eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
278 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیک یا امین الله یا امیرالمؤمنین علیه السلام کن مسیحایی دمت را و بخوان مدح علی کن دلت غرق تولّا و بخوان مدح علی دل ببر تا عرش اعلا و بخوان مدح علی نغمه خوان شو مثل زهرا و بخوان مدح علی پس وضو گیر و تمنّا کن ز مدحش آبرو مصطفی' هرگز نبرده نام او را بی وضو کیست حیدر؟ وارث علم نبیین، بوتراب از جبین انور او ، وام دارد آفتاب اذن می گیرد به وقت بارش از او هر سحاب می چکد در جنّت از رضوان ِ روی او گلاب نفحه ی عرش معلّی' ،عطر خوش بویش شده روشنایی بخش جنّت،روی نیکویش شده کیست حیدر؟ قَیّم ِ دین،زوج زهرای بتول خوانده صاحب اختیارش بر همه عالم،رسول بی ولای مرتضی ،ایمان نمی گردد حصول می شود با بغض اعدایش فقط طاعت قبول بغض اعدای علی حِصن حَصین شیعه است طرّه ی گیسوی او حبل المتین شیعه است کیست حیدر؟قابِضُ الارواح،رکن الاولیا جامعُ الاحکام ِ قرآن،پیشوای انبیا هاشمیُّ الْأُمِّ وَ الْأَب ،حاکم روز جزا حجةالله عَلَی الابرار بعد المصطفی' طبق دستور خدا در محشر روز غدیر اوست بعد از مصطفی' بر شیعیان نعم الامیر کیست حیدر؟ باب ِ حِطَّه،باب اصلی نجات می شود با مدحت او پاک ،کلّ سیّئات می رود بالا فقط با حبّ او صوم وصلات معرفت بر آل او طبق روایت شد صراط این کلام برحق مولا امام صادق است رهرو راه خدا،بر آل حیدر عاشق است کیست حیدر؟ فاتح خیبر،شه دُلدُل سوار بی رقیب ِ غزوه ها، کرّار وقت کارزار آمده در شأن او از جانب پروردگار لافَتی'، الّا علی لاسَیف الّا ذوالفقار او بدون تیغ هم ،پیروز میدان می شود یک رجز گوید میان رزم،طوفان می شود کیست حیدر ؟ساقی کوثر، ابوالریحانتِین نسل پاک او شده بر اهل عالم نور عین اوست تنها لایق بابایی مولا حسین شدحسین ومجتبایش مقتدای عالمین منصب والای ما شد نوکر آل علی کلب درب آستان قنبر آل علی کیست حیدر؟ نور حق،ممسوس فی ذات اِله سید الاَورَع، کَلیم الشمس،بر عالم پناه با فقط یک بار ذکرش ذوب می گردد گناه عمر آن کس که ندارد مِهر حیدر شد تباه آن نفس که بی علی باشد نباشد بهتر است هر دم و هر بازدم تنها به عشق حیدر است کیست حیدر ؟پیشوای مؤمنان روی زمین ثروتی در دولت آن سه خلیفه ی لعین دوّمی اقرار کرده :می شده نابود دین گر نبوده بین ما حیدر امیرالمؤمنين** بعد احمد،مرتضی' اسلام را پاینده کرد حق پرستی را به قلب هر بشر زیبنده کرد کیست حیدر؟ حامی پیغمبران، یار رسول چون خدیجه شد هوادار و مددکار رسول کوری آن دو فراری ، آن دو سربار رسول بوده در هر غزوه ای حیدر، علمدار رسول چون علم در دست حیدر بوده در هر کارزار لشکر اسلام برده جنگ را با اقتدار کیست حیدر؟تا شهادت بی قرار فاطمه بوده سی سال او حزین و روضه دار فاطمه اشک هایش روز وشب بوده نثار فاطمه نیمه شب ها روضه خوان پیش مزار فاطمه غسل نیمه شب نرفته لحظه ای از خاطرش مانده او یاد کبودی های روی پیکرش کیست حیدر؟ کشته ی محراب مسجد از جفا رأس او بشکافته از تیغ اشقا الاشقیا گشته از خون سرش، موی سپید او حنا آخرش راحت شده از غُصّه ی خیرالنساء نیمه شب پایان رسیده هجر زهرای بتول رفته با رأس شکسته پیش بضعه ی رسول   **براساس روایت : لَولا علی علیه السلام لهَلَک عمر » از زبان دومی ملعون  (شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید ‌،ج۱ ،ص ۱۸و کلی منابع دیگر) ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. بی اعتبارم اما این اشک من می‌ارزد چشم تر گنهکار، مطمئناً می ارزد حتی اگر که در را وا بر رویم نکردند این پشت در نشستن، این در زدن می‌ارزد غیر از تو من ندارم پشت و پناه یا رب هستم همین که با تو، من هم سخن می‌ارزد من مستحق نارم اما ز در مرانم دارم همین که ذکر تو بر دهن می ارزد ما بین گریه هایم، بین الهی العفو گفتی بگو حسن جان، جانم حسن می ارزد آلوده ام ولیکن سینه زن حسینم اینکه هنوز هستم یک سینه زن می‌ارزد گریه به هر مصیبت کردم اگر ضرر بود گریه فقط به شاه عریان بدن می‌ارزد هر چند نیزه خورده هر چند نعل خورده اما برای زینب این پیرهن می ارزد ✍ .
. «سلامٌ علی آل یاسین» غزلی به بهانه بنای مسجد مقدس جمکران در هفدهم ماه مبارک رمضان عطر و بوی دیدن دلدار دارد جمکران الفتِ دیرینه ای با یار دارد جمکران هرسه شنبه گریهٔ چشم انتطاران دیدنیست خاطره با عاشقان بسیار دارد جمکران صحن این مسجد فضایش فیض کعبه می دهد چون نشان از کعبهٔ سیار دارد جمکران عاشقان امضا شده اینجا برات وصلشان در دلِ خود کوهی از اسرار دارد جمکران در نمازم غرقِ در«ایاک نعبد»ها شدم اُنسِ با تکرار این اذکار دارد جمکران می دهد بوی گل نرگس در و دیوارها از حضور یارما آثار دارد جمکران بهترین باب توسل روضه های مادر است بر دلش داغ در و دیوار دارد جمکران دیده محرابش سحرها گریه های منتقم سینه اش زخم از نوک مسمار دارد جمکران آخر شعرم بگیرم زانوی غم‌در بغل ناله دارم ای تقاص خون زهرا العجل .
. علما موقع تدریس، علی می‌گویند زحل و زهره و بِرجیس، علی می‌گویند صالح و یوشع و جرجیس، علی می‌گویند تا نخ و سوزنِ ادریس، علی می‌گویند دائم از هر طرفِ عرش خبر می‌شنوم «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر» می‌شنوم «عینِ»تو هست به معنای عُلوّ درجات «لامِ»تو هست همان لام سلام و صلوات «یاءِ» تو یاءِ حسین است که بین دو صلات می‌کشاند دلِ غمگینِ مرا سمت فرات سند غربت تو، خون حسین است، علی! راز حقانیتت در ثقلین است، علی! زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده وای بر آنکه دلش را به علی نسپرده متواری شده از وحشت و در دَم مرده هر که از تیغ دو دم، جان به سلامت برده هر که از شیوه‌ی جنگاوری‌ات شد آگاه گفت: «لاحول ولا قوة الا بالله» در کویری که به دریای کرم نزدیک است عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است کفر و ایمانِ من امروز به‌هم نزدیک است در مقامت دهنم بسته بماند بهتر عشق، آهسته و پیوسته بماند بهتر نخل‌ها، اشک تو را زیر نظر داشته‌اند رودها، از جریان تو خبر داشته‌اند بادها، پرده ز اسرار تو برداشته‌اند خاک‌ها، چشم به دستان پدر داشته‌اند ابرها با کرمت مایه‌ی رحمت شده‌اند فقرا در حرمت صاحب مُکنت شده‌اند شمّه‌ای هست ز اوصاف تو حیدر بودن لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن فاتح یه تنه‌ی قلعه‌ی خیبر بودن با پیمبر همه‌ی عمر برادر بودن نَفَست عطر نَفَس‌های محمد دارد بُردن نام تو شیرینیِ بی حد دارد گذر ماه به تاریکی چاه افتاده باز از اشکِ غمت، چشمه به راه افتاده منکر تو که به این روز سیاه افتاده در نماز شب خود هم به گناه افتاده زندگی بی علی اصلاً چه صفایی دارد؟ «مُطرب عشق، عجب ساز و نوایی دارد» نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم متفرق شده بودیم که یکدست شدیم عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم تا زپیمانه‌ی «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم عطر «اَتْمَمْتُ عَلَیکُم» همه‌جا را پُر کرد نان بَدگوی بد اندیشِ تو را آجر کرد اولین مرحله‌ی عشق، پریشان شدن است اجر همراهی تو، بوذر و سلمان شدن است صاحب دائمیِ مُلک سلیمان شدن است زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است در شب قدر، به آوای جلی می‌گوید بعلیٍ بعلیٍ بعلی می‌گوید خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان با دل سوخته آرام و حزین شعر بخوان به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان بر همین پله‌ی اول بنشین شعر بخوان چه قشنگ‌ست شبی غرق تماشا بودن! «شهریارِ» غزل حضرت مولا بودن ✍ .
. چشمی که آلوده شده باران ندارد بی توبه این آلودگی پایان ندارد دیگر حجاب افتاده روی چشم هایم ازبسکه اُنسی دیده با قرآن ندارد هاتف ندا داده دعیتم ایها الناس کاری خدا انگار جز احسان ندارد حالا که در باز است پس درهم بیایید اینجا کرم خانه است این و آن ندارد تا آمدم داخل ، مرا طوری بغل کرد احساس کردم غیر من مهمان ندارد جز با توسل ، گریه کردن ، توبه کردن پرواز کردن تا خدا امکان ندارد راه شهادت ، نیمه شب اشک است و اشک است جا مانده هرکس دیدهٔ گریان ندارد می آیم اینجا شاید آقا را ببینم یوسف دلی خوش ، گویی از کنعان ندارد تا او شبی دست دعا بالا نگیرد تأثیر ، فریاد گنهکاران ندارد این سرزمین نذر امیرالمومنین است بیهوده حیدر عشق بر سلمان ندارد ما با دعای فاطمه عبدُالحسینیم کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد سر تا سر عالم چو ایران سرزمینی مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد هرکس که شک‌ دارد شفا دست حسین است سوگند بر تربت که او ، ایمان ندارد راه نجف تا کربلا راه بهشت است جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد دلدادهٔ آوارگی در اربعینم درد جدایی جز حرم درمان ندارد ✍ .
. علیه السلام فرمودند: مَا زِلْتُ‏ مَظْلُوماً ... «من پیوسته از زمان تولد مظلوم بوده‌ام.. (شیخ طوسی، الأمالی، ص 350) یک عمر آه ِ مرتضی ، ما زِلْتُ مَظلوما می گفت با صبر و رضا ، ما زلت مظلوما جانم فدای آن غریبی که صدا می زد وای از غم بی انتها ،ما زلت مظلوما در چشم، خار و در گلویم استخوان بوده خیلی کشیدم من جفا ، ما زلت مظلوما یادم نرفته بین دیوار و در ِ خانه شش ماهه ی من شد فدا ،ما زلت مظلوما دیدم که زهرا همسرم در بین آن کوچه افتاده زیر دست و پا ، ما زلت مظلوما سی سال بعد از دفن یاس پرپرم دائم دارم به تن رخت عزا، ما زلت مظلوما راحت شدم من از بلا وقتی سرم بشکافت با تیغ اشقا الاشقیا ،ما زلت مظلوما مویی که شد روزی سپید از غسل زهرایم با خون رأسم شد حنا، ما زلت مظلوما (فزت و ربّ الکعبه) گفتم چون که در محراب از بند غم گشتم رها ، ما زلت مظلوما شد وارث مظلومی ام مهدی که می گوید از دست قوم بی وفا، ما زلت مظلوما بین بیابان مانده او تنها و می‌گوید با اشک،هر صبح و مساء، ما زلت مظلوما ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. علیه السلام رباعیات مدح و مرثیه امیرالمومنین علی علیه السلام مردِ خطر و اهل دعا بود علی همواره دوای درد ها بود علی سرّ سرِ بشکافته اش جز این نیست، سر تا سر عمر با خدا بود علی در رکعت هر نماز او را کشتند با خواندن هر فراز او را کشتند در کوچه اگر چه کشته بودند او را افسوس به سجده باز او را کشتند از درد دلش چاه خبر داشت فقط از غربت او ماه خبر داشت فقط شد قاتل او جهل، نه شمشیر عدو از قاتلش الله خبر داشت فقط از هرچه که داشت در کَفَش بهتر داد خونِ دل و دستِ لطف و چشمِ تر داد در وقت عبادت سر خود داد و سپس فریاد رسای رستگاری سر داد... در کودکی اَش اَمینِ پیغمبر شد در اوجِ جوانی فاتح خیبر شد یک عمرِ پُر از شهامت و مهر و وفا آخِر ثمرش شهادت حیدر شد آنکس که نشد به عمر توبیخ علیست اربابِ زمین و شاهِ مریخ علیست با خون سرش نوشته شد بر محراب مظلوم ترین مرد تاریخ علیست تیغ دو دمش، جلالتش بود فقط صد کوه، یکی صلابتش بود فقط کشتند به محراب علی را زیرا.. جرم و گنهش عدالتش بود فقط .
. خسته ام زین همه عصیان چه باید بکنم؟ اندر این خانه ی ویران چه باید بکنم؟ خرجِ دوری زِ تو شُد جاهلانه عُمرم حال با این همه خسران چه باید بکنم؟ مثل آن کودک تنها . پریشان هستم گم شدم بین گناهان چه باید بکنم؟ بیم دارم که به محشر خدایا نرسد کَس به دادم ، منِ نالان چه باید بکنم؟ کاش میشد که أَجَل فرصتی باز، دَهَد عبد تو گشته پشیمان چه باید بکنم؟ من خجالت زده ام کن ترحُّم مولا آمدم زار و پریشان چه باید بکنم ؟ ✍ .
. علیه‌السلام علیه السلام باز هم خانه و یک بستر خون آلوده زنده شد خاطره‌ مادر خون آلوده شیر مرد اُحد افتاده کجایی زهرا تا ببندی سر این حیدر خون آلوده این سروصورت خونین شده هم ارثی شد بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده ریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شده سینۀ مادر و میخ در خون آلوده مثل پهلو سر پاشیده زهم خوب نشد چه کند زینب و این پیکر خون آلوده دور زینب همه هستند همه مَحرم ها وای از کرببلا و پر خون آلوده با لبانی که ترک خورده به گودال آمد بوسه زد با قد خم حنجر خون آلوده درسرازیری تل روبروی شمر رسید چشمش افتاد به موی سرخون آلوده خوب شد خورد به تاریکی شب غارت ها جمع شد قافله ای دختر خون آلوده می فروشند در این کوفه سر بازارش گوشوار و سپر و معجر خون آلوده ✍ .
. ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سی سال به شانه بار غم برد علی سی سال فقط خون جگر خورد علی در کوفه نه! در کوچه علی را کشتند سی سال فقط مُرد، فقط مُرد علی ... یک عمر دلش ز غصه‌ی یاس شکست تا آن که سرش به بغض خنّاس شکست تیغی که به فرق مرتضی گشت عمود در علقمه فرق سر عباس شکست ... پر بود ز غم حال و هوایش یک عمر محرم میشد چاه برایش یک عمر بشکافته سر شد ز نمک نشناسی مردی که نمک بود غذایش یک عمر .
. علیه_السلام خبر رسیده که رکن پیمبر افتاده‌ست ترک نشسته به محراب منبر افتاده است اگر غلط نکنم مرد خیبر افتاده‌ست طبیب حاذق عالم به بستر افتاده‌ست سحر که آه دل ذوالفقار گشت بلند شکست آینه تصویر زد در آن لبخند دو قدر را زده تیغی به یکدگر پیوند مسیر ساقی کوثر به کوثر افتاده‌ست به سائلان برسانید بی‌کریم شدند خرابه‌ها همه محروم از این نسیم شدند یتیم‌های عرب باز هم یتیم شدند که مهربان پدر کوفه دیگر افتاده‌ست قسم به کیسه‌ی نانش همیشه مظلوم است جواب خوبی این مرد، تیغ مسموم است سرِ نماز هم از حق خویش محروم است به جرم عدل، ترازوی داور افتاده‌ست خبر رسیده که بر فرق حیدر کرار رسیده تیغ کجی در ادامه‌ی مسمار مدینه در افق کوفه می‌شود تکرار دوباره پشت در خانه مادر افتاده‌ست خبر رسیده به سر قصه‌ی امیر آمد اجل به دیدنش آمد اگر چه دیر آمد برای زخم سرش کاسه کاسه شیر آمد از این حدیث دلم یاد اصغر افتاده‌ست ابوتراب به بی‌شیریِ رباب گریست به حال کودک او چشم آفتاب گریست عمو نیامد و امّید رفت و آب گریست حسین مانده و کارش به لشکر افتاده‌ست از این طرف پدری رو به لشکر اندازد از آن طرف به جوابش سه‌شعبه می‌تازد برای اینکه پدر را زند پسر را زد و حال اگر بکشد تیر را سر افتاده‌ست ۱۴۰۳✍ .
. علی جمال خدا و جلال زهرا بود علی ولی خدا بود و وال زهرا بود علی نفس نفس زندگی فاطمه بود علی برای پریدن دو بال زهرا بود تنور فاطمه را گرم کرد عشق علی علی خمیره‌ی نان حلال زهرا بود نبود خلقت کامل کسی به جز زهرا دم از علی زدن اما کمال زهرا بود قرار بود که دائم دم از علی بزند علی رسالت زهرا و آل زهرا بود علی به سجده اگر رفت و شکر لله گفت تمام شکر علی در قبال زهرا بود علی نبود برای کسی به جز زهرا علی که مُلکْ و مَلِک بود مال زهرا بود علی و فاطمه بهر هم آفریده شدند و مادر و پدر عالم آفریده شدند سلام عرش بر امّ الکرم ، ابالایتام علی و فاطمه یا ذالجلال و الاکرام علیست پیکر اسلام و فاطمه صدرش صیام ، حیدر و زهراست لیلة القدرش ابالحسن که فقط بود یار ام حسن بدون فاطمه اش لم یکن له کفوا علی نماز فرادا نخواند با زهرا علی دمی تک و‌ تنها نماند با زهرا علی دلش شده تنگ ضریح فاطمه اش علی نشسته به بستر شبیه فاطمه اش چه بستری که هنوز عطر یار را دارد به خون نشستن هجده بهار را دارد آهای بستر دلخون بگو چه ها دیدی رد غلاف و رد تازیانه را دیدی نگفت خس خس سینه‌ش اسیر دود شده به تو نگفت چرا صورتش کبود شده چطور موی حسن زودتر سفید شده چطور محسن من پشت در شهید شده بیا برات بگویم چقدر پر دردم زمان غسل تنش به خدا که دق کردم برای غسل تنش سخت بود کار علی سیاه بود تنش مثل روزگار علی که هرچه شستمش آن زخم میخ بند نشد که بعد فاطمه کارم بگو بخند نشد نگفت پشت همان در چطور سوخته است چرا برای حسینش کفن ندوخته است بگو وصیت زهرا چه بود با زینب نگفت از سر و روی کبود با زینب نگفت زینبم آخر اسیر خواهد شد نگفت از غم گودال پیر خواهد شد نگفت داغ عروسم رباب را چه کند نگفت غصه‌ی بزم شراب را چه کند .