.
#فاطمیه
دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من
تا نمردم چشم خود را باز کن زهرای من
من به احزاب و احد یک دم نلرزیدم ولی
تا تو افتادی ز پا لرزید دست و پای من
کاش جانم با نفس از سینه میآمد برون
کاش میمردم مدینه نیست دیگر جای من
روزها لب بسته از فریاد و میسوزم خموش
حبس در دل گشته حتی ناله ی شبهای من
قنفذ بیدادگر جان مرا از من گرفت
تو زمین خوردی و از هم شد جدا اعضای من
آفتاب طلعتت از ابر سیلی شد سیاه
زین مصیبت تیره شد در چشم من دنیای من
در عزای تو تمامی عمر من شد احتضار
با فراق تو شده هر شب، شب احیای من
تو به خود از درد پیچیدی و نگشودی لبی
تا نیاید از جگر یک لحظه واویلای من
حیف باغ آرزوهای مرا آتش زدند
رفت از کف غنچه ی من لاله ی حمرای من
مرحبا میثم که در اشعار تو پیدا بود
غصه ی ناگفته و غمهای ناپیدای من
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#حضرت_زهرا
..........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
تمام شمع وجود تو آب شد مادر
دعای نیمهشبت مستجاب شد مادر
گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد
بهشت آرزوی ما خراب شد مادر
بهجای شمع که سوزد به قبر پنهانت
علی کنار مزار تو آب شد مادر
میان آن همه دشمن که میزدند تو را
دلم به غربت بابا کباب شد مادر
حمایت از پدرم را گناه دانستند
که کشتن تو در امت ثواب شد مادر
به محفلی که علی بر تو مخفیانه گرفت
سرشک دیدهی زینب گلاب شد مادر
به یاد نالهی مظلومیات دلم سوزد
که چون سلام پدر بیجواب شد مادر
نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت
گرفته نیمهای از آفتاب شد مادر
علی بهیاد جوانیت پیر گشت چو دید
خمیده سرو قدت در شباب شد مادر
عنایتی صف یوم الحساب «میثم» را
که خسته از گنه بیحساب شد مادر
#استاد_غلامرضا_سازگار✍
#بعد_از_شهادت #حضرت_زهرا
........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#مدح_حضرت_زهرا
سلام ای حرمت مسجدالحرام ولایت
درود ای ز دمت جاودانه نام ولایت
هماره یافته از تو حیات، مکتب قرآن
همیشه بر نفست متکی امام ولایت
به اوج قله ی گردون به گوش عالم و آدم
هنوز می رسد از تربتت پیام ولایت
حیات یافته با دیدنت روان محمد
ثبات یافته با خطبه ات نظام ولایت
کلام تو شده تیر خدا به سینه ی شیطان
زبان توست چو شمشیر در نیام ولایت
تویی تو کوثر قرآن تویی تو محور ایمان
تویی تو دخت محمد تویی تو مام ولایت
سلام سوره ی والشمس و والضحی به عذارت
طواف روح همه انبیا به گرد مزارت
ثنای توست کلام خوش پیمبر قرآن
که پای تا به سر توست پای تا سر قرآن
تویی زبان کتاب خدا، نه، برتر از آنی
خدا گواست تو روحی درون پیکر قرآن
تویی مبلغه ی مسجدالرسول ولایت
تویی مدافع شیر خدا به سنگر قرآن
وضو گرفت و به دست تو بوسه داد محمد
که بود دست تو دست حسین پرور قرآن
صحیفه ای که در آن بود آیه های ولایت
کتاب حسن تو بود ای تمام منظر قرآن
الا صحیفه ی قلب تو سرنوشت محمد
تو هم بهشت خدایی و هم بهشت محمد
تو جان جان محمد تو روح روح خدایی
تو سر سر الهی تو رکن رکن هدایی
تو جلوه ی ازلی ات تو سایه ی ابدی ات
تو کفو شیر خدا مام سید الشهدایی
ندای شیعه به محشر رسد به قله ی گردون
که ای شفیعه ی روز جزا تو مادر مایی
غم از رسول خدا با تبسمی بستانی
دل از ولی خدا با تکلمی بربایی
تو بحر نوری و حق یک جهان گهر به تو داده
تو آسمان و خدا یازده قمر به تو داده
خدا به حسن تو نقش جمال خویش کشیده
نبی به روی تو دیده هر آن چه دیده ندیده
کنار سایه ی تو آفتاب نور گرفته
به گرد بیت گلین تو جبرئیل پریده
بهشت را چه کند با می طهور چه کارش
کسی که کوثر نور از محبت تو چشیده
تمام رحمت بی انتهای ذات الهی
به شکل قطره ی اشکی ز دیده ی تو چکیده
شعاع چشم محمد همیشه وقف جمالت
علی شده متحیر به پیش اوج کمالت
تو نور پیش تر از خلقتی سلام به نورت
تمام وسعت ملک خداست بزم حضورت
هزار عیسی مریم درود گفته ز گردون
هزار موسی عمران سلام داده ز طورت
فضائل تو درخشد چو آفتاب فروزان
ولی چه فایده بخشد به چشم دشمن کورت
کلام وحی سپرده است گوش جان به کلامت
دعای نور برد سجده بر صحیفه ی نورت
پیمبران خدا خشم می کنند به خشمت
خدای عزوجل شاد می شود به سرورت
تویی تمام علی و تویی تمام محمد
که هم سلام علی بر تو هم سلام محمد
تو ناشناخته ای در جهان، جهان به فدایت
نکرده خلق، ز تو امتحان گرفته خدایت
بهشت بوی تو را می دهد تو بوی خدا را
نبی به امر خدا می کند قیام برایت
درود کل شباب بهشت بر حسن تو
سلام خیل شهیدان به سیدالشهدایت
تکلم همه ی اولیاست نقل حدیثت
عبادت همه ی انبیاست مدح و ثنایت
همه رسول خدا را صدا زنند به محشر
تو کیستی که نبی می زند به حشر صدایت
خداست مفتخر از سجده و رکوع و قیامت
پیمبران الهی نیـــازمند دعــایت
تو رکن حیدری و اوست رکن محکم خلقت
به قبر گمشده ات گم شده است عالم خلقت
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#ولادت_حضرت_زهرا
..________________________
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#مدح_امام_حسن
ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن!
ماه رخت چراغ هزار انجمن، حسن!
ریحانه، محمّد و دردانه علی
چارم نفر ز سلسله ی پنج تن، حسن!
جان جهان فدات که سلطان انبیا
پیوسته بوده بر دهنت بوسهزن حسن!
شیرینی کلام من از وصف مدح توست
نَقل حدیثت آمده نقل دهن، حسن!
از غنچه ی دهان تو ریزد گلاب وحی
چونان از زبان پیمبر سخن، حسن!
از آن خدای، نام نهادت حسن که هست
خلق مبارک تو و خویت حسن، حسن!
بر روی دست فاطمه در لالهزار وحی
رخسار توست برگ گل یاسمن، حسن!
مدح تو با زبان رسول خدا خوش است
او گوید و از او شنود بوالحسن، حسن!
صبر تو بر شجاعت تو برتری کند
داری اگرچه بازوی خیبرشکن، حسن!
کی لایق است تا که در اوصاف چون تویی
گوهر بریزد از دهن همچو من، حسن!
تو آشنای عالمی و از غریب هم
تنهاتر و غریبتری در وطن، حسن!
بر تربت تو دست توسل کند دراز
شاه و گدا و پیر و جوان، مرد و زن، حسن!
آیینه ی جمـال محمد تویی تویی
بالله کریم آل محمد تویی تویی
بر روی دست فاطمه قرآن حیدری
آقای من! چقدر شبیه پیمبری
زیبایی از بهشت جمال تو گشته سبز
نامت بود حسن ولی از حُسن برتری
جان تمام حُسن فروشان فدات باد
الحق که با جمال حسن حُسنپروری
یعقوب گشته محو تماشا و گویدت
مولای من! تو یوسف زهرای اطهری
واجب بود اطاعت تو در قیام و صلح
زیرا تو خود ولی خداوند اکبری
در دست توست تیغ قیام و کلید صبر
حتی تو بر حسین، امامی و رهبری
در زهد و عصمت و شرف و قدر، فاطمه
در صبر، مصطفایی و در جنگ، حیدری
قدر تو را که هست وطن شهر غربتت
باور نمیکنند که تو فوق باوری
خیر کثیر در نفس توست یا حسن
سرتابهپای، کوثر و فرزند کوثری
دریای نور ختم رسل! فاطمه صدف!
الحق که آن یگانه صدف را تو گوهری
جان حسین و هست علی قلب فاطمه
سوگند میخورم تو رسول مکرری
تنها نه چشم و ابـرو و رویت محمد است
خلق و مرام و منطق و خویت محمد است
دل را هماره حال و هوای بقیع توست
انگار پشت پنجرههای بقیع توست
دور بقیع تو ز چه دیوار میکشند
ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست
شیعه نفس که میکشد از عمق جان خود
گویی نسیم روحفزای بقیع توست
بر پادشاهی دو جهان ناز میکند
آن دلشکستهای که گدای بقیع توست
غم نیست گر بنای مزارت خراب شد
در هر دل شکسته بنای بقیع توست
در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن
ما را اگر صفاست صفای بقیع توست
ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم
جبریل، سرشکسته پای بقیع توست
یک خشت از مزار تو را هم نمیدهیم
صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست
اذن دخول تربت تو نام فاطمه است
آوای یا حسین، دعای بقیع توست
بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه
ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟
هر شب کبوتر دل ما زائر شماست
هرجا رویم حال و هوای بقیع توست
گردون کتاب صبر تو را بوسه میزند
«میثم» ز دور قبر تو را بوسه میزند.
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#میلاد_امام_حسن
.
.
#وداع_با_ماه_رمضان
چه زود از دست ما ماه خدا رفت
مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت
مه احیا مه شب زنده داری
مه روزه مه صدق و صفا رفت
مهی که بود از فیض و سعادت
نفس، تسبیح و خواب آن عبادت
مه یا نور و یا قدوس و یارب
شبش از روز و روزش بهتر از شب
خوشا آن روزه داران را که دانم
محبت بود در دل، ذکر، بر لب
به خلوتگاه شب اختر فشاندند
کمیل و افتتاح و ندبه خواندند
سحر بود و مناجات و دعایش
دعاهای لطیف و دلربایش
خوش آنکو داشت خلوت با خداوند
دریغ از لحظه های با صفایش
کجا رفتند شب های منیرش
چه شد بوحمزه و جوشن کبیرش
چه شب هایی که دل یاد خدا بود
دعا بود و دعا بود و دعا بود
به گوش جان صدای آشنا بود
خوشا آنان که از نو جان گرفتند
دل شب انس با قرآن گرفتند
چه ماهی ماه حی ذو المنن بود
چه ماهی ذکر حق نقل دهن بود
چه ماهی ماه غفران ماه رحمت
چه ماهی ماه میلاد حسن بود
چه ماهی دل ز ایمان منجلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
مه احیا مه مولا علی بود
علی شمع دل و دل با علی بود
تو گویی با علی بودیم تا صبح
چه می گویم نفس ها یا علی بود
چه شد آوای یارب الکریمش
دعای یا علیُّ یا عظیمش
وفا و عشق و ایمان بود این ماه
مگو، شیرین تر از جان بود این ماه
بهشت سبز انس عبد و معبود
بهار ختم قرآن بود این ماه
فروغ روح از بدرش گرفتیم
شرف از لیله القدرش گرفتیم
الا ای دوستان عید صیام است
چه بنشستید این عید قیام است
طلوع صبحدم را این روایت
هلال ماه نور این پیام است
خوشا حال تمام روزه داران
که حسرت شد نصیب روزه خواران
ره صدق و صفا پویید امشب
جمال یار را جویید امشب
وضو گیرید با عطر بهشتی
به مهدی تهنیت گویید امشب
خوش آن عیدی که با دلدار باشیم
همه با هم کنار یار باشیم
اگر چه عید فیض و عید نور است
اگر چه عید شوق و عید شور است
اگر چه عید مجد است و سعادت
تمام عیدها روز ظهور است
بدون یار، گل خار است خار است
گل نرگس اگر آید بهار است
الا ای شمع بزم آشنایی
ندارد بی تو چشمم روشنایی
دلم خون شد دلم خون از جدایی
گلم، باغم، بهارم کی می آیی
الهی عیدِ بی تو باز گردد
بیا تا عید ما آغاز گردد
تو شمع و قلب ما پروانه ی توست
ندیده عالمی دیوانه ی توست
ندای یا لثارات الحسینت
لوای کربلا بر شانه ی توست
ظهورت عید خلق عالمین است
نه تنها عید ما، عید حسین است
همین است و همین است و همین است
که دیدار تو عید مسلمین است
عزیز دل به آمین تو سوگند
دعای «میثم» دل خسته این است
که فردا جزو یاران تو باشد
دلش باغ و بهاران تو باشد.
#استاد_غلامرضا_سازگار✍
.
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع!
خرابههای تو، باغِ بهشتِ ماست، بقیع!
تو همچو فاطمه در شهر خویش تنهایی
غریبی و، همه كس با تو آشناست، بقیع!
اگر چه روی به كعبه نماز میخوانیم
تو قبله ی دلِ مایی، خدا گواست، بقیع!
به آن چهار امامی كه در بغل داری
برای ما حَرَمت مثل كربلاست بقیع!
به یاد چار پسر، در كنار چار مزار
هنوز ناله ی اُمُّ البنین به پاست، بقیع!
علی نگفت، به جان علی قسم، تو بگو
كه قبرِ گمشده ی فاطمه كجاست بقیع؟
هنوز ناله ی زهراست از مدینه بلند
هنوز لرزه بر اندامِ مجتبیست بقیع!
قویترین سندِ غربت علی در تو
عِذار نیلیِ ناموسِ كبریاست، بقیع!
#استاد_غلامرضا_سازگار
#هشت_شوال_تخریب_قبور_ائمه_ع_بقیع
.................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است
ای زائرین،ای زائرین این جا مدینه است
شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت
شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت
در هر وجب صدها چراغ راه دارد
نقش از قدمهای رسول الله دارد
این جا محمّد عالمی را رهبری کرد
هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد
این جا ستمکاران کافر عهد بستند
پیشانی و دندان پیغمبر شکستند
این جا شرار آه جبریل امین ریخت
خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت
این جا علی پروانه سان گرد پیمبر
گردید تا آمد نور زخمش به پیکر
این جا دل پیغمبر اسلام خون شد
این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد
این جا محمّد داغها بر سینه اش ماند
زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند
این جا قدم بر عرش اعلا می گذارید
چون پا به جای پای زهرا میگذارید
این جا مراد از قبّه الخضراء بگیرید
این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید
این جاست کعبه نه، ز کعبه بهتر این جاست
هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست
آوای وحی آید ز دیوار رفیعش
هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش
در بین آن محراب و منبر جا بگیرید
بوسه ز قبر مخفی زهرا بگیرید
گلزار وحی و روضه ی طاهاست این جا
آتش گرفته خانه ی زهراست این جا
پشت در این خانه نزدیک همین قبر
زهرا کتک خورد و علی بگریست، چون ابر
خورشید در این کوچهها گردید نیلی
بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی
این جا امیرالمؤمنین را دست بستند
تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند
این جا کشیده بر فلک آتش زبانه
این جا گلی پرپر شده با تازیانه
این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد
تنهای تنها فاطمه پشت در افتاد
پیوسته چشم شیعه این جا خونفشان است
زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است
قبری که هر قلبی به یاد او کباب است
قبری که تنها زائر او آفتاب است
قبری غریب و بی رواق و بی نشانه
بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه
قبری که مخفی در دل تنگ زمین است
خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است
قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم
از دور هم حتی تماشایش نکردیم
این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست
با آن که پیدا نیست، چون جان در بر ماست
این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش
گلهای پرپر گشته، اما با صفایش
آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس
این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس
این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش
این سید سجاد با آن درد و داغش
این باقر و این صادق آل محمّد
این قبر عباس آن عموی پیر احمد
این قبرها را یک به یک دیدیم،اما
یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا
این جا محمّد رازها در پرده دارد
این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد
این جا شرار، از سینه ی عالم برآید
جا دارد ار جان از تن میثم برآید.
#استاد_غلامرضا_سازگار
#هشت_شوال_تخریب_قبور_ائمه_ع_بقیع
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#مثنوی
درود ای کنار علی میر بدر
سلام ای شهید اُحد، شیر بدر
به خیل شهیدان حق مقتدا
گرامیعموی رسول خدا
شهادت زآغاز، پابست تو
شجاعت زده بوسه بر دست تو
وجود تو از بحر، لبریزتر
خدنگت ز تیغ اجل تیزتر
به بدر و احد همچو حیدر یکی
به بازوت ختم رسل متکی
شنیدم که چون آمدی از شکار
غبارت به رخسار بود آشکار
سرشکی که برسینه زد آذرت
روان بود از دیدۀ همسرت
کنار تو بنشست و بگریست زار
که ای شیر بازآمده از شکار
شکار و بیابان و صحرا بس است
محمّد تو چون نیستی، بیکس است
نبودی که از چارسو آمدند
محمّد عزیز دلت را زدند
بر او ضربهها خصم نااهل زد
فزونتر ز هرکس ابوجهل زد
توچون رعد از دل کشیدی خروش
زخشم وغضب خونت آمد به جوش
گرفتی ره خصم نااهل را
شکستی سر نحس بوجهل را
زدی ضربهاش از یسار و یمین
که گردیده چون مرده نقش زمین
از آن پس نبُد زهره کس را دگر
که گردد به ختم رسل حملهور
تو خود پای تا سر همه جان شدی
به دست محمّد مسلمان شدی
تو شیراُحد بودی و شیر بدر
به دست تو گردید شمشیر بدر
دریغا دریغا که دشمن شتافت
دل و پهلو و سینهات را شکافت
چو آمد به خاک زمین پشت تو
بریدند بینی و انگشت تو
تو را چون جگر پاره در جنگ شد
به کام عدو آن جگر، سنگ شد
به زخم تنت دشت و صحرا گریست
احد نیز با چشم زهرا گریست
کجا بودی؟ ای بر نبی تیغ و دست
در آن دم که پهلوی زهرا شکست
کجا بودی آن دم که با ضرب در
پسر از برای پدر شد سپر
نبودی که حقِّ علی غصب شد
صمد گشت تنها، صنم نصب شد
کجا بودی آن دم که در علقمه
ندا داد عباس «یا فاطمه»
اگر کربلا بودی ای نورعین
چو عباس بودی برای حسین
نبودی ببینی که در قتلگاه
شد از کعب نی، جسم زینب سیاه
سکینه، رباب، عاتکه، فاطمه
غریبانه در دشت و صحرا همه
چو نی، ناله در نینوا میزدند
تو را در بیابان صدا میزدند
امیـد دل سیّـدالنـاس تـو
تو عباس بودی و عباس، تو
ز «میثم»زخلق و خدای ودود
به عباس و تو، تا قیامت درود
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
هم پیشتر از حزب خدا یار محمّد
هم بهر نبی بعد علی، حیدر کرار
از خشم تو بر جان عدو آتش دوزخ
وز تیغ تو در سینه، نفسها شرر نار
در بدر مه روی تو چون بدر درخشید
در جنگ اُحُد جان به کف و عاشق ایثار
رویید ز لبهای محمّد گل لبخند
در رزم چو کردی به عدو حمله علیوار
با دست غضب فرق ابوجهل شکستی
تا کس نرساند به محمّد دگر آزار
هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست
دشمن به هراس آمد در عرصۀ پیکار
در خطبۀ شام از تو و نام تو سخن گفت
چارم وصی ختم رسل، حجّت دادار
هم شیرخدا خوانْدَت و هم شیر پیمبر
هم خواند تو را همقدم جعفر طیّار
ای کاش که در عرصۀ صفّین تو بودی
تا یار علی بودی چون مالک و عمار
ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی
یار علی و فاطمه بین در و دیوار...
#استاد_غلامرضا_سازگار
.
#شهادت_امام_جواد علیه السلام
#استاد_غلامرضا_سازگار
__________________
به ديوار قفس بشكسته ام بال و پر خود را
زدم تنــهاي تنـها ناله هاي آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشي دارم
كه آبم كرده و آتش زده پا تا سر خود را
قفس را در گشوده صيد را آزاد بگذاريد
كه در كنج قفس نگذاشت جز مُشتي پر خود را
بزن كف پايكوبي كن بيفشان دست، امّ الفضل
كه كُشتي در جواني شوهر بي ياور خود را
بيا و اين دم آخر به من ده قطره ي آبي
كه خوردم سالها خون دل غم پرور خود را
چه گويي اي ستمگر در جواب مادرم زهرا
اگر پرسد چرا لب تشنه كُشتي شوهر خود را
اجل بالاي سر، من در پي ديدار فرزندم
گهي بگشوده ام گه بسته ام چشم ترِ خود را
به ياد شعله هاي ناله ي إبن الرّضا «ميثم»
سِزَد آتش زني هم نخل، هم برگ و برِ خود را
.
.
#شب_اول_محرم
#مسلمیه
دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی
عجـب کـردند اهـل کوفـه از مهمان پذیرایی
همانهایی که در این شهر گرداندند رو از من
فـراز بامهــا در چشمشـان گشتـم تمـاشایی
سـرم را بـرد قاتـل هدیـه از بهــر عبیــدالله
تنـم در کوچههــا گردیـده گـرم راهپیمایـی
به جسمم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم
نبــودی کوفیــان را بیشتــر از ایـن توانـایی
رسیـده ضربههــا بـر سینـه و پهلـو و بازویم
بیا بنگر که مسلم پـای تـا سر گشتـه زهرایی
از آن ترسم که چـونآیـی نبینم ماه رویت را
ز بس از چشـم گریانـم عطش بگرفته بینایی
اگر چه رنگ خون زیباست بر روی شهید اما
تماشا کن که روی من به خون بخشیده زیبایی
تمـام شب کنـار کوچههـا تنهـا تو را دیدم
خـدا دانـد نکـردم لحظـهای احساس تنهایی
بیـا نامـردی و پستـی اهـل کوفــه را بنگـر
که بهر کشتن یک تن کند شهری صفآرایی
سزد «میثم» به یاد کام عطشان و لب خشکم
کند تا جان به تن دارد به اشکِ دیده، سقّایی
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#حضرت_مسلم
.
.
#حضرت_حمزه
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
هم پیشتر از حزب خدا یار محمّد
هم بهر نبی بعد علی، حیدر کرار
از خشم تو بر جان عدو آتش دوزخ
وز تیغ تو در سینه، نفسها شرر نار
در بدر مه روی تو چون بدر درخشید
در جنگ اُحُد جان به کف و عاشق ایثار
رویید ز لبهای محمّد گل لبخند
در رزم چو کردی به عدو حمله علیوار
با دست غضب فرق ابوجهل شکستی
تا کس نرساند به محمّد دگر آزار
هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست
دشمن به هراس آمد و در عرصه ی پیکار
در خطبه ی شام از تو و نام تو سخن گفت
چارم وصی ختم رسل، حجّت دادار
هم شیرخدا خوانْدَت و هم شیر پیمبر
هم خواند تو را همقدم جعفر طیّار
ای کاش که در عرصه ی صفّین تو بودی
تا یار علی بودی و چون مالک و عمار
ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی
یار علی و فاطمه بین در و دیوار...
#استاد_غلامرضا_سازگار✍
.