آرایه های ادبی
۲ آذر زادروز محمد امینخُنجی
(زاده ۲ آذر ۱۲۸۲ بحرین – درگذشته ۲۴ فروردین ۱۳۴۴ مشهد) نویسنده و ویرایشگر
او تحصیلات اولیه را به زبانهای فارسی و عربی در مکاتب قدیمی بحرین فراگرفت و از آغاز جوانی به همراه برادرش محمدعقیل خنجی تجارتخانه پدر را اداره میکرد. تجارت آنها بیشتر با هندوستان و انگلستان بود و در کنار تجارت به پژوهش و مطالعه گسترده متون کهن ادب پارسی روی آورد. او در جوانی به عضویت «منتدی البحرین» که انجمن ادبی مهم بحرین بود و نیز هیئت امنای مدرسه ایرانیان بحرین درآمد. وی در سال ۱۳۱۸ به همراه خانواده از بحرین بهتهران مهاجرت کرد.
او از زمان سکونت در بحرین از راه مکاتبه با دانشمندان برجسته آن روز، از جمله احمد کسروی به مبادله تجربیات علمی میپرداخت. پس از اقامت در تهران، تقریباً با تمام ادبا و فضلای آن روز پایتخت از جمله بدیعالزمان فروزانفر، محمود افشار، محمدتقی دانشپژوه، علینقی منزوی، محمد پروین گنابادی، ایرج افشار، مدرسی چهاردهی، احمد اقتداری، محمود محمود و ...گفتگوی علمی داشت. او گردآوری کننده مجموعهای نفیس از کتب و اسناد خطی بود که با این کار بسیاری از این نسخ را از تندباد حوادث محفوظ داشت. لازم به یادآوری است که وی بخشی از این مجموعه را به کتابخانه آستان قدس رضوی اهداء کرد.
آثار:
وی مقالات بسیاری در مجلههای ادبی داشته و نسخ خطی بسیاری را تصحیح کرده است که برخی از آثارش به شرح زیر است:
تصحیح رساله «سوال و جواب فقهی از قطب راوندی».
زندگینامه فضلبن روزبهان خنجی.
تاریخ احزاب سیاسی.
کتاب «مشاهیر خنج» درباره دانشمندان، عرفاء و ادبای نامی شهر باستانی خنج.
اولین مقاله در نقد و معرفی کتاب شمس الحساب الفخری تألیف شمسالدین عمربن عبدالعزیز خنجی نخستین کتاب حساب به زبان پارسی.
تاریخ و جغرافیای لارستان.
مقالهای در باب کتاب عقودالجواهر تألیف احمد ساعی کرمیانی.
شرح سفر از بحرین به تقریباً تمامی شهرهای کشور درسال ۱۳۱۷ که تحولات دوران «ایران نوین» و نوسازی کشور توسط رضاشاه را شرح میدهد.
@arayehha
نگاهی به غلامحسین ساعدی(گوهرمراد)
به مناسبت دوم آذر سالروز درگذشت این نویسنده.
ساعدی نویسندگی را باچاپ اولین اثرش
شب نشینی باشکوه شروع کرد.
دراین اثرساعدی به روانشناسی قشر کارمندپرداخت .
ونشان داداین قشر حس کنجکاوی وشهامت خودرا ازدست داده است.
این داستانهاشباهتی با بعضی ازداستانهای گلشیری دارد.
ساعدی درچوب به دستهای ورزیل وترس لرز وعزاداران بیل .زندگی نابسامان توام بافقروجهل روستاهای را مطرح می کندکه گویی درجهان معاصرنیستند.
ادبیات ساعدی ادبیات ترس وهم است.
اواز عوامل وهم انگیز طبیعت برای ایجادهول وهم استفاده می کند.
فضاهای شگفت ومرموزی می آفریند.
ساعدی یکی از پیشروان سبکی است
که به واقع گرایی جادویی معروف است
ساعدی بعد ازهدایت نخستین نویسنده ای است که به جستجوی روان پریشی ودرون انسانها می پر دازد.
واز تجربیات تحصیلی اش .پزشکی وروانشناسی دراین امربهره می برد.
ساعدی درداستانهایش فضاهای شگفت ومرموزی می آفریند وبه واقعی گرایی وهمناکی دست می یابد.
ساعدی درکارمردم شناسی هم دستی داشت وتک نگاری هایی چون.ایلخچی.اهل هوا.خیاویا مشکین شهر را نوشته است.
ساعدی درسال ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت ودرگورستان پرلاشز جایی که صادق هدایت آرمیده است تن به خاک سپرد
لهراسپ،بهرامیان
@arayehha
⭕️ در باب «کویریات» دکتر شریعتی
🔹من میتوانم بگویم که یکی از موثرترین کتابهایی که در طول عمرم خواندهام (در آن دوره زمانی) کتاب «کویر» دکتر شریعتی بود (کویریات تعبیری است که امروز به کار میبریم) که خیلی مرا به لحاظ احساسی، عاطفی و هیجانی به خود مشغول کرد، مرا در بند خودش نگه داشت، در من علقه ایجاد کرد و مرا به شخصیت دکتر شریعتی پیوند داد. واقعا اثرگذار بود. در سالهای بعد که عمدتا سالهای بعد از انقلاب بوده، من چندین بار این کتاب را خواندم و حتی همین اواخر. شکی نیست آن مجذوبیتی که در بار اولخواندن برای من وجود داشت هرچه تکرار شد قدری کمتر شد اما هنوز هم وقتی من «کویر» را میخوانم خیلی برای آن ارج قایلم و هنوز هم خیلی در من موثر است. با اینکه به نظر من تاثیرگذاشتن در یک شخص 57ساله کار آسانی نیست، ولی واقعا حتی همین چند روز گذشته که آن را میخواندم خیلی در من موثر واقع شد. اما در ذهن من میان تاثیر مثبت کویریات و تاثیر منفی بخشهای دیگر، تقابل ایجاد میشود.
🔻رمز ماندگاری کویریات دکتر شریعتی:
به نظر من رمز ماندگاری کویریات، در سه چیز است:
1️⃣پرداختن به مسائل وجودی
یکی اینکه طبعا موضوع سخن در کویریات اموری است که از آن به امور یا مسایل یا نظریات یا مشکلات وجودی (اگزیستانسیال) بشر تعبیر میکنیم. این امور و مسایل و مشکلات جنبه زمانی، مکانی و وضع و حالی ندارند. هر انسانی با این مسایل و مشکلات اگزیستانسیال در هر دین و مذهبی، در هر کیش و آیینی، در هر مکتب و مسلکی، در هر مشرب و مرامی، با هر ایدئولوژی و با تعلق به هر «ایسمی»، در هر برهه تاریخی و در دامن هر فرهنگ و تمدنی که بسر میبرد، مواجه است. تقریبا میتوان گفت به همه این مسایل هم در کویریات اشاره شده (تقریبا هیچ مساله و مشکل وجودیای نیست که جایی در کویریات به آن اشاره نشده باشد) و چون اختصاص به جامعه خاص و زمان و مکان خاصی ندارند برای همه میتوانند جالب باشند. برخلاف مسالهای که اختصاص دارد به ایرانیان، آن هم ایرانیان شیعی، آن هم مثلا از زمان روی کارآمدن صفویه به اینسو که این یک مختصات زمانی، مکانی و وضع و حالی خاصی دارد.
2️⃣نثر دلنشین
علت دیگر (دوم) ماندگاری کویریات، نثر دلنشین آن است. این نثر دلنشین البته در آثار دیگر دکتر شریعتی هم خود را نشان میدهد. دکتر شریعتی اساسا ادیب است و همیشه سخنرانیها و نوشتههایش، جنبه ادبی بارزی دارد. ولی به هر حال در کویریات بیشترین جلوه زیبایی هنری آثار دکتر شریعتی هویداست، این هم به لحاظ هنری و زیباییشناختی جذابیت فراوان فراهم میکند.
3️⃣نشان دادن جلوه هایی از شخصیت و منش دکتر شریعتی
اما نکته سوم، کویریات جلوههایی از شخصیت و منش دکتر شریعتی را هم نشان میدهد. یعنی ممکن است من هم درباره تنهایی حرف بزنم، من هم درباره عشق حرف بزنم، اما آن چیزی که از شخصیت و منش من در طرز پرداختن و تلقیام نسبت به عشق و تنهایی جلوه میکند نسبت به آن چیزی که در نوشته دکتر شریعتی جلوه میکند ممکن است خیلی فاصله داشته باشد. من فکر میکنم واقعا برخی جلوههای شخصیتی دکتر شریعتی هر انسان فضیلتمند اخلاقی و هر انسانی که به لحاظ روانشناختی سالم باشد را جذب میکند. به تعبیر دیگری انسان غبطه میخورد که ایکاش من هم به همین صورت بودم، ایکاش من هم میتوانستم در یک گزارش صادقانه، گزارشی از خودم دهم. این سه جهت باعث شده که کویریات ماندنیترین بخش از آثار شریعتی باشد.
🌂مصاحبه محمد صادقی با مصطفی ملکیان
@arayehha
🔚🛳🌊کشتی شکستگانیم/کشتی نشستگانیم؟
ای باد شرطه برخیز!:👇
اين روش دوبعدی نگری(ایهامی از نوعِ دوگانه خوانی)هماره در دیوان شاعران بوده و فرمانروای مُلک سخن،سعدی،بر آن اشکال وارد نموده و تعریضی به این شیوه شعرسرایی زده است و گفته که من دست به چنین کاری هرگز نمی زنم؛این جا:👇
«حبذا همت سعدي و سخن گفتن او
👈كه ز معشوق به ممدوح نمي پردازد»
مولانا نیز از اين رسم دوگانه سرایی شاعران(یک دل❤و دودلبرداشتن👰👸)که بعدها گریبانگیر حافظ گشت،خوش نداشته است:👇
«هين!مكش هر مشتري را تو به دست
👈عشقبازي با دو معشوقه بد است!»
البته خواجه شمس الدین محمد،حافظ،توجیه خاص خود را داشت و می گفت:👇
(در نظر بازي ما بي خبران حيرانند
من چنينم كه نُمودم،دگر ايشان دانند!)🤷♂️
✌🏿🚢🌊دربابِ کشتی شکستگان/کشتی نشستگان روایتی دیگر هست که گفته اند:"مريدي خواجه حافظ را در خواب می بیند و از وی می پرسد که از دو روايت:«كشتي شكستگانیم»/ «كشتي نشستگانیم»كدام درست و معقول است❓وحافظ،في البداهه،در جواب آن مریدِ دل سوخته چنين گفته بوده است(*ماضی ابعد):👇
«بعضي"شكسته" خوانند برخي"نشسته"دانند
هر كس به قدر فهمش فهميده مدعا را»😉
🛳در اين اثنا،حافظ،خود،به روش خاص خویش(ايجاز)خودش را اين گونه معرفي مي كند:👇
«حاش لله كه نيم معتقد طاعت خويش
آن قدر هست كه گه گه قدحي مي نوشم»
يا:🥂
«ز زهد خشک ملولم بيار باده ناب
كه بوي باده مدامم دِماغ تر دارد»
🚢🌊قضیه(كشتي شكسته)در شعر شاعران پارسي پیشینه فراوانی دارد،مولانا پیشتر سروده بوده که:
گرچه كشتي بشكند تو دم مزن
گرچه طفلي را كشد تو موكن !
(دفتر اول مثنوي)
یا مثلا در دیوان شمس کشتی مسافرتی او می شکند اما چیزی پیش نمی آید و وی به سلامت می رسد:
(زند موجي بر آن كشتي كه تخته تخته بشكافد
كه هر تخته فرو ريزد ز گردشهاي گوناگون)
و یا:
🦈(كشتي شما باد بر اين آب شكسته
ماهي صفتان يك دم از اين آب بر آیید)
+این یکی:🐳
«اين سو كشان سوي خوشان،آن سو كشان با ناخوشان
يا بگذرد يا بگسلد كشتي در اين گرداب ها»
يا:🚢
«اسحق شو در نهرما،خاموش شو در بحر ما
تا نشكند كشتي تو در گنگ ما در گنگ ما»
✔🚢به هرحال،زبان و ادب پارسی،در هر عصري برآمده از شرايط زندگي و رسم و ادب و فرهنگ انسان های آن عهد است که به ذهن گوينده آن متبادر می شود.به همین واسطه،كشتي های بادباني(مسافرتی)به عنوان یک مركوب پرجاذبه و در عین حال خطرآفرين مورد توجه شاعران بوده و غالبا در قالب ترفندهای بیانی(تشبیه،استعاره،مجاز و بالکنایه)آن را به استخدام شعر خود در می آورده اند؛چند نمونه:👇
«آن يكي و همي چون بازي مي پرد
وان دگر چون تير معبر مي درد»
«وان دگر چون كشتي با بادبان
واندگر اندر تراجع هر زمان»
(دفتر سوم مثنوي)
🚢سنايي،مبتکر شعر عارفانه،نیز بیت جالبی در این باب دارد که شنیدن آن در این مقال خالی از لطف نیست؛
«كاري نه چنان رود كه خواهد مردم
بادي نه چنان وزد كه خواهد كشتي»
🚢استاد بی بدیل سخن،سعدی،نیز:
«با طبع ملولت چه كند دل كه نسازد
شرطه همه وقتي نبود لايق كشتي»
(گلستان)
يا بوستان:
«تو كوه جودي و من در ميان ورطه فقر
مگر به شرطه اقبالت اوفتم به كران»
🚢مولانا در داستان نغز«دقوقي»نیز ابيات مشابهي در این زمينه دارد:👇
«تند بادي همچو عزرائيل خاست
موج ها آشوفت اندر چپ و راست»
«اهل كشتي از مهابت كاسته
نعره و واويل ها برخاسته»😱
«با خدا با صد تضرع آن زمان
عهدها و نذرها كرده به جان»!
(دفتر سوم مثنوی)
🔚🚢آری،همان بِه،که دل خویش را به گمانِ بد،
از شعر حافظ بشوییم،كه،وی،خود،چنین فرموده است:
《كسي گيرد خطا بر نظم حافظ
كه هيچش لطف در گوهر نباشد!》 .
نگارش🖊محمد عزیز زاده
@arayehha
💥«آفتاب آمد دلیل آفتاب»👩🦰
مصرعی از اشعارعرفانی حضرت جلال الدین محمد،مولاناست.
ملای روم در شعر مذکور اشارت می کند به این که«وجود آفتاب،خود دلیلی است بر بودن و حقانیت وی و نیازی به دلیل خارجی ندارد».
💥شعاع آفتاب چنان درخشان و تابان است که کسی نمیتواند آن را نفیکند؛کسی که وجود آفتاب را منکر شود،یقین بدانید که او دیوانه است!
💥یک آدم عاقل،هیچ گاه از آفتاب طلب دلیل بر له خودش نمیکند.آفتاب به مجرد این که طلوع کرد،همان تابش نورش دلیل وجود خودش است؛نیاز به حجت و استدلال دیگری ندارد
💥ایزد منان شبیهِ آفتاب،خودش دلیل بر خودش است!
💥خداوندِ بلخ با به پیش کشیدن《آفتاب آمد دلیل آفتاب》می خواهد بگوید که:💥《آن چیزی که عیان است،چه حاجت به بیان است》آخر!
💥آفتاب وجودی باری تعالی به هزاران جلوه در جهان تجلی نموده؛خب این که دیگر نیاز به اثبات ندارد و آشکار صنعتی است برای خود.
💥مولوی عیان بودن خدا و متجلی بودن خدا را در اشعار مختلفی به عیان نشان داده است؛مِن جمله،همین شعرِ(آفتاب امد دلیل آفتاب!)💥و این هم شعری از آن شعرها!👇
💥خود نباشد آفتابی را دلیل
جز که نور آفتاب مستطیل
این جلالت در دلالت صادقست
جمله ادراکات پس او سابقست
جمله ادراکات بر خرهای لنگ
او سوار باد پران چون خدنگ.
💥دانشمند آگاه زمانه،دکتر حسین الهی قمشه ای ضمن تعریف خاطره ای در این باب می نویسد:👇
🧏♂️"به خاطر دارم که وقتی کلاس پنجم دبیرستان بودم و حدودا ۱۶ سالم بود،در دبیرستان مروی مشهور شده بودم که میگفتند پسری پیدا شده به نام قمشهای که خدا را از راه ریاضی ثابت میکند. دور من جمع میشدند و من هم چیزهایی مینوشتم.
💥و"آفتاب آمد دلیلِ آفتاب"هم مفهوم وجود است که میگویند وجود دارد یا ندارد،هست یا نیست؟؛مثلا بچه مفهوم مادر را میداند، اما نمیداند در خانه هست یا نیست.میپرسد و وقتی گفتند هست، یک چیزی میفهمد و وقتی گفتند نیست یک چیزی ادراک میکند. بودن را حس میکند. بنابراین اگر این دو مفهوم را بحث کنیم و روی وجود و ماهیت بحث کنیم، یک درکی از وجود داریم که بیواسطه است. یعنی احتیاجی نیست که چراغ را با ریاضیات درک کرد و معنای وجود را همه میفهمند و در فطرت انسان نهاده شده است. دوم اینکه بودن را وقتی فهمیدیم، میفهمیم که بودن از عدم نمیآید. بودن از بودن میآید و پشتوانه هستی خود هستی است. از عدم چیزی به وجود نمیآید. «عدم موجود گردد این محال است، وجود از روی هستی لایزال است».
🔚💥لذا میفهمیم که وجود از عدم نمیآید و علت دارد و علتش نیز از جنس خودش یعنی وجود است. نمیشود چیز عدمی موجب پیدایش وجودی شده باشد. دیگر اینکه دومی هم ندارد. وقتی معنای وجود را ادراک کردید، تردیدی نمیکنید که یکی بیشتر نیست.
💥حکما میگویند«صرف الشئ لا یتکرر»،وجود باعث تکرار نمیشود.این وجود از وجود هم به عدم نمیرود.مبدا پیدایش خودش است و به عدم هم نمیرود. لذا معنای وجود را که فهمیدیم، ایمان میآوریم که هست.وجود یک حقیقت ثابت لایزال است که همه کائنات را نیز در برمیگیرد و به این میگوییم خدا. ما یک چیزی را نگذاشتهایم که بگوییم روی عرش نشسته است.عرش وجود،یعنی تمام عالم هستی را حاضر بدانیم و هرجا رو کنیم آنجا هست.بنابراین میتوان به وجود از راه وجود ایمان آوریم.💥«آفتاب آمد دلیل آفتاب،گر دلیلت باید از وی رو متاب»،خودِ آفتاب دلیل بر آفتاب است.بنابراین نیازی به اثبات مسئلهای برای خداوند نیست.
〽️محمد عزیززاده/۱۱_۷_۱۴۰۳💥
🌕 @arayehha
عطفهای بیهوده
عطف بیهوده یا بیدلیل، یعنی عطف دو کلمهٔ هممعنا و همسان بهیکدیگر؛ بدون این که فایدهای بر آن مترتب باشد؛ عطفهای بیهوده، اگرچه در گفتار روا است، در نوشتار ناپسند است؛ مگر آنکه فایدهٔ خاصی (مانند هماوایی یا دیگر جنبههای زیباشناختی) داشته باشد.
شماری از عطفهای زائد:
صبروبردباری؛ علمودانش؛ عبثوبیهوده؛ حمایتوپشتیبانی؛ فکرواندیشه...
#بهتر_بنویسیم
#رضا_بابایی
@arayehha
«تَوجّه/ مُتوجّه»
حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین، در موارد لازم به حرفی که بعد از آن بیاید میچسبد: «توجّهم (و نه: توجّهام) به او جلب شد»؛ «متوجّهش (و نه: متوجّهاش) کرد»؛ «توجّهی (و نه: توجّهای) به او نکرد» و نیز این حرف آخر در حالت اضافه همزه نمیگیرد: « توجّهِ من را (و نه: توجّهٔ من را بهخود جلب کرد»؛ «متوجّهِ او (و نه متوجّهٔ او) شد».
#فرهنگ_دشواری_های_زبان_فارسی
#ابوالحسن_نجفی
@arayehha
ناامید / نومید
این دو واژه همسانند و میتوان آنها را به جای هم به کار بُرد:
- چون ناامید شد که سیادت گذشته را زنده کند، همهٔ استعداد و نیروی خود را در زمینهٔ دیگری به کار گرفت. (ندوشن: ایران و تنهاییش ۴۵)
- کیست این زن که در دامن من مأوا دارد و جاودانه نومید است؟ (خانلری: هفتادسخن ۳۵۹/۴)
#دکتر_یوسف_عالی_عباس_آباد
#فرهنگ_درست_نویسی_سخن
@arayehha
بامداد آدینه (ناهیدشید آریایی) دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۱۲۵
🍃🎹🌷💐🍃💐🎼💐🍃💐🌷🎹🍃
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
معنی لغات غزل:
شاهد: مشاهد كننده، نگاه كننده ، آنكه بر امري شهادت مي دهد، نامي از نامهاي خداي تعالي ، مرد نيكوروي و خوش صورت، معشوق،محبوب،مطلوب منظور ، زن زيباروي، شيرين حركات، ، و در اصطلاح عرفا به معناي معشوق و محبوب حاضر در نزد معشوق ودر تصور و خيال و قلب و فكر و ياد او ، در اصطلاح صوفيه : آنچه در دل آدمي حضور داشته و ياد آن در دل غالب اشد.
ميان: كمر، ومنظور كمر باريك است.
آن: كيفيت خاصي در چهره و حركاتت و گفتار و رفتار معشوق كه ذوق سليم آن را درك وزبان از بيان آن به صورت موجز عاجز باشدو مي توان آن را تركيبي از زيبايي فيزيك ظاهري و تناسب بين زيباييها را مي نماياند و شعور كه با تشخيص موقعيت ، به اين مجموعه شخصيت مي دهد ، دانست.
طلعت: روي، چهره ، وجه، طلوع، برآمدن.
شيوه: روش.
حور: زن سياه چشم ، يكي از ويژگيهاي حوريان بهشتي چشمهاي سياه آنها است.
پري:مَلَك زيبا، ( استعاره ) زن زيبا.
خوبي: در اينجا به معناي زيبايي.
دل نشان: خوشايند، مقبول.
صنعت: حرفه فن.
يقين: حقيقتاً ، و در اصطلاح صوفيه : مشاهده غيوب است به كشف قلوب.
حسب فكر:به اندازه فهم.
خرابات نشين:مقيمان خرابات،كساني كه ترك علائق دنيوي كرده و پشت پا به آداب و رسوم متداول زندگي زده و به مرحله بي اعتنايي كامل رسيده و در خرابات مسكن گزيده اند. كار هاي خلاف عادت كه از مردان خدا سر مي زند.
كرامات:بزرگواريها .
مَلاف: لاف مزن ، خودستايي مكن.
مدعي: كسي كه ادعاي بي جا مي كند ، مدعي بيجاي فضل و كمال.
لغز: معما، سخني كه معناي اصلي در آن مستتر باشد.
نكته: سخن سربسته معني دار، سخن پاكيزه كه پوشيده باشدو هر كس آن را نداند .
كلك: ني، قلم
@arayehha
معنی غزل شماره ۱۲۵
(۱) محبوب مطلوب کسی نیست که مویی چون شب تاریک و میانی چون مو باریک دارد. بنده زیبایی چهره آن باش که جاذبه یی دلپذیر و(آنی) دارد .
(۲) روش مهرویان بهشتی هر چند دلپسند و لطیف است امازیبایی و لطافت ، آن است که فلانی دارد.
(۳) ای گل شکفته شاداب ، چشمه چشم مرا از برگزین که در آرزوی دیدار تو آب روان و با صفایی جاری کرده است.
(۴)در جایی که عنان اختیار از دست خورشید به در رفته است دیگر چه کسی می تواند گوی زیبایی را از تو ببرد .
(۵) از آن زمان که سخن من مورد پذیرش تو قرار گرفت حالتی دلنشین به خود گرفت. بلی و البته ، که شرح عشق را نشان و اثری در خور است .
(۶) کمان ابروی تو در هنر تیر اندازی دست هر کمانداری را از پشت بسته است ( از هر کمانداری دست برده است).
(۷)مطمئناً هیچ کس از اسرار و شرح عشق آگاهی کامل نیافت ، هر کسی به اندازه فهم خود در این باره گمان وتصوری دارد.
(۸) با رندان و دست شستگان از دنیا و مقیمان خرابات از کشف و کرامات سخن بیهوده مگو که هر حرف زمانی و هر نکته مکانی دارد.
(۹) مرغ هوشیار، در چمن آن بهاری که خزان در پی دارد،آشیانه نمی بندد.
(۱۰) به مدعی بی مایه بگو سخن چند پهلو و سر بسته ات را به رخ حافظ مکش که قلم ما نیز زبان پاسخگویی هر گفته یی را دارد .
@arayehha
شرح غزل شماره ۱۲۵
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم
*
سعـدی :
آن شـکر خـنده که پـر نـوش دهـانی دارد
نـه دل مـن که دل خـلق جهانی دارد
سلمان ساوجی :
آنکه زَاَبروی و مژه تیر و کمانی دارد
نـه دل مـن کـه دل خـلق جهانی دارد
شـاهــد آن نیـسـت که دارد خـط سبـز و لب لعـل
شـاهد آن است که این دارد و آنی دارد
هـــــــوس گـوشـــه آبـی اگـــــرت مـی بـاشـد
گـــوشـه دیـــده مـــــا آب روانی دارد
با دقت در مضامین غزل سلمان ساوجی و حافظ تقریباً محقق می شود که حافظ از غزل سلمان استقبال و مضامین او را به نحوی شایسته تری بازگو کرده است .
به نظر می رسد در آن زمان تصیم به استقبال از غزلی، قبلاً در انجمن مطرح و مورد انتقاد قرار می گرفته است .
در زمان شاه شجاع ، در چند مورد غزلهای شاه شجاع نیز مطرح و مورد استقبال قرار کرفته ،همین طور از گذشتگان و معاصرین نیز غزلهایی مطرح می شده که یکی از آنها همین غزل مورد بحث است .
صرف نظر از سه مضمونی که در سه بیت یاد شده بالا از سلمان ساوجی توسط حافظ به نحو شایسته تری به رشته نظم کشیده شده است شاعر در غزل خود چند نکته دیگر نیز مطرح می کند:
۱- حافظ ضمن تعریف و تمجید از زیبایی شاه شجاع در بیت چهارم بلافاصله در بیت پنجم از اینکه در مورد استقبالی دیگر، شاه شجاع شعر او را با امتیاز و برتری پذیرفته تشکر می کند و همین موضوع گویا سبب دلخوری شاعر دیگری شده که شعر او درجه پایین تری قرار گرفته و او به حافظ از روی کنایه و تعریض مطالبی را عنوان کرده و حافظ در مقطع این غزل به آن شاعر پاسخی دندان شکن داده و گفته است که با من درنیفت زبان قلم من پاسخگوی حرفهای بی مورد تو هست .
به نظر این ناتوان از اینکه در این غزل دربیت هشتم حافظ می فرماید :
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
گویا طرف صحبت حافظ عماد ، عماد فقیه بوده باشد .
اجمالاً این غزل از غزلهای بسیار خوب است که بسیار هنرمندانه و بلاغت کامل به مضامین سلمان ساوجی پاسخ داده شده است .
۲- یک مطلب اصلی و مستقلی را نیز به عنوان یک نظریه فلسفی در این غزل مطرح می کند که بسیار جالب است . شاعر در بیت هفتم می فرماید :
هر چند شناخت مبداً خلقت از طریق عرفان و با هدایت عشق ( نه عقل ) بر طریق شرع رجان دارد اما با وجود این در این طریق هم تا به امروزهیچ کس پی به اصل راز خلقت نبرده وهرکس هم حرفی زده است به اندازه فهم و کمان و تصور خودش نبوده است .
@arayehha
4_5765084766915265939.mp3
453.8K
فایل صوتی غزل شماره ۱۲۵
با صدای استاد موسوی گرما رودی
@aragehha
درود و سپاس محضر همراهان گرامی
تشکر ویژه دارم بابت حمایتهای بیدریغ مدیرمحترم و فرهیختهی کانال خوب #گلچینشعر جناب #نوروز_رمضانی
@noroz_ad
@golchine_sher
@robaiiyat_takbait
آرایه های ادبی
۳ آذر سالروز درگذشت پژمان بختیاری
(زاده ۴ آبان ۱۲۷۹ تهران – درگذشته ۳ آذر ۱۳۵۳ تهران) محقق، شاعر و مترجم
او زادگاه اصلی و سرزمین پدریاش «دشتک» است که در ۸۵ کیلومتری مرکز استان چهارمحال بختیاری، در دامنه کوهساران بلند بختیاری، منتهی به «زردکوه» و در کنار سرچشمههای اصلی «رود کارون» واقع است.
پدر پژمان «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود و در دوره مظفرالدینشاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشگری میرپنج (سرتیپ) شد. خواهر علیمرادخان مادر علیقلیخان سرداراسعد بختیاری بود. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی میرسید.
وی در دشتک به مکتبخانه رفت و در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تهران تحصیلاتش را ادامه داد و با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی یافت.
وی از شاعران سنتگرا اما نوپرداز معاصر است و این ارادت وی به ادبیات کهن انگیزهساز تصحیح دیوان حافظ توسط او شد.
تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسیهای وی بر اشعار حافظ، دارای شیرینی و لطافت خاصی است و شاید هم از این رو تصحیح پژمان در حوزه حافظپژوهی از جایگاه ویژهای بر خوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت.
نمونه ای از اشعارش:
اگر ایران به جز ویرانسرا نیست
من این ویرانسرا را دوست دارم.
اگر تاریخ ما افسانهرنگ است
من این افسانهها را دوست دارم.
نوای نای ما گر جانگداز است
من این نای و نوا را دوست دارم.
اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم.
به شوق خار صحراهای خشکش
من این فرسوده پا را دوست دارم.
من این دلکش زمین را خواهم از جان
من این روشن سما را دوست دارم.
اگر بر من ز ایرانی رود زور
من این زورآزما را دوست دارم.
اگر آلوده دامانید، اگر پاک
من ای مردم، شما را دوست دارم.
@arayehha
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که نهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
ای آه مکش زحمت بیهوده که تاثیر
راهی به حریم دل جانانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد
#حسین_پژمان_بختیاری
@arayehha
4_463688865459208702.mp3
8.8M
تصنیف "ساز خاموش" یا "بزن آن زخمه"
آخرین همکاری استاد محمدرضاشجریان
با اساتید حسین علیزاده و کیهان کلهر با شعری از دکتر محمدرضاشفیعی کدکني"
اجرا: آذر ۸۴
#۳آذر / #زادروز_کیهان_کلهرنوازنده_آهنگساز
@arayehha
آرایه های ادبی
۳ آذر زادروز ناهید کبیری
(زاده ۳ آذر ۱۳۳۰ تهران) شاعر، نویسنده و مترجم
او در رشته علوم اجتماعی در مقطع لیسانس از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. دورههای بازیگری تئاتر و گریم را در ایالت جورجیای آمریکا گذراند و در ایران دوره مربیگری یوگا را کامل کرد. وی علاوه بر شعر چند رمان و داستان کوتاه نیز نگاشته است. او داستانهایش غالباً به زبان ساده است و در بعضی قسمتها شاعرانه میشود. هدف اصلی شخصیتهای کتاب رسیدن به عشق و آزادی است که معمولاً آنها را به بنبست میکشاند. وی به نوع روایت و زاویه دید و تنوع در آنها توجهی ویژه دارد. بیشتر داستانهای او با زاویه دید اول شخص و به صورت تکگویی درونی است.
او در مورد شعر دیدگاهی عاشفانه و اجتماعی و گاهی نیز فلسفی دارد.
اشعار:
- کلمه به کلمه تا تو (مجموعه شعر)
- دامنم را می تکانم از ابر
- بیسرزمین
- ضیافت شیشه و باران
- در خواب راه می رود انگار پاهایم(در دست چاپ).
رمان :
- مرا به بغداد نبرید
- کشتی ماه عسل
- شب و ستاره ها و سارا
- تیراندازی در باک هد
- در ساحل پانزدهم سپتامبر (در دست چاپ)
مجموعه داستان:
- جمعههای بارانی
- رویای «شیرین»
- پیراهن آبی
- شبی که ستارهاش را گم کرده بود
- دمپاییهای لنگه بهلنگه
- پرسه در خیابانهای سرد
ترجمه:
- "در زمینهی روانشناسی کاربردی
یک کتاب شعر" (بهخلوت کوهسار بیا با من)
- دفتر خاطرات (رمان)
- انتخاب (رمان)
- شبهای رودانته (رمان در دست چاپ)
@arayehha
آرایه های ادبی
۳ آذر زادروز حسین آهی
(زاده ۳ آذر ۱۳۳۲ تهران – درگذشته ۸ امرداد ۱۳۹۸ تهران) شاعر و پژوهشگر
او به چهار زبان فارسی، عربی، پهلوی و آلمانی مسلط بود و پژوهشهایی در زمینه صرف، منطق، اصول عروض، نحو، نجوم و ... انجام داد.
در سال ۱۳۵۵ نخستین پژوهشهای او در مباحث شعری و ادبی به نتیجه رسید و در بیست سالگی، کتابی با عنوان بحور شعر فارسی منتشر کرد که این اثر مورد تحسین شاعران بزرگی چون شفیعیکدکنی و اخوان ثالث قرار گرفت و بهاءالدینی خرمشاهی، از جمله افرادی بودند که در مورد آین کتاب، اشارهای داشتهاند.
وی در دهه ۱۳۸۰ نخستین همکاریاش را با تلویزیون آغاز کرد. با کاروان شعر و موسیقی برنامهای بود که در آن دوران از شبکه دوم صداوسیما پخش میشد و در اواخر دهه ۸۰ برنامهای با عنوان تماشاگه راز را از شبکه رادیویی فرهنگ، اجرا میکرد.
او در یکی دیگر از برنامههای بخش شبانگاهی رادیو پیام، به موضوعاتی چون تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران میپرداخت.
از جمله موضوعاتی که در این برنامه پرداخته میشد، خوانش اشعار و داستانهایی که اثر بزرگان ادبیات ایران و جهان است، بررسی کردن نکات ویرایشی زبان فارسی، اشاره کردن به لغزها و چیستانهای دیرینه زبان فارسی و ... بود.
آثار:
بررسی جامعی در بحور شعر فارسی، انتشارات خزر، و به صورت پاورقی در مجله سروش.
حاشیه بر ارث، شرح لمعهِ شهیدین، انتشارات نور دانش، قم.
فهرست کامل عروضی دیوان ناصرخسرو، انتشارات فروغی.
حواشی و تعلیقات و تصحیح المعجم شمس قیس، انتشارات خزر.
فرهنگ اصطلاحات ادبی، انتشارات حیدربابا.
اصول زبان فارسی، انتشارات حیدربابا
فنون شعر فارسی "بدیع و بیان" انتشارات حیدربابا.
فصول شعر و اصول شاعری، سلسله مقالات مندرج در مجله سروش.
دیوان فیضی، بزرگترین شاعر سده دهم سرزمین هند، انتشارات فروغی.
دُرّهٔ نجفی؛ در علوم عروض، بدیع، قافیه، انتشارات فروغی.
تصحیح کامل معیارالاشعار خواجه نصیرطوسی، انتشارات سروش.
فنون ادبی "عروض فارسی" از سلسله کتابهای درسی آموزش و پرورش برای سال چهارم دبیرستان.
فهرست کامل عروضی دیوان قطران تبریزی، انتشارات خزر.
خیامشناسی، انتشارات سروش.
فرهنگنامه آلمانی فارسی، ناشر مدرسه ایرانیان در آلمان.
هفتاد قاعده، ناشر، مدرسه ایرانیان در شهر کلن آلمان.
کلیات دیوان مولانا بیدل دهلوی، انتشارات فروغی.
مقدمه و حواشی بر دیوان عمادالدین نسیمی، انتشارات فروغی.
فهرست عروضی حافظ، انتشارات اسدی.
دیوان ریاضی یزدی، حواشی و تصحیح و مقدمه، انتشارات اسدی.
تصحیح و شرح دیوان کامل بیدل، انتشارات معین.
خوانش و شرح کامل ابیات غزلیات حافظ در «دانشنامه چند رسانهای حافظ» مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، پایگاه نورسافت.
قرائت متن کامل مثنوی معنوی در «سپهر سخن مولانا»، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، پایگاه نورسافت.
@arayehha
#نکته_های_آرایه_ی_ی
#سجع
#سجع در کلمه به معنای آواز قمری و آنچه به آن مانند باشد است.
🔹نثر و شعری که در آن آرایه سجع به کار رود، #مُسَجَّع یا آهنگین نامیده میشوند. در این گونه نثر، جملههای مشابه را قرینه میگویند و واژههای آخر قرینهها در وزن یا حرف یا هر دو همخوانی دارند.
🔹نثر مسجع ، نثری است آهنگین و شعرگونه . هر چند فاقد وزن است، همانند شعر، از موسیقی قافیه و زیباییهای ترفندهای ادبی و ظرایف بلاغی بهره دارد. زبان در نثر مسجع معمولاً عاطفی است نه خبری؛ زیرا سجع با مضامین خبری صرف تناسبی ندارد.
🔹نمونهای از اینگونه نثر از ابوالفتوح رازی: «سهل بن عبد اللّه گفت: تقوی آن باشد که بپرهیزی به دل از غَفَلات، و به نفس از شهوات و به حقّ از لذّات و به جوارح از سیّآت. آن وقت که این کرده باشی، امید باشد تو را به وصول دَرَجات و نجات از دَرَکات.»
🔹 #سَجع یکسانی دو واژه در یک عبارت؛ از نظر واج یا واجهای پایانی، وزن یا هر دوی آنهاست. آرایه سجع در کلامی دیده میشود که حداقل دو جمله باشد و بیشتر در نثر بکار میرود؛ زیرا سجعها باید در پایان دو جمله بیایند و آهنگ دو جمله را به یکدیگر نزدیک سازند تا آرایه سجع نامیده شوند؛ از این جهت سجع مانند قافیه است که در پایان مصراعها یا بیتهای شعر آورده میشود. اگر سجعها در یک جمله در کنار یکدیگر به کار برده شوند، «تضمین مزدوج» نامیده میشود.
✅ سجع در شعر پارسی :
سجعی که در شعر به کار رود، قافیه میانی یا قافیه درونی نامیده میشود، در قافیه میانی شاعر هر بیت را به چهار بخش تقسیم کرده و در پایان سه بخش از آن واژههایی را آوردهاست که باهم سجع متوازی یا مطرف دارند؛ این روش رایجترین شیوه کاربرد سجع در شعر است.
🔹هر گاه هر مصراع به دو جمله بخش شده باشد، در هر مصراع، کلمههای جمله اول با قرینه خود در جمله دوم هموزن باشند، و سجع متوازن ایجاد کنند، رویارویی سجعهای متوازن، آرایه موازنه را پدیدمیآورد که میتواند موسیقی لفظی ایجاد کند. موازنهای که تمام سجعهای آن متوازی باشد، «ترصیع» نامیده میشود. این آرایهها در شعر شاعرانی چون مسعود سعد، جمالالدین عبدالرزاق، سعدی، مولوی، حافظ و سنایی وجود دارد.
✅ سجع در ادبیات فارسی :
در ادب پارسی، نثر مسجع با آثار خواجه عبدالله انصاری آغاز شد. در طبقاتالصوفیه، نثر کتاب در برخی بخشها، مسجع است. سجعهای خواجه عبدالله را تقلیدی از ترانههای هشتهجایی و قافیهدار دوره ساسانی دانستهاند.
در ادب فارسی، نثر مسجع با تصنیف کتاب گلستان سعدی به اوج خود رسید. پس از آن نثرهای مسجع به تقلید از سعدی ایجاد شدند. از آن جمله جامی در تصنیف بهارستان از سعدی تقلید کرد، با این تفاوت که سخن جامی متمایل به سادگی و روانی بود. قائم مقام فراهانی در منشأت، نامهها و مکتوبات خود را گرد آورد و سبک جدیدی در نویسندگی نثر مسجع پدیدآورد. مقامات حمیدی و کتاب پریشان از دیگر آثار نثر مسجع فارسی است.
🔹مانند : محبت را غایت نیست ؛ از بهر آن که محبوب را نهایت نیست .
✅ انواع سجع از لحاظ واج :
#متوازی:هر گاه کلمات هموزنی آورده شوند که واجِ پایانی آنها نیز یکی است «سجع متوازی» وجود دارد. مانند (دست، شست) و (خامه، نامه)
#مطرف : هرگاه پایههای سجع در واجهای آخر یکسان باشند ولی هموزن نباشند، این نوع سجع را «سجع مطرف» گویند. مانند (دست، شکست) و (راز، نواز)
#متوازن:در جایی که دو کلمه سجع فقط هموزن باشند اما در روی اختلاف داشته باشند، «سجع متوازن» نامیده میشود. مانند (کام، کار) و (نهال، نهار)
🔹ارزشِ موسیقایی سجع متوازی از همه بیشتر و ارزش موسیقاییِ سجعِ متوازن از همه کمتر است.
✅ منابع :
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، هما، ۱۳۸۴.
شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران، فردوس، ۱۳۶۸.
وحیدیان کامیار، تقی: نثر مسجع فارسی را بشناسیم. در: نامه فرهنگستان ۱۳۷۹ شماره ۱۵.
@arayehha