eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• کسی که باهاش ازدواج میکنی؛ کسیه که باهاش دعوات میشه!😠 ماشینی که میخری ماشینی هست که بعدا باید تعمیرش کنی!🚘 شغلی که خیلی دوسش داری؛ شغیله که باید استرسش رو تحمل کنی!👌 هر چیزی و هر کسی که بهت حال خوبی میده، لازمه نقص هاشو هم بپذیری! اون میشه دوست داشتن!😊 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
Ya Ramazan - Master 001.mp3
8.64M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• نان خونین . 🏴 🇵🇸 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_سیصدو‌هجدهم احمد قدمی جلو رفت و گفت: پس زودت
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• احمد سر به شانه محمد علی گذاشت و با تمام وجود گریه کرد. شانه های مردانه اش به شدت می لرزید و سعی می کرد صدایش بلند نشود. از دیدن او با این حال بدش، از این که نتوانست مادرش را ببیند و یا حداقل با جنازه او وداع کند، از مرگ مادرش، از همه اتفاقاتی که افتاده بود قلبم در حال فشرده شدن بود. در چند قدمی خانه پدری احمد بودیم ولی به شدت احساس غربت و بی کسی می کردم تمام حواس محمد علی هم به احمد بود و من هیچ کس را نداشتم که سر بر شانه اش بگذارم و کمی دلم را سبک کنم. کنار دیوار روی زمین نشستم و به برادرم و احمد چشم دوختم. احمد که آرام گرفت محمد علی پرسید: جایی رو دارین برین اونجا؟ احمد بی توجه به سوال او گفت: باید آقام و زینب رو ببینم محمد علی گفت: می بینی داداش بذار دو سه روز بگذره بعد ... جایی رو دارین برین بمونین؟ احمد آه کشید و بعد گفت: یه اتاق نزدیک حرم کرایه کردم _کجا میشه؟ احمد به دیوار تکیه داد و گفت: سمت دروازه قوچان .... محمد علی سر تکان داد و گفت: خوبه ... داداش من میرم موتورم رو بیارم شما همین کوچه رو بگیر از پس کوچه ها بیا سمت مسجد من اونجا منتظرتونم ببرم تون ... زود بیایین محمد علی با سرعت از کوچه رفت. احمد چند بار چشم هایش را فشرد و میان موهایش دست کشید. چند بار نفس عمیق کشید و بعد وسایل را برداشت و به سمت من آمد و گفت: پاشو بریم بی حرف پشت سر او راه افتادم و از کوچه ها گذشتیم تا به مسجد رسیدیم. محله خلوت تر از همیشه بود و همه انگار برای تشییع جنازه رفته بودند. به سمت محمد علی که روی موتورش منتظرمان بود رفتیم. احمد دست پشت کمرم گذاشت و مرا به جلو هدایت کرد و گفت: تو وسط بشین پشت سر محمد علی نشستم و احمد بعد از گذاشتن وسایل در خورجین موتور چادرم را برایم مرتب کرد و خودش پشت سرم نشست و محمد علی به راه افتاد. با راهنمایی احمد محمد علی در خیابان و کوچه ها می راند تا به خانه ای قدیمی رسیدیم 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید رضا رایکا صلوات ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• در چوبی قدیمی و کوچک خانه باز بود. احمد با کلون چند ضربه زد و بعد یا الله گویان پا به داخل خانه گذاشت و من و مجمد علی هم پشت سر او وارد شدیم. دالان بزرگ و تاریکی را پشت سر گذاشتیم تا به یک حیاط بزرگ رسیدیم. دورتا دور حیاط اتاق هایی با پنجره های هشتی داشت و وسط حیاط یک حوض بزرگ و کم عمق قرار داشت. خانم هایی با چادر های رنگی به کمر بسته شده در حیاط بودند و به ما نگاه می کردند. پشت سر احمد به سمت اتاقی رفتیم و با خانم ها سلام و احوالپرسی کردیم. احمد در حالی که از پله های باریک جلوی ایوان بالا می رفت گفت: شما همین جا وایستید چند قدمی رفت و بعد جلوی در اتاقی ایستاد و در زد. خانمی مسن از اتاق بیرون آمد و با احمد گرم احوالپرسی شد. صاحبخانه بود. محمد علی به سمت من چرخید و آهسته پرسید: تو خوبی؟ .... به رویم لبخند زد و گفت: چه قدر عوض شدی به رویش لبخند زدم که گفت: روزی نبود به یادت نباشم چادرم را از روی علیرضا کنار زد و آهسته گفت: کو ببینم این جوجه رو علیرضا را از بغلم گرفت و صورتش را بوسید. علیرضا را در بغل او درست کردم و به احمد که با آن همه غم و ناراحتی و حال بدش سر به زیر ایستاده بود و به صحبت های صاحبخانه گوش می داد نگاه دوختم. محمد علی بعد از آن که کلی قربان صدقه علیرضا رفت و او را بوسید، او را به بغلم داد و پرسید: این چند وقته چه کار می کردی؟ سختت نبود؟ نگاه به احمد دوختم و گفتم: پیش مردمای خوبی بودم هر چند هیچ کس خانواده خود آدم نمیشن نگاه به محمد علی دوختم و پرسیدم: حالا تو بگوچه خبر؟ خودت، آقاجان، مادر جان، خانباجی بقیه خوبن؟ محمد علی لب پله نشست و گفت: اگه دلتنگی و بی قراری مادرجان برای تو رو ندید بگیرم همه خوبن آقاجان یه بار می گفت تو حرم از دور دیدت طفلک مادر یه چند وقت هر روز از صبح زود تا شب می رفت حرم صحن به صحن می گشت بلکه اونم بتونه ببینتت من هی بهش می گفتم مادر من، حتما آقاجان خیال کرده رقیه الان ناکجا آباده تو حرم نیومده به خرجش نمی رفت که نمی رفت. دو سه هفته ای این کارش بود تا بی خیال شد از حرف محمد علی اشک در چشمم حلقه زد. محمد علی در حالی که پاچه شلوارش را می تکاند گفت: اگه بفهمه اومدین مشهد حتما از خوشحالی بال در میاره احمد به سر پله ها آمد و گفت: رقیه جان یه لحظه بیا حاج خانم کارت دارن از پله ها بالا رفتم و روبروی اتاق صاحبخانه ایستادم 🇮🇷هدیه به روح مطهر سردار جاویدالاثر حسن پیشدار صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• امام رضا ع : افطاری دادن تو به برادر روزه دارت فضیلتش بیشتر از روزه داشتن توست. . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
4_5988032430441763734.mp3
4.99M
•𓆩❤️‍🩹𓆪• . . ‌‌ با ذکر حسین (ع) آمده ام دست بگیری بس نیست زمین خوردن این بنده پیاپی؟! سهم نور امروزمون؛                  تقدیم به شما...💛 . . •𓆩عشقِ‌درحدِجنون‌خصلتِ‌ایرانی‌هاست𓆪• Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩❤️‍🩹𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ❈ꪤ ای که❕ ❈ꪤ تو ماه آسمان🥰 ❈ꪤ ماه کجا و تو کجا😉🌙 ꪤ✍🏼 مولانا . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •📲 بازنشر: •🖇 «1321» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• توشه‌ی فردامون اینه که؛ یه کاغذ بردار و پنـــــــج تا از اولویــت‌هـایِ زندگیت رو بنویــــس و واسـه هرکـدوم از اون‌هــا چــرایــــی‌ِ اون اولویـت رو هـــم از خودت بپرس و دلیل‌ش رو روی همــون کاغذ بنویـــــس که چرا اون اولویت برات مهــمه؟ هـــرجــــوابی کــه دادی دوبـاره از خودت بپرس چرا اون جواب بــرام مهـم شده؟ مثلا یکی از اولویت هام اینه که؛ برم دانشگاه... حالا از خودم می‌پرسم چــرا برام مهمه که دانشگاه برم؟ مثلا میگم چون می‌خوام مدرک بگیرم! دوباره می‌پرسم چرا برام مهمه که مدرک بگیرم؟ و .... «وقتی چرایــــــی‌هایِ اهـــدافِ زندگیت و به دست بیاری، می‌تونی چگونگی‌هایِ دقیــق‌تری رو به کار بگیــری.» ♥☆ 🌍 . . 𓆩هرگَھ‌ کھ اَبر دیدم‌وباران،دلم‌تَپید𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• خدایا . . . در ایــن روز برای من درهای بهشت را بگشای🌸 درهـای آتــش دوزخ را ببنـد🔥 و مرا توفـیق تلاوت قرآن عـطـا فـرما‌📖 ای فرود آورنده وقار و سکینه بر دل‌های اهل ایمان🤍 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• انـ✖ـــصــــاف‌ نـ🥺ـباشد ڪه‌ منِ‌خستـــ‌ツـہ؎رنجور پروانــــ🦋ـہ‌؎ او بـــاشم‌ و او شـــــــــــمعِ‌ جـــماعت💔 . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• دِلــ💓ــم ز هَرچـــــــــه به غیر از بود خـالــے مانــــد در ایـن سَـرا بِمان اے که ماندگار تویے💚 🌿 🤲🏻 ‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
Tahdir joze20.mp3
3.95M
•𓆩🎧𓆪• . . •• •• ای‌ماه‌سر‌به‌مهر‌! سر‌از‌سجده‌بر‌ندار پشت‌سرت‌کسی‌است‌ که‌شق‌القمرکند💔 ○تندخوانی‌قرآن‌کریم📖 ○به‌نیابت‌از‌شهید‌‌‌محمدجهان‌آرا وشهیدمحسن‌فخری‌زاده 🕊 ○بانوای‌استاد‌معتز‌آقایی ○جزء بیستم🤍 . . 𓆩هرگزنَمیردآن‌ڪہ‌دلش‌زنده‌شد به‌عشق𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🎧𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 【 | امروز بہ نیت: 🌱『 شهید ابراهیم همت 』 - شک نکن شهیدِ بعدی تویی! 📿' چندتا صلوات میفرستی امروز؟👇🏼 ➲ https://EitaaBot.ir/counter/7oay3 ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal 🌱:📿
•𓆩😎𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏یه ایده‌ی جدید برای بانمک به نظر رسیدن دارم: هرجا رسیدید بگید روزه نمی‌گیرم ولی اونقدرم کافر نیستم که افطاری و سحری نخورم☺️😌 . . •📨• • 875 • "مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩😎𓆪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• از اونجـایـی کهــ از قـدیم میـگن کــار نــشد نـداره✅✋🏻 میشهــ کهــ... پیتــزا رو هــم در ده دقیــقهــ آمــاده کــرد😌🍕 اونــم بـدون فــر!🙊 بــا یهــ شیــوه فــوق آســـون😍 ویــدیــوی امــروز رو از دســت نـدیـد ان شاالله پسنــدتون بــاشهــ🤍 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ❈ꪤ این پرچم شیعه است🚩 ❈ꪤ که بر قله ی دنیاست👌🏼 ❈ꪤ هرکس ز علی دم بزند🥀 ❈ꪤ هموطن ماست🇮🇷 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •📲 بازنشر: •🖇 «1322» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
4_5791669660994765503.mp3
3.43M
•𓆩✨𓆪• . . •• •• 💎 دعای سحر در سحرهای ماه رمضان💚 💠 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِیُّ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ... 🔹دعای سحر بسیار عجیب، اسرارآمیز و عظیم است... 🔸خواسته‌های بسیار عظیمی در این دعا هست که فقط به اعتبار اذن ائمه علیهم السّلام جرأت می‌کنیم آن‌ها را بر زبان بیاوریم... 🔹این دعا راه سلوک به سمت قرب الهی، راه عبور از نقص به کمال، از کثرت به وحدت، از تعیّن به لاتعیّنی را برای انسان باز می‌کند... ..🌿 . . 𓆩باز هواےسحرم‌آرزوست𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩✨𓆪•
دومین وعده بود قرآن به سر گرفتیم• . . خواهر من، برادر من وقتی زیر سایه قرآن گذاشتی سرتو یعنی خدایا این کتابت روی سرمن جا داره یعنی خدایا حرف تو جاش بالا سره . . پس عزیزدل بیا از این ببعد خلاف احکام الهی خلاف آیات قـرآن خلاف حرف خدا عملی انجام ندیم . .
امشب در ابتدا گفتی به حق هذا الکتاب... ده مرتبه گفتی بک یا الله ده مرتبه اسم هرکدوم از ائمه رو آوردی . . توقع برآورده شدن حاجات داری به قسم جلاله و اهل بیتی که خوردی . حرمت این شب رو بیا حفظ کنیم. هرچی شد، از موقعیت گناه از فکر گناه از راه گناه از پول گناه از غیر و ذلک بگیم نه! من پای قسم‌هام میمونم.
میگن وقتی مصیبتی حادث میشه یاد معاد یاد قیامت، یاد خدا، بیشتر تو دل صاحب عزای مومن و مومنه بواسطه از دست دادن عزیزشون زنده میشه . . حالا اکثرجاها دیدی اطرافیان متوفی، صاحب عزا، دل رحم تر از قبل میشن قلبش محزونه... چه بسا از قبل هم معروف به رحم و مهربانی باشه . . صاحب عزای این شبها آقا امام زمان عجل الله هست. . این شبا یجور دیگه با آقا درد و دل کن آقا مهربون که بودن اما به حرمت این شبهای قدر عزیز جور دیگه مدعوین مجلس پدربزرگ و مدعوین مهمانی خدا رو تحویل میگیرن.
هرجا نشستی این شبها پای مناجات شبهای قدر قرآن به سر گرفتی به قسم پنجم ششم رسیدی و گفتی . . این امام حسین چیه که تو مصیبت و شادی همه اهل بیت بالاخره راهمون آخرش هرجور شده حتی کوتاه ختم میشه بهش! . .
مداح و سخنران ادای دِین و حق میکنه نمک مجلس رو از کربلا و ارباب میگیره . . توهم نمک‌گیر شو و بخواه از امام علی قلبمونو با نوه‌ش پیوند ناگسستنی بزنه دل امام حسین رو با ما مهربون کنه دل ما هم با اهل بیت عجین و با معرفت کنه . . خدایا نگیر از ما حب علی و اولاد علی را•••
التماس دعای فرج خیر و شهادت یا علی مدد
•𓆩💌𓆪• . . •• •• جادو 1: یکی از مسائلی که ممکنه ذهن افراد رو در دوره ازدواج مشغول کنه این مسأله‌ست: 🧿 سحر و جادو سحر و جادو از نظر قرآن کریم و احادیث واقعیت داره و به این امر در آیه ۱۰۲ سوره بقره و ۴ سوره فلق اشاره شده 🍃 گرچه سحر و جادو واقعیت داره، 🌸👈 اما دو تا نکته وجود داره : 💜 اول اینکه نمی‌شه هر مشکل و گرفتاری رو، به سحر نسبت داد، چون هم اثبات سحر خیلی سخته و هم این، کار هر کسی نیست که انجامش بده؛ غالب انچه امروزه در میان مردم در این باره شایع هست بى اساسه و اکثر کسانى که به این امور میپردازند دنبال پر کردن جیب خودشونن... 💜 دوم اینکه اگر بر فرض موردى پیدا شد که سحرى در کار بود، مى‌شه از راه هاى مختلف براى بطلان اون استفاده کرد 🌿 روش عمومی و تأیید شده از سوی امامان(ع)، زیاد صدقه دادنه و خوندن سوره‌ی یس و آیه‌ی و ان یکاد و چهار قل‌ ... .. ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•