eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• امروز بهـ احـترام زندگے مهربان مے مانم💘 هر جـا قلبے مهربان در حال تپیـدن است🫀 بهشتے زیبا🌸 در حـال روییدن است🌱 الهۍ امروزتون سرشار از اتفاقات زیبا باشہ💙 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• پیامبر مهربانے ﷺ : آنڪه نســ👈🏻ـبت به دوسـ💚ـت‌ِخـود محــبتـ😍ــی داشتہ بـ👀‌ـاشد و او را باخبـ🤫ـر نکند،به او خیانـ🥺ـت ڪرده است! :25 ؟😉 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩💌𓆪• . . •• •• باورهای نادرست 3: گفتیم که بعضی باورها هستند که باعث میشن تصور نادرستی نسبت به ازدواج داشته باشیم 🔔 قبلا چهارتا باور نادرست رو گفتیم امروز هم دوتای دیگه رو یاداوری می‌کنیم ⛅ چهارمیش: سخت نگیر 😊 به تقدیر الهی معتقدیم، اما این تصور رایج هم که 💚 انتخاب همسر و ازدواج رو شانسی می‌دونه، نادرسته... این باور غلط باعث میشه که افراد از پذیرش مسئولیتِ شکست در روابط و همچنین در کمک به رشد رابطه، شونه خالی کنند ضمناً این باور باعث امتناع افراد از حضور در جلسات مشاوره ازدواج میشه ⛅ 😇 منشأ شکل‌گیری این باور اشتباه، تصور نادرستیه که «مشکلات جنسی» رو علت بروز بسیاری از بیماری‌ها و مسائل می‌دونند؛ بنابراین گمان می‌کنند با ازدواج، مشکل حل خواهد شد! یادمون باشه 🌙 اگه مساله اخلاقی یا روحی در خودمون یا طرف مقابل وجود داره، قبل از ازدواج، و درگیر کردن دیگری حتما باید مساله رو توسط روانشناس حل کنیم..🌸 ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• من چـ☕️ــاے را با دارچین دوست‌دارم قهوه را با شکـ🍬ـر و را با تـمـــــام تلخے و شیرینےات ☺️ 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• •سیـب زمینے تنورۍ با سـس قارچ🍄 سیب زمینے تنورۍ : ۶-۷ عدد سیب زمینـی کوچک 🥔 روغن زیـتون ۳ ق غ نمک، فلفـل سیاه و‌ قرمز🌶 پاپریکا،پودر سیر🧄 پولبیبر،ادویه کچاپ در صورت تمایل🍅 ~سس قارچ: ۷-۸ عدد قارچ متوسط🍄 ۲-۳ عدد سـیر🧄 کره یک ق غ🧈 یک ق غ آب لـیمو🍋 ۲/۳ لیوان شیر ۲ ق غ خامہ صبحانہ نصف فنجان پنـیر پارمسان نمـک فلفل پودر آویـشن ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏سلام... به عنوان یه مجرد و خیال پردازی هاش ۳/۲/۱ که نشد عقدی بگیرم..😜 میریم برای ۳/۳/۳ ان شاءالله تعالی😂🎊 . . •📨• • 898 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
عشای الحسین محب الحسین 1.mp3
4.05M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• یار همیشگیم یا‌ سیدالکریم... 🏴 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_سیصدوشصت‌وچهارم خم شدم کف پای احمد را بوسیدم
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• اولین لقمه را می خواستم در دهانم بگذارم که صدای گریه علیرضا بلند شد. از جا برخاستم و گفتم: ای بابا هر وقت من میخوام غذا بخورم این کوچولو هم گرسنه اش میشه انگار کنار علیرضا نشستم که احمد گفت: پسرم دوست داره هم زمان با مامان باباش غذا بخوره خواستم علیرضا را بغل بگیرم که از درد دستم صورتم در هم جمع شد. احمد با نگرانی پرسید: چی شدی؟ خوبی؟ به هر سختی بود با دست چپم علیرضا را بغل کردم و گفتم: خوبم چیزی نیست؟ احمد با نگرانی دستم را گرفت و پرسید: نمیگی دستت چی شده؟ به رویش لبخند زدم و گفتم: چیز مهمی نیست نگران نباش یکم درد می کنه انسی خانم گفت اینو تا فردا باز نکنم خوب میشه _خوب چرا باید دستت درد بگیره؟ چه اتفاقی برات افتاده؟ بسم الله گویان مشغول شیر دادن علیرضا شدم و بدون این که به صورت احمد نگاه کنم گفتم: اتفاق خاصی نیفتاده تو آشپزخونه این جا داشتم کاری می کردم که دستم درد گرفت فکر کنم یکم رگ به رگ شده نگاه احمد به روی خودم را حس می کردم ولی سرم را بالا نیاوردم. دلم نمی خواست او را وارد خاله زنک بازی های این خانه کنم. احمد لقمه ای را به سمتم گرفت و گفت: بیا اینو بخور لقمه را به سختی از دستش گرفتم و گفتم: دستت درد نکنه شما بخور من بعد می خورم احمد کمی سفره را جلو کشید و نزدیک تر به من نشست و گفت: این طوری تنهایی به دلم نمیشینه _آخه من دستم بند بچه است سختمه الان چیزی بخورم احمد لقمه ای را جلوی دهانم گرفت و گفت: خودم دهانت میذارم که سختت نباشه 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید حسن سلیمانی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• احمد یک لقمه دهان من گذاشت و یک لقمه دهان خودش. شام مان که تمام شد سفره را جمع کرد و من هنوز دستم بند علیرضا بود. به احمد گفتم: بی زحمت بشقابو بذار تو سینی بعد با استکانا می برم پای حوض می شورم احمد کتش را پوشید و گفت: خودم می برم می شورم تو با این دستت نشوری بهتره _نمیخواد ببری بیا بشین خسته ای صبح می برم می شورم احمد به رویم لبخند زد و گفت: شستن دو تا دونه استکان و یک بشقاب منو از پا نمیندازه تنها کمکیه که از دستم بر میاد _دستت درد نکنه ولی نبر همسایه ها ببینن تو ظرف می شوری صورت خوشی نداره _این که همسایه ها ببینن و حرف و حدیث در بیارن ذره ای اهمیت نداره تو هم خودت رو درگیر این فکرا و حرفا نکن احمد از اتاق بیرون رفت و در را بست. نفسم را با صدا بیرون دادم. هیچ وقت برای احمد حرف و حدیث مردم اهمیتی نداشت. علیرضا خواب رفته بود. لباسم را مرتب کردم. چون دستم درد می کرد نمی توانستم آروغش را بگیرم و همان طور روی پایم گذاشتم بخوابد. احمد با دست و صورت خیس به اتاق برگشت. سینی را روی طاقچه گذاشت کنار علاء الدین ایستاد و گفت: هوای بیرون خیلی سرده دست در جیب کتش کرد و کمی پول کنارم گذاشت و گفت: فردا که رفتی حرم یکم کلاف بخر برای خودت لباس گرم ببافی کتش را در آورد و کنارم نشست. از او تشکر کردم و گفتم: دستت درد نکنه ولی با این وضع دستم فردا حرم نمیرم یه دستی نمی تونم علیرضا رو بغل بگیرم. همین الان نتونستم آروغش رو بگیرم بذارمش زمین احمد دستم را در دست گرفت در حالی که نوازشش می کرد گفت: ان شاء الله همون طور که خودت میگی تا صبح خوب بشه اگه نشد باید یه فکر اساسی براش برداریم راستی یک خبر خوب ... با ذوق نگاه به او دوختم و پرسبدم: چه خبری؟ احمد علیرضا را از روی پایم برداشت و گفت: امروز شنیدم می گفتن تبعید آقای خامنه ای تموم شده و قراره برگردن مشهد 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید ولی الله اکبری (جانباز نابینا) صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• بر چادرم، کبوتر صحن حرم نشست🕊 اینجا چه ساده حال دلم خوب خوب شد . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 هر کسی را👤 میل دل باشد بسوی این و آن💞 ﮼𖡼 میل جان ما😌 به عالم نیست الّا سوی تو🥰 لاهیجی /✍🏼 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •🚀 | •📲 بازنشر: •🖇 «1346» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
📌پوستت پراز ؟؟😱😱 از یا پوستت خسته شدی؟؟😡😡 روت نمیشه بدون بیرون بری؟؟؟😢😢 موهات کلافت کرده؟؟😰😰 غصه نخوریاااااااا😍😉 ‌‌این کانال آب 💦رو آتیشه🔥 هم هم موجوده https://eitaa.com/joinchat/3737845906C427ea73d98 آموزش و مشاوره میخوای بزن رو لینک👆👆👆
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• اۍ دوســت🌱 هـر لحظه تو را غـرق صفا مےخواهم❣ هـر روز تو را کــامروا مےخواهم👌🏻 از بـهر تو و هر کہ تو را دارد، دوست🫂 آرامـش خاطـر از خدا مےخواهم🏖 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• امام علے (؏) : موفقیت با دوراندیـ🤔ـشی به دست مےآیـ✌️🏻ـد و دوراندیشی، با کسب تجـ📊ـارب . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• در دلــ♡ـم هستے و از حالِ دلم بی‌خبرۍ...؟!🤨 ؟ . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• 🍃🌼/ اے که هواے منے 🍃🌼/ بے نفــس ادعاس 🍃🌼/ ذکر کمالات 🍃🌼/ تذکرﺓ الاولیاســـت😌👌🏻 👈🏻🫀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
53.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• بـا همـین چهـار قلـم ، یہ مــرغ بریـونے تـوپ آمـاده کنید😍🍗 مـرغ درسته🐔 نمــک و فلفل سیاه🧂 پاپریکا فلــفل قرمز🌶 روغــن💛 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏همسایمون نذری آورده بود اومدم تشکر کنم قاطی کردم گفتم: خدا رو شکر :| بیچاره فکر کرد داشتیم از گرسنگی میمیردیم😢 دو تا بهمون داد ..😄 . . •📨• • 899 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• ی واسه امروزتون آوردم خــفــن😎🤌 امروز ک لباسای جناب همسر رو اتو کردید این یادداشت رو بنویس بذار تو جیبش حساابی کنید😜👇 یه خانومی خوب و باسلیقه😌=یه آقایی خوشتیپ و اتوکشیده😁 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
enc_17101152191684580984189.mp3
3.42M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• به خودم میگفتم عاشق نمیشم بی خیال عقل و منطق نمیشم... ای حسین جانم ♥️🥺 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• خودت رو باور داشته باش😌👒 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🕊𓆪• . . •• •• جَریان خواستگارے💍" شهید عباس دانشگر"🥰 عباس روز خواستگاری دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش مهم بود را تیتروار نوشته بود. او به داشتن یک زندگی ساده و تهیه وسایل زندگی از کالاهای ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفته به سوریه عباس بودم و اجازه نمی‌دادم که برود، ولی او با حرف‌هایش مرا هم راضی کرد. •شهیدعباس‌دانشگـر• . . 𓆩‌توخورشیدےوبـےشڪ‌دیدنت‌ازدورآسان‌است‌𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🕊𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_سیصدوشصت‌وششم احمد یک لقمه دهان من گذاشت و یک
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• لبخند روی لبم آمد و با ذوق گفتم: راست میگی؟ احمد به تایید سر تکان داد که پرسیدم: مگه نگفته بودن تبعیدشون سه ساله اس؟ احمد در حالی که پتو را روی علیرضا مرتب می کرد گفت: اوضاع مشهد رو که می بینی هفته ای یک بار مردم برای اعتراض تظاهرات می کنن حکومت خیال می کرد به تحریک علماس که مردم می ریزن تو خیابونا و شلوغ می کنن فکر می کرد علما رو دستگیر کنه از مردم دور کنه اوضاع آروم میشه ولی حالا دید تو این یک ساله اوضاع آروم نشده که هیچ روز به روزم داره بدتر میشه به خیال شون میخوان با برگردوندن علمای بزرگ و آزاد کردن بعضی از زندونی های سیاسی یکم جوّ رو آروم کنن ولی این دریای خروشانی که من می بینم تا شاه رو از کشور بیرون نکنن آروم نمی گیرن مردم همه همدل شدن خدا رو شکر ان شاء الله پیروزی انقلاب مون نزدیکه زیر لب ان شاء الله گفتم و پرسیدم: حالا کی قراره برگردن مشهد؟ احمد شانه بالا انداخت و گفت: این که کی باشه رو نمی دونم ولی حاج آقا موسویان می گفت احتمال این که به زودی برگردن مشهد زیاده _تو کی حاج آقا موسویان رو دیدی؟ احمد به پشت گردنش دست کشید و گفت: ظهر یه سر رفتم دیدن شون از جا برخاستم و به سراغ تشک گوشه اتاق رفتم که احمد گفت: تو بشین خودم رختخواب پهن می کنم. تا احمد رختخواب پهن می کرد من هم کهنه علیرضا را عوض کردم و از احمد پرسیدم: هنوزم محمد علی میاد بهت سر بزنه؟ احمد دکمه های پیراهنش را باز کرد و گفت: پریروز یک سر اومد _کاش دفعه بعدی که اومد بگی بیاد یه سر به منم بزنه دلم براش تنگ شده از هفته پیش که منو آورد پیشت دیگه نیومده احمد پیراهنش را به میخ دیوار آویزان کرد و گفت: می دونم دلتنگی سخته ولی نمیشه زیاد بره بیاد 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید عبد الحسن اکبری صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• چراغ را خاموش کرد و گفت: تازگیا انگار بین محمد امین و محمد علی اختلاف پیش اومده درسته؟ از جا برخاستم تا بروم دستم را بشویم و گفتم: زیاد در جریان نیستم ولی با همدیگه یکم سر سنگینن خود محمد علی می گفت چیز مهمی نیست یکم با هم اختلاف فکری دارن _نگفت درباره چی؟ _گفت در مورد همین مبارزه و انقلابه احمد روی رختخواب نشست و گفت: محمد علی پسر خوبیه ولی خیلی باید حواسش به خودش باشه به سمت احمد چرخیدم و پرسیدم: منظورت چیه؟ احمد در حالی که پتو را باز می کرد گفت: با آدمای درستی نمی گرده تصمیم داره به مجاهدین ملحق بشه کنار رختخواب رفتم و پرسیدم: مجاهدین کی ان دیگه؟ _اونام یک گروه مبارز و انقلابی ان نه این که گروه کوچیکی باشن، نه یک جمعیت زیادی ان ولی خط فکری شون با خط فکری ما متفاوته _یعنی چه جوری ان؟ مثل توده ای ها کمونیست و بی خدان؟ احمد دراز کشید و گفت: نه کمونیست نیستن خط فکری شون مشخص نیست بالاخره اسلامیه یا ضد اسلامیه یه چیز شلغم شولوائیه عقایدشون قر و قاطیه توضیحش یکم سخته من به محمد علی هم گفتم شخصیت های بزرگی مثل امام خمینی، مثل آیه الله مطهری افکار و عقاید این ها رو تایید نکردن و امام علما رو از حضور تو جلسات این ها نهی کردن ولی محمد علی گفت فعلا داره سخنرانی هاشون رو گوش میده کتاباشون رو می خونه چون این ها معتقد به مبارزه مسلحانه و این جور چیزان به نظر محمد علی هم هیجان داره و هم فکر می کنه زودتر میشه با این کارا به نتیجه رسید 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید الله یار یوسفی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• امام رضا(ع) فرمودند: هرکس خودش را حسابرسی کند، سود می‌برد و هرکس از حسابرسی خودش غفلت کند، ضرر می‌کند 🍃🌸 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•