eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
883 دنبال‌کننده
6هزار عکس
669 ویدیو
65 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 اولین نفر نشسته ازراست شهادت: 16 مرداد 1367 - جاده سقز-بوکان 🔶 دوره آموزشی پادگان امام حسین(ع) تهران-سال 64 ایستاده نفر اول سمت چپ ✅ مداح اهل بیت(ع) و فرمانده @alvaresinchannel
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀 🌹🥀 🥀 بسیجی شهادت 16 مرداد 67 شهید غلامرضا جوان قبل از انقلاب بود و قبل از انقلاب هم از روستا به تهرون اومد اما خودش رو گم نکرد و گوهر وجودش آلوده نشد به همت بزرگان روستا که در تهران بودند مجلس قرآن سیار که در منازل برگزار میشد فعال بود و یکی از فعالان این جلسه شهید غلامرضا بود. شهید غلامرضا در زمره انقلابی های قبل از انقلاب بود و از مشتری های پرو پا قرص صبح های جمعه مکتب الهادی(ع) در شهرری و این جلسه محل تجمع جوان های انقلابی شهرری بود این شهید قبل از انقلاب با مکتب امام آشنا شد 24 سال داشت که انقلاب پیروز شد و او همواره در خدمت انقلاب بود در جای جای فعالیت های انقلابی در روستای مهدی آباد اثری از شهید غلامرضا بود بعد از پیروزی انقلاب جایی را پیدا نمیکنی که خبر از انقلاب باشد و شهید رمضانی حضور نداشته باشد. جهادسازندگی نماز جمعه انجمن اسلامی بسیج پای صندوق رای کمک به مستمدان جبهه و دفاع از انقلاب سنگر کار و تلاش امر به معروف و نهی از منکر تشیع شهدا عیادت از جانبازان و خانواده شهدا حضور در دعا و جمع آوری کمک برای جبهه و...... شهید غلامرضا رمضانی همه جا بود بارها و بارها شهید غلامرضا را در گرمای تابستان و سرمای زمستان با یار و همراهش خانوم کریمی و دو فرزندش که اون روزها خردسال بودند در نماز جمعه ی تهران دیده بودم یک دفعه ازش سوال کردم ؟ آقا غلامرضا سخت نیست برات بدون وسیله این همه راه با اتوبوس سوار و پیاده میشی و با خانواده نماز جمعه ی تهران میایی ؟؟؟ و هر بار با خنده جواب میداد و از روی عشق این کار رو میکرد و البته همسر عزیزش هم او رو یاری میکرد. یه بار بعد از نماز جمعه ی تهران بر میگشتم مقابل درب دانشگاه تهران دیدم منتظر اتوبوس ایستاده. موتور و نگه داشتم و سلام وعلیکی کردیم. دست دختر کوچولوش زهرا خانوم توی دستش بود و حرم آفتاب صورت از برگ گل نازک تر این دختر رو سرخ کرده بود و محسن خردسال هم در بغل حاج خانوم بود. گفتم برادر چرا به خودت و خانواده ات سخت میگیری!! خندید و گفت این ها هم با ذوق میان و من و خانواده ام در خدمت انقلابیم انقلابی شعاری نبود برای حفاظت از انقلاب حاضر بود سختی بکشه بودند جوان های هم سن و سالش در روستا و در تهران که مدعی انقلابی گری بودند اما حاضر به هزینه دادن برای انقلاب نبودند اما او اینگونه نبود هر جا خدا بود رضا هم بود مبالغه نمیکنم او یک جوان مقدس بود متدین بود خوش قلب بود خیرخواه دیگران بود به شدت خانواده دوست و عاشق خانواده بود خوش اخلاق و خوش مشرب بود و او خدایی بود و خدا او را به شدت دوست داشت و پرونده اش در دنیا اینگونه بسته شد غلامرضا در آخرین روزهای دفاع مقدس در کردستان گرفتار شقی ترین دشمنان شد. کوموله ها معروف بودن به شقاوت و به قول معروف با موزائیک سر میبریدند شهید غلامرضا گرفتار این ها شد به گروه بچه های اعزامی از مخابرات در جاده سنندج به سمت بوکان کمین زدند و یه تعداد رو اسیر کردند و با خود بردند. در چنگال این گرگ صفتان گرفتار شد. و چند روز بعد پیکر بی جانش که آثار شکنجه وحشیانه بر آن بود در کنار جاده بوکان به سقز پیدا شد اینطور میشد از پیکر این شهید فهمید که بعد از شکنجه به او تیر خلاصی زدند و ساعت ها پیکرش مقابل آفتاب مرداد ماه افتاده بود. پیکر شهید رضا را برای شستشو و تغسیل به غسالخانه بهشت زهراء(س)آوردند. اون روزها به اندازه چند نفر بیشتر اجازه نمیدادند که کنار حوض غسالخانه ناظر شستشوی شهید باشند هنگام شستشو تقریبا همه جای بدن از شدت ضربات کبود بود و بر صورت غلامرضا هم آثار ضربه و شکنجه بود. و این گونه این انقلابی سخت کوش مزد انقلابی گری خود را از ضدانقلاب گرفت. و پیکر مطهرش در گوشه ای خاک روستای ما آرم گرفت. باشد که خدا حقش را بر ما حلال کند. جعفرطهماسبی @alvaresinchannel
جانشین شد... ✅ هر گاه پرچمی از دست سرداری بیفتد سردار دیگری آن را به دوش میکشد.. @alvaresinchannel
🔷 17 مرداد تخریبچی لشگر10 شهادت: 11 فروردین سال 1367 محل شهادت : حلبچه با بمب شیمیایی @alvaresinchannel
🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌺🌹 تخریبچی لشگر10 ✍️✍️✍️ راوی: اون اهل شهریار بود و معلم آموزش و پرورش. متاهل هم بود. دوتا فرزند داشت روزنانه هم بود همیشه یه ساک کوچولو دنبالش بود که توش یه دفترچه چهل برگ کاهی و یک عدد دوربین 135 میلمتری بود که روش برچسب موسسه کیهان خورده بود. عکس هم که میگرفت سیاه سفید بود هرکجا میرفتیم آخر روز مینشست و خاطراتش رو مینوشت. مثل خیلی تند و خرچنگ قورباغه مینوشت که حتی بعد از نوشتن، خط خودش رو به سختی میخوند. سال 67 داشت تحویل میشد و ما داشتیم ازمنطقه وارد عراق میشدیم که کنار آبشاری ساکش رو باز کرد و دفترچه کاهیش رو درآورد و شروع کرد تند تند نوشتن. "الان وارد بیاره عراق شدیم و کنار آبشاری توقف کردیم تا هم ناهار بخوریم و هم دعای سال تحویل رو بخونیم". گفتم برادر بگذار غروب مینوسی. گفت معلوم نیست تا غروب باشیم.. آخه توی مسیر که میومدیم وارد خاک عراق بشیم یه چوپان با گوسفنداش وارد کنار جاده شده بودن و گوسفندان روی مین های رفته بودند وتکه های بدنشون در اطراف جاده پراکنده بود . منظره عجیبی بود و عجیب به هم ریخت. چند روز به مونده بود که دیدم اخم هاش توهمه.. گفتم برادر چی شده. مگه کشتی هات غرق شده. با عصبانیت گفت : دوربینم توی ساک نیست. گفتم شاید اشتباهی جابجا شده. گفت: برای بیت المال بود از این عصبانیم که در نگهداریش سهل انگاری کردم. گفتم انشاءالله پیدا میشه. مواظب دفترچه ات باش. روز 11فروردین 67 یه تعداد برای مین گذاری مقابل دشمن وارد شدند. و ایشون هم همراهشون بود. اونجا هم دنبال خبر و گزارش بود و خیلی از مسائلی که برای ما عادی بود و از کنارش بی توجه رد میشدیم اون به دقت بررسی میکرد. دشمن از صبح علی الطلوع آتش سنگینی برای پس گرفتن مواضعش از ما میریخت و همه رو کلافه کرده بود به طوریکه جرات خارج شدن از سنگر رو نداشتیم. احتمال تلفات بالا بود و فرمانده هان تصمیم گرفتند بچه های تخریب عقب بیان ودر یک فرصت دیگه ماموریتشون رو انجام بدهند. تازه به مقر عقبه اومده بودند. وقت ظهر بود که هواپیماهای دشمن سر و کله شون پیدا شد. برای بمباران عقبه واحد ها و گردان ها اومده بودند که یه هم نصیب چادرهای لشگر10سیدالشهداء(ع) شد و و. شهید دوم خانواده طحانی پرکشید. بعد از شهادت علی اکبر نه دوربین پیدا شد و نه دفترچه ها چهل برگ که گزارش ها و خاطراتش رو نوشته بود هرکسی از اون دفترچه و دوربین خبر داره به ما اطلاع بده 🌺🌹 🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(رزمندگان تخریب لشگرده سیدالشهدا(ع)) ✅شهادت حضرت رقیه(سلام اله علیها) و یادبود تخریبچی شهید ابوالفضل رضایی 🔷زمان : این جمعه ۱۴۰۳/۵/۱۹ ساعت۲۰ 🔶 مکان : شهرری دولت آباد بین میدان دوم و سوم خیابان شهید حقگویان کوچه شهید غفاری 🌟🌷 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت، مزار عاشقان و عارفان و دل سوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. (امام خمینی ره) خدایی سلام الله علیها دارالشفاست حس وحال گلزار شهدای تهران عصرهای پنجشنبه وشب های جمعه قابل وصف نیست باید توی این سرزمین قرار بگیری تا حالش رو ببری در یک جا آرمیده و محل نزول رحمت الهی است حال و هوای جبهه رو اونجا میتونی استشمام کنی همه هستند مگر نه اینکه شهیدان زنده هستند .. یعنی اینکه ما پیش زنده ها میریم. از لحظه ای که وارد حریم شهدا میشی انگار آغوش باز میکنند و تو رو در آغوش میکشند. اصلا طول زمان تا وقتی که میونشون هستی معنی نداره مخلص کلام اینکه تعالی در چند دقیقه ای ماست و یه عده دارند از تشنگی تلف میشند. اوج لذت شبهای جمعه گلزار شهدای تهران موقع نماز مغرب و عشاست.چون همه از گوشه و کنار جمع میشوند و در یک صف به نماز می ایستند. و بعد از نماز و تا پاسی از شب ، شب های دوکوهه قابل تکرار است. هر قطعه ی شهدا جای جنگ شده دل دنیاگرفته ی ماهم بهردیدار یار تنگ شده 🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹@alvaresinchannel
انا لله و انا الیه راجعون با خبر شدیم والده به فرزند شهیدش ملحق شد. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️▪️ ▪️ دختر اگر یتیم شود پیر میشود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن وسالها همه او را نشان دهند دلنازک است دختر و دلگیر میشود وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد هر تاب آن چو حلقه زنجیر میشود اصلا رقیه نه به خدا مرد بی هوا با یک شتاب ضربه زمین گیر میشود هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد اینجاست روضه صاحب تصویر میشود دادند جای غسل تیمم تنش….چرا؟ خون از شکاف زخم سرازیر میشود پایش به سوی قبله کشید و به ناز گفت: امشب اگر نیایی پدر دیر میشود(قاسم نعمتی) @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از عازم این عملیات فرهنگی هستند. یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم. و وقت اعزام هامون به جبهه دست جمعی زمزمه میکردیم... زایرین آماده باشید... کربلا در انتظار است یا اینکه با همه ی توان وجودمون فریاد میزدیم.. این حمله غوغا میکنیم... راه نجف وا میکنیم. یادم میاد آخرین سخنرانی فرمانده مون زینال حسینی لشگر10 وقتی که غواص ها مهیای 5 میشدند ازقول امام راحل فرمودند. که امام گفته به رزمنده ها بگید شما کربلا میرید و من هم می آییم و اونجا با هم نماز میخونیم. که چند روز قبل از محرم در عملیات کربلای 2 شهید شد این شعر رو زمزمه میکرد.. اگه باز بشه یه روزی را کربلات حسین..... من میام تو راه و میشم سگ زوارات حسین. بارها توی مجلس روضه و دعا این رباعی رو میخوند آنانکه غمت به جان خریدند حسین یکباره دل از جهان بریدند حسین افسوس که خونین کفنان ایران جان دادن و کربلا ندیدن حسین آخرش هم در عملیات کربلای یک در نزدیک ترین فاصله به کربلا و ازداخل میادین مین با انفجار مین والمر به معراج رفت. همه جا سخن از آزادی راه کربلا بود اون شهیدانی که من توفیق درک حضورشون را داشتم همه در آرزوی زیارت کربلا روز و شبشون میگذشت. روزهای سال پایانی جنگ یعنی سال 67 روزهای سخت و تلخی بود. بچه ها به شوخی این نوحه معروف را با هم میخوندند که... کربلا کربلا ما داریم میاییم... و بعد ادامه میدادند.. اگرمورچه بودیم تا حالا رسیده بودیم... اگه لاک پشت بودیم قدس وگرفته بودیم. وتوی خنده هاشون میگفتند.. اگرم نیایم.. یارم میایه دلدارم میایه... وآخرکلام روزهای سخت روزهایی که پیام امام رسیده بود که باید حفظ شود همون روزهایی که فرمان رسیده بود ، همه برند جزیره و بجنگند تا مجنون سقوط نکنه. توی این هیاهو وارد خط مقدم تیپ سیدالشهداء علیه السلام شدیم. قبل از اینکه به ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند. توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله. یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره. یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده. اما پشت که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود. نوشته بود با خط خون... یاد همه شون بخیر جامونده از شهدا 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel