eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
892 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
689 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها 🔸🌷 اوج لذت شبهای جمعه گلزار شهدای تهران موقع نماز مغرب و عشاست.چون همه از گوشه و کنار جمع میشوند و در یک صف به نماز می ایستند. و بعد از نماز و تا پاسی از شب ، شب های دوکوهه قابل تکرار است. هر قطعه ی شهدا جای جنگ شده دل دنیاگرفته ی ماهم بهردیدار یار تنگ شده @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 (رزمندگان تخریب لشگر10) 🔸 مکان : 🔶زمان : جمعه 16 دیماه 1401 ساعت 19 بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش) 🌟🌷 @alvaresinchannel
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️▪️ ▪️ من که از نسل دلیر عربم امّ العبّاسم و امّ الادبم مادر چهار یل رعنایم من کنیز حرم زهرایم ⚫️ سالروز وفات مادر ادب و وفاداری بی بی ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ 🌹☘️ ✅ 16 دیماه 65 ✍️✍️✍️✍️ مه غلیظی در اردوگاه حاکم بود که فاصله‌ی چند متری آن‌طرف‌تر خود را بیشتر نمی‌توانستیم ببینیم. هر چه‌قدر هوا روشن‌تر می‌شد، از حجم مه هم کم می‌شد و دید بهتر می‌گشت. به محوطهصبحگاه اومدیم. دقایقی بعد صدای شعار رزمندگان به‌گوش می‌رسید ولی هیچ‌کس را نمی‌دیدیم. هر گردانی صداش از یک گوشه‌ی اردوگاه می‌آمد. ولی معلوم نبود که کدوم گردان است. این روز با مابقی روزها فرق می‌کرد. حال و شعار نیروهای رزمنده با همه‌ی روزها فرق می‌کرد. کم‌کم دیدیم که عزیزان رزمنده به میدان صبحگاه وارد می‌شوند. اولین گردان، بود . سرو وضع نیروهای گردان یه جور خاصی بود وبا همه‌ی روزهای تاریخ جنگ فرق می‌کرد. یک پلاکارد بزرگ جلوی‌شان گرفته بودند که معلوم و قابل رؤیت بود که به‌غیر از نیروهای گردان، دیگر رزمندگان حاضر در محل اردوگاه آن ‌را امضاء کرده بودند. تعدادی از این نیروها کرده بودند و تمامی نیروها را درآورده، بند آن‌را به هم گره زده بودند و به دور گردن آویزان کرده بودند.جلوتر که اومدند متن پلاکارد وضوحش بیشتر شد. بعدا این متن را به حضرت امام تقدیم کردند. نوشته شده بود و جملات و کلمات زیبایی تا آخر این نوشته بود. این متن رو در حدود 10 هزار نفر امضاء کرده بودند. این نوشته و امضاءها نشانگر بیعت مجدد با امامشان بود . گردان‌های دیگر هم مثل این گردان کاملاً سر حال و آماده وارد صبحگاه شدند و این قوت قلبی بود برای فرماندهان که نشان میداد نیروها آماده نبرد با دشمن هستند . قرار شد من چند دقیقه ای برای رزمندگان لشگر صحبت کنم اینجوری سخن آغاز کردم برادرهای رزمنده : شما چند ماهی است در حال آماده‌باش، آموزش، تمرین، مانور، میدان تیر، راه‌پیمایی و خشم‌شب هستید و مفصل و مرتب مشغول آماده‌سازی خودتان بودید. از نزدیک به 20 روز به برای بالا بردن ضریب حفاظتی ما شما را قرنطینه کرده و ارتباط‌ با خانواده‌ها از طریق تلفن و نامه را قطع نموده ایم و مدت زیادی است که هیچ‌کدام از شما به مرخصی نرفته‌اید. حالا که از برگشتیم، امام عزیزاز ما خواسته‌اند که بمانیم و عملیات دیگری را انجام دهیم. این روزها، است. من دقایقی صورتم را برمیگردانم... هر کس مشکلاتی دارد و می‌خواهد برود، هیچ مانعی ندارد و خودش را از صف رزمندگان جدا کند. این را گفتم و...... دقایقی بعد که برگشتم به سمت رزمندگان..، می‌توانم قسم به‌خدا یاد کنم که حتی یک‌نفر هم از صف این میدان صبحگاه جدا نشد. و همه یکصدا فریاد میزدند. ☘️🌹 🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ @alvaresinchannel
🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻 🔹🔻 نقل قولی از قبل از به ما رسیده ایشون فرمودند: به بگویید که... من هم می آیم و آنجا با هم نماز میخوانیم این پیام روی پارچه مقابل صبحگاه لشگر10 نصب شده بود. @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 اونی که از هزاران کیلومتر فاصله با جبهه ، قلبهای رزمندگان رو تسخیر کرده بود. یادش بخیر برای و بچه هایی که قرار بود به گردان ها مامور شوند فرمانده ما شهید زینال حسینی(فرمانده گردان تخریب لشگر10) سخنرانی کرد. ابتدا کلیتی از عملیات و سختی هاش گفت گفت : با توجه به عملیات قبل( ) که با مشکل مواجه شد احتمال زیاد داره که دشمن هوشیار باشه و مجبور باشیم زیر نور منورها و آتیش های سنگین با دشمن روبرو شویم سید حسابی دل ها رو خالی کرد و این هم به این خاطر بود که اگر کسی آمادگی رزم نداشته باشه از جمع خط شکنان بیرون بیاد. اون شب آخرین جمله ای که امیدها رو به جمع برگرداند این بود. گفت برادرها!!! نقل قولی از به ما رسیده ایشون فرمودند به بگویید که... من هم می آیم و آنجا با هم نماز میخوانیم این جمله ای که سید فرمود همه رو به وجد آورد و اونجا با همه وجود شعار دادند خدایا خدایا تا انقلاب حتی کنار رو نگهدار. ✍️✍️راوی : ✔️🔻🔹 نکته: خاطره بالا رو جایی نقل کردم و سردار جعفر اسدی فرمانده لشگر33 المهدی (ع)هم بودند. ایشون فرمودند نقل قول از امام تا مستند نشده جایی نقل نکنید. بنده گفتم این رو از قول فرمانده مون نقل کردم و اون هم در جلسه فرمانده هان لشگر شنیده بود. دیدم ایشون قانع نشد عرض کردم ما در سلسله مراتب فرماندهی در جبهه امر فرمانده را امر امام و امام عصر(ع) و در نهایت دستور خدا میدانستیم و اطاعت از امر فرمانده رو واجب میدونستیم و این نقل و قول رو هم از فرمانده به این دلیل بدون سند قبول کردیم. خیلی گشتم یک تصویر از این جمله امام که در اردوگاه کوثر چند روز قبل از بر روی پارچه ای نوشته و مقابل میدان صبحگاه نصب شده بود پیدا کنم که میسر نشد تا اینکه در بازبینی فیلمی از فضای اردوگاه کوثر قبل از کربلای 5 این جمله را دیدم و از روی فیلم تصویر گرفتم. 🍃🌹 🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌷🌹🌹🌷🌹🌷🌹 🌹 شبهای قدر یاد شب ها و روزهایی که شهدا اینجا زندگی کردند یاد نمازجماعتها توی این بخیر. غیر از چند نفری که وسط بودند بقیه مجبور بودند سرهاشون رو دولا کنند. یاد نماز شب ها که به جماعت خونده میشد. برای اینکه همه بلا استثنا نیم ساعت به اذون رو به قبله داشتند نماز میخوندند. یاد شهیدصبرعلی کلانتر بخیر. روزهای آخر نماز شب میخوند. اونقدر لطیف شده بود که میشد فهمید داره میره روی سکوی پرواز. یاد اذان های شهید مهدی اسماعیلی پور بخیر. با اذونهایی که میگفت اشک همه رو در میاورد. و... یاد همه نوجوون های آماده رفتن... یاد معرکه هایی که شهیدحاج رسول توی این هفتی هشتی ها میگرفت. داد میزد........هرکی میخواد بیاد جلو.. یاد لباس غواصی پوشیدن شب آخر توی این هشتی ها. لباس غواصی رو خشک خشک پوشیدن چقدر زحمت داشت و وقت لباس پوشیدن چه ولوله ای به پا شده بود... ✅ یاد همه ی شهدای تخریبچی لشگر10 بخیر 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 🌷🍃🍃 @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌷 حرکت خط شکنان تخریبچی برای فتح دژ شلمچه🌴🌴 به روایت:✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 🍃🌷 ساعت حدود 8 شب بود که شهید سیدمحمد فرمانده تخریب ل10 گفت: بچه ها بیرون سنگر برای رفتن به خط شوند. بچه ها از سنگر که بیرون اومدند سربه سر هم می گذاشتن. شهید سیدمحمد یه داد زد . برادرها دیرشده .سریع سوار ماشینها بشید. بعضی بچه ها سردشون شده بود. دنبال اورکت می گشتند. رو دیدم یک اورکت زرد رنگ پوشیده و کلاه اورکت را تو صورتش کشیده .رفتم سمتش که بگم علی جون برف که نیومده . تا نگاهم به صورتش افتاد دیدم پهنه صورتش از اشک خیس خیسه دیگه بچه هاسوار وانت ها شدند و ماشین درمسیر سربالایی پل هفتی هشتی در حرکت بود. بچه ها با هم شوخی می کردند ...مخصوصا چند بار شهید مجید عسگری را از داخل ماشین پایین انداختند. من برای اینکه فضا را عوض کنم و روحیه ای باشه برای بچه ها .شروع کردم بخواندن این زمزمه. آتیش زدم به خرمنم......آی خرمنم آی خرمنم.....همه می خندیدند و خطاب به من می گفتند.....آی خر تویی...آی خر تویی..... گفتم شاید حال علی پیکاری عوض شده باشه. دیدم صداش میاد با بچه ها در جواب دادن سرود همکاری می کنه اما با گریه. با ناراحتی گفتم علی؟؟؟!!!!ترسیدی. اون مثل اینکه اصلا به حرفم توجه نکرده باشد هی می گفت آی خرمنم آی خرمنم و گریه می کرد. گفتم رفیق ما سال قبل والفجر8 با هم از اروند گذشتیم اما حال امشبت فرق می کنه. درحالی که اشک هاشو پاک می کرد گفت جعفر دستم خالیه. .ادامه🌲🌲 👇👇👇👇👇 🍃🍃🌷🌷 @alvaresinchannel
🌲🌲🌲🍃🌷 🌲🌷 🍃🍃🍃🍃🍃🌷🌷 قایقی که شهدا را آورد نماز صبح را خونده بودیم .اما هوا هنوز روشن نشده بود . با شهید حاج ناصر اربابیان اومدیم لب اسکله و گفتیم بریم اون طرف .. چون هم نگران سید بودیم هم غواص ها. که یک دفعه دیدیم قایقی باسرعت از طرف دشمن به سمت اسکله میاد. از اون دور سکاندار صدا می زنه . ...بچه های تخریب. بند دلم پاره شد. گفتم ناصر حتما سیدمحمد یه چیزیش شده. تا اینکه قایق به اسکله رسید و سکاندار طناب رو انداخت و ما گرفتیم.. گفتم چیه سر و صدا می کنی. گفت این غواص ها شهدای تخریب هستند که داخل آب بودن. دیدم تمام سطح قایق را بدن های شهدا گرفته. لباس های سیاه غواصی به سرخی می زنه. اصلا حواسم نبود آخه دنبال سید بودم . اما توی اون نور کم که تازه خورشید داشت می اومد بالا که صبح روز 19 دی ماه 65 خودشو نشون بده ...دیدم چهره آرام شهید علیرضا پیکاری را که پلک هاش رو هم افتاده و به آرامش رسیده بود. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🍃 🌷 @alvaresinchannel
فرمانده غواص های تخریبچی ل10 شهادت:مقابل دژ شلمچه در آبگرفتگی ✅ساعت 1 نیمه شب 19 دیماه 65 @alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ✍️✍️ راوی : ساعت حدود 5 بعدازظهر 18 دیماه 65 بود که دیدم یک تویوتا بالای ایستاد. مثل اینکه داره دنبال آدرس میگرده.اومد زیر پل دیدم است بعد از روبوسی یک نگاهی به من کرد و گفت:جعفر امشب خبریه؟؟ گفتم آره. زود بجنب تا دیر نشده.گفت :چیکار کنم . گفتم آقا داره دم منبع آب وضو میگیره . بدو موقعیت خوبیه. رفت و من هم از دور نگاش می کردم . معلوم بود زیر باز نمیره ، چون خودش بود. نمیدونم به چی گفت که راضی شد. دیدم لبخند روی لبشه داره میاد .تا رسید گفت :جعفر یک دست برام جور کن و رفت سمت ماشین تویوتا و چند لحظه ای با رانندش حرف زد. راننده ماشین رو سروته کرد و رفت. سید هم رفت وضو بگیره برای نماز مغرب و عشا. شب عملیات با دسته رفتند برای زدن در مقابل و مظلومانه داخل آب به شهادت رسید و صبح عملیات با پیکر مطهرش رو از داخل قایق به همراه سایر غواص های تخریب که هم جزوشون تخلیه و به عقب فرستادیم. 🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹 خاطرات_خواندنی ✍️✍️✍️✍️ راوی روز قبل از برای نهار ظهر توی کیسه نایلون ریخته بودند و توی خط و عقبه بین رزمندگان توزیع کردند و خوشبختانه و یا متاسفانه به ما نرسید و ما ظهر رو با نون لواش و خرما و کشمش سر کردیم. تا اینجا رو داشته باشید. خبر رسید توی موقع درگیری با دشمن بعضی ها برای به اینور و اونور میرفتند. ادامه.......👇👇👇👇👇👇 نیمه شب روز 19 دیماه بود که بعضی از تیم های از ماموریت برگشتند . زیر بودم که از ماموریت برگشتند. همه سالم بودند. تا چشم به من افتاد صدا زد ... تو رو خدا لباس های من رو با یه پتو بیار جلوی حموم... و خودش با دوید سمت حموم صحرایی. حموم که چه عرض کنم آبش تگری بود. از اون موقعی که دوش رو باز کرد از شدت سردی آب سرو صدا کرد تا خودش رو شست... خودتون حدس بزنید چی شده بود... لباس پوشید و هنوز کاملا خشک نشده بود که برگشتیم توی خط. تا هوا روشن شد چندین با رفت دشتشویی... هردفعه هم که میرفت آفتابه رو جا میگذاشت و مجبور بود دوباره برگرده و آفتابه رو بیاره.. بعد از نماز صبح هم آفتابه پر آب رو از خودش جدا نمیکرد و خیلی هم مواظب بود آفتابه ترکش نخوره. خلاصه اون شب و روزش بر ما گذشت و بر اونهایی که چلو گوشت خراب شده خورده بودن گذشت برای اون هایی سخت تر بود که سعی میکردن باشند مجبور بودند توی اون سرمای استخون سوز هی آستین ها رو بالا بزنند و بگیرند. به اونهایی که قرار بود که چه عرض کنم. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @Alvaresinchannel
🔴 موقعیت جغرافیایی راه کارهای لشگر10 سیدالشهداء(ع) در تسخیر دژ شلمچه @alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌿🌸 ✍️✍️ راوی: ما مامور شدیم به (ع)لشگر 10 . مسئول دسته و (ع) برادر عباس رنجی بود . گردان ما پشتیبان (ع) بود. بنده به اتفاق برادر سلطانی به دسته ویژه که مسئوول آن بودند معرفی شدیم فرمانده گردان بعد از معرفی ما به برادر کشمیری گفت : این دو نفر به کمک شما اومدن اگر میدان مین مشاهده نشد از اینها استفاده کن. گردان ما از راهکار وارد عملیات شد و ما منطقه رو کاملا توجیه بودیم . عملیات شروع شده بود و خبر میرسید که گردان نتوانسته از مقابل دژ وارد منطقه بشود و مواضعش رو بگیرد. گردان ما وارد عملیات شد. معبر رو از قبل بچه های لشگر فجر زده بودند و ما از معبر اون ها عبور کردیم . از شانه خاکی ضلع شمال کانال دشمن حرکت میکردیم که متوجه پرتاب نارنجک از طرف سنگر عراقیها شدیم که بلافاصله به بچه ها اعلام کردیم مواظب خودشان باشند . اول فکر کردیم قسمتی لز بچه های گردان علی اکبر هستند که توانسته اند در مواضع دشمن نفوذ کنند . با صدای بلند رو گفتیم اما اونها به سمت ستون ما تیراندازی کردند به اتفاق بچه های دسته وارد کانال شدیم ماندیم خدایا چه کسی رو باید بزنیم البته ما بطور کامل نمیدونستیم که بچه های گردان علی اکبر نتونستن مواضعشون رو بگیرند من پیش خودم فکر میکردم این هایی که به سمت ما شلیک میکنند از سنگرهایی هستند که پاکسازی نشدند اما هر چه داخل کانال جلو میرفتیم هم آتش سنگین تر میشد و هم تعداد نیروهای دشمن اضافه میشدند. شرایط سختی بود فرمانده ها به بچه ها میگفتند تا مطمئن نشدید نیروهای دشمن هستند شلیک نکنید. کار به کندی جلو میرفت . این تعقیب و گریز تا صبح ادامه داشت تا اینکه کمی هوا روشن شد و ما مطمئن شدیم از گردان علی اکبر (ع) خبری نیست. نیروهای دشمن مقابل ما پر تعداد بودند ودرگیری ها داخل کانال و بیرون خیلی نزدیک بود. از دور دیدیم کسی سمت ما میاد و چند تایی هم بی سیم چی اطرافش هستند. نزدیک که اومد دیدیم اطلاعات_عملیات بود. من جلو رفتم وطلبکارانه سووال کردم ؟؟؟ برادر کیانپور ما هرچه اومدیم جلو از گردان علی اکبر خبری نیست ؟ پس نیروهای اون ها کجا رو گرفتن. حاج غلام ما رو کناری کشید و گفت : دیشب راهکار (ع) لو رفته بچه ها نتونستند دیشب مواضعشون رو بگیرند حاجی گفت : اگر گردان (ع) دیشب عمل نمیکرد گردانهای دیگه ما آسیب جدی می دیدند .با مقاومتی که عراقیها در مقابل نیروهای ما داشتند واقعا کار برای بچه ها خیلی سخت شده بود با حضور و راهنمایی های خاطر جمع شدیم که نیروی خودی مقابلمون نیست و هرچی هست نیروهای دشمن است. عملیات پاکسازی منطقه 5 ضلعی شلمچه شدت گرفت و تا خورشید وسط آسمون میومد سایر گردان ها هم وارد معرکه شدند و گسترش پیدا کرد وقبل از ظهر روز 19 دیماه توسط رزمندگان (ع) تسخیر شد . 🌿🌸 🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @alvaresinchannel
شبهای قدر این انقلاب است.انس با آن شما را وارسته میکند. هرکس آن را فراموش کند نامش از اردوگاه انقلاب قلم خواهد خورد. این خاطره ماندگار خونین حسینی را زنده نگه دارید امام خامنه ای @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 نیمه شب 19 دیماه 1365 آب گرفتگی شلمچه لشگر 10 سیدالشهداء علیه السلام ✅یاد و خاطره شهدای غواص تخریبچی گرامی باد خاطرات حماسه را در کانال بخوانید @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 یاد تخریبچی شهید امروز مردم قم در سالگرد قیام بر ضد رژیم طاغوت با مقام معظم رهبری دیدار نمودند و آقا بیاناتی داشتند. رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار مردم قم: کار را به لحظه باید انجام داد. توابین برای انتقام خون مطهّر امام حسین آمدند جنگیدند، کشته شدند، همه‌شان کشته شدند، اما در تاریخ اینها را مدح نمیکنند. چرا؟ چون دیرجنبیدند. شما که میخواستید خونتان را در راه امام حسین بدهید، چرا در اول محرّم، دوم محرّم نیامدید، یک کاری اقلاً صورت بدهید؟ آنجا می‌ایستید تماشا میکنید، امام حسین به شهادت میرسد، بعد دلتان میسوزد، آن وقت می‌آیید در میدان. این کار را به هنگام انجام ندادن این جور است. کار را به هنگام باید انجام داد. نباید غفلت کنیم از وظیفه‌ای که عقل و شرع به عهده‌ی ما گذاشته. باید بدون تأخیر وارد میدان بشویم. نباید تأخیر داشته باشیم. آن وقت به تناسب اهمیتی که آن کار دارد، خطرات را به جان بخریم. ۱۴۰۱/۱۰/۱۹ @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز 18 دیماه سال 1365قبل از ظهر بود که مامور به از زیر با دو دستگاه وانت به سمت خط حرکت کردند میرفتند که به حمله کنند و عملیات کربلای 5 آغاز بشه. مسوول دسته ما حاج ناصر اسماعیل یزدی بود. لباس های غواصی و تجهیزات رو برداشتیم و به اتفاق دوستان به سمت خط راه افتادیم.قبل از اینکه ماشین وانت از جدا بشه این عکس رو گرفتیم حاج محمد تیموری که همیشه با شوخ طبعی هاش همه رو سر حال می آورد گفت: همه تون امشب شربت شهادت رو نوش جان میکنید بگذار قبل از رفتن ما یه عکس با شهدا بگیریم حاج مجید سیب سرخی هم خودش رو رسوند و گوشه تصویر ایستاد . که همون شب شهید شد با کلاه آبی و که 12 ماه رمضان سال96در جریان حادثه تروریستی مجلس به شهادت رسید با کلاه قهوه ای مشخص است. یادش بخیر راوی: @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 هرنفس بوی سیب می آید ازمسیرشلمچه این شبها زنده شد یادکربلای پنج یادسربندهای یا زهرا هرکسی پهلویش که ترکش خورد گفت یافاطمه زپاافتاد به گمانم که لحظه ی آخر روی دامان مادرش جان داد میرسد بوی چادر خاکی ازکنار تمام پیکرها فاطمیه ، شلمچه، این ایام صحنه ی کوچه بود معبرها چه پسرها که بی پدر گشتند چه پدرها که بی پسر گشتند رفت گردان و دسته ای آمد رفقا بی رفیق برگشتند هرزمان رو زدم به قافله ها پاسخ آمد بروبرو جانیست بهرتسکین درد من جایی خوب تر ازبهشت زهرا نیست هرشب جمعه قطعه ی شهدا جای جامانده های جنگ شده دل دنیاگرفته ی ماهم بهردیدار یار تنگ شده شاعر:قاسم نعمتی @alvaresinchannel
شهادت:صبح عملیات کربلای5 درحال باز کردن معبر درمیدان مین و موانع برای استقرار اسکله لشگر10سیدالشهداء(ع)بود که ملائکه او را انتخاب کرده وبردند @alvaresinchan