eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
252 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
.   زائرِ کوی حسین، زائرِ بیتِ خداست ملجأ و مأوایِ ما، تا به ابد کربلاست ما که روان گشته ایم،سویِ نجف، کربلا بال هزاران ملک، زیر قدمهای ماست تا که مشرف شدیم در حرم شاه دین در حق جا ماندگان ذکر لب ما دعاست در حرمِ ساقیِ، دشت بلا هر دعا حول ظهور فرج، از دل و جان یکصداست کوهِ معاصی به دوش، رفته و برگشته ایم بخششِ جرم و گنه،حاصلِ این ماجراست ✍ پیشنهاد ........................... بوی عطر کربلا در بزم ما پیچیده است. این مسافر مرقد تن های بی سر دیده است. بوی خاک کربلا دارد تن زوار ما. مرقد مولای مظلومان مکرر دیده است. از نجف می آید و هم از زمین کربلا. مرقد شاه نجف با دیده ی تر دیده است. از زمین کربلا بر ما پیام آورده است. قبر شش گوش شه در خون شناور دیده است. از کنار علقمه با درد و با آه و فغان. دست سقای علمدار و دلاور دیده است. آمد از شهر بلا از کربلا از شهر غم. شهر تن های پر از شمشیر و خنجر دیده است. خاک پای کربلایی طوطیای چشم ما. قتلگاه اکبر آن شبه پیمبر دیده است. .............. زخم گلوی حسین، چشمه‌ی خون خداست خون خدا را فقط ذات خدا خون‌بهاست آن‌که ز خون گلو، داده به قرآن حیات کشته‌ی او را اگر کشته بخوانی، خطاست مصحف آیات نور، پیکر صدچاک اوست آینه‌ی حسن او، آن سر از تن جداست ما همه ذریّه‌ایم سلسله‌ی عشق را شیعه به دریای خون، طالب خون خداست شیعه حیات ابد از دم شمشیر یافت شیعه به اوج عطش، تشنه‌ی جام بلاست شور که شد با شعور، شور حسینی شود گریه‌ی با معرفت، معرفت کبریاست بزم وصال حسین در دل دریای خون سیر عروج حسین از سر نی تا خداست زخم جوانان او خنده‌ی فتح است و بس خون علی اصغرش، خون همه انبیاست ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بلبل شوقم و باغ‌وچمنم کرببلاست بی‌سبب نیست که ورد دهنم کرببلاست کفتر جلدم و هرآینه برمی‌گردم آخرین مقصد هر پرزدنم کرببلاست غیر لیلا سخنی ورد لب مجنون نیست من که مجنون حسینم سخنم کرببلاست شعر گفتم به امیدی که بخوانم آن‌جا شاعری ساده‌ام و انجمنم کرببلاست دوستش دارم و حب‌ّالوطن از ایمان است گرچه ایرانی‌ام، اما وطنم کرببلاست زائر عرش خداوند شود زائر آن پس در این راه بهشت عدنم کرببلاست حال من حال حبیب و تو حبیبم شده‌ای شوق من شوق اویس و قرنم کرببلاست قسمت اگر شد که زیارت بروم شاهد ناله‌ی *"یابن‌الحسنم"* کرببلاست ✍ زائران کربلای التماس دعای فرج😭 اللهم عجّل لولیک الفرج. زیارت_اربعین گوارای وجودتان. ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. فراغت ، همچو لاله پرپرم کرد وصالت ، شمع سان خاکسترم کرد دوباره اربعینت اومد از راه (غم عشقت بیابون پرورم کرد) .............. به هر خاکی ، که دل سر زد ، بهشت است تمام "رفت یا آمد" بهشت است نجف تا کربلا تنها مسیری است که آنجا " مبدا و مقصد " بهشت است ............................. موجم ، به سوی کناره بر میگردم با یک بغل از ستاره بر میگردم ای آرزوی همیشه ، در شهر نجف جا مانده دلم ، دوباره بر میگردم .................. با گریه نوشت .... با چه حالی میرفت آن توبه سرشت.... با چه حالی میرفت در وقت جدایی از نجف ، فهمیدم آدم ز بهشت.... با چه حالی میرفت (میتوان بجای واژه "نجف" از کلمه "حرم"استفاده کرد و برای زیارت ائمه دیگر هم این رباعی را خواند) میثم مومنی نژاد✍ .
. به شوق دیدنت، طفلِ دبستان پیش از اردویم همه آماده...کفش و کوله...حتی گیره ی مویم... به گوشت میرسم از دورها... از دور های دور... ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم الابیکم...هلابیکم... نمیدانم چه می گوید غذاهای بهشتی را تعارف می کند سویم ببین انگشت پایم تاولی کوچک زده اما به یاد کودکان کربلا چیزی نمی گویم رقیه_دوستم_موهای درهم برهمی دارد برای او ندارم هدیه ای جز گیرهٔ مویم... کسی در بین جمعیت ندیده مادر من را؟! زنی با مهربانی مینشیند آه... پهلویم... :: من اینجا آسمان را دیده ام با قد کوتاهم نمی خواهم که پیدایم کنند آری... نمی خواهم... .
. صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان این روزها شبیه اسیران نینوا داری هوای مهد بلا صاحب الزمان پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان موکب به موکب از ته دل آه می کشی با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد با تاول نشسته به پا صاحب الزمان با دیدن نی و علم و پرچم و کتل هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان چل روز پیش رأس حسینش مقابلش از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان رفته میان مقتل و دیده به جسم او زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان چل روز پیش دیده تنش را میان بغض در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. هر کس به جایی می رود من می روم در کربلا بهر صفایی می رود من می روم در کربلا هر عاشق و دلداده ای هر بی دل و افتاده ای با هر نوایی می رود من می روم در کربلا هر کس پی دلدار خود سوی دیار یار خود با دلربایی می رود من می روم در کربلا هر کس به دنبال کسی افتاده با دلواپسی سوی سرایی می رود من می روم در کربلا هر کس به خود می بالد و از درد و غم می نالد و دارلشِّفایی می رود من می روم در کربلا هر کس پی درمان خود از شهر بی سامان خود بهرِ دوایی می رود من می روم در کربلا هر کس به راهی می رود با یک نگاهی می رود یعنی به جایی می رود من می روم در کربلا ** «یاسر» »✍ .
. دوست دارم که اربعین امسال بشوم جزء کربلایی ها و زمینی به کربلا بروم بین جمعیت هوایی ها باید اول که ترک غیر کنم اقتدا خاصه بر ظهیر کنم چشم بسته دوباره سیر کنم در قدمگاه ماورایی ها حاجیانی که می روند به حج راهشان سوی کربلا شده کج مستقیم است تا خدا اینجا راه پهناور خدایی ها قبله را سوی کربلا چرخاند هر که شد مست از شراب حسین نکند اعتماد زین پس به اشتباه جهت نمایی ها همسفر شد خیال من با عشق از نجف راهی بهشت شدم پر شده باز کلّ مشّایه از قدم های این فدایی ها با غم خوب سیدالشهدا اشک در چشم و در دلم شوق است حس و حال دلم شده مثل طعم شیرین و تلخ چایی ها یک نفر موکبی بزرگ زده یک نفر با تعارف شربت... می کنند افتخار هم دارا هم نداران به این گدایی ها استراحت در امتداد مسیر شد وبال دو پای آبله دار کاش تا آخرین نفس باشم پای‌دربند این رهایی ها چشم شوقم به گنبدش مبهوت خیره بر آن شکوه با جبروت حرف هایی نگفتنی و سکوت می‌شود پاسخ چرایی ها یک طرف مرقد خدای کرم یک طرف هم شهید گریه و غم صحن زیبای بین این دو حرم نقطه ی عطف دلربایی ها نه مسلمان که گبر و ترسا هم محو این همدلی ما شده اند ذکر "حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا" می شود رمز هم صدایی ها اربعين زیر قُبه‌ی حَرَمت به اَباالفضل می‌دهم قَسَمت بِگُذر ای عزیز زهرا(س) از این خطاها و بی‌وفایی ها کاش باشد عمود آخر من پرچم روی گنبد عباس جان سپردن کنار شش گوشه روز پایان این جدایی ها ✍ .
. ای ھمہ تاب وتبم،یاحسین یا حسین ھمیشہ ذکر لبم،یاحسین یاحسین فاطمه را یادگار السلام السلام حجت پروردگار السلام السلام قسم به‌ میر نجف یاحسین یاحسین ببین مسیر نجف یاحسین یاحسین به کودک پرپرت السلام السلام به شبه پیغمبرت السلام السلام تشنہ ی آب فرات یاحسین یاحسین معنی صوم و صلاہ،یاحسین یا حسین سید و سالار دین السلام السلام آیہ ی حب المتین السلام السلام به ساقی علقمه یاحسین یاحسین ای پسر فاطمه یاحسین یاحسین لاله ی پاک و طاهر السلام السلام حبیب ابن مظاھر السلام السلام سورہ بہ سورہ نوشت یاحسین یا حسین کرب و بلایت بھشت یاحسین یا حسین تشنه لب بی کفن السلام السلام به قاسم ابن الحسن السلام السلام ای ھدف تیرھا یاحسین یاحسین کشتہ ی شمشیرھا یاحسین یا حسین به ماه نورانیت السلام السلام بہ زخم پیشانیت  السلام السلام زائر کوی توام یاحسین یاحسین عاشق روی توام یاحسین یاحسین آمده جان بر لبم یاحسین یاحسین خاک ره زینبم یاحسین یاحسین بحق اشک بتول یاحسین یاحسین نوکریم کن قبول یاحسین یا حسین یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)✍ .
. . دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد برای اینکه شود استفاده راه افتاد رسید با گُذر دیگری به مرز خودش اجازه داده اجازه نداده راه افتاد پدر بزرگ و تمامی بچه ها یعنی «حبیب» با همه ی خانواده راه افتاد شکست حضرت جبریل بالهایش را سپس شبیه من و تو پیاده راه افتاد نه اینکه پای پیاده به سمت تو زائر برای بردن زوّار،جاده راه افتاد همینکه جاده به پا خاست،در یسار و یمین نشسته باد و درخت ایستاده راه افتاد برای خاطر آهن ربای شش گوشه بُراده آب شد و بی اراده راه افتاد شکست شیشه ی مِی در نجف به دست علی که سمت کرب و بلا رود باده راه افتاد ✅مهدی رحیمی شهریور۱۴۰۲ علیه_السلام .
. همه از هر کجا باشند از این راه می‌آیند به سویت ای امین‌الله خلق‌الله می‌آیند صف جن و ملک با زائرانت هم‌قدم هستند به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه می‌آیند زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد زمین و آسمان با زائرانت راه می‌آیند ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا به شوق دیدن تو پابه‌پا، همراه می‌آیند گروهی غرق توصیف‌اند و مستِ مدح چشمانت گروهی روضه‌خوان، با سیل اشک و آه می‌آیند به شهرت می‌رسند و حال و روز شهر بارانی است پر از بغض‌اند و نم‌نم تا دم درگاه می‌آیند مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه می‌آیند قیامت کرده‌ای، انگار تصویری‌ست از محشر که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه می‌آیند نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم می‌گیرند به لطف گوشه‌چشمت آخرش کوتاه می‌آیند ✍ .
. گریز به در تمنای تو عرضی مختصر آورده ام حسرت دیدار را وقت سحر آورده ام ذره ذره بار هجران را به دوشم میکِشم مورم اینطور از سلیمانم خبر آورده ام سنگ روی یخ شدم پیش غریب و آشنا آبروی رفته را بین گذر آورده ام با سرِ زانو کشاندم عجز خود را پیش تو دستهای خالی ام را پُشت در آورده ام من بجای کار کردن سرصدا کردم فقط های و هوی بیشمار و بی ثمر آورده ام اربعین آمد... حرم، آغوش خود را باز کرد باز، دردم را برای یک نفر آورده ام سالها صبح و غروبی گریه کردم با حسین سالها نان از تنور روضه در آورده ام کربلا و شام و کوفه زیر پای زینب است آنکه می گوید حسین؛ درد کمر آورده ام گریه کرد و گفت؛ راهم را سریعاً واکنید سر برای جسم مفقود الاثر آورده ام آنقدر اهل و عیالت تازیانه خورده اند از کبوترهای تو یک مُشت، پَر آورده ام ✍ .
. السلام علیک یا اباعبدالله به عشق حاضران در دل می زنم به جادّه ، دارم میام پیاده چون حرم تو داره ، یه حس فوق العاده ای همه جود و کرم ، محفل ذکرت حرم خدا به اهل عالم ، عشقتو هدیه داده می خوام که با خدا شم ، زائر کربلا شم برای تو فدا شم ، یه عاشقیِ ساده حال دلم جنونه ، اسم تو رو می خونه به پای تو می مونه ، مجنون و بی اراده موج و تلاطم میشم ، قاتی مردم میشم توُ نوکرات گم میشم ، عاشق تو زیاده از لحظه ی ولادت ، عشق تو شد عبادت فدای خانواده ت ، تموم خانواده تا بشه هستیم فدات ، فدا یه لحظه نگات تا جون بِدم رُو پاهات ، دل می زنم به جاده .
. حالا که دیگر جا نماندم اربعین را می بوسم از جان، جای جای این زمین را این خاک کہ، این روزها بوسیده در راه صحن کف پاهای یاری نازنین را آقا کجایی تا که ھم چون جاده؛ من نیز برخاک پاهای تو بگذارم جبین را بین کدامین موکب امشب با حضورت خوشحال کردی مردم جاده نشین را دیدم کہ با قصد شکار زائرانت موکب بہ موکب چشم های در کمین را بر دوش خود آورده ام بار سلامه جاماندہ ھای دلشکسته ،دل غمین را پا در مسیری مینِھم کہ قبل از آن بردند اهل بیت شاهنشاه دین را اینجاست آنجایی که پوشانده است زینب بر صورت خود جای معجر آستین را .
. از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم.. ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم ✍ ................. هیهات منا الذله این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟ چشمه‌ها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟ جاده‌های پیش پا افتاده بسیارند، لیک ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟ بندگی یعنی عطش، تنها شدن، بی‌سر شدن او که دل شد بنده‌اش، خود بندۀ درگاه کیست؟ انتقامی سرخ بعد از انتظار سبز ماست لاله‌های این چمن در حسرت خون‌خواه کیست؟ هر کران پژواکی از «هیهات منا الذله» است این که آتش زد به عالم جملۀ کوتاه کیست؟... ✍🏻 🏷 🇮🇷
. دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی‌ست دوباره حال همه عاشقان تماشایی‌ست که فصل پر زدن از انزوای تنهایی‌ست سفر، حکایت یک اتفاق رؤیایی‌ست ببند بار سفر را که یار نزدیک است طلوع صبح شب انتظار نزدیک است ببین که قفل قفس را شکسته، می‌آیند کبوتران حرم دسته دسته می‌آیند چو موج از همه سو دلشکسته می‌آیند غریب، از نفس افتاده، خسته، می‌آیند که باز بعد چهل شب، کنار او باشند شبیه حضرت زینب کنار او باشند تمام پشت سر جابر بن عبدالله چه عاشقانه قدم می‌زنند در این راه از اشتیاق حرم راه می‌شود کوتاه هر آن‌که خواهد از این جام عشق، بسم الله که این پیاده‌روی برترین عزاداری‌ست قسم به نور، که این ابتدای بیداری‌ست دوباره حال من و شعر می‌شود مبهم دلی که دست خودم نیست می‌شود کم‌کم در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم- «غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» ✍ .
. در صحن تو با شِکوِه رسیدم ارباب عمریست امام خود ندیدم ارباب شد حاجت ِ تحت قبّه ام با اصرار تنها فرج شاه طریدم ارباب اللهم عجل لولیک الفرج ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. تقدیم به موکب داران راه کربلا بر روح پدر، مادرتان صد رحمت در راه، کشیده اید خیلی زحمت در بین حرم به جایتان می گوییم هر لحظه به دشمنان مهدی لعنت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ...................... موکب دار حالا که شده منصب تو: موکب دار از راه امام عصر، سنگی بردار خواهی که به موکبت قدم بگذارد؟ اصرار نما بهر ظهورش بسیار ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. انتهای صفِ گذرنامه ایستاده به فکر این هستم کار و بارم اگر که جور شود زائرِ روز اربعين هستم گرچه خیلی شلوغ اما خُب این شلوغی به عشق می اَرزد در دلم شورشی شده بر پا پُشتَم از شوق وَصْل می لرزد من نه تنها، در اين مكان هستند كودک و نوجوان و پیر حتی.. هر کدام از عشیره ای هستند تُرک و کُرد و لُر و بلوچ اینجا می نِشینم که نوبتم بشود با خودم گویم اصلاً ای آقا گر گذرنامه هم نشد ممکن.. کارت ملی که هست، شُکر خدا باید امسال زائرت بشوم کرده مادر دعا میانِ نماز گفته میخواهد از رقيّه تو تا بیایم به کربلای تو باز مثل اینکه رسیده نوبت من می رَوَم تا به کارها بِرسم همه اینها بِخاطر حرم است نَکند من به کربلا نَرسم با اُميد آمدم در اين دفتر نا اُميدم نَكن مرا آقا وعده‌مان روز ٢٠ ماهِ صفر می‌رسم از نجف به کرببلا اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی یوم الاربعین... .