eitaa logo
آوای ققنوس
8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
486 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 پند حکیمانه حاکم به کشاورز روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بینوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران‌بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم می‌زد به مرد کشاورز گفت: می‌توانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده‌ای محکم پس گردن او نواخت. همه حیران از حکمت آن عطا و این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید: مرا می‌شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا می‌شناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سال‌هاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزی‌ام می‌خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می‌خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می‌خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده‌ای که به من زدی. فقط می‌خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی‌نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی‌انتهاست ولی به خواسته‌ات ایمان داشته باش. 👌👌 🌱🌼🌱🌸 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
د‌ل های ما که به هم نزدیک باشن دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن‌های دور می‌ترسم... 🌿🌸🌿🌸 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
📚 ضرب المثل اشک تمساح ریختن معنی و کاربرد: 🔸 اشک تمساح ریختن کنایه از رفتار ریاکارانه و معصومیت ساختگی برای جلب توجه دیگران است. 🔸 این ضرب المثل را برای فردی استفاده می کنند که برای رسیدن به اهداف خود، اشک های دروغین می ریزد ولی در خفا از عملکرد خود خوشحال و راضی است. 🔸 وقتی کسی بخواهد با فریب و نیرنگ کسی را کلک بزند و خود را مظلوم و بدبخت نشان دهد از این ضرب المثل استفاده می کنند. داستان: سابقا معتقد بودند كه غذا و خوراك تمساح به وسیله اشك چشمش تامین می شود. به این طریق كه تمساح هنگام گرسنگی به ساحل می رود و مانند جسد بی جانی ساعت های متمادی بر روی شكم دراز می كشد. در این موقع اشك لزج و مسموم كننده ای از چشمانش خارج می شود كه حیوانات و حشرات به طمع تغذیه بر روی آن می نشینند. پیداست كه سموم موجود در اشك تمساح آنها را از پای در می آورد. فرضا نیمه جان هم بشوند و قصد فرار كنند به علت لزج بودن اشك تمساح نمی توانند از آن دام گسترده نجات پیدا کنند. خلاصه هربار كه مقدار كافی حیوان وحشره در دام اشك تمساح افتند، تمساح پوزه ای جنبانیده به یك حمله آنها را می بلعد و مجددا برای شكار طعمه های دیگر اشك می ریزد. 🌱🌸🌱🌸 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ای دل غم این جهان فرسوده مخور 🍁 بیهوده نِه‌ای غَمان بیهوده مخور 🍁 چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید 🍁 خوش باش غم بوده و نابوده مخور ☘🍁☘ https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be  
هرگاه قصد رفتن کردید بروید و هرگز برنگردید به رفتن وفادار باشید تا ما هم به فراموش کردنتان وفادار باشیم 🌱 🌿🌺🌿 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
محمود درویش را بیشتر بشناسیم محمود درویش (۱۹۴۱ – ۲۰۰۸) شاعر و نویسنده فلسطینی بود. او بیش از سی دفتر شعر منتشر کرد و شعرهای او که بیشتر به مسئله فلسطین مربوط می‌شد در بین خوانندگان عرب و غیر عرب شهرت و محبوبیت داشت. اغلب آثار محمود درویش به فارسی برگردانده شده و مهم‌ترین آن ها عبارتند از: ریتا (عاشقانه‌های محمود درویش)، تاریخ دلتنگی (گزیده‌ی اشعار درویش)، درخت زیتون، از آنچه کرده‌ای عذرخواهی نکن، دورتر از شاخه‌ی نیلوفر، وضعیت محاصره، نازنین درخت باش و ده‌ها کتاب دیگر. وی سال‌های زیادی از عمرش را در قاهره، بیروت، تونس و پاریس به تبعید گذراند. 🍃🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
برای اثبات عشقم به تو چهار شاهد دارم حال آن که برای اثبات هر قضیه‌ای دو شاهد لازم است تپش قلبم لرزش بدنم تکیدگی جسمم بندآمدن زبانم ... ☘🌹🌿🌹 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
گمان می‌کنم هر آدمی باید پشت پنجره اتاقش یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد؛ که هر بار گل‌هایش خشک می‌شوند و دوباره گل می‌دهند یادش بیفتد که روز‌های غم هم به پایان می‌رسند ... ♦️ روز و شبتون بی غم باشه رفقا 🙏🌹 🌺🍀🌺 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی موسیقی گنجشک هاست زندگی باغ تماشای خداست زندگی یعنی همین پروازها صبح ها لبخندها آوازها ♦️ سلام صبح بخیر دوستان روز عالی داشته باشید 🙏🌹
📚 عاقبت دوستی با مار در زمان های قدیم کشاورزی بود که از دورنگی‌های اطرافیانش به ستوه آمده و ناراحت بود، به همین دلیل تصمیم گرفته بود با یک مار که در زمینش لانه داشت دوستی کند. او میگفت: "مطمئنم که مار دورنگی ندارد و اگر روزی از او بپرسم که تو چه هستی، با قاطعیت خواهد گفت، مار!" با همین تفکر، با مار دوست و همنشین شد. هر روز که برای سرکشی زمینش می‌ رفت، به مار هم سر می‌زد و برایش غذا می‌ برد و مار هم با گستاخی فراوان، جلوی او چنبره می‌زد و از غذاهایی که کشاورز به او می‌داد، تناول می‌کرد. این جریان ماه‌ها ادامه یافت تا زمستان از راه رسید. یک روز برزگر مار را دید که به حالت نزار، از فرط سرمای هوا بر هم پیچیده و ضعیف و سست و بیحال روی زمین افتاده است. کشاورز به خاطر سابقۀ آشنایی و دوستی‌ای که با مار داشت، دلش به حال او سوخت، او را برداشت، در توبره‌ای گذاشت و توبره را جلوی دهان الاغش آویزان کرد تا با بازدم الاغ، بدن مار گرم شود و حالش بهتر گردد. سپس الاغش را به درختی بست و برای جمع‌کردن چوب، اندکی از آنجا دور شد. مار که با گرمای نفس الاغ گرم شده و حالش جا آمده بود، به نفس پلید و شرّ خود بازگشت و لب و دهان الاغ را نیش زد، طوری که الاغ بیچاره بعد از چند دقیقه جان داد. سپس از توبره خارج شد و به سوراخ خود خزید. کشاورز وقتی با پشته‌ای از هیزم بازگشت، با حیرت به جسد الاغ بیچاره‌ چشم دوخت و این سخن از پدرش به یادش آمد که: "هر کسی با بدها آشنایی کند، اگر هم خود در نهایت خوبی باشد، باز بدی نصیب وی خواهد شد، چرا که هر نفس پلیدی تا بدی و شرارت نکند، از دنیا نخواهد رفت، هرچند که به وی خوبی‌ها کرده باشند." به قول سنایی غزنوی: من ندیدم سلامتی از خَـسان گر تو دیدی، سلام من برسان. ♦️ برگرفته از حکایت های مرزبان نامه ☘🌸☘ https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
اگر می شد صدا را دید 🌱 چه گل هایی چه گل هایی که از باغ صدای تو به هر آواز می شد چید اگر می شد صدا را دید 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا حس بودنت زیباترین حس دنیاست.. تو که باشی امروز که نه تمام لحظہ ها را عشق است… روزتون پربرکت و پر امید دوستان 🙏❤️ @avayeqoqnus
⚜ عارفان علم عاشق می شوند ⚜ بهـترین مردم معلـم می شوند ⚜ عشق با دانش متمم می شود ⚜ هر که عاشق شد معلم می شود ♦️ روز معلم مبارک 🙏🌹
📚 سنگ پشت ... پشتش سنگین بود و جاده های دنیا طولانی. می دانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته می خزید، دشوار و کُند؛ دورها همیشه دور بودند.  سنگ پشت تقدیرش را دوست نمی داشت و آن را چون اجباری بر دوش می کشید. پرنده ای در آسمان پر زد، سبک؛ و سنگ پشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عدل نیست. کاش پُشتم را این همه سنگین نمی کردی. من هیچ گاه نمی رسم. هیچ گاه. و با ناامیدی در لاک سنگی خود خزید. خدا سنگ پشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُره ای کوچک بود. بعد گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمی رسد. چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی. و هر بار که می روی، رسیده ای. و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پاره ای از هستی را بر دوش می کشی؛ پاره ای از مرا. خدا سنگ پشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راه ها چندان دور. سنگ پشت به راه افتاد در حالی که با خود تکرار می کرد: "رفتن، حتی اگر اندکی" و پاره ای از «او» را با عشق بر دوش کشید. 🌿🌸🌿 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی یا چه کردم که نِگَه باز به من می‌ نکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی 🌱🌼🌱🌼 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
عاشقی باشم به تو افروخته دیده را از دیگران بردوخته گرچه باشم ناظر از هر منظری جز تو در عالم نبینم دیگری 🍀🌹🍀 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت ! ♦️ کاش میشد اندکی تاریخ را بهتر نوشت ! ♦️ کاش میشد پشت پا زد بر تمام زندگی ! داستان عمر خودرا گونه ای دیگر نوشت ! 🌱🌸🌱 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
سلام من به پیچکی که صبح دست سبز او به سوی آسمان بی کران دراز می شود سلام من به آن پرنده سپید و شادمان که در سپیده با نسیم ترانه ساز می شود ♦️ صبح تون پر از لبخند دوستان 🙏🌸 @avayeqoqnus
📚 نیش زخم زبان پسر بچه شروري بود كه ديگران را با سخنان زشتش خيلي ناراحت مي كرد. روزي پدرش جعبه اي پر از ميخ به پسر داد و به او گفت: هر بار كه كسي را با حرفهايت ناراحت كردي، يكي از اين ميخها را به ديوار طويله بكوب. روز اول، پسرك بيست ميخ را به ديوار كوبيد. پدر از او خواست تا سعي كند تعداد دفعاتي كه ديگران را مي آزارد، كم كند تا میخ های کمتری روی دیوار بکوبد. پسرك تلاشش را كرد و تعداد ميخهاي كوبيده شده به ديوار كمتر و كمتر شد. يك روز پدرش به او پيشنهاد كرد تا هر بار كه توانست از كسي بابت حرفهايش معذرت خواهي كند، يكي از ميخها را از ديوار بيرون بياورد. روزها گذشت تا اينكه يك روز پسرك پيش پدرش آمد و با شادي گفت: بابا، امروز تمام ميخها را از ديوار بيرون آوردم! پدر دست پسرش را گرفت و با هم به طويله رفتند، پدر نگاهي به ديوار انداخت و گفت آفرين پسرم! كار خوبي انجام دادي؛ اما به سوراخهاي ديوار نگاه كن. ديوار ديگر مثل گذشته صاف و تميز نيست. وقتي تو عصباني مي شوي و با حرفهايت ديگران را مي رنجاني، آن حرفها هم چنين اثری روی مردم مي گذارند. تو مي تواني چاقويي در دل انساني فرو كني و آن را بيرون آوري، اما هزاران بار عذرخواهي هم نمي تواند زخم ايجاد شده را خوب كند. 👌 ☘🌸☘ https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن 🌼 فردا که نیامده‌ست فریاد مکن 🌼 بر نامده و گذشته بنیاد مکن 🌼 حالی خوش باش و عمر بر باد مکن 🍃🌼🍃 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
📚 ضرب المثل ریش و قیچی را دست کسی سپردن معنی و کاربرد: این ضرب المثل به معنی اختیار کامل خود را به کسی سپردن یا کسی را مسئول و وکیل کار خویش کردن است. اگر شخصی بخواهد چیزی که رویش حساسیت دارد را به دیگری بسپارد و به او اعتماد کند این ضرب المثل را برای او به کار می برند. داستان: در قدیم ریش از اهمیت زیادی بین مردان برخوردار بود. تا جایی که وقتی قرار بود ضامن کار کسی شوند ریششان را گرو می گذاشتند؛ و این ریش گرو گذاشتن به منزله قولی مردانه بود که باعث میشد شخص مقابل اعتمادش جلب شده و ضمانت او را بپذیرد. با توجه به اهمیت زیاد ریش برای مردان (که نشانه ای از مردانگی بود) ، مردها اجازه نمی دادند بی اجازه آنها کسی ریششان را بتراشد. از این رو دادن ریش و قیچی به دست آرایشگر، در واقع اعتماد کردن به آرایشگر و سپردن این کار مهم به وی بوده است! 🌿🍁🌿 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
☀️ بیــــا تا جهــــان را به بــد نسپریم ☀️ به کوشش همه دست نیکی بریم ☀️ نبــاشد همی نیک و بـــد، پــــایدار ☀️ همـــــان بِه که نیکی بود یادگار @avayeqoqnus
🌿🌹🌿 مرا هزار امید است و هر هزار تویی شروع شادی و پایان انتظار تویی بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند در این سرا تو بمان! ای که ماندگار تویی شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است ستاره ای که بخندد به شام تار تویی جهانیان همه گر تشنگانِ خون منند چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی دلم صُراحی لبریز آرزومندی است مرا هزار امید است و هر هزار تویی @avayeqoqnus
mara_hezar_omid.mp3
2.51M
♦️ دکلمه زیبای غزل "مرا هزار امید است" با صدای خانم عارفه رخشانی @avayeqoqnus
💜 می‌وزی همچون نسیمی در رواق چشم من 💜 ای نسیم صبحگاهم صبح زیبایت بخیر 💜 صبح تون پر از امید و لبخند باشه دوستان 🙏🌸 @avayeqoqnus