﷽
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم...
قرار من و تو شبی در خرابه
پیِ گنج را کنج ویران بگیرم...
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#محمد_رسولی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
شب قدر من
امشب که با تو انس به ویران گرفتهام
ویرانه را به جای گلستان گرفتهام
امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفتهام
پاداش تشنهکامی و اجر گرسنگی
گل بوسهایست کز لب عطشان گرفتهام
از بس که پا برهنه به صحرا دویدهام
یک باغ گل ز خار مغیلان گرفتهام...
بر داغدیده شاخۀ گل هدیه میبرند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفتهام...
#غلامرضا_سازگار
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین (ع)
سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی
از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی
آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی
گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی
خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی
یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی
گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی
امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی
ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی
یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی
موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی
عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی
#قاسم_نعمتی
#حضرت_رقیه_سلام_الله
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
1_5820267140.mp3
9.65M
﷽
🔊 #نماهنگ / #شب_اول | عجلوا بالحسین
🔻 حاج سید رضا نریمانی
🔸شاعر: مرتضی سراوانی
📆 سه شنبه ٢٧ تیرماه ١۴٠٢
♦️هیئت فدائیان حسین(ع)
📍آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام
_
#پیشنهاد_دانلود
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
وقت دلتنگی همیشه او کنارم مینشست
بیوفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت...
روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز
جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت
خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ
درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت
تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید!
«آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#کاظم_بهمنی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
تا نذرِ ختمِ روضهی مادر تمام شد
چشم انتظار ماندنِ دختر تمام شد
وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد
بر خارِ نیزهها سفرِ سر تمام شد
بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت
امنیجیب خواندنِ مضطر تمام شد
آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر
وقت عروج، بال کبوتر تمام شد
شیرینزبان قافله لکنت گرفته بود
دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد
دستش رسید روی رگِ غیرت پدر
جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد
یکقطره عمر داشت که آنهم به جای اشک
با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد
این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت
با سرنوشتِ سورهی کوثر تمام شد
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#رضا_قاسمی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#عکس ؛ #استوری
در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نَفَس دارم در این خانه خدمت میکنم
#امام_حسین ؛ #محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#محرم_۱۴۰۲
#شب_سوم
هوای کوی تو دارم نمیروم به سرایی
در آستان کریمی نشسته ام به گدایی
دمی که پا بگذاری برون ز خانه ، بیایم
گدایی ، عرض ارادت ، به هر بهانه بیایم
مگیر چهره ی خود را از این غریبه ی سائل
که فرش کرده برایت مسیر را ز سر و دل
بگیر دست گدا را نه آمدم پی غارت
اجازه ای که ببینم تو را به چشم زیارت
بیا که پاره ی دل را رفو کنی به نگاهی
به سوزن مژه ات با نخی ز رشته ی آهی
اگر چه هم رده ای در روی سیاه ندارم
در این بساط گدایی به غیر آه ندارم
اگر چه در دل صحرا به خاک گرم قتیلی
بیا که گمشده گان را تو رهنما و دلیلی
نگاه کن ز سر نی به پشت قافله یارب
که گمشده است یتیمی ز کاروان تو امشب
کسی نرفت سراغش به غیر زجر چه زجری
چه شام پر محنی شد رقیه برد چه زجری
رقیه برد چه زجری چه شام پر محنی شد
که راه رفتن طفلی شبیه پیره زنی شده
چه روی داد که آنشب گرفت دست به پهلو
کبود گشت جمالش چکید خونش از ابرو
.........................................................
دلم پریده از این روضه ها کنار خرابه
رقیه بالِش سر داشت از غبار خرابه
رواست در غم این فاطمه هماره بمیرم
لباس خاکی او بود پاره پاره .... بمیرم
غبار و اشک چه آورده بود بر سر بی بی
ز آفتاب عوض گشت رنگ معجر بی بی
رواست پای غم خون گوشواره بمیرم
برای داغ همان گوش های پاره بمیرم
سرش شکست به نحوی دلش شکست به نحوی
نبود جای رقیه میان مجلس لهوی
#محمد_علی_بقایی
از جایی که نقطه چین گذاشتم بحر عوض میشه
ولی وزن در طول مثنوی یک وزن هست............
@aleyasein
اصلا حسین جنس تنش فرق میکند
ارباب بی کفن کفنش فرق میکند
بوسیدنی است قاری قرآن لبش ولی
ارباب ما لب و دهنش فرق میکند
زینب علم به دوش و ابالفضل غرق خون
اردوی عشق مرد و زنش فرق میکند
حر و حبیب و عابس بی دل، زهیر و جوْن
اصحاب عشق پنج تنش فرق میکند
در زیر قبه هیچ نمازی شکسته نیست
مهمان کربلا وطنش فرق میکند
با عمه گفت دخترک زجر دیده ای
این زجر سنگدل زدنش فرق میکند
#سید_روح_الله_موید
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
حضرت رقیه(س)
دلِ تنگم هوای یار کرده
برایم راه را دشوار کرده
دو چشمم را عدو با ضربِ سیلی
شبیه چشم مادر تار کرده
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
1_5832302158.mp3
4.35M
﷽
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
نگاش به سمت آسمون
حاجمحمود #کریمی
#سوم_محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
1_5829817857.mp3
16.78M
﷽
🔊 #صوتی | #شور
من از کجا شروع کنم...
کربلایی #حسین_طاهری
#سوم_محرم ؛ #حضرت_رقیه
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
1_5829811210.mp3
9.18M
﷽
🔊 #صوتی | #زمینه
شامیا خیلی بدن
حاجمیثم #مطیعی
#سوم_محرم ؛ #حضرت_رقیه
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
#یا_ابا_عبد_الله
این کاروان به شور محرٌم نیاز داشت
این کاروان به یاری ما هم نیاز داشت
هفتاد تن مقابل لشکر ، چه کم ولی
این کاروان به غیرت این کم ، نیاز داشت
ماندیم در سیاهی لشگر ، دریغ و درد !
این کاروان به خط مقدّم نیاز داشت
جن و ملک به یاریش آمد ولی نخواست
این کاروان به لشکر آدم نیاز داشت
بر نیزه رفت عصر دهم سر ، عجب سری
این کاروان به بیرق و پرچم نیاز داشت
دم می دهیم در غمش اما چقدر دیر
ما را حسین فاطمه آن دم نیاز داشت
وعده ، بهشت بود و ضمانت خود حسین
بیچاره ساربان که به خاتم نیاز داشت
در کاروان کرببلا بیشتر ولی
زینب به گریه کن نه ، به مَحرم نیاز داشت
#محسن_ناصحی
@aleyasein
ضربت دستی که با آن گوشواره بشکند
چون کند با صورتی کز برگ گل نازک تر است؟
#شب_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#امام_حسین
#سیدالشهدا
#محرم
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
بابا رسید و آورد گُل بوسههای خود را
عمه بیا درآور رختِ عزایِ خود را
مَنکه نمرده بودم بر روی نیزه باشی
آماده کردم از اشک ویرانسرای خود را
خوابم اگر نبرده تقصیرِ عادتم بود
بابا بکش به رویم امشب عبای خود را
انگشتهای لَمسم انگار حس ندارند
بر دامنم تو بنشان رأسِ جُدای خود را
طفلی که داده بودم دیشب شفای او را
انداخت پیشم امروز قدری غذای خود را
ای وای خیزران زد مثل حصیر گَشتی
بدجور بر لبانت انداخت جای خود
خون گریه کرد نیزه بر حالِ دخترانت
داده عمو به نیزه حال و هوای خود را
تقصیر هیچ کس نیست در سینهام نفس نیست
زجر امتحان نموده هِی ضربِ پایِ خود را
چیزی نخورده بودیم بر حالِ ما دلش سوخت
دیدی تعارفم کرد ته ماندههای خود را
فهمیدم از سرِ تو از وضعِ حنجرِ تو
رفته سنان و داده بر شمر جای خود را
تا دق کنیم در راه از دیدنش دوباره
آن بی حیا نَشُسته خونِ ردای خود را
بویِ تو را گرفته دستانِ سرخِ خولی
دادی چرا به دستش مویِ رهای خود را
تنها نه نیزهها را تنها نه تیغها را
پیش فرات میشُست پیری عصای خود را
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۴/۲۸)
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#دودمه_شب_سوم_محرم
شام ویران میکنم از تو نشان میآورم
من زِ نسل حیدرم
اَشهدُ اَنَّ علی را در اذان میآورم
من زِ نسل حیدرم
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۴/۲۹)
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_چهارم_محرم_طفلان_حضرت_زینب_سلامالله
جبریل آمده است که شهپر بیاورد
عودی گرفته است که مجمر بیاورد
اینجا برای خواندن آیاتِ تازهای
رفته است از بهشت که منبر بیاورد
زینب نوشت ، بعدِ همین نام تا ابد
باید سلامهایِ مکرر بیاورد
عالم ندیده است که در قامت زنی
مانندِ خویش حضرتِ حیدر بیاورد
باید تمامِ خلق فقط سجدهاش کنند
او را اگر به عرصهی محشر بیاورد
این فاطمه است آمده تا مادری کند
آری علیست رفته که خیبر بیاورد
دینِ بلیغ ، دین حسین است بعد از او
باید خدا دوباره پیمبر بیاورد
این کوه هم به اَمرِ امامش سکوت کرد
صبری که از جگر دو جگر دربیاورد
از خیمهگاهِ فاطمه تا خیمهی علی
زینب رسیده است دو لشگر بیاورد
کرببلا شگفتیِ طوفانِ زینب است
گریه کنید گریه پریشانِ زینب است
اینجاست خواهرت دو برادر بیاورد
باید که زینیت دو برابر بیاورد
ای بی کسِ حرم ، حرمت را نگاه کن
حتی رُباب رفته که اصغر بیاورد
بر گردنِ من است غریبیات ، یاوری
من مردهام مگر کسِ دیگر بیاورد
شرمنده است خواهر و در خیمهگاهِ خود
بهتر از این نداشت که بهتر بیاورد
نگذار تا به موی سپیدت قسم دَهَم
حرفی مزن که اشکِ مرا در بیاورد
میدان دگر مَرو کمرت درد میکند
بگذار زینبت دو دلاور بیاورد
از خواهرت مخواه که پیراهنم بیار
باید بجاش خاک به معجر بیاورد
گفتم : محمدم که بزن روی سینهات
گفتم : که عون پیشِ تو حنجر بیاورد
گفتم : محمدم که عبای علی ببَر
گفتم : که عون چادرِ مادر بیاورد
اشکِ حسین لالهی دامانِ زینب است
گریه کنید گریه پریشانِ زینب است
رفته حسین تا دو برادر بیاورد
از داغها هزار برابر بیاورد
از قتلگاه تا به حرم خون تازه است
رفته است تا به شانه دو پیکر بیاورد
با تیغهای مانده بر آن سینهها رسد
جانی نداشت از تنشان در بیاورد
شرمنده بود ، جای کبودِ کبوتران
مجبور شد دو مُشت فقط پَر بیاورد
از پایکوبیِ سُمِ اسبان عجیب نیست
مجبور شد بجای بدن سر بیاورد
زینب به خیمه است مبادا اگر رود
شاید عرق به روی برادر بیاورد
ای کاش عصرِ روز دهم هم به خیمه بود
تا دیگری خبر سوی خواهر بیاورد
در بینِ خیمه بود و نمیدید قاتلی
گودال بود حوصله را سر بیاورد
وَالشمرُ جالسٌ نفَسِ مادرش گرفت
میخواست دادِ فاطمه را در بیاورد
یک سر به نیزه است که گریانِ زینب است
گریه کنید گریه پریشانِ زینب است
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۴/۲۹)
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقیه جانم
حالا اومدی؟ ...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
مگر میگذاشتی غمِ نبودِ پدر، به دلِ دختر شهید بماند؟!
#شب_سوم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
محرم امسال #به_نیابت_از_حاج_قاسم، به روضه میرویم...
@aleyasein
السلام علیک یا زینب کبری
عقیلة بنی هاشم
در مقام بندگی فوق تصوّر باورش
غرق در ذات خداوند است از پا تاسرش
طبق دستور خدا آداب دارد محضرش
می نشیند مادر عباس پای منبرش
نام او زینب شده از سوی حیِّ داورش
صف کشیده می رسد این حیدر زهرا نشان
تا دهد آداب سر هدیه نمودن را نشان
در دوستش حاصل عمرش دو رعنا نوجوان
در پی اش الله اکبر گو همه هفت آسمان
وَه بنازم بر امیرِ عشق و این سرلشگرش
خود حمائل کرد شمشیری به روی دوششان
وعده ی دیدار مادر داد بر آغوششان
من نمی دانم چه سری گفت او در گوششان
کرد از جام شهادت واله و مدهوششان
مرتضی در قالب زن بود روز آخرش
تا به خرگاه سپه سالار عاشورا رسید
قامت رعنای دلبر پیش پایش قد کشید
از نفیر عصمت الهی به روح دل دمید
رشته ی هرچه محبت بود، از طفلان برید
کرد امر عاشقی بر آن امیر و رهبرش
گفت می دانم کم است اما تو دست رد نزن
در کنار گوش تو آهسته گویم این سخن
گفته ای توبارها درد اسارات را به من
در تن این دو نیفتد جانِ من درد حسن
شد سپید از خاطرات کوچه موهای سرش
گر که خواهی رزم زینب بنگری اینان نگر
حاصل شیر محبت را به جسم و جان نگر
حیدر و جعفر به دو آیینه تابان نگر
عالمی را در پی گیسویشان حیران نگر
این غریب کربلا و هدیه های خواهرش
گفت یا ابناء زینب آبرو داری کنید
تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید
از ابوفاضل مدد گیریدو سالاری کنید
من زَنَم اما شما باید علمداری کنید
جانتان قربان یک تاری ز موی اکبرش
هستیش تا راهی میدان عاشورا نمود
هرچه مجنون بود مست ساغر لیلا نمود
لشگری را با دو رزمنده عجب رسوا نمود
خود به خیمه رفت و بر امدادشان آوا نمود
دستی از دل بر دعا ،دستی دگر بر معجرش
مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت
بر قبول هدیه هایش دامن مادر گرفت
هر دودست مستجابش را به روی سر گرفت
تا خبر از کودکانش با دوچشم تر گرفت
دیده آورده حسین دو یار خونین پیکرش
بر سر دوش حبیبش کعبه ی آمال او
چون همای پر شکسته خون چکد از بال و
تا که دید آن انکسار چهره و احوال او
از حرم بیرون نیامد بهر استقبال او
این اصول عاشقی آموخته از مادرش
#قاسم_نعمتی
#دوطفلان_حضرت_زینب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
1_5833589017.mp3
5.8M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
بابایی...
کربلاییمحمدحسین #پویانفر
#سوم_محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein