eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
897 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
695 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت عروج ملکوتی جانباز عزیز حاج مجید اسماعیلی از سمت راست حاج مجید اسماعیلی سردار شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 برادر فریدون ملایی @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام نشسته از سمت راست دکتر علیرضا زاکانی @alvaresinchannel
💐 🔸 اردیبهشت ماه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍂 خیلی شاد بودند چون سرباز امام زمان(ع) بودند داشتند آماده میشدند برای شهادت.. چند روز بعد از میون همین بچه ها 6 نفر به معراج رفتند باید هم شاد باشند به قول امام عزیز 🎄🔸 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 39 سال از پرکشیدن فرمانده ما در میگذرد تا به امروز ندیدم چیزی در موردش کسی نوشته باشه اسمش رو در فضای مجازی جستجو کنید غیر از دو تا عکس و یه خاطره از مادر بزرگوارش چیزی وجود نداره فرمانده گردان تیپ حضرت عبدالعظیم علیه السلام بود و در این 40 سال من یاد ندارم در یادواره های شهرستان ری حتی تصویر از این شهید منتشر شده باشد. به بهانه روز شهید یادواره شهدای تیپ حضرت عبدالعظیم (ع) با حضور تولیت و امام جمعه و مدیران شهرری برگزار شد اما کسی از شهدا و فرمانده هان شهید این تیپ حرفی نگفت: و متاسفانه شهیدی که در سالن برگزاری یادواره از او روایت شد و دقایقی از وقت را به خود اختصاص داد رضا رستگار بود نه سردار فرمانده دلاور و مظلوم تیپ سیدالشهداء(ع). شاید بعضی از دوستان بگویند این گل به خودی است که از برگزاری این یادواره انتقاد میشود. اما باید در نزد خدا پاسخگو باشیم که چرا این قدر مظلومیت را فریاد نمیکنیم. با توجه به اینکه تنها خاطره حماسه تیپ حضرت عبدالعظیم(ع) در عملیات خیبرکه در فضای مجازی منتشر شده را این جامانده از شهدا روایت کرده ام و حتی به برگزار کنندگان یادواره پیغام دادم که زمانی اختصاص دهید تا قدری حماسه شهدای تیپ در عملیات خیبر را روایت کنم اما مقبول نیفتاد و شد آنچکه شد. و بعد از اتمام یادواره گله مندی بازمانده گان از شهدای تیپ حضرت عبدالعظیم علیه السلام به این حقیر که مرا متهم به کوتاهی در حق شهدا کردند. این چند سطر را نوشتم تا ذره ای از شرمندگی ام کم شود. شرمنده از شهیدان 1-علیرضا اصفهانی فرمانده گردان 2-کریم کسب پرست فرمانده گروهان 3-شهید امیر یزدی مسوول دسته 4-شهید ناصر کلهر مسوول دسته 5-شهید حسین روستایی 6-شهید محمود محمد کریمی 7-شهید قربان ناظری 8-شهید علی عباد اردستانی 9-شهید قربان قنبریان معاون گردان 10-شهید حبیب الله شاملو پیک گردان 11-شهید فریدون روزبهانی 12-شهید محمد طالبی 13-شهید محسن رحمتی 14-شهید عادل خدایی شربیانی معاون گردان 15-طلبه شهید محمد حسن دانشیار 16-شهید بهرام رزم گیر معاون گردان 17-شهید حمید نصراللهی و............. سایر شهدا جامانده از شهدا تیپ حضرت عبدالعظیم(ع) جعفر طهماسبی @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴 روایت شهادت ✍️✍️✍️ راوی : حسین دلیر فرمانده تخریب تیپ المهدی(ع) در عملیات فتح المبین حاج آقا فضلی فرمانده تیپ 33 المهدی بود و از من خواست که مسوولیت تخریب تیپ را به عهده بگیرم مقدمات عملیات فتح المبین بود و من گردان تخریب تیپ المهدی رو سازماندهی کردم و آموزش ها شروع شد و بچه ها برای عملیات آماده شدند. قبل از از برادر مرتضی کهن که در تهران از مربیان تخریب (ع) بود خواستم که برای یاری و کمک من به تیپ المهدی (ع) بیاید و او هم قبول کرد. وقتی مرتضی به گردان اومد ازش خواهش کردم که او فرمانده باشد و من در کنارش کار کنم اما او با تواضعی که داش قبول نکرد. ماموریت عملیات فتح المبین به تیپ المهدی(ع) ابلاغ شد و ما هم بچه ها رو برای باز کردن معبرها سازماندهی کردیم و مامور به گردان ها شدند. ماموریت (ع)در یکی از مراحل عملیات تصرف مواضع دشمن در اطراف همین بود که برای رسیدن به مواضع دشمن باید از میدان مین عبور میکردیم و یکی از معبرهای ما داخل همین موقعیت الوارثین قرار داشت و شهید بزرگوار مرتضی کهن خودش مسولیت بازگشایی این معبر را به عهده گرفت. مرتضی قبل از عملیات پیش من آمد و گفت: حسین به من گفتن معبر رو جایی بزن که روبروی تیربار است من چیکار کنم. بهشت گفتم هر چی خودت صلاح میدونی..بین اگر لازم است معبر بزنی بزن. گفت: ننه قمر(تکه کلام مرتضی بود) میگم معبر روبروی آتیش تیرباره . گفتم هر چی خودت صلاح میدونی عمل کن. شب اومدن برای معبر زدن و برنگشت..یک شب ..دو شب نیومد فردای روزش با شهید حسین کربلایی و با رسول خلیل فرد و یکی دیگه از بچه ها اومدیم توی منطقه دنبالشون... دشمن یک مقدار عقب نشینی کرده بود.. اومدیم دیدیم مرتضی معبر رو زده..خودش نفر اول بود با فاصله ی 3 متر حداکثر با سنگر کمین دشمن که داخلش تیربار بود و به همه ی جا تسلط داشت افتاده و یک نارنجک داخل دستش هست و یکی دو نفر هم پشت سرش افتاده اند دو یا سه ردیف از مین ها مونده بود و خنثی نشده بود نارنجک رو گرفته بود و نیم خیز میخواست داخل سنگر دشمن بیاندازد دشمن فهمیده بود و او را به رگبار بسته بود. تمام تن مرتضی را آتش تیربار دشمن گرفته بود . تمام تنش سوراخ ، سوراخ شده بود.. اما نارنجک منفجر نشده داخل دستش بود سینه اش رو تیر دشمن شکافته بود و تعداد زیادی هم تیر به صورتش اصابت کرده بود و تیربار دشمن تخریبچی های دیگری هم که پشت سر مرتضی بودند بی نصیب نگذاشته بود و اون ها هم روی زمین داخل میدون مین افتاده بودن. دشمن روی منطقه دید تیر داشت و ما به سختی توانستیم پیکر خونین مرتضی و بچه های تخریب رو به عقب بیاوریم. این موقعیت الوارثین شرفش به معبری بود که شهدای تخریبچی از آن به آسمان پرواز نمودند و مقر یا همان سکوی پرواز اهل آسمان بود که از زمین به پرواز در آمدند و به لقاء حق رسیدند یادشان گرامیباد. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 روزشمار عملیات سیدالشهداء(ع) 11اردیبهشت ماه سال 1365 🔷صبح روزیازدهم فرمانده لشگر10 و بعضی از فرماندهان باهلکوپتر منطقه رو توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردانها مشخص شد و مقرر شد از شش محور به منظورباز پس گيري خطوط مقدم به دشمن حمله کنند @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔸🌱 خاطره اردیبهشت سال 67 به شهید بیات گفتم : حاج عباس !!! لاستیک زاپاس داری لاستیک رو عوض کنیم جواب داد برو یه لاستیک زاپاس پیدا کن گفت برو تا من جک میگذارم زیر ماشین زود اومدی. وقتی میرفتم صدام کرد.. گفت اگر برگشتی من . 🍃🍃 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 تصاویری از فروردین سال 69 گلزار شهدای خرمشهر 🔴 هنوز کاروان های راهیان نور شکل نگرفته بود اما از سال 68 برنامه بازدید از جبهه در ایام نوروز رو شروع کردند آقا سید مهدی هم یکی از بچه های پای کار بود با توجه به اینکه تازه درس طلبگی رو شروع کرده بود و در قم ساکن بود اما برای همراره شدن با بچه ها وقت میگذاشت توی این تصاویر آقا مهدی سلحشور هم سید را همراهی میکرد یادش بخیر @alvaresinchannel
بیست و هفتم خرداد در این روز فرمانده دوست داشتنی و یادگار شهدا فرماندهی را عهده دار شد. 38 سال قبل در چنین روزی بود که حاج علی 24 ساله با حکم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان فرمانده لشگر10 معرفی شد.حاج علی قبل از فرماندهی تیپ سیدالشهداء(ع) فرماندهی تیپ المهدی(ع) در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس و لشگر27 حضرت رسول(ص) در عملیات های والفجر مقدماتی را عهده دار بود.. ✅ اولین عملیات با هدایت فرمانده جدید در روز 25 مرداد ماه 1364 و در منطقه عمومی فکه با نام انجام شد. 🔷 حکم تاسیس تیپ سیدالشهداء(ع) قبل از عملیات بیت المقدس به نام شهید محسن وزوایی زده شد و بعد از شهادت این شهید ، سردار شهید حاج علیرضا موحد دانش و شهید حاج کاظم رستگار و برادر محمد خزاعی فرماندهی این تیپ را عهده دار بودند و از خرداد سال 1364تا پایان دفاع مقدس و حتی سال های بعد از جنگ نیز یردار حاج علی فضلی سکاندار لشگر10 بود یاد و خاطره این چهره ماندگار مردانگی و غیرت گرامیباد و خدا سایه او را مستدام بدارد. @alvaresinchannel
1️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 لشگر 10 سیدالشهداء در ارتفاعات مشرف به شهر ماووت(ارتفاع قشن ) خط پدافندی داشت و ماموریت پیدا کرد برای جلوگیری از حمله عراق جلوی خط دفاعی قرار دهد مسوول اجرای مین گذاری برادر آقایی بود و من هم در خدمت ایشون و برادر ابوالفضل رضایی و تعدادی از نیرو های تخریب به رفتیم. برادر اقایی بنده و شهید ابوالفضل رضایی رو برای شناسایی منطقه به ارتفاعات قشن فرستاد. شب پنجم تیرماه ۶۷ من به همراه شهید ابوالفضل رضایی برای شناسایی منطقه( ارتفاعات قشن) رفتیم اما از آنجا که حجم آتش عراقی ها زیاد و غیر طبیعی بود تصمیم گرفتیم عملیات شناسایی را به چند ساعت بعد که هوا روشن تر میشود و عراقی ها معمولا در آن ساعت خواب هستند به تاخیر بیاندازیم ..از این رو به سنگر هایمان برگشتیم. بعد از نماز صبح در کمال تعجب مشاهده کردیم برادر آقایی با تعداد زیادی از بچه های تخریب به خط مقدم آمده بودند و خبر دادند که دستور رسیده که لشگر ۱۰ باید تا مرزهای بین المللی (پل بیت المقدس ) عقب نشینی کند و _های_تخریب هم به صورت نامنظم منطقه رو مین گذاری و تله گذاری کنند. ادامه دارد.............. @alvaresinchannel
2️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 دستور این بود که رزمندگان لشگر10 باید از ماووت عقب نشینی کنند و منطقه را تله گذاری کنند. برادر آقایی مسوول بود و برای اجرای این ماموریت برادرها رو به گروهای دو وسه نفره تقسیم کرد و به اطراف ارتفاع قشن فرستاد و من ، و یکی دیگر از بچه های تخریب رو به تپه های شمشیری 1 و 2 فرستاد که تپه شمشیری یک و 2 نزدیک ترین نقطه به دشمن بود. غروب اون روز ما از تپه شمیری 1 مین گذاری رو شروع کردیم و بعد از تمام شدن مین گذاری تپه شمشیری یک ، بنده به خاطره بی نظمی های به وجود آمده به شهید رضایی پیشنهاد کردم شما مسئولیت تیم را به عهده بگیر و عملیات مین گذاری طبق نظارت شما انجام شود یک مین ضد تانک TM46 داشتیم که درپوشش باز نمیشد و من مین را کنار گذاشتم و شهید رضایی در پوشش رو با زحمت باز کرد و یک مین ضد نفرات M16 داشتیم که ضامنش افتاده بود و با سیم تله براش ضامن درست کرده بودیم . این دو تا مین رو به همراه مین های دیگر برداشتیم و برای مین گذاری تپه شمشیری 2 حرکت کردیم. به تپه ی شمشیری ۲ که رسیدیم ابتدا سمت چپ تپه رو مین گذاری کردیم و بعداز اون به سمت سنگر کمین که انتهای کانال بود رفتیم . وقتی رسیدیم بنده دو قدم با سنگر کمین فاصله گرفتم و منطقه ای رو به شهید رضایی نشون دادم و گفتم : خوبه این که درپوشش رو خودت باز کردی اینجا کار بگذارم. شهید رضایی با اشاره سرش تایید کرد و من مشغول کندن زمین برای کارگذاشتن مین شدم و شهید رضایی هم رفت داخل سنگر کمین تا در اونجا مین M16 را تله گذاری کنه من مین رو در زمین کار گذاشتم و یک مین ضد نفر M14 که به مین موشی معروف است در جای در پوش قرار دادم که با این کار مین ضد تانک با عبور انسان نیز منفجر میشد . کار که تموم شد یکی دو قدم عقب اومدم و یه تعداد مین M14 مسلح کرده، و به اطراف سنگر کمین پرتاب کردم که خوب دور و اطراف به مین آلوده بشه و از دشمن تلفات بگیره. ادامه دارد................. @alvaresinchannel
3️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 بیست دقیقه ی طول کشید و هنوز مشغول بود . با خودم گفتم تله کردن یه مین اینقدر طول نمیکشه!!!! چرا برادر رضایی اینقدر طولش داد. شهید رضایی رو صدا زدم و گفتم: چیکار میکنی؟؟؟ چقدر طولش میدی. اون در جواب گفت: هر چه میکنم ضامن مین رو در بیارم و مین رو مسلح کنم نمیشه. من بهش گفتم بیا جامون رو عوض کنیم و من مین رو مسلح کنم. شهید رضایی قبول کرد تا جامون رو عوض کنیم. من توی مشغول ور رفتن به مین و درآوردن ضامن مین بودم که ناگهان مهیبی اومد ، که من احساس کردم که بدنم پاره پاره شد و روح از بدنم بیرون رفته است . جلوی چشمم یک تاریکی بی انتها بود و من منتظر بودم از انتهای تاریکی نکیر و منکر برای حساب و کتاب جلو بیایند. گردو خاک که کنار رفت چشمم به ماه افتاد و فهمیدم توفیق شهادت پیدا نکردم. بچه های گردان رزمی و همراه ما با شنیدن صدای انفجار خودشون رو رسوندند و کمک کردند گونی های سنگر که با انفجار روی من ریخته بود کنار زدند و من هم از روی مین بلند شدم. انفجار همه جا رو به هم ریخته بود، هم احتمال داشت شهید رضایی روی مین رفته باشه و هم اینکه با اصابت گلوله ی توپ یا خمپاره به نزدیکی مین مین منفجر شده باشه. کف کانال به اندازه یک متر در جایی که را کار گذاشته بودیم خاک جمع شده بود. یک مقدار خاک را با دست و بعدا با بیل جابجا کردیم.خبری از ابوالفضل رضایی نبود. در آن لحظه به ذهنم آمد که اگر ابوالفضل رضایی وقت انفجار نزدیک مین ضدتانک بوده جسم او از شدت انفجار به دور و اطراف پرت شده باشه. ادامه دارد.............. @alvaresinchannel
4️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 میخواستیم اطراف رو وارسی کنیم اما یادم اومد که ما منطقه رو با آلوده کردیم و احتمال خطر صد در صد است. از قبل فرماند هان گفته بودند که اگر اتفاقی افتاد خودتون رو به سنگر عقبه در برسانید. به همراه تخریبچی سوم به سمت شهر ماووت حرکت کردیم تا با هماهنگی برادر آقایی و با روشن شدن هوا و رعایت احتیاط برای عقب آوردن اقدام کنیم. حدود ساعت یک نصف شب به سمت شهر ماووت حرکت کردیم و قبلا هم قرارمون با همه ی گروه ها تخریبچی این بود که جاده اصلی که از ارتفاع قشن به سمت ماووت میرود مین گذاری نکنیم تپه ی پشت سرما که ای بود کار مین گذاری و تله گذاری شون تمام شده بود و به حدس اینکه ما هم کارمون تمام شده و نیرویی دیگر در منطقه نیست جاده اصلی رو کرده بودند. اینقدر ذهن من درگیر حادثه ی انفجار بود که در انعکاس نور ماه پایه ی تله شده مین M16 رو ندیدم و پام به سیم تله مین گرفت و مین از سمت راست من منفجر شد. گردوخاک زیادی بلند شد . از جا بلند شدم بدنم گرم بود میتونستم راه برم.. با خودم گفتم اگر اینجا بیفتم کسی نیست من رو عقب ببره. باید هر طوری هست خودم رو به بچه های تخریب برسونم. به یکی از بچه های تخریب که پشت سرم میومد گفتم واینستا... برو یه مقدار که راه اومدم دیگه نتونستم رو پا بایستم و تعادلم به هم خورد و داخل یک چاله افتادم. به شدت شکم درد میکرد و دستهام هم آسیب دیده بود ، نفس کشیدن برام سخت شده بود . به زحمت فانسقه ام رو از دور کمرم باز کردم تا یه مقدار درد شکمم کم بشه و اونجا این آیه رو خوندم.. ربنا افرغ علینا صبرا شهادتینم رو خوندم و تلاش کردم پاهام رو توی شکمم جمع کنم که دردم کم بشه و خوابم ببره. فکر میکردم اگر خوابم ببره تا صبح از درد آسوده میشوم. اما درد اونقدر شدید بود که بی اختیار از جام بلند شدم و حرکت کردم. یه مقدار توی جاده عقب اومدم نگران بودم که دوباره به یک تله ی دیگر برخورد نکنم. به ذهنم رسید از شونه های جاده حرکت نکنم چون حدسم این بود که بچه ها کنار جاده رو تله گذاری کرده اند و قسمت ماشین روی جاده ایمن است. یه مقدار که عقب اومدم از دور تعدادی از بچه ها رو دیدم و اونها رو صدا زدم و اونها هم اومدند و ما رو سوار ماشین کردند و به سمت بانه حرکت کردیم. در اون ماموریت با انفجار مین و یا انفجار گلوله توپ و یا خمپاره دشمن پیکرش قطعه قطعه شد و در روی برای همیشه منزل گزید . یکی از تلخ ترین روزهای زندگی من اون روز بود و بعد از سی و دوسال هنوز هم یادش در خاطرم هست. امیدوارم این شهید عزیز در روز حشر شفیع ما جاماندگان شود روحش شاد @alvaresinchannel
🔴 6 تیرماه 1360 بود گزارشی از ماجرای ترور 6 تیر 1360 چهار پنج روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیت‌الله خامنه‌ای که از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها، عازم یکی از مساجد جنوب‌شهر برای سخنرانی بودند.خودرو حامل آیت‌الله خامنه‌ای که از جماران حرکت می‌‌کرد، آن روز مهمان ویژه‌ای داشت؛ خلبان عباس بابایی که می‌خواست درد دل‌هایش را با نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آن‌ها نیم‌ ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفت‌وگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.‌ نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همان‌طور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسش‌های نوشته‌ی مردم را به سخنران می‌دادند، اگرچه بعضی از پرسش‌ها تند و حتی گاهی بی‌ربط بود. آقا در سخنرانی مقدمه‌ای ‌چیدند تا به این‌جا ‌رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می‌خواهم به بخشی از آن‌ها پاسخ بدهم.بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته‌ریش مختصر که آن روزها کلیشه‌ی چهره‌ و تیپ خیلی از جوان‌ها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمه‌ی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت. یك دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همین‌طور که صحبت می‌کردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری -نه فقط در میان عرب‌ها- مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های... انفجار! @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 پادگان امام علی(ع) سنندج رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء(ع) از سمت راست محمدرضا غلامرضا معاون سابق وزیر کشور فرمانده گردان امام حسن(ع) شهادت مردادماه 1367- جاده اهواز خرمشهر @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 فلیمی از صبح روز 13 اردیبهشت سال 1365 🔷عملیات سیدالشهداء(ع) در جاده آسفالته در فیلم جاده فکه است ورزمندگان لشگر10صبح عملیات برای مقابله با پاتک دشمن درحال جابجایی هستند رزمندگان گردان های علی اصغر(ع) ، حضرت قاسم(ع) و..... در تصویر هستند شهدای زیادی حضوردارن که درعملیات های بعد شهیدشدن. ✅در این عملیات بود که فرمانده دلاور حاج حسین اسکندرلو به شهادت رسید. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 آموزش غواصی توسط تخریبچی شهید محمد خاکفیروز چند روز قبل از به همراه برادران اطلاعات عملیات لشگر10 برای شناسایی در عمق خاک دشمن و شناسایی پلی در پشت مواضع دشمن ماموریت پیدا کردند و دیگر بازنگشتند و 10 سال بعد پیکر مطهر این شهید توسط گروهای تفحص کشف شد و در سعید آباد شهریار میهمان خاک شد. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 دورهمی رزمندگان و پیشکسوتان به میزبانی دوشنبه 1 آبانماه 1402 🌸 در جوار مزار شهید حاج محسن دین شعاری @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 و شرحی بر این عکس اوایل تابستان سال 66 بود گردان ها و واحدهای لشگر10 برای عملیات در شمال غرب در پادگان امام علی(ع) سنندج مستقربودند و گردان تخریب هم انتهای پادگان مقر داشت. عکاس لشگر اومد برای گرفتن عکس از بچه های تخریب... خیلی بچه هایی که در عملیات های بعد شهید شدن با فیگورهای مختلف عکس گرفتند و یه تعداد هم عکس دست جمعی گرفت ... شهید حاج رسول فیروزبخت از گرفتن عکس امتناع میکرد... اما در کمال ناباوری با خنده رو کرد به عکاس و با شوخی گفت : بیا یه عکس از و این تصویر به ثبت رسید... از سمت راست (شهادت 10آبان 1366 جعفر طهماسبی (شهادت19 اسفند1366) سلیمان آقایی @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 این تصویر جزء اولین تصاویر رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء(ع) است البته اون روز که این تصویر گرفته شد تیپ بود و تازه تاسیس شده بود این تصویر در تاریخ 27 آذرماه سال 61 در جبهه ی گیلانغرب به ثبت رسیده و بچه های تخریب لشگر10 مشغول پاکسازی میادین مین در جبهه ی گیلانغرب بودند. این عکس از آلبوم تخریبچی است که اولین نفر در سمت راست چفیه به گردن نشسته است. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 این روزهای جا داره یاد کنیم از همه ی حماسه سازان این عملیات به خصوص 🔴 شهید حاج شعبان خودش رو به عملیات رسوند و به عنوان جانشین گردان امام سجاد(ع) وارد عملیات شد. گردان امام سجاد علیه السلام با فرماندهی حاج عباس رنجی و شهید نصیری از پهلو به زدند و وارد پنج ضلعی شدند و نگرانی فرماندهان جنگ که نگران کربلای 4 دیگر بودند برطرف کردند. اینجا بود که نصرت خدا نازل شد و هیمنه دشمن در شلمچه شکست. یاد شهید مدافع حرم شهید شعبان نصیری و شهید حاج قاسم سلیمانی را گرامی میداریم @alvaresinchannel