#شهادت_امام_سجاد_ع
#غزل
من سلاحم گریه و با گریه طوفان می
کنم
سنگ را حتی به وقت گریه ، گریان می کنم
مثل زهرا مادرم ، مثل رقیه خواهرم
دودمان ظلم را با اشک ویران می کنم
زندگانی مرگ تدریجی است بعد از کربلا
کنج غربت درد را با درد درمان می کنم
بی اراده ذکر لب عجل وفاتی می شود
هر زمان که یاد از شام غریبان می کنم
گاه یاد قاسم و گاهی به یاد اکبرم
هر زمان که قصد رفتن بر گلستان می کنم
حرمله داد مرا بدجور در آورده است
تا توانم لعن بر آن نامسلمان می کنم
هر کجا که حرف کفن و دفن آید در میان
بی اراده یاد از آن جسم عریان می کنم
تا صدای قاری قرآن به گوشم می رسد
یاد از آن مجلس و آن چوب و دندان می کنم
خواهرم آن شب جلوی چشم من دق مرگ شد
شرم از آن ماجرای کنج ویران می کنم
#محمد_حسین_رحیمیان
.
#شهادت_امام_سجاد
#غزل
من چهل سال غم و غصه مکرر دیدم
نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم
بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند
غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم
کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا
تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم
مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم
جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم
آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی
من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم
از همه سختی گودال همین بس باشد
قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم
بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت
پی انگشت پدر در همه جا گردیدم
با عبا جمع نمودم که نریزد عباس
پاره های تنِ سقای دلاور دیدم
کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا
چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم
وای از شام که ناموس خدا را بردند
خنده و هلهله در مردم کافر دیدم
سخت تر از همه بازار یهودی ها بود
عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم
سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب
به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم
#محمود_اسدی
..............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شهادت_امام_سجاد_ع
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
شب فراق، همان صبح انتظار من است
كه انتظارسحر فیض برگوبار من است
اگرچه دوره هجران به رنگ پاییز است
خزان مقدمه فصل نوبهار من است
شكست بغض قنوتم درالتماس فرج
قرار، شرط قیام است وبیقرار من است
زعهدِ «لاناسين لِأمْرِكُمْ» * خواندم
كه من اسیر جدایی و او كنار من است
قسم به غیرت سرخ مدافعان حرم
به هركجاكه توهستی همان دیارمن است
به زیر خاك، دلم بیقرار دیدن توست
كه آرزوی تو در گوشه مزار من است
به لب رسیده دگر جانم از فراق بیا
بیا كه تیرهتر از شام، روزگار من است
عزای حضرت سجاد و ناله «الشّام»
گواه سوز دل وچشم اشكبارمن است
* امام زمان (عج) در نامه شریفشان به شیخ مفید میفرماید: «إِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، ولاناسينَ لِذِكْرِكُمْ، وَلَوْلا ذلِكَ لَنَزلَ بِكُمُ اللاَّواءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الاَعْداءُ، فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَظاهِرُونا عَلَی انْتِياشِكُمْ مِنْ فِتْنَة قَدْ أَنافَتْ عَلَيْكُمْ»
#سعید_نسیمی
#شهادت_امام_سجاد_ع
#شهادت
#غزل
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین
دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمی
شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین
در بین خنده و کف و شادی گریستند
زنجیرها برای تو یا زین العابدین
چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
گریند در عزای تو یا زین العابدین
ای کاش پر شود عوض اشک، چشم ما
از خون ساق پای تو یا زین العابدین
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد
دست گره گشای تو یا زین العابدین
ای کنز مخفی ازلی!یک نفر نگفت
ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین
آرد صدای گریۀ ما سر بر آسمان،
از اشک بی صدای تو یا زین العابدین
تا حشر، انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبه های تو یا زین العابدین
در کوچه های شام، فقط سنگ های بام
بودند آشنای تو یا زین العابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زین العابدین
"میثم"سلام می دهد از دور، صبح و شام
بر صحن باصفای تو یا زین العابدین
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شهادت_امام_سجاد_ع
#غزل
بگذارید برای پدرم گریه کنم
اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم
تشنه کشتند عزیزان مرا ، حق بدهید
تا که بر آب می افتد نظرم گریه کنم
پیش من وقت وضو طشت نیارید ،که من...
یاد طشت زر و راس پدرم گریه کنم
یاد آن ضرب عمود و عمویم می افتم
تا گذارم روی سجاده سرم گریه کنم
حرفی از کشته شدن نیست،اسیری سخت است
بگذارید به داغ جگرم گریه کنم
غم خاکی شدن چادر زینب بس بود
به خدا تا به قیامت اگرم گریه کنم
خواهرم بسکه کتک خورد زناقه افتاد
به زمین خوردن این همسفرم گریه کنم
ما و بازارچه برده فروشان ،ای وای
تا به بازار می افتد گذرم گریه کنم
دست بسته به خدا روی گرفتن سخت است
به گرفتاری زنهای حرم گریه کنم
وسط هلهله ها مادر اصغر میگفت
بگذارید برای پسرم گریه کنم
#عبدالحسین_میرزایی
..............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
#روز_یازدهم_حرکت_کاروان_بسمت_کوفه
سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین
سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین
سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ
سپردمت به شب و نورِ ماه حسین
سپردمت به کمانها به تیرهای شکسته
به جایِ سوختهی خیمهگاه حسین
سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق
به گریههای یتیمانِ بی پناه حسین
سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم
سپردیَم به هزاران نگاه حسین
به خیزران سنان و به تازیانهی شمر
سپردیَم به مغیلانِ راه حسین
نشته خاک غمت بر سرم خداحافظ
بخواب ای پسرِ مادرم خداحافظ
#حسن_لطفی
#مصائب_کوفه
#غزل
زینبت در کوفه دارد ماجرای دیگری
آمدم از کربلا به کربلای دیگری
عزت پنجاه سالم را نگاهی خرد کرد
کاش میرفتیم جز کوفه به جای دیگری
جان زینب ! تو که میوفتی به من برمیخورد
روی چشم من بیا نه زیر پای دیگری!
به لباس پاره ام دارند طعنه میزنند
آشنای دیگری با آشنای دیگری
آی عباسم بیا این مرد را سیلی بزن
میبرد چادر نمازم را برای دیگری
کاش میشد نشنوی این جمله من را حسین
خلق میخندند بر من با ادای دیگری
بی حیای اولی را تا که دورش میکنم
زود می آید سراغم بی حیای دیگری
تا رقیه گفت بابا داد مردم شد بلند
با خودم آورده ام نوحه سرای دیگری
با علی و یاعلی من کوفه را برهم زدم
ساختم از حالشان حال و هوای دیگری
زاده ی مرجانه را با خطبه ام گردن زدم
پس بخوانحالا برایم لافتای دیگری
دست بسته دستگیری کرده ام از کوفیان
امده در کوفه گویا مجتبای دیگری
#سید_پوریا_هاشمی
..............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#مصائب_کوفه
در مسیر #کوفه
باغی از سرو و صنوبر روبروی زینب است
آسمان و ماه پرپر روبروی زینب است
بوی عطر احمد و زهرا و حیدر می رسد
باغی از نسل پیمبر روبروی زینب است
می درخشد چند کوکب در کنار دست او
ماه زهرا آن طرف تر روبروی زینب است
گشت ویران آشیانی پشت سر اما هنوز
طایر بشکسته شهپر روبروی زینب است
تا نیفتد چشم بَد بینان به روی آفتاب
هیجده نخل تناور روبروی زینب است
ناخدای عشق افتاده میان موج خون
کشتی بشکسته لنگر روبروی زینب است
هر کجا سر می رود زینب تماشا می کند
گوییا غوغای محشر روبروی زینب است
رأس خونین معجز شق القمر از احمد است
یا که رأس پاک حیدر روبروی زینب است
در جلوتر می رود بر روی نی رأس پدر
دیده ی گریان دختر روبروی زینب است
متن مقتل را نمی دانم ولی انگار باز
آن طرف تر رأس اصغر روبروی زینب است
می توان فهمید از اشک رباب خون جگر
غنچه ای در خون شناور روبروی زینب است
در همان جایی که گل کرده شقایق چون شفق
ارغوان چشم اکبر روبروی زینب است
تشنگی ها پاسخ چشمان زینب می دهند
رأس سقای دلاور روبروی زینب است
نی فقط سرنيزه های کینه توزان پیش چشم
دست خون آلود و خنجر روبروی زینب است
بر فراز نیزه قرآن خواند تا گردد عیان
باز فریادی ز حنجر روبروی زینب است
غرق در خون جگر دامان طفلان یتیم
دانه های اشک و گوهر روبروی زینب است
خاطرات قتلگاه و تیغ «یاسر» بی گمان
مثل باغ سرخ کوثر روبروی زینب است
**
محمود تاری «یاسر»✍
..............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
وقایع بعد از شهادت
#تنور_خولی
#دفن_شهدا
#وقایع_دوازدهم_محرم #دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
#شهادت_امام_سجاد
#اسارت
...............
لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید
.
#شعر_عاشورایی
#کاروان_اسرا
#ترکیب_بند
🔹با کاروان نیزه🔹
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
از لابهلای آتش و خون جمع کردهام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست
داغی چشیدهام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید
اشک است جوهری که گهرها در او گم است
هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این است آن شبی که سحرها در او گم است
باران نیزه بود و سر شهسوارها
جز تشنگی نکرد علاج خمارها
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاهتر
وز پی شبی ز روز قیامت درازتر
بر نیزهها تلاوت خورشید، دیدنیست
قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟
قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر
عشق توام کشاند بدینجا، نه کوفیان
من بینیازم از همه، تو بینیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر
با کاروان نیزه شبی را سحر کنید
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
فرصت دهید گریه کند بیصدا، فرات
با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات
گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا
باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات
با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید
در بر گرفته مویهکنان مشک را فرات
چشم فرات در ره او اشک بود و اشک
زآن گونه اشکها که مرا هست با فرات
حالی به داغ تازۀ خود گریه میکنی
تا میرسی به مرقد عباس، یا فرات
از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود
هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات
از طفل آب، خجلت بسیار میکشم
آن یوسفم که ناز خریدار میکشم
بعد از شما به سایۀ ما تیر میزدند
زخم زبان به بغض گلوگیر میزدند
پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت
آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند
این مردمان غریبه نبودند، ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند
غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش به جان کودک بیشیر میزدند
ماندند در بطالت اعمال حجشان
محرم نگشته تیغ به تقصیر میزدند
در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان
بر عشق، چار مرتبه تکبیر میزدند
هم روز و شب به گرد تو بودند سینهزن
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر میزدند
از حلقهای تشنه، صدای اذان رسید
در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید...
ای زلف خون فشان توام لیلة البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیدهاند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشکهای تشنه وضو میکند، فرات
توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را میدهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بیتو چشم بسته و ماتیم و در ممات
عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا
وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا...
خون میرود هنوز ز چشم تر شما
خرمن زدهست ماه، به گرد سر شما
آن زخمهای شعلهفشان، هفت اخترند
یا زخمهای نعش علی اکبر شما؟
آن کهکشان شعلهور راه شیری است
یا روشنانِ خون علی اصغر شما؟
دیوان کوفه از پی تاراج آمدند
گم شد نگین آبی انگشتر شما
از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا
گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما
با زخم خویش، بوسه به محراب میزدید
زان پیشتر که نیزه شود منبر شما
گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب میکنی
بر نیزه، شرح سورۀ احزاب میکنی...
قربان آن نیای که دمندش سحر، مدام
قربان آن میای که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام
هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین
راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام
این خطی از حکایت مستان کربلاست:
ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!
تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما
یک الامان ز کوفه و صد الامان ز شام
اشکم تمام گشت و نشد گریهام خموش
مجلس به سر رسید و نشد روضهام تمام
با کاروان نیزه به دنبال، میرویم
در منزل نخست تو از حال میرویم
📝 #علیرضا_قزوه
#راس_الحسین
...............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#مناجات
#شب_جمعه
#امام_حسین
شب جمعه که شود جرم و خطا می بخشند
دست خالی نرو با شوق بیا می بخشند
این کریمان همه احوال مرا می پرسند
این کریمان همه عصیان مرا می بخشند
ثروتِ فقر که دارم همه سرمایه ام است
اغنیا را به نیاز فقرا می بخشند
رزق ما را برسانید ز بازار نجف
از همان سفره که نعمت به گدا می بخشند
مطمئناً سببش یک نظر فاطمه است
قطره اشکی که بر این بی سر و پا می بخشند
ای گنهکار بیا و به خودت سخت نگیر
مثل فطرس به تو هم بال دعا می بخشند
یازده ماه اگر بار گناه آوردی
آخر ماه خدا آنهمه را می بخشند
نوکری گریه کنان گفت اباعبدالله
کِی به ما تذکرهء کرببلا می بخشند
مادرت گفت فدای لب عطشان حسین...
همه را بین فغانش به خدا می بخشند
شاعر: #رضا_دین_پرور✍
................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شهادت_امام_سجاد
هزار حرف نگفتهست در دو چشم ترت
چه زخمها که نشاندند بر تن و جگرت
بریده بود قضا دست و پای رزم تو را
به جبر، داشت خدا از نبرد بر حذرت
ندید چشم تو، اما شنیدی از عمه
چگونه ذبح قفا شد به دست کین، پدرت
اگرچه بال گشودی رها شوی ز قفس
گرفت خیمهات آتش، شکست بال و پرت
برادران تو از روی نی هواخواهت
تمام راه، دوتایی شدند همسفرت
نشست زخم زبانها به عمق جانت و آه
ندید چشم کسی غیر زخم فرق سرت
به زیر سایه تنت، پای، لحظهای نگذاشت
تمام روز و شبانِ حیات مختصرت
ز خاطرات تو هرگز برون نرفت انگار
عمود آهن و داغ عموی چون قمرت
#نفیسه_سادات_موسوی ✍
.................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab