eitaa logo
آرایه های ادبی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
243 ویدیو
123 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
اطوار یا اطفار؟ به ‌نظرِ شما، کدام یک از صورت‌های عنوان درست است؟ با جست‌وجو در چهار فرهنگ‌ِ دهخدا و معین و عمید و سخن دربارۀ هر کدام از آن واژه‌ها به اطلاعاتِ زیر دست می‌یابیم: اَطوار [Ɂatvār]: جمعِ طور [towr] به‌معنای حالت‌ها، کیفیت‌ها، هیئت‌ها، حال‌ها، وضع‌ها، حرکات و رفتار بی‌مزه، اَدا، ژست، قِر، ناز، اَشکال، اَنحا، روش‌ها، کردارها، رفتارها، گونه‌ها، نوع‌ها اَطفار [Ɂatfār]: دراَصل، جمعِ طور [towr] بنابراین نگاه کنید به اَطوار فرهنگ‌های معین و عمید مدخلِ «اَطفار» را ثبت نکرده‌اند؛ ولی به‌گواهیِ فرهنگ‌های دهخدا و سخن «اَطفار» صورتِ عامیانۀ «اَطوار» است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دستِ‌کم در نوشتار، صورتِ معیارِ این واژه «اَدا و اَطوار» است. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که اگر این دو واژه در معنا با هم تمایزی ندارند، پس چرا «اَطوار» به «اَطفار» تبدیل شده است. پاسخِ این پرسش را باید در واج‌شناسی جُست. همان‌ گونه که در آوانگاریِ دو واژۀ «اَطوار» و «اَطفار» می‌بینیم، واج‌های /v/ و /f/ هر یک بعد از واجِ /t/ قرار گرفته است. ویژگی‌های این سه واج به‌ شرحِ زیر است: واجِ /v/: صامت، لبی‌دندانی، سایشی، باواک واجِ ‌/f/: صامت، لبی‌دندانی، سایشی، بی‌واک واجِ /t/: صامت، دندانی‌لثوی، انسدادی، بی‌واک هر واج بر اثرِ مجاورت با واج‌های قبل و بعد از خود و نیز اثرپذیری از آن واج‌ها، به‌ گونه‌ای خاص تلفظ می‌شود. این گونه‌‌های خاص را در واج‌شناسی اصطلاحاً «واج‌گونه» می‌نامیم. واجِ /v/ در واج‌شناسی دستِ‌کم هفت نوع واج‌گونۀ حائزِ‌ اهمیت دارد. یکی از این انواعِ واج‌گونۀ «نیم‌واک‌رفته» است که در این دو موقعیت پدید می‌آید: ۱. در پایانِ واژه، قبل از سکوت و پس از صامت‌های باواک ۲. در آغازِ هجای تکیه‌دار، پس از صامت‌های بی‌واک چنان‌‌که پیداست، موقعیتِ واج /v/ در واژۀ «اَطوار [Ɂatvār]» با موردِ دوم کاملاً منطبق است؛ چون هم در آغازِ هجای تکیه‌دار واقع شده، هم پس از صامتِ بی‌واک که در این واژه همان واجِ /t/ است قرار گرفته است. بنابراین واجِ /v/ در واژۀ [Ɂatvār] نیم‌واک‌رفته می‌شود و به سازگارترین واج‌گونه‌‌اش با /t/ تبدیل می‌گردد. این واج‌گونه بسیار شبیهِ واج /f/ تلفظ می‌شود؛ زیرا /f/ فقط از حیثِ مشخصۀ «باواکی/بی‌واکی» با آن واج /v/ اختلاف دارد. با توجه ‌به یافته‌های بالا، نتیجه می‌گیریم که در تبدیلِ «اَطوار» به «اَطفار»، فرایندِ آواییِ «هم‌گونیِ پیش‌روِ ناقص» رخ داده است. در هم‌گونیِ پیش‌روِ ناقص، از دو صامتِ هم‌نشین، آن که پیش‌تر است ثابت می‌ماند و صامتی که پس از آن آمده دست‌خوشِ هم‌گونی شده، برخی مشخصه‌های واجیِ صامتِ پیش از خود را به‌ خود می‌گیرد. در این نمونه، واجِ /v/ مشخصۀ بی‌واکیِ واجِ /t/ را به ‌خود گرفته و نیم‌واک‌رفته شده است. نکته: ۱. تفاوت «واج: [phoneme]» با «واج‌گونه: [allophone]» در این است که واج ممیزِ معنا است، ولی واج‌گونه ممیزِ معنا نیست. به‌بیانِ دیگر، واج‌گونه‌ها شِق‌های گوناگونِ تلفظیِ واج‌اند و دراَصلْ آوا هستند. ۲. در زبانِ فارسیِ معیارِ معاصر، در واژه‌هایی که مقولۀ صرفی‌شان «اسم» است، هجای تکیه‌دار همیشه آخرین هجاست. مقولۀ صرفیِ «اَطوار» اسم است و آخرین هجایش «وار [vār]» است. @arayehha
چرا آموزشِ نوشتن باید خصوصی گردد؟ می‌دانیم که امروزه دانش‌آموزان و حتی دانش‌جویان و چه‌بسا بسیاری دیگر از عوام و خواص در نوشتن به‌طورِ عام و در درست‌نوشتن به‌طورِ خاص ناتوان‌اند. علتِ این ناتوانی گذشته از این‌که در فرهنگِ باستانِ گفتارمحورِ ما ریشه ‌دارد، آموزشِ نادرست و ناکافی و ناکارآمدِ ما در نظامِ آموزشی‌ و نیز در فضای جامعه‌ی ماست. برخلافِ دیگر تحلیل‌گران و آسیب‌شناسان که چاره را فقط در آموزش‌وپرورش و آموزشِ‌عالی می‌جویند، من راهِ‌حل را در خارج از این دو سازمان می‌بینم. دلایلم این‌اند: ۱. آموزش در دو سازمانِ پیش‌گفته فراگیر است و همین فراگیریِ بیش‌ازحد سببِ اُفتِ کیفیت و حتی کمیتِ آموزش‌ها شده‌ است؛ زیرا بدیهی ا‌ست که همه‌ی دانش‌آموزان و دانش‌جویان به یک ‌اندازه به این آموزش‌ها نه نیاز دارند، نه علاقه؛ حال‌آن‌که آموزش‌ها برای همه یک‌سان است و برنامه‌ریزان آموزشی برای آن‌که همه‌ی دانش‌پذیران بتوانند از پسِ آموختنِ این آموزه‌ها برآیند، کمینه‌ی کمیت و کیفیت را در نظر می‌گیرند. ۲. با افزایشِ شمارِ آموزگاران و استادان، خواه‌ناخواه سطحِ کیفی و ژرفای علمی و هنریِ نوشتن و نیز آموزشِ نوشتن فرومی‌کاهد؛‌ چنان‌که اکنون هم بسیار می‌بینیم، خودِ آموزگاران نیز گاهی در نوشتن درمی‌مانند و از نگارش می‌هراسند. ۳. هر قدر هم که حکومت و دولت و نهادهای آموزشِ عمومی در این زمینه خوب سیاست‌گذاری و سیاست‌گزاری کنند، باز هم کافی ‌نخواهد بود؛ چون نوشتن و خوب و درست‌ نوشتن بسیار بیش‌ از آن‌چه این عامل‌ها می‌توانند و بتوانند، زمان و انرژی می‌بَرد. پس راه‌کار چیست؟ به‌نظرِ من، راه‌کارْ خارج از این نهادها است. مؤسسه‌هایی باید ویژه‌ی این کار پدیدار بیایند؛ یعنی نوشتن، خوب‌نوشتن، درست‌نوشتن و خلاقانه‌نوشتن. در ایران، اکنون چنین کانون‌هایی با برخورداری از همه‌ی استانداردهای لازم و کافی البته وجود ندارند؛ اما هستند مراکزی که دغدغه‌شان همین مسئله است. این مؤسسات، هم به‌قدرِ کافی علم و تجربه دارند، هم خودْ آموزگارانِ کارآزموده می‌پرورند، هم زمانِ کافی را برای این هدف دارند و در نظر می‌گیرند. پس نقشِ حکومت و دولت و نیز سازمان‌های عریض و طویلِ آموزشی‌شان چیست؟ آموزش‌وپرورش و آموزشِ‌عالی و نهادهای علمی‌فرهنگیِ زیرِ فرمانِ حکومت باید هر جا که می‌توانند این فرهنگ را بگسترند و بر اهمیتش تأکید کنند. البته پُر هویداست که صِرفِ تأکید کارا نیست و در بِهْ‌ترین حالت به شعار خواهد انجامید! پیشینیان گفته‌اند رقم رمق می‌آورد و بی‌مایه فطیر است. پس باید پول خرج‌ کنند که نمی‌کنند و تا سیاست‌بازی و سیاست‌زدگی هست، خبری از عِلم‌آموزی و فرهنگ‌ورزی نیست و بدیهی ا‌ست که سرمایه یک‌سره به‌سوی‌ غوغاسالاری‌ها روانه ‌می‌شود. اما آیا با این وضع، باید دست‌ از کار کشید؟ نه! عجالتاً در این دست‌گاه‌ها آموزگاران و مدیران نقشی به‌سزا در انگیزشِ دانش‌پذیران دارند و می‌توانند فضا را به‌گونه‌ای بیامایند که نوشتن و درست‌نوشتن فضیلت شوند. هم‌چنین می‌توانند در هم‌کاری با مؤسساتِ یادشده بکوشند و با بهره‌گیری از فناوری‌های ارتباطی و آموزش‌های بی‌هزینه یا کم‌هزینه، خود را روزآمد نگاه ‌دارند. @arayehha
سواد بگذارید معانیِ درون‌زبانی و برون‌زبانیِ این اصطلاحِ «سواد» را در حدِ توان بررسیم تا بهتر بتوانیم درباره‌اش غور کنیم. معمولاً وقتی مردم می‌گویند فلان شخص باسواد است، منظورشان دو حالت بیش‌تر نیست: یکی این‌که از نظرِ زبان و بیان قدَر است، و دیگری این‌که از نظرِ دانشِ عمومی یا تخصصی بهره‌ی وافر دارد. البته من اضافه بر این دو حالت به وجودِ یک حالتِ سوم هم معتقدم و آن اندیشه‌ی نظام‌مند است؛ یعنی آن نیروی سازمان‌دهنده که می‌تواند هر چیزی را به مناسب‌ترین وجهِ لازم تبدیل کند و ارائه دهد. پس درکل به سه حالت می‌توانیم سواد را تعبیر کنیم. سواد در دو معنای اولش کاملاً معیّن است. دانشِ علمی و زبانی را باید متناسب با نیازِ نوشته و مخاطب بروز داد. در این حالات، افراط و تفریط خود نمودی از بی‌سوادی است. اما سواد در معنای سومش می‌تواند در هر نوشته‌ای سریان یابد و جلوه کند. این جنس سواد را البته افرادِ کم‌تری متوجه می‌شوند و از عهده‌ی تجزیه‌اش برمی‌آیند؛ ولی همگان از بود و نبودش لذت و رنج می‌برند. تلاشِ من در همه‌ حال نمودنِ این حالتِ سومِ سواد است. @arayehha
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶️چهاردهمین سالروز تولد سه‌گانی مبارک ╔════❖⧽⧽⧽⧽☛Like @nabzeghalam @arayehha   Like ☚⧼⧼⧼⧼⧼❖═══╝ ╚════‌══🔸🔹🔸════╝
دربارۀ «ضرب‌الاجل» واژۀ عربیِ «ضرب‌الاجل» از سه جزء تشکیل شده‌است: ضرب ال‍ اجل «اجل» یعنی مهلت یا زمانِ مشخص و معیّن. یکی از معانیِ متعددِ «ضرب» هم در عربی، «تعیین کردن» است. بنا بر این مثلاً می‌گویند: ضَرَبَ لَنا أجَلًا؛ یعنی: مهلتی برایمان تعیین کرد. «ضرب‌الاجل» یعنی مهلتی که پایانش تعیین شده‌است. معادلِ انگلیسی‌اش deadline است. جزءِ آخرِ این واژه، یعنی «اجل»، هیچ ربطی به ریشۀ «ع‌ج‌ل» (عجله، عجول، تعجیل) ندارد. بعضی‌ها به‌ غلط «ضرب‌العجل» می‌نویسند، چون خیال می‌کنند با «عجله» ربط دارد. 🦋🦋 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
🚠بندسُره و ریل‌سُره از چند سال پیش در ایران فعالیتی تفریحی با استفاده از تجهیزاتی باب شده که به آن در انگلیسی «زیپ‌لاین» (zip line یا zip-line) می‌گویند. از همان آغاز راه‌اندازی، متخصصان در اندیشۀ ساخت یا انتخاب واژه‌ای فارسی برای آن بودند و، در نهایت، از میان معادل‌های پیشنهادی، برابرِ «بندسُره» (همانند سرسره) برگزیده شد. البته کاربرد بندسُره تنها برای تفریح نیست، بلکه نوعی سامانۀ حمل‌ونقل نیز هست که در روستاهای مناطق کوهستانی از آن استفاده می‌شود. یکی از انواع بندسُره که در آن، به‌جای بافه/ کابل، از ریل هوایی سُر می‌خورند، «ریل‌سُره» خوانده می‌شود. در انگلیسی آن را rollglider یا roller coaster zipline می‌نامند. (تهیه‌شده در گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی) گروه واژه‌گزینی 🦋🦋 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
📣 فرهنگ نفیسی، کرج (karaj) را به معنی گوی، گریبان، چاک و شکاف جامه معنا کرده‌است. همچنین محمدحسین بن خلف تبریزی در کتاب برهان قاطع دربارهٔ نام کرج چنین گفته‌است: به‌فتح اول وسکون ثانی وجیم گوی گریبان را گویند. که این تعبیر نیز همان معنی را می‌دهد. از صاحب نظران زبان و فرهنگ ایران در مقاله‌ای به نام «گزارشی پیرامون معنی واژه کرمان» بخش نخست این واژه یعنی «کر» را در نام مناطق فلات ایران نظیر کرمان، کرکوک، کرمانشاه، کرند، کرج و … را هم خانواده می‌داند و آنها را از واژه اوستایی کئری (kaeri) برگرفته می‌داند که به معنای رشته‌کوه است. جنیدی با توجه به موقعیت جغرافیایی کوهستانی کرج، این تعبیر از نام این شهر را منطقی‌ترین معنای نام کرج خوانده‌است که ریشه‌ای ایرانی و اوستایی دارد. در کتاب از صید ماهی تا پادشاهی در مورد تاریخچه کرج آمده که از کلمه کرجی به معنی قایق گرفته شده‌است چون برای ورود به تفرج گاه کرج باید از رودخانه کرج با کرجی عبور می‌کردند. C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
محمود اكرامي‌فر متولد سال 1338 در روستاي جوشان اسفراين (خراسان شمالی) است. وی دانش‌آموخته دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه تهران است وپس از اخذ دانشنامه كارشناسی ارشد خود از دانشگاه آزاد اسلامی به تاجيكستان رفت و دكترای ادبيات فارسی را در رشته مردم‌شناسی از آكادمي علوم اين كشور دریافت كرد. اصول ارتباط جمعی/ گريه كردن كم آرزويی نيست/ ما با سليقه مردم پير مي‌شويم/ بهارانه‌ها/ این کتاب اسم ندارد و.... از عناوين بعضي از كتاب‌های اوست. اکرامی فر بیشتر به عنوان شاعر، نویسنده و روزنامه نگار شناخته می شود و دبيری دومين دوره جشنواره بين‌المللي شعر فجر، داوری جشنواره های مختلف ومجری گری برنامه های ادبی نیز در لیست فعالیت های وی دیده می شود. اوهمچنین کارنامه فاخری در شعر آیینی دارد و اشعار زیادی در مدح اهل بیت علیهم السلام سروده که ازمعروفترین آنها، مثنوی " یا علی گفتیم وعشق آغاز شد" است. دکتر محمود اکرامی فر سابقه همکاری با موسسه آفرینش های هنری آستان قدس رضوی در زمینه شرکت در شب های شعر"ملکوت هشتم"، " نگین نبوت"، "در سوگ آفتاب" و مجری گری شب شعر "خورشید ولایت" را دارد. @arayehha
✅ آنجا که کویر به کوه تکیه می‌کند 🔸در نقطه‌ای از ایران، درست آن جا که کویر به کوه تکیه می‌دهد، سرزمینی وجود دارد که آن را خرانَق یا زادگاه خورشید می‌خوانند، شباهنگام آن‌جا در دل کویر و در کنار قلعه‌ای تاریخی، یک آسمان ستاره‌ی عاشق یک‌جا برای شما دلبری می‌کنند. 🔸خرانق که در گذشته خورانق یا خورنق نامیده می‌شده را به معنای محل برآمدن خورشید یا محل تولد خور می‌دانند. در واقع این نام تغییر یافته‌ی هور به معنای خورشید در زبان پارسی کهن است. 🔸امروزه گردشگران داخلی و خارجی زیادی برای رصد ستارگان به خرانق می‌آیند تا هم از هوای کویر لذت ببرند و هم به تماشای قلعه و آثار تاریخی‌ آن نظیر پل، آسیاب، حمام، منارجنبان بنشینند و هم در کاروانسرای تاریخی آن اقامت کنند. 🔸این منطقه که در ۶۰ کیلومتری شهر اردکان واقع شده‌ و قدمت آن به دوران ساسانیان بازمی‌گردد، دارای مردمی خونگرم و همچنین یک قلعه‌ی تاریخی عجیب و خالی از سکنه و چندین اثر به ثبت رسیده است. 🔸معادن مختلف اورانیوم. باریت و سنگ آهن مانند معدن چادرملو در این منطقه قرار دارد. @arayehha
نکته‌هایی از دستور خطّ فارسی نگارش «یای مصدری» و «یای نسبت» هنگام پیوستن به «های ناملفوظ» های ناملفوظ در پیوستن به «یای مصدری» و «یای نسبت» حذف می‏‌شود و «گ» میانجی به‌‏جای آن می‏‌آید: «بی‌علاقگی»، «جملگی»، «خانگی»، «ویژگی»، «هفتگی»، «همگی»، «همیشگی». نوشتن این واژه‌ها به‌صورت «بی‌علاقه‌گی»، «جمله‌گی»، «خانه‌گی»، «ویژه‌گی»، «هفته‌گی»، «همه‌گی»، «همیشه‌گی» نادرست است. @arayehha
✳️ خودستایی در ادبیات فارسی (بررسی یکی از مفاخره های حافظ) ❇️ مفاخره در لغت به معنی نازیدن و خود ستایی است و در زبان فارسی شعری است که شاعر در آن به کمالات وفضایل خود می پردازد۰ ◀️ در گذشته جنگاوران به هنگام نبرد تن به تن و پیش از آغاز جنگ رجز خوانی می کردند و به زور بازوی خود و نیز به اجداد خود می نازیدند۰ شاعران زیادی داریم که مفاخره داشته اند شش تن از شاعران برجسته ی فارسی در شعرشان به مفاخره پرداخته اند که عبارتند از خاقانی، حافظ، نظامی، سعدی، فردوسی، و ناصر خسرو۰ مفاخره ها معمولاَ با اغراق همراه هستند مثال: غزل گفتی و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را خوشه ی پروین دانه های مروارید خود را به پای سخن منظوم حافظ می افشاند که غلو است۰ و نیز: در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ سرود زهره به رقص آورد مسیحا را سیاره ی زهره که نوازنده فلک است با سرودی از شعر حافظ ، حضرت مسیح را به وجد و سماع وامی دارد۰ ◀️ در ادبیات برخلاف روان شناسی ، خود ستایی عیب نیست۰ دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی ، روان شناس مشهور در کتاب راز کرشمه ها می نویسد: *در روان شناسی جدید ، نارسیسم (خود پرستی) یک نوع بیماری است* نارسیسم افسانه ای است از پسر جوانی به نام *اوید* که بسیار زیبا بوده و شیفتگان فراوانی داشته است اما اوید به آنان توجه نمی کند آن ها هم او را نفرین می کنند ومی گویند: *خدایا او را شیفته ی خودش گردان۰* اوید روزی در جنگلی دور افتاده چشمه آبی می بیند تصویر خود را در آب مشاهده می کند و شیفته ی خودش می شود و آن قدر در کنار آب می ماند و به آب نگاه می کند که می میرد۰ ◀️ در ادبیات فارسی مفاخره یکی از انواع ادبی است و بعضی آن را نوعی صنایع معنوی می دانند۰ یکی از مفاخره های حافظ که در این جا مورد بحث است بیت زیر است: « شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش» برخی از شارحان بر این نظر هستند که حافظ در این بیت مدعی شده است که همه ی اشعارش بیتِ برگزیده، غزل عرفانی و عشق الهی است و او همه ی اشعار خود را عرفانی دانسته است در صورتی که می دانیم این بیت یک مفاخره است و در مفاخره ها بزرگ نمایی وجود دارد۰ نخست این که : همه ی اشعار حافظ بیت الغزل نیست حافظ به سان دیگر شاعران و نویسندگان به قول ادبا *غث و سمین* دارد یعنی هم ابیات قوی دارد و هم بیت های ضعیف، ثانیاََ : برخلاف این ادعا همه ی اشعار حافظ عرفانی نیست۰ حافظ اشعار عرفانی هم دارد اما نه همه ی اشعار او گاهی با صراحت اسم ممدوحان خود را که پادشاهان زمان او هستند می آورد و به مدح آنان می پردازد که قطعاََ آن شعر عرفانی نیست اصلاََ عرفان نفی منیت و خود پرستی است، لذا با مفاخره که بیان خود ستایی است در تناقض قرار می گیرد۰ ◀️ دکتر محمد استعلامی در شرح بیت مزبور می نویسد: *بیت الغزل یعنی بیت ممتاز غزل یا شاه بیت غزل۰ حافظ می گوید سروده هایم همه شاه بیت است و به عبارت دیگر می گوید بیت ضعیف ندارم۰* (درس حافظ،دکتر محمد استعلامی، جلد دوم، ص ۷۵۲) در صورتی که می دانیم حافظ بیت ضعیف هم دارد۰ ◀️ سودی این بیت را این گونه معنی کرده است که هر بیتی از ابیات حافظ شایستگی آن را دارد که بیت الغزل باشد۰ سودی هم هیچ اشاره ای به عرفانی بودن همه ی اشعار حافظ در این بیت نداشته است۰ ◀️ و در خاتمه این که درست است که واژه ی معرفت هم خانواده ی عرفان است اما این گونه نیست که با قاطعیت بگوییم منظور حافظ از واژه ی معرفت عرفان بوده است و ادعا کرده باشد همه ی اشعارش عرفانی است۰ معرفت یعنی شناخت، شناسایی، علم و دانش و۰۰۰۰ لذا برداشت های دیگری هم می توان از این بیت نمود غیر از موارد ذکر شده۰ ❇️ منابع: ١- راز کرشمه ها، دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی، موسسه مطبوعات عطایی ۲- انواع ادبی،دکتر سیروس شمیسا،انتشارات دانشگاه پیام نور، ۳- انواع ادبی، دکتر حسین رزمجو، نشر موسسه آستان قدس رضوی ۴- درس حافظ، دکتر محمد استعلامی ۵- شرح غزلیات حافظ،دکتر خلیل خطیب رهبر، انتشارات صفی علی شاه ۶- شرح سودی، محمد سودی بسنوی، تهران، نشر نگارستان ❇️ حبیب الله نوربخش @arayehha
هرروز یک نکته ویرایشی قابل و غیر قابل به‌جای «غیرقابل» می‌توان عوامل منفی‌ساز فارسی و به‌جای "قابل" برابر‌های فارسی مناسب به کاربرد مانند: قابل قبول← پذیرفتنی قابل اجرا← اجرا شدنی غیرقابل انکار← انکارناپذیر   غیرقابل اجتناب ← اجتناب‌ناپذیر غیرقابل انتظار← دوراز انتظار غیرقابل دسترس← دوراز دسترس قابل دسترس← دردسترس غیرقابل بازگشت← بی‌بازگشت قابل توجه← شایان/ درخور/ شایسته توجه قابل ذکر← شایان ذکر قابل تحسین← تحسین برانگیز قابل اشتعال← اشتعال‌زا خسارت قابل ملاحظه← خسارت زیاد قابل احترام← محترم @arayehha 🦋🦋 🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿⚘꯭꯭꯭🦅* *🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*