eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسم الله الرحمن الرحیم نشد از چهره‌ام غم را بگیری زِ من اندوهِ عالم را بگیری برای رفتنم این وقت پیری نشد مادر که دستم را بگیری تو خوردی تیغ ، پژمردم من اینجا دو دستت را که زد مُردم من اینجا همینکه از رویِ مَرکب عزیزم زمین خوردی زمین خوردم من اینجا نه که امروز مادر درد دارم که روز و شب سراسر درد دارم از آن ساعت که با ضربه شکستند سرت را بی هوا  سردرد دارم اگر بشکسته‌ام مانندِ زهرا ببین دلخسته‌ام مانندِ زهرا سرت را تا که رویِ نیزه بستند سرم را بسته‌ام مانند زهرا به یادت آه ، یکسر می‌کشیدم که گویی از تنت پَر می‌کشیدم به هر تیری که بر جسمِ تو می‌رفت من اینجا آی مادر می‌کشیدم مرا گفتند  که بازو ندارد دگر عباسِ تو اَبرو ندارد بمیرد حرمله بد زد به چشمت از آن لحظه دو چشمم سو ندارد نشد بال و پَرِ خود را بگیرم به دامن اصغرِ خود را بگیرم من از شرمندگی پیشِ رُبابم نشد بالا سرِ خود را بگیرم پس از تو کاش زنجیری نمی‌ماند تو می‌خوردی و شمشیری نمی‌ماند تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد برایِ حرمله تیری نمی‌ماند "ببین مادر زِ گریه آب رفته و از سردردها از تاب رفته به نیزه دار گفتم بچه داری؟ کمی آرام تازه خواب رفته" عزیزم جان جانا نور عینا به فرقم باد خاک عالمینا نگاهم مانده بر در تا بیایید حسینم وا حسینم وا حسینا (حسن لطفی) ......._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
بسم الله الرحمن الرحیم تمام عمر من و آستانِ ام‌بنین که در تمامیِ عمریم میهمانِ ام‌بنین "هزار دشمنم اَر می‌کنند قصدِ هلاک" چه غم مرا  که منم در امانِ ام‌بنین اگر هزار گره باشدم خیالی نیست فقط همین که بگویم به جانِ ام‌بنین بقیع و خاکِ بقیع سرمه‌های مادرهاست همان غبار که دارد نشان ام‌بنین دعای فاطمه با فاطمه اجابت شد که گشت خانه‌ی او آشیان ام‌بنین چه برکتی است سرِ سفره‌اش نمی‌دانم علی شد از همه دنیا از آن ام‌بنین نشسته پنج امامم کنار سفره‌ی او و خورده‌اند همه آب و نانِ ام‌بنین بزرگ ، دُختِ قبیله ، کنیزِ زینب شد همینکه  گشت علی میزبان ام‌بنین رسید و خانه‌ی زهرا دوباره مادر دید حسین دید به سر سایبان ام‌بنین رسید و گیسوی کلثوم شانه شد با هر.... نوازش نَفَسِ مهربانِ ام‌بنین گرفته است به دامن چهار جانش را هزار شُکر که آمد به خانه ام‌بنین ولی چه حیف که غم آمد و زمانه نوشت جگر خراش بود داستان ام‌بنین میان قافله خورشید و ماهِ او رفتند به راه ماند ولی   دیدگان ام‌بنین بشیر آمد و پیغام بی کسی آورد خراب شد بخدا خانمان ام‌بنین برای چار جوانش  نگفت  اما گفت : بگو حسین کجا هست؟ جانِ ام‌بنین همینکه دید شده بی حسین  اُفتاد و به روی خاک نشست آسمانِ ام‌بنین مدینه گفت که اُم‌البنین نمی‌شد پیر گرفت ناله‌ی زینب  توانِ ام‌بنین نه گاهواره رسید و نه کودک و نه رُباب ولی رسید بجایش خزان ام‌بنین خمید و خاکِ دوعالم به رویِ معجر  ریخت عصا گرفت و سیه شد جهانِ ام‌بنین سکینه خورد زمین   وقتِ دادِ زینب شد میان روضه‌ی اَبرو کمانِ ام‌بنین * * * عروسِ سوخته‌ی فاطمه رسید از راه رُباب شد پس از آن روضه‌خوانِ ام‌بنین مدینه دید که بی‌بی چقدر روضه گرفت چقدر روضه شنید از زبانِ ام‌بنین : حسین دست غریبی به روی زانو زد برای جرعه‌ی آبی به حرمله رو زد... (حسن لطفی ۴۰۰/۱۰/۲۵) ......._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. بر سینه‌یِ خود پیرهنت را دارم بَد جور هوایِ دیدنت را دارم وا کن گره‌یِ مُشتِ مرا تا بینی با خویش عقیقِ یَمنت را دارم .......................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. من آن آئینه‌ام آئینه‌ای از غم ترک خورده من آن زخمم همان زخمی که از هجران نمک خورده من آن داغم که مهمانی ندارد  غیر غمهایت من آن دردم که درمانی ندارد جز تماشایت من آن اشکم که خونین می‌کند دامانِ هجران را من آن آهم که آتش می‌کِشد این شامِ ویران را من آن جانم که بر لب آمده روزی هزاران بار بیا از بِینِ دستانم خودت پیراهنت بردار  من آن پایم که دنبالت دویدم  حیف رفتی تو من آن دستم که شالت را کشیدم حیف رفتی تو من آن موی سیاهم که تماشایت سپیدش کرد من آن دلشوره‌ام که حرمله بد نا اُمیدش کرد من آن بندِ دلم که پاره شد وقتی زمین خوردی هزار و نهصد و پنجاه زخم از آن و این خوردی همان که دید اُفتادی زمین و کارها پیچید همان که زیرِ پایش چادرِ او بارها پیچید شدم آن معجری که خاکِ عالم بر سرش آمد همان مادر که اُفتاد و  کنارش مادرش آمد  میان علقمه اَبرو کمانش را ندیده رفت منم آن مادری که دو جوانش را ندیده رفت خلاصه خواهرم  آن خواهری که بی برادر گشت حرامی دست خالی آمد  اما دست پُر برگشت من آن چشمم که دیدم  ناکسی پیراهنت را بُرد کسی دزدید خودَت   نانجیبی  جوشَنت را بُرد همان چشمانِ تاری که به دنبالِ تو می‌گردید همان غارت زده که در پیِ شالِ تو می‌گردید به زور از پیش تو با کودکت با داغ راهی شد من آن دوشم که از پیش تو با شلاق راهی شد در این بازار و آن بازار چون آواره می‌گشتم رُبابت بود وقتی که پِیِ گهواره می‌گشتم کنارِ دخترانت بودم و غم نامه‌ات دیدم ندیدی  در حراجی‌ها خودم عمامه‌ات دیدم خلاصه خواهرم آن خواهری که بی برادر گَشت حرامی دست خالی آمد اما دست پُر برگشت نگفتی خواهری دارم  که می‌بیند که می‌غلطی نگفتی دختری دارم که می‌بیند که می‌غلطی میان باد و طوفان  اضطرابِ باغ یادم هست به زیر آفتابم آفتابِ داغ یادم هست نگاهم مانده بر در حیف از این در نمی‌آیی نمیبینی که می‌سوزم  چرا آخر نمی‌آیی رُبابت نیست اما ناله‌هایش مانده در گوشم ببین شیر آمده مادر  علی‌اصغر نمی آیی.... ( ۴۰۰/۱۱/۲۷) ............................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. لال بودم مرا زبان دادند منِ اُفتاده را تَوان دادند زيرِ خورشيدِ گرمِ روزِ اَلَست مانده بودم كه سايِبان دادند اِزدحامی عجيب بود امّا به من از آن همه مكان دادند خواستند كارِ عشق را بينند حال و روزِ مرا نشان دادند مثلِ آتش شدم مرا سوزاند به دلم تا حسين جان دادند نه كه مجنون نه مثلِ فرهادم خوش به حالم حسين آبادم اوّلِ عشق شورِ شيرين است بعد از آن روزگار غمگين است تا كه عاشق شدم همه گفتند رویِ پيشانی‌ات چرا چين است؟ روزِ اوّل كه ديدَمَش گفتم آنكه روزَم سيَه كُنَد اين است جگرم را هر آنكه ديد گريست گفت اين داغ ارثِ ياسين است حا و سين و يا و نون مرا درياب كه سَرَم رویِ شانه سنگين است حا و سين و يا و نون مرا كُشته شُكرِ حق اين جنون مرا كُشته روزِ اوّل كه ديد آبم كرد بعد از آن ساخت و خرابم كرد به همين فكر می‌كنم هر روز عاقبت عشق انتخابم كرد هيچ كس رویِ من حساب نكرد شُكرِ حق مادرت حسابم كرد تو خودت آمدی پِی‌اَم وَرنهَ هر دری رفته‌ام جوابم كرد از دعاهایِ مادرم بودم تا نگاهِ تو مستجابم كرد حق بده بر دلم كه در بند است اوّلين عاشقت خداوند است از جمالت بهار میريزد از جلالت وَقار میريزد حرف اصلاً نداری و از هر خُطبه‌ات اعتبار میريزد لحظه‌هايی كه تيغ می‌گيری عرقِ ذوالفقار میريزد چقدر سر به زيرِ هر قَدَمَت لحظه‌هایِ شِكار میريزد چشمِ زينب به گيسويَت حيران چه خوش اين آبشار میريزد شبِ پروانه است ، بسم اله هركه ديوانه است ، بسم اله با تو اين آسمان نگين دارد كه خدا با تو هَمنشين دارد تو علی هستی و علی با تو دستِ حق را در آستين دارد تو علی هستی و علی وقتی می زَنَد تيغ آفرين دارد تو علی هستی و علی يعنی از رَجَز خوانی‌اش زمين دارد میزند چرخ گِردِ خود هر روز كه علی ضَربِ آتشين دارد نام تو فاطمی است هم علوی كه هم آن دارد و هم اين دارد فاطمه هم حسين می‌خواند زيرِ دِينِ كسی نمی‌ماند در دلم دردِ بی شُماری هست چند وقتی است روزگاری هست قسمتم نيست كربلا بروم اين چه غم ؟ اين چه انتظاری هست؟ پلكهايم به كار می‌آيد به ضريحِ نو اَت غباری هست سنگ فرشِ حرم بگو ، آيا؟ قسمتم از تو يك مزاری هست؟ سفره‌ات گرم می كنم بَلَدم خوشیِ من همين نداری هست تو‌كه می خواستی مرا بكُشی كاش می شد به كربلا بكُشی تا گدايانِ پُشتِ در داری تا‌كه هستيم دردِسر داری دستت از پشتِ در برون آمد خوب از شرمِ ما خبر داری مثلِ منظومه‌ای و خورشيدی دورِ خود چند‌تا قمر داری پشتِ در آمدی ولی ديدم كه تو هم دست بر كمر داری ارتباطيست از تو با جگرم چقدر زخم بر جگر داری تو همه باورِ اباالفضلی سومين حيدرِ اباالفضلی ✍ ..................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. بسم الله الرحمن الرحیم تکه به تکه دلم حکایت عشق است شعله به شعله پُر از حرارت عشق است دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی در جگرم آتش محبت عشق است هیچم و از هیچِ هیچ ، هیچ نمانده هرچه که مانده ظهورِ حضرت عشق است هرچه که پروانه داشت شمع  از او برد غارت عشق است این و ‌عادت عشق است کاش خلائق ببیند آنچه که دیدیم حیِ علی‌العشق که قیامت عشق است حضرت عشق آمده است کیست حسین است آنکه شبیه‌اش نبود و نیست حسین است سوخته دل ، در  بساط آه ندارد خرمن آتش زده نگاه ندارد آه که تقصیر آن حُسنِ حسینیست عاشق بیچاره که گناه ندارد زندگیِ بی حسین تلخی محض است چون غم آن برکه‌ای که ماه ندارد «شُکر خدا را که در پناه حسینیم عالم از این خوبتر پناه ندارد» نام مرا هم در آن صحیفه نوشتند رحمتِ عشق است کوه و کاه ندارد  گفت پیمبر که  سینه چاکِ حسین است بیشتر از ما خدا هلاکِ حسین است چشم اگر این است و تابِ زلف اگر این است آنچه نماند برای ما دل و دین است نظم کواکب ببین بهم زده زین بعد گردش خورشید در مدار زمین است شیشه آن عطرسیب اگر که شود باز  کوچه‌ی ما بهتر از بهشت برین است محمل لیلی گذشت باز ندیدش قسمت مجنون نوشته‌اند چنین است با حرم و بی حرم همیشه اسیریم عاقبت عاشقی همیشه همین است دست خودم نیست اگر که عاشق اویم آنکه سیه کرده روزگار من این است بسته به زنجیر آن دو  زلف دوتائیم شکر که دیوانه‌های کرببلاییم مثل حسین علی بجان علی نیست هیچ کسی اینقدر نشان علی نیست عاشق او هم شدن به برکت مولاست بر سر هر سفره‌ای که نان علی نیست کرببلا را به ما هوای نجف داد راه حرم جز از آستان علی نیست جز حسنینِ علی هیچ دو خورشید لایق جلوه در آسمان علی نیست کرببلا گفت که هیچ نیرزد شکل نمازی که با اذان علی نیست فاطمه گفتا بگو با دل آگاه اشهد ان علی .... علی ولی الله خانه خرابیم اگر خراب حسینیم شُکر دعاهای مستجاب حسینیم فاطمه ما را به نام کوچکمان خواند گفت بیایید  انتخاب حسینیم قوتِ این مِی ، اگرچه هستی ما بُرد جرعه‌ی لاجرعه‌ی شراب حسینیم خانه‌ی ما کربلاست شارع العباس معتکف بارگاه باب حسینیم با ملک الموت هم که کار نداریم فاطمه فرموده  در حساب حسینیم لطف حرم شامل کبوتر ماشد مادر سادات باتو  مادر ما شد زخمی لب تشنه در برابر زینب آه که کشتی مرا برادر زینب تیغ و سنان تا نشست بر تن زخمیت خاک دوعالم نشست بر سر زینب داد زدی بسکه روی سینه ی اکبر حنجر تو خون شده است وحنجر زینب روبه یتیمان نگاه آخر تو بود رو به شریعه نگاه آخر زینب آمده پایین پای جسم تو خواهر آمده بالاسرتو مادر زینب جُون تو هستم که غیر آه ندارد «خواجه مگر بنده سیاه ندارد» ..................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. بسم الله الرحمن الرحیم دلی برده از دستِ ما جانِ ما را  دلی شعله‌ور کرده سامانِ ما را دلی داده بر باد از روز اول دل و دین و عقلِ پریشانِ ما را دلی که کشیده به سوی مزارش عنایاتِ شاهِ خراسانِ ما را دلی که ربوده به گنبد طلایش نجف در نجف قلب سلطانِ ما را ببینید آن چشم و آن زلف و اَبرو نبینید چاکِ گریبانِ ما را که است آنکه در خون نشانده به چشمش ؟ همیشه دو چشمانِ حیرانِ ما را دلم کرده امشب هوای نجف را ببینم مگر کربلای نجف را تویی قصه‌ی عشقِ طولانیِ ما  تویی چتر شبهای بارانیِ ما شده روشن این خاک ، حتی بهشت از این ریسه‌های چراغانیِ ما نوشتند روز ازل قسمتِ هم غبارِ تو با خطِ پیشانیِ ما رفیق قدیمی همانی که  بودی همینی تو  یار دبستانیِ ما به سجاده‌ی سبزِ سجادِ تو  شُکر  که خورده گره نسلِ ایرانیِ ما  به فطرس سپردیم ما را بِبَر تا به دردی خورَد شغلِ دربانیِ ما به سیلاب دادیم ما خانه‌ی خویش نگاهی کن آقا به دیوانه‌ی خویش اگر دل نماده است تقصیرِ ما نیست که جز تابِ زلف تو زنجیرِ ما نیست طبیبم نوشته حرم لازم است این که دیوانه دربندِ تدبیرِ ما نیست وصیت نمودیم پیشت  بمیریم مبادا بگویی که تقدیرِ ما نیست کسی غیرِ تو راهمان که نداده کسی جز تو در فکرِ تطهیرِ ما نیست دو سال است گفتیم شبهای جمعه چرا کُنجِ شش گوشه تصویرِ ما نیست   نه عرش و نه کُرسی  جنان هم به قدرِ تماشای صحنت نفسگیرِ ما نیست من از کودکی گفتم ای جانِ عالم عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم نشسته است عالم به حیرت لبالب که حتی خدا هم حسینی است مذهب نه که پیش تو ، پیش یاران یارت همه انبیا ایستاده مؤدب حبیب و بُریر و زُهیر و جُناده شبیب و حَتوف و سلیمان و شوذب سعید و جُوین و بشیر و انیس و عباد و وهب ، عابس و جون و جُندَب نعیم و رُمَیث و سُوَید و کِنانه و حُر و عُبَید و ابابکر و قَعنَب همه زیرِ دستِ امیرِ علمدار همه تحتِ امرِ فرامینِ زینب همه غرقِ فریاد با سر به زیری امیری حسین و نعم الامیری غمت گر نباشد  که بر دل نشیند در این سینه زهرِ هلائل نشیند شبیه شرابِ بهشتی است وقتی به چای عراقیِ تو هِل نشیند اگر سنگ بارد و اگر تیغ و تیر و گر پای ما باز در گِل نشیند حرم می‌رویم و حرم می‌شویم چو موجی که آخر به ساحل نشیند "بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند" تمام عوامل همه سر به زیرند که تا خواهرِ تو به محمل نشیند شب جمعه زهراست باید بمیریم به لبها که اشعار مُقبِل نشیند تو شاهی و باید که بالا نشینی که باید به دامان زهرا نشینی نمی‌شد که اینقدر عطشان نباشی به دنبال یک جرعه باران نباشی نمی‌شد که در پشت خیمه خمیده برای رُبابت پریشان نباشی چرا دورت از قاتلانت شلوغ است چرا یاوری نیست  بی جان نباشی کنارِ تو زهرا نشسته عزیزم نمی‌شد که اینگونه عریان نباشی   نمی‌شد که این‌سو و آن‌سو نگردی که در بازی نیزه‌داران نباشی نمی‌شد که از روی نیزه شبانه به‌دنبالِ یک آهِ سوزان نباشی چه می‌شد که زینب سرت را نمی‌دید  کنارِ سَرَت مادرت را نمی‌دید (حسن لطفی ۴۰۰/۱۲/۱۳) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. خورشیدی و میان قمرها نشاندنت مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت نام تو می‌برم جگرم داغ می‌شود تو آتشی به روی جگرها نشاندنت جانِ حسین جانِ علی جانِ مصطفی تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت حک کرده‌اند نام تو را فاتحانِ رزم حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت هرجا که رد شدی همه‌اش  سجده‌گاه شد هرجا که آمدی روی سرها نشاندنت ای چشم روشنیِ علی چشمِ فاطمه تو نوری و میان نظرها نشاندنت گفتند یاعلی و خدا  جان درست کرد اصلا نجف برای تو  ایوان درست کرد ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر از هرچه گفته‌ام به پیمبر شبیه تر ای شیوه‌ی کریمی تو مجتبی سرشت ای برکتت به حضرت کوثر شبیه تر الله‌اکبر از رجزِ مرتضایی‌ات ای ضربه‌ات به ضربه‌ی حیدر شبیه تر شمشیر کش به هیبت مولا که می‌شوی از هرکسی به دیده‌ی قنبر شبیه تر با دستمال زردِ نبردِ علی بیا ای جنگِ تو به صحنه‌ی محشر شبیه تر طوری به روی دست تکاندی سپاه را باشد به کندن درِ خیبر شبیه تر انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده یعنی علی  به شکل  علی اکبر آمده جانم به دستهای گدایان گرفتنت با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفتنت قبل از مدینه خانه‌ی تو دیده می‌شود  ای جانِ من به شیوه‌ی مهمان گرفتنت وقت اذان ملاحظه کن که بعید نیست از هر صفی علی دو سه قربان گرفتنت وقت اذان مقابل بابا خدات گفت : قربان از حسین چنین جان گرفتنت برگشته‌ای به خیمه ببوسی لبِ حسین قربانِ بوسه از لب سوزان گرفتنت این بیت را برای عمویت نوشته‌ام جانم فدای مَشک به دندان گرفتنت لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی آمد دلت که پیش پدر دست و پازدی... (حسن لطفی ۴۰۰/۱۲/۲۲) .................................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه‌یِ در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه‌یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه‌ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می‌خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
بسم‌الله الرحمن الرحیم زبان حال حضرت زینب سلام الله در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است بيشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است لَخته‌خون بسته ببين چادرِ مادر امشب قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است قاتل از شيرِ تو نوشيده به من ميخندد يعنی ای كوفه نشين نوبتِ بابا شده است باز يك گوشه حسن گرم زبان ميگيرد باز اين خانه پُر از روضه‌یِ زهرا شده است ديدم آن روز در آن كوچه‌یِ باريك چه شد ديدم آن روز كه يك مُشت مُهَيّا شده است   وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن ای تیغ زمان زمانه‌ی نیرنگ است بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است یکبار نشد که سیر رویَش بینم بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد مردی که به پیشِ او زنش را بزنند امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد تا خانمِ من زیرِ قدم‌ها اُفتاد یک شهر برای بُردنم رد میشد از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز او خورد زمین و من بُریدم آن روز از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. امشب که خدا با تو نمایان شده آقا انگار دلم تازه مسلمان شده آقا از یاد بَرَد نامِ بهشتِ اَبَدی را هرکس که دِلَش اهلِ خراسان شده آقا هرکس كه رسیده است به جایی و مقامی از خاکِ درِ خانه‌یِ سلطان شده آقا باید بنویسند كه گنجینه‌یِ عرشیم در سینه‌ی ماعشقِ تو پنهان شده آقا فهمیده‌ام از هِیمَنه‌یِ نورِ حضورت با دیدنِ تو فاطمه خندان شده آقا من را بِبَر از خانه به میخانه ، تَرَم کن دستی سرِ گیسو زده دیوانه ترم کن لبخند بزن تا که ببینند رضا را آیاتِ جَمالی و جَلالیِ خدا را لبخند بزن تا که بِبینَند حُسینی تا با تو حَسَن جِلوه کُنَد اَرض و سَما را لبخند بزن تا همه در کیشِ تو آیند تا شهر حُسینیه کُنَد صومِعه‌ها را باید كه شبِ آمدنت باز بگویند تقوایِ تو را ، زُهدِ تو را ، شوقِ دعا را بوی تو زِ پیراهنِ یوسف گذری كرد بخشید به چشمِ ترِ یعقوب شفا را ای آب و هوای دل من با حرمت گرم ای نازِ نفسهای خداوند دَمَت گرم شیرین تر از این شیوه‌ی غارتگری‌ات نیست فریاد که دِلخواه تَر از دلبری‌ات نیست یک عمر هلاکِ تو و این جذبه‌ی عشقیم خاکِ تو سَرَم باد که چون سَروَری‌ات نیست حتما به علی رفته‌ای اینقدر شگفتی کَس نیست ، گرفتارِ دَمِ حیدری‌ات نیست ای معجزه‌ی دامنِ زهرا زِ نگاهت پیداست دِلی همچو دلِ مادری‌ات نیست هنگام حدیث است بخوان سلسلةالعشق تا خلق نویسند : تكی ، دیگری‌ات نیست من آمده‌ام سُجده کنم اوج بگیرم گفتند که جانبخش تر از پادَری‌ات نیست صد شکر خدا صحنِ گوهرشاد به ما داد ما بی کَس و او پنجره فولاد به ما داد سوگند سَرِ کعبه به دامانِ تو باشد صد چِله دلِ قبله چراغان تو باشد من بچه‌ی آهویم و دنبالِ تو هستم آقا به دلم حق بده حیرانِ تو باشد این خِطه اگر سبز و بلند است و خدایی اصلا نه عجیب است که ایرانِ تو باشد جبریل اگر بال و پَرش سایه‌ی عرش است بر رویِ سَرَش سایه‌یِ ایوانِ تو باشد بیچاره بهشت است که هر شامِ تولد حیرانِ چراغانِ خیابانِ تو باشد امشب سرِ سال است بده خرجی ما را ای شاه براتِ بقیع و کرببلا را ما درد نهانی و تو آن لطف عیانی ما کمتر از اینیم و تو بالاتر از آنی بدجور گِره خورده به گیسوی شماییم ما را زِ سَرَت وا نکنی زود نَرانی بر فرشِ حرم گرد و غباریم و نشستیم ما را نَتِکانی ، نَتِکانی ، نَتِکانی ما نیز سفارش شده‌ی فاطمه هستیم خواهی بِکُش اما درِ دیگر نَکِشانی ما را به نفسهای تو بخشیده خداوند ما را به سرِ سفره ی غیری نَنشانی گیسوی من از غصه‌ی‌تان پیر شد آقا كو كرببلا و نجفم ، دیر شد آقا .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شب بود و شور بود و سلامِ فرشته‌ها از عرش تا به فرش ، قیامِ فرشته‌ها بارانِ شوق بود و امامِ فرشته‌ها شب بود و گرمِ سجده تمامِ فرشته‌ها قلبِ فرشته‌ها پُرِ عطرِ خدا شده امشب خدا اسیرِ نگاهِ رضا شده موجِ کَرَم به اوجِ تَلاطُم رسیده است ناز و نماز و شوق و تَبَسم رسیده است داوودِ عاشقی به تَرَنُّم رسیده است کعبه کجاست؟ قبله‌ی هفتم رسیده است گویی خدا تمامیِ خود را کشیده است پیش از ازل که رویِ رضا را کشیده است موسیٰ گدایِ خانه‌یِ موسایِ مرتضیٰ ست عیسیٰ دخیلِ جلوه‌یِ سینایِ مرتضیٰ ست امشب شبِ تبسّمِ زهرای مرتضیٰ ست آئینه‌ی شُکوه سراپایِ مرتضیٰ ست گیرم بهشت مستِ مِیِ حوضِ کوثر است فوّاره‌هایِ صحن رضا دیدنی‌تر است هر پنجه‌ای که شانه‌یِ گیسو نمیشود هر قبله‌ای که گوشه‌ی اَبرو نمیشود هر جذبه‌ای که عکس هُوَالهو نمیشود هر دلبری که ضامنِ آهو نمیشود پا می‌نَهَد به بالِ مَلَک هرکه یاد اوست تا جبرئیل خادمِ بابُ‌الجواد اوست زلفی گشوده و دلِ شیدا نمانده است در ازدحام ، جای تماشا نمانده است مجنون که هیچ ، رونقِ لیلا نمانده است سر را بریده‌اند ، زلیخا نمانده است باغ بهشت کاشی گلدسته‌های اوست عباس دل سپرده‌ی دارالشفای اوست در بِرکه‌ها تَمَوُّجِ دریایی‌اش ببین در آسمان شُکوهِ اَهورایی‌اش ببین در قلبِ طوس سفره‌ی زهرایی‌اش ببین خانه به خانه سایه‌ی آقایی‌اش ببین خورشید اگر نگاه به ایوان طلا کند باید غبار گردد و کارش رها کند نقّاره می‌زنند مسیحی شفا گرفت نقّاره می‌زنند خلیلی عطا گرفت نقّاره می‌زنند کلیمی بها گرفت یوسف دوباره سُرمه زِ پایین پا گرفت با دست‌های لطف تو آزاد می‌شویم وقتی دخیل پنجره فولاد می‌شویم با گوشه‌چشم ، تا که نگاهی به ما کنی کارِ هزار معجزه و کیمیا کنی مشکل بهانه است که ما را صدا کنی تا کاسه‌هایِ خالیِ ما را طلا کنی جز گوشه‌های صحن تو آقا کجا روم کِی با کبوتران حرم کربلا روم؟ ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. در ظِلِّ روزگارِ شما یا ابالحسن هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن چون شمع جان نثارِ شما یا ابالحسن آهویِ در حصارِ شما یا ابالحسن از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن مشهد زمین که نیست ولی آسمان که هست مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست مشهد کَرانه نیست ولی بی کَران که هست شُکرِ خدا برای سَرَم آستان که هست شُد قبله‌ام دیارِ شما یا ابالحسن باید گرفت زیرِ پرِ جبرئیل را باید که پا برهنه ببینی خلیل را در صحنِ انقلاب ، مِیِ سَلسَبیل را لطفِ کثیرِ حضرت و ظرفِ قَلیل را چشمِ من و غبارِ شما يا ابالحسن عالم علی و در  همه جا سَر به سَر علی آئینه شد خدا و علی ضَرب در علی دل گفت علی و دیده علی و جگر علی هشت است روبرویِ من و جِلوه‌گر علی جانم فدایِ چارِ شما یا ابالحسن از شوق و عشق تا به قیامت بایستَد هرکس که روبروی ضریحت بایستد حتی زمان ، زمانِ زیارت بایستد دریا از این شکوه به حیرت بایستد در پای آبشارِ شما یا ابالحسن وقتی که چشمهام سحر خیز میشود شبها حرم عجیب دل انگیز میشود از بس عنایت است که سرریز میشود حج مشهد است ، قسمتِ ما نیز میشود حاجی شدم کنارِ شما یا ابالحسن یک ذره کَم نمیشود این اشتیاق‌ها شُکرِ خدا دوباره من و این رواق‌ها امشب نشسته‌ام بنوسيم به طاق‌ها اینجا پُر از شفاست از این اتفاق‌ها کارِ خداست کارِ شما یا ابالحسن پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت یک گریه باز صحنِ گوهرشاد را گرفت یک اشکِ چشم جامِعُ الاَضداد را گرفت عطری وزید و یک دلِ آباد را گرفت از سَمتِ کَفشدارِ شما یا ابالحسن بعد از حرم همیشه منم با خُماری‌اش دل تنگِ لحظه‌ لحظه‌ی شادی و زاری‌اش مبهوتِ شَمسه‌هایِ طلا ، نقره کاری‌اش حِسِ وداع با همه‌یِ بی قراری‌اش ماییم بی قرارِ شما یا ابالحسن امشب حرم قُرُق شده دِل تا خدا رَوَد مادر رسیده است به ایوان طلا رَوَد بالایِ سر نِشیند و پایینِ پا رَوَد تا که زیارتی کُنَد و کربلا رَوَد مُردیم در جوارِ شما یا ابالحسن امشب زیارتِ تو اگر مادر آمده عباس آمده است و علی اکبر آمده عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده حتی رُباب آمد ، علی اصغر آمده جَمع‌اند در مَدارِ شما یا ابالحسن دارُالکِرامه است اگر با حبیب‌ها دارُالاِجابه است برای غریب‌ها دارُالهِدایه و شبِ ابنِ شبیب‌ها مانند کربلاست حرم بویِ سیب‌ها می‌آید از مزارِ شما یا ابالحسن نون و قلم نَبی‌است و ما یَسطُرون حسین طاقِ فلک علی‌است به عالم ستون حسین خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین هستی تمام ظاهر و ما فِی الْبُطون حسین ذکر حسین کارِ شما یا ابالحسن ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم در نجف منقبت از شاهِ خراسان گفتیم مشهدش آمده سلطانِ نجف را دیدیم علت این است اگر ذکرِ علی می‌گوییم ما در این خاک ، خراسانِ نجف را دیدیم هرچه دادند به ما لطفِ علی بود علی بر سرِ خوان رضا خوانِ نجف را دیدیم بی سبب نیست در ایوانِ طلا می‌چرخیم ما در ایوانِ تو ایوانِ نجف را دیدیم ما رسیدیم که بر مَرمرتان رو بکشیم یک علی گو که پس از نامِ شما هو بکشیم با خودش جامِ تو مستانه شدن هم دارد بردنِ نام تو دیوانه شدن هم دارد دلِ ما کاش شود کاسه‌ی سقاخانه سنگ ظرفیتِ پیمانه شدن هم دارد هر کبوتر که نشسته است دگر باز نَگشت صحنِ تو خاصیتِ لانه شدن هم دارد جایِ آئینه و کاشی به خودت غرقم کن لطفِ تو از همه بیگانه شدن هم دارد زائرانِ تو همه عینِ زیارت نامه‌اند کششِ نورِ تو پروانه شدن هم دارد وقتِ نقاره شده از تو خبر می‌گویند ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بشر می‌گویند ‌ یک کلاغ آمده اینجا که کبوتر بشود عُمرِ ما کاش فقط پیشِ رضا سر بشود بگذارید همین دفعه طوافش بکنم طاقتم نیست که هنگامه‌ی محشر بشود دامنش پُر شد و با دستِ پُر از اینجا رفت پیش از آن لحظه که چشمانِ گدا تر بشود به لبم نام جواد است و کَرَم می‌بارد وای اگر وقتِ دعا نوبتِ مادر بشود آمدن‌های مرا ضرب در سه بکنید چه شود دیدنِ تو چند برابر بشود مرگ می‌چسبد اگر در نظرم می‌آیی جای هربار سه دفعه به سرم می‌آیی بارم اُفتاد زمین تا که شوم بارِ شما بیشتر ساخت مرا عشق گرفتارِ شما می‌بَرَد تا ابد از یاد پریدن‌ها را هر کبوتر که نشیند لبِ دیوارِ شما کنج شش گوشه زدم بوسه به یاد حرمت بوسه‌ای در عوضِ آنهمه زوارِ شما کربلا هم چقدر حسرت خادم‌هایی که بیایند هرازگاه به دیدارِ شما چاره‌ی اینهمه بیچاره فقط چار علیست چارده تَن همه دیدیم در این چارِ شما شامِ میلاد تو هر چند زِ مشهد دورم چشم بر راهم و سلمانیِ نیشابورم باز در نیمه‌ی شب چشمِ کسی بینا شد کودکی گم شده در خوابِ خوشش پیدا شد مادری آرزویش بچه‌یِ زیبایی بود گفت جبریل به گوشش گره‌هایت وا شد دستِ لرزانِ زنی پیر کمی بالا رفت از شهیدش خبر آمد چقدر غوغا شد باز در پیشِ ضریحِ تو مریضی اُفتاد زیرِ لب گفت رضا گفت رضا تا پا شد خادمی آینه کاریِ حرم را تا دید گفت با بغض حسن گریه کُنَش زهرا شد لطفِ آقاست اگر مستِ امام حسنیم "ما حسینی شده‌ی دستِ امام حسنیم" من اویسم نَفَست از قَرَن آورد مرا تا تراشیده شوم از یَمن آورد مرا مادرم بارِ نخستی که مرا با خود داشت تا ضریحت برسم سینه‌زن آورد مرا حاجت کرببلا داشت ، به ما بخشیدی به هوایِ حرمِ بی کفن آورد مرا شانه‌ام اُنس گرفته است به درهایِ حرم در کنار خودش آقای من آورد مرا در گوهرشاد دلم رفت به بین‌الحرمین باد تا بویی از آن پیرهن آورد مرا وای از پیرهنش ، پیرهنش را بُردند حیف انگشتر و سنگِ یمنش را بُردند ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. قسم به دیده‌ی یعقوب و بوی پیرهنی قسم به شوق اویس و به جذبه‌ای یمنی قسم به برقِ دو چشمی حسینی و حسنی "قسم به وعده‌ی شیرینِ مَن یَمُت یَرَنی که ایستاده بمیرم به احترام علی علی امام من است و منم غلام علی"   فقط علیست که باید خود انتخاب کند مرا بنا کند او یا مرا خراب کند "به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند" علیست نعره‌ی طوفانی‌ام خدا را شُکر رسید امامِ خراسانی‌ام خدا را شُکر مرا کشاند قراری هزار شُکر آقا مرا رساند قطاری هزار شُکر آقا رسیده‌ام پِیِ کاری هزار شُکر آقا دوباره این حرم آری هزار شُکر آقا رسیده‌ام بتکانی مرا زِ غیرِ رضا رسیده که شوم عاقبت به خیرِ رضا در این شلوغیِ زائر یک آشنا کافیست در این هجومِ ملائک همین دعا کافیست برای این همه غم یک رضا رضا کافیست برای اذن دخولم سلامِ ما کافیست که السلامُ علی : یابنَ فاطمه آقا که یا امام رضا یابن فاطمه آقا میانِ آینه‌کاری و شمسه کاری‌ها میان این همه  خادم میان زاری‌ها کنارِ زمزمه‌ها  در جوارِ قاری‌ها رسیده‌ام پس از این ثانیه شماری‌ها میان اینهمه گیرم که آخری باشم چه می شود که برایِ تو"حِمیَری "باشم اگر نبود درِ این حرم پناه نبود برای شانه‌ی ما هیچ تکیه‌گاه نبود اگر نبود علی کعبه قبله‌گاه نبود اگر نبود رضا دل که روبراه نبود هزار شُکر که مشهد هوای ما را داشت اگر نبود رضا این گدا کجا را داشت رسیده‌ام برسانی مرا به میقاتت مرا بِبَر ملکوتت  بِبَر ملاقاتت بِبَر کنار خدا تا ظهورِ آیاتت مرا شراب کن از مستیِ مناجاتت "پَرَستشی که مدام است مِی پرستیِ ماست شبی که صبح ندارد سیاه مستی ماست"* شبی که اهلِ حرم شد دلم در آن شبِ سرد شبی که از روی ویلچر بلند شد آن مرد شبی که از سرطانش خلاص شد بی درد شبی که دخترکی لال تا زبان وا کرد به گریه گفت پدر نامِ مادرش بُردی؟ چرا شکایتِ آقا به خواهرش بردی؟** شبی که باز برای گدایی آمده بود دوباره پیش تو آن روستایی آمده بود شبی که بعد دو ماه از جدایی آمده بود که رفت مشهدی و کربلایی آمده بود رسید و گفت که سر زیر دِین آوردم سلامی از حرمین حسین آوردم اگر زِ گرمیِ ما دشتِ سیستان گرم است اگر خلیج و خزر یا که سیرجان گرم است که پشت خاکم از این خاکِ آستان گرم است هزار شُکر تو هستی که پشتمان گرم است چه غم که سید ما سیدی خراسانیست و این فلات پُر از قاسمِ سلیمانیست بگو به بانگِ مگس این عقابِ الوند است که این دیار پر از قله‌ی دماوند است رضاست آنکه بر این خاک سایه افکنده‌است بگو به آلِ سعود و یهود بازنده‌ است بگو به دشمنِ ایران مکن خیالِ دگر قرار ما همه تا بیست و چار سالِ دگر *صائب **اشاره به داستانی از شفای دخترکی حضرت فرموده بودند پدرت شکایت مرا به خواهرم نبرد ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یا مسلم علیک منا السلام نمی‌دانم کجایی ای که از بی‌راهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم که با شش‌ماهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم جدا از چاره‌ات کردم چرا از خانه‌ی زهرا چنین آواره‌ات کردم سرِ دارالاماره  جان تو  جانی ندارم که تماشایی شدم  حالا که دندانی ندارم که بگو تا کوفه‌ی مولا کُشِ ناخوش نمی‌آیی به سوی مردمِ نامردِ مِهمان‌کُش نمی‌آیی اگرچه کوچه کوچه گریه‌ها بر خواهرت کردم ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم همینکه ریختند از در به راه شعله‌ور رفتم اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا خبر داری به سنگِ کوچه‌های تنگ می‌خوردم کشیده می‌شدم هربار و بر هر سنگ می‌خوردم سرِ زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را نوازش‌های یک چکمه شکسته استخوانم را من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم توان از بازویم بُرد و به صورت بر زمین خوردم از آن گودالِ خون تا این بلندی راه بسیار است کشیدن‌های صورت روی صدها پله دشواراست نه فکرِ دختران خود  که فکر دخترت بودم همین امروز چندیدن بار یادِ مادرت بودم... ( حسن لطفی ۱۴۰۰/۰۴/۲۸)
. مبارک باد ۲۰ ذی‌الحجة الحرام روز نخست مُشتِ غباری فرشته‌ها بُردند با نسیمِ بهاری فرشته‌ها قدری هم از طُفیلِ نگاری فرشته‌ها قدری هم از گلاب دیاری فرشته‌ها برداشتند و آب و گل ما درست شد گفتند یاعلی و دل ما درست شد سوگند بر تبسمِ مولای فاطمه سوگند بر ترنم فردای فاطمه ما را بیافرید مسیحای فاطمه با معجزات حضرت موسایِ فاطمه شُکرِ خدا سرشته به خاکی مطهریم از خشتهای خانه‌ی موسی‌بن جعفریم رو برمدینه آهوی چشمم رمیده است خورشیدی از فراز اُفقها  رسیده  است از دامن حمیده* اُمیدی دمیده است این نو رسیده  فاطمه را نورِ دیده است از شادیِ فرشته زمین در طلاطم است ساقی بریز باده که این دورِ هفتم است ای هفت هفته‌های دلم هفتمین امام ای هفت‌سینِ لطف و کرم هفتمین امام هفت آسمان عِلم و عَلَم هفتمین امام هفت است اگر طواف حرم هفتمین امام در هفتمین طواف سرم زیرِ دِین توست سوگند بر حرم که حرم کاظمین توست گرچه در از دحام گدایان این درم عمری گدای سفره‌ی موسی‌بن جعفرم واکرده است هر گره‌ام را برابرم نان و  پنیر و سبزیِ  نذریِ مادرم بر دست ما عنایتِ بالحوائج است با ما همیشه برکت باب الحوائج است *حمیده نام مبارکه مادر امام کاظم علیه‌السلام ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. کشتی شکست خورده‌ی طوفان گریه‌ایم امشب عجیب بی سر و سامان گریه‌ایم ما غیرِ گریه پیش تو چیزی نداشتیم این آبروی ماست به قربان گریه‌ایم با رو به کربلا شده شاید که جان دهیم یا اینکه رو به سوی خراسان گریه‌ایم وقتی نداشتند حُرمتِ مهمان کربلا حُرمت نگاه داشته مهمان گریه‌ایم دامان لطف را نکش از دست های ما جان تو دلشکسته به دامان گریه‌ایم   یعقوب چشم‌های شما هم سفید شد یوسف کجاست خسته‌ی کنعان گریه‌ایم با گریه زخمهای شما خوب می‌شود حیران چشمهای تو حیران گریه‌ایم بیچاره‌های امشب احوال زینبیم آواره‌های شام غریبان گریه‌ایم امشب صدای پای عمو میرسد هنوز فردا میان خیمه‌ی سوزان گریه‌ایم امشب هنوز حس یتیمی نیامده است فردا اسیر هِق‌هِقِ طفلان گریه‌ایم (حسن لطفی) ............................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین موی من تار به تارش شده پیش تو سفید مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین منکه پیرِ تو شدم پیرتر از این مپسند به جوانِ تو قسم بال و پرم ریخت حسین  نکن ای صبح طلوع ، کاش نیاد که فقط غم عالم به دلِ شعله‌ورم ریخت حسین حق بده خاک به روی سرِ خود می‌ریزم فکرِ فردات چه خاکی به سرم ریخت حسین خار در پشت حرم چیدی ودستت خون شد زخمِ دستِ تو که دیدم جگرم ریخت حسین در میان حرمت حرفِ امان نامه شده دیدم اشکی که زِ چشمِ قمرم ریخت حسین کُشت دلشوره مرا حال رُبابت بد شد طفلِ بی شیر  بهم دور و برم ریخت حسین زود برگرد مدینه که نگویم فردا بعدِ تو جمع حرامی به حرم ریخت حسین تا نگوید لب گودال  سکینه با من آنقدر زخم زدندش ،  پدرم ریخت حسین تا نبینی به کنار دو سه‌تا طفل یتیم خیمه‌ی شعله وری روی سرم ریخت حسین تا نبینی که به  حال من و تو می‌خندد آنکه شلاق به پشت و کمرم ریخت حسین تا رُبابت به سر ِنیزه اشاره نکند وای از سنگ ببین که پسرم ریخت حسین حق بده جان بکَنَم پیشِ تو از حال روم تو بگو من چه کنم جای تو گودال روم (حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۷) ............................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
بسم الله الرحمن الرحیم آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش می‌سوخت احتیاجی نبود بر آتش خیمه هم داشت از تبش می‌سوخت درد را چاره‌ای اگر بکند چه کند با غمِ پریشانیش نیست آبی که دستمالی خیس بگذارند روی پیشانیش خویش را می‌خورد ، ندارد جان قوَتی نیست جز تقلا حیف یک به یک می‌روند یاران و چاره‌ای نیست جز تماشا حیف بارها شد به دست بی جانش پرده‌ی خیمه را به بالا زد شاهدِ مقتل همه ، هربار  به سرِ خویش دستِ خود را زد دید از خمیه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا می‌ریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر از عبا می‌ریخت بین بستر نشست در خیمه زد به سر با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمرِ او شکست در خیمه باز هم پرده را کناری زد قاسمش بود و سنگ باران بود یک یتیم و هزارها ... می‌دید لحظه‌ی  پایکوبی سواران بود ناله‌ی دختران به او  فهماند دستهایی میان راه اُفتاد دید از خیمه خواهرش غَش کرد مادری بینِ خیمه‌گاه اُفتاد پرده را زد کنار و گفت  ای وای حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند بی برادر شدن چه حسی داشت کمرش را دو مرتبه خَم کرد تشنه‌ای بود یک سپاهی که هرچه آورده بود دَرهَم کرد چند باری فقط برای وداع پدرش بوسه‌اش زد و برگشت دید در قتلگاه خولی را سمت گودال آمد و برگشت او گرفت از عصا که برخیزد تا پدر تکیه داد بر نیزه او زمین خورد تا حسین اُفتاد داد می‌زد بجای سرنیزه گرد و خاکی بلند شد  فهمید آخرش شمر با سنان آمد غم ناموس دارد او یعنی عمه‌اش هم  نفس زنان آمد عمه  فریاد می‌زند  که نزن چکمه بردار احترامش کن چقدر کُند می‌بُرد تیغت زیر و رویش نکن تمامش کن * * خیمه‌ای که نگاهبانش بود ناگهان سوخت بر سرش اُفتاد بعد از آن سی و پنج سال آقا ناله می‌زد که مادرش اُفتاد.... (حسن لطفی ۴۰۰/۰۶/۱۲) .
. بسم الله الرحمن الرحیم من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم کسی نمانده برایم غریب می‌میرم کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد قسم به سرخیِ چشمم  به گرمیِ آهم نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم چگونه با که بگویم غروب غمگین است غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است من اشکِ بی کسیِ خیمه‌گاه را دیدم میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند تمام نیزه به‌دوشان پِیِ‌سرش بودند به یک طرف به جگر شعله خواهرش می‌زد به یک طرف به سر و سینه مادرش می‌زد چگونه با که بگویم غروب را دیدم به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم صدای هلهله‌ها تا به گوش ما آمد صدای حرمله از پشت خیمه‌ها آمد به پشتِ خیمه نوکِ نیزه‌ای زمین می‌خورد کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی می‌بُرد حرامیان نه فقط گاهواره می‌بُردند لباس را زِ تَنی پاره‌ پاره می‌بُردند به رویِ دوش همه تازیانه می‌آمد زِ گوشهای همه گوشواره می‌بُردند درونِ خیمه زمین‌گیر بودم اما سوخت تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت زِ داغ تاول آتش صدای ما می‌سوخت میان شعله سر و دست و پایِ ما می‌سوخت چگونه با که بگویم حکایتِ سر را حکایت عطش و خیزران و پیکر را زمانِ غارت ما بود و خنده‌ی دشمن که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را نمیرود زِ خیالم دَمی که می‌دیدم به سمت نیزه‌ی بابا نگاهِ دختر را دوید کودکی و یک نفر به دنبالش گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را (حسن لطفی) . ............................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
بسم الله الرحمن الرحیم اگرچه شمع از آتش به رویِ سر دارد منم همان که زِ غم شعله بر جگر دارد پس از تو نوبتِ سی‌سال گریه‌یِ من بود پس از تو در همه احوال گریه‌یِ من بود شبیه گریه‌یِ طفلانِ خیزران خورده شبیه گریه‌یِ پیرِ زنِ جوان مُرده تمام شهر از این گریه‌ها خبر دارد که گریه بر جگرِ سنگ هم اثر دارد پس از تو گوشه‌یِ سجاده‌ام پُر از اشک است پس از تو قامتِ اُفتاده‌ام پُر از اشک است پس از تو صحبت بازار می‌کنم هر روز شکایت از غمِ انظار می‌کنم هر روز نسیم گِردِ سرِ اطهرِ تو می‌چرخید چقدر بر سَرِ نیزه سَرِ تو می‌چرخید میانِ شعله من و ساربان تَهِ گودال برای بُردنِ انگشترِ تو می‌چرخید به زیرِ ناقه به زنجیر پایِ من را بست کسی که دور و بَرِ خواهرِ تو می‌چرخید پس از اصابتِ هر سنگ گونه‌ات می‌ریخت به رویِ نیزه کمی حنجر تو می‌چرخید نرفته از نظرم کوچه کوچه دنبالِ... عزیزِ کوچک خود همسر تو می‌چرخید نرفته از نظرم مجلس شراب و رُباب به نیزه‌اش سَرِ آب آورِ تو می‌چرخید دو دستِ من به غُل و جامعه به گردن بود که چشمشان به سویِ دختر تو می‌چرخید شبی به کُنجِ تنور و شبی به رویِ طَبَق چقدر دستِ غریبه سَرِ تو می‌چرخید تمامِ شهر از این گریه‌ها خبر دارد که گریه بر جگر سنگ هم اثر دارد (حسن لطفی) ............................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام_الله_علیها به تیغی حیف گیسویت گُسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند **** انیس گریه‌هایم را گرفتند توانِ دست و پایم را گرفتند کمانی تر شدم از زینب افسوس سرِ پیری عصایم را گرفتند * بهارم را چِسان پاییز و کردند دلم را از غمت لبریز و کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز و کردند **** غمت راهِ نفس بر سینه بسته تَرَک بر چهره‌ی آئینه بسته زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته **** از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عصای پیریم بود خداوندا زِ تَن اُفتاد و صد حیف ✍ ........................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. در کمال و عزت و زندگی و شرافت و آزادی زن رفت از دلِ فردوس هزاران قلم آورد اندازه‌ی آفاق ورق روی هم آورد می‌خواست که جبریل کمی از تو نویسد جایی که خدا نامِ تو را محترم آورد صدبار تراشید درختانِ جهان را صدبار نوشت از تو و صدبار کم آورد تو بودی و دستانِ خدا مُلک و مَلَک را محضِ گُلِ انوارِ شما از عدم آورد ما هیچ نبودیم..‌ ولی مادری‌ات بود در هیچ نظر کرد و مرا در رقم آورد این جلوه‌ی پُر جذبه بر افلاک مبارک مهمانِ خدا آمده بر خاک ، مبارک جبریل نوشت اولِ دفتر که علی کیست پرسید مکرر و مکرر که علی کیست یک عمر به معراج به هرجا که توان داشت هِی رفت نفهمید در آخر که علی کیست تا گفت از اوصافِ علی پیشِ رسولان بشنید فقط پرسشِ دیگر که علی کیست برداشت قلم را و خدا وحی به او کرد... یعنی که تو را نیست مقدر  که علی کیست فهمید فقط فاطمه معنیِ علی را فهمید فقط فهمِ پیمبر که علی کیست هرکس که علی گفت از امداد علی گفت با فاطمه یک عمر فقط نادِ علی گفت حق داد به آغوشِ خدیجه دو جهان را گفتم دو جهان ، لال شوم برتر از آن را عالم نشنید از لبِ احمد  لبِ مولا جز فاطمه‌جان ، فاطمه‌جان فاطمه‌جان را پلکت ، ضربانت تپشت نامِ علی گفت وقتی که پدر گفت به گوشِ تو اذان را تو آمده‌ای قبلِ خودت ، حق بده خاتون سِیرِ تو بهم ریخته بنیادِ زمان را هربار که جبریل برای تو غزل گفت می‌گفت خدا بهتر از آن ، بهتر از آن را هر دفعه به پیغمبرِ ما واجب عینی است بوسیدن دستان شما واجب عینی است ای رشته‌ی خورشید نخی از ملکوتت ای جاذبه‌ی عمقِ جهان از جبروتت تسبیح گرفتی و زمین دید خدا را گفتی علی و دید زمان زنگ سکوتت در فصل بهاریِ جمادیِ ظهورت افلاک شگفت است سرِ شاخه‌ی توتت تا که بچکد از سر انگشت  تو فیضی یک عمر نشسته است علی پای قنوتت هرجا که تو هستی همه‌اش باغ بهشت است سوگند که دلهاست فقط جای هبوطت عشقی ازلی هست اگر هست حجابت پُر جلوه‌تر از پرده‌ی کعبه است حجابت تو آمدی آزاد شدن را بنویسیم تا سروری گل به چمن را بنویسیم بازیچه شدن ، هرزه شدن ، هیچ شدن مُرد تو آمدی آزادیِ زن را بنویسیم تا دور شود زندگی از اینهمه آفات تا حرف جدایی غدغن را بنویسیم تو آمده‌ای بر سر یک سفره نشینیم تا خانه مساویِ وطن را بنویسیم بخشندگی‌ات را به تبارت برسانی تا اینکه کریمی حسن را بنویسیم با خط تو باید بنویسیم که زن کیست این شأن ولی جای دگر  مطمئنن نیست سوگند به شمع و شب و پروانه به زهرا سوگند به گلخانه به ریحانه  به زهرا هرکس که نمک خورده‌ی زهرا و علی شد هرگز نرود بر در بیگانه به زهرا این خاک پُر از یاس ، پُر از لاله‌ی سرخ است این خاک ندارد غمِ ویرانه به زهرا ویرانه اگر هست فقط خانه‌ی خصم است مائیم همین همتِ مردانه به زهرا این خاک حرام است به غیرش ، حرمِ ماست مائیم همه مردم یک خانه به زهرا این خاک سراسر همه تسبیح حسین است سوگند که ایران همه بین‌الحرمین است (حسن لطفی ۱۴۰۱/۱۰/۲۲) ✍ ..________________ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab