به روایت از مادر #شهید:
در طول #بارداری هر 4#پسرم #شبها #سوره #انبیاء و #صبحها #سوره #صافات میخواندم؛ در این سوره نام بسیاری از پیامبران آمده»
🍃🌷🍃
#محمود #بچه #بزرگ من بود و من از او #توقع #بیشترداشتم، بچههایم پشت سر هم بودند، مجتبی یکسال، مرتضی دو سال و نیم و محمدرضا تقریبا 4 سال از او کوچکتر بود.»
🍃🌷🍃
زمانی که مرتضی به دنیا آمد مسئولیت نگهداری از او را در اتاق به #محمود میسپردم؛ دیگر نمیگفتم او #بچه است و باید بازی کند. به #ورزش خیلی #علاقه داشت اما من مانع شرکت او در تیمهای مسابقاتی میشدم.
🍃🌷🍃
اصلا نمیخواستم بچههایم دنبال ورزش بروند چون عقیدهام این است که عمر هر ورزشی به صورت قهرمانی تا 35 سالگی است، اگر فرزندم علاقهاش را روی ورزش معطوف کند باقی عمرش را میخواهد به چه مسائلی بپردازد؟
#محمود بیشتر به #فوتبال #علاقه داشت و حتی تا قبل از #شهادتش بچههای خانواده از دامادها، پسرها و نوهها را در باشگاه اداره مخابرات جمع میکرد و شبهای جمعه آنجا فوتبال #بازی میکردند.
🍃🌷🍃