eitaa logo
| بیداری |
39 دنبال‌کننده
114 عکس
40 ویدیو
1 فایل
اولین قدم "یقظه" است... @fateme_hoorahttps://t.me/awaken_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 این روضه ها ندارد خیری اگر که از ما محض تو مهزیار و جون و وهب نسازد... 💡روضه و عزای باید مرا مطیع و سر براه کند... 💠🌷🌷💠
💠 تکان‌دهنده‌ترين جملات فرهنگ بشرى! حضرت علی (ع) در یک دعایی که مربوط به احوال آدمی است و این‌که روح آدمی می‌تواند چه استعلاهایی پیدا کند، دعایی دارند که من آن را همیشه در قنوت می‌خوانم: «اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی». خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد، که از من می‌گیری؛ نکند قبل از این‌که جانم را می‌گیری، انصافم گرفته شده‌باشد، شرفم، عدالتم، راست‌گویی و ادب و دیگر مکرمت‌های اخلاقی‌ام گرفته شده‌باشد و تفاله‌ای شده‌باشم که تو جانم را می‌گیری. خدایا از میان چیزهای شریف، اولین چیزی را که می‌گیری، جانم باشد و وقتی می‌میریم شرفم، صداقتم، عدالتم، شفقت و عشق‌ورزی به انسان‌ها در من سر جایش باشد. تواضعم، انسان دوستی‌ام سر جایش باشد. نه این‌که تا جانم به لبم برسد و بمیرم عدالتم، انصافم و مروت و جوان‌مردی و صداقت و تواضعم را از دست داده باشم. این یکی از تکان‌دهنده‌ترین جملاتی است که در فرهنگ بشری گفته شده‌است. یعنی کریمه‌های وجود من زیاد است اما جان من اولین کریمه‌ای باشد که از من می‌گیری. این جمله، شبیه به جمله حضرت عیسی (ع) است که می‌فرمایند: «نمی‌‌ارزد جهان را بگیری و در مقابلش روح خودت را بفروشی، ولو جهان را در مقابل روحت به تو بدهند.» ✍ مصطفی ملکیان 🆔 @awaken_ir
💠 خانه هویت‌ساز 🔹از بچگی مسجد برای ما خانه خدا بود. همان مکان امن و پاکیزه‌ای که بوی خوش می‌داد و آرامشی عجیب داشت. با اینکه بچه بودم یادگرفته بودم حرمتش را حفظ کنم. چادر سفید قرقری‌ را می‌پوشیدم و به امید دیدار دوستان و بازی با آنها به مسجد می‌رفتم. نوجوان که شدم کشش همسالان بیشتر شده بود و بیشتر با آنها هم‌صف می‌شدم؛ علیرغم میل زنان مسن با هم صحبت می‌کردیم و ریزریز می‌خندیدیم. یکی ماه مبارک رمضان و یکی هم تابستان و کلاس‌های تابستانی‌اش بیشتر ما را به مسجد می‌کشاند. این کشش، زمینه تربیتی من را برای نرم‌افزار جبهه اسلام و انقلاب شدن می‌ساخت. شاکله هویتی من در مسجد شکل گرفته بود. حالا مغناطیس آن برایم آشنا بود و به راحتی سمت آن جذب می‌شدم. با ورود به دانشگاه خیلی زود گمشده خود را پیدا کردم و به سمتش جذب شدم. مسجد کوی دانشگاه تهران همان مکانی بود که به من «تاثیر فرهنگی و اجتماعی» مسجد را شناساند. آنجا دانشجویانی برای مراسم شب‌های قدر، عاشورا،کمیل و... می‌آمدند که در ظاهر نسبتی با آنجا نداشتند! اما رحمانیت مسجد باعث شده بود که هر موحد و عاشقی به سمتش جذب شود. آنجا بود که ما از بین همان دانشجویان ساده و بی‌آلایش نیروهای زبده فرهنگی را برمی‌گزیدیم. سال‌ها از آن روزها می‌گذرد و من معتقدم هنوز می‌توان از ظرفیت رحمانی مسجد برای گردآوردن مردم عادی جامعه دور اسلام ناب بهره برد؛ به شرطی که اصلاحات اساسی در رویه کارکردهای مسجد ایجاد شود. در مسجد محله ما محدودیت زیادی برای فعالیت وجود دارد. ما نتوانستیم از حیاط مسجد که الان فرش شده و مسقف است برای کلاس قرآن بچه ها و کلاس‌ها و کارگاه‌های دیگر استفاده کنیم. مسجد ما نیم ساعت به اذان باز می‌شود و نیم ساعت بعد از آن برق‌هایش خاموش می‌شود؛ یعنی به سلامت! برای عصر به ما اجازه برگزاری کلاس نمی‌دهند چون ممکن است ختم اموات برگزار شود! :/ سازمان اوقاف باید فکری به حال مساجد و هیئت امناها که گویی صاحبان مسجدند و ملکیت مسجد در اختیار آن‌هاست بکند. باید به این نکته توجه داشت که می‌توان نماز را در منزل اقامه کرد اما جلسات تبیین، آموزش و تبلیغ را نه! جای خالی گردهمایی آحاد مردم در مسجد به بهانه‌های مختلف مشهود است و دارد به شکل‌گیری هویت دینی ایرانیان بخصوص فرزندان این مرز و بوم خدشه وارد می‌کند. همان نسلی که باید برای خدایی شدن پایش به خانه خدا باز شود تا بتواند تمدن بسازد. پس باید کاری کرد و طرحی نو درانداخت! ✍فاطمه ابن‌علی 🆔 @awaken_ir
🏴 هذه قبر سیدتنا «رقیه» الشهیدة المظلومة بنت اباعبدالله الحسین الشهید بکربلاء قتیل الأشقیا 🏴 🆔 @awaken_ir
💠عجایب خلقت 🔹این پسر ما هنرمند است. نقاشی می‌کشد. کلاس نقاشی هم می‌رود. اوقات فراغتش را بیشتر با نقاشی پر می‌کند. وقتی به قول خودش حوصله‌اش گرسنه می‌شود هم نقاشی می‌کشد و حوصله‌اش سر جایش می‌آید. اما از همه این‌ها جذابتر برای من، زمینه چینی و آلاگارسون کردنش برای نقاشی ست! چراغ مطالعه، مقوای اشتنباخ، ماژیک، مدادرنگی و در آخر موسیقی! آری! موسیقی بی‌کلام می‌گذارد و نقاشی می‌کشد! :) گاهی به مدل شخصیتی‌اش خنده‌ام می‌گیرد. کلا هر کاری می‌خواهد بکند اول یک زمینه‌چینی شیک و مرتب فراهم می‌کند بعد کارش را انجام می‌دهد. خیلی هم خوش لباس است. خاله‌اش که مهمانمان بود هم فهمیده بود «محسن» کمی بیشتر از بقیه فسقلی تشریف دارد چون یَک تیپ باکلاس و شیکی زده بود که مو لایِ درزش نمی‌رفت. مانده بودیم این لباس‌ها را با کدام نوع هوش سِت کرده! راستی چرا بچه‌ها اینقدر با هم فرق دارند؟ چه جوری می‌شود که هر کدام‌شان یک جور خاص هستند؟ و هر کدام یک جور دوست داشتنی! ✍فاطمه ابن‌علی 🆔@awaken_ir
💠 سلام بر امام 🔹شخصیت و سیره امام خمینی(ره) ابعاد مختلفی دارد که برای هر کس با توجه به ذهنیت‌ها و دغدغه‌های شخصی او یک بُعد آن پررنگ‌تر می‌شود. برای من، نظرات امام درباره زنان و نوع تعامل با آنان جذاب است. اینکه از همان ابتدا به قول خودشان به دنبال بازگردادن شخصیتی هستند که اسلام به زنان داد. و اینکه بر خلاف اکثریت روحانیون که برای‌شان زن در حاشیه است، ایشان زنان را در متن وقایع تعریف می‌کنند و حتی آنجایی که زنان پیشرو هستند و از مردان جلوتر حرکت می‌کنند از آنان تجلیل می‌کند! برای من، حتی عکس همسر امام هم جالب است! اینکه خیلی عادی با چادرش رو می‌گیرد و گردی صورتش مشخص است. همان عکس همه جا هست و علی‌الظاهر این مسأله بدون اشکال است. من شیفته تعریف امام از زن هستم. یک نگاه اعتدالی به تمام معنا. نگاهی که نه زن را محدود به خانه و خانواده می‌کند و نه به طور کامل هویت خانوادگی را از او می‌گیرد و راهی اجتماعش می‌کند. باری! امروز سالگرد تاسیس جامعةالزهراء(س) به فرمان امام خمینی (ره) بود. من که دانش‌پژوه این دانشگاهم افتخارم شاگردی مکتب روح‌الله است. می‌خواهم در این یادداشت به روح بزرگ این ابرمرد سلام کنم و بگویم: متشکرم که به ما جرأت خروج از اسارت‌های فمنیستی و بندهای مردسالارانه را دادی و جایگاه واقعی را نشانمان دادی! 🙏 پ. ن: برای تبرک دو جمله از امام‌مان برایتان یادگاری می‌نویسم: اسلام می‌خواهد حیثیت و احترام زن را حفظ کند. می‌خواهد به زن شخصیت بدهد که از این «شیئیت» بیرون بیاید. (صحیفه امام خمینی، ج ۴، ص ۴) ✍فاطمه ابن‌علی 🆔 @awaken_ir
منشن تراز به یه مصری که با گوگل ترنسلیت اومده🤣🤣🤣 https://twitter.com/fatemehoora/status/1694470351835508907?t=r5vVgWAV2fo49ka2s5TU-g&s=19
14020508_43655_192k.mp3
2.64M
💠معنای حدیث «حسین منی و انا من حسین» 🔹 انحطاط(جامعه مسلمانان سال۶۰ هجری) داشت تا جایی پیش می‌رفت که به آنجا برسد که اگر مردمی هم خواستند مسلمان زندگی کنند چیزی در دستشان نباشد. امام حسین(ع) م, ایستد و یک تنه در راه این سراشیبی قرار می‌گیرد! 🆔 @awaken_ir
💠سختِ شیرین 🔹مادری سخت نیست؟؟؟ چه کسی چنین حرفی زده؟! بهشت را که رایگان به کسی نمی‌دهند! قطعا مادری مثل همه راه‌هایی که پیمودنش «جهاد» در راه خداست، سخت و گاهی حوصله‌بر است؛ اما از آنجا که هر جا جهاد هست زیبایی هم هست باید برای دیدن‌ زیبایی‌های مادری چشم‌ها را شست! روان‌شناسان می‌گویند انسان‌ها بیشتر مواقع روی مسائل منفی تمرکز می‌کنند تا روی مسائل مثبت. به خاطر همین است که گاهی با مادرانی روبرو می‌شوی که خیلی از دشواری‌ها، از دست رفتن موقعیت‌ها، گرفتار روزمره شدن‌ها، بی‌جیره مواجب بودن مادری و... سخن می‌گوید. البته که نگاه ما بیشتر مواقع مادی است و خود خدا در قرآنش چنان از ما تقدیر کرده که گویی با خدا همکاریم در خلق آدم‌ها! باری! همین مادری که جزو مشاغل سخت و شبانه‌روزی به حساب می‌آید، شیرینی‌هایی دارد که طعم بهشت می‌دهند. اصلا شاید آن «مزاجه من تسنیم» را از روی طعم مادری کپی برداری کرده باشند. شاید! از قضا این شیرینی‌ها سربزنگاه‌های تلخ و اوقات تلخی ظهور می‌کنند و حال و هوای آدم را از این رو به آن رو می‌کنند. مثلا وقتی جلوی انجام کار ممنوعه‌ای را سفت و سخت گرفته‌ای و با ژست «والد مقتدر» چند بار «نه» محححکم گفته‌ای ناگهان بچه یک نامه‌ای جلویت می‌گیرد که همه اقتدارت فرو می‌ریزد و با لبخند آمیخته به حرص می‌گویی: «باشه! فقط همین یک بار». بچه می‌رود سراغ کارش ولی تو هی نگاه می‌کنی به این کاغذ و هی قند توی دلت آب می‌شود و مزاجت تسنیم! 🆔 @awaken_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠خانه پدری مولا۱ 🔹حاجی ما یک سر داشت و هزار سودا. با تن مجروحش یک تنه به جنگ راهزن‌های دین و دنیای مردم می‌رفت. کارهایش یکی دو تا نبود؛ هم سرباز وطن بود هم بابای فرزندان شهدا؛ به غزه موشک می‌داد؛ برای دفاع مشروع، به کرانه باختری سلاح می‌رساند؛ قلبش برای کودکان سوری می‌تپید؛ نگران به کنیزی رفتن زنان ایزدی عراق بود؛ مراقب نفوذ اذناب صهیونیست و به حاشیه نرفتن حزب‌الله در لبنان بود؛ جان شیخ عیسی قاسم را نجات می‌داد و به ایران می‌آورد؛ حواسش به جوانان کشمیر هم بود و... این کارها تمامی نداشت و می‌گفت شاید به اندازه عمرِ کارهای صورت گرفته، کار باقی مانده باشد. اما یکی از آن آروزی‌های همیشگی سردار عزیز ما «خارج کردن همیشگی از غربت رهزن‌ها» بود. حس می‌کنم هر وقت به زیارت سامرا می‌رفته از خلوت و غربت آنجا قلبش نازنینش فشرده می‌شده و دوست داشته مأذنه‌های شهر «أشهد أنّ علیا ولی الله» سردهند و در امن و امانِ ، سیل زائران و مجاوران از هر سو به سمت حرم روان باشد. حالا انگار قرار است حماسه ، همان واقعه بزرگی که شیعه و مولای شیعیان را از غربت درمی‌آورد، رهزن‌‌ها را به حاشیه رانده و دست آن‌ها را از خانه پدری مولایمان (عج) کوتاه کند. من امید دارم که آن روز نزدیک است! نگارنده‌ی حقیر این متن، دست تمام کسانی که امنیت این خاک و زائرانش را تامین می‌کنند می‌بوسد و خود را مدیون خون «مهدی نوروزی‌ها»، «محمدهادی ذوالفقاری‌ها»، «علی فالح البهادلی‌ها»، «خمیط المحمداوی‌ها»، «صلاح شاهر الدلیمی‌ها» و... می‌داند. ✍فاطمه ابن‌علی 🆔 @awaken_ir
💠 حیا چیز خوبیست! 🔹سال ۹۳ و ۹۴ حملات گستره داعش به عراق اوج گرفته و تهدید کرده بودند را می‌زنند. کابوس داعش را روزها در تلویزیون و اینترنت می‌دیدیم و شب‌ها در خواب! آخر هم راه کربلا بسته شد. هیچ کس نمی‌دانست بالاخره چه وقت و چگونه این غول بی شاخ و دم زمین‌گیر می‌شود؟! بعد از بحث‌های بسیار بر سر دخالت مستشاری در سوریه دیگر برای مردم جا افتاده بود که ایران باید وارد جنگ شود و هر چه توان دارد بگذارد که سر و کله این بی‌ناموس‌ها در کوچه و برزن ایران پیدا نشود. آن روزها کمتر کسی را می‌شناخت ولی مردم برای ارزش قائل بودند؛ چرا که با چشم خود لشکر شیطان را دیده و خاکمالی شدن پوزه‌شان توسط شیربچه‌های شیعه با حمایت‌های مالی و راهبردی را درک کرده بودند. آن روزها اگر کسی به این مسائل دهان کجی می‌کرد خیلی زشت بود؛ اصلا بی‌حیایی و بی‌چشم و رویی محسوب می‌شد که آدم اینقدر گربه ‌صفت باشد و کمک‌های همه جانبه ایران و سرداران و سربازان ایرانی را در جنگ با شیاطین نبیند! اما خاصیت دنیا طوری ست که وقتی روزها و سال‌ها از واقعه‌ای می‌گذرد و به قول قرآن «فطال علیهم الامد» می‌شود عده‌ای فراموشکار نمکدان می‌شکنند و با بی‌حیایی در راهی قدم می‌گذارند که اگر به قول آنها آن «حکومت بی‌افتخار و نامقبول» نبود، چنین بود که رفتن به مسیر زیارت کربلا همان و به اسیری و کنیزی رفتن هم همان! امام جعفرصادق(ع) فرمودند: آن کس که از نعمت حیا ناکام مانده سراسر وجودش شرّ است هر چند عبادت کند و پرهیزکار هم باشد. (مستدرک، ج 8، ص 463) ✍فاطمه ابن علی 🆔 @awaken_ir
▪️تصور كن؛ ببينى رفت و آمد نيست حرم لبريز زائر نيست مسافر يا مجاور نيست دگر سينه زن و مداح و شاعر نيست علم ممنوع ورود دسته هم ممنوع صداى نوحه و سينه زنى و ذكر و دم ممنوع محرم پرچم مشكى زدن دور حرم ممنوع تصور كن! مدينه در تمام سال اينطوري‌ ست! به روى قبرهايش سايبان هم نيست فقط يك گريه كن دارد كه آن مهدي‌ ست... 🆔 @awaken_ir
💠نامه‌ای به شیرین ابوعاقله 🔹سلام شیرین جان؛ می‌دانم در بهشت حالت خوب است؛ اگر از حال ما بپرسی باید بگویم خسته‌ایم اما با تمام قدرت پای ایستاده‌ایم. شهریور پارسال بود که دختری با سابقه بیماری مغزی در پلیس اجتماعی تهران حالش به هم خورد و در بیمارستان فوت شد. همین بهانه شد تا اینجا انقلاب فمنیستی راه بیندازند. هر چند عناصر جنبش، بیشتر اسلکتویست‌هایی بودند که روی امواج ماهواره و اینترنت هیاهو می‌کردند اما اصل موضوع انقلاب، یعنی «زن»، مرا یاد تو انداخت. حرف زیاد است؛ خلاصه بگویم؛ این‌ها هویت زن را در حد یک شئ پایین می‌آورند و معتقدند زیبایی زن مانند گلی که شهرداری می‌کارد باید خیابان را زیبا کند! ما خیلی تلاش کردیم حقیقت زن و هویت انسانی او را بشناسانیم ولی صدایمان در میان بوق‌های رسانه‌ای گم شد. درست مثل تو که بی‌حقوق بشر بودن، بی دموکراسی بودن و غاصب بودن اسرائیل را در فریاد می‌زدی و کسی صدایت را نمی‌شنید. البته من دیدم تو با خونت آن حقیقت را نشانه گذاری کردی تا آدم‌های آگاه و بیدار آن را گم نکنند. جالب است که برای جریان پر مدعای انگار خون تو رنگ نداشت! انگار تو زن نبودی تا فمنیست‌های دنیا برایت مرثیه سرایی و به خون‌خواهیت سوشال نتورک‌ها را پر از فریاد کنند. آری! سال‌هاست که جریان فمنیست پا روی خون تو، رزان النجار، مروه شربینی و... می‌گذارد و بی تفاوت از کنار همه زن‌های مسلمانِ محروم از تحصیل و کار در فرانسه رد می‌شود. می‌دانی؟ دنیای متناقض و بدون روتوش فمنیست‌ها منظره نفرت انگیز و فاجعه‌باری دارد! ✍فاطمه ابن‌علی 🆔 @awaken_ir
| بیداری |
💠نامه‌ای به شیرین ابوعاقله 🔹سلام شیرین جان؛ می‌دانم در بهشت حالت خوب است؛ اگر از حال ما بپرسی باید
📌شهیده مروه شروینی، مسلمان ساکن آلمان بود. او یک فرزند خردسال در آغوش داشت و یکی باردار بود که به خاطر حجابش به او تعرض شد. دادگاهی برای رسیدگی به شکایت او از متجاوز تشکیل شد. متهم در روز دادگاه، جلوی چشم پلیس آلمان، او را با هفده! ضربه چاقو به شهادت رساند و از دنیای بی حقوق بشر و فمنیست‌هایش صدا در نیامد. 🆔@awaken_ir
| بیداری |
💠نامه‌ای به شیرین ابوعاقله 🔹سلام شیرین جان؛ می‌دانم در بهشت حالت خوب است؛ اگر از حال ما بپرسی باید
📌 شهیده رزان النجار پرستار ۲۱ساله فلسطینی و مادر دختر یک ساله است. رزان در مرزهای غزه به مجروحان امدادرسانی می‌کرد که برخلاف پروتکل‌های بین‌المللی ، هدف شلیک مستقیم صهیونیست‌ها قرار گرفت و شهید شد. گویی اون «زن» نبود که کسی از حقوقش بگوید و برایش مرثیه بسراید! 🆔 @awaken
📜ابوهاشم جعفری به «امام حسن عسگری(ع)» نامه نوشت که آقا خیلی این زندان تنگه، خیلی این زنجیرها سنگینه... حضرت پیغام فرستاد که ظهر نماز رو توی خونه ت میخونی... بعد میگه رفتم خونه نماز و خوندم و گفتم کاش روم میشد بگم آقا وضعمون هم خرابه، بجای اینکه کار کنیم همش زندانیم... دیدم در خونه رو میزنن، یه مبلغ قابل توجهی برامون پول آوردن، توش یه نامه هم بود! حضرت نوشته بود که: کاری داشتی از ما حیا نکن، کار ما اینه، «نحنُ کهفٌ لِمن إلتجأ إلینا» «هرکسی به ما پناه ببره ما کهفیم پناهگاهیم» (ع) 🆔@awaken_ir
💠آرمان یاسر طاقت یاسر طاق شده بود. تازیانه، آهن‌های گداخته، آفتاب سوزان ، تشنگی و گرسنگی جانش را به لب رسانده بود. مشرکان سنگ بزرگی بر سینه‌ی او گذاشته، با لگد می‌زدند و از او می‌خواستند که به «الله» و «محمد» توهین کند. یاسر اهل یمن و در مکه غریب بود. مشرکان هر بلایی ‌خواستند سرش در‌آوردند. بلاهایی که به او نوید شهادت می‌داد. نوید اولین شهید اسلام! نوری که از اسلام بر وجود این مرد تابیده بود، تاب شکنجه‌های سنگین را آسان می‌کرد. در آن لحظات، یاسر تنها به یک چیز فکر می‌کرد و آن «آرمان اسلام» بود که باقی بماند و به دست فرزندان اسلام برسد. *** هوای شهر را غبار گرفته بود. بعضی راه را گم کرده و سمت ناکجا می‌دویدند. بعضی دنبال طعمه‌ای تازه برای گرگ‌ها بودند تا در امان بمانند. عده‌ای هم مبهوت، فقط تماشا می‌کردند. در گوشه‌ای کفتارها دندان تیز کرده بودند تا حقیقت را بدرند. ناگهان نوری از جنس یاسر تجلی کرد. شهر روشن شد. آرمان، فرزند معنوی یاسر، یک تنه به دفاع از «الله» برخاسته بود. او را زمین زدند، برهنه و شکنجه کردند و از او خواستند تا به الله و برگزیدگانش توهین کند. اما او با شکوه و صلابت مقاومت کرد و به صلاله یاسرهای اسلام پیوست تا «آرمان اسلام» بماند برای نسل‌های بعد... ✍فاطمه ابن‌علی 🆔@awaken_ir
💠عهد می‌بندم همیشه با خودم ‎عهد می‌بندم طوری مسیر زندگی‌مو بچینم که به شما نزدیک‌تر بشم. همیشه عهد می‌بندم و همیشه فراموش می‌کنم. اما شما همیشه منتظر مایید آقا. منتظرید که یادمون بیاد کی هستیم و کجا باید باید بریم. میدونم دعا می‌کنید که سر عهدی که می‌بندیم بایستیم... ❤ ✍فاطمه ابن‌علی 🆔@awaken_ir
| بیداری |
💠خانه پدری مولا۱ 🔹حاجی ما یک سر داشت و هزار سودا. با تن مجروحش یک تنه به جنگ راهزن‌های دین و دنیای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠خانه پدری مولا(۲) فیلم را ببینید! اینجا سامراست. انگار برگ‌های دفتر تاریخ را از روی هم نوشته‌اند. همان روزی که حرامیان درِ خانه‌ی وحی را آتش زدند و پای نحس‌شان را داخل حرم و بیت نورانی علی(ع) و فاطمه(ع) گذاشتند هم همین بود؛ آن شبی که ماموران منصور دوانیقی به خانه جعفر صادق(ع) یورش بردند و حضرتش را با خود بردند هم... در خواب غفلت و راحت‌طلبی اهل حق همیشه شاهد جولان و سر و صدای باطل بوده‌ایم. این فیلم هم دارد همین را می‌گوید. می‌گوید: ای مسلمان! دو قرن در کنج راحت خانه‌ات خوابیدی تا بالاخره با لگد دشمن استعمارگر بیدار شدی! اول نفت و منابع کشورهایتان را غارت کرد، بعد امنیت و ناموستان و بعد اعتقاداتتان. اما در ورای تاریخ این فیلم یک بیداری نهفته است. بیداری اسلامی! و بهاری که از بهمن ۵۷ در ایران شروع شد. همان که با طنین تکبیرهای فرزندان آغاز شد، اوج گرفت و هیمنه متجاوزان را لرزاند. آری! فرزندان خمینی و خامنه‌ای و سیستانی همان دلاوران بیداری بودند که بالاخره پای نحس متجاوز را بریدند و با جان‌هایشان چتر امنیت را روی خانه پدری مولایمان گستراندند. حالا با خون خود خاک این شهر را از نجاست کفار تطهیر کرده تا امن و آرام، زائران حرم شریف حضرت عسکری(ع) را به آغوش بکشد. خدایا در روز عید بیعت با تو و مولایم عهد می‌بندم که همیشه خودم را مدیون سربازان بیداری بدانم.✋ ✍فاطمه ابن‌علی 🆔@awaken_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی زود دیر می‌شود... حتما همه‌تان یکبار هم که شده ساعت ملاقات بیمارستان بوده‌اید. ساعت ملاقات و جنب و جوشی که در بیمارستان به وجود می‌آورد، اضطراب وجودی انسان را بالا می‌برد حتی اگر حال مریضت خوب باشد. اما اگر بیمارت حال مساعدی نداشته باشد یا در کما باشد، این اضطراب و دل‌واپسی جاری می‌شود در کلمات. من نسبت به شنیدن این دست از مکالمه‌ها کنجکاو هستم. چه در بخش‌هایی مثل آی‌سی‌یو چه سی‌سی‌یو شما هم به صحبت‌های افراد در این مکان‌ها و بالای سر عزیزانشان توجه کرده‌اید؟! _ صدامو می‌شنوی؟ _ اگر یکبار دیگه چشم‌هات و باز کنی بهت میگم چقدر دوستت دارم. _ یادته دوست داشتی باهم بریم سفر؟! _ تو چشمات و واکن، من دیگه هیچ وقت تنهات نمیزارم. _ یه بار دیگه صدام کن دلم خیلی برای صدات تنگ شده. _ اگه بیدار بشی تا آخر عمر... این مکالمه‌ی افرادی است که عزیزانشان روزها و هفته‌هاست در کما هستند و شاید دیگر بیدار نشوند. تمام این مکالمه‌ها یک وجه مشترک دارند. توجه همه به سمت کارهای نکرده‌شان و بی‌توجهی نسبت به آن عزیز است؛ و غالبا همان روزمرگی‌های ساده است. _ امروز بیا ببینمت. _ فردا باهم بریم بیرون. _ بهت گفتم چقدر دوستت دارم؟! جملات و کارهای ساده‌ای که حالا به یک حسرت و آرزو تبدیل شده است. باید حواسمان باشد که چقدر وقت کم داریم... چقدر حسرت کارهای نکرده زیاد است. چقدر زود همین زندگی عادی که هر روز از کنارش بی‌توجه عبور می‌کنیم تبدیل می‌شود به یک آرزوی بزرگ. ان‌شاءالله که عزیزان‌مان همیشه سلامت و تندرست باشند. اما لحظات آفریده شده‌اند برای عبرت. ✍🏻زهرا کبیری‌پور
💠قهرمانان نمی‌میرند... پ.ن: به نوشته روی تیشرت توجه شود: martyr 🔹توییت 🆔 @awaken_ir