به بهانه شب کریسمس و میلاد عیسی مسیح، شما را به خواندن مطالب پروندهی از «شیشه رنگی کلیسا» دعوت میکنیم. تا امشب چهار صفحه از این پرونده منتشر شده؛ از جمله: سرمقاله، تکنگاری هانیبال الخاص، تکنگاری لئون تادوسیان و تکنگاری آندره آرزومانیان
برای دیدن صفحهی کامل پرونده این لینک
را کلیک کنید.
#هانیبال_الخاص
#لئون_تادوسیان
#آندره_آرزومانیان
#از_شیشه_رنگی_کلیسا
#مجله_میدان_آزادی
1⃣2⃣
@Azadisqart
فهرست ده فیلم برتر دربارهی عیسی مسیح (ع):
1_کتاب مقدس تصویری: متی
نام زبان اصلی: The Visual Bible: Matthew
2_سریال عیسی ناصری
نام اصلی اثر: Jesus of Nazareth
3_مصائب مسیح
نام زبان اصلی: The Passion of the Christ
4_ بزرگترین داستان عالم
نام زبان اصلی: The Greatest Story Ever Told
5_انیمیشن معجزه گر
نام زبان اصلی: The Miracle Maker
6_ انجیل یوحنا
نام زبان اصلی: the gospel of John
7_ مسیح
نام اصلی اثر: the messiah
8_ انجیل به روایت متی
نام اصلی اثر: The Gospel According to Saint Matthew
9_برخاسته
نام اصلی اثر: risen
10_بشارت منجی
#فهرست_فیلم
#فهرست_آثار
#مجله_میدان_آزادی
1⃣3⃣
@Azadisqart
شنیدن زیباترین ملودی جهان هم بعد از چندبار تکرار میتواند ملالآور شود. باید بشود آن ملودی را به شیوههای مختلفی اجرا کرد تا آهنگ دچار یکنواختی نشود. این معنای حداقلی واریاسیون در موسیقی است؛ دخل و تصرفی که آهنگساز و نوازنده در ملودی میکنند و یک جملهی موسیقی را به اشکال مختلف درمیآورند.
آندره آرزومانیان یکی از بهترین پیانیستهای ایران و یک نمونهی نادر در کشف و اجرای واریاسیون بود. اوج قدرت نوازندگی او را میتوان در تکنوازیهایی شنید که در همکاری با مجید انتظامی داشت. ملودیهای انتظامی عموماً ساده هستند ولی وقتی از زیر دست آرزومانیان بیرون میآیند، عجیب و نادر به گوش میرسند.
کافی است تکنوازیهای آرزومانیان در آلبوم «پاییز طلایی» فریبرز لاچینی را کنار اجرایش در آلبومهای موسیقی فیلم «بوی پیراهن یوسف»، «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشهای» بگذاریم تا مقصود ما روشن شود.
برای خواندن ادامهی تکنگاری آندره آرزومانیان اینجا را کلیک کنید.
#آندره_آرزومانیان
#از_شیشه_رنگی_کلیسا
#مجله_میدان_آزادی
#موسیقی
1⃣4⃣
@Azadisqart
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از نغمههای محلی ارمنی با پیانوی آندره آرزومانیان، هدیهی سال نوی میلادی میدان آزادی!
#آندره_آرزومانیان
#مجله_میدان_آزادی
#موسیقی
1⃣5⃣
@Azadisqart
محمد نوری در یکی از بهیادماندنیترین کنسرتهایش قطعهی بینظیر «سفر برای وطن» را در حضور نادر ابراهیمی اجرا کرد؛ یکی از آثار میهنی موفقش که روی شعری از همین شاعر ساخته شده بود. این قطعه تیتراژ سریال کودک و نوجوان «سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن» به کارگردانی ابراهیمی بود. ابراهیمی در حالی روی صندلی کنسرت نوری نشسته بود که بعد از پرتودرمانی روی تومور مغزیاش قدرت تکلم را از دست داده بود. نوری او را «نادر جونم» خواند و گفت «همهی اشتهار من بستگی داشت به این شعر و آهنگی که ایشان سرودند.»
ادامهی یادداشت «چرا نوری این همه در گامهای ماژور خواند؟» در پرونده پرترهی محمد نوری را در این لینک بخوانید.
#محمد_نوری
#پرونده_پرتره_محمد_نوری
#خوانندگان_ایرانی
#مجله_میدان_آزادی
#موسیقی
1⃣6⃣
@Azadisqart
«محمود»(درویش)، بین برادر-خواهرهایش، فرزند وسط بود و مثل همهی فرزندهای وسط، احساس میکرد به اندازه کافی مورد توجه و علاقهی خانوادهاش نیست. تصورش این بود که مادرش آنقدرها که هوای برادر بزرگ و خواهرهای کوچکش را دارد، به او بیاعتناست. این حس هر روز درون او بیشتر میشد و همراه محمود، قد میکشید.
در دوران جوانی، وقتی در دانشگاه قدس، در مراسمی بدون مجوز، پشت تریبون رفت و شعر خواند، دستگیر شد و به زندان افتاد. زندانی به نام «الرملة»، جایی در 38 کیلومتری شمال غربی قدس اشغالی. در یکی از روزها، وقتی حوریه خانم _مادر محمود_ برای ملاقات او به الرمله آمد با خود برای محمود نان خانگی و قهوهی مادرپز آورد. چیزی که محمود بسیار دوست داشت. احمد _برادر دیگر محمود_ مادر را در این ملاقات همراهی میکرد. به روایت احمد، وقتی سرباز اسرائیلی متوجه بقچه نان و ظرف قهوه شد، هردو را از حوریه خانم گرفت و روی زمین ریخت. محمود در سالن ملاقات _آن سوی نرده ها_ این صحنه را دید. محمود که تا آن لحظه، مهر مادرش به خود را باور نداشت و تصور نمیکرد مادر تا این اندازه به فکر او باشد، به شدت به گریه افتاد. به سلول برگشت و روی پاکت سیگار، شعری را نوشت که از درونش میجوشید.
سالها بعد همزمان با جنگ داخلی لبنان، وقتی «مارسل» _هنرمند لبنانی_ به خاطر گرایشهای سیاسی و طرفداریاش از فلسطین، در حبس خانگی به سر میبرد، کتاب اشعار محمود را برداشت تا بلکه با خواندن قصیدهای، روحی سبک کند و جانی تازه بگیرد. خواندن آن ابیات همان و آفرینش یک شاهکار هنری همان.
ترانه ماندگار «احن الی خبز امی» با شعر «محمود درویش»_چهرهی نامدار ادبیات فلسطین_ و صدای جادویی «مارسل خلیفه» _خواننده و موسیقیدان لبنانی_ امروز یکی از درخشانترین اتفاقهای هنری عربی با موضوع مادر محسوب میشود.
برای دیدن ویدئوی این شاهکار همراه با ترجمهی ترانه لینک زیر را کلیک کنید.
#محمود_درویش
#دفتر_ترجمه_میدان_آزادی
#ادبیات_عرب
#مجله_میدان_آزادی
#موسیقی
1⃣7⃣
@Azadisqart
دلتنگ نان مادرم هستم،
دلتنگ قهوهای که مادرم دم میکرد
و دلتنگ نوازشهای مادرم
و کودکانگی
روز به روز در من قد میکشد
بسیار جاندوست هستم و عاشق زندهماندن
چون اگر بمیرم از اشک مادرم خجالت خواهم کشید
مادر! اگر روزی بازگشتم،
مرا به عنوان پوششی برای مژههایت استفاده کن
استخوانهایم را با علفهایی بپوشان
که زیر پایت در انتظار من سبز شد و از پاشنه کفشت تبرک یافت
من را با طرهای از گیسوانت ببند
با نخی که از پشت پیراهنت آویزان است
شاید اگر بتوانم عمق قلبت را لمس کنم،
تبدیل به الههای جاویدان شوم
مادر! اگر روزی برگشتم
مرا به عنوان هیزم تنورت استفاده کن
به جای بند رخت پشت بام خانهات
چون از وقتی نماز خواندنت را به تماشا ننشستهام
توانایی ایستادنم را از دست دادهام
پیر شده ام مادر!
لطفا ستارههای کودکی را به من برگردان
تا همراه گنجشکهای کوچک
راه آشیانهای را که تو در آن به انتظار نشستهای
پیدا کنم
محمود درویش
#محمود_درویش
#ادبیات_عرب
#مجله_میدان_آزادی
1⃣8⃣
@Azadisqart
سه کودک پرتغالی با نامهای «لوسیا»، «جاسنتینا» و «فرانسیسکو» همواره برای چرای دامهایشان به منطقهای در نزدیکی محل سکونتشان میرفتند که از آن با نام «Cova da Iria» یاد شده. روز 13 ماه می سال 1917 که دنیا درگیر جنگ جهانی اول بود و ظاهرا آن روز هم روزی بود از روزهای همیشگی جنگ، آنها تصمیم میگیرند دعای تسبیح را بخوانند اما این دعا با همه دعاهای تسبیح مشابهی که دیگران خواندند، تفاوتهایی عجیب داشت و نتیجه هم سلسله اتفاقهایی بود که حتی کلیسا را متقاعد کرد تا نام معجزه را بر آن بگذارد و این معجزه چنین رقم خورد: به محض ادای دعای تسبیح، آسمان دگرگون شد، بانویی نورانی با پوششی کامل و در حالی که تسبیحی به دست داشت، از آسمان نازل شد و خود را زنی معرفی کرد که از بهشت آمدهاست و وعده شش دیدار متوالی در روز سیزدهم هرماه را در همان مکان به کودکان داد. ابتدا لوسیا و جاسنتینا و سپس فرانسیسکو میتوانستند بانو را ببینند اما شنیدن همه سخنان او گویا برای هرسه ممکن نبود و این میان، لوسیا سهم بیشتری از این تجربه معنوی داشتهاست. علاقه شدید کودکان به قلب بانو از دیگر اعجازها بود و لزوم رنجکشیدن آن سه کودک و خواندن مداوم دعای تسبیح از دیگر توصیههای بانوی تسبیح به آنها. از جمله سخنان و پیشگوییهای بانوی تسبیح درباره جنگ جهانی اول و خطر آغاز جنگ جهانی دوم، نمایشی از دوزخیان و یک پیشگویی درباره آینده بود که تا سالیانی بعد هرگز انتشار نیافت. در سال 1981 «پاپ ژان پل دوم» مورد سوءقصدی نافرجام قرارگرفت. حدود بیست سال بعد از ترور او واتیکان اعلام کرد که پیشبینی این ترور همان راز سوم فاطیما بوده که لوسیا آن را حدود سال 1941 میلادی نوشت اما تا سال1960 میلادی از واتیکان قول گرفته بود تا مسکوت بماند. در سال 1981 هم که این ترور رقم خورد و بر اساس ظواهر، زمان مناسب و یا حتی دیرهنگامی برای اعلام پیشگویی بود، باز هم این راز منتشر نشد و طبق گزارشهای فعلی، سرانجام سال 2000 میلادی اولین زمان اعلان عمومی راز سوم فاطیما بود.
برای خواندن ادامهی یادداشت «بانوی تسبیح» اینجا را کلیک کنید.
#مجله_میدان_آزادی
1⃣9⃣
@Azadisqart
«خوشحالم که دیگر خیالباف و رؤیایی نیستم، دیگر نزدیک است که سیودو سالم بشود؛ هرچند که سیودو ساله شدن یعنی سیودو سال از سهم زندگی را پشتِسر گذاشتن و به پایان رساندن. اما در عوض خودم را پیدا کردهام».
این دوسطر را فروغ در آستانۀ تولد 32سالگیاش در یک نامه نوشته است. اگر تولد فروغ 8دیماه باشد، باید فرض کنیم برای مثال این نامه را حوالی آبانماه نوشته، درحالیکه به قول خودش سیودو سال سهمش از زندگی را پشتِسر گذاشته بودهست.
یادداشت در دوراهی شعر و زندگی را به بهانهی سالگرد تولد فروغ در ۸ دیماه از اینجا بخوانید.
#فروغ_فرخزاد
#مجله_میدان_آزادی
#شعر
2⃣0⃣
@Azadisqart
سال ۱۳۰۸ زمانی که دیگر رفته رفته هنر نقاشی ایرانی رو به خاموشی و رکود میرفت، حسین طاهرزاده بهزاد، مدرسهای به نام «مدرسه صنایع قدیمه» تأسیس نمود که بعدها «هنرستان هنرهای زیبا» نام گرفت. کلارا آبکار هم یکی از شاگردان این مدرسه بود. او گرچه متولد ۱۲۹۴ در تهران بود اما اصالتش به خاندان آبکاریان از ارامنهی جلفای اصفهان برمیگشت.
کلارا با تشویق معلم دوران دبیرستانش، مارکار قرابگیان متخلص به DEV، از سال ۱۳۱۴ تصمیم گرفت تا تحصیلات هنریاش را در هنرستان هنرهای زیبا ادامه دهد. کلارا ابتدا زیر نظر اساتید برجستهای چون هادی تجویدی در رشتهی مینیاتور و علی درودی در رشتهی تذهیب یادگیری این دو هنر را آغاز کرد.
برای خواندن تکنگاری کلارا آبکار نقاش و نگارگر ارمنی اینجا را کلیک کنید.
#کلارا_آبکار
#از_شیشه_رنگی_کلیسا
#مجله_میدان_آزادی
#نقاشی
2⃣1⃣
@Azadisqart
به تاریخچهی ساخت آثار هنری که علاقمند شدم فهمیدم کلاهقرمزی اولیه یک مورچه بوده است در سال ۱۳۶۰ برای برنامهٔ «سقائک و شانهبهسر دانا»! این مورچه اما کمکم تکامل پیدا کرد و شد کلاهقرمزی. در این تکامل اما سه نفر نقش بسیار مهمی داشتند؛ «مرضیه محبوب» به عنوان عروسکساز، «حمید جبلی» به عنوان صداپیشه و «دنیا فنیزاده» به عنوان عروسکگردان.
نقطۀ شروع شناخت من از دنیا فنیزاده هم تنها با همین عنوان بود، عنوان «عروسکگردان». عروسکگردان موفق! عروسکگردانی که عروسکش را ابتدا تبدیل به محبوبترین عروسک ایران و سپس تبدیل به سوپراستار کرد! سوپراستاری که نسخۀ سینمایی فیلمش بعد از «عقابها»ی ساموئل خاچیکیان، پرفروشترین فیلم سینمای ایران شد!
عروسکگردانی خود نوعی تئاتر است و بازیگری. یک عروسکگردان هر کلمهی صداپیشه را با حرکت متقابل دستها، پاها، سر و تنه همراهی میکند. او گاهی چنان به بازیگران اسفنجی و چوبی و پارچهای زندگی میبخشد که نه تنها تماشاچی، بلکه خودش هم باور میکند که «عروسکها زندهاند». دنیا فنیزاده هم به معنای واقعی کلمه یک عروسکگردان بود. عروسکگردانی که زنده بودن کلاهقرمزی را طوری باور کردهبود که این باور برای همهی اطرافیانش ملموس بود. همه او را مادر کلاهقرمزی صدا میکردند. اصلاً همه میدانستند دنیا سه پسر دارد؛ عرشیا، سیاوش و کلاهقرمزی.
در سالروز فوت دنیا فنی زاده عروسکگردان کلاهقرمزی، یادداشت دنیا سه پسر داشت را از اینجا بخوانید.
#دنیا_فنی_زاده
#مجله_میدان_آزادی
2⃣2⃣
@Azadisqart