eitaa logo
اشعار علیرضا بیاتانی
179 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شده هوای تو در صحن این غزل؛جاری           هوای تو که خودت یک سبد غزل داری تویی که مادر یک خانواده از عرشی             حسن,حسین و زینب؛چه بیت پرباری قلم به دست دلم بود و این غزل رو شد         من و سرودن ازتو؟چه کار دشواری!!! فضای ذهن من از یادتان معطر شد              شبیه خرمن گل یا دکان عطاری شده است ورد زبانم همیشه یازهرا             به غیر نام تو برلب نمانده گفتاری غزل غزل زتو گفتند و باز مجهولی                 خدا کند که ز اسرار پرده برداری به ذهن چندصباحی خطور کرده که کاش       میان روضه بمیرم اگر تو بگذاری بزرگ کرده مرا نان سفره ات مادر                 تو نان و عشق به من داده ای؛سزاواری که طبع بی ثمرم را به پایتان ریزم                 برای شیعه ی حیدر تو مادری؛آری! من و سری که به درگاهتان فرود آمد            و التماس قدیمی؛نیاز هرباری تمام همت من جلب یک عنایت تو                نداشته و ندارم به هیچ کس کاری عنایت تو که یک لحظه اش؛به حضرت حق      میان شیعه و دوزخ کشیده دیواری تویی بهشت پیمبر؛گل رسول تویی               تو هم برای پدر مادری و هم یاری پیام آور رحمت خوشا به احوالت                  چه یاوری!چه بهشتی!چه مادری داری برای وصف چنین گوهری مدام از عرش          سبد سبد غزل ناب و تازه می آری...
"این غزل رو به فضل خدا در حرم مولایم امیرالمومنین علیه السلام سرودم" حس می کنم قلبم شده سرد و بیابانی حس می کنم داری مرا با شوق می خوانی باید خودم را زودتر راهی کنم؛آری حس می کنم یک نغمه ی زیبا و ربانی من راه می افتم؛خودم مبدأ نجف مقصد من راه می افتم ولی غرق پریشانی من راه می افتم ولی بدجور می لنگم لازم به گفتن نیست آقا؛خوب می دانی می آیم و در دل تمنای تو را دارم می آیم این من را کنم پای تو قربانی این بار هم بارانی ام؛به به! چه می چسبد سمت نجف رفتن؛ولی وقتی که بارانی! باید برای رفتن نزد پدر باشد در چهره ات معلوم آثار پشیمانی چشمم به ایوان نجف افتاد و افتادم افتاده برصحن شما از شوق پیشانی آخر نفهمیدم چه رازی هست در اینکه در این حرم وقت امین الله گریانی هر چه تصور می شود در ذهن؛آقاجان قطعا تو خیلی برتر و بالاتر از آنی اغراق در وصف شما کفر است می دانم عبد خدا هستی ولی در ذات حق فانی هرکس تورا همتای رب داند غلط کرده عبد خدا و مظهر اسماء یزدانی آن خلعتی را که به "حِلّی" ها تو پوشاندی ای کاش روزی بر تن من هم بپوشانی این بار هم دیدارتان اعجاز خودراکرد باید کنم سر تا به پایم را چراغانی...
"به بهانه ی شهادت سردار زاهدی و تازه شدن داغ شهید حاج قاسم سلیمانی" "س" سرد است بعد از تو تمام فصل های سال تکثیر شد دی ماه؛در هر ماه؛در هر فال "ر" راهی به سویت هست آیا؟بال می خواهد؟ من را دعا باید کنی؛من که ندارم بال "د" دشمن برای مرگ تو خیلی تقلا کرد می میرد آن قلبی که از عشق است مالامال؟؟!! "ا" ای حاج قاسم! ای مرامت عشق؛راهت نور! ای آنکه عمری با خدا بودی تو در هر حال "ر" راه تو بی رهرو نمی ماند به اذن الله خون تو دارد کار خود را می کند دنبال "د" دارم می اندیشم به اینکه چیست راز آن؟ راز دو چشمانت که لازم داشت استهلال "ل" لبیک خون آلود تو پر کرد عالم را امیدوار و محکم و آزاده و خوشحال "ه" هربار می بینم نگینت را دلم ناگاه  خود را می یابد نزد اربابش؛ته گودال "ا" آن شب چه شد؟ارباب آمد؟یار را دیدی؟ سر داشت روی پیکرش؟ یا که زبانم لال... "ح" حاجی ببین اوضاع ما بعد از تو ناجور است حاجی ببین ما را در این پیچ و خم غربال "ا" اصلا نمی آید به تو یک لحظه بیکاری ای آنکه نامت نیز در عالم شده فعال "ج" جمهوری اسلامی ایران به قول تو حکم حرم دارد بدون هیچ قیل و قال "ق" قلبت برای سید و آقایمان می زد گفتی عزیز جانمان باشد به استدلال  "ا" ای آنکه بابای یتیمان بودی و هستی ای همدم مولای خود؛ای یار خوش اقبال "س" ساده بگویم حاج قاسم؛دوستت دارم ای کاش باشم تا ابد من به همین منوال "م" من چه بگویم از کمالات کسی چون تو؟ آری؛وصیت نامه ات خود بود شرح حال...
در پی حمایت از خدمات فرمانده شجاع و دلاور مردی که به مردم خودش دل داده مظلوم و بصیر و صادق و آزاده اورا ز جهاد خسته نتوانی دید پرقدرت و محکم است در این جاده در عشق که بذل آبرو چیزی نیست عمری ست برای بذل جان آماده این را برسانید به سفیانی ها سردار شریف ماست حاجی زاده
به مناسبت گنبد...قبول...رفت! ولیکن شُکوه، نه آن تکیه گاهِ راسخِ مانندِ کوه، نه آری؛ حرم خراب شد اما هنوز هست خورشید هست! پس چه بگویم؟ که روز هست بیخود که نیست این همه دشمن کلافه است اینجا خرابه نیست، که دارالخلافه است ای با چهار حجت حق همنشین، بقیع! تو! ای بهشتِ خاکیِ روی زمین، بقیع! گاهی زیارتی به نیابت ز عاشقان... این اشتیاق و حسرت ما را ببین بقیع زائر، ضریح، گنبد و گلدسته، سنگ‌فرش تقدیر تو نوشته شده این چنین، بقیع! روزی طوافْ دورِ ضریح تو می‌شود آری! قسم به عصر، به زیتون، به تین؛بقیع! گفتم بهشت چیست خدایا؟ ندا رسید جایی‌ست بی نظیر؛ شبیه همین بقیع آل سعود رو به زوال است بی گمان از برکت ائمه‌ی مدفون در این بقیع مائیم و فتح شبه جزیره که دور نیست آل سعود و این نفسِ آخرین؛ بقیع!
"تقدیم به ساحت مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها" دوباره بد شده حال و هواي من،بانو                  سلام حضرت مشكل گشاي من،بانو مراكه آمده ام خسته وشكسته،ببخش              براي لرزش دست و صداي من،بانو خودم نيامده ام،نه ،نمي توانستم                     كشانده سوي تو من را خداي من،بانو غريبه نيستم،اين صحن آسماني تو                   بهشت امن من است و سراي من،بانو دوباره دست نيازم به سوي توست،بگير              برات كرب و بلايي براي من،بانو خدا نياورد آن روز را كه بي تو شوم                   جدايي ز تو،عظمي بلاي من،بانو چه افتخار بزرگی است اینکه گهگاهی               مرا خطاب کنی"ای گدای من"،بانو دوباره گم شده ام در خودم،دعايم كن               نگاه کن به من،اُختُ الرضاي من،بانو ضريح عرشي تو آشناست با غم من                 گلايه مي كند از گريه هاي من،بانو دوباره آمدم و غرق در ستاره شدم                   ستاره مي چكد از گونه هاي من،بانو دوباره  آمده بودم بمانم اما حيف                    حريم قدسي تو نيست جاي من،بانو نبود درد دلم لايق تو،مي دانم                        بزرگوار؛ببخش اين خطاي من،بانو
بسم ‌الله الرحمن الرحیم عمری دلم زائرسرای این حرم بوده اصلاً حیات من برای این حرم بوده هر مستجاب الدعوه ای را دیده ام،روزی نه؛بلکه عمری را گدای این حرم بوده احساس من می گوید این خورشید هم انگار در حسرت گنبدطلای این حرم بوده با "یاحسین بن علی" وارد شو، ذکری که ذکر علی موسی الرضای این حرم بوده اینجا دوباره می شود درد دلم آغاز با اینکه در دارالشفای این حرم بوده این گریه هایی هم که دارم می کنم شاید تاثیر صحن باصفای این حرم بوده یا اصلاً این دریای مواج دلم شاید از گریه های های هایِ این حرم بوده هرکس زیارت کرده سالار شهیدان را از روضه های کربلای این حرم بوده جامانده قلبم در یکی از صحن ها اما یادم نمی آید کجای این حرم بوده درصحن گوهرشاد یادر صحن جمهوری اصلا گمانم جای جای این حرم بوده دارم امید اینکه روز محشر کبری گویند او هم مبتلای این حرم بوده با اینکه استحقاق دوزخ دارد این بنده اما وجودش آشنای این حرم بوده دستم بگیر ای"پیشوای مهربانی ها" دستی که بر دیوارهای این حرم بوده...
بسم ‌الله الرحمن الرحیم یاثامن الحجج به امید نگاه تو            دل راسپرده ام به حریم پناه تو صدها سلام خاصه بر روی ماه تو از این گدای بی هنر روسیاه تو من از ازل گدای تو بودم وهمچنان برسینه ام مدال گدایی است,بی گمان اصلا محبت تو عجین است بادلم از مشهدتو فاصله ای نیست تا دلم می لرزد از تلاطم نقاره ها دلم به به!چقدر با تو شده باصفا دلم مدفون به ارض طوسی و از خانواده دور ساقی مباد یک نفس از جام باده دور دستم بگیرحضرت سلطان؛امام عشق تکبیر گفته ام به هوای قیام عشق چیزی نمانده پر بزنم تا مقام عشق وقتی که می شود غزلم همکلام عشق  زیباترین سروده ی هستی است مشهدت ترکیب بند پنجره فولاد و گنبدت مرغ دلم هوایی مشهد شدو پرید دلتنگی ام برای تو بی حد شدو پرید از کوره راه حادثه ها رد شد و پرید دل؛بی خیال فاصله شاید شد و پرید اشکی به روی گونه نشست و چکید و بعد... یک "السلام"بر لبم از دل دوید و بعد... دست نوازشی که کشیدی تو برسرم دیدم ضریح پاک تو را در برابرم آقا! من خراب کجا و کجا حرم؟؟!!! ای کاش از این مکاشفه سردر بیاورم ای آیه های یوسف و اخلاص و نور ،تو والشمس تو ؛کوثر و لقمان و طور،تو شمس الشموسی وحرمت آسمان من وصف تو را چگونه بگوید بیان من؟ ای حجت رئوف خدا؛ مهربان من                 شکرخداکه عشق شما شد از آن من این بی قراری دلم اصلا عجیب نیست جز اهل بیت؛هیچ حبیبی حبیب نیست...