🌸خاطره ای از #احمدحاجی_زاده🌸
🌹«شهید زین الدین» در #ساختن افراد و #شکوفاکردن استعدادهای #نهفته در وجودشان توان #عجیبی داشت.
درست مثل یک #معلم اخلاق و عرفان عمل می کرد.
🌹در یکی از #سخنرانیهایش در مقر انرژی اتمی اهواز می گفت:
«بچه ها! من نیمه شبها می آیم از نزدیک نگاه می کنم، می بینم #نمازشب خوانها بسیار #اندکند!»
آنگاه #تاسف_میخورد که چرا #سرباز_امام_زمان(ع) نسبت به
👈#نمازشب باید این قدر #بی_تفاوت باشد.
🌹 #بینش_عمیقی نسبت به تک تک نیروها داشت. با یکی دو #برخورد می فهمید فلان نیرو به درد چه واحدی می خورد. گاه نیروی #خاصی را می گزید، همه جا با خود #همراهش می کرد، آن وقت بعد از چهارده، پانزده روز می دیدی حکمی برایش زده است به عنوان مسوول فلان واحد.
📌یعنی در این مدت رویش #کار می کرد، او را مورد #ارزیابی قرار می داد و کاملا به نقاط👈 #قوت_وضعفش👉 آگاه می شد.
🌹پس از شهادت 👣آقا مهدی👣، تا آخر جنگ، #تعبیر دوستان در لشگر این بود که ما #هرچه خوردیم از #جنگ خوردیم.
🌹یعنی هر چه نیروی #باکیفیت و #کارآمد در طول #جنگ داشتیم، حاصل #زحمتهای_شهید زین الدین بود.🌹
منبع؛
https://www.mashreghnews.ir/amp/70851/
#مسولان_نظام_زمان_جنگ_تحمیلی_چطور_بودند....
#مسولان_نظام_زمان_جنگ_اقتصادی_الان_چطورند....
#این_کجا_و_آن_کجا...
😔 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۴۳
دیگر نه زور من به او می رسید نه محمدحسین تا نگذاریم از خانه بیرون برود.
چاره اش این بود که #بنیاد چند سرباز با آمبولانس بفرستد.
تلفنی جواب درست نمی دادند،رفتم بنیاد گفتند:
_"اگر سرباز می خواهید، از کلانتری محل بگیرید."
فریاد زدم:
_"کلانتری؟"
صدایم در راهرو پیچید.
+ "شوهر من #جنایتکار است؟ #دزدی کرده؟ به #ناموس مردم بد نگاه کرده؟ #قاچاقچی است؟ برای این #مملکت جنگیده، آن وقت من از #کلانتری سرباز ببرم؟ من که نمی خواهم دستگیرش کنند. میخواهم فقط از لباس سربازها #بترسد و قبول کند سوار آمبولانس شود. چون زورم نمی رسد. چون اگر جلویش را نگیرم، #کار دست خودش میدهد ، چون کسی به فکر #درمان او نیست"
بغض گلویم را گرفته بود.
چند روز بعد بنیاد خواسته من را قبول کرد... و ایوب را در بیمارستان بستری کرد.
ایوب که مرخص شد، برایم #هدیه خریده بود.
وقتی به حالت عادی برگشته بود،...
فهمیده بود که قبل از رفتنش چقدر توی کوچه داد و بیداد راه انداخته بود.
لبخند زد و گفت
_ "برایت تجربه شد. حواست باشد بعد از من خل نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی. امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمی رسد، نه پولی داریم، نه خانه ای، هیچی...."
کمی فکر کرد و خندید:
_"من می گویم زن یک حاجی بازاری پولدار شو."
خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر می شد.
شوخی تلخی کرده بود.
هیچ کس را نمی توانستم به اندازه ی ایوب دوست داشته باشم.
فکرش را هم نمی کردم از این مرد جدا شوم.
با اخم گفتم:
_"برای چی این حرف ها را میزنی؟"
خندید:
_"خب چون #روزهای_آخرم هست شهلا، بیمه نامه ام توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم.. دم دست بگذارش، لازمت می شود بعد من..."
+ بس کن دیگر ایوب
_ #بعدازمن مخارجتان سنگین است، کمک حالت می شود.
+ تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی امروز میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب، "تو نمی روی"
نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم.
سرش را تکان داد.
_"حالا تو هی به شوخی بگیر، ببین من کی بهت گفتم."
ادامه دارد...
✿❀ https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلاماللهعلیها.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی
🐎 #آفتاب_درحجاب
🌴قسمت ۷
به او #حمله_ور شود و خونش را بر زمین بریزد:
_✨مردم ! خداوند تعالى که خود #آفریننده دنیاست ، آن را خانه #نابودى و زوال قرار داده است . #کار این خانه این است که حال دل بستگان به خویش را #دگرگون مى کند. #فریب_خورده کسى است که فریب او را بخورد و بخت برگشته کسى است که در دام #فتنه هاى او بیفتد.مردم ! دنیا شما را نفریبد، هر که به دنیا #تکیه کند، دنیا زیر پایش امیدش را خالى مى کند و هر که طمع به دنیا ببندد، دنیا ناکامش مى سازد.
من اکنون شما را در کارى هم پیمان مى بینم که باعث برانگیختن #خشم_خدا شده. خداى کریم از شما روى گردادنده و عذاب خویش را بر شما حلال کرده.
مردم ! خداى ما #خوب خدایى است و شما بد #بندگانى هستید.
به محمد پیامبر ایمان #آوردید و طاعتش را گردن نهادید و سپس به فرزندان او #هجوم آوردید و کمر به #قتل عترت او بستید.... اکنون این #شیطان است که بر شما مسلط شده و #عظمت حضور خدا را در دلهایتان به غیبت کشانده . پس #ننگ بر شما و
مقصد و مقصود شما..... ما از آن خداییم و به سوى او باز مى گردیم اما پیش روى ما قومى است که از پس ایمان ، به #کفر رسیده است. و قومى که #غرقه ستم است هماره از ساحل لطف و رحمت خدا دور باد...
امید نه،...
که آرزو دارى این امت برگشته از امام ، این قبیله پشت کرده به رائد،
این قوم روبرتافته از قائد با این کلام
تکان دهنده و سخنان هشیارکننده ، ناگهان #به_خودبیاید، آب رفته را به جوى بازگرداند و #حرمت شکسته را ترمیم کند.
اما #پاسخ ، فقط صداى #شیهه_اسبانى است که سم بر زمین مى کوبند و بى تابى سوارانشان را براى هجوم تشدید مى کنند.
دوست دارى #حجاب از #گوشهایشان بردارى و صداى ضجه سنگ و خاك و کلوخ را به آنها بشنوانى و بفهمانى که از سنگ
و خاك و کلوخ کمترند آنها که چشم بر تابش آفتاب حقیقت مى بندند.
دوست دارى پرده از #چشمهایشان بردارى و ملائک را نشانشان دهى که چگونه صف در صف ، گرداگرد امام حلقه زده اند و اشک چشمهایشان شبنم آسا بر گلبرگ بالهایشان نشسته و گریه هایشان خاك پاى امام را تر کرده است.
🕊فرشتگانى که ضجه مى زنند:
اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء(1)
و امام با تکیه بر دستهاى خدا، در گوششان زمزمه مى کند:...
🌴ادامه دارد....
🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴
🔻شهید رئیسی، الگوی مدیریتی برای دولتها و مسئولان
✅ دولت شهید رئیسی، دولت کار و امید و حرکت
◻️ دولت مرحوم آقای رئیسی(رضواناللهعلیه) دولت #کار، #امید و #حرکت در بخشهای داخلی و خارجی بود
◻️ #مردمیبودن از مهمترین خصوصیات آقای رئیسی بود که باید برای رؤسا و اعضای دولتها الگو باشد
◻️محور برنامهریزیها و اقدامهای آقای رئیسی حل مشکلات مردم بود
◻️ آقای رئیسی اعتقاد داشت همه مشکلات کشور را با تکیه بر ظرفیتهای داخلی میتوانیم حل کنیم
◻️ یک خصوصیت آقای رئیسی #خستگیناپذیری از کار بود/ مکرر ایشان را توصیه میکردم مقداری استراحت کنند اما میگفت من خسته نمیشوم
◻️ مرحوم آقای رئیسی مواضع انقلابی و دینی خود را صریح بیان میکرد
🔻 آقای رئیسی دو خصوصیت را با هم در سیاست خارجی رعایت میکرد:
۱) تعامل
۲) عزتمداری
◻️ «مأیوس نشدن از زخمزبانها» یکی از نکات برجسته مرحوم آقای رئیسی بود / از زخمزبانها رنج هم میکشید لکن از کارکردن و دنبالگیری کردن سرد نمیشد
◻️ آقای رئیسی جداً #متواضع و آدم صبوری بود/ اهل مدارا بود با کسانی که با او اختلاف نظر داشتند
◻️ مرحوم آقای رئیسی #اهل_ذکر و دعا و توسل بود
◻️مجموعه این خصوصیات علمی و فکری و قلبی بعنوان یک #الگو باید ثبت بشود