eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
872 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
629 ویدیو
65 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ ✨ 🍃✨🍂 آخرین برگ دفتر شهادت شهدای با شهادت در روز که با روز اول شهریور مصادف بود بسته شد شهیدانی که در به مصاف دشمن رفتند و در به شهادت رسیدند. در روز تا سوعا و عاشورای حسینی یاد همه ی گرامیباد به نیت همه ی شهدا بگو................. 🥀🔸 🥀🔸 @alvaresinchannel
هدایت شده از حسین روشنی
🚩 بسم الرب الشهدا و الصدیقین 🚩 🚩ما ملت امام حسینیم🚩 ❌مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان به مدت ده شب در جوار شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم 🔰 مکان : بهشت زهرا (س) قطعه ۵۳ گلزار شهداء ⏱ ازساعت ۱۹ الی ۲۱ 🔸 با نوای مداحان اهل بیت (علیهم السلام) ❗️ (در فضای باز و با رعایت پروتکل های بهداشتی) 🔍 موقعیت دقیق مکانی 👇👇👇 https://nshn.ir/vbQzwDYx4lzj
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹 🌹▪️ 🌹 سال پیش در همین روزها بود که رزمنده مجاهد و خادم اهل بیت علیهم السلام 🌹 به یاران پیوست در این روزهای عزای سیدالشهداء علیه السلام یاد و خاطره این همسنگر عزیز را گرامی میداریم سعید عزیز ما به یاد تو هستیم هدیه نثار روحش فاتحه ای قرائت کنیم @alvaresinchannel
امروز جلسه انتقال تجربیات و حمله لشگر به جزیره ام الرصاص با حضور سرلشگر محسن رضایی، سردار علی فضلی و سردار مرتضی قربانی و فرماندهان لشگر10 در پژوهشگده دفاعی، امنیتی دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام برگزار شد. بعد از گزارش کلی سردار فضلی فرمانده لشگر10 گزارش اقدامات قبل از عملیات و حین و بعد از عملیات و ارائه شد @alvaresinchannel
. هیت گردان تخریب برگزار می کند . "تاسوعای حسینی" . "شنبه" . "ساعت۷ الی ۸ صبح" قاری:حاج‌حبیب پوراحمدی سخنران: حجه السلام سید حسین مومنی مداح: حاج علی رحیمی مکان:‌گلزار شهدای بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ مزار شهید حاج محسن دینشعاری لطفا پروتکل های بهداشتی را بصورت کامل رعایت فرمائید . هیت گردان تخریب
🍂✨🍂✨🍂✨✨🍂✨🍂✨ 🍂✨ ✔️🔹 یک هفته به مونده بود بودیم . آماده می‌شدیم برای . آمادگی از این جهت که ساک ها رو بسته بودیم برای رفتن مرخصی . اکثر بچه ها می‌خواستن دهه ی اول محرم رو تهران باشند. از منطقه هم قول و قرار برای و گذشته بودند و ما هم که هیات داشتیم خوشحال بودیم که امسال محرم لااقل به هیئت های عزادارمون می‌رسیم. اما دستوری همه ی این امید و آرزوها رو به فنا داد و فرمان دادند که گردان‌ها و واحدهای به منطقه پیرانشهر حرکت کنند. 🔻 غروب روز جمعه 7 شهریور 65 از با دو تا اتوبوس راه افتادیم شب رو در به صبح رسونیدیم مسجد خیلی شلوغ بود رزمنده های زیادی توی شبستون مسجد خوابیده بودند من تا صبح از صدای خرسناه بعضی ها خوابم نبرد. بلافاصله بعد از نماز صبح سفره ها رو انداختند و صبحانه خوردیم و راه افتادیم به سمت سنندج. دو تا اتوبوس بودیم دو تا اتوبوسمون هم خیلی تمیز و شیک بود. یادم هست اتوبوسی که ما توش بودیم ایران پیما بود و راننده اش ماشین رو از تمیزی برق انداخته بود. وقتی وارد اتوبوس شدم گفتم : خدا رو شکر ، یه بار ما رو آدم حساب کردند و یه ماشین خوب برای ما فرستادند. یه راست رفتم صندلی آخر اتوبوس یه جای دنج پیدا کردم. قبل از نماز ظهر و عصر رسیدیم به اونجا نماز ظهر و عصر رو خوندیم و نهار هم خوردیم و حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که به سمت نقده حرکت کردیم. من کف اتوبوس چفیه ام رو پهن کردم و خوابیدم.. البته راننده و کمکش یه خورده غر غر کردند اما مهم نبود. مست خواب بودم که یه صدای عجیبی اومد. مثل اینکه چیزی به عقب ماشین ما خورد و من که کف ماشین خوابیده بودم سر خوردم تا دم درب اتوبوس. همه ی بچه ها از خواب پریده بودند و هرکسی یه ذکری میگفت: یکی میگفت یا زهرا(س) یکی یا حسین و یا ابالفضل من که کف اتوبوس بودم و از چیزی خبر نداشتم با زحمت از میون صندلی ها و بچه هایی که به سمت درب اتوبوس هجوم آورده بودند خودم رو بالا کشیدم و با تعجب پرسیدم چی شده؟؟ چرا اینقدر شلوغش میکنید!!! که نگاهم به سمت راست جاده و پشت ماشین افتاد. اتوبوس پشت سری ما از پل مسیر جاده غلطید و به پهلوی راست روی زمین افتاد. اینبار خودم با همه ی وجودم یه یا ابالفضل(ع) گفتم. اتوبوس ما چند متری جلو رفت و راننده از ماشین پایین پرید و من هم پایین رفتم هی میگفتم خدایا به ما رحم کن... خدایا بچه هامون چیزیشون نشده باشه. شیشه جلوی ماشین خورد شده بود و راننده از شیشه اومد بیرون و پشت سرش یکی یکی بچه ها بیرون اومدن. در کمال ناباوری همه ی تخریبچی ها سالم بودند فقط یکی از بچه ها یه خورده گوشه ی پایش زخم شده بود که با یه چسب زخم مشکل حل شد. وسایل بچه ها توی صندوق اتوبوس بود که به علت ترکیدن گالن های گازوئیل آلوده شده بود. همه ی وسایل رو از دو تا اتوبوس خالی کردیم اتوبوس دوم که چپ کرده بود و اتوبوس اول هم که ما بودیم در اثر ضربه ای که به موتورش خورده بود از کار افتاده بود. به خنده گفتم: بخشگی شانس... یه بار یه اتوبوس خوب برای ما اومد و این هم شد سرنوشت ما.. راننده دو تا اتوبوس توی سر خودشون میزدند . چون هم اتوبوس ها صدمه دیده بود و هم اینکه نگران بودند اگر هوا تاریک بشه با نا امنی جاده ها چه بکنند. از طریق بی سیم یکی از پایگاه های تامین جاده که در نزدیکی ما بود خبر تصادف رو دادند و یک ساعتی طول کشید که ماشین اومد و قبل از غروب آفتاب به رسیدیم. مقر داخل یک هنرستان بود و نماز جماعت مغرب و عشاء رو به جماعت خوندیم و بعد از نماز چون روزهای قبل از ماه محرم بود مجلس عزاداری برگزار شد. اون شب حال خوبی داشت. و بعد از خوندن من ، او مجلس رو به دست گرفت. یادم میاد اون شب توسل به حضرت مسلم (ع) داشتیم. شهید مقدم توی ناله ها و گریه هاش میگفت: ارباب جان. حالا که میری کربلا یه خورده آهسته برو ما هم برسیم. و نیمه شب دهمین روز شهریورماه 1365 میهمان اربابش شد روحش شاد ✍️✍️ راوی: 💐✨ @alvaresinchannel
ایکاش یه مناسبتی بود که یاد این زنده میشد فکر کنم بهترین مناسبت است اما کجاست یه متولی بگذریم آنقدر این عکس حرف برای گفتن داره که آدم دوست نداره نگاهش رو از اون برداره. داره برای نیروهاش روضه میخونه. اینا دارن میرن دیگر فتح کنند. جا داره کسانی که امروز اقبالی در مداحی دارند این عکس رو قاب کنند و روز ی چند بار بهش زول بزنند. نه منبری... نه بلندگویی... نه چای قند پهلویی... نه خدم و حشمی.. نه ماشین و وسیله نقلیه آنچنانی... کمپرسی اومده این مداح و مستمع هاشو برای قربانی شدن ببره... سید داره میخونه... 🔹باید گذشتن از دنیا به آسانی.. 🔹باید مهیا شد از بهر قربانی.... @alvaresinchannel هرچی میتونید این پست رو منتشر کنید تا برسد به کسانی که دنبال میگردند این ها باید باشند
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹 داره توی برای بچه ها قبل از رفتن به عملیات میخونه اتوبوس های گل مالی آماده است تا اونایی که یالیتنی کنت معک به امام حسین(ع) گفتند با خودش ببره اهل نمازشب بودند و قبل از دیگران از خواب بلند میشدند. در ادب و افتادگی زبانزد بودند. آنقدر نقش این نازنینان برجسته بود که تصور و شب عملیات بدون اونها بی معنی است. اکثر روضه خونهای جبهه ، بودند . تک و توکشون جبهه میومدند و همین نوحه خونهای توی کوچه های شهر ها شده بودند . با خودم فکرمیکردم مگر میشود روضه خون امام حسین علیه السلام بود و دم از عاشقی زد و یالیتنی کنت و معک گفت ... اما در میدان جنگ با یزیدیان پر رنگ حاضر نشد.. یاد همه مداحان شهید بخیر 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
52.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| روضه [ جلسه‌ هیئت ‌سیّار ] با مداحی: شب هشتم محرم‌الحرام ١٤٤٢-١٣٩٩ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران نشر آثار @MAHMOUDKARIMMI (قسمت اول
54.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| روضه [ جلسه‌ هیئت ‌سیّار ] با مداحی: شب هشتم محرم‌الحرام ١٤٤٢-١٣٩٩ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران نشر آثار @MAHMOUDKARIMMI (قسمت دوم
75.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| روضه [ جلسه‌ هیئت ‌سیّار ] با مداحی: شب هشتم محرم‌الحرام ١٤٤٢-١٣٩٩ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران نشر آثار @MAHMOUDKARIMMI
68.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| سینه زنی [ جلسه‌ هیئت ‌سیّار ] با مداحی: شب هشتم محرم‌الحرام ١٤٤٢-١٣٩٩ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران نشر آثار @MAHMOUDKARIMMI
🌹◼️🌹◼️🌹◼️◼️🌹◼️ 🌹 پادگان ابوذر- سرپل ذهاب یاد همه ی شهدا بخیر @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 روز 9 شهریور بود که فرمانده ما در دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام در اطراف با اصابت ترکش گلوله ی تکفیری ها به سرش به کما رفت ... بعد از 10 رو کما در روز 19 شهریورماه 95 به یاران شهیدش پیوست. در چهارمین سالگرد شهادتش یادش را گرای میداریم @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 تصویرسردار درخط مقدم با صورتی که از شدت آفتاب سوخته.. اما با صلابت.. انگار نه انگار که 65 بهار از عمرش میگذرد. همچنان در خط مقدم و جلوتر از همه... 🌷🍃@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 عملیات کربلای 2 در ساعت 1 بامداد روز 10 شهریور ماه در توسط رزمندگان اسلام انجام شد. ✅ در این عملیات حضور داشت. ✅ در این عملیات با اسارت در ماموریت شناسایی عملیات و شهید و در حین عملیات سهمی در این عملیات داشت. این عملیات یک هفته قبل از سال 65 آغاز شد و رزمندگان اسلام با (ع) به دشمن یورش بردند. یاد و خاطره شهدای این عملیات گرامیباد. @alvaresinchannel
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 🌸🌹 ✍️✍️✍️راوی : روز یکشنبه 9 شهریور 65 از صبح تا ظهر اجازه دادند که در اختیار خودمون باشیم و اجازه دادند هر کس میخواهد داخل برود آزاد است. من هم با حسن راه افتادیم که چرخی توی شهر بزنیم . هم وطنان آذری زبان شهر نقده داشتند و هاشون رو برپا میکردند. بوی به مشام میرسید و حسن بی تاب بود.. نهار رو که خوردیم اسم یک تعداد رو خوندند که سریع تجهیزات بگیرند و آماده شوند برای عملیات.. اسم من و حسن رو هم خوندند.. من بودم و حسن بود...حسن لباس سبز پاسداریش رو که تازه جیره گرفته بود پوشید و بند حمایل بست و نارنجکها رو بهش آویزون کرد و من هم لباس خاکی پوشیدم.. یک مینی بوس و چند تا وانت وارد مدرسه شدند و بعد از زیر قرآن رد شدن و وداع با بفیه بچه ها سوار ماشین ها شدیم و هنوز هوا روشن بود که به رسیدیم و از اونجا به گردانها به عنوان مامور شدیم..من رفتم گردان و حسن رفت گردان لشگر10 سیدالشهداء(ع).. کامیونهای کمپرسی آمدند و بچه های گردانها رو سوار کردند برای انتقال به خط مقدم ، و من و حسن هم از هم جدا شدیم . هوا گرگ و میش بود که روی در داخل خاک عراق از ماشینها پیاده شدیم و دسته ها به خط شدند و فرمانده ها شروع کردن به توجیه نیروهاشون و من هم تو فکر حسن بودم که ماشین نیروهایی (ع) رسید... هوا داشت تاریک میشد که شام رو هم پخش کردند و گفتند همه شام بخورند شام کنسرو ماهی و نون بود و من چون تجربه خوردن این شام و تشنگی رو داشتم شام نخوردم..داشتم نارنجکهام رو روی بند حمایل محکم میکردم که یکی از پشت سر بغلم کرد و کتفهام رو سفت گرفت و تا اومدم بفهمم کیه دو تا ماچ از صورت من کرد و من رو رها کرد من تا صورت برگردوندم او دیگر چند متری از من دور شده بود..اون حسن مقدم بود که خندان از من دور میشد و با خنده میگفت بالاخره ماچت کردم. من رو حلال کن و در حالیکه با کن بازی میکرد از به پائین سرازیر شدند. و گردان ما هم بعد از حرکت کرد. 🌸🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 در جوار شهداء یکشنبه 9 شهریور ساعت 17 درجوار مزار سردار شهید حاج سید محمد زینال حسینی ❇️ لازم به ذکر است چون عصر عاشورا مراسمات متعددی در گلزار شهدا در حال برگزاری است امکان تغییر مکان از مزار شهید زینال حسینی میباشد بدین جهت دوستان در وقت مقرر حضور داشته باشند که در صورت تغییر مکان اطلاع پیدا کنند. @alvaresinchannel
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸 تیم شناسایی عملیات ✍️✍️✍️ راوی : قرار شد چند نفر بریم برای ماموریت جدید پشت تویوتا کالسکه ها سوار شدیم و اومدیم سمت چند تا از بچه های لشگر هم بودند از جمله . بعد یکی دو روز همراه و رفتیم در نزدیک ارتفاعاتی که به نام و ارتفاعات 2519 مشهور بودند ،مستقر شدیم. مراحل شناسایی موانع دشمن برای عملیاتی بود که بعدا به معروف شد، روز ها و شبهای زیادی رو در اونجا موندیم ، روزها از دیدگاه با دوربین منطقه رو میدیدیم و غروب راه می افتادیم و از ارتفاع پایین میرفتیم تا ضمن شناسایی میدان مین و میدان موانع دشمن ، راهکار مناسبی پیدا کنیم برای پایین اوردن رزمنده ها از ارتفاعات تا پای میدان. تا نزدیکیهای صبح گشت میزدیم و سپیده راه می افتادیم به سمت بالای ارتفاع تا به مقر برسیم. هم با یکی از بچه های اطلاعات لشگر از یک راهکار دیگه کار رو انجام میدادند ، تا اینکه یک شب که رفتیم گشت شناسایی موانع دشمن وقت برگشتن تا نزدیک صبح منتظر اومدن خاک فیروز شدیم اما برنگشتند.مجبور شدیم بدون ایشون منطقه رو ترک کنیم و شناسایی عملیات کربلای 2 مفقود شد. نیومدن شهید خاکفیروز ترس و دلهره ای رو بجونمون انداخته بود که احتمال میدادیم ، ایشون اسیر شده باشه و دشمن از قرار و برنامه عملیات خبردار شده باشه ، چند شبی کار رو تعطیل کردیم تا اینکه با مشورتهای فرماندهان ، قرارشد کار رو ادامه بدیم ، مراحل شناسایی میدان مین انجام شد و تقریبا از سنگر های کمین دشمن و موانع کاشته شده دشمن براورد خوبی پیدا کرده بودیم. کارها شناسایی تکمیل شد و آماده ساعت عملیات شدیم. 🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 @alvaresinchannel