eitaa logo
دفتر حضرت آيت الله سند (دام ظله)
424 دنبال‌کننده
37 عکس
8 ویدیو
126 فایل
دفتر مرجع عاليقدر آیت الله شیخ محمد سند حفظه الله
مشاهده در ایتا
دانلود
❓سؤال سقطِ جنینِ بیست‌روزه چه حکمی دارد، در صورتی که پدر و مادر آن با هم نا‌سازگار و زندگی مشترک آن‌ها متزلزل باشد؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. سقط جنین حرام است، ولی حرمت آن در حدِ حرمتِ سقطِ جنین در چهار ماه ابتدایی نیست. 2. [سقط جنین به‌طور کلی حرام است]، ولی حرمت آن دارای مراتب است به‌طوری که حرمت سقط جنین چهار‌ماهه شدید‌تر از حرمت سقط جنین سه‌ماهه است و حرمت سقط جنین سه‌ماهه شدید‌تر از حرمت سقط جنین دو‌ماهه است و حرمت سقط جنین دو‌ماهه شدید‌ سقط جنین یک‌ماهه است. 3. وقتی چهار ماه جنین تمام و روح در آن دمیده شد، سقط آن مانند قتل یک انسان زنده است و دیۀ کامل دارد. 4. چه‌بسا بقای جنین و تولد آن موجب شود زندگی مشترک بین زوجین نیز مستحکم شود. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=سقطِ-جنینِ-بیستروزه-چه-حکمی-دارد،-در&lang=fa https://t.me/ayatollahsanad 🔺
❓سؤال آیا در نماز‌های نافله و مستحبی و دیگر اذکار، وجود موالات، هر‌چند موالاتی عرفی، متصور است و باید موالات را رعایت کنیم یا نه، موالاتی برای نماز‌های نافله و مستحبی و دیگر اذکار متصور نیست و آن‌ها را هر طوری که انجام دهیم کافی است؟ به سخن دیگر، اگر شخص نماز یا دعا یا ذکری را که معمولاً پنج دقیقه طول می‌کشد، در پنج ساعت انجام دهد، آیا صحیح و قبول است یا نه؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. بله، موالات در نماز‌های نافله و مستحبی و دیگر اذکار نیز شرط است، خصوصاً در نماز‌های نافله. موالات در اذکار نیز شرط است با این تفاوت که موالات اذکار وسیع‌تر است. 2. موالات اذکار بسیار وسیع و دارای مراتب و درجات عدیده است، ولی باید دانست که هر قدر مرتبۀ موالاتِ رعایت‌شده بالا‌تر باشد، عمل اجر و ثواب و تأثیر بیش‌تری دارد. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-در-نمازهای-نافله-و-مستحبی-و-دیگر-ا&lang=fa https://t.me/ayatollahsanad 🔺
❓سؤال چنان‌که می‌دانیم ایستگاه قطار حرمین قبل از میقات مدینه است. با توجه به این مطلب، حکمِ نذرِ احرام از مدینه چیست؟ آیا می‌توان از میقات احرام بست و سپس و به سمت قطار رفت یا احرام منذور از خانه شروع می‌شود (و بعد از احرام، شخص باید به سمت قطار برود) یا احرام منذور از ایستگاه قطار شروع می‌شود؟ پرسش بعدی این است که حکم رفتن به سایه در شب* و روز چیست؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. احرام بالنذر از مدینه و سپس رفتن به ایستگاه قطار جایز است. 2. احرام از میقات و سپس رفتن به ایستگاه قطار جایز است. 3. احرام بالنذر از ایستگاه قطار جایز است، هر‌چند ایستگاه قبل از میقات است. 4. بهره‌گیری از سایه ــ چه در شب و چه در روز ــ موجب کفاره می‌شود و کفارۀ آن یک گوسفند در برابر هر عمل حج است. *: بنا‌بر فتوای برخی فقها، حکم «تظلیل؛ بهره‌گیری از سایه» شامل شب نیز هست. در این نگرش، «استظلال» به معنای پوشاندن و محافظت است و به استفاده از سایه و دوری از تابش آفتاب اختصاص ندارد. در این نگرش، محافظت از سرما و گرما و باران و... نیز از مصادیق استظلال است. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=چنانکه-میدانیم-ایستگاه-قطار-حرمین&lang=fa https://t.me/ayatollahsanad 🔺
_⁨موجز الشهادة الثالثة رقعي⁩.pdf
1.26M
مختصر كتاب الشهادة الثالثة جزء 3 سماحة المرجع الديني الشيخ محمد السند دام ظله 🖊بقلم الشيخ محمد الربيعي https://t.me/alsanadoffice 🔺
🟢کلام آدمی نبودن شهادت‌های سه‎گانه (همان‌طوری که شهادت به یگانگی خداوند (شهادت اول) تکلم کردن با خدا‌ست و کلام آدمی نیست، شهادت به رسالت پیامبر و شهادت به ولایت امیر مؤمنان (شهادت دوم و سوم) نیز تکلم کردن با خدا‌ست و کلام آدمی نیست.) ❓سؤال اگر نماز‌گزار در قنوت، بعد از دعا کردن مثلاً بگوید: «بحق الحسین (علیه‌السلام)»، آیا نمازش باطل می‌شود؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. عبارت یاد‌شده کلام آدمی نیست و موجب بطلان نماز نمی‌شود. «بحق الحسین» خطاب با خداوند و مناجات با حضرت حق و توسل به خداوند با تمسک به مقام والای ابا‌عبد‌الله (علیه‌السلام) در نزد خداوند، است. 2. بر‌اساس روایات، حضرت یوسف نیز در مناجاتش با خداوند، به آبا و اجداد خود، ابراهیم و اسحاق و یعقوب (علیهم‌السلام)، توسل کرده‌است. در «تفسیر قمی» از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده‌است: «في قصة النبي يوسف ع في السجن:... قَالَ فَلَمَّا انْقَضَتِ الْمُدَّةُ وَ أَذِنَ اللَّهُ لَهُ فِي دُعَاءِ الْفَرَجِ، فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلَى الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ: "اللَّهُمَّ إِنْ كَانَتْ ذُنُوبِي قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِي عِنْدَكَ، فَإِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِوَجْهِ آبَائِيَ الصَّالِحِينَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ"، فَفَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَ نَدْعُو نَحْنُ بِهَذَا الدُّعَاءِ؟ فَقَالَ ادْعُ بِمِثْلِهِ: "اللَّهُمَّ إِنْ كَانَتْ ذُنُوبِي قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِي عِنْدَكَ، فَإِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ، نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و‌آله و‌سلم) وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام). ترجمه: دربارۀ ماجرای یوسفِ نبی (علیه‌السلام) در زندان وارد شده‌است: وقتی مدت زندانی بودن تمام شد و خداوند به یوسف اجازه داد تا برای خلاصی و رهایی‌اش دعا کند، یوسف گونه‌اش را بر زمین گذاشت و عرضه داشت: "بار‌الها، اگر گناهانم مرا در پیشگاه تو رو‌سیاه و بی‌آبرو کرده‌است، من با آبروی آبا و اجدادم، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، به تو روی می‌آورم." حضرت (علیه‌السلام) در ادامه فرمود: بعد از این دعا، خداوند او را از زندان خلاص کرد. روای می‌گوید به حضرت عرض کردم: فدایت شوم، ما نیز می‌توانیم این دعا را بخوانیم؟ حضرت فرمود: شما چنین دعا کنید: بار‌الها، اگر گناهانم مرا در پیشگاه تو رو‌سیاه و بی‌آبرو کرده‌است، من با آبرویِ پیامبرِ رحمت، حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، و با آبروی حضرت علی و حضرت فاطمه و حضرت حسن و حضرت حسین و آبروی ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) به در‌گاه تو می‌آیم. 3. پس چنین نیست که نام بردن از نبی یا وصی حتماً سخن آدمی و تکلم با انسان‌ها محسوب شود. وقتی [در مناجات یا در نماز یا...] نام نبی یا وصی را می‌آوریم، با نبی یا وصی سخن نمی‌گوییم و طرف خطاب ما نبی یا وصی نیست، بلکه ما با حضرت حق تعالی سخن می‌گوییم و خداوند را مخاطب قرار می‌دهیم و با او مناجات می‌کنیم و نام بردن از پیامبر یا امامان (علیهم‌السلام) توسل به خداوند است با آبروی آن ذوات قدسی (علیهم‌السلام). 4. پس روشن است که شهادت سوم (شهادت به ولایت حضرت امیر مؤمنان، علی ــ علیه‌السلام) در نماز به‌هیچ‎‌وجه کلام آدمی محسوب نمی‌شود. مخاطب ما هنگام ادای شهادت سوم حضرت حق تعالی است، نه امیر‌المؤمنین. ما با خداوند سخن می‌گوییم و در سخن خود به جعل و نصب الهی اقرار می‌کنیم. ما با گفتن شهادت سوم، اقرار می‌کنیم که خداوند حضرت علی (علیه‌السلام) را وصی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و خلیفه و جانشین ایشان قرار داده‌است، همان‌طوری که شهادت دوم (شهادت به رسالت حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) کلام آدمی نیست و مخاطب ما هنگام ادای شهادت دوم، پیامبر نیست. ما هنگام ادای شهادت دوم، خداوند را مخاطب قرار می‌دهیم و با حضرت حق تعالی مناجات می‌کنیم و اقرار می‌کنیم که او حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را به‌عنوان نبی مبعوث کرده و به سوی خلق فرستاده‌است. 5. به‌جز سلام دادن به پیامبر و ائمۀ اطهار و به‌جز سلام دادن به انبیای الهی و ملائکۀ مقرب (علیهم‌السلام) در تشهد دوم نماز، قبل از سلام آخر، همۀ نماز، از ابتدا تا انتها، خطاب با خداوند و مناجات با حضرت حق است و به صرف نام بردن از نبی یا وصی (علیهما‌السلام)، نماز از مناجات با خداوند بودن خارج نمی‌شود. نام بردن از نبی یا وصی (علیهما‌السلام) در نماز به این معنی نیست که طرف خطاب ما نیز نبی یا وصی (علیهما‌السلام) است و ما نبی یا وصی را مخاطب قرار داده‌ایم.
همان‌طوری که شهادت بر یگانگی خداوند (شهادت اول) مناجات با خداوند و اقرار به یگانگی او است، شهادت بر رسالت پیامبر و جانشینی امیر مؤمنان (شهادت دوم و سوم) نیز مناجات با خداوند و اقرار به فعل و نصب و جعل او است. 6. در روایتی که علی‌بن ابراهیم قمی (قدس‌سره) آن را روایت کرده‌است، تشهد در اذان و اقامه چنین تفسیر شده‌است: «... وَ مَعْنَى قَوْلِهِ "أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ" إِقْرَارٌ بِالتَّوْحِيدِ وَ نَفْيُ الْأَنْدَادِ وَ خَلْعُهَا وَ كُلُّ مَا يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَعْنَى "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ" إِقْرَارٌ بِالرِّسَالَةِ وَ النُّبُوَّةِ وَ تَعْظِيمٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: "وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ"‏ أَيْ تُذْكَرُ مَعِي إِذَا ذُكِرْتُ؛ ترجمه: و "أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ" اقرار به توحید و یگانگی خداوند و نفی همتا و شریک برای او است و "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ" تعظیم رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و اقرار به رسالت و نبوت ایشان است و چنین اقراری، بعد از اقرار به توحید و یگانگی خداوند، پیروی از سخن و دستور خداوند است که فرموده‌است: "وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ (سورۀ مبارکۀ انشراح، آیۀ شریفۀ 4)"، یعنی هرگاه که یاد شدم همراه من یاد می شوی.» 🔹 دفتر مرجع عالیقدر، حضرت آیت‌الله شیخ محمد سند (دام‌ظله) https://t.me/ayatollahsanad 🔺
سید عبد الحسین شرف الدین و سازش از موضع قدرت مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند دام ظله در آپارات مشاهده كنيد https://aparat.com/v/Xti5l
🟢اجر و ثواب کشته شدن در راه زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام ❓سؤال آیا کسی که در راه زیارت حضرت امام حسین (علیه‌السلام) یا در راه زیارت دیگر امامان (علیهم‌السلام) می‌میرد، شهید است؟ ⬇️ 🖊پاسخ در «کامل‌الزیارات» نقل شده‌است: «في ثواب من قتل في طريق زيارته (علیه السلام):... قُلْتُ: فَمَا لِمَنْ قُتِلَ عِنْدَهُ جَارَ عَلَيْهِ سُلْطَانٌ، فَقَتَلَهُ؟ قَالَ: أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ يُغْفَرُ لَهُ بِهَا كُلُّ خَطِيئَةٍ وَ تُغْسَلُ طِينَتُهُ الَّتِي خُلِقَ مِنْهَا الْمَلَائِكَةُ حَتَّى تَخْلُصَ كَمَا خَلَصَتِ الْأَنْبِيَاءُ المخلصين [الْمُخْلَصُونَ‏] وَ يَذْهَبُ عَنْهَا مَا كَانَ خَالَطَهَا مِنْ أَجْنَاسِ طِينِ أَهْلِ الْكُفْرِ وَ يُغْسَلُ قَلْبُهُ وَ يُشْرَحُ صَدْرُهُ وَ يُمْلَأُ إِيمَاناً فَيَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ مُخْلَصٌ مِنْ كُلِّ مَا تُخَالِطُهُ الْأَبْدَانُ وَ الْقُلُوبُ وَ يُكْتَبُ لَهُ شَفَاعَةٌ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَلْفٍ مِنْ إِخْوَانِهِ وَ تَوَلَّى الصَّلَاةَ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ مَعَ جَبْرَئِيلَ وَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ يُؤْتَى بِكَفَنِهِ وَ حَنُوطِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُوَسَّعُ قَبْرُهُ عَلَيْهِ وَ يُوضَعُ لَهُ مَصَابِيحُ فِي قَبْرِهِ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ تَأْتِيهِ الْمَلَائِكَةُ بِالطُّرَفِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُرْفَعُ بَعْدَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً إِلَى حَظِيرَةِ الْقُدْسِ، فَلَا يَزَالُ فِيهَا مَعَ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ حَتَّى تُصِيبَهُ النَّفْخَةُ الَّتِي لَا تُبْقِي شَيْئاً فَإِذَا كَانَتِ النَّفْخَةُ الثَّانِيَةُ وَ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ كَانَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُهُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و‌آله و‌سلم) وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءَ وَ يُبَشِّرُونَهُ وَ يَقُولُونَ لَهُ الْزَمْنَا وَ يُقِيمُونَهُ عَلَى الْحَوْضِ فَيَشْرَبُ مِنْهُ وَ يَسْقِي مَنْ أَحَبَّ؛ ترجمه: در ثواب کسی که در راه زیارت حضرت امام حسین (علیه‌السلام) می‌میرد: به حضرت عرض کردم: کسی که در راه زیارت حضرت امام حسین (علیه‌السلام) است و حاکمی بر او ظلم و ستم می‌کند و او را می‌کُشد. چنین شخصی چه مقام و منزلتی دارد؟ حضرت فرمود: با اولین قطرۀ خونی که از او ریخته می‌شود، همۀ گناهان و لغزش‌هایش آمرزیده و روح آسمانی او از همۀ نا‌پاکی‌ها و نا‌خالصی‌ها پاک می‌شود، همان‌طوری که انبیای الهی (علیهم‌السلام) از نا‌پاکی‌ها و نا‌خالصی‌ها پاک و طاهر‌ند. این فرد از هر نا‌خالصی پاک می‌شود، از نا‌خالصی‌هایی که کافران به آن‌ها همراه‌اند. آری، قلب او پاک و سینه‌اش فراخ و از ایمان به خداوند مملو می‌شود. در‌نتیجه او خداوند را زیارت می‌کند در حالی که به مقام مخلصین بار یافته و از هر نا‌پاکی پاک شده‌است. در حق او شفاعت برای خانواده‌اش و شفاعت برای هزار نفر از دوستانش نوشته می‌شود. جبرئیل و عزرائیل بر او سلام و صلوات می‌فرستند و همراه با آن دو، بر او سلام و صلوات می‌فرستند و برای او، از بهشت کفن و کافور می‌آورند و قبر او را وسیع می‌کنند و چراغ‌هایی روشن در قبر او می‌گذارند و دری به بهشت به روی او می‌گشایند و فرشته‌ها از بهشت نزد او می‌آیند و بعد از هجده روز، او را به حظیرۀ قدس (جایگاهی والا و مقدس) می‌برند. او در حظیرۀ قدس همواره با اولیای الهی هم‌دم و هم‌نشین خواهد بود تا این‌که نفخۀ اول خواهد شد، نفخه‌ای که همه چیز را فانی خواهد کرد و چیزی را باقی نخواهد گذاشت. پس هنگامی که زمان نفخۀ دوم فرا رسد و او از قبرش بر‌خیزد، اولین کسانی که با او مصافحه خواهد کرد، رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و امیر مؤمنان، حضرت علی (علیه‌السلام)، و دیگر امامان (علیهم‌السلام) خواهد بود. [آری، او با این ذوات قدسی مصافحه خواهد کرد و] آنان به او بشارت خواهند داد و خواهند گفت با همراه شو و به او در کنارِ حوضِ [کوثر] جا می‌دهند. او از حوضِ [کوثر] می‌نوشد و به هر که بخواهد، می‌نوشاند (کامل‌الزیارات، ج 1، ص 123).» آن‌چه در این روایت به‌عنوان اجر و ثواب ذکر شده است، عبارت است از طیِ کمالاتِ عوالمِ رجعت و حتی طیِ برخی از کمالاتِ روزِ قیامت. 2. همچنین در روایتی دیگر وارد شده‌است: «في ثواب من مات في زيارة الحسين (علیه السلام):...
قَالَ: فَمَا لِمَنْ مَاتَ فِي سَفَرِهِ إِلَيْهِ؟ قَالَ: تُشَيِّعُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَأْتِيهِ بِالْحَنُوطِ وَ الْكِسْوَةِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ تُصَلِّي عَلَيْهِ إِذْ كُفِّنَ وَ تُكَفِّنُهُ فَوْقَ أَكْفَانِهِ وَ تَفْرُشُ لَهُ الرَّيْحَانَ تَحْتَهُ وَ تَدْفَعُ الْأَرْضَ حَتَّى تَصَوَّرَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ مَسِيرَةَ ثَلَاثَةِ أَمْيَالٍ وَ مِنْ خَلْفِهِ مِثْلَ ذَلِكَ وَ عِنْدَ رَأْسِهِ مِثْلَ ذَلِكَ وَ عِنْدَ رِجْلَيْهِ مِثْلَ ذَلِكَ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَى قَبْرِهِ وَ يَدْخُلُ عَلَيْهِ رُوحُهَا وَ رَيْحَانُهَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَة؛ ترجمه: (در اجر و ثواب کسی که در راه زیارت حضرت امام حسین ــ علیه‌السلام ــ می‌میرد): راوی می‌گوید به حضرت عرض کردم: کسی که در راه زیارت حضرت امام حسین (علیه‌السلام) می‌میرد، چه اجر و ثوابی دارد؟ حضرت فرمود: فرشتگان الهی او را تشییع می‌کنند و از بهشت، برایش کافور و کفن می‌آورند و هنگامی که [مردم] او را کفن کردند، فرشتگان بر او نماز می‌گزارند و سپس علاوه بر کفن او، کفنی دیگر [با کفنی که از بهشت آورده‌اند] و زیر قدم‌های او، از ریحان فرش می‌کنند. آن‌گاه قبر او وسیع می‌شود به‌طوری که گویی، هم فاصلۀ رو‌به‌روی و فاصلۀ پشت سر او و هم فاصلۀ بالای سر او و هم فاصلۀ زیر قدم‌هایش تا او سه فرسنگ ادامه دارد، [یعنی تو‌گویی هر هر طرف، قبر تا سه فرسنگ فراخ می‌شود.] سپس دری از بهشت به قبر او باز می‌شود و تا قیام قیامت، نزد او مالامال از روح و ریحان می‌شود (کامل‌الزیارات، ج 1، ص 123).» 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) https://t.me/ayatollahsanad 🔺
https://aparat.com/v/YHoIA حقيقت پيامبر صلوات الله عليه واله از ديدگاه ی و قرآن مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله)
معارف مهدوی 1 📚مردان عصر ظهور https://t.me/mohkamatalthaqalain 🔹
❓سؤال من در یک مدرسۀ دولتی معلم بودم و دروس تعیین‌شده را تدریس می‌کردم. سپس با اجازۀ مدیر مدرسه [و با حفظ سمت در آن مدرسۀ دولتی]، و در مدرسه‌ای خصوصی (غیر انتفاعی) مشغول تدریس شدم. آیا این کار من شرعاً جایز است؟ ⬇️ 🖊پاسخ اشتغال به تدریس در مدرسۀ خصوصی با رعایت دو شرط جایز است: 1. با اجازۀ مدیر مدرسه باشد؛ 2. در انجام وظایف در آن مدرسه کوتاهی نشود. البته ممکن است مدرسه در آینده وظیفه‌ای دیگر به معلم محول کند. او در انجام وظایف محتمله نیز نباید کوتاهی کند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) @ayatollahsanad 🔺
🟢شفاعت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم ❓سؤال نظر شما دربارۀ روایتِ «ادخرت شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي؛ من شفاعتم را برای افرادی که مرتکب گناهان کبیره شده‌اند، نگه داشته‌ام» چیست؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. اصل شفاعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم) امری قطعی و مسلم و به‌لحاظ نقلی (آیات و روایات)، متواتر است. 2. شفاعت گاهی به فرد گناه‌کار تعلق می‌گیرد و گاهی برای افزون کردن اجر و پاداش و بالا بردن مقام و منزلت شخص است. 3. در روایات وارد شده‌است که حتی ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) نیز برای این‌که به مقام والای حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم) برسند، به شفاعت ایشان نیاز دارند و وقتی ائمه (علیهم‌السلام) چنین‌اند، دیگر انبیای الهی (علیهم‌السلام) به‌طریق اولی نیازمند شفاعت پیامبر خواهند بود تا با شفاعت ایشان، به مقامات والا‌تری برسند. 4. همان‌طوری که در روایات وارد شده‌است اهوال قیامت (ترس و وحشت‌های در قیامت) به‌طوری سهمگین‌اند که هیچ نبی‌ای از آن نجات نمی‌یابد مگر با شفاعت سید‌الانبیا، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم). 5. بلکه در روایات تفسیری وارد شده‌است که ایمان و عمل هیچ پیامبری پذیرفته نمی‌شود مگر با شفاعت سید‌الانبیا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم). شیخ صدوق (رحمه‌الله) روایت کرده‌است: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلٌ إِلَّا بِرَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ ترجمه: هیچ‌کسی به بهشت نمی‌رود مگر در سایۀ لطف و رحمت خداوند عز‌و‌جل» (در برخی نسخ «بعمله» نیز آمده‌است و روایت چنین است: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلٌ إِلَّا بِرَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ هیچ‌کسی به‌خاطر عملش به بهشت نمی‌رود مگر در سایۀ لطف و رحمت خداوند عز‌و‌جل»). و «رحمت خداوند» سید‌الانبیا، محمدِ مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم)، است. 6. البته در‌بارۀ خود این روایت باید گفت که مرسل است، ولی همان‌طوری که علامه مجلسی (رحمه‌الله) گفته‌است، مسلمانان این روایت را تلقی به قبول کرده‌اند. البته روایتی مشابه این روایت در مجمع‌البیان، از طریحی، نقل شده‌است. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=نظر-شما-دربارۀ-روایتِ-ادخرت-شفاعتي-لأ&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢توسعۀ مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی و احکام آن ❓سؤال امروزه مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی توسعه یافته‌است. آیا احکام گفته‌شده برای مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی شامل کل مسجد‌الحرام و مسجد‌النبیِ امروزی، حتی جا‌هایی که بعد از توسعه به آن افزوده شده‌است، می‌شود؟ اگر شامل می‌شود، لطفاً دلیل تعمیم را نیز بفرمایید. ⬇️ 🖊پاسخ 1. مسجد‌النبی از مساحتی که در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌‎و‌سلم) داشت، چندین بار در زمان ائمه (علیهم‌السلام) توسعه یافت و در روایات صادر‌شده از ائمه، احکام مسجد‌النبی مکان‌هایی را که بعد از زمان پیامبر به آن افزوده شده‌است، شامل می‌شود. 2. این سخن در مورد مسجد‌الحرام نیز صدق می‌کند. 3. افزون بر آن‌چه گذشت، باید گفت احکام دو مسجد بر عنوان آن‌ دو (مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی) بار شده‌است و در‌نتیجه تا جایی که عنوان صدق کند، احکام نیز جاری خواهد بود. این سخن در مورد «مکۀ مکرمه» و «مدینۀ منوره» و «کربلا» و تخییر مسافر در این سه مکان نیز صادق است، یعنی حکمِ تخییر در این سه مکان مقدس بر عنوان آن سه بار شده‌است و تا جایی که عنوان صدق کند، حکم نیز جاری خواهد بود. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=امروزه-مسجدالحرام-و-مسجدالنبی-توس&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢معنای رفع قلم در نهم ربیع‌الاول ❓سؤال در فرضِ ثبوتِ رفع‌القلم در نهمِ ماهِ ربیع، معنای آن چیست؟ مردم آن را به معنای «رفع مؤاخذه» می‌گیرند. آیا چنین معنایی پذیرفتنی است؟ ⬇️ 🖊پاسخ مؤاخذه با تشریع متفاوت است و مراد از «رفع قلم» رفعِ قلمِ مؤاخذه است، نه رفعِ قلمِ تشریع و این بحثی گسترده و دراز دامن است. فقها و متکلمین و مفسرین این بحث را در موطن‌های مختلف و متعدد مطرح کرده‌اند، برای مثال: أ. در باب شهادت دادن و در تبیین این‌که کسی که از گناهان کبیره اجتناب کند، ولی مرتکب گناهان صغیره شود، بخشیده می‌شود و مؤاخذه و عقاب نمی‌شود؛ ب. در تبیین این مسئله که گناه و سیئه تا هفت ساعت بعد از ارتکاب آن نوشته نمی‌شود. ج. در بحث شفاعت ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام)؛ ائمه (علیهم‌السلام) شیعیانشان را در قیامت شفاعت خواهند کرد و آن‌ها را از عذاب ابدی خواهند رهاند، ولی در دنیا و برزخ و در بعد از رجعت، چنین شفاعت [فرا‌گیری] نخواهند داشت. د. در بیان تفاوت مؤاخذۀ شخصِ معاند با مؤاخذۀ شخصِ غیر‌معاندی که از روی سستی و تنبلی و کاهلی به وظایف و تکالیف دینی عمل نمی‌کند؛ ه. در بیان این‌که گناهان گذشته با اتیانِ نماز‌هایِ یومیه بخشیده می‌شود، ولی گناهان آینده نه؛ و. در بیان این‌که گناهان گذشته با حج گزاردن بخشیده می‌شود، ولی گناهان آینده نه؛ ز. در بیان این‌که گناهان گذشته با گریه کردن بر مصائب ائمه (علیهم‌السلام) بخشیده می‌شود، ولی گناهان آینده نه؛ ح. در بیان این‌که گناهان گذشته با توبۀ لاحق بخشیده می‌شود، ولی گناهان آینده نه؛ ط. در بیان این‌که حسنات و کارهای نیک سیئات و کار‌های بد را از‌بین می‌برند. مسئلۀ یاد‌شده در این موطن‌ها و در دیگر مواطن مطرح شده‌است و علما در این باره به‌تفصیل سخن گفته‌اند. اگر کسی بخواهد این مسئله را به‌تفصیل وا‌کاوی و در آن باره تحقیق و پژوهش کند، باید به موطن‌های یاد‌شده مراجعه کند. اجمال آن تفصیل‌ها این است که اگر انسان به هدایت و نجات از مؤاخذه و عقاب و عذاب امید داشته باشد، بهتر هدایت می‌شود و در راه راست قدم می‌گذارد و در این مسیر استقامت می‌کند، ولی اگر امیدی به نجات از مؤاخذه و عقاب و عذاب نداشته باشد و مأیوس و نا‌امید باشد، در راه راست قدم نمی‌گذارد و بر گناه و معصیت اصرار می‌کند. در روایات وارد شده‌است که خوف و رجا در قلب مؤمن باید مساوی باشد و یکی بیش از دیگری نباشد و آن‌چه گذشت، یکی از حکمت‌ها و فلسفه‌هایِ ضرورتِ تساویِ خوف و رجا در قلب مؤمن است. حاصل سخن این است که علما پاسخ‌های مختلفی به این سؤال داده‌اند. آن‌چه در‌بارۀ این سؤال مناسب است این است که: 1. رفع‌القلم گناهان صغیره را شامل می‌شود. 2. ممکن است مراد از «رفع‌القلم» تأخیر در نوشتن گناه باشد. این سخن قابل‌مقایسه است با مهلت هفت‌ساعته‌ای که خداوند از روی کرامت و برای بزرگداشتِ حضرتِ آدم (علیه‌السلام)، به بنی‌آدم داده و فرموده‌است گناه و سیئه را تا هفت ساعت بعد از ارتکاب آن، در نامۀ عمل انسان‌ها نمی‌نویسم. اگر در این مهلت هفت‌ساعته، پشیمان و نادم شد و توبه کرد، او را می‌بخشم و اگر پشیمان نشد و توبه نکرد و بر کار خود اصرار داشت، در نامۀ عملش می‌نویسم. چه‌بسا مراد از «رفع‌القلم» نیز چنین مهلتی باشد. 3. ممکن است مراد از «رفع‌القلم» رفع عذاب و عقاب اخروی در قیامت باشد، نه گرفتاری در دنیا و عذاب‌های برزخی. 4. ممکن است مراد از «رفع‌القلم» رفع مؤاخذه نسبت‌به گناهانی باشد که شخص از روی نا‌آگاهی انجام داده‌است و در ارتکاب آن‌ها هیچ عناد و لجاجی نداشته‌است و در‌نتیجه گناهانی که از روی آگاهی و با عناد و لجاج اتیان شده‌اند را شامل نمی‌شود. مطلبی که در این میان مهم است، این است که بین قلم تشریع و تکلیف با قلم مؤاخذه تفاوت‌هایی وجود دارد. برای مثال، [همۀ انسان‌ها به یک اندازه مکلف‌اند. قلم تکلیف و تشریع نسبت‌به همه رفته و همه مکلف به تکالیف دینی هستند، ولی] مؤاخذه و عقابِ شخصِ معاند با شخصِ تنبلی که از روی تنبلی و بی‌مبالاتی مرتکب گناه می‌شود، یکی نیست. مؤاخذه و عقاب شخص معاند با شخص بی‌مبالات و مؤاخذه و عقاب شخص مقصر با شخص قاصر و مؤاخذه و عقاب شخص عالم با شخص جاهل و مؤاخذه و عقاب شخصی که دلایل و برهان‌ها و حجت‌های مختلفی را دیده با شخصی که دلایل و حجت‌های کمی به او رسیده‌است یکی نیست. معاند و عالم و مقصر و کسی که حجت‌های فراوانی دیده‌است مؤاخذۀ شدید‌تری خواهند داشت. برای مثال، اصحاب حضرت موسی (علیه‌السلام) معجزات فراوان و حجج مختلف و متعددی را دیدند و برایشان از آسمان مائده رسید. مؤاخذۀ چنین افرادی در نسبت با کسی که چنین معجزاتی را ندیده و حجج کم‌تری به رسیده‌است، بسیار شدید‌تر خواهد بود.
همۀ این‌ها دلالت دارد که قلم مؤاخذه با قلم تشریع متفاوت است و چنین نیست که چون بر همه قلم تشریع به‌طور یکسان رفته‌است، پس قلم مؤاخذه نیز بر همه یکسان رفته‌است! مؤاخذه مراتب مختلفی دارد و گاهی شدید و گاهی شدید‌تر است. به سخن دیگر، علاوه‌بر قلم تشریع، عوامل دیگری در قلم مؤاخذه تأثیر‌گذار است و مؤاخذه بر حَسَب آن عوامل شدید یا شدید‌تر می‌شود. از آن‌چه گذشت می‌توان چنین نتیجه گرفت که هر انسانی باید مسیری را که پیموده‌است، بررسی کند، چرا‌که مجموعۀ اعمال و احوال و اعتقادات و شرایطی که در آن زیسته در مؤاخذه و شدت و ضعف آن تأثیر‌گذار است. گفتن این نکته خالی از لطف نیست که یکی از جا‌هایی که مشهور علما بین قلم تشریع و تکلیف با قلم مؤاخذه فرق قائل شده‌اند، بحث ظهار است. ظهار فعلی حرام و، در عین حال، معفو‌عنه است، همان‌طوری که گناهان صغیره با اجتناب از گناهان کبیره، معفو‌عنه هستند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر آیت‌الله محمد سند (دام‌ظله) @ayatollahsanad 🔺
❓سؤال حکمِ کودکِ ممیزِ غیرِ بالغِ نه‌ساله‌ای که برای اولین بار به عمرۀ مفرده رفته‌است و ولیِّ او از طرف او احرام را نیت کرده‌است، چیست؟ آیا این کودک باید حلق* یا تقصیر** کند؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1.حلق و تقصیر در عمرۀ مفرده جایز است و حلق بهتر و افضل از تقصیر است. 2. در‌بارۀ نیت باید گفت که هم خود کودک و هم ولیّ او باید احرام و دیگر اعمال حج را نیت کنند. *: به تراشیدن موی سر با تیغ «حلق» گفته می‌شود. **: به کوتاه کردن موی سر یا کوتاه کردن ناخن‌ها در حج یا عمره «تقصیر» گفته می‌شود. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) @ayatollahsanad 🔺
🟢صدق و کذب خبری و مخبری ❓سؤال علامه مجلسی (رحمه‌الله) می‌گوید: «و«الكذب» الإخبار عن الشيء بخلاف ما هو عليه، سواء طابق الاعتقاد أم لا، على المشهور، وقيل: «الصدق» مطابقة الاعتقاد و«الكذب» خلافه وقيل: «الصدق» مطابقة الواقع والاعتقاد معا و«الكذب» خلافه، والكلام فيه يطول، ولا ريب في أن الكذب من أعظم المعاصي، وأعظم أفراده وأشنعها الكذب على الله وعلى رسوله وعلى الأئمة عليهم السلام؛ ترجمه: «کذب» بنا‌بر دید‌گاه مشهور، خبر دادن از چیزی است که واقعیت ندارد، اعم از این‌که گوینده به سخن خود معتقد باشد یا نباشد. برخی گفته‌اند «صدق» گفتارِ مطابق با اعتقاد گوینده است و «کذب» گفتارِ مخالفِ اعتقاد گوینده است. سخن در تبیین چیستی و ماهیت «صدق» و «کذب» نیازمند بحثی مفصل و طولانی است و چیزی که واضح و قطعی است این است که کذب و دروغ از بزرگ‌ترین معاصی است و بد‌ترین نوع کذب و دروغ، کذب بستن بر خداوند تبارک و تعالی و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و امامان معصوم (علیهم‌السلام) است.» تعریف «کذب» از دید‌گاه حضرت آیت‌الله سند (دام‌ظله) چیست؟ آیا کسی که سخنی کذب و دروغ را از شخصی نقل می‌کند، کاذب و دروغ‌گو محسوب می‌شود یا نسبت‌به چنین ناقلی، باید حسن‌ظن داشته باشیم و بگوییم واقع بر او مشتبه شده و اشتباه کرده یا به جهل مرکب گرفتار شده‌است؟ اگر چنین شخصی کاذب باشد، برای دانستن این نکته که از روی علم و آگاهی دروغ می‌گوید یا نه، آیا باید تحقیق و تفحص کنیم؟ آیا در کاذب و دروغ‌گو دانستن چنین شخصی بین علمای اعلام اختلافی وجود دارد، هر‌چند این اختلاف بر‌خاسته از تعریف «کذب» در نزد آن بزرگان باشد؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. مطابقت خبر با واقع صدق خبری است و مخالفت آن با واقع کذب خبری، یعنی در این اصطلاح، «صدق» و «کذب» وصف خود خبر است [و خبر صادق یا کاذب است]. 2. صدق و کذب خبری ارتباطی به اعتقاد گوینده ندارد. اگر خبر مطابق با واقع باشد، صدق خبری دارد، اعم از این‌که مطابق اعتقاد گوینده باشد یا مطابق اعتقاد گوینده نباشد. اگر خبر مطابق با واقع نباشد، کذب خبری دارد، اعم از این‌که مطابق اعتقاد گوینده باشد یا مطابق اعتقاد گوینده نباشد. 3. صدق و کذب یاد‌شده صدق و کذب خبر بر حسب عقل نظری است. 4. مطابق بودن خبر با اعتقاد گوینده «صدق مخبری» و مطابق نبودن خبر با اعتقاد گوینده «کذب مخبری» است، یعنی اگر خبر با اعتقاد گوینده مطابق باشد، گوینده صادق است و اگر خبر با اعتقاد گوینده مطابق نباشد، گوینده کاذب است. 5. صدق و کذب یاد‌شده صدق و کذب فاعلی و مخبری بر حسب عقلی عملی است. 6. پس با دو نوع صدق و کذبِ خبری و مخبری رو‌به‌روییم و ظاهراً تأیید و تصدیق قرآن نسبت‌به کتب آسمانی قبلی یا تأیید کتب آسمانی نسبت‌به هم‌دیگر از نوع اول، یعنی از نوع صدق و کذب خبری بر حسب عقلی نظری، است. تصدیق قرآن نسبت‌به کتب آسمانی قبلی یا تأیید کتب آسمانی نسبت‌به هم‌دیگر به این معنی است که سخنان آن‌ها حق و مطابق با واقع است. 7. اما مراد از تصدیق و تأیید انبیا (علیهم‌السلام) نسبت‌به هم‌دیگر و نیز مراد از عصمت انبیا و اوصیا (علیهم‌السلام) مجموع دو معنای صدق است. [تأیید و تصدیق انبیا نسبت‌به هم به این معنی است که هم سخن انبیا حق و مطابق با واقع و حقیقت است و هم انبیا به گفته‌هایشان باور داشتند.] روشن است که این معنا از صدق (مجموع دو معنا) اصطلاحی دیگر در مقابل دو اصطلاح یاد‌شده است. 8. ما در کتاب الرجال، ج 3، معانی دیگری را برای صدق و کذب بیان کرده‌ایم که آن معانی در آیات و روایات به‌کار رفته‌اند. 9. چنان‌چه گذشت، «صدق» و «کذب» معانی مختلف و متعدد دارد و معنای این دو واژه منحصر در دو معنای یاد‌شده نیست و برای همین، هنگام استعمال این دو در آیات و روایات، باید دقت کرد و هشیار بود تا معنای مورد‌نظرِ در آیه یا روایت را به نیکی در‌یافت. 10. «حجیت روایت» گاهی به معنای اول، یعنی مطابقتِ متنِ حدیث و روایت با واقع، است. در این معنا، حجیتِ روایت به‌لحاظ متن و محتوای روایت است و ارتباطی با راوی و وثاقت راوی ندارد. علمایِ متقدمِ شیعه ــ بلکه علمایِ متقدمِ شیعه و سنی ــ و برخی بزرگان از متأخرین «حجیت» را در همین معنا (مطابقتِ متنِ حدیث و روایت با واقع) به‌کار برده‌اند. 11. «حجیت روایت» گاهی در معنای دوم، یعنی مطابق بودن متن خبر با اعتقاد متکلم، به‌کار می‌رود. در این معنا، حجیت روایت با توجه به حال روای و وثاقت او است، یعنی بر‌اساس این معنا، روایتی حجت است که راوی آن ثقه باشد. این معنا از «حجیت» مورد‌توجه متأخرین قرار گرفته‌است و آن‌ها «حجیت» را در این معنا به‌کار برده‌اند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=علامه-مجلسی-رحمهالله-میگوید-وال&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢توصیه‌هایی برای یاد‌گیری معارف و فلسفه و عرفان ❓سؤال آیا آموختن فلسفه و عرفان، قبل از یاد‌گیری قرآن و روایت، جایز است؟ ⬇️ 🖊پاسخ در‌بارۀ یاد‌گیری فلسفه و عرفان توصیه‌هایی از بزرگان ما رسیده‌است: 1. ابتدا باید شخص علوم دینی را بیاموزد و سپس به یاد‌گیری فلسفه و عرفان روی آورد. شخص ابتدا باید فقه و تفسیر و کلام و نیز روایات معارفی را بیاموزد. 2. بعد از این‌که علوم دینی را آموخت، در قدم بعدی، باید اقوال فلاسفه و عرفا را بیاموزد. مدرس و معلم این علوم نیز باید تذکر دهد که فلسفه و عرفان وحی منزل و خطا‌نا‌پذیر نیست، بلکه علومی بشری و حاصل تلاش و کوشش و تفکر انسان‌ها‌‌ست. 3. باید هنگام آموزش فلسفه و عرفان کار تطبیقی کرد و به مکاتب دیگر معرفتی، مانند مکاتیب کلامی و تفسیری و حدیثی، توجه داشت و دانش‌پژوه و طلبه را با نقد‌هایی که به مطالب فلسفی و عرفانی مطرح شده‌اند، آشنا ساخت. 4. باید دانست که نتیجۀ اندیشه‌های فلسفی و عرفانیِ بشر ــ تا زمانی که بشری و زمینی است ــ محدود است. 5. باید دانست که ممکن است نتیجۀ اندیشه‌های فلسفی و عرفانیِ بشر ــ تا زمانی که بشری و زمینی است ــ خطا و اشتباه باشد و برای همین فلاسفه با هم اتفاق‌نظر ندارند و در بیش‌تر مسائل و نظریه‌ها اختلاف دارند به‌طوری که فلاسفه دارای مکاتیب و مدارس فکری مختلف و متعدد هستند. این سخنان در‌بارۀ عرفان و مکاتیب مختلف عرفانی نیز صادق است. 6. آموختن فلسفه و عرفان ورزش ذهنی و تمرین فکری و کوشش قلبی و معنوی است، یعنی تمرینی برای احضار تصورات است. 7. اما در‌بارۀ تصدیق‌ها، شخص باید به محکمات وحی و به سنتِ [قولی و فعلیِ] ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) و به بدیهیات عقلی و فطری مراجعه کند. شخص باید معارف دینی و وحیی را بیاموزد و آن‌ها را و بدیهیات عقلی و فطری را تصدیق کند. 8. حاصل سخن این است که یاد‌گیری فن فلسفه یا دانش عرفان و آگاهی داشتن به فلسفی و عرفانی مانند آگاهی داشتن از اقوال لغت‌دانان و واژه‌پژوهان است. همان‌طوری که سخن ادیبان و واژه‌پژوهان حجت نیست، سخن فلاسفه و عرفا نیز حجت نیست [و به صرف فلسفی بودن یا عرفانی بودن یک گزاره نمی‌توان آن را تصدیق کرد و به آن معتقد شد.] آری، فلسفه و عرفان برای دست یافتن به تصدیقات سود‌مند نیست، ولی در اعطای تصورات کار‌ساز است. ما با آموختن و اطلاع از این دو علم به تصور‌هایی می‌رسیم و برای تصدیق [یا رد آن‌ها] به کتاب و سنت و دریافت‌هایِ بدیهیِ عقلی مراجعه می‌کنیم. 9. البته باید توجه کرد که همان‌طوری که سخن ادیبان و واژه‌پژوهان در‌بست مورد‌قبول نیست و خطا‌های بسیاری در اقوال لغوی‌ها وجود دارد، اشتباه‌ها و خطا‌های فراوانی در مباحث فلسفی و عرفانی نیز هست و لازم است این خطا‌ها و اشتباه‌ها گفته شود. 10. لازم است مدرس فلسفه و عرفان به دانشجویان و دانش‌پژوهان گوش‌زد کند که معارف بلند و سترگ اعتقادی در قرآن کریم و روایت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مطرح شده‌است. معارف بلند قرآنی و روایی معارفی هستند که از راه وحی به‌دست انسان رسیده‌اند که برخی از آن‌ها به زبان عقل و استدلال و براهین عقلی هستند [و عقل چنین معارفی را در‌می‌یابد] و برخی از آن‌ها به زبان قلب و فطرت و وجدان هستند [و انسان آن‌ها را با جان و روح و قلبش می‌یابد]. 11. معارف بلند اعتقادی‌ای که از راه وحی به‌دست ما رسیده‌اند، با حواس قابل‌درک و در‌یافت نیستند و روشن است که تبیین و تقریری کاملاً حسی و مادی یا اجتماعی از این معارف بلند و سترگ ضایع کردن این معارف است. 12. [روی آوردن به حس و تجربه در تبیین معارف دینی و] دوری کردن از عقل و در‌یافت‌های عقلی و دوری کردن از فطرت و در‌یافت‌های قلبی، در حقیقت، محو کردن و از‌بین بردن آن معارف غیبی و اعتقادی است. 13. باید توجه داشت که معارف دینی را می‌توان با علوم مختلف و بر‌اساس زبان هر علم تبیین کرد. برای مثال، ما می‌توانیم از داده‌های غیبی و اعتقادی بر‌داشتی فقهی یا اخلاقی یا بر‌داشتی حسی و تجربی داشته باشیم. آری، هر علمی زبانی مخصوص به خود و اصطلاحی مخصوص به خود دارد و زبان و اصطلاح خود می‌تواند معارف [یا بخشی از آن] را تبیین کند. 14. همان‌طوری که علومِ عقلیِ بشری دارای راه و روش هستند و باید پژوهش‌گرِ این علوم بر‌اساس آن به تحقیق و پژوهش پردازند، علوم دینی نیز راه و روش دارند که طریق استدلال صحیح را در این علوم نشان می‌دهند و پژوهش‌گر و محققِ در این علوم باید بر‌اساس آن مسیر را طی کنند تا به نتیجه برسند. علمی که روش استدلال در علوم دینی را نشان می‌دهد و استدلال سره را از نا‌سره و صحیح را از نا‌صحیح مشخص می‌کند فنِ شریفِ «اصولِ فقه» است. اصول فقه منطقِ علومِ دینی است و هر‌قدر پژوهش‌گر در اصول فقه مهارت داشته باشد و آن را به خوبی آموخته باشد، به همان اندازه در مباحث معرفتی و دینی قوی خواهد بود. 15.
باید دانست علوم دینی، [در سایۀ مجاهدت عالمان بزرگ دینی]، گسترش یافته‌اند و به رشته‌ و شاخه‌های مختلف تقسیم شده‌اند و ما امروزه با علوم مختلف و متعدد دینی رو‌به‌رو هستیم. علم توحید و علم معاد و علم امامت و خلافت و علوم مهدوی و علوم قرآنی و علم کلام و علم کلام جدید و علم ادیان و مذاهب و بسیاری از علوم دیگر از جمله علوم دینی‌اند. 16. مسئلۀ مهم در این میان ترجمان علوم و معارف سترگ دینی به زبان امروزی است. معارف بلند و سترگ دینی باید با زبان امروزی تبیین شوند تا برای انسان معاصر قابل‌درک و در‌یافت باشد. 17. در این‌جا ما چند کتاب اعتقادی را ذکر می‌کنیم که أ. معارف دینی و اعتقادات را بر‌اساس وحی و حتی با الفاظ به‌کار رفته در قرآن و حدیث تبیین کرده‌اند و ب. می‌توان آن‌ها را متن درسی و محور برای آموزش در دوره‌ای تحصیلی قرار داد. البته آن‌چه ما ذکر می‌کنیم به نحو استقصا و احصای کلی نیست و فقط به بخشی از کتبی که دو ویژگی یاد‌شده را دارند، اشاره می‌کنیم. کتاب الاعتقادات از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ مقدمۀ کتاب الهدایه از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ کتاب عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام) از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ کتاب الاحتجاج از شیخ طبرسی (رحمه‌الله)؛ کتاب الفصول المهمة في أصول الأئمة (ج 1) از شیخ حر عاملی (رحمه‌الله)؛ کتاب الرجعت از شیخ حر عاملی (رحمه‌الله)؛ کتاب منهج الرشاد لمن أراد السداد از کاشف‌الغطا (رحمه‌الله)؛ این موارد به همراه کتبی که در حوزه‌های علمیه متن درسی هستند نمونه‌هایی از کتب اعتقادی‌اند که در زمینۀ اعتقادات مفید‌ند و می‌توانند محور آموزشی و متن درسی قرار گیرند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-آموختن-فلسفه-و-عرفان،-قبل-از-یادگ&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢توصیه‌هایی برای یاد‌گیری معارف و فلسفه و عرفان ❓سؤال آیا آموختن فلسفه و عرفان، قبل از یاد‌گیری قرآن و روایت، جایز است؟ ⬇️ 🖊پاسخ در‌بارۀ یاد‌گیری فلسفه و عرفان توصیه‌هایی از بزرگان ما رسیده‌است: 1. ابتدا باید شخص علوم دینی را بیاموزد و سپس به یاد‌گیری فلسفه و عرفان روی آورد. شخص ابتدا باید فقه و تفسیر و کلام و نیز روایات معارفی را بیاموزد. 2. بعد از این‌که علوم دینی را آموخت، در قدم بعدی، باید اقوال فلاسفه و عرفا را بیاموزد. مدرس و معلم این علوم نیز باید تذکر دهد که فلسفه و عرفان وحی منزل و خطا‌نا‌پذیر نیست، بلکه علومی بشری و حاصل تلاش و کوشش و تفکر انسان‌ها‌‌ست. 3. باید هنگام آموزش فلسفه و عرفان کار تطبیقی کرد و به مکاتب دیگر معرفتی، مانند مکاتیب کلامی و تفسیری و حدیثی، توجه داشت و دانش‌پژوه و طلبه را با نقد‌هایی که به مطالب فلسفی و عرفانی مطرح شده‌اند، آشنا ساخت. 4. باید دانست که نتیجۀ اندیشه‌های فلسفی و عرفانیِ بشر ــ تا زمانی که بشری و زمینی است ــ محدود است. 5. باید دانست که ممکن است نتیجۀ اندیشه‌های فلسفی و عرفانیِ بشر ــ تا زمانی که بشری و زمینی است ــ خطا و اشتباه باشد و برای همین فلاسفه با هم اتفاق‌نظر ندارند و در بیش‌تر مسائل و نظریه‌ها اختلاف دارند به‌طوری که فلاسفه دارای مکاتیب و مدارس فکری مختلف و متعدد هستند. این سخنان در‌بارۀ عرفان و مکاتیب مختلف عرفانی نیز صادق است. 6. آموختن فلسفه و عرفان ورزش ذهنی و تمرین فکری و کوشش قلبی و معنوی است، یعنی تمرینی برای احضار تصورات است. 7. اما در‌بارۀ تصدیق‌ها، شخص باید به محکمات وحی و به سنتِ [قولی و فعلیِ] ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) و به بدیهیات عقلی و فطری مراجعه کند. شخص باید معارف دینی و وحیی را بیاموزد و آن‌ها را و بدیهیات عقلی و فطری را تصدیق کند. 8. حاصل سخن این است که یاد‌گیری فن فلسفه یا دانش عرفان و آگاهی داشتن به فلسفی و عرفانی مانند آگاهی داشتن از اقوال لغت‌دانان و واژه‌پژوهان است. همان‌طوری که سخن ادیبان و واژه‌پژوهان حجت نیست، سخن فلاسفه و عرفا نیز حجت نیست [و به صرف فلسفی بودن یا عرفانی بودن یک گزاره نمی‌توان آن را تصدیق کرد و به آن معتقد شد.] آری، فلسفه و عرفان برای دست یافتن به تصدیقات سود‌مند نیست، ولی در اعطای تصورات کار‌ساز است. ما با آموختن و اطلاع از این دو علم به تصور‌هایی می‌رسیم و برای تصدیق [یا رد آن‌ها] به کتاب و سنت و دریافت‌هایِ بدیهیِ عقلی مراجعه می‌کنیم. 9. البته باید توجه کرد که همان‌طوری که سخن ادیبان و واژه‌پژوهان در‌بست مورد‌قبول نیست و خطا‌های بسیاری در اقوال لغوی‌ها وجود دارد، اشتباه‌ها و خطا‌های فراوانی در مباحث فلسفی و عرفانی نیز هست و لازم است این خطا‌ها و اشتباه‌ها گفته شود. 10. لازم است مدرس فلسفه و عرفان به دانشجویان و دانش‌پژوهان گوش‌زد کند که معارف بلند و سترگ اعتقادی در قرآن کریم و روایت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مطرح شده‌است. معارف بلند قرآنی و روایی معارفی هستند که از راه وحی به‌دست انسان رسیده‌اند که برخی از آن‌ها به زبان عقل و استدلال و براهین عقلی هستند [و عقل چنین معارفی را در‌می‌یابد] و برخی از آن‌ها به زبان قلب و فطرت و وجدان هستند [و انسان آن‌ها را با جان و روح و قلبش می‌یابد]. 11. معارف بلند اعتقادی‌ای که از راه وحی به‌دست ما رسیده‌اند، با حواس قابل‌درک و در‌یافت نیستند و روشن است که تبیین و تقریری کاملاً حسی و مادی یا اجتماعی از این معارف بلند و سترگ ضایع کردن این معارف است. 12. [روی آوردن به حس و تجربه در تبیین معارف دینی و] دوری کردن از عقل و در‌یافت‌های عقلی و دوری کردن از فطرت و در‌یافت‌های قلبی، در حقیقت، محو کردن و از‌بین بردن آن معارف غیبی و اعتقادی است. 13. باید توجه داشت که معارف دینی را می‌توان با علوم مختلف و بر‌اساس زبان هر علم تبیین کرد. برای مثال، ما می‌توانیم از داده‌های غیبی و اعتقادی بر‌داشتی فقهی یا اخلاقی یا بر‌داشتی حسی و تجربی داشته باشیم. آری، هر علمی زبانی مخصوص به خود و اصطلاحی مخصوص به خود دارد و زبان و اصطلاح خود می‌تواند معارف [یا بخشی از آن] را تبیین کند. 14. همان‌طوری که علومِ عقلیِ بشری دارای راه و روش هستند و باید پژوهش‌گرِ این علوم بر‌اساس آن به تحقیق و پژوهش پردازند، علوم دینی نیز راه و روش دارند که طریق استدلال صحیح را در این علوم نشان می‌دهند و پژوهش‌گر و محققِ در این علوم باید بر‌اساس آن مسیر را طی کنند تا به نتیجه برسند. علمی که روش استدلال در علوم دینی را نشان می‌دهد و استدلال سره را از نا‌سره و صحیح را از نا‌صحیح مشخص می‌کند فنِ شریفِ «اصولِ فقه» است. اصول فقه منطقِ علومِ دینی است و هر‌قدر پژوهش‌گر در اصول فقه مهارت داشته باشد و آن را به خوبی آموخته باشد، به همان اندازه در مباحث معرفتی و دینی قوی خواهد بود. 15.
باید دانست علوم دینی، [در سایۀ مجاهدت عالمان بزرگ دینی]، گسترش یافته‌اند و به رشته‌ و شاخه‌های مختلف تقسیم شده‌اند و ما امروزه با علوم مختلف و متعدد دینی رو‌به‌رو هستیم. علم توحید و علم معاد و علم امامت و خلافت و علوم مهدوی و علوم قرآنی و علم کلام و علم کلام جدید و علم ادیان و مذاهب و بسیاری از علوم دیگر از جمله علوم دینی‌اند. 16. مسئلۀ مهم در این میان ترجمان علوم و معارف سترگ دینی به زبان امروزی است. معارف بلند و سترگ دینی باید با زبان امروزی تبیین شوند تا برای انسان معاصر قابل‌درک و در‌یافت باشد. 17. در این‌جا ما چند کتاب اعتقادی را ذکر می‌کنیم که أ. معارف دینی و اعتقادات را بر‌اساس وحی و حتی با الفاظ به‌کار رفته در قرآن و حدیث تبیین کرده‌اند و ب. می‌توان آن‌ها را متن درسی و محور برای آموزش در دوره‌ای تحصیلی قرار داد. البته آن‌چه ما ذکر می‌کنیم به نحو استقصا و احصای کلی نیست و فقط به بخشی از کتبی که دو ویژگی یاد‌شده را دارند، اشاره می‌کنیم. کتاب الاعتقادات از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ مقدمۀ کتاب الهدایه از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ کتاب عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام) از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ کتاب الاحتجاج از شیخ طبرسی (رحمه‌الله)؛ کتاب الفصول المهمة في أصول الأئمة (ج 1) از شیخ حر عاملی (رحمه‌الله)؛ کتاب الرجعت از شیخ حر عاملی (رحمه‌الله)؛ کتاب منهج الرشاد لمن أراد السداد از کاشف‌الغطا (رحمه‌الله)؛ این موارد به همراه کتبی که در حوزه‌های علمیه متن درسی هستند نمونه‌هایی از کتب اعتقادی‌اند که در زمینۀ اعتقادات مفید‌ند و می‌توانند محور آموزشی و متن درسی قرار گیرند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-آموختن-فلسفه-و-عرفان،-قبل-از-یادگ&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢ما‌جرای رجعت و افرادی که در رجعت به دنیا بر خواهند گشت ❓سؤال من روایات زیادی را در‌بارۀ رجعت خوانده‌ام، ولی روایتی در‌بارۀ رجعت کردن حضرت محسن (علیه‌السلام) ندیده‌ام. آیا ایشان از جملۀ افرادی هستند که در رجعت، باز به دنیا بر خواهند گشت؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. رجعت مختص‌به مؤمنان یا مسلمانان نیست و همۀ انسان‌ها را شامل می‌شود. هر انسانی که مرده باشد یا به قتل رسیده باشد در رجعت به دنیا بر خواهد گشت. 2. آن‌چه در میان بزرگان امامیه مشهور شده‌است این است که افرادی که مؤمن محض یا کافر و مشرک محض باشند، در رجعت به دنیا بر‌می‌گردند در حالی که رجعت مختص‌به دو دستۀ گفته‌شده نیست و عام است و همۀ افراد را شامل می‌شود. دلیل قول مشهور علما وجود روایاتی مستفیض در این باب است که ظهورِ [بدوی و اولیۀ] آن‌ها موهم همین برداشت است در حالی که دستۀ دیگری از روایات این روایات را تبیین و تفسیر و مراد از «مؤمن محض» یا «کافر محض» را روشن می‌کنند. این دسته از روایات گویای این هستند که اصل رجوع به دنیا مقید به قید «ایمان محض» یا «کفر محض» نیست و رجعت مؤمنان محض و کافران محض برای حساب و کتاب است. 3. سخن ما با روایاتی که در‌بارۀ عالم قبر وارد شده‌است قابل‌مقایسه است. بر‌اساس روایات، به اعمال کسی در قبر حسابرسی نمی‌شود مگر این‌که فردی محض و خالص (ایمان محض یا کفر محض) باشد. روشن است که اصل وجود قبر و دفن افراد در قبر موضوع این روایات نیست و این روایات فقط حسابرسی در قبر را بیان می‌کنند. 4. حضرت محسن (علیه‌السلام) و امثال ایشان از افراد برگزیده و در مرتبۀ دوم برگزیدگی هستند و در حکومتِ [حق‌گسترِ] ائمه (علیهم‌السلام) بعد از رجعت منصب و جایگاه خواهند داشت. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=من-روایات-زیادی-را-دربارۀ-رجعت-خواند&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢استعمالِ وصفِ «جلّ‌جلاله» در شأن معصوم عليه السلام ❓سؤال آیا وصفِ «جلّ‌جلاله» را می‌توان در شأن و وصف معصوم (علیهم‌السلام) به‌کار برد؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. این تعبیر در کتاب و سنت، در شأن و وصف معصومین (علیهم‌السلام) به‌کار نرفته و در سورۀ مبارکۀ الرحمن، در وصف اسم الهی استعمال شده‌است و لازمۀ چنین کار‌بردی این است که در شأن و وصف معصومین (علیهم‌السلام) به‌کار نرود، زیرا وصفی که برای اسم محض و مختص به‌کار رود، در مورد طبقات پایین‌تر از آن اسم به‌کار نمی‌رود. 2. از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) روایتی با این مضمون نقل شده‌است که ما دوست داریم مانند ما سخن بگویید؛ چیزی را که می‌گوییم بگویید و چیزی را که نمی‌گوییم نگویید. 3. افزون بر آن‌چه گذشت، باید توجه کرد که چنین تعبیری برای افراد عادی مبهم است. اگر این تعبیر معنایی غیر‌الوهی نیز داشته باشد، بسیاری از افراد گمان می‌کنند لازمۀ چنین تعبیری الوهیت است و در‌‌نتیجه از نظر بیش‌تر افراد، این تعبیر فقط در‌بارۀ حضرت حق به‌کار می‌رود و در‌نتیجه به‌کار‌ بردن این تعبیر در‌بارۀ معصومین (علیهم‌السلام) آن‌ها را منحرف و گمراه می‌کند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=آیا-وصفِ-جلّجلاله-را-میتوان-در-شأ&lang=fa @ayatollahsanad 🔺