eitaa logo
دفتر حضرت آيت الله سند (دام ظله)
427 دنبال‌کننده
37 عکس
8 ویدیو
126 فایل
دفتر مرجع عاليقدر آیت الله شیخ محمد سند حفظه الله
مشاهده در ایتا
دانلود
معارف مهدوی 1 📚مردان عصر ظهور https://t.me/mohkamatalthaqalain 🔹
❓سؤال من در یک مدرسۀ دولتی معلم بودم و دروس تعیین‌شده را تدریس می‌کردم. سپس با اجازۀ مدیر مدرسه [و با حفظ سمت در آن مدرسۀ دولتی]، و در مدرسه‌ای خصوصی (غیر انتفاعی) مشغول تدریس شدم. آیا این کار من شرعاً جایز است؟ ⬇️ 🖊پاسخ اشتغال به تدریس در مدرسۀ خصوصی با رعایت دو شرط جایز است: 1. با اجازۀ مدیر مدرسه باشد؛ 2. در انجام وظایف در آن مدرسه کوتاهی نشود. البته ممکن است مدرسه در آینده وظیفه‌ای دیگر به معلم محول کند. او در انجام وظایف محتمله نیز نباید کوتاهی کند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) @ayatollahsanad 🔺
🟢شفاعت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم ❓سؤال نظر شما دربارۀ روایتِ «ادخرت شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي؛ من شفاعتم را برای افرادی که مرتکب گناهان کبیره شده‌اند، نگه داشته‌ام» چیست؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. اصل شفاعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم) امری قطعی و مسلم و به‌لحاظ نقلی (آیات و روایات)، متواتر است. 2. شفاعت گاهی به فرد گناه‌کار تعلق می‌گیرد و گاهی برای افزون کردن اجر و پاداش و بالا بردن مقام و منزلت شخص است. 3. در روایات وارد شده‌است که حتی ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) نیز برای این‌که به مقام والای حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم) برسند، به شفاعت ایشان نیاز دارند و وقتی ائمه (علیهم‌السلام) چنین‌اند، دیگر انبیای الهی (علیهم‌السلام) به‌طریق اولی نیازمند شفاعت پیامبر خواهند بود تا با شفاعت ایشان، به مقامات والا‌تری برسند. 4. همان‌طوری که در روایات وارد شده‌است اهوال قیامت (ترس و وحشت‌های در قیامت) به‌طوری سهمگین‌اند که هیچ نبی‌ای از آن نجات نمی‌یابد مگر با شفاعت سید‌الانبیا، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم). 5. بلکه در روایات تفسیری وارد شده‌است که ایمان و عمل هیچ پیامبری پذیرفته نمی‌شود مگر با شفاعت سید‌الانبیا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم). شیخ صدوق (رحمه‌الله) روایت کرده‌است: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلٌ إِلَّا بِرَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ ترجمه: هیچ‌کسی به بهشت نمی‌رود مگر در سایۀ لطف و رحمت خداوند عز‌و‌جل» (در برخی نسخ «بعمله» نیز آمده‌است و روایت چنین است: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلٌ إِلَّا بِرَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ هیچ‌کسی به‌خاطر عملش به بهشت نمی‌رود مگر در سایۀ لطف و رحمت خداوند عز‌و‌جل»). و «رحمت خداوند» سید‌الانبیا، محمدِ مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‎‌سلم)، است. 6. البته در‌بارۀ خود این روایت باید گفت که مرسل است، ولی همان‌طوری که علامه مجلسی (رحمه‌الله) گفته‌است، مسلمانان این روایت را تلقی به قبول کرده‌اند. البته روایتی مشابه این روایت در مجمع‌البیان، از طریحی، نقل شده‌است. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=نظر-شما-دربارۀ-روایتِ-ادخرت-شفاعتي-لأ&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢توسعۀ مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی و احکام آن ❓سؤال امروزه مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی توسعه یافته‌است. آیا احکام گفته‌شده برای مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی شامل کل مسجد‌الحرام و مسجد‌النبیِ امروزی، حتی جا‌هایی که بعد از توسعه به آن افزوده شده‌است، می‌شود؟ اگر شامل می‌شود، لطفاً دلیل تعمیم را نیز بفرمایید. ⬇️ 🖊پاسخ 1. مسجد‌النبی از مساحتی که در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌‎و‌سلم) داشت، چندین بار در زمان ائمه (علیهم‌السلام) توسعه یافت و در روایات صادر‌شده از ائمه، احکام مسجد‌النبی مکان‌هایی را که بعد از زمان پیامبر به آن افزوده شده‌است، شامل می‌شود. 2. این سخن در مورد مسجد‌الحرام نیز صدق می‌کند. 3. افزون بر آن‌چه گذشت، باید گفت احکام دو مسجد بر عنوان آن‌ دو (مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی) بار شده‌است و در‌نتیجه تا جایی که عنوان صدق کند، احکام نیز جاری خواهد بود. این سخن در مورد «مکۀ مکرمه» و «مدینۀ منوره» و «کربلا» و تخییر مسافر در این سه مکان نیز صادق است، یعنی حکمِ تخییر در این سه مکان مقدس بر عنوان آن سه بار شده‌است و تا جایی که عنوان صدق کند، حکم نیز جاری خواهد بود. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=امروزه-مسجدالحرام-و-مسجدالنبی-توس&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢معنای رفع قلم در نهم ربیع‌الاول ❓سؤال در فرضِ ثبوتِ رفع‌القلم در نهمِ ماهِ ربیع، معنای آن چیست؟ مردم آن را به معنای «رفع مؤاخذه» می‌گیرند. آیا چنین معنایی پذیرفتنی است؟ ⬇️ 🖊پاسخ مؤاخذه با تشریع متفاوت است و مراد از «رفع قلم» رفعِ قلمِ مؤاخذه است، نه رفعِ قلمِ تشریع و این بحثی گسترده و دراز دامن است. فقها و متکلمین و مفسرین این بحث را در موطن‌های مختلف و متعدد مطرح کرده‌اند، برای مثال: أ. در باب شهادت دادن و در تبیین این‌که کسی که از گناهان کبیره اجتناب کند، ولی مرتکب گناهان صغیره شود، بخشیده می‌شود و مؤاخذه و عقاب نمی‌شود؛ ب. در تبیین این مسئله که گناه و سیئه تا هفت ساعت بعد از ارتکاب آن نوشته نمی‌شود. ج. در بحث شفاعت ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام)؛ ائمه (علیهم‌السلام) شیعیانشان را در قیامت شفاعت خواهند کرد و آن‌ها را از عذاب ابدی خواهند رهاند، ولی در دنیا و برزخ و در بعد از رجعت، چنین شفاعت [فرا‌گیری] نخواهند داشت. د. در بیان تفاوت مؤاخذۀ شخصِ معاند با مؤاخذۀ شخصِ غیر‌معاندی که از روی سستی و تنبلی و کاهلی به وظایف و تکالیف دینی عمل نمی‌کند؛ ه. در بیان این‌که گناهان گذشته با اتیانِ نماز‌هایِ یومیه بخشیده می‌شود، ولی گناهان آینده نه؛ و. در بیان این‌که گناهان گذشته با حج گزاردن بخشیده می‌شود، ولی گناهان آینده نه؛ ز. در بیان این‌که گناهان گذشته با گریه کردن بر مصائب ائمه (علیهم‌السلام) بخشیده می‌شود، ولی گناهان آینده نه؛ ح. در بیان این‌که گناهان گذشته با توبۀ لاحق بخشیده می‌شود، ولی گناهان آینده نه؛ ط. در بیان این‌که حسنات و کارهای نیک سیئات و کار‌های بد را از‌بین می‌برند. مسئلۀ یاد‌شده در این موطن‌ها و در دیگر مواطن مطرح شده‌است و علما در این باره به‌تفصیل سخن گفته‌اند. اگر کسی بخواهد این مسئله را به‌تفصیل وا‌کاوی و در آن باره تحقیق و پژوهش کند، باید به موطن‌های یاد‌شده مراجعه کند. اجمال آن تفصیل‌ها این است که اگر انسان به هدایت و نجات از مؤاخذه و عقاب و عذاب امید داشته باشد، بهتر هدایت می‌شود و در راه راست قدم می‌گذارد و در این مسیر استقامت می‌کند، ولی اگر امیدی به نجات از مؤاخذه و عقاب و عذاب نداشته باشد و مأیوس و نا‌امید باشد، در راه راست قدم نمی‌گذارد و بر گناه و معصیت اصرار می‌کند. در روایات وارد شده‌است که خوف و رجا در قلب مؤمن باید مساوی باشد و یکی بیش از دیگری نباشد و آن‌چه گذشت، یکی از حکمت‌ها و فلسفه‌هایِ ضرورتِ تساویِ خوف و رجا در قلب مؤمن است. حاصل سخن این است که علما پاسخ‌های مختلفی به این سؤال داده‌اند. آن‌چه در‌بارۀ این سؤال مناسب است این است که: 1. رفع‌القلم گناهان صغیره را شامل می‌شود. 2. ممکن است مراد از «رفع‌القلم» تأخیر در نوشتن گناه باشد. این سخن قابل‌مقایسه است با مهلت هفت‌ساعته‌ای که خداوند از روی کرامت و برای بزرگداشتِ حضرتِ آدم (علیه‌السلام)، به بنی‌آدم داده و فرموده‌است گناه و سیئه را تا هفت ساعت بعد از ارتکاب آن، در نامۀ عمل انسان‌ها نمی‌نویسم. اگر در این مهلت هفت‌ساعته، پشیمان و نادم شد و توبه کرد، او را می‌بخشم و اگر پشیمان نشد و توبه نکرد و بر کار خود اصرار داشت، در نامۀ عملش می‌نویسم. چه‌بسا مراد از «رفع‌القلم» نیز چنین مهلتی باشد. 3. ممکن است مراد از «رفع‌القلم» رفع عذاب و عقاب اخروی در قیامت باشد، نه گرفتاری در دنیا و عذاب‌های برزخی. 4. ممکن است مراد از «رفع‌القلم» رفع مؤاخذه نسبت‌به گناهانی باشد که شخص از روی نا‌آگاهی انجام داده‌است و در ارتکاب آن‌ها هیچ عناد و لجاجی نداشته‌است و در‌نتیجه گناهانی که از روی آگاهی و با عناد و لجاج اتیان شده‌اند را شامل نمی‌شود. مطلبی که در این میان مهم است، این است که بین قلم تشریع و تکلیف با قلم مؤاخذه تفاوت‌هایی وجود دارد. برای مثال، [همۀ انسان‌ها به یک اندازه مکلف‌اند. قلم تکلیف و تشریع نسبت‌به همه رفته و همه مکلف به تکالیف دینی هستند، ولی] مؤاخذه و عقابِ شخصِ معاند با شخصِ تنبلی که از روی تنبلی و بی‌مبالاتی مرتکب گناه می‌شود، یکی نیست. مؤاخذه و عقاب شخص معاند با شخص بی‌مبالات و مؤاخذه و عقاب شخص مقصر با شخص قاصر و مؤاخذه و عقاب شخص عالم با شخص جاهل و مؤاخذه و عقاب شخصی که دلایل و برهان‌ها و حجت‌های مختلفی را دیده با شخصی که دلایل و حجت‌های کمی به او رسیده‌است یکی نیست. معاند و عالم و مقصر و کسی که حجت‌های فراوانی دیده‌است مؤاخذۀ شدید‌تری خواهند داشت. برای مثال، اصحاب حضرت موسی (علیه‌السلام) معجزات فراوان و حجج مختلف و متعددی را دیدند و برایشان از آسمان مائده رسید. مؤاخذۀ چنین افرادی در نسبت با کسی که چنین معجزاتی را ندیده و حجج کم‌تری به رسیده‌است، بسیار شدید‌تر خواهد بود.
همۀ این‌ها دلالت دارد که قلم مؤاخذه با قلم تشریع متفاوت است و چنین نیست که چون بر همه قلم تشریع به‌طور یکسان رفته‌است، پس قلم مؤاخذه نیز بر همه یکسان رفته‌است! مؤاخذه مراتب مختلفی دارد و گاهی شدید و گاهی شدید‌تر است. به سخن دیگر، علاوه‌بر قلم تشریع، عوامل دیگری در قلم مؤاخذه تأثیر‌گذار است و مؤاخذه بر حَسَب آن عوامل شدید یا شدید‌تر می‌شود. از آن‌چه گذشت می‌توان چنین نتیجه گرفت که هر انسانی باید مسیری را که پیموده‌است، بررسی کند، چرا‌که مجموعۀ اعمال و احوال و اعتقادات و شرایطی که در آن زیسته در مؤاخذه و شدت و ضعف آن تأثیر‌گذار است. گفتن این نکته خالی از لطف نیست که یکی از جا‌هایی که مشهور علما بین قلم تشریع و تکلیف با قلم مؤاخذه فرق قائل شده‌اند، بحث ظهار است. ظهار فعلی حرام و، در عین حال، معفو‌عنه است، همان‌طوری که گناهان صغیره با اجتناب از گناهان کبیره، معفو‌عنه هستند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر آیت‌الله محمد سند (دام‌ظله) @ayatollahsanad 🔺
❓سؤال حکمِ کودکِ ممیزِ غیرِ بالغِ نه‌ساله‌ای که برای اولین بار به عمرۀ مفرده رفته‌است و ولیِّ او از طرف او احرام را نیت کرده‌است، چیست؟ آیا این کودک باید حلق* یا تقصیر** کند؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1.حلق و تقصیر در عمرۀ مفرده جایز است و حلق بهتر و افضل از تقصیر است. 2. در‌بارۀ نیت باید گفت که هم خود کودک و هم ولیّ او باید احرام و دیگر اعمال حج را نیت کنند. *: به تراشیدن موی سر با تیغ «حلق» گفته می‌شود. **: به کوتاه کردن موی سر یا کوتاه کردن ناخن‌ها در حج یا عمره «تقصیر» گفته می‌شود. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) @ayatollahsanad 🔺
🟢صدق و کذب خبری و مخبری ❓سؤال علامه مجلسی (رحمه‌الله) می‌گوید: «و«الكذب» الإخبار عن الشيء بخلاف ما هو عليه، سواء طابق الاعتقاد أم لا، على المشهور، وقيل: «الصدق» مطابقة الاعتقاد و«الكذب» خلافه وقيل: «الصدق» مطابقة الواقع والاعتقاد معا و«الكذب» خلافه، والكلام فيه يطول، ولا ريب في أن الكذب من أعظم المعاصي، وأعظم أفراده وأشنعها الكذب على الله وعلى رسوله وعلى الأئمة عليهم السلام؛ ترجمه: «کذب» بنا‌بر دید‌گاه مشهور، خبر دادن از چیزی است که واقعیت ندارد، اعم از این‌که گوینده به سخن خود معتقد باشد یا نباشد. برخی گفته‌اند «صدق» گفتارِ مطابق با اعتقاد گوینده است و «کذب» گفتارِ مخالفِ اعتقاد گوینده است. سخن در تبیین چیستی و ماهیت «صدق» و «کذب» نیازمند بحثی مفصل و طولانی است و چیزی که واضح و قطعی است این است که کذب و دروغ از بزرگ‌ترین معاصی است و بد‌ترین نوع کذب و دروغ، کذب بستن بر خداوند تبارک و تعالی و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و امامان معصوم (علیهم‌السلام) است.» تعریف «کذب» از دید‌گاه حضرت آیت‌الله سند (دام‌ظله) چیست؟ آیا کسی که سخنی کذب و دروغ را از شخصی نقل می‌کند، کاذب و دروغ‌گو محسوب می‌شود یا نسبت‌به چنین ناقلی، باید حسن‌ظن داشته باشیم و بگوییم واقع بر او مشتبه شده و اشتباه کرده یا به جهل مرکب گرفتار شده‌است؟ اگر چنین شخصی کاذب باشد، برای دانستن این نکته که از روی علم و آگاهی دروغ می‌گوید یا نه، آیا باید تحقیق و تفحص کنیم؟ آیا در کاذب و دروغ‌گو دانستن چنین شخصی بین علمای اعلام اختلافی وجود دارد، هر‌چند این اختلاف بر‌خاسته از تعریف «کذب» در نزد آن بزرگان باشد؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. مطابقت خبر با واقع صدق خبری است و مخالفت آن با واقع کذب خبری، یعنی در این اصطلاح، «صدق» و «کذب» وصف خود خبر است [و خبر صادق یا کاذب است]. 2. صدق و کذب خبری ارتباطی به اعتقاد گوینده ندارد. اگر خبر مطابق با واقع باشد، صدق خبری دارد، اعم از این‌که مطابق اعتقاد گوینده باشد یا مطابق اعتقاد گوینده نباشد. اگر خبر مطابق با واقع نباشد، کذب خبری دارد، اعم از این‌که مطابق اعتقاد گوینده باشد یا مطابق اعتقاد گوینده نباشد. 3. صدق و کذب یاد‌شده صدق و کذب خبر بر حسب عقل نظری است. 4. مطابق بودن خبر با اعتقاد گوینده «صدق مخبری» و مطابق نبودن خبر با اعتقاد گوینده «کذب مخبری» است، یعنی اگر خبر با اعتقاد گوینده مطابق باشد، گوینده صادق است و اگر خبر با اعتقاد گوینده مطابق نباشد، گوینده کاذب است. 5. صدق و کذب یاد‌شده صدق و کذب فاعلی و مخبری بر حسب عقلی عملی است. 6. پس با دو نوع صدق و کذبِ خبری و مخبری رو‌به‌روییم و ظاهراً تأیید و تصدیق قرآن نسبت‌به کتب آسمانی قبلی یا تأیید کتب آسمانی نسبت‌به هم‌دیگر از نوع اول، یعنی از نوع صدق و کذب خبری بر حسب عقلی نظری، است. تصدیق قرآن نسبت‌به کتب آسمانی قبلی یا تأیید کتب آسمانی نسبت‌به هم‌دیگر به این معنی است که سخنان آن‌ها حق و مطابق با واقع است. 7. اما مراد از تصدیق و تأیید انبیا (علیهم‌السلام) نسبت‌به هم‌دیگر و نیز مراد از عصمت انبیا و اوصیا (علیهم‌السلام) مجموع دو معنای صدق است. [تأیید و تصدیق انبیا نسبت‌به هم به این معنی است که هم سخن انبیا حق و مطابق با واقع و حقیقت است و هم انبیا به گفته‌هایشان باور داشتند.] روشن است که این معنا از صدق (مجموع دو معنا) اصطلاحی دیگر در مقابل دو اصطلاح یاد‌شده است. 8. ما در کتاب الرجال، ج 3، معانی دیگری را برای صدق و کذب بیان کرده‌ایم که آن معانی در آیات و روایات به‌کار رفته‌اند. 9. چنان‌چه گذشت، «صدق» و «کذب» معانی مختلف و متعدد دارد و معنای این دو واژه منحصر در دو معنای یاد‌شده نیست و برای همین، هنگام استعمال این دو در آیات و روایات، باید دقت کرد و هشیار بود تا معنای مورد‌نظرِ در آیه یا روایت را به نیکی در‌یافت. 10. «حجیت روایت» گاهی به معنای اول، یعنی مطابقتِ متنِ حدیث و روایت با واقع، است. در این معنا، حجیتِ روایت به‌لحاظ متن و محتوای روایت است و ارتباطی با راوی و وثاقت راوی ندارد. علمایِ متقدمِ شیعه ــ بلکه علمایِ متقدمِ شیعه و سنی ــ و برخی بزرگان از متأخرین «حجیت» را در همین معنا (مطابقتِ متنِ حدیث و روایت با واقع) به‌کار برده‌اند. 11. «حجیت روایت» گاهی در معنای دوم، یعنی مطابق بودن متن خبر با اعتقاد متکلم، به‌کار می‌رود. در این معنا، حجیت روایت با توجه به حال روای و وثاقت او است، یعنی بر‌اساس این معنا، روایتی حجت است که راوی آن ثقه باشد. این معنا از «حجیت» مورد‌توجه متأخرین قرار گرفته‌است و آن‌ها «حجیت» را در این معنا به‌کار برده‌اند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=علامه-مجلسی-رحمهالله-میگوید-وال&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢توصیه‌هایی برای یاد‌گیری معارف و فلسفه و عرفان ❓سؤال آیا آموختن فلسفه و عرفان، قبل از یاد‌گیری قرآن و روایت، جایز است؟ ⬇️ 🖊پاسخ در‌بارۀ یاد‌گیری فلسفه و عرفان توصیه‌هایی از بزرگان ما رسیده‌است: 1. ابتدا باید شخص علوم دینی را بیاموزد و سپس به یاد‌گیری فلسفه و عرفان روی آورد. شخص ابتدا باید فقه و تفسیر و کلام و نیز روایات معارفی را بیاموزد. 2. بعد از این‌که علوم دینی را آموخت، در قدم بعدی، باید اقوال فلاسفه و عرفا را بیاموزد. مدرس و معلم این علوم نیز باید تذکر دهد که فلسفه و عرفان وحی منزل و خطا‌نا‌پذیر نیست، بلکه علومی بشری و حاصل تلاش و کوشش و تفکر انسان‌ها‌‌ست. 3. باید هنگام آموزش فلسفه و عرفان کار تطبیقی کرد و به مکاتب دیگر معرفتی، مانند مکاتیب کلامی و تفسیری و حدیثی، توجه داشت و دانش‌پژوه و طلبه را با نقد‌هایی که به مطالب فلسفی و عرفانی مطرح شده‌اند، آشنا ساخت. 4. باید دانست که نتیجۀ اندیشه‌های فلسفی و عرفانیِ بشر ــ تا زمانی که بشری و زمینی است ــ محدود است. 5. باید دانست که ممکن است نتیجۀ اندیشه‌های فلسفی و عرفانیِ بشر ــ تا زمانی که بشری و زمینی است ــ خطا و اشتباه باشد و برای همین فلاسفه با هم اتفاق‌نظر ندارند و در بیش‌تر مسائل و نظریه‌ها اختلاف دارند به‌طوری که فلاسفه دارای مکاتیب و مدارس فکری مختلف و متعدد هستند. این سخنان در‌بارۀ عرفان و مکاتیب مختلف عرفانی نیز صادق است. 6. آموختن فلسفه و عرفان ورزش ذهنی و تمرین فکری و کوشش قلبی و معنوی است، یعنی تمرینی برای احضار تصورات است. 7. اما در‌بارۀ تصدیق‌ها، شخص باید به محکمات وحی و به سنتِ [قولی و فعلیِ] ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) و به بدیهیات عقلی و فطری مراجعه کند. شخص باید معارف دینی و وحیی را بیاموزد و آن‌ها را و بدیهیات عقلی و فطری را تصدیق کند. 8. حاصل سخن این است که یاد‌گیری فن فلسفه یا دانش عرفان و آگاهی داشتن به فلسفی و عرفانی مانند آگاهی داشتن از اقوال لغت‌دانان و واژه‌پژوهان است. همان‌طوری که سخن ادیبان و واژه‌پژوهان حجت نیست، سخن فلاسفه و عرفا نیز حجت نیست [و به صرف فلسفی بودن یا عرفانی بودن یک گزاره نمی‌توان آن را تصدیق کرد و به آن معتقد شد.] آری، فلسفه و عرفان برای دست یافتن به تصدیقات سود‌مند نیست، ولی در اعطای تصورات کار‌ساز است. ما با آموختن و اطلاع از این دو علم به تصور‌هایی می‌رسیم و برای تصدیق [یا رد آن‌ها] به کتاب و سنت و دریافت‌هایِ بدیهیِ عقلی مراجعه می‌کنیم. 9. البته باید توجه کرد که همان‌طوری که سخن ادیبان و واژه‌پژوهان در‌بست مورد‌قبول نیست و خطا‌های بسیاری در اقوال لغوی‌ها وجود دارد، اشتباه‌ها و خطا‌های فراوانی در مباحث فلسفی و عرفانی نیز هست و لازم است این خطا‌ها و اشتباه‌ها گفته شود. 10. لازم است مدرس فلسفه و عرفان به دانشجویان و دانش‌پژوهان گوش‌زد کند که معارف بلند و سترگ اعتقادی در قرآن کریم و روایت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مطرح شده‌است. معارف بلند قرآنی و روایی معارفی هستند که از راه وحی به‌دست انسان رسیده‌اند که برخی از آن‌ها به زبان عقل و استدلال و براهین عقلی هستند [و عقل چنین معارفی را در‌می‌یابد] و برخی از آن‌ها به زبان قلب و فطرت و وجدان هستند [و انسان آن‌ها را با جان و روح و قلبش می‌یابد]. 11. معارف بلند اعتقادی‌ای که از راه وحی به‌دست ما رسیده‌اند، با حواس قابل‌درک و در‌یافت نیستند و روشن است که تبیین و تقریری کاملاً حسی و مادی یا اجتماعی از این معارف بلند و سترگ ضایع کردن این معارف است. 12. [روی آوردن به حس و تجربه در تبیین معارف دینی و] دوری کردن از عقل و در‌یافت‌های عقلی و دوری کردن از فطرت و در‌یافت‌های قلبی، در حقیقت، محو کردن و از‌بین بردن آن معارف غیبی و اعتقادی است. 13. باید توجه داشت که معارف دینی را می‌توان با علوم مختلف و بر‌اساس زبان هر علم تبیین کرد. برای مثال، ما می‌توانیم از داده‌های غیبی و اعتقادی بر‌داشتی فقهی یا اخلاقی یا بر‌داشتی حسی و تجربی داشته باشیم. آری، هر علمی زبانی مخصوص به خود و اصطلاحی مخصوص به خود دارد و زبان و اصطلاح خود می‌تواند معارف [یا بخشی از آن] را تبیین کند. 14. همان‌طوری که علومِ عقلیِ بشری دارای راه و روش هستند و باید پژوهش‌گرِ این علوم بر‌اساس آن به تحقیق و پژوهش پردازند، علوم دینی نیز راه و روش دارند که طریق استدلال صحیح را در این علوم نشان می‌دهند و پژوهش‌گر و محققِ در این علوم باید بر‌اساس آن مسیر را طی کنند تا به نتیجه برسند. علمی که روش استدلال در علوم دینی را نشان می‌دهد و استدلال سره را از نا‌سره و صحیح را از نا‌صحیح مشخص می‌کند فنِ شریفِ «اصولِ فقه» است. اصول فقه منطقِ علومِ دینی است و هر‌قدر پژوهش‌گر در اصول فقه مهارت داشته باشد و آن را به خوبی آموخته باشد، به همان اندازه در مباحث معرفتی و دینی قوی خواهد بود. 15.
باید دانست علوم دینی، [در سایۀ مجاهدت عالمان بزرگ دینی]، گسترش یافته‌اند و به رشته‌ و شاخه‌های مختلف تقسیم شده‌اند و ما امروزه با علوم مختلف و متعدد دینی رو‌به‌رو هستیم. علم توحید و علم معاد و علم امامت و خلافت و علوم مهدوی و علوم قرآنی و علم کلام و علم کلام جدید و علم ادیان و مذاهب و بسیاری از علوم دیگر از جمله علوم دینی‌اند. 16. مسئلۀ مهم در این میان ترجمان علوم و معارف سترگ دینی به زبان امروزی است. معارف بلند و سترگ دینی باید با زبان امروزی تبیین شوند تا برای انسان معاصر قابل‌درک و در‌یافت باشد. 17. در این‌جا ما چند کتاب اعتقادی را ذکر می‌کنیم که أ. معارف دینی و اعتقادات را بر‌اساس وحی و حتی با الفاظ به‌کار رفته در قرآن و حدیث تبیین کرده‌اند و ب. می‌توان آن‌ها را متن درسی و محور برای آموزش در دوره‌ای تحصیلی قرار داد. البته آن‌چه ما ذکر می‌کنیم به نحو استقصا و احصای کلی نیست و فقط به بخشی از کتبی که دو ویژگی یاد‌شده را دارند، اشاره می‌کنیم. کتاب الاعتقادات از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ مقدمۀ کتاب الهدایه از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ کتاب عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام) از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ کتاب الاحتجاج از شیخ طبرسی (رحمه‌الله)؛ کتاب الفصول المهمة في أصول الأئمة (ج 1) از شیخ حر عاملی (رحمه‌الله)؛ کتاب الرجعت از شیخ حر عاملی (رحمه‌الله)؛ کتاب منهج الرشاد لمن أراد السداد از کاشف‌الغطا (رحمه‌الله)؛ این موارد به همراه کتبی که در حوزه‌های علمیه متن درسی هستند نمونه‌هایی از کتب اعتقادی‌اند که در زمینۀ اعتقادات مفید‌ند و می‌توانند محور آموزشی و متن درسی قرار گیرند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-آموختن-فلسفه-و-عرفان،-قبل-از-یادگ&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢توصیه‌هایی برای یاد‌گیری معارف و فلسفه و عرفان ❓سؤال آیا آموختن فلسفه و عرفان، قبل از یاد‌گیری قرآن و روایت، جایز است؟ ⬇️ 🖊پاسخ در‌بارۀ یاد‌گیری فلسفه و عرفان توصیه‌هایی از بزرگان ما رسیده‌است: 1. ابتدا باید شخص علوم دینی را بیاموزد و سپس به یاد‌گیری فلسفه و عرفان روی آورد. شخص ابتدا باید فقه و تفسیر و کلام و نیز روایات معارفی را بیاموزد. 2. بعد از این‌که علوم دینی را آموخت، در قدم بعدی، باید اقوال فلاسفه و عرفا را بیاموزد. مدرس و معلم این علوم نیز باید تذکر دهد که فلسفه و عرفان وحی منزل و خطا‌نا‌پذیر نیست، بلکه علومی بشری و حاصل تلاش و کوشش و تفکر انسان‌ها‌‌ست. 3. باید هنگام آموزش فلسفه و عرفان کار تطبیقی کرد و به مکاتب دیگر معرفتی، مانند مکاتیب کلامی و تفسیری و حدیثی، توجه داشت و دانش‌پژوه و طلبه را با نقد‌هایی که به مطالب فلسفی و عرفانی مطرح شده‌اند، آشنا ساخت. 4. باید دانست که نتیجۀ اندیشه‌های فلسفی و عرفانیِ بشر ــ تا زمانی که بشری و زمینی است ــ محدود است. 5. باید دانست که ممکن است نتیجۀ اندیشه‌های فلسفی و عرفانیِ بشر ــ تا زمانی که بشری و زمینی است ــ خطا و اشتباه باشد و برای همین فلاسفه با هم اتفاق‌نظر ندارند و در بیش‌تر مسائل و نظریه‌ها اختلاف دارند به‌طوری که فلاسفه دارای مکاتیب و مدارس فکری مختلف و متعدد هستند. این سخنان در‌بارۀ عرفان و مکاتیب مختلف عرفانی نیز صادق است. 6. آموختن فلسفه و عرفان ورزش ذهنی و تمرین فکری و کوشش قلبی و معنوی است، یعنی تمرینی برای احضار تصورات است. 7. اما در‌بارۀ تصدیق‌ها، شخص باید به محکمات وحی و به سنتِ [قولی و فعلیِ] ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) و به بدیهیات عقلی و فطری مراجعه کند. شخص باید معارف دینی و وحیی را بیاموزد و آن‌ها را و بدیهیات عقلی و فطری را تصدیق کند. 8. حاصل سخن این است که یاد‌گیری فن فلسفه یا دانش عرفان و آگاهی داشتن به فلسفی و عرفانی مانند آگاهی داشتن از اقوال لغت‌دانان و واژه‌پژوهان است. همان‌طوری که سخن ادیبان و واژه‌پژوهان حجت نیست، سخن فلاسفه و عرفا نیز حجت نیست [و به صرف فلسفی بودن یا عرفانی بودن یک گزاره نمی‌توان آن را تصدیق کرد و به آن معتقد شد.] آری، فلسفه و عرفان برای دست یافتن به تصدیقات سود‌مند نیست، ولی در اعطای تصورات کار‌ساز است. ما با آموختن و اطلاع از این دو علم به تصور‌هایی می‌رسیم و برای تصدیق [یا رد آن‌ها] به کتاب و سنت و دریافت‌هایِ بدیهیِ عقلی مراجعه می‌کنیم. 9. البته باید توجه کرد که همان‌طوری که سخن ادیبان و واژه‌پژوهان در‌بست مورد‌قبول نیست و خطا‌های بسیاری در اقوال لغوی‌ها وجود دارد، اشتباه‌ها و خطا‌های فراوانی در مباحث فلسفی و عرفانی نیز هست و لازم است این خطا‌ها و اشتباه‌ها گفته شود. 10. لازم است مدرس فلسفه و عرفان به دانشجویان و دانش‌پژوهان گوش‌زد کند که معارف بلند و سترگ اعتقادی در قرآن کریم و روایت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مطرح شده‌است. معارف بلند قرآنی و روایی معارفی هستند که از راه وحی به‌دست انسان رسیده‌اند که برخی از آن‌ها به زبان عقل و استدلال و براهین عقلی هستند [و عقل چنین معارفی را در‌می‌یابد] و برخی از آن‌ها به زبان قلب و فطرت و وجدان هستند [و انسان آن‌ها را با جان و روح و قلبش می‌یابد]. 11. معارف بلند اعتقادی‌ای که از راه وحی به‌دست ما رسیده‌اند، با حواس قابل‌درک و در‌یافت نیستند و روشن است که تبیین و تقریری کاملاً حسی و مادی یا اجتماعی از این معارف بلند و سترگ ضایع کردن این معارف است. 12. [روی آوردن به حس و تجربه در تبیین معارف دینی و] دوری کردن از عقل و در‌یافت‌های عقلی و دوری کردن از فطرت و در‌یافت‌های قلبی، در حقیقت، محو کردن و از‌بین بردن آن معارف غیبی و اعتقادی است. 13. باید توجه داشت که معارف دینی را می‌توان با علوم مختلف و بر‌اساس زبان هر علم تبیین کرد. برای مثال، ما می‌توانیم از داده‌های غیبی و اعتقادی بر‌داشتی فقهی یا اخلاقی یا بر‌داشتی حسی و تجربی داشته باشیم. آری، هر علمی زبانی مخصوص به خود و اصطلاحی مخصوص به خود دارد و زبان و اصطلاح خود می‌تواند معارف [یا بخشی از آن] را تبیین کند. 14. همان‌طوری که علومِ عقلیِ بشری دارای راه و روش هستند و باید پژوهش‌گرِ این علوم بر‌اساس آن به تحقیق و پژوهش پردازند، علوم دینی نیز راه و روش دارند که طریق استدلال صحیح را در این علوم نشان می‌دهند و پژوهش‌گر و محققِ در این علوم باید بر‌اساس آن مسیر را طی کنند تا به نتیجه برسند. علمی که روش استدلال در علوم دینی را نشان می‌دهد و استدلال سره را از نا‌سره و صحیح را از نا‌صحیح مشخص می‌کند فنِ شریفِ «اصولِ فقه» است. اصول فقه منطقِ علومِ دینی است و هر‌قدر پژوهش‌گر در اصول فقه مهارت داشته باشد و آن را به خوبی آموخته باشد، به همان اندازه در مباحث معرفتی و دینی قوی خواهد بود. 15.
باید دانست علوم دینی، [در سایۀ مجاهدت عالمان بزرگ دینی]، گسترش یافته‌اند و به رشته‌ و شاخه‌های مختلف تقسیم شده‌اند و ما امروزه با علوم مختلف و متعدد دینی رو‌به‌رو هستیم. علم توحید و علم معاد و علم امامت و خلافت و علوم مهدوی و علوم قرآنی و علم کلام و علم کلام جدید و علم ادیان و مذاهب و بسیاری از علوم دیگر از جمله علوم دینی‌اند. 16. مسئلۀ مهم در این میان ترجمان علوم و معارف سترگ دینی به زبان امروزی است. معارف بلند و سترگ دینی باید با زبان امروزی تبیین شوند تا برای انسان معاصر قابل‌درک و در‌یافت باشد. 17. در این‌جا ما چند کتاب اعتقادی را ذکر می‌کنیم که أ. معارف دینی و اعتقادات را بر‌اساس وحی و حتی با الفاظ به‌کار رفته در قرآن و حدیث تبیین کرده‌اند و ب. می‌توان آن‌ها را متن درسی و محور برای آموزش در دوره‌ای تحصیلی قرار داد. البته آن‌چه ما ذکر می‌کنیم به نحو استقصا و احصای کلی نیست و فقط به بخشی از کتبی که دو ویژگی یاد‌شده را دارند، اشاره می‌کنیم. کتاب الاعتقادات از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ مقدمۀ کتاب الهدایه از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ کتاب عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام) از شیخ صدوق (رحمه‌الله)؛ کتاب الاحتجاج از شیخ طبرسی (رحمه‌الله)؛ کتاب الفصول المهمة في أصول الأئمة (ج 1) از شیخ حر عاملی (رحمه‌الله)؛ کتاب الرجعت از شیخ حر عاملی (رحمه‌الله)؛ کتاب منهج الرشاد لمن أراد السداد از کاشف‌الغطا (رحمه‌الله)؛ این موارد به همراه کتبی که در حوزه‌های علمیه متن درسی هستند نمونه‌هایی از کتب اعتقادی‌اند که در زمینۀ اعتقادات مفید‌ند و می‌توانند محور آموزشی و متن درسی قرار گیرند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-آموختن-فلسفه-و-عرفان،-قبل-از-یادگ&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢ما‌جرای رجعت و افرادی که در رجعت به دنیا بر خواهند گشت ❓سؤال من روایات زیادی را در‌بارۀ رجعت خوانده‌ام، ولی روایتی در‌بارۀ رجعت کردن حضرت محسن (علیه‌السلام) ندیده‌ام. آیا ایشان از جملۀ افرادی هستند که در رجعت، باز به دنیا بر خواهند گشت؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. رجعت مختص‌به مؤمنان یا مسلمانان نیست و همۀ انسان‌ها را شامل می‌شود. هر انسانی که مرده باشد یا به قتل رسیده باشد در رجعت به دنیا بر خواهد گشت. 2. آن‌چه در میان بزرگان امامیه مشهور شده‌است این است که افرادی که مؤمن محض یا کافر و مشرک محض باشند، در رجعت به دنیا بر‌می‌گردند در حالی که رجعت مختص‌به دو دستۀ گفته‌شده نیست و عام است و همۀ افراد را شامل می‌شود. دلیل قول مشهور علما وجود روایاتی مستفیض در این باب است که ظهورِ [بدوی و اولیۀ] آن‌ها موهم همین برداشت است در حالی که دستۀ دیگری از روایات این روایات را تبیین و تفسیر و مراد از «مؤمن محض» یا «کافر محض» را روشن می‌کنند. این دسته از روایات گویای این هستند که اصل رجوع به دنیا مقید به قید «ایمان محض» یا «کفر محض» نیست و رجعت مؤمنان محض و کافران محض برای حساب و کتاب است. 3. سخن ما با روایاتی که در‌بارۀ عالم قبر وارد شده‌است قابل‌مقایسه است. بر‌اساس روایات، به اعمال کسی در قبر حسابرسی نمی‌شود مگر این‌که فردی محض و خالص (ایمان محض یا کفر محض) باشد. روشن است که اصل وجود قبر و دفن افراد در قبر موضوع این روایات نیست و این روایات فقط حسابرسی در قبر را بیان می‌کنند. 4. حضرت محسن (علیه‌السلام) و امثال ایشان از افراد برگزیده و در مرتبۀ دوم برگزیدگی هستند و در حکومتِ [حق‌گسترِ] ائمه (علیهم‌السلام) بعد از رجعت منصب و جایگاه خواهند داشت. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=من-روایات-زیادی-را-دربارۀ-رجعت-خواند&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢استعمالِ وصفِ «جلّ‌جلاله» در شأن معصوم عليه السلام ❓سؤال آیا وصفِ «جلّ‌جلاله» را می‌توان در شأن و وصف معصوم (علیهم‌السلام) به‌کار برد؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. این تعبیر در کتاب و سنت، در شأن و وصف معصومین (علیهم‌السلام) به‌کار نرفته و در سورۀ مبارکۀ الرحمن، در وصف اسم الهی استعمال شده‌است و لازمۀ چنین کار‌بردی این است که در شأن و وصف معصومین (علیهم‌السلام) به‌کار نرود، زیرا وصفی که برای اسم محض و مختص به‌کار رود، در مورد طبقات پایین‌تر از آن اسم به‌کار نمی‌رود. 2. از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) روایتی با این مضمون نقل شده‌است که ما دوست داریم مانند ما سخن بگویید؛ چیزی را که می‌گوییم بگویید و چیزی را که نمی‌گوییم نگویید. 3. افزون بر آن‌چه گذشت، باید توجه کرد که چنین تعبیری برای افراد عادی مبهم است. اگر این تعبیر معنایی غیر‌الوهی نیز داشته باشد، بسیاری از افراد گمان می‌کنند لازمۀ چنین تعبیری الوهیت است و در‌‌نتیجه از نظر بیش‌تر افراد، این تعبیر فقط در‌بارۀ حضرت حق به‌کار می‌رود و در‌نتیجه به‌کار‌ بردن این تعبیر در‌بارۀ معصومین (علیهم‌السلام) آن‌ها را منحرف و گمراه می‌کند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=آیا-وصفِ-جلّجلاله-را-میتوان-در-شأ&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢نص وحیانی بر امامت و تعیین امام و جایگاه معجزات در این بین ❓سؤال شما در درس تفسیر، در تبیین ماجرای طالوت و جالوت، گفتید که قرآن به نصب و جعل الهی اکتفا نکرده‌است: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا؛ خداوند طالوت را پادشاه شما قرار داد (سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ شریفۀ 247)»، بلکه نشانۀ مهمی را برای امامت ذکر کرده‌است، نشانه‌ای برای امامت و از جنس اعجاز. به سخن دیگر، امام باید همۀ کمالات را معجزه‌وار داشته باشد و از همۀ مردمان بر‌تر باشد. اینک پرسش این است که اگر امام همۀ کمالات را دارا‌ست و وحید عصر و یگانۀ دهر است، به نصب و جعل الهی چه نیازی وجود دارد؟ آیا معجزات امام و کمالات حقیقی او برای امامت کافی نیست و حتماً باید نصب و جعلی از سوی خداوند باشد در حالی که با توجه به کمالات واقعی و حقیقیِ امام و با توجه به معجزات او، همۀ امت امامت او را می‌پذیرند؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. انبیای بزرگ الهی بر‌اساس عقل خود نمی‌توانند کمالات امام را در‌یابند و شخص امام را تشخیص دهند و در این راه، نیازمند نصب و جعل الهی هستند و وقتی حالِ انبیایِ الهی (علیهم‌السلام) چنین است، حال دیگر افراد معلوم است. 2. اما دربارۀ بقیۀ شرایطِ امام باید گفت: أ. امامت حقیقتی منظومه‌وار و شگفت و خلقتی با بطون و لایه‌های مختلف است. ب. از سویی، باید حلقه‌های مختلف این منظومه و لایه‌های متعدد این خلقت شناخته شود. ج. از سوی دیگر، ارتباط این حلقه‌ها با هم‌دیگر و ارتباط آن‌ها با امت مورد‌شناسایی قرار گیرد. د. باید دانست که امامت یک دلیل و برهان ندارد، بلکه براهین مختلف و متعددی بر این مسئله دلالت دارد که برخی از آن براهین تنصیص وحیانی است و برخی دیگر معجزات امام است. همان‌طوری که معجزه بودن وحیانی بودن و حجیت داشتن قرآن کریم را اثبات می‌کند، ارائۀ معجزه از سوی امام امامت او را اثبات می‌کند. هـ. تعدد براهین لغو نیست و در تحصیل یقین و شدت آن تأثیر‌گذار است. تعدد براهین بر شدت یقین می‌افزاید و فرد را به درجات بالای یقین، مانند علم‌الیقین یا حتی عین‌الیقین یا حتی حق‌الیقین، می‌رساند. البته هر یک از مراحل یاد‌شده (علم‌الیقین و عین‌الیقین و حق‌الیقین) دارای مراتب و درجات بسیاری هستند که به شمارش در‌نمی‌آیند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=شما-در-درس-تفسیر،-در-تبیین-ماجرای-طالوت&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
١ وراثت اصطفائي در قران 🖊 ترجمه : عباس مفيد 📁مركز ترجمه و نشر آثار مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) https://t.me/mohkamatalthaqalain 🔹
❓سؤال من آسم دارم. آیا می‌توانم در حال روزه از اسپری آسم استفاده کنم در حالی که هنگام استفاده از آن، احساس می‌کنم چیزی وارد دهانم می‌شود؟ ⬇️ 🖊پاسخ اگر مادۀ اسپری‌شده وارد دهان و با آب دهان مخلوط و در آن حل شود و شخص روزه‌دار آن را ببلعد، این افطار محسوب می‌شود و روزه را باطل می‌کند، ولی اگر شخص روزه‌دار مضطر به استفاده از آن است یا بدون استفادۀ از آن تنگی نفس می‌گیرد و نفس کشیدن برایش سخت و دشوار می‌شود، در این صورت جایز است از آن استفاده کند. در این صورت، روزۀ شخص باطل می‌شود و باید بعداً قضای آن را به جا آورد. البته با این‌که روزۀ شخص باطل می‌شود، ولی احوط آن است که از بقیۀ مفطرات اجتناب کند. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) @ayatollahsanad 🔺
❓سؤال آیا کسی که یک دست ندارد و در‌نتیجه نمی‌تواند حیوانی را ذبح کند، می‌تواند به‌جای ذبح حیوان، آن را صید کند؟ آیا گفتن اسم خدا قبل از صید کفایت می‌کند؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. ممكن نبودن ذبح به‌حسب حیوان اهلی مجوز صید و شکار آن می‌شود، نه ممکن نبودن ذبح به‌حسب انسان. 2. پس صید در فرض سؤال جایز نیست و شخص مذکور باید از شخصی مسلمان یا مؤمن کمک بگیرد تا حیوان را برایش ذبح کند. 3. البته حکم یاد‌شده در‌بارۀ حیوان اهلی است. صید حیوانِ وحشی جایز است. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐https://m-sanad.com/?faqs=آیا-کسی-که-یک-دست-ندارد-و-درنتیجه-نمی&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
❓سؤال شخصی به ده هزار دلار نیاز داشت و خود‌رویی داشت که قیمت آن ده هزار دلار است. من آن خود‌رو را به قیمت ده هزار دلار از او خریدم و پول آن را پرداخت کردم. پس از این معامله، همان شخص نزد من آمد و گفت همان خود‌رو را به من به‌صورت اقساطی بفروش و من هم خود‌رو را اقساطی و به قیمت سیزده هزار دلار به او فروختم و قرار گذاشتیم که در هر ماه ششصد دلار بپردازد. آیا این معامله صحیح است؟ ⬇️ 🖊پاسخ هر دو معامله صحیح است، اگر 1. بیع دوم به بیع اول مشروط نشده باشد و 2. یا اگر شرط شده‌است به صورت فعل مشروط شده باشد، نه به نتیجه. 🔹 🌐https://m-sanad.com/?faqs=شخصی-به-ده-هزار-دلار-نیاز-داشت-و-خودرو&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
❓سؤال مردی با زنی قصد ازدواج داشت، ولی قبل از جاری خواندن عقد و تزویج زن، با زن همبستر می‌شود و او را حامله می‌کند. اینک آیا این دو می‌توانند در زمان حاملگی زن، عقد را بخوانند؟ در پاسخ پرسشی که قبلاً در این باره مطرح شده بود، فرموده بودید می‌توان در زمان حمل عقد خواند و با خواندن عقد، باید گفت فعل آن‌ها در ابتدا حرام و ظلم و تعدی از راه حق بود و آخر فعلشان نکاح است. بر‌اساس این پاسخ، پرسش‌هایی مطرح می‌شود: آیا جنین قبل از عقد ولد‌الزنا‌ست؟ فعل این دو قبل از انشای عقد، حرام و ظلم و تعدی است. آیا به علت ارتکاب این فعل، حد بر آن‌ها جاری می‌شود یا چنین عمل ازدواج معاطاتی محسوب می‌شود و در‌نتیجه حلال است؟ تبیین دقیق این سخن: «فعل آن‌ها در ابتدا حرام و ظلم و تعدی از حق بود و آخر فعلشان نکاح است» چیست و مقصود امام از تمثیل این کار به «نخلة؛ درخت خرما» چیست؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. معاطات در ازدواج جایز نیست و در‌نتیجه ازدواج معاطاتی وجود ندارد. 2. فرزندِ حاصل از همبستریِ قبل از ازدواج ولد‌الزنا‌ست، ولی این مسئله منافی حلیتِ عقدِ نکاحِ لاحق نیست. به سخن دیگر، نوزاد متولد‌شده ولد‌الزنا‌ست، ولی زن و مرد می‌توانند عقد نکاح را انشا کنند. 3. فعل زن و مرد قبل از انشای عقد، حلال نبود، بلکه حرام و ظلم و تعدی از حق بوده‌است. 4. آری، اگر زن و مرد قبل از ارتکاب فعل، دربارۀ ازدواج سخن گفته و تصمیم گرفته باشند و گمان کرده باشند که سخن در این باره و عزم بر ازدواج موجب حلال شدن همبستری می‌شود، در این فرض، فعل آن‌ها حرام و نوزاد متولد‌شده ولدِ شبهه خواهد بود، نه ولدِ زنا. البته باز تأکید می‌کنیم که این سخن در فرضی است که واقعاً امر بر آن دو مشتبه شده باشد و آن‌ها با شبهه این فعل را مرتکب شده باشند. 5. پس اول دیدار و علاقه‌مندی و همبستری آن‌ها حرام و تعدی از حق است و آخر آن نکاح حلال. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=مردی-با-زنی-قصد-ازدواج-داشت،-ولی-قبل-از-3&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
❓سؤال ما در حج، به‌خاطر از حال رفتن یکی از حجاج، از سمت جمرۀ کبری از سرزمین منا خارج شدیم و حاجی‌ای را که از حال رفته و بی‌هوش شده بود به بیمارستان بردیم و بعد از غروب آفتاب و تقریباً پنج دقیقه مانده به اذان مغرب توانستیم به منا برگردیم و تا نصف شب نیز در آن‌جا ماندیم. اینک آیا کفاره بر ما واجب است و باید کفاره بدهیم؟ ⬇️ 🖊پاسخ اگر شما پنج دقیقه مانده به اذان مغرب به منا رسیده باشید، پس مبیت نصف اول را درک کرده‌اید [و کفاره‌ای بر شما نیست]. اگر شما بعد از اذان مغرب به منا رسیده باشید، در این صورت نصفِ اول شب را در منا نمانده‌اید و اگر در نصف دوم نیز در منا نمانید، کفاره واجب خواهد بود. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=ما-در-حج،-بهخاطر-از-حال-رفتن-یکی-از-حجا&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين وصلواته على سيد رسله وآله السادات الأوصياء وبعد ... هلال ماه در كشورهای شرقی و جنوبی افريقا رويت شده بنابر اين فردا چهار شنبه اول ماه جمادی الاولى مي باشد. دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) شب چهار شنبه اول ماه جمادي اولى ١٤٤٥ هـ 🌐 https://m-sanad.com/?p=5265&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢مشروط نبودنِ صدق «کثیر‌السفر» به مباح بودن سفر ❓سؤال همان‌طوری که سفر معصیت بودن یا نبودن در شکسته و کامل خواندن نماز دخیل است، آیا نوع سفر نیز در شکسته یا کامل خواندن نماز دخیل است؟ سفر معصیت یا سفر با هدف صید کردن مانع شکسته شدن نماز است. آیا سفر برای به دست آوردن کار یا سفر تفریحی نیز مانع شکسته شدن نماز است؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. سفر تفریحی مانند سفر معصیت یا مانند سفر برای صید کردن نیست و مانع شکسته شدن نماز نمی‌شود، یعنی در سفر تفریحی نماز باید شکسته خوانده شود. همۀ فقها گفته‌اند که سفر تفریحی سفری مباح و جایز است و نماز را در سفر تفریحی باید شکسته خواند. 2. در‌بارۀ سفر برای کار باید گفت شخصی که کارش سفر کردن است، [مانند شخصی که راننده یا خلبان یا کاپیتان یا ملوان کشتی است]، باید نماز را کامل بخوانده، نه شکسته. 3. اگر سفر کار شخص باشد، [مانند شخصی که راننده یا خلبان یا کاپیتان یا ملوان کشتی است]،در سفری که کار شخص محسوب می‌شود، باید نماز را کامل بخواند و فرقی نمی‌کند سفرش سفری مباح و جایز یا سفری حرام (سفر معصیت) باشد. به سخن دیگر، اگر سفر کار شخص باشد، باید نماز را کامل به جا آورد. پس کثرت سفر به خاطر کار عاملی دیگر، در کنار سفر معصیت، است برای شکسته خوانده شدن نماز. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) @ayatollahsanad 🔺