#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هفتم
#مهدی_نظری
آقا دلت می آید از جان سیر باشم
از این زمانه اینقدر دلگیر باشم
آقا دلت می آید از تو دور باشم
مثل اسیری بسته بر زنجیر باشم
اصلاً نمیخواهم زمانی که میایی
افتاده باشم کنج خانه، پیر باشم
اصلاً نمیخواهم که باشم وَ برایت
مثل کسی که می شود پاگیر باشم
اصلاً نمی خواهم که در راه وصالت
من باعث و بانی این تاخیر باشم!!!
کمکم که این پیری وجودم را گرفته
ننگ است تازه درپی تغییر باشم
آقا قسم به مادرت، بهر ظهورت
نگذار که اینقدر بی تاثیر باشم
باید برای اینکه دستم را بگیری
از گریه کن های گلو و تیر باشم
جان رباب از نوکرت رو برنگردان
آقا قسم به مادرت رو برنگردان
@aleyasein
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
من علی اصغرم و تیغ اگر بردارم
در وجودم سکنات علی اکبر دارم
نسبِ هاشمی ام کار خودش را کرده
جگر حمزه ، دلِ فاتح خیبر دارم
سِنِّ کم از نظرِ نسل علی مطرح نیست
کوچک اما اثرِ مالک اشتر دارم
همه کردند سر و جان به فدای پدرم
کسر شأن است ببینند که من سر ، دارم
در سپاهی که عمویم شده فرماندهء آن
حکم جانبازی و سربازیِ لشگر دارم
من ز نسل علی ام که زرهش پشت نداشت
حرمله کمتر از آنست زره بردارم
از سرِ نی به سرِ عمه شوم سایۀ سر
ارثِ غیرت ز ابالفضل دلاور دارم
کوفه و شام بترسید که من در رگ خود
خونِ قتّالِ عرب حضرت حیدر دارم
هاشمیّون همگی مادری اند ومن هم
هر چه دارم همه از دامنِ مادر دارم
گرچه افتاده ام از شیر به تیرِ سه پری
جگری با جگر شیر برابر دارم
کاشکی عمه به خیمه ببرد مادر را
که نبیند اثرِ تیر به حنجر دارم
@aleyasein
#شعر_عاشورایی
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل_مثنوی
🔹دو راهی🔹
این اشکهای سر زده خواهی نخواهی است
یعنی تمام شعرم اسیر دو راهی است
این واژههای تبزده غرق تلاطماند
در های و هوی تشنگی و العطش گماند
باید ز هرم آه دلی شعله ور کنیم
با چلچراغ اشک شبی را سحر کنیم
باید دخیل دل به پر جبرئیل بست
آری به قلب معرکه باید سفر کنیم
پس از کدام حادثه باید شروع کرد
پس از کدام واقعه صرف نظر کنیم
میدان پر از صدای کف و طبل و هلهله است
خیمه اسیر شیون و آشوب و ولوله است
آرام دیدهٔ تری از دست میرود
صبر و قرار مادری از دست میرود
بیتاب می شود ز تلظی اصغرش
با دیدن کبودی لبهای پرپرش
در مشکهای تشنه نَمی هم نمانده است
آبی به غیر اشک دمادم نمانده است
این اشکهای سر زده خواهی نخواهی است
بانوی دل شکسته اسیر دو راهی است
ماتم گرفته کودکش آخر چه میشود
لبهای خشک سورهٔ کوثر چه میشود
یک جرعه آب گرچه دگر در خیام نیست
او را توان خواهش آب از امام نیست
با دست عمه هر گرهی باز میشود
قلب علی هواییِ پرواز میشود
تا عرش دستهای پدر پر کشیده تا ...
تا قلّههای عشق و شهادت رسیده تا ـ
محشر به پا کند همه جا با صدای خود
این بار با صدای رجز گریههای خود
اما سپاه کوفه جوابش شنیدنیست
تصویر آب دادن این غنچه دیدنیست
چشمان تیر محو سیپیدی حنجرش
رحمی کند خدا به دل خون مادرش
ای وای التهاب سهشعبه چه میکند؟
با این گلو شتاب سهشعبه چه میکند؟
تیری که روی دست پدر کرد پرپرش
حالا دخیل بسته به رگهای حنجرش
این اشکهای سر زده خواهی نخواهی است
حالا امام خسته اسیر دو راهی است
این گونه عاقبت پسر از دست می رود
بیرون کشد سهشعبه سر از دست می رود
«یک گام رو به پیش و یکی رو به پس رود
حالا مردد است به سوی چه کس رود»
دیده میان قلب حرم اضطراب را
دیده کنار خیمه غروب رباب را
دیدند پشت خیمه پدر قبر میکند
قبری برای این دل بیصبر میکند
اما چگونه خاک بریزد بر این گلو
بر چشمهای بیرمق و نیمه باز او
بهتر که پشت خیمهای آرام خفته است
بهتر که آیههای نحیفش نهفته است
بر مصحف تنش که جسارت نمیشود
این سوره عصر واقعه غارت نمیشود
دیگر به شام شوم تماشا نمیرود
دیگر سرش به نیزهٔ اعدا نمیرود
تا شام و کوفه همسفر آفتاب نیست
بر نیزهها مقابل چشم رباب نیست
این اشکهای سر زده خواهی نخواهی است
شاعر هنوز هم به سر این دو راهی است
گفتند که نیامده دشمن به سوی او
سرنیزهای نبوده پی جستجوی او
اما چه کرد کینهٔ این قوم با تنش
شد سینهٔ شکستهٔ ارباب مدفنش *
#یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در باب محل دفن پیکر مطهر حضرت علی اصغر علیهالسلام در مقاتل اختلاف نظر وجود دارد. اما با توجه به شواهد و قرائنی که وجود دارد و همین طور با تکیه به نظر علما در دوران مختلف تاریخی، قول ذکر شده بر سایر اقوال رجحان دارد.
@aleyasein
#امام_حسین_ع_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#امیر_عظیمی
تا از افق جمال حسین آفتاب کرد
سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد
من کال بودم و نرسیده به بزم عشق
دست حسین قوره ی دل را شراب کرد
اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش
در حق من بدون تعارف ثواب کرد
روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت
لب های خشک او جگرم را کباب کرد
سقا کنار علقمه از غصه آب شد
از بس سکینه پیش عمو آب آب کرد
می دانی از چه ولوله افتاد در حرم؟
بغض رباب حال حرم را خراب کرد
گهواره، طفل، تیرسهشعبه، رباب، آب
با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد
اصلاً برای تشنگی شیعیان حسین
رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد
@aleyasein
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#رضا_حاج_حسینی
زخم را اینبار بر قلب پدر میخواستند
مادر بی تاب را بی تاب تر میخواستند
این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت
که برایش تیر انداز قَدَر میخواستند
دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها
تیرشان تک شعبه هم میشد اگر میخواستند
تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند
نیزه های وحشی خونخوار، سر میخواستند
از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد
گرچه او را کودکی بی بال و پر میخواستند
@aleyasein
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
آن قدر لب تشنه و معصوم بود
گریه هم می کرد نامفهوم بود
صورتی کوچک شبیه غنچه داشت
استخوانش نرم مثل موم بود
مادرش از تشنگی شیری نداشت
در میان خیمه ها مغموم بود
جان به قربان غریبی حسین
از دو قطره آب هم محروم بود
آب را بستن به روی کودکان
در کدام آیین و دین مرسوم بود؟!
شد از این کودک تلظی کردنش
سهم بابایی که خود مظلوم بود
با سه شعبه، طفل شش ماهه زدن
در میان کفر هم مذموم بود
بین دستش یک طرف جسم علی
یک طرف هم صورت و حلقوم بود
گوش تا گوش علی پاشیده شد
چون به جرم عاشقی محکوم بود
***
عصر عاشورا رسید و صحبت از
نبش قبر کودکی معصوم بود
پیش چشم مادرش رأس علی
لا به لای نیزه ها معلوم بود
@aleyasein
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حسین_ایزدی
فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب
چشمش شده پیاله ی خون جگر رباب
تازه عروس خانه مولا چه پیر شد
قدش خمیده است ز داغ پسر رباب
با گریه رباب همه گریه می کنند...
آتش زده به جان همه با شرر رباب
زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است
تو گریه می کنی چه کند این پدر رباب؟
در خیمه ی رباب دگر قحط آب نیست...
اینجا فرات ساخته با چشم تر رباب
یک لحظه از نگاه علی دل نمی کند
نیزه جلو جلو رود و پشت سر رباب
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هشتم
#محمدعلی_بیابانی
زمان زمان عجيبي ست، امتحان سخت است
طي زمانه ي بي صاحب الزمان سخت است
ببخش عزيز خدا! جان ندادم از هجرت
چقدر منتظرت جانعزيز و جانسخت است
"و لا تُري و أري الخلق" اين چه تقديري ست
تو را نديدن و ديدار اين و آن سخت است
گريستم كه مشرف شوم به پابوست
بدون گريه رسيدن به آسمان سخت است
رسيده است شب اكبر و زمان نماز
براي من چقدر لحظه اذان سخت است
و روضه را پدر يك شهيد مي فهمد
چقدر غصه ي دل كندن از جوان سخت است
تو را قسم به غم "بعدك العفا..." ي حسين
بيا... بيا و خودت روضه را بخوان... سخت است
مرا زيارت پايين پا مبر امشب
چرا كه پيش پدر خواندن از جوان سخت است
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حسن_لطفی
می چکد خونِ جگر هرشب به دامانِ شما
وای میمیرم من از حالِ پریشانِ شما
گریه هایم،بعد از این هم آبرو داری کنید
اشکهایِ چشمِ من جانِ من و جانِ شما
چای میریزم من اینجا قند می گیرم به دست
نوکری خوب است تنها پیشِ مهمانِ شما
روضه هایِ تو گناهان مرا با اشک شُست
خیس می گردم فقط در زیرِ بارانِ شما
در نجف یا کربلا یا سامرا یا مشهدیم
ما که می چرخیم هر جا سمتِ ایوانِ شما
از سرِ ما هم زیادی هست لطفِ مادرت
رفته بر زهرا یقیناً طرزِ احسانِ شما
عمه ی سادات در این خیمه راهم داده است
تا که باشم مرحَمِ چاکِ گریبانِ شما
روضه خوان چیزی نگفت و های هایت شد شروع
میبَرَد ما را کجا اینبار طوفان شما
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هشتم
#حسن_لطفی
هرشب نسیم اشکِ مرا در بیاورد
تا عطرِ آن عبایِ معطر بیاورد
خاکی شده است شانهی تو تا برایِ ما
قدری از آن عبایِ مطهر بیاورد
هرشب کنارِ روضهای از تو گداختیم
هر ناله از تو داغِ مُکرر بیاورد
ما گریه میکنیم بیایی و دستِ تو
سنگی برای تُربَتِ مادر بیاورد
سر پیشِ این و آن نکنم خَم،تمامِ عمر
ارباب رزق خانهی نوکر بیاورد
اجرِ تمامِ زحمت ما را حسین داد
هنگامِ مرگ چند برابر بیاورد
پای حدیث منبر واعظ نشین که بُرد
آنکس که دل به مجلس و منبر بیاورد
ما دیده ایم لطف امامِ رئوف را
از مشهدش به روضه کبوتر بیاورد
شد شام هشتم جگرت سوخت،تاحرم
بابا چگونه اینهمه اکبر بیاورد
ما داد می زنیم برایِ دلِ شما
داغِ حسین دادِ تو را در بیاورد
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حسن_لطفی
بوی سيبِ حرم از سمتِ سحر میآيد
قطعِ اين فاصله از دستِ تو بر میآيد
روز و شب كارِ شما گريه شده میدانم
باز از دامنتان بویِ جگر میآيد
كاشكی قدر بدانيم جوانیها را
زود بر شاخه در اين فصل ثمر میآيد
تا نشستيم در اين حلقه سرِ مجلسمان
مادرت دست شكسته به كمر میآيد
روزها سايه نشينِ قَدمش خورشيد است
هركه در سايه ی اين بيرق اگر میآيد
میرسد جمعه ای و پيشِ تو دَم میگيريم
عاقبت غُربتِ اين جمع به سر میآيد
تا كه آبی بزند بر لبِ لب تشنه ی ما
مادرِ سينه زنان زود زِ در میآيد
كفنم پيرهنِ مشكیِ من كاش شود
رنگِ مشكی به كفن هم چقدر میآيد
علت اول دیوانگی ماست حسین
باز از مستیِ ديوانه خبر میآيد
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_نهم
#مهدی_مقیمی
آخر امام شیعیان می آیی از راه
ای ماهِ از دیده نهان می آیی از راه
از این سفر محض دعای بی قراران
ای مهدیِ صاحب زمان می آیی از راه
تا که بخوانی بر فرازِ بام کعبه
نام علی را در اذان می آیی از راه
در هیبتت از حیدر و در چهره ی خود
از مادرت داری نشان می آیی از راه
تا که بگیری انتقام عمه ات را
از کوفیان و شامیان می آیی از راه
با ذوالفقار از پای کعبه سمتِ شامات
پای ضریح عمه جان می آیی از راه
تو وعده دادی که بیایی حتم دارم
روزِ قرارِ عاشقان می آیی از راه
آقا کجایی تا کمی روضه بخوانی؟
یک صبح جمعه روضه خوان می آیی از راه
حس می کنم با نوحۀ معروفِ عباس : ...
" ای ساقیِ لب تشنگان " می آیی از راه
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#محمدحسن_بیات_لو
آقا نگاهم مانده بر در تا بيايی
از جاده های روشن فردا بيايی
دوری تو بغضی نشانده در گلويم
ای كاش ميشد يا بميرم يا بيايی
دارد توسل میکند چشمان خیسم
ای حاجت روز و شب دنیا بیایی
پیچیده شد کار تمام شیعیانت
باید برای رفع مشکل ها بیایی
ديشب دعا كردم برای ديدن تو
دیشب غزل گفتم رديفش با بيايی
امشب دخيلم برعموجانت اباالفضل
شايد ميان روضه ی سقّا بيايی
در انتظار تو تمام لحظه ها را
آقا نگاهم مانده بر در تا بيایی
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#محمود_مربوبی
به بزم ماتم جدّت ، بیا اباصالح
شده محرّم جدّت ، بیا اباصالح
شعار صبح ظهور تو یالثارات است
به زیر پرچم جدّت ، بیا اباصالح
به اشک چشم محبان سیدالشهدا
که ریخت در غم جدّت ، بیا اباصالح
هنوز خون گلوی حسین می جوشد
به حُرمت دَم جدّت ، بیا اباصالح
چقدر خجلت بابا ز کودکش سخت است
به اشک نم نم جدّت ، بیا اباصالح
به لحظه ای که به زانو ، کشان کشان آمد
کنار علقمه ، جدّت ، بیا اباصالح
نوای " انکسر ظهری " اَش به گوش آید
به قامت خم جدّت ، بیا اباصالح
قسم به غربت شیب الخضیب کرببلا
به ذبح اعظم جدّت ، بیا اباصالح
به جا به جا شدن آیه های یک سوره
به جسم در هم جدّت ، بیا اباصالح
یکی لباس تنش برده و یکی دیگر
ربوده خاتم جدّت ، بیا اباصالح
دعای آخر او در میان گودالی
نموده زَمـزَمه جدّت : بیا اباصالح
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#حسن_لطفی
میشود هر روز اشکم در عزایت بیشتر
سوختم از روضه ات از های هایَت بیشتر
میروم دنبالت اما از حرمهای شما
میرود تا کربلایت ردِ پایت بیشتر
از عبادت هم مهمتر این اطاعت کردن است
میدهم سر را ولی دل را برایت بیشتر
میزنم بر سینه شاید که شبیهِ تو شوم
مینشیند بر کبودی بوسه هایت بیشتر
دستگاهِ لاف بسیار است اما مَرد کو
غیرتم من را نگه دارد به پایت بیشتر
تا که میاُفتی به یاد مَشک و دست و علقمه
باز می گیرد دلت اما صدایت بیشتر
تا که میآید رَجزهایِ عمویت بر لبم
می شود سهمِ من از دستِ دعایت بیشتر
تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالا تری
رفته آری بر عمویت شانه هایت بیشتر
شام های قبل شاید،حتماً امشب میرسی
میرسد از هر شبی عطرِ عبایت بیشتر
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#حسن_لطفی
شبيهِ چشمِ شما چـشمهایِ تـر دارد
کَسی كه خاکِ حسينيه را به سر دارد
تو گريه كردی و شد سُرخ چهره فهميدم
كه وقتِ روضهی تـو اشک هم جگر دارد
خدا به رویِ من و تـو حساب وا كـرده
كه گريـهای بكنيم و حـساب بـردارد
هـوای امشبمان فـرق میكند انـگار
نشسته مـادری و دست بـر كمـر دارد
حسين روز و شبـم را گرفته میدانم
بـرایِ عاشقیام عـقل دردسـر دارد
فقط به تـربتِ اربـاب سجده میچسبد
هميشه سجـدهی مـا مـزّهیِ دگر دارد
مـرا حوالـه نمودند خاکِ پـا ببـرم
هـزار شُكر كه ايـن خيمه رُفتگر دارد
ميـانِ روضه نشستيم و عـاشقی میگفت
بـخوان دعای فـرج را دعـا اثر دارد
كسی كه داغِ بـرادر كشيـده میدانـد
كــه رویِ قـوَّتِ زانویِ او اثـر دارد
چـقـدر روضهی نـا گفته در گلو داريم
بيا بـه مجلسمان روضهیِ عمـو داريـم
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#محمد_بیابانی
هر قدر میخواهد این دل، این دلِ تنها تو را
در عوض هرگز نمیخواهد دمی دنیا تو را !
خاكِ عالم بر سرِ دنیا، كه چشمِ دوستان
جست و جو باید كند در سینهی صحرا تو را
تو خودت مشتاق هستی میهمانِ ما شوی
لیک میراند گناه از خانههای ما تو را
نالهی آقا بیایِ ما كجا، آن نالهای
كه زده در بینِ آن دیوار و در، زهرا تو را
روز، روزِ توست، چون روزِ عمویِ توست، آه
كم نخواهد داشت هرگز روزِ تاسوعا تو را
گرچه میگویند هستی در تمامِ روضهها
بیشتر حس میكنم در روضهی سقّا تو را
دستهایم را دخیلِ دستِ آقایی كنم
كه خبر داده است از حاجاتِ نوكرها تو را
با دَمِ "ای ساقی لبتشنگان" خواهیم خواند
در عزایِ ساقیِ لبتشنگان، آقا تو را
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#وحید_دکامین
گم کرده دل طریق رسیدن به یار را
باید سپرد دست خود یار کار را
افتادهام ز چشم تو یا رفتهام ز یاد
یکدم تفقّدی، بنگر حال زار را
ای ترجمان عزّت حقّ، منجی زمان
ای معنی حیات طیّبه این روزگار را
کی میرسی که فصل غم از یادها رود
دل منتظـر بـه ره کـه ببیند بهار را
من بیهوای عشق تو بر باد میشوم
براین خزانزده برسان برگ و بار را
ما را مدینه همره خود بَر به سوی یاس
بر عاشقان خسته نشان ده مزار را
هرجا که ذکر روضهی عباس میشود
میآوری به مجلسش دل بر غم دچار را
چون میثمم هماره دم از عشق می زنم
عمریست میکشم به سرِ شانه دار را
@aleyasein
#امام_حسین_ع_مناجات
#مناجات_اول_مجلس
#محمود_ژولیده
ما از دعای خیر به هیئت رسیدهایم
از دولتِ حسین به عزت رسیدهایم
هیئت تمام زندگی ما غریبهاست
با پرچم حسین به قدرت رسیدهایم
این پای منبر است همان قبةالحسین
اینجا هزار بار به حاجت رسیدهایم
زهرای مرضیه است دعاگوی مستمع
وقتی که ما به اوج مصیبت رسیدهایم
در حسرتِ تباکیِ با ما، ملائکند
پیداست ما به بام سعادت رسیدهایم
چون عمرمان گذشت بمانیم گریهکن
مثل حبیب اگر به شهادت رسیدهایم
تا روز حشر دیده اگر با حسین ماند
پس بیحساب تا به قیامت رسیدهایم
هر روز با حسین دوباره تولّدیست
بارید اشک و ما به طهارت رسیدهایم
با یک سلام پاک شود هر گناهکار
ما خود به این مقام و فضیلت رسیدهایم
با این حیات طیبه عمریست دلخوشیم
یعنی به اوج شادی و بهجت رسیدهایم
با چه زبان ز گریه بگوییم با شما
با گریه بر حسین به جنّت رسیدهایم
بس چشمان به اشک عزا شستشو شده
در فتنهها به درک بصیرت رسیدهایم
لازم نبود خُدعهگران موعظه کنند
عمریست ما به حکم ولایت رسیدهایم
وقتی برای قافلهاش گریه میکنیم
انگار که به یاریِ عترت رسیدهایم
شد بارها امام زمان همنشینمان
در روضهها به محضر حضرت رسیدهایم
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#محمد_عظیمی
تو زائر هر روز و شب کرببلایی
عمریست عزادار یل عهد و وفایی
مشک از غم دست و علم چشم ببارد
برگرد که تو منتقم آل عبایی
کی قرار تو و عمو باشد
مه و آیینه روبرو باشد
کفالعباس حول و حوش غروب
نرود یادتان، بگو باشد
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#مجتبی_روشن_روان
خود را مقیم وادی احساس می کنم
دل را خمار بوی گل یاس می کنم
تا نام پاک ساقی لب تشنه می برم
بوی تو را به میکده احساس می کنم
تا وا کنی دگر گرهِ کورِ کارِ من...
خود را دخیل حضرت عباس می کنم
اشكي كه داده اي به دو دنيا نمي دهم
کی اعتنا به گوهر و الماس مي كنم؟
تا که بیایی از سفر ای باغبان عشق
یاد گل شکسته قد از داس می کنم
امشب برای خواندنِ این روضه های سخت
آقا ببخش این همه وسواس می کنم!
دست بریده بود و علم بود و مشک بود
قد خمیده بود و حرم بود و اشک بود
@aleyasein
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حمیدرضا_محسنات
رفته امیر لشکرش را پس بگیرد
از کوفیان آب آورش را پس بگیرد
رفته بگوید تشنگی ها برطرف شد
تا حرف های دخترش را پس بگیرد
یک دستش اکبر بود که کشتند او را
باید که دست دیگرش را پس بگیرد
از مشک باید آبروی رفته اش را
از تیر ها چشم ترش را پس بگیرد
زینب پریشان است , بی دستان عباس
حالا چگونه معجرش را پس بگیرد ؟
@aleyasein
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
دیگر میان خیمه صفایی نمانده است
جز حال گریه حال و هوایی نمانده است
از صبح تا غروب صدایم گرفته است
دیگر برام سوز صدایی نمانده است
دار و ندار من همه با هم فدا شدند
دیگر برای خیمه، فدایی نمانده است
درمانده ام، کنار تنت گریه می کنم
قدم شکسته است... عصایی نمانده است
باید چه کرد با بدن پاره پاره ات
وقتی میان خیمه عبایی نمانده است
بی شرم ها کنار تو حرف از چه می زنند؟!
در فکر غارت اند، حیایی نمانده است
از بس که تیرها بدنت را گرفته اند
یک جا برای بوسه، خدایی نمانده است
اصلا چگونه من به سکینه خبر دهم
دیگر عموی عقده گشایی نمانده است
عباس جان همیشه علمدار من شدی
هر کس شهید شد تو مددکار من شدی
با خود نگفته ای پدری داغ دیده ام؟!
داغی عظیم دیده ام و قد خمیده ام
خسته شدم، سرم به خدا درد می کند
از بس که سوت و هلهله و کف شنیده ام
ادرک اخا شنیدم و بی تاب از حرم
تا علقمه خمیده خمیده دویده ام
خیلی به روی خاک، زمین خورده پیکرم
تا این که پای پیکرت آخر رسیده ام
مانند مصحف است دو دستت برای من
با احترام روی دو چشمم کشیده ام
دیگر نفس نمانده برایم بلند شو
رحمی نما به آه بریده بریده ام
خِس خس نکن، نفس بکش اما سخن نگو
با زحمت از لب و دهنت غنچه چیده ام
قطره به قطره آب شدم، دست و پا نزن
مانند آب مشک تو من هم چکیده ام
تنها میان راه کمین خورده ای چرا؟
آخر بدون دست زمین خورده ای چرا؟
ضرب عمود فرق سرت را شکافته
آثار سجده ی سحرت را شکافته
فهمیدم از نشانه ی دندان به روی مشک
تیغی حسود بال و پرت را شکافته
آبی نخورده ای و همین با وفایی ات
لب های خشک و شعله ورت را شکافته
از خنده های حرمله معلوم می شود
تیرش نگاه چون قمرت را شکافته
دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد
از بس که تیرها کمرت را شکافته
تقصیر تو نبود، خجالت نکش، بس است
دشمن اگر که مشک ترت را شکافته
ای وای از قساوت این نیزه دار پست
مابین خاک و خون جگرت را شکافته
این نور فاطمه است که در بین علقمه
گرد و غبار دور و برت را شکافته
شکر خدا که ام بنین علقمه نبود
بالا سرت کنار من و فاطمه نبود
@aleyasein
#شب_هشتم #نهم_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#محمدحسن_بیات_لو
باید برای روضه ی تو دست و سرشکست
یا بهتر اینکه پای تو از هر نظر شکست
چیزی نداشتم سر بازار جز همین
شرمنده ام بیا دل من را بخر شکست
میخواستی برای کسی جز تو نشکند!؟
اصلاً فدای خواستنت دل اگر شکست
هرکس برای سفره ی تو خرج می کند
هرگز نمیشود همه ی عمر ور شکست
ماها چگونه از غم داغ تو نشکنیم ؟
وقتی برای درک تو کوه از کمر شکست
یک لحظه دست و پا زدنت جبرئیل دید
آنقدر بال وپر به زمین زدکه پرشکست
بالا سر ضریح تو قلبم شکسته بود
پایین پات آمدم و بیشتر شکست
امشب چه قدر مثل جگر پاره ها شدی
مثل کسی که از غم مرگ پسر شکست
پپیغمبرانه بود معجزه ی بین علقمه
قدّ تو از نهایت شق القمر شکست
تو با خبر شدی و توانت گرفته شد
با دیدن تو زینب تو بی خبر شکست
از چه عمود خیمه ی سقّا نزول کرد؟
آقا ستون حرمت زن ها مگر شکست؟
حالا خودت نشان بده یک راه چاره را
از دخترت بگیر خودت گوشواره را
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#محمدجواد_شیرازی
زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی
کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی کنی
تو را ز یاد می برم زمان معصیت ولی
مرا مؤاخذه برای غفلتم نمی کنی
دلم شکسته و کسی به داد من نمی رسد
میان راه مانده ام، حمایتم نمی کنی؟!
چه نذرها نکرده ام که زیر و رو شود دلم
به هر دری که می زنم اجابتم نمی کنی
اسیر ظلمت دلم شدم عزیز فاطمه
به یک دعا مرا غریق رحمتم نمی کنی؟!
اگر بناست سهم من همیشه دوری ات شود
چرا مرا نمی کشی و راحتم نمی کنی؟!
کسی من خراب را به سوریه نمی برد
در این بساط عاشقی ضمانتم نمی کنی؟!
***
فدای عمه ای که با دل شکسته ناله زد
برادرم چرا نظر به غربتم نمی کنی؟!
بزرگ این قبیله ام... مرا نزن عقیله ام
کمی حیا و شرم از شرافتم نمی کنی؟!
@aleyasein
#امام_رضا_ع_تشکر_بعد_از_دهه_ی_اول_محرم
#علی_زمانیان
گرچه از دست خودم یه خرده دلخور اومدم
راستش و بخواى برا عرض تشكر اومدم
نه گداىِ خوبیَم نه عاشقى خوب بلدم
اومدم دهشب عزاداریمو تحویلت بدم
یه دهه سینهزنى و گریه هرچى بود گذشت
شب هفتمى كه چشم به راش بودم چه زود گذشت
به صدام تو روضه جون تازه دادى مهربون
برا نوكرى بهم اجازه دادى مهربون
قسمتم شد كه با گریه خیمه رو علم كنم
واسه سینهزناى جد تو چایی دم كنم
راه دادى تا خودمو پا این علم دٌرٌس كنم
شعر بگم نوحه بخونم و دو دم دٌرٌس كنم
واسه مزد نیومدم، گفتى ولی به هرجهت
نمك سفرتونم از خودمون بخواین فقط
جواب حرفاى توى دلمو خودت بده
من گداى خودتونم صلمو خودت بده
حرفاى دلم باید كه هر گوشش بیتى بشه
اولش مىخواستم این ترانه هش(ت) بیتى بشه
ولى این یادم اومد روبروى بابالجواد
روزى كن از این به بعد تنها بیام حرم زیاد
@aleyasein
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
#قاسم_نعمتی
پیرمرد بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم
آنکه از ناقه دید بانوئی
پایِ یک بوسه شد خمیده منم
آن امامی که با تنی تب دار
عقبِ ناقه ها دویده منم
آنکه وقت فرار از خیمه
نالۀ دختران شنیده منم
آنکه در بین بوریا دلِ شب
پیکر یک امام چیده منم
آنکه درگوشۀ خرابۀ شام
دفن کرده گلی شهیده منم
همۀ روضه ها کنار ولی
آنکه بازار شام دیده منم
روضه را باز میکنم امشب
سخن آغاز میکنم امشب
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
در میان چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام
سر و تشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام
سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
@aleyasein
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
#بحر_طویل
#مهدی_رحیمی
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه در پرده ست
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه در خیمه به خود پیچیده تب کرده ست
خودِ روضه به هر سو چشم می دوزد
خودش تب می کند در خویش و می سوزد
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه مستور است
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه از چشم همه دور است
برای فهم این روضه همین روضه که در یک گوشه ی یک خیمه افتاده ست
برای فهم این روضه که نامش گاه زین العابدین و گاه سجاد است
برای فهم این مضمون آیینی
تو باید از حسین بن علی رخصت بخواهی و دو زانو پای شرح کامل این روضه بنشینی
شب چارم
شب بعد از شب طفلی که شد توی بیابان گم
شب قبل از شب پنجم شب طفل امام مجتبی در گودی گودال
وقتی شد زبانم لال
شب چارم امام چارم ما روضه می خواند
رباب و نجمه و زینب دو زانو می زنند او با خودش تا روضه می خواند
که این آقا شده کامل ترین مقتل
میان گودی گودال و روی تل
به نوعی مستند تر از لهوف و مقتل الشمس و صحاب رحمت و کبریت احمر هم
که این مقتل هزاران صفحه دارد در وداع آخر ارباب و اکبر هم
که این مقتل هزاران زاویه دارد به سمت روضه ی باز گلوی خشک اصغر هم
تمام دیدنی هارا هم از نزدیک هم با درک کامل دیده این آقا
به جای اصغر شش ماهه هم ترسیده این آقا
و همراه پدر خون علی را در هوا پاشیده این آقا
کسی که روضه را می بیند از نزدیک خود هم می شود یک قسمت از روضه
کسی که روضه را می بیند از نزدیک
نه دل را نخواهد کند دیگر راحت از روضه
نشسته با خودش یادش می آید ناگهان یک قسمت از روضه
بهم می ریزد و خود می شود چون مجلس روضه
به این ترتیب زین العابدین می ساخت از هر حادثه روضه
اگر رد می شد از زلفش نسیمی یاد گیسوی پدر بر روی نی می کرد و تب می کرد
و با موی پدر روز خودش را عین شب می کرد
وداع هرکسی را با پدر می دید این آقا بهم می ریخت
سر یک صحنه ی این گونه او درجا بهم می ریخت
به یاد لحظه ی آخر که از خیمه پدر می رفت می افتاد
به یاد لحظه ای که سر از اوج پیکر باباش سر می رفت می افتاد
به یاد لحظه ای که دست زینب بر کمر می رفت می افتاد
به یاد آن شبی که ساربان با خنجرش از گودی گودال در می رفت می افتاد
تمام روضه ها را دیده بود و شرح هر یک را پس از کرب و بلا می دید
نسیمی بر گلی می خورد، او بر دست بابا اصغر خود را که می زد دست وپا می دید
کسی در کوچه می افتاد او در کوچه هم گودال را می دید
صدای پای چندین اسب می آمد تن بابای خود را زیر سم اسب ها می دید
به مقتل ها اضافه می کنم من مقتل السَّجاد
کسی که با تمام لشکر ارباب هفتاددو دفعه رو خاککربلا افتاد
که هم کرببلا هم کوفه و هم شام دیده زجر
کسی که هم خودش دیده ست هم از خواهرش هر شب شنیده زجر
کسی که هم شهید و هم اسیر و هم شده جان باز
یقینا روضه ها هرسال از او می شود آغاز
که گفته سم شهیدش کرد
جز ارباب و غم عباس و عون و قاسم و جون وعلیِ اکبر و اصغر
غم بازار شام و کوفه و کوچه همه باهم شهیدش کرد
@aleyasein