eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. با گمان مکن پسرت ناتنی ‌برادر بود قسم به عشق, کنارم حسین دیگر بود منال ام بنین و ببال بر عباس تو شیر مادر و شیر تو شیر پرور بود سقوط قلعۀ خیبر اگر به نام علی‌ست فرات: خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود ز شام تا به سحر دور خیمه‌ها می‌گشت که ماه هاشمیان بود و مهر پرور بود به لرزه بود از او پشت هفت ‌پشت ستم یل تو یک‌ تنه یک تن نبود, لشگر بود به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود اگر فتاد روی خاک می‌شود پرپر ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود .............._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ----------------------------- دیدم گلویت را پیمبر بوسه می زد آری علی ساقی کوثر بوسه می زد ام ابیها فاطمه هر روز و هر شب دیدم گلویت را که مادربوسه میزد در قتلگه دیدم چه آ مد بر سر تو دیدم که درگودال خنجربوسه میزد رگ های پاکت پاره پاره گشت اما دیدم که برنی تابه حنجربوسه میزد بعد از سرت که نی سوار کربلا شد با نعل تازه روی پیکر بوسه می زد تیر سه شعبه آ مد و داغ جگر شد او بر گلوی ناز اصغر بوسه می زد در مجلس بزم شراب آن لعینان درطشت زربرخیزران سربوسه میزد اندر خرابه در طبق مهمانی آ مد دیدم سه ساله ات مکرر بوسه میزد سجاد گریان روضه خوان کربلا شد در قبر بر آن جسم پرپر بوسه میزد ساقی خموش این داغ باشدتاقیامت زینب به رگ های برادر بوسه میزد بعد از چهارده قرن از آن روز غمبار سینه زنت با دیده ی تر بوسه میزد -------------------------------------- کربلایی رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)✍ ............................................ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها ✍ از آن روزی كه خوردی بی هوا زخم شده از گریه پلك چشم ما زخم نمانده از تنت چیزی به غیر از هزار و نهصد پنجاه تا زخم تو را ای یار با آزار كشتند نه با سرنیزه، با مسمار كشتند مرا در گودی گودال اما تو را بین در و دیوار كشتند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. (س) خودم دیدم گلم را سر بریدن لباس یوسف من را دریدن خودم دیدم علیِ اکبرش را دراین صحرا به خاک و خون کشیدن خودم دیدم اَقاقی گشت پرپر تو گویی نیز باغی گشت پرپر سرش پرخون، دو دستانش بُریده وَ چشم مستِ ساقی گشت پرپر خودم دیدم که قاسم روی خاک است تنش هم غرق خون و چاک چاک است خودم دیدم زِ تل عبداله اش را.. که روی پای مولایش هلاک است خودم دیدم تمام صحنه ها را علیِ اصغر و تیر جفا را نه تنها قلب مولا و ربابه.. غم اصغر شرر زد کربلا را خودم دیدم حسینم لاله گون بود لبِ تشنه، لبِ دریای خون بود خودم دیدم میانِ قتلگاهش.. که تیر و نیزه از جسمش برون بود خودم دیدم تنِ شَه از قفا شد تمامِ یار و اصحابش فدا شد خودم دیدم که آخِر پیش زهرا سرش هم بر سرِ سرنیزه ها شد منی که دیده بودم در مدینه شرار آتش و مسمار و سینه ولی حالا میانِ کربلا زد.. به اهل و خیمه آتشها زِ کینه منی که دیده بودم خون جگر را میانِ تشت، لخته لخته خون ها پس از اَندوهِ کوفه آه..دیدم به بزم شام تشت و رأس مولا ................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام الله در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است بيشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است لَخته‌خون بسته ببين چادرِ مادر امشب قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است قاتل از شيرِ تو نوشيده به من ميخندد يعنی ای كوفه نشين نوبتِ بابا شده است باز يك گوشه حسن گرم زبان ميگيرد باز اين خانه پُر از روضه‌یِ زهرا شده است ديدم آن روز در آن كوچه‌یِ باريك چه شد ديدم آن روز كه يك مُشت مُهَيّا شده است   وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است ✍ .
. (س) مرا در قتله گاهت پیر کردند اسیرم در غل و زنجیر کردند خودت دیدی که ناموس خدا را سربازارشان تحقیر کردند ابوذر رئیس میرزایی✍ ......... غم (س) جهان را برسرم آوار کردی به این بی حرمتی اصرار کردی بدان باکارخود تا آخر عمر مرا ازخیزران بیزار کردی ابوذر رییس میرزایی✍ .
. جانم فدایت ای همه ی حاصلم حسین هر لحظه بر زیارت تو مایلم حسین دل گشته کربلا و تو ساکن به کربلا روشن شود به ذکر تو این محفلم حسین دردم اسارت و سفر و کعب نیزه نیست تنها فراق روی تو شد مشکلم حسین گاهی ز راه دور تو را بوسه می زنم گر شمر و حرمله نشود حائلم حسین هر لحظه با طواف سرت ای هلال من گردد نگاهت از سر نی شاملم حسین خاکستر است و خون به رخت همچو هاله ای کی می شوی تو ماه شب کاملم حسین تو بر فراز نیزه به هر سو روانه ای من هم سوار ناقه به هر منزلم حسین با هر قدم که به همراه هم رویم زخم زبان و طعنه شود قاتلم حسین سنگی که خورد بر سر تو بر دلم نشست یعنی شکست قبل سر تو دلم حسین آری شکست قلب و دلم با سرت ولی خون شد لبان سرخ تو ای حاصلم حسین حال مرا ز چوبه ی محمل سؤال کن خون دلم روان شده از محملم حسین ای اسم اعظمت شده آب حیات ما هم کشتی نجاتی و هم ساحلم حسین هر جا که نام تو ببرم می شود حرم گاهی اگر چه از حرمت غافلم حسین ردّم مکن ز بارگه ات ای پناه من من تا ابد به درگه تو سائلم حسین . .
. شراره بر دل ناموس مصطفی نزنید نمک به زخم عیالات مرتضی نزنید سر پدر که به نی شد،زپی دگر سیلی به روی دختر غمدیده، بی هوا نزنید برای خاطر زهرا و مصطفی و علی کلوخ و سنگ و لگد بر زنان ما نزنید تو را قسم به خدا،سنگ کینه خود را ز بام خانه به سقای خیمه ها نزنید اگر چه با رخ ما آشنا شده سیلی دگر به اهل حرم تازیانه ها نزنید به پیش دیده سقای خیمه ها،مردم زنان و دخترکان را به هر کجا نزنید قسم به حق،که به حق،مازآل طاهاییم برای خاطر او سیلی از جفا نزنید ✍ .
. 🏴 یک اربعین گذشت و رسیدم کنار تو تا درد دل کنم به کنار مزار تو حالا رسیدم از سفری که نبوده ای شکر خدا ، مصیبت ما را ندیده ای ماندم چه گویم از سفرِ پر زِ اِزدحام از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام رفتی حسین ، بعد تو زینب اسیر شد بنگر به خواهرت ، که چهل روزه پیر شد بنگر به روز من ز فِراق تو شب شده دیدی که زینبت ، همه دم جان به لب شده از رنج این سفر چه بگویم چه دیده ام از ظلم و کین دشمن تو ، قد خمیده ام زخمی شده دلم زِ هیاهو و هلهله زخم زبان و قهقهه ی شمر و حرمله از جا بلند شو ، دل زینب گرفته است چل شب گذشت و این دل پُر تب گرفته است دیدی غم فِراق تو با خواهرت چه کرد رأس بُریده ات به دل دخترت چه کرد از من نپرس از سر و روی رقیه ات شرمنده ام ز تو که نیامد سه ساله ات ✍ .
. من زنده ام که زنده بماند صدای تو برگشته ام که روضه بگیرم برای تو این شانه ی شکسته و این قد سوخته این مو سفید خواهر خسته فدای تو ای تشنه ی کنار فرات ای شکسته دل تازه شروع می شود اینجا عزای تو ای پاره پاره پیکر رفته به نیزه ها در من دوباره زنده شده ماجرای تو اینجا هنوز بوی تو دارند سنگ ها مانده به روی خیلی از اینها حنای تو ای کاش که حسین چهل روز پیش از این من تشنه ذبح می شدم اینجا به جای تو اینجا عصای پیری ات از هم شکسته شد اما نه قطعه قطعه شد اینجا عصای تو بی دست تا که پیکر سقا به خاک ریخت آورد نیزه ای تن او را برای تو با محرمان رسیدم و نامحرمان مرا بردند دست بسته از این کربلای تو از کوفه تا به شام چهل بار لااقل نیزه به نیزه شد سر از تن جدای تو شهریورماه ۱۴۰۲✍ .
. من پَیام آورِ توام برخیز مونس و یاورِ توام برخیز میزبانی کن، ای تنِ بی سر زینبم، خواهرِ توام برخیز یادگار از غروبِ عاشورا مانده از لشکرِ توام برخیز همه جا بود نامِ تو به لَبم یا حُسین، مِنبرِ توام برخیز روضه خوانِ تمامِ گُل های نیلی و پَرپرِ توام برخیز . گرچه از غُصّه ها خَمیدم من شُکر، تا کربلا رِسیدم من . رفته ای تو اگرچه، خواهر ماند پای تو، تا به روزِ آخر ماند تو شدی کُشته، من اَسیر شدم تا به جا، مَکتَبِ پیَمبر ماند کوفه، در مجلسِ عُبِیدُالله خُطبه خواندم چُنان که، او درماند دادم عبّاس، معجرم را نه! به سَرِ تو قسم، که معجر ماند گرچه از خون و خاک رنگین شُد چادُرِ یادِگارِ مادر ماند . گریه کردم ز بَس، زمین، تَر شد چَشم هایم، شَبیهِ مادَر شد . بس که آزارِ کارِوان دادند در بیابان دو طِفل، جان دادند ما به هر منزلی که میرَفتیم بَدترین جایِمان مَکان دادند تا که ما بیشتر شِکنجه شَویم کارِوان را به رومیان دادند دور دیدند، چَشم های تو را خواهَرت را به هَم نشان دادند تا اَبد، این دلیلِ باران است؛ غِمِ من را به آسِمان دادند . خاطِرم هَست، بینِ گودالَت لشکرِ کوفه کَرد، پامالَت . تِکّه ای آستین، مرا بس بود به خدا که همین، مرا بس بود روسَری کُهنه، یا که پارچه ای تا کِشَم بَر جَبین، مرا بس بود ساعَتی تا که دَردِ دِل بِکُنیم گوشه ای از زمین، مرا بس بود تا که زَجرم دَهند، بازی با سَرت اِی نِی نِشین، مرا بس بود داغِ مَرگِ سه ساله اَت دَر شام قَبل اَز این اَربعین، مرا بس بود... . ...تا که از عُمر، نا اُمید شَوَم ...تا که یِکباره موسِپید شَوَم . گُلِ زَهرایم و گُلاب شدم بعدِ پَنجاه سال، آب شدم صبر را مَن زِ پا دَر آوَردم این چِهِل روز، بَس عَذاب شدم خیز و بنگر، خَمیده چون مادَر زیرِ این بارِ بی حِساب شدم هم نگهدارِ دُختران بودم هم اَنیسِ غَمِ رُباب شدم مَن که ناموسِ مُرتَضی بودَم واردِ مَجلسِ شَراب شدم . خِیزَران که، روی لَبَت میخورد! کاش بر چَشمِ زِینَبَت میخورد! . تا رِسیدم به شَهرِ شام، حُسین زندگی شُد به مَن حَرام، حُسین هرچه میشُد، به شَهرِشان دیدم جُز کَمی لُطف و اِحترام، حُسین آتَش و سَنگ و چوب بود، که ریخت به سَرِ مَن زِ روی بام، حُسین سَرِ هَر کوچه، چَشم آن اوباش سوی مَن بود، عَلَی الدَّوام، حُسین مَجلِسِ بَزم! یا خَرابه ی سَرد! بِدَهَم شَرحی از کُدام؟ حسین... . شامیان، خارِجی به ما گُفتَند پیشِ چَشمِ تو، ناسِزا گُفتَند . ✅رضا رسول زاده ۱۴۰۲✍ سلام_الله_علیها .
. از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم.. ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم ✍ ................. هیهات منا الذله این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟ چشمه‌ها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟ جاده‌های پیش پا افتاده بسیارند، لیک ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟ بندگی یعنی عطش، تنها شدن، بی‌سر شدن او که دل شد بنده‌اش، خود بندۀ درگاه کیست؟ انتقامی سرخ بعد از انتظار سبز ماست لاله‌های این چمن در حسرت خون‌خواه کیست؟ هر کران پژواکی از «هیهات منا الذله» است این که آتش زد به عالم جملۀ کوتاه کیست؟... ✍🏻 🏷 🇮🇷
. این‌ همه‌ راه‌ دویدم‌ ز پی‌ دلدارم به‌ امیدی‌ که‌ در این‌ دشت‌ برادر دارم کاش‌ می‌شد به‌کنار‌ بدنت‌ جان‌ بدهم فکر‌ همراهی‌ با شمر‌ دهد آزارم خیز و نگذار که‌ ما را به‌ اسیری‌ ببرند منکه‌ از راهی‌ بازار شدن‌ بیزارم اسب‌ها! پای‌خود از سینهٔ‌ او بردارید من هم‌ از این‌ تن‌ بی‌سر شده‌ سهمی‌ دارم یک‌ عبا داشتی‌ و خرج‌ علی‌اکبر شد با چه‌ از روی‌ زمین‌، جسم‌ تو را بردارم به‌ من و تو خیره‌ بُود چشم‌ رباب‌ خواندم‌ از طرز‌ نگاهش‌ که‌ منم‌ دل‌ دارم ✍ .
. سر داشته ای؟ آن روز که وقت ذبح گردنها بود یادت که نرفته زینبت تنها بود یادت که نرفته رفتی و جا ماندم ناموس تو بین کوی و برزن ها بود آن روز که روی خاک جان می دادی کشتی تو مرا سر به سنان می دادی؟ می خواست که جان من در آید وقتی سر را به سر نیزه نشان می دادی می گردم و از گل خبری نیست که نیست حتی ز گلابش اثری نیست که نیست ناگاه بدیدم که من از با غ گلم جا مانده بجز مشت پری نیست که نیست دیدم که لباس را تو برداشته ای دیدم به زمین لاله ی خون کاشته ای آنگونه بریده اند سر از تن تو انگار نه انگار که سر داشته ای گفتم که بگو برادرم هستی تو با من تو بگو تاج سرم هستی تو هنگام وداع پیکرت خسته نبود آیا که حسینِ (ع) مادرم هستی تو گفتم که بگو مادر تو زهرا (س) نیست؟ آیا که پدربزرگ تو طه (ص) نیست؟ ای زینت دوش مصطفی بر خاکی؟ برخیز که جایگاه تو اینجا نیست من می روم و همره من می آیی ای سر به روی نی چقَدَر زیبایی باید که سرت بلند و بالا باشد باید که بدانند که تو آقایی .
. واقعا سخت است بی‌محرم سفر کردن حسین بر رخ محرم به نوک نی نظر کردن حسین واقعا سخت است بعد از شش برادر داشتن از صف نامحرمان تنها گذر کردن حسین واقعا سخت است ماندن پشت یک دروازه و شهر را بهر تماشايت خبر كردن حسين واقعا سخت است با راسی کنار محملت از نگاه دشمنان دون حذر کردن حسین واقعا سخت است رفتن رو ی پشت بامها دامن خود را پر از سنگ و حجر کردن حسین واقعا سخت است در تشت زری با خیزران لعل لب‌های کسی زیر و زبر کردن حسین .
. زبان حال حضرت زینب(س)- اربعین چهل منزل سرت بر نیزه ها بود چهل منزل دلم غرق بلا بود چهل منزل تو را آزار دادند چهل منزل به جان ما فِتادند چهل منزل تو بودی قاری من چهل منزل به ما دشنام گفتن چهل منزل نگهبانم تو بودی چهل منزل شکستم از کبودی چهل منزل دو چشمت اشک بارید چهل منزل گل یاس تو خشکید چهل منزل عدو بر تو محک زد چهل منزل مرا دشمن کتک زد به کوفه بر تو سنگ از بام خورده زِ رأس خون تو قلبم فِشرده به شام از نی به تشت آمد سر تو به ویران مُرد زین غم دختر تو .
. بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیده‌م را نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود ۱۴۰۳ .
. برگشتم ازسفر گل درخون طپيده ام اي سرو سرفراز ببين قدخميده ام وقتي دلم به خون جگر موج ميزند گوئي كه من به جاي تودرخون طپيده ام بابوسه برگلوي تورفتم زكربلا باشوق بوسه اي به مزارت رسيده ام شمعم كه ازشرارغمت آب گشته ام گرقطره قطره برروي خاكت چكيده ام ازكربلا به كوفه وازكوفه تابه شام تنها به شوق ديدن رويت دويده ام اززخم تازيانه ندارم شكايتي زخم زبان زكوفي وشامي شنيده ام ازجذبه نگاه توازروي نيزه بود باخطبه ام حماسه اگرآفريده ام داغ رقيه تودرآن شام غم نهاد يك داغ ديگري به دل داغديده ام باكلو له بار غم بسويت آمدم ولي هرگز خلل نديدو نبيند عقيده ام اين چامه اي كه گفت«وفابي»زقول من تنها اشاره اي بود از آن چه ديده ام ✍ .