eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
899 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
700 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 امروز در جوار شهدای دفاع مقدس و در همسایگی در قطعه 53 گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک سپرده شد @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 یاد و خاطره لشگر10سیدالشهداء علیه السلام در گرامیباد. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 سردار شهید لشگر10 گرامیباد شهادت 13 مرداد ماه 62 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 سردار شهید لشگر10 گرامیباد شهادت 13 مرداد ماه 62 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 37 سال گذشت مردادماه 1362 روزهای حضور رزمندگان در گرامیباد ✅ لشکر ۱۰ سیدالشهدا با گردان های زهیر_علیه_السلام و گردانهای پشتیبانی رزم ادوات، توپخانه، مهندسی و تخریب در وارد عملیات شد و ارتفاعات ۲۵۱۹، کدو و تپه سرخه را فتح نمود. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 یاد خاطره جانباز شهید 🌹✅ گرامیباد. @alvaresinchannel
🥀💐💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀🥀 💐 از سی و دوسال از جنگ گذشته بود اما حاج حسن هنوز بوی جبهه میداد. دو سه روز است که جانباز شهید حاج حسن احمدی از بین ما رفته کسی که بیش از 30 سال بعد از دوران دفاع مقدس با همه ی محدودیت های جسمی که داشت هنوز پشت خاکریز دفاع از انقلاب بود شهید حاج حسن در نیمه فروردین سال 67 در شاخ شمیران به سختی مجروح شد طرف چپ بدنش رو ترکش به شدت گرفت و ترکشی که به جمجمه اصابت کرد و بخشی از مغز رو هم تخریب نمود موجب شد تا همین چند روز پیش ، سمت چپ بدن حس نداشته باشه اما با این وجود حاج حسن خودش رو سر پا نگه داشت و هرکجا صحنه دفاع از انقلاب بود خودش رو میرسوند. حاج حسن از افراد پرو پا قرص شب های شنبه بود. در سرما و گرما پای کار بود براش دور و یا نزدیک بودن هیات فرق نمیکرد به هر جون کندنی بود خانواده اش رو هم همراه میکرد. حاج حسن یک الگو بود برای همه ی بچه های . حاج حسن 32 سال بعد از جنگ شهیدانه زندگی کرد تا اینکه آخرین دقیقه های اسمش رو از بلندگوی بهشت خوندند و حاج حسن هم به لیست شهدا اضافه شد. حاج حسن عاشق شهادت بود او شهید زنده بود در بین ما و صد افسوس که از بین ما رفت این چند جمله رو نوشتم تا یک مقدار غم داغ این رفیق خوب تسکین پیدا کنه. 🥀 حدیث توست اگر قصه سازد از «منصور» مقام توست اگر وصف «بایزید» کند خدا نخواست سرت را فقط بگیرد، خواست ✅ که ذره ذره تمامِ تو را شهید کند @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 : 15 مرداد64 منطقه عملیاتی فکه چند روز قبل از بود که تعدادی از بچه های لشگر10سیدالشهداء پرکشیدند مسوول تیم شناسایی ، فرمانده با تجربه اطلاعات عملیات بود که در مسیر برگشت در اثر انفجار مین جهنده TX50 به شهادت رسیدند. تخریبچی این تیم بود که به شهادت رسید. عملیات عاشورای 3 در 25 مرداد 1364 در توسط رزمندگان لشگر10سیدالشهداء(ع) به فرماندهی انجام شد. 🍃🌹 🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @ALVARESINCHANNEL
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 فرمانده گردان تخریب لشگر27 شهادت 15 مرداد 66 مصادف با عید قربان @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 فرمانده گردان تخریب لشگر27 شهادت 15 مرداد 66 مصادف با عید قربان ✍️✍️✍️ راوی: فرمانده گردان کمیل لشگر27 ✅ ظهر همانروزی که ایشان به شهادت رسید ، پس از اذان ظهر ، در سنگر فرمانده لشکر نماز جماعت برگزار شد شهید دین شعاری ردیف پشت سر ما ایستاده بود اواخر نماز ظهر بود که از بیرون سنگر ، کسی نام ایشان را صدا زد.. سلام نماز را که دادیم ، دین شعاری با صدای بلند گفت : چکارم دارید ؟ میذارید نماز آخرمو با خیال راحت بخونم؟ که همه ما با لبخندی از کنار حرف او گذشتیم.. ایشان نماز عصرش را فرادا خواند و از ما خداحافظی کرد و از سنگر خارج شد. قرار بود ایشان مسیر جاده را به نشان دهد و را مشخص کند.. نماز جماعت تمام شد و همه متفرق شدیم فکر میکنم آنروز هم حضور داشتند.. ساعتی نگذشت که پیکر غرق در خون را آوردند.. راننده لودر میگفت دین شعاری وارد شد و به آرامی داخل میدان مین قدم برمیداشت لحظه ای خم شد و چیزی را از روی زمین برداشت ، تصور کردم صفحات قرآن را از روی زمین برمیدارد که ناگهان انفجار مهیبی رخ داد و بر زمین افتاد.. سی و سومین سالگرد شهادت فرمانده تخریب شهید دین شعاری گرامیباد. @alvaresinchannel
🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐 💐 فرمانده تخریب لشگر27 ✍️✍️✍️ راوی : بحبوبه بود ، عملیات سختی که آرامش و آسایش افرادی چون من رو بشدت تحت تاثیر قرار داده بود . با دونفر از بچه های در آن شبهای ترس و دلهره برای شناسایی آخرین وضعیت استقرار دشمن جلو میرفتیم . خط ثبات نداشت و بهم ریخته بود و دشمن سردرگم بود و از پریشانی اوضاع مدام مواضعش رو تغییر میداد . گاهی سمت راست راهکار ما چیدمان تانک و موانع و تیربار داشت و شب بعد از راست به چپ تغییر موضع میداد. روزها و شبهای سختی بود که یک شب حاج مجید مطیعیان معاون تخریب لشگر10 اومد و منو صدا کرد و راه افتادیم . داخل خط خودی میدویدیم و اون شب حاج مجید سراغ سنگر _27 رو میگرفت. به سختی سنگر رو پیدا کردیم و وارد شدیم ، چهره به چهره با ، ریش بلند و صورت نورانی خاک گرفته و بدن نحیف ایشان و احوالپرسی بسیار گرمشون با ما که بواسطه شناخت قبلی اش از برادر مطیعیان داشت خستگی اون روزها و شبها رو تسکین داد. اولین و اخرین باری که شهید محسن دین شعاری را دیدم. سال بعد در غرب کشور انجام شده بود و ماهم همراه دوستان تخریب عازم منطقه عملیاتی بودیم که در یک جایی برای استراحت توقف کردیم . یک ماشین پر از پیکرهای مطهر شهدا در حال برگشتن به شهر ایستاد و از همراهان راننده شنیدم که پیکر هم داخل ماشین هست @alvaresinchannel
☘️🍁☘️🍁☘️🍁☘️🍁☘️🍁☘️🍁☘️🍁 ☘️🍁 🍁 رزمندگان گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع) ✅❇️ ☘️ بزرگداشت جانباز شهید جمعه ۱۷مرداد ساعت ۱۹ تا ۲۰ در جوار مزار جانباز شهید حاج حسن احمدی با رعایت ضوابط بهداشتی @alvaresinchannel
🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌺🌹 تخریبچی لشگر10 ✍️✍️✍️ راوی: اون اهل شهریار بود و معلم آموزش و پرورش. متاهل هم بود. دوتا فرزند داشت روزنانه هم بود همیشه یه ساک کوچولو دنبالش بود که توش یه دفترچه چهل برگ کاهی و یک عدد دوربین 135 میلمتری بود که روش برچسب موسسه کیهان خورده بود. عکس هم که میگرفت سیاه سفید بود هرکجا میرفتیم آخر روز مینشست و خاطراتش رو مینوشت. مثل خیلی تند و خرچنگ قورباغه مینوشت که حتی بعد از نوشتن، خط خودش رو به سختی میخوند. سال 67 داشت تحویل میشد و ما داشتیم ازمنطقه وارد عراق میشدیم که کنار آبشاری ساکش رو باز کرد و دفترچه کاهیش رو درآورد و شروع کرد تند تند نوشتن. "الان وارد بیاره عراق شدیم و کنار آبشاری توقف کردیم تا هم ناهار بخوریم و هم دعای سال تحویل رو بخونیم". گفتم برادر بگذار غروب مینوسی. گفت معلوم نیست تا غروب باشیم.. آخه توی مسیر که میومدیم وارد خاک عراق بشیم یه چوپان با گوسفنداش وارد کنار جاده شده بودن و گوسفندان روی مین های رفته بودند وتکه های بدنشون در اطراف جاده پراکنده بود . منظره عجیبی بود و عجیب به هم ریخت. چند روز به مونده بود که دیدم اخم هاش توهمه.. گفتم برادر چی شده. مگه کشتی هات غرق شده. با عصبانیت گفت : دوربینم توی ساک نیست. گفتم شاید اشتباهی جابجا شده. گفت: برای بیت المال بود از این عصبانیم که در نگهداریش سهل انگاری کردم. گفتم انشاءالله پیدا میشه. مواظب دفترچه ات باش. روز 11فروردین 67 یه تعداد برای مین گذاری مقابل دشمن وارد شدند. و ایشون هم همراهشون بود. اونجا هم دنبال خبر و گزارش بود و خیلی از مسائلی که برای ما عادی بود و از کنارش بی توجه رد میشدیم اون به دقت بررسی میکرد. دشمن از صبح علی الطلوع آتش سنگینی برای پس گرفتن مواضعش از ما میریخت و همه رو کلافه کرده بود به طوریکه جرات خارج شدن از سنگر رو نداشتیم. احتمال تلفات بالا بود و فرمانده هان تصمیم گرفتند بچه های تخریب عقب بیان ودر یک فرصت دیگه ماموریتشون رو انجام بدهند. تازه به مقر عقبه اومده بودند. وقت ظهر بود که هواپیماهای دشمن سر و کله شون پیدا شد. برای بمباران عقبه واحد ها و گردان ها اومده بودند که یه هم نصیب چادرهای لشگر10سیدالشهداء(ع) شد و و. شهید دوم خانواده طحانی پرکشید. بعد از شهادت علی اکبر نه دوربین پیدا شد و نه دفترچه ها چهل برگ که گزارش ها و خاطراتش رو نوشته بود هرکسی از اون دفترچه و دوربین خبر داره به ما اطلاع بده 🌺🌹 🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 تصاویری از مزار قطعه 53 گلزار شهدای بهشت زهراء(س) امروز جمعه و در به یاد این جانباز شهید در کنار مزارش گرد هم می آییم از ساعت 19 الی 20 @alvaresinchannel
🌿🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌿🍀 ✍️✍️✍️ راوی : یکی ازاعیاد و اشرف اعیاد است ازقدیم هم رسم و سنت بود که و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله سعی میکردند سیادت خود را با استفاده از اعم از ، ، و.....آشکارسازند. اما امروزه این سنت میرود مثل باقی سنتهای فراموش شده به ورطه فراموشی سپرده شود. ازجمله کسانیکه سعی میکردند این افتخار را ظاهرکنند بودند و درعملیاتهای مختلف و مخصوصا با به کمر و یا دورگردن و یا به سر مثل ستاره میدرخشیدند. فرمانده ما ازجمله اونها بود که هم خودش مقید بود و هم دیگران را تشویق میکرد که حتما علامتی که نشانه باشد همراه داشته باشند. فرمانده همیشه یا برتن میکرد و یا به سرمیگذاشت و یا به گردن می انداخت ، و وقتی قراربود خودش را برای دیگرانی که اورا نمی شناختند معرفی کند میگفت بنده حقیر سراپا تقصیر سید محمد زینال الحسینی هستم . وقتی هم که مهیای پرواز به سوی آسمانها شد احرام سبز پوشید و ترکش دشمن احرام سبزش را درید و درقلب او نفوذ کرد و سلاله ای ازفرزندان رسول خدا به آسمان پرکشید. برتن و شال سبز برگردن داشت مثل اینکه رویین تن بود اما چه شد که برفراز ارتفاعات مشرف به ترکشی ریز اجازه ورود به نازنینش راه پیدانمود و او را که مهیای رفتن بود با خود برد و با درخاک آرام گرفت. درروز برای دیده بوسی با تو قرارمان کجاباشد. سید..سید..سید... 🍃🍀 🌿🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 @alvaresinchannel