eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال 🚩
15.2هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Daricheh_Khadem ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩📿𓆪• . . •• •• امام حسین(ع) : «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الّذِى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟». امام حسين (ع) فرمود: «پروردگارا! آن كه تو را نيافت، چه يافت و آن كه تو را يافت، چه از دست داد؟».🫂✨ منبع:بحار الانوار، ج 95 ،ص 226 ،ح3 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩💌𓆪• . . •• •• ‍ • بدون هیچ دلیلی همه‌ش دلم می‌خواد گریه کنم 😢 • خیلی وقته که تمرکزم رو از دست دادم و همه‌ش بیقرارم ... 😓 ⛅ آدم‌ها ممکنه توی دوره‌های مختلف زندگی، دچار بعضی از بحران‌های روحی بشن که خیلی از این بحران‌ها موقتی هستند یعنی ناشی از بعضی شرایط جسمی، یا موقعیت‌های استرس‌برانگیزند 😇 مثلا کنکور، یا حتی خود خواستگاری درسته که 💕 ازدواج مایه‌ی آرامشه؛ آدم‌ها رو از تنهایی دور کنه، خیلی از نگرانی‌ها رو کم می‌کنه و اضطراب‌ها از ابهام آینده رو می‌تونه پایان بِده اما ازدواج 🍁 به تنهایی، نمی‌تونه بحرانی‌های حادّ روحی رو از بین ببره... 🌸👈 اگه بحران روحی ما مدت طولانیه که وجود داره، یا اگه باعث شده از زندگی، هیچ لذتی نبریم، یا اگه ما رو دچار فکرهای خطرناک کرده یا خواب و زندگیمون رو مختل کرده، مهمه که 😌 پیش از بله دادن و ازدواج، با یه مشاور و رواشناس مطمئن صحبت کنیم و مشکل رو درمان کنیم تا بعد از ازدواج و تأهل بحران روحیمون بیشتر نشه و بتونیم آرامش واقعی رو احساس کنیم . . . 😍🌸🍃 ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• من معلـ👨🏻‍🏫ـم هستم اما در کلاسِ درسِ اهلِ پاسِ واحدِ چشمِ خمارت نیستم😍 👈🏻🫀 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• جوجهـ ماسـتے ایرانے😍🍖 ۱ عدد سینهــ مرغ بـدون اسـتخوان🍗 ۳ ق غ ماسـت چکیده ۱ ق چ نمـک🧂 نصـف ق چ فلفـل سیاه ۴ حبهـ سـیر 🧄 مقـداری روغن زیـتون🫒 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‌خواهرم تعریف میکرد تا معلممون اومده رو دفتر و باز کرده که بپرسه، منم چون درس نخونده بودم شروع کردم به سمته معلم "آیه وجعلنا" رو خوندم و همینطور که لبام غنچه بود، داشتم فوت میکردم معلممون سرشو بالا آورد و منو دید😁 و سریع گفت خانومی که داری فوت میکنی اول تو بیا درس جواب بده😅 خواستم بگم یه جوری تابلو این آیه رو نخونی مثله خواهره من ضایع بشین؛ شاید اگه خواهرم فوت نمیکرد دعا رو به سمته معلم، شاید اون روز اصن معلم قرار نبود ازش بپرسه 😅😅 پس گسستگی و بزارید کنار و درس بخونید! . •📨• • 905 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• ✍🏻 از نظر 68 درصد از مردان👇 👈زنان به هنگام لبخند زدن حتی از زمانی که آرایش میکنند هم زیبا ترند😌 لبخند بزن قشنگم😍 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• به رویش لبخند زدم و گفتم: دادن خمس کار خیلی خوبیه ولی فکر نکنم به شما تعلق بگیره _فکر نکن دادن خمس برای خودمم راحت بودا خیلی با نفس خودم و شیطون وسوسه گر جنگیدم تا بالاخره تونستم خمس بدم. اولش که اومده بودم اصلا نمی دونستم خمس چیه و واجب چیه فکر می کردم همین که مالت حلال باشه نون زحمتکشی در بیاری کافیه تا این که پارسال ماه رمضون که مسجد می رفتم اولین بار درباره خمس شنیدم. حاج آقای مسجد می گفت فکر نکنید خمس و حساب سال مال پولداراست فقط، می گفت هر کسی درآمد داشته باشه و از این درآمدش سر سال ولو یک قرون ولو یک پول سیاه اضافه بیاد می گفت همینو باید خمسش رو بده می گفت مثل بی بی شطیطه باشید نگید کمه زشته حتما باید پولدار و ثروتمند باشم خمس بدم می گفت هر چی در آوردین اگه چیزی ازش اضافه اومد همون رو خمسش رو بدید تا مال تون پاک بشه _بی بی شطیطه کی ان؟ _منم نمی شناختم و نمی شناسم. حاج آقا می گفت می گفت زمان امام کاظم شیعیان خراسان نمی دونم یا فقط شهر نیشابور میخواستن حقوق شرعی که به گردنشون اومده رو پرداخت کنن چند هزار درهم و دینار و کلی پارچه و این جور چیزا تحویل نماینده شون میدن یه نامه مهر و موم شده در مورد سوالات شرعی شون میدن بهش میگن برو مدینه اگه دیدی بدون شکسته شدن مهر و موم جواب سوالا داده شده این شخص امامه و وجوهات ما رو بهش بده اگر نه بهش نده و وجوهات مونو برگردون این نماینده وقتی راه میفته بیاد بی بی شطیطه که یک زن مومنه و زاهدی بوده جلوش رو می گیره یک درهم و یک پارچه میده بهش میگه این حق امام تو اموال منه بردار بلر بده به امام نماینده امام خجالت می کشه میگه این خیلی کمه من نمی برم اینو بی بی شطیطه هم میگه به کم یا زیادیش چه کار داری بردار ببر سهم امام رو تحویل بده این آقا هم میره مدینه وقتی پیش امام کاظم می رسه امام کاظم بهش میگه مال بی بی شطیطه رو بیار همون خمس و حق شرعی بی بی شطیطه رو قبول می کنه و باقی رو پس می فرسته حاج آقا می گفت امام کاظم به اون نماینده یکم پول و یکم پارچه میده میگه به بی بی شطیطه بگو وقتی تو برسی 19 روز بعدش از دنیا میره این پارچه رو برای کفنش نگه داره و این پولم این جوری خرج کنه. بعد به نماینده میگن به بی بی بگو من خودم میام بالا سر جنازه اش نماز می خونم. با تعجب پرسیدم: واقعا؟ این قصه راسته؟ انسی خانم شانه بالا انداخت و گفت: حاج آقا تعریف می کرد. می گفت مقبره این خانم توی نیشابور هست و میشه بری زیارت من اینو که شنیدم با خودم گفتم انسی تو این دوره زمونه تو هم برای امامت بی بی شطیطه باش هر چند به پای اون نمی رسی ولی می تونی تلاشت رو بکنی 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید مجتبی امیری دوماری صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• انسی خانم ادامه داد: با خودم گفتم قدم اول دادن خمسه رفتم با حاج آقا صحبت کردم همه چی رو گفتم. گفت از روزی که رفتی سر کار تا یک سال هر چی درآوردی خرج کردی رفته هیچ گفت اگه بدهی نداشتی و چیزی از مالت اضافه اومد حالا پس انداز باشه یا مواد خوراکی یا وسیله کسب و کار اینا رو حساب کن خمس بده چند ماه پیش که سالش سر رسید رفتم دوباره پیش حاج آقا حساب کرد دیدم خمسم قد پول یک کیلو گوشت میشه خودت که بهتر می دونی پول یک کیلو گوشت برای ماها خیلی زیاده شیطون هی وسوسه ام می کرد می گفت انسی تو نداری امام زمانم راضی نیست این همه پول رو بدی بره هی می گفت مردم هزار هزار دارن خمس نمیدن اسلام و شیعه لنگ این دو زار دو قرون خمس تو نیست ولی به خودم تشر زدم گفتم انسی تو می تونی پول یک کیلو گوشت رو برای خمست بدی و فکر کنی این پول رو گم کردی یا اصلا گوشت خریدی گربه بردش در ازاش مالت پاک باشه خیالت راحت باشه می تونی این پولم ندی بذاری مالت ناپاک باشه و حق امام زمان و سادات رو بخوری دیگه این شد دل رو زدم به دریا خمسم رو دادم حاج آقا می گفت وقتی امام معصوم گفته من تضمین می کنم کسی که خمس بده مالش کم نمیشه چرا ماها از خمس دادن می ترسیم با تحسین نگاهش کردم و گفتم: آفرین به شما. چه خوب که این قدر مقید هستین چادرش را که روی شانه لش افتاده بود را بالا کشید و گفت: مقید که نیستم ولی دارم تلاشم رو می کنم که شرمنده دخترام نشم روز قیامت یقه منو نگیرن بگن تقصیر تو بود ما بد شدیم. از جا برخاست و گفت: درد بی پدری و تنهایی شون یه غصه است ترس بد بزرگ شدن شون هزار غصه من که از صبح تا شب سر کارم بالا سرشون نیستم من تلاشم رو می کنم امیدوارم خدا هواشون رو داشته باشه خوب تربیت بشن و عاقبت به خیر بشن. به احترامش من هم از جا برخاستم و گفتم: با مادر به این خوبی که دارن ان شاء الله حتما عاقبت به خیر میشن. گوشه چادرش را به دندان گرفت و گفت: ان شاء الله خدا از دهانت بشنوه با اجازه ات من دیگه میرم سر کار این دخترام پیشت بمونن به خودشونم گفتم هر وقت خاله رقیه خسته شد برگردن اتاق خودمون الانم به شما میگم که خودتو اذیت نکنی خسته شدی بهشون بگو برن مزاحمت نباشن _مزاحم نیستن ولی چشم اگه خسته شدم می فرستم شون برن جلو آمد صورتم را بوسید و گفت: خدا از خواهری کمت نکنه من تا ساعت پنج سر کارم بعدش چند جا میرم برای خونه سر می زنم بعد بر می گردم. شرمنده تو زحمت افتادی هم قدم با او به سمت در رفتم و گفتم: زحمت نیست عین رحمته برو نگران و ناراحت چیزی هم نباش 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهیده صدیقه کمال صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• امام رضا(ع) فرمودند: اساس دانایی، پس از ایمان به خدا، جلب دوستی مردم است💕 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 شعر📝 ارزانے مردم😉 ﮼𖡼 دلِ من😌 عطرِ تو را می‌خواهد🥰 پریسا سیروس /✍🏼 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •🚀 | •📲 بازنشر: •🖇 «1353» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• در مـورد اشـتباهـات دیـروز زیـاد فکـر نکـن🌱 آن اشتـباهات تنـش هاے گذشتهــ هسـتند . . بهـ زمـان حـال بیـندیش🧡 بہ آنچہ امـروز براۍ ارائهـ وجود دارد✋🏻 فـکر کـن و انتخـاب‌هاے منـاسب را انـجام بـده :)🫀 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• «بر لبش لبخند نابے صبح ها گل مے‌ڪند . . . چاے از این قند پهلوتر ڪجا پیدا ڪنم؟!☕️🌱» . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• هستند را جمله جهان والـــــه و شـیـــــدا💖 لیکن چو مَنَت واله و شیداے دگر نیست😍💐 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• خورشت مرغ و گردو🍗🤎 🌱👌ایـنا رو لـازم داریـم . . . گـردو ۲۰ عدد رب انـار ۳ ق غ سینهــ و ران مرغ 🍗 آلو خــورشتی ۱۰-۱۵ عدد پیــاز متوسط ۱ عدد🧅 نــمک، فلفل سیاه شــکر ۲-۳ ق غ پودر پاپریکــا 🌶 زردچــوبه💛 زعفران🧡 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‌🐥نوشته: به مناسبت روز معلم از من تغازا داره :))👆🏻 . •📨• • 906 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• قدرت زبان❤️‍🔥 زبان👈 عضو سرخ رنگِ کوچکی ست که قدرتِ سحرانگیزی،در ساختن یا نابود کردن دارد😶‍🌫 بیاموزید از آن برای ساختن یک زندگی عاشـ💞ـقانه استفاده کنید♥️☺️ . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• قدردان لحظه ها باش(:🍵 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• انسی خانم رفت و مرا با دو دختر دسته گلش تنها گذاشت. کمی طول کشید تا خجالت شان بریزد و با من کمی صمیمی شوند. دلم برای شان می سوخت از ترس این که دعوای شان کنم یا کتک شان بزنم جرات انجام هیچ کاری را نداشتند و من با حرف زدن و قصه مجبور بودم سرشان را بند کنم و آن ها کم کم برایم تعریف کردند که در نبود مادرشان چه قدر از همسایه ها و بچه ها کتک می خوردند و دعوا می شوند. تا غروب پیشم بودند و کمی علیرضا را بغل گرفتند و به من کمک کردند و برای من که دستم درد می کرد حضورشان غنیمت بزرگی بود. نماز مغرب را که خواندم دوباره چند تخم مرغ در کاسه انداختم و روی چراغ گذاشتم تا آب پز بشود. چای دم کردم، لباسم را عوض کردم، موهایم را شانه زدم و منتظر آمدن احمد شدم. ساعت نزدیک هفت بود که احمد به خانه برگشت و بر خلاف تصورم و قولی که داده بود دست خالی به خانه آمده بود. از این که قول داده بود اما باز هم دست خالی آمده بود و چیزی نخریده بود خیلی ناراحت شدم اما سعی کردم از او گرم استقبال کنم و چیزی به رویش نیاورم. کتش را از او گرفتم و بعد از این که نشست جوراب هایش را از پایش در آوردم. احمد در حالی که از خستگی نا نداشت گفت: با این دست دردمندت این کارا رو نکن خجالت می کشم. جوراب هایش را در هم فرو کردم و کنار در اتاق گذاشتم و گفتم: کاری نمی کنم. برایش چای ریختم و لیوان چای را کنارش گذاشتم. احمد علیرضا را بغل گرفت و بوسید و در حالی که با او بازی می کرد گفت: یک خبر دارم اگه گفتی چیه؟ _نمی دونم خودت بگو _حاج آقا می گفت آقای خامنه ای برگشتن مشهد خبر خوبی بود اما من که منتظر بودم خرید کند و برای دستم فکری کند آن قدری که او انتظار داشت نتوانستم ذوق و شوق نشان دهم و فقط در مقابل خبرش گفتم: چه خوب. خدا رو شکر احمد علیرضا را زمین گذاشت و گفت: حاج آقا می گفت قراره همین روزا یک سخنرانی داشته باشن هر طور باشه سعی می کنم بریم شرکت کنیم آزادی آقای خامنه ای و بقیه علما یعنی دیگه حکومت کم آورده و دست و بالش حسابی بسته شده بی حوصله گفتم: ان شاء الله همین طوره که میگی فقط یه سوال احمد نگاه به من دوخت سرش را تکان داد و گفت: چه سوالی؟ _میگم تو شبا تا این ساعت سر کاری واقعا یا پیش حاج آقایی؟ احمد با تعجب خندید و گفت: این چه سوالیه سر کارم دیگه _پس کی وقت می کنی حاج آقا رو ببینی ازش اطلاعات بگیری احمد در حالی که دکمه های پیراهنش را باز می کرد گفت: بهت گفتم که ظهرا وقت نماز میرم پیش شون لیوان چایش را برداشت و گفت: دوست نداری نرم ظهرا بیام پیش خودت از جا برخاستم تا سفره بیندازم و گفتم: نه برو پیش من همین شب میای بسه دیگه 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهیده سیده طاهره صمدی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• احمد از جا برخاست مرا به سمت خود چرخاند و در صورتم نگاه چرخاند و گفت: رقیه همیشگی نیستی ها چی شده؟ به مچ دستم نگاه دوختم و گفتم: چیزی نشده احمد دست روی بازوهایم گذاشت و گفت: قرار شد پنهون کاری نداشته باشیم. دیشب پنهون کاری کردی دردت رو به من نگفتی منو عصبانی کردی صبحم بغل زوری از من گرفتی حالا از من نگاه می گیری؟ چی شده خانمم بی حال و حوصله شده؟ نیم نگاهی به او کردم و گفتم: دستم درد می کنه _فقط دستته؟ _جای دیگه ام که پیچونده نشده دستمه دیگه _شام بخوریم میریم پیش شکسته بند حالا اخماتو باز کن فکر نکن فراموش کرده بودم حواسم بهت هست عروسک خانم _میگی ولی حواست نیست احمد فاصله بین مان را پر کرد و گفت: نه انگار یکم بیشتر از بی حال و حوصله بودن و درد دست حالت خرابه انگاری دلخوری بدون این که نگاهش کنم گفتم: دلخور نیستم احمد مرا به خود فشرد و گفت: می دونم این چند وقته کم با هم بودیم و برات کم گذاشتم خودت بهتر از هر کسی می دونی چه شرایطی دارم و چه داغی روی دلم نشسته که شاید مثل قبل نتونم باهات بگم بخندم ولی یادت نره من دوست دارم _یادم نمیره احمد خندید و گفت: میگم دلخوری میگی نه کی در جواب دوست دارم میگه یادم نمیره؟ قبلنا تو هم می گفتی دوسم داری صورتش را مقابل صورتم گرفت و گفت: نکنه دیگه از دستم خسته شدی دوسم نداری؟ بی حوصله گفتم: نه خیر خسته نشدم _پس چی شده؟ نگاه به صورتش دوختم و گفتم: کاش بیشتر حواست بهم باشه 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهیده فاطمه نساء اژدهایی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• •آسمان، گنبد و گلدسته، پرچم، کاشی• •همه‌ی این حرم از آرامش لبریز است• . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• خــورشـید هر روز صـبح💛 بخـاطر زنده بودن ما طلـوع مے کند🌻 سهمـت را از زندگۍ همین امروز بگـیر :) صـبحت سرشـار از شادۍ و لبـخند🎈 و برـکت و حاجتے روا شـده🎊 صــبح زیبات بـخـیر🌿 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• تُ 😍 خوبتَرین حــــادِثــــــــــه عُمــرِ مَنــــے💖✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💐 🤲🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• احتـمال ۹۹.۹ درصـد❗️ نمے دونستــے کهـ جـناب پـیاز، بله همــین ایشون🧅🤎 اینـطورۍ راحت‌تر خـرد مے شهــ🤓👌🏻 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‌ولی خودمونیم ها... چقدر زود بزرگ شدیم!!! انگار همین دیروز بود سریال تام و جری نگاه میکردیم، سوک سوک باز میکردیم☺️ حالا دیگه باید به فکر آینده مون کنار همسر باشیم😁 (یک دهه هشتادی) . •📨• • 907 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
enc_16797887411671621801121.mp3
4.19M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• دنیا تاریکه عجل في فرج مولا که سحر نزدیکه عجل في فرج مولا . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•