eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.9هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
975 ویدیو
638 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. وسط تکرار " یا حسن یا حسین " از اواسط روضه مکشوف است دقت شود تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است پس حسینیه‌ ما صحن و سرای حسن است نهضت کرب و بلا تحت لوای حسن است گریه‌ی این دهه روزیش به پای حسن است کربلا آمده اند این دو به امضای حسن هرچه داریم به قربان پسر‌های حسن نوبت نوکری ساحت عبدالله است رحمت الله همان رحمت عبدالله است صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است ذکر لب‌ها مددی حضرت عبدالله است یازده ساله، ولی حافظ قرآن است این به سکوتش منگر غرش طوفان است این کربلایی مدنی بوده از اول نسبش این حسن زاده حسین است فقط روی لبش در حرم عبد حسین است همیشه لقبش نوجوانی علی زنده شده از ادبش این چه شانیست که هنگام بیانش شده است جان ناموس خدا حافظ جانش شده است باز انگار حسن دست به دست زهراست تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست بازهم حرف علی شد سر نامش دعواست ریسمان خنجر کُند است و به مقتل غوغاست کوچه‌ی سنگی و گودال به هم پیوستند قنفذ و شمر در این فاجعه‌ها هم دستند روی تل بود دلش در وسط میدان بود به رویش گرچه نیاورد، ولی گریان بود عمه هم مثل خودش بی رمق و حیران بود همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود ناگهان دست کشید و سوی میدان آمد به سرش میزد و با ذکر عموجان آمد آمد و دید که غوغا شده دور پدرش یک نفر نیزه فرو کرده میان کمرش یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش یک نفرهم زده با کهنه غلافی به سرش ولی الله تنش زیر لگد‌ها مانده نیزه‌ بدقلقی در دهنش جا مانده حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و زینت دوش نبی زینت گودال شد و آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شد‌ و تن پاکش وسط هلهله پامال شد و یاعلی گفت و صدا را به گلویش انداخت خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت دست خود را سپر بی کسی آقا کرد زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد پلک خون بسته خود را به چه زحمت وا کرد و‌خودش را بغل زخم عمویش جا کرد گفت: هرچند عمو زخمی و درهم شده ام باز صد شکر فدایی امامم شده ام .
4_238287585900764529.mp3
11.62M
سبک مداحی ناگهان قلب حرم واشدو یک مرد جوان مداح جناب مطیعی 👆👆👆
|⇦• نجوا با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ عاشورا سال 1397 به نفسِ سید رضا نریمانی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• •┄┅═══••↭••═══┅┄• همه قدر محتاج اینجا با خجالت میرسد پا به پایِ این خجالت ها به عزت میرسد کاسه ها و کوزه ها را بشکن اصلا بر سرم دل همین که خرد شد بارانِ رحمت میرسد گریه ام را دوست داری ، گریه بهتر می کنم اشک کاری میکند آدم به جنت میرسد جای دعوا کردنم قدری در آغوشم بگیر میرسد بنده به هر جا از محبت میرسد دستِ من در رشتۀ چادر نماز مادر است *خدا میدونه چقدر بی بی برا ما دعا کرده ما به امشب برسیم .. بگیم حسین .. راستی بی بی جان الان خودت کجایی ؟.. حتماً حتما کربلایی ... نمیدونم ؛ اما میایی یه سری به ما بزن .. ما شنیدیم هر جایی روضۀ حسین باشه اول گریه کنش مادرش فاطمه ست .. ماردش هی به سینه اش میزنه .. بُنَیّ قَتَلوکَ وَ مِن الماء منعوکَ ...* دستِ من در رشتۀ چادر نماز مادر است فاطمه راضی که باشد برگ دعوت میرسد هر زمان از چشمت افتادم حسین آمد کمک بس که این اربابِ ما خیرش به رعیت میرسد ____ ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
Babolharam Narimani shab10.mp3
1.37M
|⇦•#قسمت_اول نجوا با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ عاشورا سال 1397 به نفسِ سید رضا نریمانی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄•
رفته از دستم، آخرین یارم هم علم افتاد، هم علمدارم شمع شب های، تیره و تارم هم علم افتاد، هم علمدارم * آخرین سقا، آخرین ساقی تا ابد برجا، تا ابد باقی در سرت شوری، در دلت داغی بی تو از کف رفت رشته ی کارم هم علم افتاد هم علمدارم * بر زمین افتاد، دست و بازویت تیر کین بشکست، طاق ابرویت غرق خون چشمت، لاله گون مویت ای تو سردارم ای تو سالارم هم علم افتاد هم علمدارم * تشنه جان دادی، جان به قربانت کربلا غرق، لطف و احسانت شد جدا دستت، شد فدا جانت تا سرت را بر سینه بگذارم هم علم افتاد هم علمدارم * از چه پرپر شد، شاخه ی یاسم شد جدا مشک از، دست عباسم غرق آشوبم، مست احساسم چشمه ی اشکم چشم خونبارم هم علم افتاد هم علمدارم * کربلا با تو، شور دیگر داشت زینب کبری، سایه بر سر داشت تشنه ساقی داشت، خیمه یاور داشت بال و پر بگشا ای سبکبارم هم علم افتاد هم علمدارم * ای سپهدارم، ای جوانمردم بی تو می سوزد، قلب پر دردم با چه رویی تا، خیمه برگردم باب حاجاتم میر احرارم هم علم افتاد هم علمدارم * شعر: محمد زمان گلدسته
Babolharam Narimani shab10_1.mp3
1.79M
|⇦•#قسمت_دوم زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا سال 1397 به نفسِ سید رضا نریمانی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄•
برخیز ای علمدار                 بار دگر علم زن  سقای عترت من            سوی حرم قدم زن طفلان در التهابند               چشم انتظار آبند یا ابو فاضل          یا ابو فاضل ماه رخت به ساحل ِ در خون نشسته عباس این قامت بلندت        درخون نشسته عباس جداشده دودستت       عمود کین شکستت یا ابو فاضل          یا ابو فاضل برخیز وخیمه هارا            دوباره با صفا کن دادی تووعده آب           به وعده ات وفا کن سکینه بی قرار است     رقیه دل فکار است یا ابو فاضل          یا ابو فاضل گردیده بی علمدار              سپاه من برادر بعد از خدا تو بودی                پناه من برادر بی توشکسته پشتم         داغ غم تو کشتم یا ابو فاضل          یا ابو فاضل دستت اگر جداشد               دراه ایده تو شد غرق بوسه من         دست بریده تو تو جلوه امیدی           سقا وهم شهیدی یا ابو فاضل          یا ابو فاضل هرگز نخورده ای آب           بایاد اصغر من گردیدهای تو سیراب     از دست مادر من یا ابو فاضل          یا ابو فاضل دیگر دراین بیابان        سر لشگری ندارم غیر از علی اصغر          من یاوری ندارم بر خیز ویاورم باش     سردار لشگرم باش یا ابو فاضل          یا ابو فاضل
|⇦• زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا سال 1397 به نفسِ سید رضا نریمانی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• •┄┅═══••↭••═══┅┄• بیا خواهرم که شب آخر اومد روزایِ با هم بودنِ ما سر اومد من آماده میشم برایِ شهادت پس آماده باش تو برایِ اسارت سرم رو میبرن ، حرم رو میدزدن و گهواره اصغرم رو میدزدن .. هم انگشت و انگشترم رو میدزدن هم این پیرهن مادرم رو میدزدن منو و تیغ و نیزه ، تو و دست و سیلی من و جسم خونین ، تو و رویِ نیلی خدا خواسته من رو توی خون ببینه تو رو تو خرابه تو زندون ببینه .. تنم میخوره زخم ، هزارتا هزارتا جای بوسه واسه ات نمیزارن اینا میتونی ببوسی ، رگِ حنجرم رو میتونی ببینی رو نیزه سرم رو فردا ، تنها میشی تو صحرا خواهر ، یاد بده به یتیما سیلی خوردن بگن یا زهرا .. منم زینبی که ، غریبی تو دیدم تویِ نصفِ روز از زمون بریدم تو میدونی داداش که من چی کشیدم یه جوری به دور حرم میدویدم .. تموم امیدم ، یهو نا امید شد که بادِ مخالف وزید و شدید شد تو گرد و غبارا ، تنت ناپدید شد موهامُ میبینی یه روزه سفید شد .. که دیدم به دورت عدو حلقه بسته یکیشون با چکمه رو سینه ات نشسته حسین ... حسین ... دوست دارم امشبم یه اسم از مادرم ببرم ، تو شعرم اشاره کردم ، با یک نیزه شکسته آروم آروم خودشُ بلند کرد .. با همون صدایِ بی رمقش داد زد : آی شمر کجا داری میری؟‌ .. اول بیا کار حسینُ تموم کن .. بعد به خیمه هاش حمله ببر .. تو رو خدا جلوی یه مرد هیچ وقت ناموسشُ نزنید .. آخه تو مدینه یه بار جلو چشمایِ بابام ... در وسط کوچه تو را میزدن کاش به جای تو مرا میزدن هر جا نشستی دستتُ بیار بالا ناله بزن ای حسین ... ____ ┄•┄┅══
رباب می‌دهد ندا بای ذنـب قتلت حسین می‌زند صدا «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» خضاب ماهپاره را کشتن شیرخواره را با گلوی تشنه چرا« بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» تیر به حنجر آمده یا دم خنجر آمده سر شده از بدن جدا «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» طفل رضیع کشته شد ز خون او نوشته شد به صورت خون خدا «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» حنجره‌ای که سوخته گشته به تیر دوخته زخم گلو دهد ندا «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» ریخت به سینه آذرم که صید کوچک حرم با لب تشنه شد فدا «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» تیر سه‌شعبه بر گلو بست ره نفس بر او نشد بگوید ابتا «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» تیر ز حنجر پدر رسید بر دل پدر حق حسین شد ادا «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» فاطمه در صف جزا اشک‌فشان دهد ندا خدا خدا خدا «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» قسم به خون حنجرش ز قاتل ستمگرش تو هم بپرس «میثما» «بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم .
. از زبان علی اصغر ع هان!بگیر اینک مرا بر دست خویش تا کنم قربان به راهت، هست خویش نیستی تنها تو در این مرحله در کمین، تیر و کمان حرمله گر به قنداق است، دست و پای من بین گلوی نازک و زیبای من شیر‌خوارم لیک باشم شیرخو گر ندارم پا، ولی دارم گلو این منم مرغ بهشتی‌آشیان بر سر دستت، به طوبی پرزنان شد به میدان شاه و اصغر در برش تا کند تر، خشک‌لعل احمرش زادۀ زهرا، عزیز بوتراب خواست بهر کودک شش ماهه، آب در اِزای آب، تیر حرمله بس فکندی در ملائک، غلغله از کمانش، تیر کین تا پر گرفت جا به حلق نازک اصغر گرفت گشت آماج سه‌شعبه ‌تیر‌ کین حلق اصغر، هم ‌چو کتف شاه دین تیر چون از کتف آن شه درگذشت در جنان از قلب پیغمبر گذشت چون نبُد تاب تکلّم کردنش نکته‌ها بُد در تبسّم کردنش یعنی ای بابا! گُلت، شاداب شد وه! چه نیکو، اصغرت سیراب شد! «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 دیوان خوشدل تهرانی