خراسانی چهار مرتبه برای حکم قائل است. مرتبه ی اقتضاء، مرتبه ی انشاء، مرتبه ی فعلیت و مرتبه ی تنجز. 1⃣مرتبه ی اقتضاء همان مرتبه ی ملاک است. هر حکمی بر اساس مبنای عدلیه، ملاک و مناطی دارد که بر اساس آن ملاک و مناط است که حکم جعل و انشاء می شود. وجوب صلاة حکمی است از قِبَل شارع،که بر اساس مناط و مصلحتی است که در صلاة وجود دارد. صلاة یک مصلحت ملزمه ی لازم الاستیفائی دارد که این مصلحت ملزمه ی لازم الاستیفاء، اسمش مرحله ی اقتضاء است. 2⃣مرتبه ی دوم مرتبه ی جعل و انشاء است که شارع بر اساس این مصلحت واقعی ملزمه ی لازم الاستیفاء، جعل و انشاء حکم می کند. 3⃣مرتبه ی سوم این است که وقتی مکلف شرائط خاصی را که شارع قائل است – حالا بعضی از آن شرائط، عمومی هستند وبعضی هم خصوصی هستند – داشت، آن حکم فعلیت پیدا می کند. فرق بین مرحله ی انشاء و مرحله ی فعلیت در همین است که حکمِ فعلی، حکمی است که باعثیت دارد، زاجریت دارد، محرک است و به اصطلاح آقایان زنده است. برای رسیدن به مرحله ی فعلیت، مشهور قدرت را قطعا در فعلیت أخذ می کنند و علم را هم علی تفصیل أخذ می کنند. مثلا وقتی شارع بر اساس مصلحت ملزمه ی لازم الاستیفائی، حکم وجوب حج را جعل و انشاء می کند؛ این حکمِ جعل شده و انشاء شده چه وقتی به فعلیت می رسد؟ وقتی که استطاعت به وجود بیاید. وقتی کسی مستطیع شد یعنی آن شرائط مورد نظر شارع را به دست آورد، آن موقع این حکم، این مکلف را حرکت می دهد. باعث است. می گوییم این حکم به مرحله ی فعلیت رسیده است. 4⃣بعد از این مرحله ی فعلیت، مرحله ی تنجز است. اگر حکم فعلی را من به جهل بسیط جاهل نبوده و آگاه بودم، عقل می گوید این حکم در حق شما تنجز دارد. یعنی شما دیگر در مخالفت آن معذور نیستید و امتثالش لازم است و اگر هم مخالفتش کردید، استحقاق عقوبت پیدا می کنید. ⚠️اشکال حوزه ی نجف به تقسیم چهارگانه ی مراتب حکم: در فضای فرمایشات حوزه ی نجف، به آخوند اشکال دارند که مرحله ی اقتضاء جزء مراتب حکم نیست. به خاطر این که خود شما می گویید "اقتضاء حکم"! یعنی حکم بر طبق این مناط جعل می شود. پس معلوم می شود که آن حکم کاری به مناط ندارد بلکه حکم بر طبق آن مناط جعل می شود. پس یک امری بیرون از حکم است و حکم طبق آن جعل می شود. لذا نباید مرتبه ی ملاک و مناط را که یک مساله ی واقعی و ثبوتی است در مراتب حکم بیاورید. 📌کما این که محقق نائینی، محقق اصفهانی، بعد هم محقق خوئی رضوان الله تعالی علیهم و به تبع این ها شهید بزرگوار آیت الله صدر، این اشکال را دارند که نمی شود مرحله ی تنجز را از مراتب حکم دانست. تنجز حکمی است که شما می گویید استحقاق عقوبت بر مخالفت حکم است. یک حکمی هست که اگر من مخالفتش کنم ، مستحق عقوبت می شوم یا استحقاق مثبوت بر امتثال حکم پیدا می کنم. 👈🏻لذا مساله ی استحقاق عقوبت و مثوبت، خود یک حکمی است که از سوی عقل برای موافقت و مخالفت حکم طرح می شود و ربطی به مراتب به حکم ندارد. اگر این دو مرتبه کنار رفتند، مراتب حکم چگونه می شود؟ می گویند دو مرتبه ی انشاء و فعلیت یا همان جعل و مجعول است. حضرت امام (ره) مسئله را اساسا متفاوت این تحلیل آقایان دیده و مسیر دیگری را در این مقال پی گرفته اند که سرنوشت مطلب به گونه دیگری رقم خواهد خورد. @albayann
🖋 کتاب الخلل فی الصلاة آخرین نوشته فقهی (ره) است که در سال های پایانی حضورشان در نجف نگارش شده و در واقع خروجی آراء اجتهادی ایشان در درس خارج فقه همان سال ها بوده است. 📚سلوک اجتهادی امام که بر پایه قرآن و سنت است به خوبی از دو بال عقل و عرف بهره مند بوده و نقش این دو عنصر را در خود تبیین می کند. لذا روش اصولی امام نقش مهمی در سلوک اجتهادی ایشان داشته و توجه به نتایج این اصول فقه که التزام به مرتکزات عقلی ، عرفی و عقلایی مورد نظر ایشان است؛ نگرشی کلان و چند بعدی برای فقه و اجتهاد به بار می‌آورد که نتیجه آن خروج از ایستایی و جمود به سمت تحول و پویایی در خواهد شد. 🔸 از آنجایی که این کتاب در اواخر حیات با برکت علمی امام تالیف شده است؛ ابداعات ایشان در حوزه فقه کبیر به‌ خوبی در این اثر نمایان گشته و بستر مناسبی را جهت پژوهش در روش و محتوای اجتهادی این نابغه دوران ، به وجود آورده است. 🔹این اثر در سه بخش خلل ؛ شروط و شکوک صلاة تألیف شده که از هر بخش تحت عنوان «القول» یاد شده است. ♨️ استاد با محوریت این کتاب و با هدف تببین روش اجتهادی امام خمینی(ره) درس خارج خلل الصلاة را آغاز خواهند کرد. @albayann
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 🔹تحلیل هندسه اعتبارات عقلائیه و مکانیزم آن در رابطه با انسان کامل ⁉️اگر منشأ اعتبارات عقلائیه خود شارع یا انسان کامل باشد چه الزاماتی خواهد داشت؟ ⁉️دایره اعتبارات انسان بما هو انسان در علوم انسانی چگونه است؟ 🎙استاد آیت الله فرحانی @albayann
💠 تکراری بودن برخی مباحث در دروس حوزه، ریشه ها و آسیب ها 🔰استاد آیت الله فرحانی: 🔹یک آسیبی در بحث های آموزشی حوزه وجود دارد و آن این است که تکرار در بحث های آموزشی ما زیاد است. 🔺من از بحث خودمان مثال می زنم. ما الان میخواهیم صیغه نهی را شروع کنیم، (صیغه امر هم همینطور است). متاسفانه تقریبا سی چهل درصد مباحث در صیغه نهی را حتی بحث های مقطع خارج آن را در کتب سطح خوانده ایم. اما مجبوریم که در درس خارج، تکرار کنیم. 🔸استاد بزرگوارمان، حضرت آیت الله فاضل (ره) در درس خارجشان (که یک دوره کامل آن هزار و چهار صد - پانصد جلسه است) می فرمودند که "من در بیش از نصف این جلسات مجبورم کفایه را تکرار کنم". نصف این جلسات یعنی هفتصد، هشتصد جلسه تکراری. هفتصد، هشتصد جلسه تکرار برای حوزه ای که در سال تقریبا صد جلسه درسی دارد، معادل هشت سال تحصیلی است. پس تکرار یکی از مشکلات است. ⁉️چرا در برنامه آموزشی ما تکرار به وجود می آید؟ ریشه مساله تکرار این است که مثلا وقتی میخواهیم کفایه بخوانیم، اصول بخوانیم، سهم فلسفه را در اصول جدا نمی کنیم. وقتی جدا نمی کنیم، متوجه نمی شویم که این بحث اصولی ما متوقف بر این چهار تا مساله فلسفی است. ما اگر در جای خودش مثلا چهل تا مساله ای را که بحث های اصولی متوقف بر آنهاست، خوب یاد بگیریم کلی از تکرار ها حذف می شود. ➖مثلا در مبحث نواهی، برای بحث از «لاتفعل» باید زجر حقیقی و زجر اعتباری را بدانیم. در امر، بعث حقیقی و اعتباری را بدانیم. نسبت بعث را با اراده باید بدانیم. نسبت زجر را با اراده باید بدانیم. این چند مبحث، خودش اصولی نیست. اگر من در فلسفه این بعث حقیقی و بعث اعتباری را خوب یاد بگیرم. و زجر حقیقی و اعتباری را خوب یاد بگیریم و موجود را به حقیقی و اعتباری تقسیم کنیم و احکام موجود حقیقی را از احکام موجود اعتباری تفکیک کنیم، بعد که وارد بحث اصول میشوم، دیگر نیاز نیست که آن مباحث را تکرار کنیم. 📌یا مثلا من الان بخواهم «لاتفعل» بگویم. «لاتفعل» مربوط به بحث معنای حرفی است. فرق معنای حرفی و معنای اسمی چیست؟ اگر در جای خودش من این مطلب را خوب یاد گرفتم که هیئات در مقابل مواد تکلیفشان چیست؟ دیگر لازم نیست وقتی به «افعل» می رسم، این مباحث را تکرار کنم. در مفاهیم هم بحث معنای حرفی، ثمره دارد. در آنجا بحث می شود که آیا می توان معنای حرفی را تقیید زد یا نه؟ قید به ماده می خورد یا به هیئت می خورد؟ هیئت قابل تقییداست یا قابل تقیید نیست؟ ▪️اصل مساله این است که باید بتوانیم حیث فلسفی این مطالب را تبیین کنیم. مثال دیگری از مبحث مفاهیم عرض کنم. همه بحث بر سر این مطلب است که آیا قید علت انحصاری است یا نه؟ تمام نکته آخوند در کفایه بر سر یک جمله است که آیا سنخ علت انحصاری با سنخ علت غیرانحصاری تفاوت دارد یا نه؟ در علیت تاثیری ندارد که علت منحصره باشد یا نباشد، و چون یک سنخ بیشتر نیست، اطلاق گیری امکان ندارد. لذا از همین جا آخوند مفاهیم را خراب کرده است. الان تمام مساله این است که شما بتوانید علیت را تصویر کنید. فرق علت انحصاری و علت غیر انحصاری را ببینید. 🔺عناصری در استنباط حکم خدا وجود دارد که به این عناصر، عناصر مشترکه گفته می شود که همان علم اصول است. دلیل حجیم شدن این علم اصول این است که سهم آن قواعد فلسفی موثر در علم اصول را در جای خودش رسیدگی نمی کنیم. 🔹اگر کسی این قواعد فلسفی موثر در علم اصول را در جای خودش یاد گرفت و بر آنها مسلط شد، وقتی وارد علم اصول می شود، دیگر لازم نیست که آنها را تکرار کند. تکرار کردنی که هم خودش مضر است و هم طلبه متوجه نمیشود به کجا رسید، چون اختیار مبنا نکرده است. 📆 درس خارج ۹۸/۶/۲۴ @albayann
💢ملاک مساله اصولی از منظر آخوند خراسانی(ره) 🔷 گزیده ای از دروس خارج"اصول عملیه" استاد آیت الله فرحانی ✍🏻 مقرر: حجت الإسلام مهدی سلامتیان ۱) در ابتدای کتاب کفایه الاصول خراسانی در مقابل تعریف مشهور از علم اصول، تعریف جامع تری را ارائه می‌دهد تا اصول علمیه در شبهات حکمیه و "ظن علی الحکومه" را شامل شود بوسیله انضمام "او اللتی ینتهی الیها فی مقام العمل" لذا با توجه به تعریف ایشان در اول کتاب، ملاک مساله اصولی وقوع در طریق استنباط است یا هر مساله ای که در مقام عمل بعد از فحص و یاس از ادله به آن منتهی شده و آن را برگزینیم.(قید فحص و یاس در تعریف آخوند از اصول عملیه خواهد آمد) ۲)تحلیل نویسنده ایضاح الکفایه (مقرر درس آیت الله فاضل لنکرانی (ره) ) در ابتدای مقصد حجج، دقیق نیست زیرا ایشان ملاک مساله اصولی را منحصر در وقوع در طریق استنباط قرار داده اند حال آنکه تعریف ایشان دو ملاک برای اصولی شدن مساله ارائه داده اند . و عبارت آخوند خراسانی نیز این ظهور را نمی‌دهد زیرا ایشان در اول مقصد سادس(حجج) در مقام تفصیل نیستند با توجه به تفصیلی که ایشان از ملاک مساله اصولی در اول کفایه ارائه دادند انحصار ملاک در وقوع در طریق استنباط غلط است . ۳) عبارت سومی از آخوند در اول فصل استصحاب وجود دارد که ملاک مساله اصولی را واضح تر می‌کند و از نظر ما دو عبارت آخوند در اول کتاب و باب حجج را تقویت می‌کند. جناب آخوند در فصل استصحاب میفرمایند : "ثم لا يخفى أن البحث في حجّيته  مسألة أصولية ، حيث يبحث فيها لتمهيد قاعدة تقع في طريق استنباط الأحكام الفرعية ، وليس مفادها حكم العمل بلا واسطة ، و ان كان ينتهي إليه"(کفایه الاصول ج ۱، ص ۳۸۵) صاحب کفایه در این عبارت، استصحاب را همانند امارات واجد ملاک وقوع در طریق استنباط می داند . حال آنکه در ابتدای کتاب ایشان ملاک اصولی بودن اصول عملیه را در طریق استنباط نمیدانست بلکه با قید "او اللتی ینتهی فی مقام العمل" آنها را وارد علم اصول کرد. ما معتقدیم که این عبارت با قید "با واسطه" همه مسائل اصولی را شامل می‌شود چه امارات باشد و چه اصول عملیه زیرا ایشان می فرمایند استصحاب بلاواسطه حکم فقهی به ما نمی‌دهد هر چند منتهی به حکم فقهی و فتوا خواهیم شد ولی با واسطه . این تفاوت وصول به حکم عمل بصورت با واسطه را استاد فاضل در ایضاح الکفایه به خوبی شرح داده اند که اختصارا بخشی از آن را ذکر می کنیم : "مسأله اصولى بايد مقدّمه براى استنباط حكم كلّى الهى واقع شود و در سلسله علل حكم الهى قرار گيرد به بيان ديگر وقتى براى استنباط حكم الهى قضيّه‌اى تشكيل مى‌دهيم، مسأله اصولى كبراى آن قضيّه، واقع مى‌شود و نتيجه صغرا و كبراى آن قضيّه، حكم كلّى الهى است. مثال: نماز جمعه در زمان حضور، واجب بوده و فرض كنيد اكنون وجوب آن، مشكوك البقاء هست لذا يك صغرا و كبرا تشكيل مى‌دهيم و مى‌گوئيم، وجوب نماز جمعه مشكوك البقاء است و هر حكمى كه مشكوك البقاء باشد محكوم به بقاء هست- استصحاب- نتيجه مى‌گيريم پس وجوب نماز جمعه «محكوم بالبقاء» بنابراين اكنون وجوب نماز جمعه باقى است. همان‌طور كه ملاحظه كرديد استصحاب به‌عنوان كبراى قضيّه مذكور، واقع شد و در نتيجه حكم الهى را استنباط نموديم لذا مى‌گوئيم استصحاب از مسائل اصولى است نه از قواعد فقه و همچنين ملاحظه نموديد كه استصحاب و مسئله اصولى مستقيما حكم عمل مكلّف را بيان نمى‌كنند بلكه منتهى به حكم فعل مكلّف مى‌شوند"(ایضاح الکفایه، ج۵، ص۲۰۸) به اعتقاد ما جناب آخوند ملاک اصولی یا فقهی بودن هر مساله ای را به با واسطه یا بلاواسطه بودن آن در رسیدن به فتوی دانست (و با این قید قواعد فقهیه از اصول خارج خواهند شد ) و با این حد وسط در اصولی بودن ، فرقی بین اصول عملیه یا امارات نخواهد ماند و هر دو در طریق استنباط قرار می گیرند و در این فرض اشکالات بسیار اساسی بر این تحلیل وارد است که در آینده به آنها پرداخته خواهد شد . @albayann
🔰 استاد آیت الله فرحانی: ⁉️حقیقت وحی چیست؟ ❓ پیغمبر اسلام(ص) در چه مرتبه ای هستند؟ ❗️اشکال مرحوم آقای مشکینی به آخوند خراسانی در حاشیه کفایه (ص279 انتهای بحث عام و خاص) و پاسخ آن ➖جناب محقق خراسانی عبارتی در کفایه دارند که می فرمایند: أنّ اللَّه تبارك و تعالى إذا تعلّقت مشيّته تعالى بإظهار ثبوت ما يمحوه، لحكمة داعية إلى إظهاره، ألهم أو أوحى إلى نبيّه أو وليّه أن يخبر به، مع علمه بأنه‏ يمحوه، أو مع عدم علمه به، لما أشير إليه من عدم الإحاطة بتمام ما جرى في علمه، و إنّما يخبر به لأنه حال الوحي أو الإلهام- لارتقاء نفسه الزكيّة، و اتّصاله بعالم لوح المحو و الإثبات- اطّلع على ثبوته، و لم يطّلع على كونه معلّقا على أمر غير واقع، أو عدم الموانع، قال اللَّه تبارك و تعالى: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ‏ الآية، نعم من شملته العناية الإلهية، و اتّصلت نفسه الزكيّة بعالم اللوح المحفوظ الّذي هو من أعظم العوالم الربوبيّة، و هو أمّ الكتاب، يكشف عنده الواقعيّات على ما هي عليها، كما ربما يتّفق لخاتم الأنبياء و لبعض الأوصياء 🔸عالم بزرگواری داریم به نام مرحوم آقای مشکینی؛ ایشان حاشیه ای بر کفایه الأصول دارند و آنجا اشکالی به آخوند کرده است. ایشان می گوید:چه کسی گفته وحی از طریق اتصال به لوح محو واثبات یا ازطریق اتصال به لوح محفوظ است؟ وحی با نزول جبرئیل است. ➖ بزرگان آمدند و‌پاسخ دادند که جناب آقای مشکینی!شما فرمایش آخوند را اشتباه برداشت کردید. جریان چیست؟ انسان کجاست؟ فرشته کجاست؟ پیغمبر(ص) کجاست؟ 👈🏻وحی از طریق اتصال نفس زکیه است به عوالم ربوبی. ➖آخوند خیلی خوب این مطلب را التفات داشته است که این وحی در واقع اتصال نفس زکیه علوی و ولوی به عوالم ربوبی است. حالا یا عالم لوح محو واثبات یا ام الکتاب که اسمش لوح محفوظ است. ➖لذا آیه الله جوادی می فرمایند: اینقدر نگویید معلم اول ارسطو بود، معلم دوم فارابی بود. نه آقا! معلم اول نبی اکرم(ص) است به جهت آنکه اتصال دارد به عالم لوح محفوظ؛ به عالم ام الکتاب و لذا ایشان معلمِ ما سواست. خدا شاهد است اگر اقوال علماء اهل سنت را برایتان بخوانم گریه تان می گیرد. از این حیث پیغمبر اکرم(ص) مظلوم تر از حضرت علی(ع) است. 📌خیلی مهم است که ما پیامبر اعظم(ص) را بشناسیم. رسول الله(ص) را بشناسیم. معلم اول را بشناسیم. آن اتصال نبی اکرم(ص) را به مقامی که همه باید شاگردیش را بکنند بشناسیم. @albayann
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 🏷 | یکی از مطالب بسیار مهم و پر دامنه در علم اصول فقه؛ تحلیل و تبیین نقش عقل در عالم استنباط است. از دیرباز سعه این عنصر استنباط و ارتباط آن با شرع یا نقل محل اختلاف و معرکه بین اصولیون و فقها بوده و نتیجه این اختلاف ، تاثیراتی مهم در شکل گیری مکاتب علمی در حوزه نجف و قم شده است. 🔰استاد آیت الله فرحانی در این صوت به بررسی عقل نظری و علمی و ارتباط آن با مباحث مستقلات و غیر مستقلات عقلیه می پردازند و در پایان نیز به حکومت عقل در وادی امتثال و ارشادی بودن احکام شارع در این مقام به صورت خلاصه اشاره می نمایند. @albayann
🖊 تکراری بودن برخی مباحث در دروس حوزه، ریشه ها و آسیب ها ✍استاد آیت الله فرحانی: 💠یک آسیبی در بحث های آموزشی حوزه وجود دارد و آن این است که تکرار در بحث های آموزشی ما زیاد است. من از بحث خودمان مثال می زنم. ما الان میخواهیم صیغه نهی را شروع کنیم، (صیغه امر هم همینطور است). متاسفانه تقریبا سی چهل درصد مباحث در صیغه نهی را حتی بحث های مقطع خارج آن را در کتب سطح خوانده ایم. اما مجبوریم که در درس خارج، تکرار کنیم. 🔰استاد بزرگوارمان، حضرت آیت الله فاضل (ره) در درس خارجشان (که یک دوره کامل آن هزار و چهار صد - پانصد جلسه است) می فرمودند که "من در بیش از نصف این جلسات مجبورم کفایه را تکرار کنم". نصف این جلسات یعنی هفتصد، هشتصد جلسه تکراری. هفتصد، هشتصد جلسه تکرار برای حوزه ای که در سال تقریبا صد جلسه درسی دارد، معادل هشت سال تحصیلی است. پس تکرار یکی از مشکلات است. ⁉️چرا در برنامه آموزشی ما تکرار به وجود می آید؟ ریشه مساله تکرار این است که مثلا وقتی میخواهیم کفایه بخوانیم، اصول بخوانیم، سهم فلسفه را در اصول جدا نمی کنیم. وقتی جدا نمی کنیم، متوجه نمی شویم که این بحث اصولی ما متوقف بر این چهار تا مساله فلسفی است. ما اگر در جای خودش مثلا چهل تا مساله ای را که بحث های اصولی متوقف بر آنهاست، خوب یاد بگیریم کلی از تکرار ها حذف می شود. 📌مثلا در مبحث نواهی، برای بحث از «لاتفعل» باید زجر حقیقی و زجر اعتباری را بدانیم. در امر، بعث حقیقی و اعتباری را بدانیم. نسبت بعث را با اراده باید بدانیم. نسبت زجر را با اراده باید بدانیم. این چند مبحث، خودش اصولی نیست. اگر من در فلسفه این بعث حقیقی و بعث اعتباری را خوب یاد بگیرم. و زجر حقیقی و اعتباری را خوب یاد بگیریم و موجود را به حقیقی و اعتباری تقسیم کنیم و احکام موجود حقیقی را از احکام موجود اعتباری تفکیک کنیم، بعد که وارد بحث اصول میشوم، دیگر نیاز نیست که آن مباحث را تکرار کنیم. یا مثلا من الان بخواهم «لاتفعل» بگویم. «لاتفعل» مربوط به بحث معنای حرفی است. فرق معنای حرفی و معنای اسمی چیست؟ اگر در جای خودش من این مطلب را خوب یاد گرفتم که هیئات در مقابل مواد تکلیفشان چیست؟ دیگر لازم نیست وقتی به «افعل» می رسم، این مباحث را تکرار کنم. در مفاهیم هم بحث معنای حرفی، ثمره دارد. در آنجا بحث می شود که آیا می توان معنای حرفی را تقیید زد یا نه؟ قید به ماده می خورد یا به هیئت می خورد؟ هیئت قابل تقییداست یا قابل تقیید نیست؟ 🔶اصل مساله این است که باید بتوانیم حیث فلسفی این مطالب را تبیین کنیم. مثال دیگری از مبحث مفاهیم عرض کنم. همه بحث بر سر این مطلب است که آیا قید علت انحصاری است یا نه؟ تمام نکته آخوند در کفایه بر سر یک جمله است که آیا سنخ علت انحصاری با سنخ علت غیرانحصاری تفاوت دارد یا نه؟ در علیت تاثیری ندارد که علت منحصره باشد یا نباشد، و چون یک سنخ بیشتر نیست، اطلاق گیری امکان ندارد. لذا از همین جا آخوند مفاهیم را خراب کرده است. الان تمام مساله این است که شما بتوانید علیت را تصویر کنید. فرق علت انحصاری و علت غیر انحصاری را ببینید. 🔹عناصری در استنباط حکم خدا وجود دارد که به این عناصر، عناصر مشترکه گفته می شود که همان علم اصول است. دلیل حجیم شدن این علم اصول این است که سهم آن قواعد فلسفی موثر در علم اصول را در جای خودش رسیدگی نمی کنیم. 🔺اگر کسی این قواعد فلسفی موثر در علم اصول را در جای خودش یاد گرفت و بر آنها مسلط شد، وقتی وارد علم اصول می شود، دیگر لازم نیست که آنها را تکرار کند. تکرار کردنی که هم خودش مضر است و هم طلبه متوجه نمیشود به کجا رسید، چون اختیار مبنا نکرده است. 📅 درس خارج ۹۸/۶/۲۴ @albayann
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 💠انکار تضاد بین احکام خمسه از منظر محقق خویی 📌تضاد که مربوط به حقائق عالم است جایگاهی در امور اعتباری ندارد؟ 🔰 استاد آیت الله فرحانی 📚 درس خارج اصول سال ۱۴۰۰ @albayann
✏️ تکراری بودن برخی مباحث در دروس حوزه، ریشه ها و آسیب ها 🔰استاد : 🔹یک آسیبی در بحث های آموزشی حوزه وجود دارد و آن این است که در بحث های آموزشی ما زیاد است. 📌من از بحث خودمان مثال می زنم. ما الان میخواهیم صیغه نهی را شروع کنیم، (صیغه امر هم همینطور است). متاسفانه تقریبا سی چهل درصد مباحث در صیغه نهی را حتی بحث های مقطع خارج آن را در کتب سطح خوانده ایم. اما مجبوریم که در درس خارج، تکرار کنیم. استاد بزرگوارمان، حضرت آیت الله فاضل (ره) در درس خارجشان (که یک دوره کامل آن هزار و چهار صد - پانصد جلسه است) می فرمودند که "من در بیش از نصف این جلسات مجبورم کفایه را تکرار کنم". نصف این جلسات یعنی هفتصد، هشتصد جلسه تکراری. هفتصد، هشتصد جلسه تکرار برای حوزه ای که در سال تقریبا صد جلسه درسی دارد، معادل هشت سال تحصیلی است. پس تکرار یکی از مشکلات است. ⁉️چرا در برنامه آموزشی ما تکرار به وجود می آید؟ ✅ریشه مساله تکرار این است که مثلا وقتی میخواهیم کفایه بخوانیم، اصول بخوانیم، سهم فلسفه را در اصول جدا نمی کنیم. وقتی جدا نمی کنیم، متوجه نمی شویم که این بحث اصولی ما متوقف بر این چهار تا مساله فلسفی است. ما اگر در جای خودش مثلا چهل تا مساله ای را که بحث های اصولی متوقف بر آنهاست، خوب یاد بگیریم کلی از تکرار ها حذف می شود. 🖇مثلا در مبحث نواهی، برای بحث از «لاتفعل» باید زجر حقیقی و زجر اعتباری را بدانیم. در امر، بعث حقیقی و اعتباری را بدانیم. نسبت بعث را با اراده باید بدانیم. نسبت زجر را با اراده باید بدانیم. این چند مبحث، خودش اصولی نیست. اگر من در فلسفه این بعث حقیقی و بعث اعتباری را خوب یاد بگیرم. و زجر حقیقی و اعتباری را خوب یاد بگیریم و موجود را به حقیقی و اعتباری تقسیم کنیم و احکام موجود حقیقی را از احکام موجود اعتباری تفکیک کنیم، بعد که وارد بحث اصول میشوم، دیگر نیاز نیست که آن مباحث را تکرار کنیم. 🖇یا مثلا من الان بخواهم «لاتفعل» بگویم. «لاتفعل» مربوط به بحث معنای حرفی است. ⁉️فرق معنای حرفی و معنای اسمی چیست؟ اگر در جای خودش من این مطلب را خوب یاد گرفتم که هیئات در مقابل مواد تکلیفشان چیست؟ دیگر لازم نیست وقتی به «افعل» می رسم، این مباحث را تکرار کنم. در مفاهیم هم بحث معنای حرفی، ثمره دارد. در آنجا بحث می شود که آیا می توان معنای حرفی را تقیید زد یا نه؟ قید به ماده می خورد یا به هیئت می خورد؟ هیئت قابل تقییداست یا قابل تقیید نیست؟ 🔸اصل مساله این است که باید بتوانیم حیث فلسفی این مطالب را تبیین کنیم. مثال دیگری از مبحث مفاهیم عرض کنم. همه بحث بر سر این مطلب است که آیا قید علت انحصاری است یا نه؟ تمام نکته آخوند در کفایه بر سر یک جمله است که آیا سنخ علت انحصاری با سنخ علت غیرانحصاری تفاوت دارد یا نه؟ 🔰در علیت تاثیری ندارد که علت منحصره باشد یا نباشد، و چون یک سنخ بیشتر نیست، اطلاق گیری امکان ندارد. لذا از همین جا آخوند مفاهیم را خراب کرده است. الان تمام مساله این است که شما بتوانید علیت را تصویر کنید. فرق علت انحصاری و علت غیر انحصاری را ببینید. 📌عناصری در استنباط حکم خدا وجود دارد که به این عناصر، عناصر مشترکه گفته می شود که همان علم اصول است. دلیل حجیم شدن این علم اصول این است که سهم آن قواعد فلسفی موثر در علم اصول را در جای خودش رسیدگی نمی کنیم. 🔺اگر کسی این قواعد فلسفی موثر در علم اصول را در جای خودش یاد گرفت و بر آنها مسلط شد، وقتی وارد علم اصول می شود، دیگر لازم نیست که آنها را تکرار کند. تکرار کردنی که هم خودش مضر است و هم طلبه متوجه نمیشود به کجا رسید، چون اختیار مبنا نکرده است. 📆 درس خارج ۹۸/۶/۲۴ @albayann