علی محمد مودب
زلفت هزار و یک شب افسانههای ماست
سنگینی غمی ست که بر شانههای ماست
سخت است حسرت گل پرپر ولی هنوز
آغاز پرگشایی پروانههای ماست
همدرد را به گریه در آغوش میکشیم
هر سوگ ابتدای صمیمانههای ماست
حاشا که با شرارة کین شعلهور شوند
آن باغها که در جگر دانههای ماست
هشدار از آنکه پایگهش سینهها شود
این آتشی که در هوس خانههای ماست
https://eitaa.com/alimohammadmoaddab
علیمحمد مودب
دلم حاشا که مهر از سایه و همسایه بردارد
وگر از سایه حتی گاه سویم سنگ هم بارد
شبیه کوهها با یکدگر پیوسته هستیمان
به روی تختهسنگی، نام کوهستان که بگذارد
کجا غم میتواند بین ما آتش بیفروزد
که دلهامان که میسوزد، صمیمیتر طپش دارد
مرا همشانه با تو دوست دارد مادر میهن
که خود را کس به افسون، جانشین ما نپندارد
کنون تا بینهایت مهر و یاری در نگاه ماست
بسی آیینه را تاریخ نتواند که بشمارد
به جز مهر از گِل ایران عاشق بر نمیآید
پر است از عشق و ایمان باز، دشمن هر چه میکارد
یکشنبه سه مهر ۱۴۰۱
https://eitaa.com/alimohammadmoaddab
درباره متوسطها
علی محمد مودب
سالها پیش درباره مافیای بی عرضگی چند جا حرف زدم ولی هیچ جا هم انعکاس درستی نیافت، بی عرضگی البته در مقایسه با متوسط بودن خیلی هم بد نیست . بی عرضه ها را همه می شناسند اما متوسطها غلط اندازند،در هر کاری متوسط بودن بسیار لذتبخش است، متوسط ها با آرامش تمام می توانند با پلاکهای مختلفی عبور و مرور کنند، متوسط ها اعتدالی اند، طرفدار میانه روی اند و بهترین نصیبها را از همه چیز دارند،آنها نیروی مشترک همه جریانهای جامعه هستند. در هر طرفی که تجمعی تشکیل شود متوسط ها می توانند جزو هیات مدیره ها و هیات امناها باشند .در هر صنف و هر کاری وضعیت فتنه، بهار متوسط هاست، متوسط ها این مزیت را دارند که هیچ طرفی نیستند، نه خطری دارند و نه سودی و همه آنها را می پسندند، ما متوسط ها را حتی بر خودمان ترجیح می دهیم، متوسطها حتما بهتر از ما هستند چون نیروی میانه هستند،آنها پلاکی دارند که می توانند بین نیروهای مختلف تردد کنند و این کم مزیتی نیست.
وقتی برای خرید به مغازه ای می روم،دستی را می کشم و سوئیچ را بر می دارم، پسرکم مشتاقانه از صندلی عقب می آید و پشت فرمان می نشیند و مادرش هم کنارش نشسته و مواظب است تا او هیچ کاری نکند، او هم شاد شاد است که پشت فرمان نشسته است. برای یک کودک پنج ساله این اتفاق عیبی نیست اما متوسطها برای همین کار آفریده شده اند. آنها در شوراها حضور می یابند تا هیچ حرفی نزنند، مدیریتها را تحویل می گیرند تا هیچ اتفاقی نیفتد، ما بخاطر نگرانی مان از افراطی های جریانهای مختلف به متوسطها پر و بال می دهیم تا اتفاق بدی نیفتد و در عمل نتیجه این می شود که هیچ اتفاقی نمی افتد و متوسط ها از زندگی لذت می برند،تا اینجای قصه خیلی مشکلی نیست اما متوسطها در میان مدت و دراز مدت همه چیز را نابود می کنند. آنها عطش فتح قله ها را در نسل های جوان می کشند، آنها حتی اصل وجود و لزوم قله و قله نمایی را انکار می کنند. اگر در مسابقه ای داور باشند،هیچ نفر و اثری را حایز ارجمندی لازم برای دریافت جایزه اول نمی دانند و همه چیز را با معیار خودشان می سنجند، فروغ چه خوب گفته است که در سرزمین قدکوتاهان معیارهای سنجش همیشه بر مدار صفر می چرخند و متوسطها از قدکوتاهان مخوف ترند چون ما حتی حس هم نمی کنیم که دچار رکود و انحطاط شده ایم. متوسط ها به تعبیر امروزی فیک هستند و چون در کاری که بر عهده می گیرند کسی نیستند ناخودآگاه با تمام توان به سمت دلالی و بیزینس حرکت می کنند. البته بعضی از آنها آنقدر متوسط هستند که همین کار را هم نمی کنند، شغل آنها فقط و فقط متوسط بودن است. اگر نجنبیم دوران متوسط ها مقدمه ای بر عصر انحطاط یا آنارشیسم خواهد بود
از یادداشتهای ستون خط تهران-مشهد که برای
روزنامه قدس و شهرآرای مشهد مینوشتم
کاش یک وقتی بتوانم اینها را جمع کنم
https://eitaa.com/alimohammadmoaddab
علیمحمد مودب
جغرافیای ما به کجا میگریخته است
چون پیکری شکسته که بر خاک ریخته است
تاریخِ شرق با غم و با زخم ساخته
با نام زخم، هستی خود را شناخته
مثل تنی که خسته و بیتاب زخمهاست
ما آن هویتیم که در قاب زخمهاست
با زخم باز حافظه شرق جان گرفت
ما را کجا از این غم مهلک توان گرفت
این غنچههای سوخته در باد چیستند
این دختران ریخته بر خاک کیستند؟
افتاده مثل کاشی از ایوان بخت شرق
این دختران سوخته در پایتخت شرق
طرحی دوباره از غم این خاک خستهاند
افتاده مثل کاشی از ایوان، شکستهاند
هر چند زخمههای خراسان زخمیاند
شور طپش به پیکر این جان زخمیاند
با زخم زندهایم به امید خندهای
شاید که باز بال گشاید پرندهای
لبخندها گریخته از چهرهها ببین
این دختران سوخته را ای خدا ببین
این گلرخان که داغ دل هر چه عاشقاند
مکتوب روضهها و دعاهای مشرقاند
یارب مباد جز به تو روی دعای ما
ما را به ما نشان بده با زخمهای ما
#کاج_کابل #تسلیت #مکتب_سیدالشهدا
https://eitaa.com/alimohammadmoaddab
یا حق
سخن چون از سر درد است باری دردسر دارد
خوشا مردی کزینسان دردسرها زیر سر دارد
تو ایران، مسجد شیراوژنان و رادمردانی
بگو با این و آن نام تو را بردن خطر دارد
ز اشک مادرانت موجهای خون خروشیدند
زن این خاک، عزم و هیبت از زینب مگر دارد
به اهواز تو دلگرم است کردستان زیبایت
بلوچ و ترک و لر سوی خراسانت سفر دارد
درخشد بر جهان تا هست خورشید خراسانت
جهان را حضرت سیمرغ حُسنت زیر پر دارد
اگر دردی است یا حرفی، شفای ابنسینا هست
که منت تا ابد بر خاور و بر باختر دارد
تو را چون جان شیرین خاک میهن دوست میداریم
که هر خار و گلت در سرنوشت ما اثر دارد
نبیند کاخ دشمن، ذلت کوخ و کلوخت را
که از خاک تو جانهامان طپش دارد اگر دارد
دماوندا عزیزا ! ای نماز مادر میهن
کجا کس میتواند چادر از دوش تو بردارد؟
#علیمحمد_مودب
https://eitaa.com/alimohammadmoaddab
قسم به خون شهیدان
به ایستادن، آن دم که سنگ میبارند
به کوه بودن، آن لحظهها که دشوارند
به دیدگان مصمم، به سینههای ستبر
به بازوان دلیران که گرم پیکارند
به پهلوانیِ مردان مرد، گاهِ نبرد
که خم به ابرو و زانوی خود نمیآرند
به اضطراب دل مهربان شیرزنان
دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند
به مشتها -گره دستهای نوزادان-
از آن دقیقه که پا روی خاک بگذارند
به جوهر قلم قاضیان راد، آن دم
که حلق خائن در هر لباس بفشارند
قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان
که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند
قسم که این همه، ای بیرق عزیز امید
به هر چه قله تو را جاودانه میکارند
در این شبانه که گرگان چارسو هارند
شکوهمند شبانان قصه بیدارند..
برقص بیرق غیرت در اوج توفانها
رها برقص علمدارهات بیدارند
✍🏻 #علی_محمد_مؤدب
🏷 #ایران_اسلامی | #شعر_پایداری
@alimohammadmoaddab
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شهرستان ادب
ترانۀ «دماوند» منتشر شد.
خواننده: ستار سهرابی
شاعر: علیمحمد مؤدب
آهنگساز: امیرحسین سمیعی
#ایران_عزیز
@shahrestanadab
هدایت شده از شهرستان ادب
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواننده: ستار سهرابی
شاعر: علیمحمد مؤدب
آهنگساز: امیرحسین سمیعی
#ایران_عزیز
@shahrestanadab