eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
4.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
212 ویدیو
37 فایل
#الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 💚ن‍اشناسم‍ون https://daigo.ir/secret/4363844303 🤍لیست‌رمان‌هامون https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/32344 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۳۰♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
📜وصیت نامه شهید محمد کامران📜 🕊از رفیقانم جا نمانم...🕊 ✨با سلام و صلوات به ساحت مطهر حضرت ولی‌عصر(عج)🌤و نایب برحقش امام خامنه‌ای🌟 و امام خمینی(ره) 🌟و شهدای گرانقدری 🌷که با خون‌های ریخته شده خود در راه اسلام و حقانیت، راه روشن و هموار را به ما نشان داده‌اند. ✨همیشه از خداوند خواسته‌ام که مرا در پیدا کردن راه درست، (همان راهی که شیطان قسم خورده که بندگانت را از این راه گمراه می‌کنم) کمک و راهنمایی کند و در این راه ثابت قدم قرار دهد؛ خدا را شاکر هستم که مصداق آیه‌ای که می‌فرماید: 🍀وَ عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ (سوره بقره آیه 216)🍀 شده‌ام. ✨خیلی وقت‌ها شده است که چیزی را دوست داشته‌ام و از آن و خداوند آن را از بنده کرده است و خیلی وقت‌ها هم شده است که چیزی را و از آن آگاه و خداوند رحمان آن را به حقیر است؛ خداوند رحمان را شکر گذارم که همیشه مرا خواسته است. ✨خدایا دوست دارم به شکلی پیش شما بیایم که شما دارد، خدایا از من بگذر و مرا نزد در بهشت ساکت کن. ✨خدا را که مرا خلق کرد و شاکرم که سایه را بر سرم قرار داد. خدا را شاکرم که حفظه الله است. خدا را شکر می‌کنم که خداوند را به ما کرد و مرا با این کتاب راهنمایی کرد. ✨خدایا مرا در روز قیامت سرافراز کن. خدایا مرا به فیض 👣شهادت👣 برسان که از رفیقانم جا نمانم. ✨اما پدر و مادر عزیز؛ از شما که (ع) را به من نشان دادید و مرا در حسین(ع) برده‌اید و مادرم مرا بر حسین(ع) شیر داده و سیراب کرده است. ✨پدر و مادرم؛ همسر عزیزم؛ برادران و خواهرم؛ هرچه از خداوند می‌خواهید فقط از باب 👈نماز اول وقت👉 وارد شوید. ✨همیشه برای 👈طلب دعای خیر کنید، زیرا دعا در حق برادر و خواهر دینی به اجابت می‌رسد. ✨در پایان هم از تمامی همکاران و برادران و خواهران دینی خود درخواست دارم که و او را که آماده این چنین هستند. ✨از تمامی کسانی که بنده را می‌شناسند درخواست عاجزانه دارم و امیدوارم برایم کنند. 👈✨از خواهرانم می‌خواهم که و خود سرخی خونم را هدر ندهند و از 👈برادرانم نیز خواهانم که خود را حفظ کنند و به دنیا نفروشند. ✨بنده و را می‌دهم که تا مردم ایران و تمامی شیعیان و مسلمانان جهان در و زندگی کنند و را فدا امر و دستور و سردار و سرلشگرم می‌کنم، ان‌شاء‌الله 🌟خداوند حافظ مملکتم باشد.🌟 ✨والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته حقیر محمد کامران15/9/94✨ منبع؛ https://www.farsnews.com/news/13950422000886/ ادت_بفرما 😭🙏 👣 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلام‌الله‌علیها. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی 🐎 🌴قسمت ۶۱ مرد، این و و ، زانو مى زند.... و تو پرده مى اندازى... و مرد، کاروانى را مى بیند... که مردى و لاغر را در و زنجیر بر شترى سوار کرده اند... و و را بر استران نهاده اند... و نیزه دارانى که را حمل مى کنند، در میانه کاروان پخش شده اند و ماموران، گرداگرد کاروان حلقه زده اند... تا هر مرکبى آهسته تر مى رود یامسیرش منحرف مى شود،... را به ضرب بزنند... و یا هر زنى و کودکى مى ریزد، گریه اش را با سرنیزه ، آرام کنند.... از اصحاب پیامبر که پیداست وارد شام شده و این جشن بى سابقه است،... به زحمت خودش را به سکینه مى رساند و مى پرسد: _تو کیستى ؟ و مى شنود: _✨من سکینه ام دختر حسین. شتابناك مى گوید: _من سهل بن سعد صاعدى ام. از اصحاب جدت رسول خدا بوده ام . کارى مى توانم برایتان بکنم؟ سکینه مى گوید: _✨خدا خیرت دهد. به این نیزه داران بگو که را از کاروان ببرند تا به تماشاى آنها، پیامبر بردارند. سهل ، بلافاصله خود را به سردسته نیزه داران مى رساند و مى گوید: _به چهارصد درهم خواهش مرا برآورده مى کنى؟ نیزه دار مى گوید: _تا خواهشت چه باشد. سهل مى گوید: _سرها را از کاروان بیرون ببرید و جلوتر حرکت دهید. نیزه دار مى گوید: _مى پذیرم. را مى گیرد و سرها را از کاروان بیرون مى برد..... دشمن فقط این نیست... که دورترین مسیر به دارالاماره را برگزیده است، پلیدى مضاعف او این است که کاروان را و در شهر مى گرداند... تا را به تماشاى کاروان برانگیزد... و از رنج حرم رسول الله بیشترى ببرد.... تو و چه مى توانى براى زنان و دختران کاروان بکنى.... جز دعوت به صبر و تحمل و آرامش ؟ تویى که خودت سخت ترین لحظات زندگى ات را مى گذرانى.... تویى که خودت خونین ترین دلها را در سینه مى پرورانى،... تویى که خودت سنگین ترین بارها را با شانه هاى مجروحت مى کشانى.... کاروانتان را مقابل مسجد جامع شهر -محل نمایش اسراى جنگى - متوقف مى کنند.... اگر چه حضور در بارگاه ، عذاب و شکنجه اى تازه اى است ،... اما همه زنان و کودکان کاروان دعا مى کنند که این جانسوز به پایان برسد... و زودتر از زیر بار این نگاهها و شماتت ها و ریشخندها رهایى یابند... و زودتر بگذرانند همه آنچه را که به هر حال باید بگذرانند. این معطلى در مقابل مسجد جامع شهر، به خاطر نیست.. . 🌴ادامه دارد.... 🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴